RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
سبک تکین من نه تو رو دیدم نه تو رو می شناسم
با تمام صبر و حوصله ای که یاد گرفتم در راهنمایی دادن به مراجع داشته باشم
ببین چی کار کردی که به اینجا رسیده ام
نه تنها من ؛ بلکه تمام اونهایی که فکر می کنند و راهنمایی ها رو می خونند و بهشون عمل می کنند
ببین دیگه شوهرت که با تو زندگی می کرده از دستت چی کشیده
واقعا شما یکی از مراجعین نادر هستید که من توی این مدت توی تالار دیدم
سرافراز عزیز من هم هنگ کردم دیگه نمی دونم چه جوری با چه کلماتی با چه جملاتی باید به سبک تکین سخن گفت
از مدیران گرامی درخواست دارم چنانچه صلاح می دونند این تاپیک رو مسدود کنند
چون با روندی که سبک تکین در پیش گرفته این تاپیک به هیچ جا نمیرسه به
اصلا نمی دونم واسه چی سبک تکین عضو این تالار شده
بهتره بره توی بلاگفا واسه خودش یه وبلاگ بزنه
اون وقت از شاهکارهاش اونجا بنویسه و لینکش رو بده اینجا
هرکسی خواست معنای صبر نداشتن ، زود جوش بودن ، احساسی بودن، لج باز بودن را درک کنه بره وبلاگ سبک تکین عزیز رو بخونه و برایش درس عبرت بشه
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
من عصباني نيستم . من دلخورم از همتون و دلم گرفته .
من كه از اول بهتون گفتم شوهرم اين شكليه و مي شناسمش . همتون گفتين صبر كن . ديدين آخر صبرمو . اگه همون اول رفته بودم و طلاق مي گرفتم كار به اينجا ها نمي كشيد . من خودمو فقط از بين بردم . ذره اي احساس تو وجود اين آدم نسبت به من نمونده بود . همون حرفي كه هزار بار زدم و شما گوش نكردين گفتين بدتر از تو بودن كه شوهراشون برگشتن .
حالا هم همتون پاتونو كردين تو يه كفش كه تقصير تواه .
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
سلام
شمابااین بی صبریهایت بهش فرصت دادی تاازت زده بشه
تحمل داشته باش بنظرم1%امکان داره برگرده بانمدانم کاریات خرابش نکن یخورده غرور وعزت نفس داشته باش
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
بهم گفتين برو پيش مشاور . رفتم و بهم گفت زودتر طلاق بگير . حالا همتون با بيرحمي مي گين به هيچ حرف ما گوش نكردي .
به مشاور گفتم خب اصلا مي خوام به شوهرم فكر نكنم چه كار كنم . گفت هيچي زندگيتو بكن و به كارات برس .
اينم از مشاوره .
بهتون گفتم نمي تونم فكر شوهرمو از سرم بيرون كنم . گفتين بايد بيرون كني . گفتم همش زنگ مي زنه و مي گه چي شد گفتين حوالش بده به بابات .
اينم از حرفش در مورد بابام . شنيدين ؟ يا بازم من اشتباه فهميدم حرفاتونو ؟
صبرت خيلي زياده بالهاي صداقت . خدا ايشالله بيشترش كنه . ببخشيد از اينكه انقدر حرص و جوش خوردي . تو راست مي گي اصلا ادمي مثل من ارزش وقت گذاشتن و راهنمايي نداره . به قول شما بهتره يه وبلاگ واكنم .و توش فقط غصه بخورم و خاطرات بنويسم و گريه كنم .
نه اين كه وقت آدمهاي مهربون و دلسوزي مثل شما رو بگيرم .
مشاور بهم گفت كه حتي اگه الان آمادگي طلاقو نداري بهش نگو نمي خوام طلاق بگيرم بگو باشه ولي يه كم فرصت بده تا منم فراموشت كنم .
اونم اسم خودشو گذاشته مشاور شما هم هر كدوم يه جورايي دارين مشاوره مي دين . حرف كدومتون رو گوش كنم .
به شوهرم مي گم بهم فرصت بده تا منم فراموش كنم و با اين قضيه كنار بيام . آسمون و زمينو به هم مي دوزه كه بس كن خسته شدم من طلاق مي خوام .
اي خداي بزرگ چكار كنم ؟ به حرف كي گوش بدم ؟
آقاي ديويد
گفتم كه ايشون فرمودن اگه تا شنبه نياين بريم براي طلاق توافقي ازت شكايت مي كنم و آبروتو مي برم .
پدر و مادر و خانوادم قضيه اون پسره رو نمي دونن .اگه بفهمن كه اصلا طلاق و اين چيزا تعطيل مي شه و سرم مي ره زير گيوتين .
