RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام مي مي جان
به نظر من بهتره به چند تا متخصص زنان خيلي خوب ومعروف مراجعه كني واز همشون نظر بخاي
اگه اكثرشون ميگن عمل كني بهتره ، خوب عمل كن خدا را شكر خوش خيمه و جاي هيچ نگراني نيست فقط سعي كن پيش دكتر خيلي خوب عمل كني
انشااله كه خوب وسلامت ميشي:72:
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
del عزيز و دل انگيز جان ممنونم از اينکه به فکرم هستين.دل انگيز جان متخصص زنان از اين چيزها سر در نمياره.متخصص زنان اتفاقا برام ماموگرافي نوشته بود که تو ماموريتي که تهران رفتم بيمارستان اونجا نذاشتن گفتن اشتباه برات نوشته زير 35 سال ممنوعه و براي خانم تو سن شما ضرر داره،اتفاقا تو شهر خودمون هم که پيش همين متخصص رفتم بهم گفت:نبايد ميرفتي ماموگرافي ،معلومه انجام نميدن،حتي بهش گفتم که تو تهران گفتن ميتونيم برات ام آر آي بنويسيم بري انجام بدي،گفت:نه نمونه برداري از ام آر آي بي ضررتره،هر چي باشه توي اون اشعه مي تابونن و ضرر داره،و بهم گفت:نمونه برداري بکنم و اتفاقا نمونه برداري کردم و بردم تا پاتولوژي جواب رو بهم بگه که چيزي که بهتون گفتم تو جوابش بود.
شايد پيش يه متخصص آنکولوژي هم برم،البته هر دو راه انتخابش 50،50 هستش،ولي من ميخوام از شرش راحت بشم و دردسر و نگراني اينکه همچين توده اي تو بدنم هست و ممکنه بزرگ بشه رو نداشته باشم ،فقط ميترسم براي دوران شيردهي رو غدد شيردهيم تاثير بذاره و يا جاي عمل رو بدنم بمونه....
البته تو اينترنت خيلي مطالعه کردم و به نظر هم خود توده و هم عملش بي خطره و برداشتن توده يه راهشه ولي خوب بازم تحقيق بيشتر بهتره.
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام دوستان و جناب sci
قرار بود يک هفته تمريناتي که داده بوديد رو انجام بدم و همين کار رو هم کردم البته نه کامل ولي خوب سعي کردم انجامش بدم.:303:
اول: اينکه موسيقي گوش ميدادم البته نه هميشه با هدفون
دوم: هر وقت افکار بهم هجوم مياوردن تمرين تنفس رو ميکردم
سوم: سعي ميکردم قضاوت و پيش داوري نکنم
جهارم: چون ماه رمضونه نتونستم برم ايروبيک ولي چند باري سعي کردم پياده روي رو بکنم
پنجم: در مورد صحبت در مورد مسائل روز بعد از شام چون همسرم بعد از ناهار دوست داره باهاش صحبت کنم اون رو بعد از اينکه ميرسيديم خونه و ناهار ميخورديم انجام ميدادم
ششم:سعي کردم با همسرم در مورد مسائل اقتصادي همدردي کنم همنطور که خواسته بوديد
هفتم: گفته بوديد رو حقوقت برنامه ريزي کن که طبق چيزهايي که در تايپيک هام گفتم همسرم اين حق رو بهم نميده،نه اينکه اختيارش تنها دست خودش باشه نه ولي به منم اجازه نميده اختيار اينو داشته باشم که رو حقوقم تنهايي تصميم بگيرم و در واقع اختياري از اين بابت ندارم.
هشتم: ازم خواسته بوديد تو گفتگو سرزنش نکنم ،درکش کنم،همدلي کنم که سعي کردم اينو بکنم ولي خوب خيلي سخته انگاري دارم مدارا ميکنم
نهم: ذهن خواني ممنوع که سعي کردم اينو بکار ببرم و خودم با افکارم خسته نکنم
دهم: فيلتر کردن ممنوع،اينم سخته ولي خوب تو مواردي سعي کردم رعايت کنم و با ديد مثبت به قضيه نگاه کنم
يازدهم: ايست به ذهن سطحي،که تو اين مورد هم خيلي تلاش کردم ولي نامرد عجب قدرتي داره هر چي سعي ميکني کمتر نتيجه ميگيري که خوب سعي کردم تمرين تنفس رو انجام بدم.
و اما دو مورد ديگه هم ازم خواسته بوديد:1- نقاط مشترک خودم و همسرم 2- مسائلي که باعث استرس در من ميشه
که تو تايپيک بعدي براتون خواهم نوشت....
