RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
باز هم سلام :72:
راستش این چند روزه خیلی دوست دارم بیام توی تالار، فکر می کنم علتش نزدیک شدن سال پدر و مادرم هست، انگار اینطوری راحت تر روزها می گذرن و از طرفی هم پارسال این موقع اصلا شرایط خوبی نداشتم اما الان همه چیز خوبه ..
همسرم برای سالگرد ازدواجمون حسابی سورپرایزم کرد :310:
فکر کنم امروز روزن هم بیاد چون قراره که بیاد خونمون، دلم برای آرمان کوچولو تنگ شده :46:
دوستتون دارم، اگه عروسی چیزی هست منو هم دعوت کنید :227: بلد نیستم برقصم اما بلدم دست بزنم :104:
:72:
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
سلام خانم شادي سالگرد ازدواجمون تبربك مي گويم :72::72: خانم شادي سلام من به خانم روزن برسانيد ارمان كوچولو ببوسيد خانم شادي اميدوارم هميشه شا د باشيد اميدوارم هميشه سلامت باشيد:72::72:
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
[align=justify]سلام شادی جان،
احساس آرامش می کنم وقتی می بینم اون دوره ی پر فراز و نشیب رو با موفقیت طی کردی و دیگه فراری نیستی. :228:
همه دوستت داریم و خوشحال می شیم که زمان بیشتری رو در تالار باشی تا هم بیشتر از حضورت استفاده کنیم و هم کمتر دلمون برات تنگ بشه. :43:
و حالا که قراره روزن هم بیاد ... :82:
فکر نمی کنم روزن اصلا منو بشناسه، اما من یه دوستی دیرینه باهاش دارم!
داستان از این قرار بود که وقتی من تازه عضو همدردی شده بودم، یه تاپیک سرگرمی بود که من خونده بودمش و اونجا روزن به باردار بودنش اشاره کرده بود. اما من تازه وارد بودم و با نام کاربری ها چندان آشنا نبودم، به همین خاطر بعد از اون، من یکی دیگه از دوستان رو با روزن اشتباه گرفتم، یعنی فکر می کردم خانمی که در اون تاپیک نوشته بود که بارداره و ... این دوستمون هست.
و از قضا من و این دوستی که با روزن اشتباه گرفته بودمش خیلی مواقع همفکر و هم عقیده بودیم.
خلاصه مدت نسبتا طولانی ای گذشت و من طی این مدت چند بار خواستم با پیام خصوصی احوال نی نی سابق و آرمان کوچولوی حال حاضر رو بپرسم، اما هربار یادم رفته بود.
تا اینکه روزن خیالی من، در یه موردی از طریق پیام خصوصی ازم سوالی کرده بود، و من هم از اونجائیکه احساس بسیار مثبتی نسبت بهش داشتم، با کلی قربون صدقه (که به نوعی لحن طبیعی من در صحبت کردن با خانم هاست) و ماچ و بوسه!! :302: پاسخ دادم و در ضمن اضافه کردم که تفکرات شما اونقدر به من شبیه هست که مطمئنم اگر در دنیای حقیقی همدیگه رو ملاقات کرده بودیم، دوست های بسیار خوبی برای هم می شدیم. :302:
اما یکی دو روز بعد از ارسال این پیام بود که یه تاپیک قدیمی رو خوندم که طاهره در مورد خانم این دوستمون صحبت کرده بود، من فکر کردم طاهره اشتباه کرده، اما در عین حال کنجکاو شدم تاپیکی که بهش اشاره شده بود رو بخونم، و اونجا در عین ناباوری متوجه شدم که بله، ایشون نه تنها یه خانم باردار نیست، بلکه اصلا خانم نیست!!!!
فکر نمی کنم بتونید تصور کنید که تا چه حد دچار شوک شدم! :33: و چقدر خودم رو بابت این اشتباه سرزنش کردم :101: من که برای خودم یه مرز هایی دارم و اساسا نوع صحبت کردنم با خانم ها و آقایون متفاوته، خصوصا خصوصا وقتی که طرف متاهل هم باشه!
بعد که یکم کنترلم رو بدست آوردم، یه پیام خصوصی دیگه نوشتم و موضوع رو توضیح دادم. اما فرداش یه قسمت "پیگیری پیام" کشف کردم که این امکان رو در اختیار می گذاشت که قبل از اینکه پیام خصوصیت باز بشه، حذفش کنی، و خوشبختانه پیام من هنوز خونده نشده بود و بی سروصدا حذفش کردم!
