با سلام و احترام
exito گرامی
از اینکه در بین اعضاء همدردی حضور یافته اید خوشحالیم.
شما گرانقدر هستید چون انسان هستید. با همه آن نعماتی که خدا بهتون داده است .
حتی اگر کم کار باشید. یا بی انرژی . اما ارزشمند هستید. چون این پتانسیل را دارید.
یک معدن طلا، ارزشمند است. حتی اگر یک مثقال آن هم هنوز استخراج نشده باشد.
شاید استخراج ارزشهای درونی ما در قالب رفتار و گفتار و فعالیت با موانع همراه باشد. و انرژی ما برای بیرون آوردن آن کافی نباشد. اما نگران نباشید. بتدریج درست میشه.
ما همه هم خیلی متفاوت از شما نیستیم.
یک گشتی در همدردی بزنید، متوجه می شوید که همه ما ، هر کدام به نوعی مشغول برداشتن موانع هستیم.
این که تحت فشارهایی حتی حال حرف زدن نداشته باشیم طبیعی هست.
ممکن است راحت دراز بکشیم. و چشمان خود را ببندیم. و نخواهیم هیچ کاری بکنیم.
حتما با فکر مکرر به مشکلات و سختی ها و ...، انسان بیش از پیش خسته بشود.
بهتر است دراز بکشید. استراحت کنید.
اما منتظر فرصتی باشید و ما هم هستیم که شروع به لذت بردن از وجودمان بکنیم.
شما برای خودتون، خانواده اتان، دوستانتان عزیز هستید و گرامی.
در تالار همدردی هم همین طور.
دقت بفرمایید. دوستان با رویکرد مثبت با شما در حال تعامل هستند. و منتظرند تنها راه ارتباطی که دیدن جملات شما روی صفحات مونتیور هست.را حفظ کنند.
پس منتظر هستیم که دستان ما اعضاء را پس نزنید.
این همه نظرات حافظ در مورد شما:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد |
|
وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد |
گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است |
|
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد |
مشکل خویش برِ پیرِ مُغان بردم دوش |
|
کو به تاییدِ نظر حلّ معما میکرد |
دیدمش خرم و خندان، قدحِ باده به دست |
|
واندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد |
گفتم: «این جام جهانبین به تو کِی داد حکیم؟» |
|
گفت: «آن روز که این گنبد مینا میکرد» |
بیدلی، در همه احوال، خدا با او بود |
|
او نمیدیدش و از دور "خدایا" میکرد |
این همه شعبده خویش که میکرد اینجا |
|
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد |
گفت: «آن یار، کز او گشت سر دار بلند، |
|
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد» |
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید |
|
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد |
گفتمش «سلسلهی زلف بتان از پی چیست؟» |
|
گفت: «حافظ گلهای از دل شیدا میکرد!» |