نقاط مشترک من و همسرم:
1 هر دومون آدمهاي حساسي هستيم و زود حرف بهمون برميخوره
2 هر دومون نسبت به هم حس کنجکاوانه و جستجوگري داريم
3 هر دومون به يه اندازه باهوش هستيم
4 هر دومون آدمهاي به نسبت درون گرا هستيم و تو جمع غريبه خجالتي هستيم و از جمع غريبه گريزون
5 هر دومون زود عصباني ميشيم حالا همسرم بروز ميده و داد وبيداد ميکنه،فحش ميده،کتک کاري ميکنه ولي من خودخوري ميکنم و فقط تو تنهايي هام نفرين ميکنم و بد و بيراه ميگم
6 هر دومون به نماز و روزه به يه حد پايبند هستيم
7 هر دومون مسافرت رو دوست داريم
8 هر دومون به درس خوندن علاقه داريم با اين تفاوت که همسرم دلش ميخواد خرجي نداشته باشه ولي من برام مهم نيست که چقدر در اين مورد هزينه داشته باشه
9 هر دومون کارمنديم
هر دومون در يه اندازه درس خونديم
10 از نظر فرهنگي خانواده هامون تقريبا مثل همه
11 هر دومون از لحاظ ظاهري خوب هستيم
12 تعداد خواهر و برادرهامون تقريبا يه اندازه است
13 به محرم و نامحرم معتقديم
14 از همديگه مشورت ميگيريم
مسائلي که باعث استرسم ميشه:
عصبانيت و ناراحتي همسرم که منجر به داد و بيداد کردنش و فحش دادنش وکتک زدن من ميشه،اين بزرگترين عامله که منو دچار استرس ميکنه
وقتي کاري ميخوام انجام بدم اگه همسرم بالا سرم باشه دچار استرس ميشم چون ميترسم ايراد بگيره و داد و بيدا کنه،مثلا ماشين سواري،اگه خودم باشم با هرکس ديگه اي خوب ميرونم ولي با همسرم هرگز،تا حالا يک بار هم نشده اون بشينه و من پيشش رانندگي کنم چون چند بار اوايل که پيشش بودم اونقدر گير داد و بد و بيراه گفت که ناخود آگاه پيشش استرس ميگيرم.
گفتيد چه عواملي باعث استرسم ميشه،خوب هر کسي تو زندگي دچار استرس ميشه،شايد من يه کم بيشتر،تو دوران مجردي و البته الان هم خوب وقتي توي يه جلسه اداري ميخوام حرفي بزنم خوب استرس رو دارم يا تو مصاحبه يا براي دادن امتحاني ولي بعد از ازدواج همه استرس هام بخاطر همسرمه.مثلا من کمي از پولم رو بدون اطلاع همسرم پس انداز ميکنم که اگه همسرم بفهمه منو بي چاره ميکنهفاين يکي از عاملهاي ايجاد استرسه.يا مثلا تو اداره با همکار مرخصي ميگيرم برم يه دوري بزنم اخه هوا مثلا خوبه، استرس ميگيرم که همسرم ببينه چي ميشه يا خيلي موارد ديگه مثلا ميرم ماموريت و اونجا از چيز کوچيکي خوشم مياد و دوست دارم بخرم استرس ميگيرم که بخرم آيا همسرم داد و بيداد ميکنه يا نه،يا مثلا رفتيم جايي و من هم حرف زدم و يا عملي انجام دادم همش استرس دارم که نکنه همسرم در مورد اين حرف من ياديگران بخصوص خانوده خودم ناراحت بشه يا بهش بربخوره.
والبته اداره و کاراي اون هم هست که بهم استرس وارد ميکنه،مثلا واي فلان کار موند،فلان کار رو اگه درست انجام ندم چي ميشه،واي فلان کار روسر موقع انجام بدم و سر موقع تموم بشه.
[/color][color=#32CD32]چيزاي ديگه اي هم ممکنه باشه که من فقط اينا به ذهنم اومد.
جناب sci ممنون ميشم دوباره راهنماييم بکنيد.
در ضمن در مورد مشکلي که در تايپيک 99 مطرح شد کمکي ميتونيد بهم بکنيد؟؟؟؟؟؟؟
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام خواهرم،
ابتدا در مورد توده سينه شما
- با توجه به توضيحاتي كه داديد احتمالا فيبروآندوم هست... مشكل خاصي نيست و به پزشك متخصص مراجعه كنيد معمولا در سنين شما اين توده ها بصورت بافتي لغزنده در معاينه پستان ديده مي شوند... خودتون معاينه كنيد متوجه خواهيد شد... محل توده شما رو دقيقا نمي دونم، ولي برداشتم اين بود كه سر پستان نيست، با معاينه باليني شما و همچنين سونوگرافي تشخيص داده مي شه و براي پزشك شما مسجل خواهد شد.
با توجه به سن شما مشكل خاصي نيست و در صورتيكه بزرگ نشود احتياجي به جراحي ندارد در غير اينصورت با يك سوزن ظريف اون رو خارج مي كنند كه مشكلي از نظر زيبايي هم بوجود نمي آورد. حتما تحت نظر پزشك باشيد.. اما جاي ترس و وحشت ندارد.. نگران نباشيد
- بهت تبريك مي گم كه تونستي تكاليفت رو انجام بدي...
ابتدا در مورد توصيه هاي قبلي:
* حتما پياده روي رو شبها انجام بده... اين پياده روي سريع موجب افزايش سرتونين در خون شما مي شه كه براي شما بسيار بسيار بسيار لازمه
* حتما براي حقوقت در گفتگو با شوهرت، جايگاه تعريف كن... يعني بگو بخشيش رو پس انداز كنم و شما هم در جريان اين پس انداز باش... ( نگو تا حالا هم كردم) و قسمت ديگه اي از اون رو مثلا براي خرج آزوقه منزل هزينه مي كنيم... (جايگاه خرج پول شما بايد كاملا مشخص باشه)
* سعي كن ذهن سطحي رو با تمرين تنفس به روشي كه بهت گفتم آرومش كني... موسيقي هم به اين توقف خيلي كمك خواهد كرد
* در همدلي شما مدارا نمي كنيد... چون كاري رو تاييد يا تكذيب نمي كنيد! شما احساس طرفتون رو تاييد مي كنيد و مي تونيد با يه قاتل هم همدلي كنيد!
در مورد نقاط مشترك:
- پيشنهاد من به شما دو نفر اينه كه به مشاور براي بهبود زندگيتون مراجعه كنيد تا شوهرتون هم بتونه مهراتهاي فرديش رو افزايش بده
- موراد 1، 4 و 5 رو بايد براش برنامه ريزي كنيد و مرتفعش كنيد... راههاي زيادي وجود داره كه يكي از مهمترين دلائل اين نوع رفتار شما دو نفر نداشتن رفتار جرات مندانه است
عدم رفتار جرات مندانه در شما موجب استرس شما هم شده... چه در ايام تجرد و چه در حال حاضر
ببينيد شما مسئول شادماني شوهرتون نيستيد! شما وظيف نداريد همكاراتون رو همواره راضي نگه داريد.. يك مثالي مي زنم.. حتما ديده ايد كه نوزادها وقتي مادرشون اون رو روي تخت رها مي كنه چقدر گريه مي كنند و با نارضايتي سعي مي كنند به همون آغوش مادر بر گردند و اين در شرايطي هست كه مادر از بس كودكش رو بغل كرده، خيس عرقه... پاهاش درد مي كنه! از كار و زندگي افتاده و به شدت خسته شده... خب به نظر شما چه كنه؟ مي تونه بر گرده به سمت تخت و دوباره براي اينكه بچه ساكت بشه اون رو بغل كنه... مي تونه هم رهاش كنه و توجه نكنه! و بعدش بچه ساكت بشه و بخوابه... درسته رفتار دوم كمي بي رحمانه به نظر برسه! اما رفتار درستيه!!! و كاملا مساله مدارانه و حرفه اي است! شما براي فرار از سر و صدا، هيچ كاري نمي كنيد... خب مي دونيد به اين مي گن رفتار منفعل! و موجب افزايش سطوح انتظار در افراد پيرامون شما از پدر ، مادر ، خواهر و شوهر، و حتي دوستان و همكاران مي شه و چه بسا كه تا حالا هم شده... كمي در مورد رفتار جرات مندانه براتون مي گم
-- عدم جرات مندی شما موجب می شود شما برنجید، در روابط احساس ناکامی داشته باشید، در مواقعی با انفجار خشم مواجه شوید، اضطراب و به دنبال ان اجتناب داشته باشید، در روابط با شوهر و یا خواهر ایشون ضعیف عمل کنید. عملا عروس ها که مهارت لازم رو ندارند در خانواده شوهر با دو نفر در تضاد و کشمکش قرار می گیرند... یکی مادر شوهر و یکی خواهر شوهر! فکر کردید چرا؟ دلیل واضح اون اینه که عروس ها از سبکهای ارتباطی، به چند دلیل رفتار جرات مندانه رو انتخاب نمی کنند و منفعل عمل می کنند:
1. ترس از اختلال در ارتباط با خانواده همسر در شروع زندگی
2. ترس از رنجیدن دیگران
3. سعی در راضی نگه داشتن دیگران بطوریکه احساس کنند شما انسان خوبی هستید!