این هم خاطره من از روزن. :) نتیجه اخلاقیش هم اینکه دوستان لطفا نام کاربریتون رو طوری انتخاب کنید که مشخص باشه خانم هستید یا آقا! :P و یه نتیجه گیری دیگه اینکه وقتی تازه وارد هستید سعی کنید زود با دیگران صمیمی نشید که از این بلاها سرتون نیاد! :)[/align]
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
سلام به روزن عزیز:43:
حال شما خوبه خانومی
خوش می گذره ؟
فرزند دلبندتون خوبن انشالله ؟:46:
شادی جان من هم سالگرد ازدواجتون رو تبریک میگم http://www.postsmile.com/img/emotions/188.gif http://www.postsmile.com/img/emotions/196.gif
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
:311: :311:
چه با مزهههههههههه
ببخشید سلام یادم رفت
خانم فیلوسارا چه دوستای خوبی هستیم منو شما :311:
خیلی خوشم اومد، کلی شارژ شدم دستت درد نکنه :227:
حالا کی بود؟ یعنی من کی بودم؟ خیلی با نمک بود... آرمان هم داره می خنده :311:
خووووووووب خیلی وقت بود نیومده بودم، الان هم تا رسیدم اومدم اینجا، هنوز خود شادی رو ندیدم، داشتیم روبوسی می کردیم که من نشستم پای کامپیوتر :46: این همه شکلک چرا اون شکلکه که داره می خنده دندوناش پیداس نیست؟؟ :D پیداش کردم .
آرمان کوچولوی من خیلی بازیگوش شده، الان تقریبا 9 ماهشه اما من حریفش نمی شم، همچنان هم با خانمها روابط حسنه داره (به جز من که مادرشم)
راستی چه خبر؟ یعنی باید تمام پستها رو بخونم تا بفهمم چه خبر شده؟ اصلا حرفشو نزنید چون نه وقتشو دارم نه امکاناتشو ...
راستی قراره یه خونه بخریم، هر چند که الان هم اجاره نمیدادیم .. البته صاحب خونمون نمیذاره بلند شیم میگه خونه هم خریدید همینجا بشینید، از بس که مهربونه ، تازه برام چایی هم میاره :D
مثل اینکه زیاد حرف زدم، راستی یه تایپیک بود که می رفتیم مهمونی خونه همدیگه، اون چی شد؟ کجا بود؟ من میخوام برم مهمونی :82:
فعلا خداحافظ :310:
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
سلام خانم روزن اميدوارم هميشه شاد باشيد خيلي خوشحال شدم شما در تالار ديدم ارمان كوچولو حال خوب است ارمان كوچولو ببوسيد اميدوارم هميشه سلامت باشيد:72::72::72 خواهر خوبم شما قابل احترام هستي
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
به به آنی جان هم دیگه آنلاین میان .
آنی جون چی شد آنلاین شدید چشمامون عادت نداره ها .
به هر حال خوشحالم که شما هم دیگه آنلاین میاید و اسمتون رو می بینیم .
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
باران عزیزم
دستور از بالا رسیده .
من هم مثل بچه ی خوب گفتم : چشم .
در ضمن حضور مجددا شاد و روزن و شیرین جون و آرمان و کیمیا خاتون را باید به فال نیک گرفت
برای اینکه اشتباه نشود آرمان پسر روزن و آرمان 26
جای گرد آفرید و سورنا و استر و قلب سپید و مرتضی و محمد و.....هم به شدت خالی است
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
شاد تو تاپیکی که باز کرده حسابی خاطره های اوایل ورودم به تالار رو واسم یاداوری کرده ،منم واقعا جای بچه های قدیمی که الان خیلی وقته ON نشدند رو خالی می بینم
ای کاش اقای مدیر در اول عضویت یه سندی گرو بگیره تا به این راحتی اعضا نتونن از این تالار برن :311:،هر چند من همیشه منتظرشونم که برگردند
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
سلام چند روزی سفر بودم تالار نبودم دلم براتون تنگ شده بود
رفتم سفر تا یکم آرامش پیدا کنم فعلا این آرامش رو کسب کردم و البته امبدوارم که ماندگار باشه
از برگشتن شاد و روزن عزیز هم خیلی خوشحال شدم
امیدوارم بقیه بچه های تالار هم سری به تالار بزنن
:72: