از صمیم قلبم ازت سپاسگزارمنقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
در مورد موضوعات حرف زدن عجله نکن...
هیچ فعالیت ورزشی نداری ها...
تو کارخونه مراقب خودت باش...هم جسمت و هم اعصاب و روانت
نمایش نسخه قابل چاپ
از صمیم قلبم ازت سپاسگزارمنقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
در مورد موضوعات حرف زدن عجله نکن...
هیچ فعالیت ورزشی نداری ها...
تو کارخونه مراقب خودت باش...هم جسمت و هم اعصاب و روانت
sci برادرم سلام
ممنون از توجه هميشگيت . فعاليت ورزشي اينقدر سركار بايد بالا پايين برم زياديم هم هست :( . بازم يه مشكل جديد !! چرا هرچي مربوط به من ميشه همسرم يادش ميره؟؟ مثلا" من ديروز وقت دندون پزشكي داشتم كاملا" هم ميدونست مرخصي كه نگرفت با من بياد هيچ ساعت 6عصر زنگ زده ميگه حالت خوبه اااا وقت دكتر راستي داشتي اصلا" يادم نبود !!!!!!!! تولدمم كه اصلا" يادش نبود .... خلاصه شب رفتم خونه باهاش سرسنگين بودم گفتم اگه واست مهم بودم اينقدر فراموش نميكردي چطور بقيه چيزا يادت نميره با طلبكاري گفت خوب بهت گفتم يادم رفت ديگه (انگار خيلي توضيحش قابل قبول بوده!!!!) بعدم اون باهام قهر كرد منم محل نذاشتم تا امروز زنگ زده سركار ميخواستم حالت بپرسم همين !!!!! كلا" مسالرو به روي خودشم نمياره . تا كم مياره قهر ميكنه بعد يكروزم مياد اشتي داستان قبل ميپيچونه :101: . چرا هيچ كاري واسه من نميكنه؟؟؟ انگار نه انگار منم هستم :97: .مثلا" اخر هفته همه ميرن مهموني ما عين اين بدبخت بيچاره ها كه كس كار ندارن كارمون شده خريد خونه رفتن. خلاصه اقا زحمت كشيدن گفتن باشه بيا بريم هايپراستار حالا كوبيديم از كجا رفتيم اونجا همين كه رفتيم تو شروع كرده غر زدن بيا برگرديم من تحمل اين شلوغي ندارم اين چه وضعي فقط اين كشور اينجوريه (حالا انگار ما تو ناف امريكا بدنيا اومديم يا ماهي 1 بار اونجاييم . خوب بايد از همين جاها خريد كنيم ديگه) خلاصه عين ديوونه ها يه بستني خورديم برگشتيم اومديم شهروند دم خونه پس خواست من كجا ميره؟ من ميخواستم اونجا خريد كنم يعني همه چي بايد اوني باشه كه اون ميخواد
################################################## ##############################################
اقليما خواهر گلم سلام
اخه لايه هاي زندگي ما هرروز داره محكم تر ميشه انگار قرار نيست حل شه هي كينه هام بيشتر ميشه . خيلي سعي ميكنم رو حرف زدنم گوش دادنم ولي طرف مقابلم زيادي داره خوشبحالش ميشه انگار فقط خواسته و احساس اون مهمه
سلام صحرا جان لایه های زندگی همه ما همین طوریه و خیلی زیاد شده می دونی بد بختی از این جاست مه ماها هزاز تا چرت و پرت رو تو دوران تحصیلمون بهمون یاد می دن به جز یه کلمه درس زندگی بدش هزار بار شکست می خوریم هزار تا به حرمتی میشه تا یه چیزی یاد بگیریم
این خیلی خوبه که آشتی میکنه یعنی گردن گرفته مقصره این که زنگ زده یعنی معذرت می خوام به خدا مردا هیچ وقت مستقیم کار بدشونو گردن نمی گیرند
سعی کن همون شهروندم بهت خوش بگذره به این فکر نکن که فلان جا نیستی به این فکر کن الان شهروندی و باید این جا بهتون خوش بگذره منم هر وقت هایپر استار میریم همسرم از شلوغی اونجا کلافه میشه اون تحمل میکنه و زیاد به روی خودش نمی اره ولی اخرش غر میزنه
استانه تحمل هر کسی فرق میکنه
یه کم سعی کن درکش کنی یه کم بالاتر از اون چیزی که هستی درک کنی شمیم یه حرف خوبی بهم زد اون می گفت سعی کن گاهی فقط به عنوان یه آدم به همسرت نگاه کنی نه یه همسر که باید هوای تو رو داشته باشه
خواهرم سحرا،
ببين كار، كاره، ورزش،ورزشه! وقتي كار مي كني كه نمي توني هدفون بذاري ؟ مي توني؟؟ ضمنا، من نمي خوام كه فعاليت داشته باشي و انرژيت رو بگيريم... بيش فعال كه نيستي! مي خوام روي آرامش ذهنيت كار كنم... فقط فعلا هدفم همينه!