4. اعتقاد به اینکه خواسته های ما به خواسته های دیگران خوب نیست ارجحیت داشته باشد
5. اگر کسی چیزی گفت و موجب شد ناراحت بشیم.. چیزی نمی گوییم! ازش فاصله می گیریم!
-- ببینید رفتار جرات مندانه به این معنی نیست که اگر شوهرتان چیزی گفت و شما می خواستید مخالفت کنید بگید : "نه، من باهات مخالفم!" ما به این رفتار میگیم پرخاشگرانه! بلکه:
1. زمان و مکان مناسبی رو انتخاب کنید : ببینید دقیقا لازم نیست تا چیزی گفت همونجا بزنید تو روش! گاهی لازمه صبر کنید... و سکوت! تا به خلوت برسید... بهترین مکان، مکان خلوته! جاییکه کسی نباشه... و زمان مناسب: مثلا فکر کنید می خواهید موضوعی رو به شوهرتون بگید... شوهرتون از بیرون اومده! خسته! گرسنه! تشنه... حالا شما چیزی بگید! شدنی نیست... باید زمانی بگید که سر حال باشه !
2. پل ذهنی بزنید... با فرد مقابل همدلی کنید و احساساتش رو درک کنید! مثال: می دونم که خیلی دوست داری توي كارها و خريدها صرفه جويي كني... من هم همیشه انجام این پس اندازها و ... رو دوست داشتم! اصلا یه حس خوبی به آدم می ده... من خیلی احساس آرامش می کنم وقتي مي بينم تو مثل خودم به فكر آينده اي ! مثلا یادمه ( یه مثال می زنید)
3. احساس و نظر خود را به طور واضح بیان کنید... از شیوه X Y Z استفاده کنید... از جملات "من " استفاده کنید
الگوی xyz میگه: وقتی در موقعت X، عمل Y رو انجام دادی ، احساس Z رو داشتم...
مثال: وقتي با دوستام مي رم كمي پياده روي كنم تا روحيه بهتري داشته باشم و شما طور بدي برخورد مي كني، احساس خوبي ندارم!!!
يا: اما وقتي واقعا يه چيز احتياج دارم و شما ممانعت مي كني، احساس خوبي ندارم!
از جملات " من " استفاده می کنید، نه از جملات "تو":
مثلا در مورد شوهرتون: بد جوری دلم رو شکستی!!! ( استفاده از جملات "تو") شما دارید طرف مقابلتون رو متهم می کنید که دل شما رو شکسته و عملا در رابطه با احساستون حرفی نمی زنید!
استفاده از جملات "من" : وقتی موقع شام، به من بی توجه بودی، دلم شکست! در این جمله شما برچسب نزدید! متهم نکردید.. خبر دادید!!! از جملات " من " استفاده کردید و احساستون روبیان کردید..
4. گاهی می تونید پیامد رفتار غلط رو هم گوشزد کنید
مثال: خب مي دوني اگر من اين مانتو رو نخرم از نظر رواني خيلي روم تاثير مي ذاره و شايد اعتماد به نفسم خراب بشه
اگر اين هزينه رو نكنم و به پزشك مراجعه نكنم شايد بعدها با هزينه زيادتري مواجه بشيم كه نتيجه كمتري هم داشته باشه... پس اين هزينه خودش صرفه جويي به شمار مي اد!
** باید بدونید که شما اگر بخواهید رفتار جرات مندانه رو اجرا کنید... : شما مسئول شادمانی دیگران نیستید!!!
** برای نه گفتن خود به هیچ وجه دلیل و توضیح طولانی نیاورید،
** برای بیان نظرات خود، توجیه نکنید، کوتاه بگویید!
** هرگز نگویید " فکر نمی کنم بتوانم... " خیلی ساده بگویید "نه"
** مطمئن باشید که رفتار جرات مندانه به محض اینکه از طرف شما شروع بشه، با ناراحتی دیگران همراه نیست! اونها تعجب می کنند... اما بعد از مدتی با شما صمیمی تر از پیش هستند و شما رو دوست دارند
** اگر می خواهید در مقابل اصرار دیگران دلیلی بیاورید، فکر کنید و قاطعانه یک دلیل رو بگویید و در مقابل اصرار آنها دلائل خود رو عوض نکنید... مثلا از شما درخواست می شود یک مهمانی بروید: یک بار می گویید " نه، ما مهمون داریم" یه بار دیگه می گید" آخه شوهرم هم نیست" یه بار دیگه" فرداش باید زود بریم جایی" این خوب نیست... یک دلیل را تکرار کنید! فقط یک دلیل!!! به این تکنیک می گیم : صفحه خط خورده!
