-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
سلام
من مي خواستم به شيوه خيلي از اعضاي تالار قهر كنم و ديگه توي تالار نيام.
ولي با درسهايي كه از تالار و مخصوصاً آقاي sci در مورد رفتار جرأتمندانه ياد گرفتم، ميخوام گلايههايم را با شما در ميون بذارم تا لااقل تمريني براي خروج از رفتارهاي انفعالي باشه.
آقاي sci
در هفته گذشته سر يك تاپيكي من اوضاع روحيم خيلي بهم ريخت. (البته اين گلايه به شما وارد نيست مي خوام تقريباً شرح ماوقع را بدم. دسترسي به ارسال پيام و ايميل خصوصي به مديران هم ندارم. اگر شد شما گزارش بديد). از مديران خواستم دو پست از تاپيكهاي من را كه در كمك به يكي از دوستان زده بودم را پاك كنند. ولي نه تنها اين اتفاق نيافتاد بلكه تاپيكي براي اتمام حجت نيز زدند كه اين كار مقدور نيست.
به هر حال
من در پستي از جنابعالي خواسته بودم كه در صورت امكان لطف كرده و به يكي از تاپيكهاي من مشاوره بدهيد و نظرتون را برام بنويسيد. اما احساس ميكنم كه درخواست بنده با موافق نظر شما و يا يكسري از مديران اين تالار نبوده و حتي اون پست من را در اين تاپيك پاك كردند. (بدون توضيح)
اين دو اتفاق باعث شد كه من تا حدودي احساس دلخوري از همدردي داشته باشم. و فكر كنم كه گزينشي عمل ميشه.
آيا اين اعتراض من به جاست (البته از نظر خودم هست)،
آيا بايد مطرح ميكردم؟
آيا جواب خواهم گرفت؟
نوع اعتراضم انفعالي است يا پرخاشگرانه و يا جراتمندانه
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
اميد زندگي،
قهر بي شك يك موضع انفعالي است و اصلا پسنديده نيست. موجب مي شه عزت نفس شما تخريب بشه و اين به سلامت شما صدمه خواهد زد.
متاسفانه من درخواست شما و تاپيك شما رو نديدم كه نظر موافق و يا مخالفي داشته باشم
بطور كلي نظر موافق يا مخالف خودم رو حتما اعلام مي كنم و سعي من بر اينه كه هيچ سوال و يا درخواستي رو بدون پاسخ نگذارم. هرچند شايد پاسخها دير و زود بشه كه گاهي عمدا پاسخي رو دير مي دهم كه مراجع كمي فكر كند و آرامش خود رو باز يابد تا بتواند در مورد نوشته ها تعمق كند...
اتفاق افتاده تاپيكي رو دوستان توصيه كنند و يا درخواستي داشته باشند و متوجه شوم كه توسط كارشناس ديگري سير خوبي رو طي مي كند، در اين موارد ترجيح مي دهم خواننده خوبي باشم.
من واقعا دليل پاك شدن پست شما رو نمي دونم و در اين مورد دخالتي نمي كنم
اينكه نظرات خودتون رو صراحتا گفتيد جرات مندانه است... هرچند درخواستتون رو هم مي توانيد با مديران مطرح كنيد و به حقوق فردي آنها و خودتون احترام بگذاريد و توضيح ايشان رو بخوانيد.
اينكه ذهن خواني قبل از توضيح مديران مربوطه كنيد كه گزينشي عمل مي شه ...موافق نيستم! و البته به نظر نمي رسه گزينشي در كار باشه.. هرچند آزردگي شما قابل دركه!
فقط به صراحت خدمت شما عرض مي كنم كه در مورد نوشته هايي كه براي دوستان مي نويسم، هيچ استثنائي ميان اعضا همدردي قائل نيستم
سوالي بود بپرسيد...
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
آقاي SCI
ممنون از پاسخ شما.