مشكلي كه مطرح كردي اصلا هم جديد نيست! از اولش تقريبا اين مشكل اساسي وجود داشته و داره... سعي مي كنيم با شناخت و خود آگاهي اين مشكل رو حل كنيم... چون اين مشكل دو بعد داره يعمي يك بعد تربيتي و يك بعد شخصيتي... بعد تربيتي اون رو مي تونيم تغيير بديم اما بعد شخصيتيش رو شايد مجبور بشيم بپذيريم! پس انتظا نداريم كه بعد از انجام كليه مهارتها، اگر شما چيزي رو به ايشون گفتيد ايشون كاملا يادشون بمونه! و البته اين فراموشي به منزله دوست نداشتن و اهميت ندادن به شما نبوده و نيست! اگر دقت كني مي بيني كه گفتم دو بعد تربيتي و شخصيتي... نگفتم دوستت نداره يادش مي ره! در واقع اون دوست نداره فراوش كنه! اما نوع طبقه بندي ذهني اون به اين شكله... بانويي بود به نام مريم ( نام اختصاري) ايشون هم با سينا(شوهرش) اين مشكل رو داشت... سينا برنامه هاي مريم يادش نمي موند...مي گفت ميام دنبالت، بعد همون موقع قرار هم گذشاته بود با دوستش مي رفتن استخر! نه حتي سر كار و يادش مي رفت! مريم هم به قول خودش مي ريخت تو خودش! سينا معتقد بود كه نمي خواد اينكار رو بكنه... مريم شروع كرد به انجام دقيق مهارتها! دو سال طول كشيد! امروز اگر مريم بگه فلان ساعت مهموني بايد برم، سينا تو سازمان ملل جلسه داشته باشه! مريم رو يادش نمي ره!
پس صبر و مايوس نشدن مهمترين مهارتها و كليد طلايي كار شماست
خطاهاي مهارتي داشتي مثلا نوشتي: " گفتم اگه واست مهم بودم اينقدر فراموش نميكردي "
خب اين نوع صحبت و گفتگو اصلا حرفه اي نيست!
شما بايد درخواستت رو مطرح مي كردي(لطفا دقت كن اين به هيچ وجه به معني سكوت كردن،قيافه گرفتن،سر سنگين بودن و ... نيست) صريحا درخواست رو مطرح كردن بطوريكه تاثير گذار باشد مطلب ديگري است!
زمان گفتگو بسيار مهمه! شيوه گفتگو بسيار مهمه! مكانش هم خيلي مهمه! (يعنتي حتما در خلوت باشه)
زمانش مهمه كه شخصي كه مورد انتقاد يا درخواست قرار مي گيره، حتما سر حال باشه...
از جملات " من " استفاده كنيم حتما
قبلش حتما همدلي مي كنيم... نكات مثبت رو مي گيم!
براي بيان درخواست ، از الگوي XYZ استفاده كنيم...
وقتي در موقعيت X، عمل Y رو انجام داديد، احساس Z كردم...
امروز وقتي نوبت دندان پزشكي داشتم، اگر يادت مي بود ، احساس فوق العاده اي داشتم!
گاهي لازمه پيامدهاي بودنش رو هم بگيد:
اگر مي اومدي ... چنين و چنان بود!
فكر مي كني وقتي اينجوري گفتي اون در جوابت چي مي گه ... هيچي ! خلع صلاحه
اما وقتي وارد بگو مگو مي شي كم مياري... معمولا همه زنها اينطوري هستند! نمي تونن وارد بگو مگو بشوند!
زياد نبايد طولاني كنيم بحث رو... درخواست رو تمام مي كنيم!
- مي خوام دو در خواست موثر از همسرت بكني و نتيجه اش رو بنويسي...
- يك روش تن آرامي ميذارم كه استرس هاي محيطي رو كنترل كني و بتوني در كنار تمرين تنفس انجامش بدي...