** هرگز تظاهر به موافقت نکنید...
** احساس گناه از ناراحتی دیگران ممنوع! اول اینکه عادت می کنند! دوم اینکه شما عضوی از گروه شادمانی نیستید که مسئولیت خوشحالی آنها با شما باشد
-- تکلیف : در 50 درصد موارد ارتباطی، با قواعدی که گفته شد، رفتار جرات مندانه داشته باشید
-- توصيه هاي قبلي رو ادامه بديد
-- اين هفته سعي كنيد روابط زناشوييتون رو متنوع كنيد...چراغها رو خاموش كنيد و شمع روشن كنيد/ شيوه ها رو تغيير بديد/ شروع كننده باشيد/ تاييد كنيد ايشون رو/ خجالت نكشيد!!! / خوشبو كننده هوا بزنيد/ موسيقي پخش كنيد/ پيش نوازي كنيد/ آداب سكس رو ياد بگيريد...
سوالي بود بپرسيد
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
جناب sci کاش ميشد حس منو درک کنيد و ببينيد کنار اومدن با همسر و آدم خسيس چقدر سخته؟من دارم سعي ميکنم به حرف شما گوش کنم و با حرف شما پيش برم ولي همسرم کاري ميکنه که داغون ميشم.
چند وقتيه فک پايينيم درد ميکنه و دقيقا نميدونم کدوم دندونم درد داره،ديروز رفتم بيمارستان البته بيمارستاني که اداره همسرم باهاشون قرارداد بيمه داره که اون هم دکترهاشون به هيچ دردي نميخوره،من مرخصي گرفتم و همسرم هم چون جاي ديگه کار داشت مرخصي گرفته بود و من سر راه گذاشت تو بيمارستان و رفت،من وقت نگرفته بودم و بنابراين با اصرار بين مريض دکتر منو معاينه کرد و چون معلوم نبود کدوم دندونه گفت بايد بري عکس بگيرم،منو معرفي کردن به راديولوژي،وقتي جواب رو آوردم گفت:چون دندون عقلم چسبيده به دندون ديگمه باعث شده دندونم پوسيده بشه و نياز به پر کردن و عصب کشي داره البته قبلش بايد اون دندون عقلم روهم بکشم.وقتي رسيدم اداره به همسرم موضوع رو گفتم عصباني شد و تلفن رو قطع کرد من منظورش رو نفهميدم .وقتي بعدازظهر اومد خونه عصباني بود داد و بيداد کرد و گفت:باز چه گيج بازي درآوردي؟چي بهت گفت:گفتم:که اينطوري رفتم و عکس گرفتم و گفتن هم دندون عقلت بايد کشيده بشه و هم دندون کناريش بايد پر و عصب کشي بشه،و گفتن وضع دندون عقلت طورريه که ما نميتونيم بکشيم و بايد ببري مطب بيرون جراحي بشه و بعد بکشن.يهو عصباني تر شد و گفت:احمق ،دست پاچلفتي،کار سپردم ببين چي کرد؟گفتم:خوب چيکار کنم؟خوب دندون رو گفت ما نميتونيم بکشيم ديگه،من چيکار کنم؟گفت:چقدر دادي براي راديولوژي؟گفتم:7000 تومن.يهو داد زد و گفت:احمق چرا با من هماهنگ نکردي؟7000 تومن دادي براي راديولوژي؟مگه من سر گنج نشستم؟بهم ميگفتي ميرفتيم يه جاي ديگه که 200،300 تومن ميگرفتن نه اونجا که معرفي کردن، اصلا مگه زبون نداشتي ميگفتي اونجا طرف قرارداد هست يا نه؟من ديگه شوکه بودم و ديگه چيزي نتونستم بگم.ساکت شدم و بعد از چند دقيقه کنارش نشستن اومدم تو اتاق خواب و زدم زير گريه البته نفهميدم متوجه شد من گريه ام گرفت يا نه، فقط نفرينش ميکردم و فقط نفرين.