من فقط ميخواستم كه اگه ممكنه سري با تاپيك من بزنيد و رفتارهاي من را در قبال همسرم كه نميشه در اين تاپيك آورد را بسنجيد و نظرتون را بفرماييد.
اين هم لينك تاپيك من
البته اميدوارم اين دفعه پاك نشه.
http://www.hamdardi.net/thread-21574-post-204637.html#pid204637
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
میخواستم بگم. ...بهتره آدم در مقابل نفس اماره اش هم جراتمندانه رفتار کنه و نه بگه...نه اینکه به نفس اماره و یه خانم اجازه بده زندگی زناشوییش رو نابود کنه....بهتره تو این تاپیک این رو هم گوشزد کنید
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
امیدوارم بتونم به خوبی راهکارهایی رو که ارائه می دید عملی کنم. یک سوال دیگر هم دارم. گاهی اوقات موقعیتی که من ان را درک کردم مجازیست و موقعیت واقعی در جای دیگری اتفاق افتاده است. در این زمانها چه باید کرد؟
مثال:
احساسات : ابراز ناراحتی از هر مساله در خانه (از "چرا لوبیای خورشت کم است" گرفته تا "چرا لباس من را در ماشین شسته ای" تا " چرا بچه غذا نمی خورد" و ... . )
تفکر: ؟؟؟ (در مورد تفکر مطمئن نیستم ولی فکر می کنم به نوعی همسرم سعی دارد توجه بیشتری به او بشود و هر مساله ناکاملی از دید خودش آزارش می دهد، برای همین ابراز ناراحتی می کند)
موقعیت: کم بودن لوبیای خورشت و ...
خوب این یک موقعیت مجازی است. می دانید چرا ؟ چون بعد از یک هفته همسرم چنین جمله ای را بیان می کند که نشان می دهد تمام بهانه گیری ها و پرخاشگری های بعدش در طول هفته گذشته از کجا نشات می گرفته. می گوید: " این هفته، هفته پر استرسی برای من بود چون با استاد راهنمایم سر فلان مساله به مشکل برخورده بودم".
در واقع موقعیت اصلی این بوده است: "استادش به تمام کارهایش ایراد گرفته است و با لحن بدی با او صحبت کرده است" .
و تفکر اصلی هم این بوده که " ناتوانی برای گرفتن حقش در برابر استادش".
ولی من در طول هفته متوجه این مساله نشده بودم و به جای اینکه سعی کنم توجه بیش از حد معمول به همسرم کنم، سعی کردم کمتر در خانه حرف بزنم و جلوی چشم همسرم نباشم چون همسرم اگر جلوی چشمش بودم یا می خواستم با او صحبتی کنم مدام از من ایراد می گرفته است.
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
خانم دلجو، (پاسخ به پست 105)
بله دقیقا این موقعیتها بسیار زیاد است. هرگز سعی نکنید که فکر خودتون رو درگیر مسائلی کنید که به شما ارتباطی ندارد.. اگر به شما گفتند، بسیار عالیست که در زمان لازم همدلی کنید... شاید لازم باشه مدتی ایشون رو به حال خودش بگذارید و بعد اگر به شما گفتند همدلی کنید!
اما چه باید کرد وقتی چیزی نمی گویند و بهانه گیری می کنند.. شما موقعیتهایی رو کنترل کنید که ایشون رو خوشحال کنید! فضای ذهنی ایشون رو آرام کنید... چون قبلا موقعیتهایی رو شناسایی کرده اید که نتیجه آن احساسات خوب و خوشحالی است! خب موقعیت جدیدی رو ایجاد کنید بدون اینکه دنبال این پاسخ سوال خود باشید که " چشه؟؟؟ چرا ناراحته؟؟ " اگر نگفت به شما ارتباطی نداره که کشفش کنید! اما می تونید موقعیت لازم رو که به احساسات مثبت و پر انرژی ختم می شه ایجاد کنید.
پس سعی داشته باشید احساسات مثبت رو هم شناسایی کنید و تمرکز بر احساسات منفی نداشته باشید
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
ببخشید. ممنون که به سوالهای ما با حوصله جواب می دهید. اگر لطف کنید و به این سوال من هم جواب بدهید بسیار ممنون می شوم. البته شاید سوال من زیاد مرتبط با موضوع تاپیک نباشد.
مواقعی هست که من از نظر روحی و یا جسمی در شرایط مساعدی نیستم. از همسرم انتظار همدلی دارم. اما با این وجود که به او گفته ام که انتظارم چیست و از او انتظار دادن راه حل ندارم، باز همسرم من را که در این شرایط می بیند پر خاشگر می شود. البته می دانم که همسر من مثل بعضی مردهای دیگر می باشد که وقتی راه حلی به ذهنشان برای مساله ای نمی رسد عصبی می شود و قدرت همدلی ندارند. اما این مساله باعث شده من در شرایط جسمی و روحی نا مطلوب نه تنها همدلی ای از همسر نخواهم بلکه سعی کنم خود را شاد و سالم نشان دهم. و البته بعد از این مدتی که از زندگیم می گذرد احساس دور بودن از همسرم را دارم. در این موارد باید چه کرد و چگونه درخواست کرد ؟ (خوب البته در شرایط نام مساعد جسمی به کار بردن مهارتهای گفتگوی جرات مندانه کمی مشکل است) آیا اصلا چنین انتظاری به جاست یا بهتر است به همین روند خودم که همه چیز را درون خودم بریزم ادامه دهم؟
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
خانم دلجو، پاسخ به پست 107
مسلما انسان هميشه در شرايط ايده آل نيست... گاهي ناراحت است و گاهي خوشحال و بويژه خانمها كه به دليل شرايط فيزيولوژيكي بدن خودشون (دوره هاي ماهانه) و افت شديد گروه هورمونهاي استروژن در آغاز هفته چهارم، گاها شرايط خلقي بدي رو تجربه مي كنند اما نكته اينجاست كه هيچ كس، حتي يك زن ديگه كه همكار شماست، چه برسه به شوهر شما كه اطلاعاتش هم شايد نداشته باشه، از وضعيت جسمي شما آگاه نيست! فقط شما مي دونيد چه اوضاع بديه... اما مشكلي وجود داره كه متاسفانه بسياري از افراد تغييرات خلق رو مربوط به يكي دو روز قبل از پريود و چند روزي بعد از اون مي دونند.. اما بايد دانست كه اين تغييرات خلقي، تحريك پذيري بالا، از يك هفته تا 10 روز قبل از شروع پريود، آغاز مي شه... حالا اين يك بحثه! مشكلات ديگري هم مي تونه باشه مثل ميگرن و ...
در اين حالات شفاف كنيد و به صراحت به همسرتون بگيد كه ناراحتي و بداخلاقي شما به ايشون ارتباطي نداره، ممكنه بهانه گير باشيد و به دليل شرايط فيزيولوژيكي كه داريد اوضاع رو نتوانيد كنترل كنيد! تشريح كنيد براش و از او تقاضاي كمك كنيد! خيلي واضح! خيلي صريح و روشن! اين تقاضا، تقاضايي جرات مندانه است... همين مشكلات امكان داره براي همسر شما هم اتفاق بيوفته!
حتما زمان مشخصي رو تعيين كنيد/ مثلا امكان داره عصباني باشيد از سر كار، از همسرتون با لحن ملايم تقاضا كنيد و بگيد : عزيزم، من از سر كار كمي ناراحتم، يك ساعت استراحت مي كنم و بعد با هم حرف مي زنيم! اين نوع بيان صادقانه، صريح و ساده، تمام مشكلات شما رو حل خواهد كرد.
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
سلام
جناب sci عزیز
جند بار تاپیک رو بالا و پایی کردم شاید جواب سوالم رو پیدا کردم ولی چیزی به چشمم نخورد اگه سوالم تکراریه پیشاپیش معذرت می خوام
با همسر منفعل چگونه باید برخورد کرد؟!!!!
-
RE: چگونه منفعل نباشيم ؟
سلام آقای sci
پست 104 این تاپیک به نظرم منظور مستقیمش شما بودید. رفتار شما در برابر اون پست اگر منفعلانه نیاشه، شما چه برخوردی باهاش میکنید؟ (چون بعضی افراد با بنده هم از این برخوردها میکنند، گاهی نشنیده میگیرم، گاهی بر حسب نزدیکی یا دوری فرد یک توضیحی میدهم ولی نمیدونم برخورد صحیح چیه)
=================
و اما مسائل خودم:
حتما از شرایط زندگی من اطلاع دارید، پس زیاد وارد جزییات نمیشوم. همسرم در طی سالهای متمادی زندگی مشترکمون در من این احساس رو ایجاد کرده که ایشون کلا من رو نادیده میگیره. تقریبا بدون استثنا هر قول و وعده ای که به من میده، زیر پا میگذاره. آدم ترسویی است. شهامت پذیرش اشتباهاتش رو هم نداره. وقتی قولهاش رو زیر پا میگذاره (این قولها از قول و وعده های ازدواج که گفته بود زندگی اول ایشان به هزار و یک دلیل تمام شده است و ایشان بدنبال زندگی جدیدی از نوع تک همسری است بگیر تا همین الان که حتی برای کوچکترین کار، علیرغم تعیین تاریخ و ساعت دقیق و توافق هر دوی ما، در کوتاهترین زمان بکل زیر قولش میزند و) خود را به فراموشی میزند و بعد هم پرخاش کردن و به هیچ وجه زیر بار نمیرود که همچین قولی داده. بعد که میبینه من زیر بار نمیرم و با شواهد یادش میارم، شروع میکنه به تبصره و ماده آوردن که: من گفتم اگر اینطوری با فلان شرایط بعد بهمان... طوری شده بود که توافقاتمان را مینوشتیم که زیرش نزند! حتی به پیشنهاد خودش! اما جالب اینجاست که همانها را هم در مرحله عمل قبول نداشت!
نهایتا میدونید چیکار میکنه؟ میگه: خانوم شما اصلا حقت نبوده! اون رو هم من اونموقع برای این نوشتم که دعوا تموم شه! گیر داده بودی، یه چیزی نوشتم آروم شی!
خیلی دروغ میگه. قولش رو عملی نمیکنه و برنامه من رو به هم میزنه با ...میره سفر یا تفریح یا هرچی (بعدا دستش رو میشه) ولی میاد توی چشمهای من نگاه میکنه و بدروغ میگه که سر کار مهمی بوده! وقتی متوجه میشه که میدونم کجا بوده شروع میکنه به انکار بعدش هم یا سکوت، یا پرخاش! دروغ عادت ترک ناشدنی شده براش. جالبه که مثلا توییک خیابانی است، یک دوست صمیمی، یا غریبه یا فامیل... بهش زنگ میزنه میگه سلام فلانی خوبی؟...کجایی؟ بدروغ میگه الان فلان شهرم! یا فلان خیابانم! یا الکی صدای نماز خوندنو در میاره و تلفن رو جواب نمیده، کلا همه رو میپیچونه. و این در حالیست که اون آدمها اصلا اگر هم واقعیت رو بدونن ضرری متوجه ایشون نمیشه. کلا آدمیه که اگر بره بیرون یه روزنامه بخره الکی میگه رفتم کلیدمو از تو ماشین بردارم!!! (اینها مثالهای ساده اش بود وگرنه دروغهای خیلی اساسی و خانمان برانداز تا دلتون بخواد میگه)
از خونه اومدنش تا خرج کردن و نفقه دادن طفره میره (حد اقل اینکه با زهر و شوکران قاطی اش میکنه). و جالبه که ادعای علاقه و دوست داشتنش گوش فلک رو کر کرده. اصلا به هیچ وجه حاضر به هیچگونه مذاکره ای نیست. تا اینکه از شدت کفری شدن بیرونش میکنم یا تماسهاشو جواب نمیدم. به اصرار زنگ میزنه و میخواد حرف بزنه، پیغام پسغام میده میره سراغ این و اون و ملتمس میشه که گوشی رو وردار کارت دارم. همه بهم میگن گوشی رو وردار حرفهاشو بشنو ببین چیکار میخواد بکنه برای اصلاح این زندگی و باهاش به یه توافق برس. اما من که دیگه شناختمش و میدونم که منظورش چیه با اینحال جوابشو میدم. وقتی گوشی رو ور میدارم میگه: هیچی فقط خواستم صداتو بشنوم حرف دیگه ای ندارم!!!