وضعيت قلبت چطوره؟
- مراقبه بخشش رو به حداقل برسون
- مي خوايم از روشهاي انگيزشي استفاده كنيم تا بتونيم شوهرت رو براي كارهايي كه برايت انجام مي ده تشويق كنيم. براي اينكار شما براي كارهايي كه انجام مي ده ازش تشكر كن و سعي كن نكاتي رو كه بهشون توجهي نداشته اما كشف كردي يك نكته اش رو بهش بگي! بيشتر نگو! مثلا چند تا نكته مثبت رو ديدي... يكيش رو بگو! و بهش بگو چقدر كارش برات مهم بوده! براي بيان اين اهميت از جملات "من" استفاده كن... نگو : خيلي كارت مهم بود!
بگو( الگوي XYZ ) : وقتي امروز وقت دندان پزشكي داشتم، يادت مونده بود، برام خيلي اهميت داشت و احساس خيلي خوبي داشتم! ازت ممنونم!
1 بار بابت يك كار مهمي ( يا حتي نيمه مهم) كه برات انجام داد بهش بگو بهت افتخار مي كنم! مثلا بهت افتخار مي كنم! تو خيلي مهربوني!!! يا بهت افتخار مي كنم! تو خيلي مسئوليت پذيري... فكر مي كنم مي تونم هميشه روت حساب كنم!
- نمي دونم تو روابط زناشوييتون اوضاع چطوره!؟ اما به نظر نمي رسه راضي باشين! نذار خستگي كارت تو اين روابط تاثير بذاره... زمانش رو به دير وقت نندازيد! حتما شمع روشن كن/ موسيقي بذار (حتي با موبايلت! اديسه عشق رو بذار) حتما خوشبو كننده بزن تو اطاق/ چراغها رو خاموش كن/ صداش كن بياد )
- تمرينهاي تنفس و تنش تن آامي رو به شوهرت ياد بده...
- روش تنش تن آرامي براي استرسهاي محيطي كه داري:
موسيقي رو پخش كن... روي زمين به آرامي دارز بكش... يا روي صندلي راحتي بشين بطوريكه پشتت كاملا تكيه بده!
چشمانت رو ببند و 4 بار تمرين تنفس كن... بسيار آرام!
عضلاتت رو كاملا طي تمرين تنفس رها كن و شل كن!
در روش آرام سازی بدون ایجاد تنش، شما به تک تک عضلات خود فرمان “آرام باش” می دهید.
هیچ وقت بدن رو يعه دفعه شل نمی کنیم؛ این کار، کم تأثیر و تا حدی نادرست است. ذهن ما فرمانهای کلی را قبول نمي كنه كه بگيم شل شو!!! مغز ما مي تونه فرمانهاي جزئي رو بپذيره و اجرا كنه!
خب حالا مي ريم سراغ فرمانهاي جزئي به ترتيب انجام مي دهيم... اين ترتيب مهمه! ( مي تونيد تو اين روش از شوهرتون هم كمك بگيريد... ايشون مي تونه اين متن رو آرام براي شما بخونه)
1. پای راست خود را از انگشتان تا کمر در ذهن خود مجسم کنید. آن را احساس کنید.. انرا منقبض كنيد تا جائيكه ممكن است آنرا منقبض كنيد! چند ثانيه نگاه داريد... انقباض رو احساس كنيد و فرمان شل شدن بدهید: “پای راست من، راحت و آرام شو.” هر جا که انقباض و تنشی احساس می کنید به طور ارادی آن را شل کنید و بگوييد : “پای راست من لحظه به لحظه شل تر و آرامتر می شود.” اکنون انبساط و شل بودن و آرام بودن را در پای راست خود حس کنید.
2. پای چپ خود را به همان صورت مجسم و احساس کنید. انرا منقبض كنيد تا جائيكه ممكن است آنرا منقبض كنيد! چند ثانيه نگاه داريد... انقباض رو احساس كنيد رهاشون كنيد/ فرمان دهید: ” پای چپ من راحت و آرام شو.” به طورارادی پای چپ خود را شل تر و شل تر کنید و به خود تلقین کنید که لحظه به لحظه چنین می شود. پای چپ ِ آرام شده و شل شده ی خود را احساس کنید.
3. اکنون هر دو پایتان در نهایت آسودگی است. ذهن خود را متوجه دست راست خود کنید. از انگشتان تا شانه را در ذهن خود ببینید انرا منقبض كنيد تا جائيكه ممكن است آنرا منقبض كنيد! چند ثانيه نگاه داريد... انقباض رو احساس كنيد رهاشون كنيد/ و فرمان دهید: “دست راست من منبسط و آرام شو.” دست راست خود را شل کنید و به خود بگویید که لحظه به لحظه شل و شل تر می شود. شايد در اين حالت اگر نشسته باشيد دستتون كاملا حالت آويزون پيدا كنه
4. حالا دست چپ خود را به همان صورت مجسم کنید انرا منقبض كنيد تا جائيكه ممكن است آنرا منقبض كنيد! چند ثانيه نگاه داريد... انقباض رو احساس كنيد و فرمان دهید: “دست چپ من راحت و آرام شو.” ببینید که دست چپ شما هر لحظه آرام ترو رها تر می شود. اين رهايي رو احساس كنيد!
