سلام پرناز عزیز
بهت تبریک می گم، من همیشه تاپیک شما رو پیگیری می کردم، خیلی خوشحال شدم.
بچه های همدردی براتون دعا می کنن و این رو بدونین که همدردی همیشه مشتاق شنیدن حرفهای شماست.
:323:
با امید پیروزی.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام پرناز عزیز
بهت تبریک می گم، من همیشه تاپیک شما رو پیگیری می کردم، خیلی خوشحال شدم.
بچه های همدردی براتون دعا می کنن و این رو بدونین که همدردی همیشه مشتاق شنیدن حرفهای شماست.
:323:
با امید پیروزی.
با سلام
به درخواست parnaz88 كه امكان ديدن پدرشون و مشكل براي ايشون هست. جابجا شد تا بعدها به تالار برگردد.
پدر و برادرام بیرون از خونه از من بد میگن . میگن من یه دختر فاسد هستم من باید چیکار کنم . پدرم میخواد اینطوری من رو یه دختر بد جلوه بده و بعد هم به بهانه این که من دختر بدی هستم من رو به طریقی نابود کنه . من باید چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام:
به تالار همدردی خوش آمدید..
اول از همه لطف می کنید و توضیح بدید که شما چند سال دارید؟
مگر از شما خطایی سر زده که آنها می خواهد به شما چنین نسبتی دهند؟
ایا ایشان پدر و برادر حقیقی شما هستند؟
چه نفعی از این کار می برند؟
شما از کجا مطمئن هستید که چنین قصدی دارند؟
رفلکس مادر شما چیست؟
دوست گرامی اول کاملا خونسرد باشید و بعد دقیقتر البته با حفظ حریم خصوصی خود و خانواده داستان را کامل بیان کنید تا دوستان راهنمایی فرمایند...
:72:
راستش چند ماه پیش یک دعوای خانوادگی خیلی شدید بین من و خانواده بوجود اومد . مسئله این بود که من جایی کلاس میرفتم .بعد با استاد این کلاسم بصورت اس ام اس صحبت میکردم . صحبتهام درباره درس و کارای کلاس بود و هیچ مورد خاصی نداشت . ولی خانواده بعد از فهمیدن مشکوک میشن . میان و شماره رو از گوشیم بر میدارن و به اون آقا تماس میگیرن . ایشون توجیحشون میکنه که رابطه ما در حد درس بوده و مورد خاصی نبوده. اما خانوادم در عوض شروع میکنن به ایشون از من بد گفتن . من بعد از متوجه شدن موضوع بارها و بارها ازشون پرسید که آیا این کار رو انجام دادن و علتش چی بوده . اما اونها هر بار میگفتن که این کار رو نکردن . و حتی حرفای خیلی ناجور ناموسی به من میزدن . طوری که باعث دگیری شدید من با خانواده شد و سر و صداهامون بیرون رفت و به گوش همسایه ها رسید . و گفتم چون موضوعات ناموسی بوده و دعوا هم خیلی شدید بود حرف در اومد که من کاری انجام دادم و خطایی مرتکب شدم . اون موقع موضوع براشون زیاد بزرگ نبود .چون فکر میکردن من دختر زرنگی هستم و میتونم از خودم دفاع کنم . و حتی خودشون میرفتن بیرون و این موضوع رو تایید میکردن که من با یک مرد غریبه ارتباط داشتم . موضوع اینطور بود و من چندین ماه تلاش کردم که حرفای خودم رو ثابت کنم ولی به جایی نرسیدم .وچون از حرفاشون این رو فهمیدم که چون فکر میکنن من دختر زرنگی هستم و برای به زانو در آوردن من میرن بیرون و از م بد میگن سعی کردم اینطوری نباشم و به توصیه دوستان و مشاوران تصمیم گرفتم مثل یه دختر حرف گوش کن بشم .ولی الان تازه فهمیدن که نمیتونن حرفایی زدن رو سرو سامون بدن و خراب کاریاشون رو درست کنن . تصمیم گرفتن که برعکسش رو انجام بدن یعنی تصمیم گرفتن بگن بله این حرفا درسته و من یه دختر ناجورم و بعد به این بهانه یه بلایی به سرم بیارن و من رو نابود کنن . من 25 ساله هستم .پدر و برادرم حقیقی هستند و مادرم مقاومتی دربرابر کاراشون نمیکنه .
یا قضیه سرکاریه یا پدر و برادرت مشکل دارن.برای چی دو تا مرد رو خواهر و دخترش برچسب بزنن؟
به نظرم این تاپیک خیلی شبیه تاپیک (دختری در آستانه خودکشی )است
سرکاری نیست . من همونم که قبلا" اون موضوع رو مینوشتم . متاسفانه نتونستم کاری کنم .خانوادم تصمیم به نابودی من گرفته. اونم به بدترین شکل .میخوان بعد از رسوا کردن من منو به این بهونه نابود کنن . چیزهایی که گفته میشه . حرفایی که زده میشه رو نمیتونم تحمل کنم . مثل محکوم به اعدامی هستم که منتظر رسیدن زمان مرگشه .
سلام ریحانه عزیز . من میخوام ولی امیدی ندارم . تو نمدونی اینجا چه خبره منم نمیتونم همش رو اینجا بگم . فقط تا این حد که حتی برای عملی کردن نقششون میخوان هر کاری ازشون برمیاد بکنن .واسه مدیر سایت بصورت خصوصی گفتم اینجا نمیشه گفت . مغزم کار نمیکنه . سرم همیشه درد میکنه. بدنم 24 ساعته توی تبه . تازه وقتی میگم میخوام از اینجا برم میگن خوب این که داره میره ما باید به فکر خودمون باشیم باید ثابت بگیم یه کاری کرده بود که خواست بره . به خودم میگم دیگه تمومه باید تا وقت باقیه برم از همه حلالیت بگیرم .
سلام دوست عزيز!:72:
فقط برات از خدا طلب صبر و معجزه ميكنم .واقعا متاسف شدم كه هنوز مشكلتون باقيه!:316::323: