RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
مرسی لیلا جون
باشه سعی میکنم
راستش دست خودم نیست
مثلا وقتی میرم برای خودم مانتو میخرم دلم طاقت نمیاره و یه پیرهن یا یه تی شرت براش میخرم
هر وقت چیزی بهش میدم، دائم استفاده میکنه
من لذت میبرم
ولی برام جالبه اون چرا به شدت من نیست، چون بی انصافیه اگه بگم از خرید برام لذت نمیبره مخصوصا اینکه من همش ازش تشکر میکنم و کلی ذوق میکنم و از همه مهمتر خیلی چیزا رو که میخرم اولش میگه مطمئنی قشنگه وقتی میام خونه میگه واقعا دیدت تیزه، اگه به من بود هرگز اینو انتخاب نمیکردم در صورتیکه واقعا قشنگه
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
ببين همه مردا اولش همينطوريند بايد ازشون بخواي. بايد بهشون بگي. بگو برات خريد كنه. بهش بگو برات چي بخره. بعد يك مدت خودش ياد ميگيره و ديگه لازم نيست تو بگي.
در مورد شوهرت هم اگه چيزي هم براش كادو مي خري با پول خودش بخر. كادوهاي خيلي گرون نخر چيزهاي معمولي و كوچيك نه اينكه موضوع پولش باشه ها نه خودت بهتر مي دوني زني كه كار مي كنه اين پولا اصلا براش پولي نيست. موضوع احساس و تغيير روحيه اي است كه در تو و اون بعد از خريد اين كادوها بوجود مي آيد. پس ديگه اين اشتباه را نكن.
اين را بدون "زن هميشه بايد در مقام ناز باشه و مرد در مقام نياز " كه اگه جاشون عوض بشه هيچ كدومشون (نه مرد و نه زن) از جايي كه هستن لذت نمي برن:305::305::305::305:
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
مرسی لیلا جان
امشب برام دعا کن
به خدا تو شب قدر پیش تک تک بچه های سایت مخصوصا اونایی که بهم کمک کردن اسماشون میومد به زبونم، از خدا خواستم همه مشکلاتشون حل بشه
تو رو خدا منو دعا کن
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
شمیم اوضاع خوب بود تو این تعطیلات
بازم حرف نزدی؟!
خودخوری که نمی کنی؟هان؟
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
سلام شميم جون من شب بيست و يكم خيلي برات دعا كردم. براي تو و براي خيلي ديگه از بچه هاي تالار. جدي مي گم. :323::323::323:طوري دعا كردم انگار مي شناسمتون.
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
سلام
خوبی؟
نه حرف نزدم، ولی چند جا از زور دلم بهش تیکه انداختم
البته اتفاق بدی نیفتاد اما حس میکنم تیکه هام به جا بود و خودش توقعشو داشت
میخوام بشینم باهاش صحبت کنم ولی هر دفعه یه چیزی پیش میاد که فرصتش نمیشه
ولی تعطیلات بدی نبود
خوش گذشت
سلام لیلا جون
ممنون، واقعا ممنونم
مطمئنم هیچی به اندازه دعای شما دوستان خوبم ، جواب نمیده
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
سلام شمیم جان برات دعا میکنیم که هر چه زودتر مشکلاتت حل بشه به امید خبرهای خوبی وشادی بخش منتظریم
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
سلام شمیم جان
اوضاع خوبه
این روزا باهاش حرف زدی
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
سلام دوستان
من کلی تایپ کرده بودم ولی اینترنتمون قطع شد و همش پاک شد،
راستش 5شنبه همسرم برای افطار از طرف یکی از شرکتهای طرف قراردادشون دعوت بود، چون بیشتر جو مردونه بود من نرفتم و همسرم با همکارش رفت، خیلی حال بدی داشتم، اصلا دلم نمیخواد باب بشه که اون با دوستاش بره و منو تنها بزاره یا من اینکارو بکنم
ولی سعی کردم با تمرین تنفس و دوری از ذهن خوانی، آروم بشم
5شنبه صبح بهم گفت عصر میاد خونه تا لباسشو عوض کنه و بره برای مراسم
وقتی رفت حسابی به هم ریخته بودم، کلی فکر منفی بهم حمله کرده بود و ....، ولی خودمو آروم کردم، لباساشو آماده کردم، حلقه و ساعتشو گذاشتم رو میز و یه یادداشت که نوشته بودم امیدوارم بهش خوش بگذره و بهش گفته بودم هرجا که باشه من تو فکرشم، و بهش زنگ زدم گفتم میرم خونه بابام، بهم گفت از اونجا یه سره میام دنبالت
دل تو دلم نبود، با مامانم رفتم خرید که زمان زودتر بگذره و متوجه نشم، خوب بود، بهم خوش گذشت، اخر شبم اومد دنبالم یه کم خونه بابام نشستیم و سریال دیدیم و رفتیم خونه خودمون،
تمام روز با وجودیکه خیلی دلم میخواست ولی بهش زنگ نزدم، اس هم ندادم،
وقتی اومد دنبالم، دیدم ساعتو حلقه دستشه، بهم گفت خوب شد برام آماده کردی اگرنه یادم نمیموند، ازم تشکر کرد
بعدشم گفت زیاد خوش نگذشت، اگه میدونستم اینطوریه نمیرفتم
جمعه هم خوب بود، رفتیم خرید، یه کم خونه رو مرتب کردیم، فیلم دیدیم و در کل خوب بود
ولی من صحبت خاصی نکردم، نمیدونم انگار منتظر یه زمان مناسبم، حالم خیلی خوب نیست برای همین احساس میکنم اصلا آمادگی به وجود اومدن یه بحرانو ندارم برای همین ترجیح دادم حرفی نزنم
برام دعا کنین
RE: خسته شدم ، بازم باید تحمل کنم ؟ (2)
شمیم چرا نگران بودی؟
گاهی وقتا ماها لازم داریم تنهایی و بدون همسرامون بریم جایی و این برای هر دو طرف لازمه