نزديک افطار ميدونستم اگه حرف نزنم بدتر ميکنه بلند شدم و رفتم البته با حالتي که ميخوام باهاش شوخي کنم پريدم روش و تا ميتونستم گازش گرفتم،بشکونش گرفتم تا هم دلم خنک شه و هم فکر نکنه باهاش قهرم البته اون قهر کرده بود نه من ولي از دستش کلافه بودم و هستم.شب حرف انداختم و بهش گفتم وقتي آلو ميخورم دندونم دردش بيشتر ميشه،دوباره گفت:گيجي ديگه گيج،وقتي رفته بودي ماموريت تهران بهت گفتم برو کلينيک دندون پزشکي ادارمون نرفتي حالا دردش رو بکش،گفتم خوب نشد حالا چي کار بايد کرد؟گفت:همين فردا پس فردا بليط قطار ميگيري ميري تهران،ميري کلينيک دندون پزشکي اونجا کارت رو انجام ميدي، شده خواهرت يا داداشت باهات مياد تا کارت راه بيفته منکه نميتونم مرخصي بگيرم بيام،اينجا بخواي دندون عقلت رو جراحي کني و بکشي 100 يا 150 هزار تومن ميخواد، ميري تهران با 20 يا 30 هزار تومن کارت رو راه ميندازي.خيلي اعصباش داغون بود ميگفت:امروز برگه هاي ويزيت دکتر و برگه اي که براي سينه ات نمونه برداري کرده بود رو بردم بيمه تا مبلغي ازشون بگيرم هيچي بهم ندادن و گفتن ما يا قرارداد داشتيم و ازتون کسر کردن يا هم اينکه قراردادي با اون دکتر نداريم و هزينه اش رو نميتونيم بديم.گفتم:هيچي بابت هزينه اش ندادن؟گفت:نه يه قرون هم ندادن،منم اونجا با کارکنان بيمه امون دعوام شد و برگه ها رو پاره کردم.بعد گفت:يا ميري تهران يا دردشو تحمل ميکني تا بعد از ماه رمضون خودم ميبرمت تهران،پولمون کجا بود که 100 تومن يا دويست تومن بديم به دندونت.ديگه چيزي نگفتم،سکوت کردم ميوه آوردم خورديم و فيلم نگاه کرديم و بعد من شب بخير گفتم و رفتم بخوابم ولي نزديک يک ساعت گريه کردم و تا صبح نفرينش کردم،الانم از خودش و از خانوادش بيزار بيزارم،ازش بدم مياد...
شما بگيد با اين آدم چيکار ميشه کردم،چطور ميشه برخورد کرد،کلافه ام ميکنه کلافه...
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
مهتاب... رهرو نازك دل!
مي دونم چقدر سخته... مطمئنم! و مي دونم كه همش هم تقصير شوهرت نيست! چرا منفعلي شما!؟ چرا نمي خواي رفتار جرات مندانه داشته باشي؟ اين رفتار رو بايد تمرين كني!!!! بايد تمرين كني!!!!
پس پست 104 رو شروع كن خواهرم!
ببين وقتي وارد اين صحبتها مي شه! فروا بهش بگو وقتي اينطور حرف مي زني و شخصيتت رو خورد مي كني اصلا برام جالب نيست! مي دونم اين هزينه هاش زياده.. اگر اجازه بدي تحقيق مي كنم و اگر واقعا هزينه ها زياد بود مطمئن باش مي رم تهران! (گفتم بشو كاسه داغتر از آش) اين حرفها رو صريح بزن!
پستهاي 104 رو مجددا بخون... قراره تو 50 درصد كارهات انجامش بدي... نبينم ديگه دلت شكسته باشه و گريه كرده باشي... حرفات رو بزن خواهرم!!! نه پرخاشگرانه... نه منفعلانه! جرات مندانه...
راستي همدليت در مورد بحث بيمه خوب بود... شروع خوبيه!
امان از اين هزينه هاي دندانپزشكي...