5. حالا عضلات شکم، پهلوه رو مجسم کنید .. عضلات شكمتون رو سفت كنيد و منقبض كنيد! انقباض و تنش رو در اونها احساس كنيد! رهاشون كنيد/ فرمان دهید: “عضلات شکم ، آرام و رها شوید.” به خود بگوئيد که عضلات شکم شما هر لحظه شل و آرام می شوند و به طور ارادی عضلات شکم و پشت شما هر لحظه شل و آرام می شوند و به طور ارادی عضلات شکم خود را شل کنید.
6. حالا نوبت به عضلات سینه و پشت کتفها می رسد. دو شانه رو به عقب برانيد... تا كتفهاتون به هم نزديك بشه... انقباض رو احساس كنيد... رهاشون كنيد و فرمان دهيد: عضلات سينه و پشت من آزاد شو... و رها! مجسم کنید و فرمان ذهنی بدهید و شل کنید،كاملا رها كنيد
7. عضلات شانه رومنقبش كنيد و تا جائيكه ممكن است دو شانه را به بالا برانيد و به سر نزديك كنيد... انقباض رو احساس كنيد... رهاشون كنيد/ و فرمان بدهيد:آزاد و رها شو! منبسط و آرام شو... آزادي عضله رو احساس كنيد!
8. اکنون که بدن شما از گردن به پایین، کاملاً شل و راحت است به عضلات صورت خود فکر کنید. عضلات صورت، بسیار مهم هستند. آنها رو منقبض كنيد و حالت اخم به خود بگيريد... چشمان رو بهم فشار دهيد... انقباض رو در عضلات صورتتون احساس كنيد... رهاشون كنيد به خود فرمان دهید: “عضلات صورت من شل، راحت و افتاده شوید.” پیشانی را بیندازید. ابروها افتاده باشد. به ویژه دور چشمها را راحت کنید. گونه ها را افتاده و شل کنید و فک پایین را کاملاً شل کنید. به خود بگوييد که عضلات شما هر لحظه شل تر و آرامتر می شوند.
9. آرامش را در پوست سر و ذهن خود گسترش دهید. احساس گستردگی، خلأ و انبساط را در ذهن خود به وجود آورید. در این وضعیت، چند دقیقه بمانید. به هیچ چیز به جز آرامش جسمتان فکر نکنید. این بی فکری و خلأ، توانایی تمرکز حواس شما را پس از این به شکل چشمگیری افزایش می دهد.
در آغوش يكديگر، سربلند و موفق باشيد.
برادر خوبم سلام
ممنون از پاسخ های خوبت . حتما" این تمرین به تمرین هام اضافه میکنم . و از همسرمم میخوام که انجام بده . قبول دارم نحوه صحبتم حرفه ای نبوده ولی واقعا" گاهی شرایط بهم فشار میاره این که زیر بار رفتارهای اشتباهش نمیره و حق به جانب عصبیم میکنه یعنی بهم میگه میدونم دوست داری باهات بیام ولی وقت ندارم از طرفی ام میدونم هیچ مساله ای برات رخ نمیده و مطمینم به دکتری که میری پس توام با خیال راحت برو حالا قانع کردن این ادم چه جوری باید باشه ؟؟؟!!!!! بعدم که فرداش تا 6 عصر کلا" یادش رفت زنگ بزنه ببینه رفتم حالم خوب یا نه حالا شما بودی به این ادم میخندیدی ناراحتم نمیشدی ؟؟ . وضع قلبم خیلی بهتره برخلاف اینکه اوایل تو محیط کار بهم فشار میومد الان خیلی راحتم و حالم خوبه خوبه . راجع روابط زناشویی هم اینقدر جفتمون خسته میایم که حتی حال شام خوردنم نداریم البته من اگر اون offer بده مشکلی ندارم قبول میکنم ولی خودش نمیخواد و میگه خستم و فقط تو تعطیلات راغب هست البته تمام شرایطی که گفتید فراهم میکنم از میوه گذاشتن تا شمع و موسیقی و ... و البته از رابطم هم راضیم ولی از اینکه فقط روزهای خاصی هست بدم میاد .