پدر من اگه همچين موضوعي رو بفهمه دارم مي زنه و مي كشدم . اون نكشه برادرم مي كشه .
هيچكس متوجه نمي شه از همه طرف درها به روم بستس .
من ديگه برام فرقي نمي كنه و مي تونم صبر كنم ولي در صورت صبر كردن بايد منتظر مرگ خودم باشم به دست خانواده بسيار بسيار غيرتي نه منتظر برگشت اون .
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pardis81
[size=medium]سبکتکین عزیز .ناراحت نشو ولی همهٔ کسانی که اینجا برات پست میذارند نگران تو و زندگیتند همه میخوان راه
درستو بهت نشون بدن ولی متاسفانه شما اصلا حرف گوش نمیدین .
نمونش توی دو تا پست قبلی دوستان گفتند هیچ جواب تلفن وsms هاشو نده ولی تو باز کار خودتو کردی !!!!!! ببین :104:
همه کسایی که تو این تالار در آستانهٔ طلاق بودند و مشکلاتشون حل شد میدونی به
خاطره چی حل شد ؟؟؟!!! اول از همه حرف گوش دادند بعدصبرکردند ولی تو به هیچ کدوم
اینا عمل نمیکنی .در ضمن هیچ کس با طلاق گرفتن نمرده .میدونم خیلی سخته ولی این
روزا هم میگذره .ولی خواهش میکنم بیا به حرف بچهها و فرشته جون گوش کن .دیدی
فرشته دقیقا از قبل همهٔ حرفاتو میدونست و
برات نوشته بود .حالا هم ضرر نمیکنی بیا از الان به حرفاش گوش بده [/size]
سلام
سبکتکین اینجا بازخیلی خیلی اشتباه کردی که جواب دادی
نمونش توی دو تا پست قبلی دوستان گفتند هیچ جواب تلفن وsms هاشو نده ولی تو باز کار خودتو کردی !!!!!! ببین
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
خانواده من حتي اگه مجرد بودم و مي فهميدن با پسري دوست بودم درجا منو مي كشتن . حالا كه ديگه قطعا منو به جرم بي آبرو كردنشون مي كشن . شوهرمم چون مي شناسدشون تا حالا صبر كرده . خودشم بارها بهم گفته كه فقط داره بهم لطف مي كنه كه صبر كرده ولي تا يه جايي از خودش مي گذره نه تا هميشه.
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
بهم گفتين برو پيش مشاور . رفتم و بهم گفت زودتر طلاق بگير . حالا همتون با بيرحمي مي گين به هيچ حرف ما گوش نكردي .
به مشاور گفتم خب اصلا مي خوام به شوهرم فكر نكنم چه كار كنم . گفت هيچي زندگيتو بكن و به كارات برس .
اينم از مشاوره .
بهتون گفتم نمي تونم فكر شوهرمو از سرم بيرون كنم . گفتين بايد بيرون كني . گفتم همش زنگ مي زنه و مي گه چي شد گفتين حوالش بده به بابات .
اينم از حرفش در مورد بابام . شنيدين ؟ يا بازم من اشتباه فهميدم حرفاتونو ؟
صبرت خيلي زياده بالهاي صداقت . خدا ايشالله بيشترش كنه . ببخشيد از اينكه انقدر حرص و جوش خوردي . تو راست مي گي اصلا ادمي مثل من ارزش وقت گذاشتن و راهنمايي نداره . به قول شما بهتره يه وبلاگ واكنم .و توش فقط غصه بخورم و خاطرات بنويسم و گريه كنم .
نه اين كه وقت آدمهاي مهربون و دلسوزي مثل شما رو بگيرم .
مشاور بهم گفت كه حتي اگه الان آمادگي طلاقو نداري بهش نگو نمي خوام طلاق بگيرم بگو باشه ولي يه كم فرصت بده تا منم فراموشت كنم .
اونم اسم خودشو گذاشته مشاور شما هم هر كدوم يه جورايي دارين مشاوره مي دين . حرف كدومتون رو گوش كنم .
به شوهرم مي گم بهم فرصت بده تا منم فراموش كنم و با اين قضيه كنار بيام . آسمون و زمينو به هم مي دوزه كه بس كن خسته شدم من طلاق مي خوام .
اي خداي بزرگ چكار كنم ؟ به حرف كي گوش بدم ؟
آقاي ديويد
گفتم كه ايشون فرمودن اگه تا شنبه نياين بريم براي طلاق توافقي ازت شكايت مي كنم و آبروتو مي برم .
پدر و مادر و خانوادم قضيه اون پسره رو نمي دونن .اگه بفهمن كه اصلا طلاق و اين چيزا تعطيل مي شه و سرم مي ره زير گيوتين .