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مي مي
.وقتي رسيدم اداره به همسرم موضوع رو گفتم عصباني شد و تلفن رو قطع کرد من منظورش رو نفهميدم .وقتي بعدازظهر اومد خونه عصباني بود داد و بيداد کرد و گفت:باز چه گيج بازي درآوردي؟چي بهت گفت:گفتم:که اينطوري رفتم و عکس گرفتم و گفتن هم دندون عقلت بايد کشيده بشه و هم دندون کناريش بايد پر و عصب کشي بشه،و گفتن وضع دندون عقلت طورريه که ما نميتونيم بکشيم و بايد ببري مطب بيرون جراحي بشه و بعد بکشن.يهو عصباني تر شد و گفت:احمق ،دست پاچلفتي،کار سپردم ببين چي کرد؟گفتم:خوب چيکار کنم؟خوب دندون رو گفت ما نميتونيم بکشيم ديگه،من چيکار کنم؟گفت:چقدر دادي براي راديولوژي؟گفتم:7000 تومن.يهو داد زد و گفت:احمق چرا با من هماهنگ نکردي؟7000 تومن دادي براي راديولوژي؟مگه من سر گنج نشستم؟بهم ميگفتي ميرفتيم يه جاي ديگه که 200،300 تومن ميگرفتن نه اونجا که معرفي کردن، اصلا مگه زبون نداشتي ميگفتي اونجا طرف قرارداد هست يا نه؟من ديگه شوکه بودم و ديگه چيزي نتونستم بگم.ساکت شدم و بعد از چند دقيقه کنارش نشستن اومدم تو اتاق خواب و زدم زير گريه البته نفهميدم متوجه شد من گريه ام گرفت يا نه، فقط نفرينش ميکردم و فقط نفرين.
می می عزیز
از بیان این قضیه مطلبی به ذهنم رسید،
شما در مسیر زندگی تون خیلی بهم نزدیکید ، چون همدیگه رو هم دوس دارید ، برخوراتون با هم زیاده و باعث ناراحتی های بعدی میشه.
فرض کن دونفرید که دارید درکنار هم راه میرید ، خیلی نزدیک ، تو دست و پای هم میرید و یه بار تو می خوری زمین یه بار اون ، گاهی هم جفتتون. حالا اگه به اندازه یه متر بین تون فاصله ایجاد کنید ، برخوردتون کم میشه ، کمی از صمیمیتتون کم میشه اما سالمتر به مقصد می رسید.
توصیه اینکه لازم نیست جزئیات رو بگید ، حالا او ممکنه بپرسه ممکنه نپرسه . اگه پرسید چقدر دادی برا مثلا رادیولوژی؟
سعی کن یه جوری پاسخ مستقیم ندی ، مثلا بگو 4000 خوبه داده باشم؟
یه مدتی با فاصله با همسرت رفتار کن تا اصطکاکها کم بشه ، حساسیت زیاد اوهم روی خرج و مخارج زندگی کمتر بشه.
مساله دیگه
"نزديک افطار ميدونستم اگه حرف نزنم بدتر ميکنه بلند شدم و رفتم البته با حالتي که ميخوام باهاش شوخي کنم پريدم روش و تا ميتونستم گازش گرفتم،بشکونش گرفتم تا هم دلم خنک شه و هم فکر نکنه باهاش قهرم البته اون قهر کرده بود نه من ولي از دستش کلافه بودم و هستم."
با این رفتار همسرت رو گیج می کنی ، گاز گرفتن و نشکون گرفتن مگه مال موقعی نیست که خیلی با هم خوبید ؟ یه درجه بالاتر از بوسیدنه
شما ناراحتی ، بروز بده ناراحتی تو ، نه با گریه. اعلام کن که ناراحتی از این برخورد ، از این نحو صحبت کردن. در کمال آرامش.
شما می تونی قهر نبودنت رو با یه صحبت معمولی بهش بگی.
روی روشهای رفتاریت باید بیشتر کار کنی. فکر کن ببین چه واکنشی مناسب تره. مهارت ها تو بالاتر ببر.
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
به به جناب آقاي بي بي
سلام،خوش امديد بالاخره بعد از مدتها بهم سر زديد،واقعا خوشحالم کرديد.ميدونيد من واقعا واقعا تو روابطم بخصوص زناشويي ضعيفم خيلي ضعيف و براي خودم جدا متاسفم.به نظرم از ماست که بر ماست يعني من اينجوريم که همسرم شايد سوء استفاده کرده البته کاريش نميشه کرد،همسر من اخلاقهاي بخصوصي داره و لمش رو بايد بدست آورد و به نظرم برادرهاي عزيزي که تو تالار هستن و البته تجربه تاهلي دارن از ديد يه مرد بهتر ميتونن کمک کنن تا شايد رابطه ام تو زندگي زناشوييمون بهتر بشه خوب بالاخره اونها مردن با خصوصيتهاي مردونه که من ممکنه ناآگاه باشم.
