تا كی ز خُم هوس شوی رنگارنگ ............ روزت شب اسلام و شبت شهر فرنگ
زین مذهب تردید به جایی نرسی.............. یا رومی روم باش یا زنگی زنگ
نمایش نسخه قابل چاپ
تا كی ز خُم هوس شوی رنگارنگ ............ روزت شب اسلام و شبت شهر فرنگ
زین مذهب تردید به جایی نرسی.............. یا رومی روم باش یا زنگی زنگ
ان ناكسان چراغ چو ديدند و جنبشم
خامش شوند وتن به حجاب اندر اورند
افزون مراست باري از اينگونه دشمنان
كز كينه هردميم غمي ديگر اورند
عامل اين سحرها عشق است و جز او هيچ نيست
عشق پيدا كن و گر پيدا نكردي خون گري
امروز اين شعر از وقتي بيدار شدم سر زبونمه...نميدونم تكراري هست يا نه....:
سرسبزترين بهار تقديم تو باد
آواز خوش هزار تقديم تو باد
گويند كه لحظه ايست روئيدن عشق
آن لحظه هزار بار تقديم تو باد
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جائی رسیده اند
:72:
دي يكي گفت كه از عشق خبرها دارد
سرخود گير كه اين كار خطرها دارد
دگري گفت قدم در نه و انديشه مكن
اندر اين بحر كه اين بحر گهرها دارد
:72::72:
نه نماند ونه بماند به چنين ويراني
روزي ايد كه ببيني هنر ايراني
يا رب ز چسيت بر سر فقر و غنا هنو ز
گيتي به خون خويش زند دست و پا هنو ز
بر آنكه تو را گرم كند سرد مباش
بر آنكه تو را عشق دهد درد مباش
چیزی به جهان به ز جوان مردی نیست
رسوای زمانه باش نامرد نباش