پدر من اگه همچين موضوعي رو بفهمه دارم مي زنه و مي كشدم . اون نكشه برادرم مي كشه .
هيچكس متوجه نمي شه از همه طرف درها به روم بستس .
من ديگه برام فرقي نمي كنه و مي تونم صبر كنم ولي در صورت صبر كردن بايد منتظر مرگ خودم باشم به دست خانواده بسيار بسيار غيرتي نه منتظر برگشت اون .
بنظرم بزرگترین اشتباهت همینجاست که به پدرومادرت وداداشت نگفتی
اونابایدبدونندبایدپشتیبان یت کنند
هرچقدربابات داداشت مادرت بهت حرفی میزنندکه ناراحت میشید اینو بدونیدبازخونوادتدندپوستوا ستخوننتون یکی اوناروحتمادرجریان بزارازاینم نترس که دعواشون بشه ازمن گفتن خواهرجان حتمادرجریان بزار نترس
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
خانم بالهاي صداقت شما كه ادعا مي كنين كه انقدر صبر و حوصله دارين . اگه خودتون تو اين موقعيت گير مي كردين چيكار مي كردين ؟ فقط دوست دارم بدونم چرا انقدر يه طرفه به قاضي مي رين و منو درك نمي كنين .
همين الانم كه بهش اس ام اس دادم فقط حرف مشاوره رو دوباره تكرار كردم و بهش گفتم بهم فرصت بده و اونم حرف خودشو زد فقط تا شنبه همين و بس .
قلبم انقدر درد مي كنه كه از دردش نمي تونم بلند شم ولي صدام در نمي ياد . همه چي و همه كسم رو از دست دادم .
مي دونم به خاطر اشتباهات گذشتم بوده . همون روز اول كه از خونه رفت بهترين كار همين بود كه مي رفتم و مسالمت آميز طلاق مي گرفتم . شايد اونوقت بعد يه مدت پشيمون مي شد و بر مي گشت ولي الان به خاطر اينكه يك ماه سر دووندمش ازم متنفره و مي خواد انتقام بگيره .
اينم نتيجه صبر يه ماهه من بود .
هيچكس تا حالا از پس پدر من بر نيومده . اون تمام زندگي من و خانوادمو ويرون كرد . پدرم وقتي بچه بوديم جوري ما رو شكنجه مي داد كه هنوز كه هنوز شبا خوابشو مي بينم . شما حتي اگه فيلم اون شكنجه ها رو هم ببينين تحمل نمي كنين و فيلمو خاموش مي كنين . اينو تعريف مي نم كه ديگه بدونين من تويه چه خانواده ايي بزرگ شدم .
خواهر من تويه دوره نوجووني عاشق يه پسره شد و اون اومد خواستگاري خواهرم . وقتي بابام فهميد مي دونين چيكار كرد .
خواهرمو بست به يه ستون توي خونمون با طناب . دهنشو هم محكم بست كه صداشو كسي نشنوه . بابام معتاده الان يه كم از دست و پا افتاده ولي اون موقع ها كسي جلودارش نبود . با قاشق داغ تمام بدن خواهرمو داغ زد و بعدش با سگك كمربند خونين و مالينش كرد خواهرم جيغ مي زد اما صداش در نمي يومد . ما رو هم تويه اتاق حبس كرده بود و درو قفل كرده بود . خواهرم يه دفعه از حال رفت ما همه خوشحال شديم كه مرد و راحت شد . يدفعه بابام يه پارچ آب يخ ريخت رو سرش و خواهرم دوباره لرزيد و بهوش اومد و دوباره روز از نو روزي از نو . تا 3-4 روزه تمام شكنجش مي داد و همه تلفن هاي خونه رو قطع كرده بود و به ما هم مي گفت اگه به كسي بگين همتونو مي كشم . انقدرم پارتي مارتي همه جا داشت كه حتي بعد از اينكه خواهرمو ول كرد ما نمي تونستيم ازش شكايت كنيم .
خاطرات بچگي من اينه . به هيچكس تا حالا اينا را تعريف نكردم . حتي به شوهرم . من زجر كشيدم و بعد از ازدواجم خوشحال بودم كه از اون قفس نجات پيدا كردم . اما حالا دوباره يه جور ديگه شكست خوردم .
مي خواين برم به بابام بگم . واقعا دلتون مي ياد ؟ شما بودين مي ذاشتين اين اتفاق بيوفته . ؟
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
سبک تکین عزیز ...
شاید تا حالا تو تاپیک شما بنده پست ندادم ...ولی از اولش همیشه پیگیر قضیه شما بودم ...تا به امروز ..تا حالا پستی ندیدم چون واقعا دوستان دارند بهترین راهنمایی رو میکنند ...ولی الان میبینم که اوضاع روحی خیلی بدی دارید ..