اينو بگم جناب بي بي شايد من هنوز نتونستم همسرم رو خوب معرفي کنم ولي اينو بگم اون حساس تر و سخت گير تر از اين حرفهاست و با يه الکي قيمت گفتن من کار تموم نميشه،اون براي يه قرون هم حساب کتاب ميکنه،البته اينو بگم شايد به قول جناب sci اون بيشتر نگراني و اضطراب در زمينه مالي داره تا خساست.
ديروز بعدازظهر وقتي از سرکار اومد باز گرفته و ناراحت بود،سلام و خسته نباشيدي گفتم و رفتم پهلوش،آخه محلش نذاري بدتر ميکنه و ممکنه فحش و بد و بيراه بگه،بهم گفت:هنوز از دستت ناراحتم،گفتم:چرا؟گفت:بابت ديروز که سر خود رفتي 7000 تومن دادي به عکس در صورتيکه با نهايت 1000 تومن ميشد راديولوژي گرفت.ناراحت شدم و بهش گفتم:بابا تو ديگه کي هستي؟يعني چي؟اصلا فکر کن من اون رو خرج کردم 7000 تومن ارزش داره،گفت:بي شعور حرفا رو با هم قاطي نکن،مگه حرف من سر 70000 تومنه؟نميفهمي ديگه نميفهي،تو بدون هماهنگي من رفتي 7000 تومن دادي به عکس،پس براي چي اينهمه ازم بيمه کسر ميکنن؟بخاطر گيج بازيت ناراحتم.من ديگه حرفي نزدم و کنارش دراز کشيدم،بعد مدتي حس کردم داره نگاهم ميکنه بلند شدم و گفتم:بابا چي ميگي آخه؟ديوانه ام کردي؟واقعا که؟
بعد همونطور که کنارش نشسته بودم بي اختيار زدم زير گريه و اون هم زير زيرکي منو ميديد وقتي ديدم نميونم جلوي اشکامو بگيرم رفتم دستشويي دست و روم رو شستم و بعد اومدم سراغ ظرف شستن،اون هم مشغول تماشاي تلويزيون بود،کارم که تموم شد رفتم حموم نميخواستم پيشش باشم تا دوباره دعوامون بشه،حرف زدن تو اون موقعيت الکي بود،وقتي از حموم دراومدم تلويزيون خاموش بود و اون هم به نظر خوابيده بود،رفتم تو يکي از اتاقها و خودم رو با دوخت و دوز مشغول کردم بعد از مدتي ديدم صداي تلويزيون اومد نگو نتونسته بود بخوابه،يک ساعتي گذشت که يهو ديدم اومد تو اتاق و با اخم بلند گفت:پاشو آماد شو بريم دکتر،گفتم:کجا ؟رفت و من هم بلند شدم آماده بشم.بهش گفتم:براي چي؟با اخم گفت:دکتر ديگه،گفتم:وقت نگرفتيم که؟گفت:الله اکبر وبعد اخم کرد.منم چيزي نگفتم و آماده شدم.دو سه تا مطب رفت تا قيمت بگيره و بالاخره وارد يه مطب شديم و دندون عقلم رو کشيد البته بدون جراحي.شب بهم گفت :هنوز از دستت عصبانيم و باهات آشتي نکردم ،اشتباه کردي و هنوز معذرت خواهي نکردي،گفتم:تو هم عجب آدمي هستي ها،خوب ببخشيد،گفت:درست و حسابي،گفتم:واي خوب معذرت ميخوام خوبه.خنديد و بعدش منو بوسيد...
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام مي مي جان
شما چرا به توصيه هاي جناب SCI عمل نمي كنين؟
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
می می جان! اینکه خودت رو مشغول یه سری از کارهای خودت بکنی؛ خیلی خیلی بهتره تا اینکه بخوای بعد از کلی حرف شنیدن و ناراحتی شما از جانب همسرتون؛ با ایشون شوخی و بگو، بخند بکنی که یه موقع اوضاع وخیم تر نشه!
بابا! می می! تو باید با احترام؛ بدون تنش و با حفظ عزت نفست از حقت دفاع کنی و در عین حال در چشم همسرت؛ همسری فداکار و دوست داشتنی باشی!
خواهش می کنم؛ دقت کن!
شما بعد از اینکه ناراحت شدی، نه اخم میکنی، نه شوخی! معمولی و سنگین برخورد میکنی و حتما بعدش در زمان مناسب، با لحن مناسب و با ضمیر شخصی "من" احساست رو بابت اون رفتار بیان میکنی!ok!