بازم ممنون از راهنمایی هات حتما" انجام میدم
سلام
بعد يك هفته اومدم بگم حتي يه درخواست موثرم نتونستم داشته باشم چه برسه به 2 تا درخواست ؟ اصلا" نميدونم بايد چه درخواستي داشته باشم لطفا" راهنماييم كنيد
سلام سحرا،
از کارهایی که انجام دادی بگو... گفتگو ها رو انجام می دید هر شب؟ پستهای قبلی رو بخون و بگو چه کردی تا بتونیم با نور بیشتری جلو بریم..
سلام
اميدوارم خوب باشيد
راستش اصلا" خوب پيش نميره . 1 هفتس باهم قهريم . نميدونم چمه اعصابم خيلي بهم ريختس . هفته پيش پدر بزرگ همسرم تماس گرفت باهام كه خيلي دلم برات تنگ شده و دوست دارم و اينا بعد پرسيد سركار ميري منم گفتم اره دوروز بعد همسرم اومده ميگه اگه يه چيزي ميگي به كسي به منم بگو بدونم مامانم ازم پرسيده صحرا سركار ميره منم يهو موندم !!!! زشت بهش نگفتم . منم گفتم مگه من هركاري ميكنم بايد به مادرت توضيح بديم بدم من فقط كارم عوض كردم قبلا" هم كار مي كردم بعدم مگه اونا هرجا هستن و ميرن من ميدونم ؟؟؟؟ من با اونا ارتباطي ندارم. بد داد و بيداد كرده اره اصلا" تو رواني تو مريضي منم فقط گفتم احترامت دست خودت باشه ازون شبم باهام قهره البته واسه كاراش خوب بلده تل بزنه سوال كنه !!!هر شبم نميدونم تا 10 11 ميره پيش مامانش اينا مياد خونه شام ميخوره !!!! اين جناب كه وقت نداره با من يه دندون پزشكي بياد وقت داره با بره دانشگاه خواهرش دنبال كاراش!!!!! . البته قبل از اين كه قهر كنيمم بازم اصلا" نه ميدونستم ازش چي بخوام نه ميتونستم درخواستي كنم . بدجوري فكر دوست گذشتم تو مخم زده اخه اين فقط شده يه اسم تو شناسنامم انگار هيچي بينمون نيست دل من به چيش خوشه نميدونم والا اون كه دوستم بود نقشش خيلي پررنگ تر از اين بود . واقعا" انگار منم تو زندگيش يه مزاحمم انگار وجود ندارم من از صبح تا 7 و 8 واقعا" فراموشش ميكنم شبام دوست ندارم بيام خونه ازين محيط متنفرم اينقدر شبا تمرين تنفس و مراقبه مميكنم كه فقط بخوابم كه صبح برم دلم نميخواست زندگيم اينقدر پر تنش باشه ولي واقعا" مثل ادمميزاد نميشه چي كار كنم؟؟؟ ببخشيد خيلي دلم گرفته بود خيلي حرف زدم
سلام صحرا
يه چيزي بهت بگم كه برقراري ارتباط گذشته ساده تر از ساختن رابطه كنوني نيست...در واقع اگر بخواي به همين روند ادامه بدي ارتباط با هركسي سخت مي شه! من نمي خوام بگم كه شوهرت اصلا مقصر نيست و بيام همه تقصير ها رو گردن تو بندازم... اما سعي كن رابطه ات رو تصحيح كني... پستهاي قبلي رو بخون! مشكلات رو براي خودت تعريف كن و باهاشون مواجه شو!
اميدوارم با خوندن پستهاي قبلي و اصلاح روش به نتيجه قابل ملاحظه اي برسي
سوالي بود بپرس..
سلام . فكر كنم نا اميدتون كردم
من واقعا" به حرفهاتون عمل كردم پست هاي قبل و پرينت گرفتم بارها خوندم و دودسته مطلب توش بود 1 كارهايي واسه به دست اوردن ارامش خودم كه انجام ميدم و كارهايي در رابطه با نحوه ايجاد ارتباط صحيح و گفتگوي موثر كه سعيم تو انجام درست اونام كردم ولي هرچي من ميرم جلوتر اون خودش عقب ميكشه حتي تحمل نداره از گل بهش كمتر بگم قهر ميكنه بايد منت كشيم بكنم بخدا خستم ميكنه ازين رابطه فرسايشي متنفرم همش تو استرس و فشارم بخدا نمي دونم چيكار كنم تورو خدا پيچيده حرف نزنيد اگه ايراد از من رك و راست مستقيم ايرداتم بگيد اگه از از اون بگيد چيكار كنم