من میخوام شروع کنم از خواستهام بگم یا از دلخوریهام، میگه که برای شنیدن این حرفها زنگ نزده و میگه اجازه بده من زنگ بزنم شما فقط یه الو بگی برای من بسه. و میگه: من قول میدم بیشتر از یک الو شنیدن وقتتو نگیرم! بهش میگم آقای عزیز! شما میدونی خواسته های من چیه بارها هم سرش توافق کردیم، اگر واقعا به زندگی با من علاقه داری مسئولیتهاتو انجام بده و به تعهدات عمل کن، زندگیمون خودبخود اصلاح میشه نیازی هم به این ادا اصولهای نیست! میگه: ببین من اصلا حوصله شنیدن این حرفها رو ندارم! برای اینهم زنگ نزدم! تلفنهای منو جواب بده! حتی در حد یه الو، من دیگه باهات کاری ندارم، مزاحمتت هم نمیشم!
این برای من یعنی اینکه: قرار نیست برات کاری کنم، حوضله شنیدن حرفهاتم ندارم. هر چی هم توی این زندگی درخواست داری یا ناراضی هستی به من مربوط نیست من نیاز دارم هر روز با شنیدن صدات شارژ بشم تو این نیاز منو رفع کن!
اینروزها خیلی پرخاشگر شدم. فشارهای این زندگی من رو از پا درآورده. بیماریهای سخت روانتنی هم مبتلا شدم. اما جالبه که توی بیماریها هم تنها بوده و هستم.
آقای sci من میگم همسرم که ورد زبونش عشق و علاقه اش به منه رو اصلا فراموش کنید، آیا یک کافر لامذهب که اتفاقا غریبه هم هست، اگر ببینه یک انسانی بیماری سختی گرفته و شرایط نامطلوبی داره، آیا یه کوچولو دلش نمیگیره و نمیخواد به اون شخص کمک کنه؟ اصلا شما مهارت گفتگو رو بگذارید کنار برای یکدقیقه! ببینید واقعا اگر انسانی رو ببینید که بیماره و نیازمند کمک (منظورم سرماخوردگی و...نیست، بیماری سخت!) آیا بهش کمک نمیکنید؟ چطور میشه که همسر من علیرغم اینهمه ادعای علاقه اش، توی اون ایام، به فکر همسرش نیست و رهاش میکنه و میره؟ اونهم موقعیکه با همه سختی بیماری خودم، نگران بودم نکنه غصه بخوره و از پا در بیاد و کلی رعایت حالش رو هم کردم اما در عین حال ازش میخواستم که همراهی ام کنه.
این تاپیک به نظر من بدرد زندگی های خوب و موفق میخوره، اما در قبال آدمها بی مسئولیت که به نفعشون نیست که تحت تاثیر محبت، رفتار جرات مندانه یا هر نوع رفتار دیگری قرار بگیرند، کاربردی نداره.