ببین دوست خوب من واقعا درکتون میکنم ...وقتی نوشته هاتو میخوندم کاملا خودمو تو جریانت قرار دادم ....یه چیزی بگم !!
کسی اینجا شما رو متهم نکرده !!! کسی اینجا شما رو مقصر نمیدونه !!! ولی برداشت شما اینطوری بوده و میتونم بگم این برداشت شما برای فشاری هست که روی شماست ...
من نمیگم که همه ی اشتباهاتو شما انجام دادید ...مسلما همسرتون تو این مساله نقش پررنگی داشته ...!!
اینطوری فرض کن عزیز ...
همسرتون با یه چاقو روبروی شما قرار گرفته ...شما هم روبروش با چاقو هستید ...!! خب ...شما به جای اینکه با چاقوت از حملات ایشون در برابر خودت دفاع کنی ورداشتی چاقو رو به سمت خودت گرفتی و داری به خودت میزنی ...!! میفهمی چی میگم ...گفتم داری خودت خودتو نابود میکنی ...
همسرت کاملا بد ..کاملا مقصر ..خودخواه و بیخیال ..خب ..ولی یه نگته مثبت داره و اون آگاه بودن هست ...
اون کاملا به شما آگاهه و این برای شما داره بد تموم میشه /.... متوجه ایی یا نه ...این مساله به درک کردن ربطی نداره ...
این حرفم انتقاد نیست بلکه نشون دادن راه به گونه ایی دیگه ...پس توجه کن
شما با رفتاری که تو این ماه پیش گرفتی همانند اینه که داری به همسرت میگی عزیزم منو ببین ....با این گه تو داری علیه من قدم ورمیداری به خاطر همین من دارم خودم با این چاقو میزنم و داقون میکنم ...پس بیا پیشم ...در حالی که باید تاحالا متوجه شده باشی که همسرت از این رفتارت بدش میاد ...
اون نمیخواد شما خوارو ذلیل بشی ...دقت کن اکثر مردایی که دنبال همسرشون هستند زناشون به دست و پاشون نیفتادن بلکه یه اقتداری داشتند ...
در جایگاهی نیستم که نصیحت کنم ولی اینو میگم چرا اقتدارتو از دست دادی ؟؟
دارم ازت میپرسم !!!؟؟؟؟
چرا اقتدارتو از دست دادی به گونه ایی که خدای بزرگتو به خاطر یه بنده زیر سوال بردی ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چه ارزشی برات داشت ؟؟ جواب بده ؟؟
نگاهتو عوض کن ... اصلا خدا میخواد این جدایی شکل بگیره ...خب از کجا معلوم چند سال دیگه که باهم بودید و پای یه بچه وسط امد اونوقت جدا شدیدو اون بچه معصوم ویلون شد چی ؟؟؟؟ از کجا میدونی همین الان اتفاقات پشتش یه حکمت نخوابیده ...صبور باش ..درس بگیر از اتفقات نه اینکه خودتو خوار ذلیل کنی برای کسی که به نام همسر میشناسیش ...!!
بین گفتم شاید همسرت زنی میخواد قوی ..توانمند ...با اعتماد به نفس ..تو این مدت کدوماشو تقویت کردی ...!!! هیچ کدوم ..نه تنها بهتر نشد بلکه همونیم که داشتی از دست دادی ..خب اون اینا رو میخواد ...!!! الان برگرده میتونی بهش اینا رو بدی ؟؟؟ خب نه ...
تاحالا تلاش نکردی اشکال نداره ...ولی حتی اگه ۱ روزم به طلاقت مونده بود و اگه تو همون یه روز عوض شدی ..و اون ببینه ...کارت درست میشه ...
و درست شدن یعنی برگشت اون نیست بکله پیدا کردن راه درسته ...!!!
پس اروم باش ... خواهش میکنم به دور از احساسات وتفکرات ..به عنوان یه تحقیق بشین پستای دوستانو دوباره بخون ...ببین کدوماشو رسیدی ...
مطمنا راه گشایشی برات باز شده ....پس مطمین باش به امید خدا پیداش میکنی ....
لاقربطا
RE: ( کمک کنید تغییر کنم >>> (شوهرم تركم كرده و ......... )
داداشم وقتي غيرتي مي شه عين بابام مي شه . حتي اگه بميره خودشو خالي مي كنه . هممون عصبي هستيم و زندگيمون داغونه همش هم تحت تاثير رفتاراي خانوادمونه . خواهرم يه جور برادرام يه جور مادرم يه جور .
ما محكوميم به بدبخت بودن و بدبخت زندگي كردن و بدبخت مردن .