-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
والا نازنین تالار نیاز به یه عروسک داره، شما الان اون عروسک رو چیکار کردی ؟ ها ، جواب منو بده ؟!
نرو وایسا!
ماشالله دیروز که بهار همینجور تند تند داشت آواتار عوض می کرد و به فکر دل پر درد اعضا نبود ، توی یکی از آواتاراش عکس عروسک خودت بود . من باورم نمی شد که قانون نیوتن داره جلوی چشام رژه میره .
این قانون می گفت ، هیچ عروسکی از بین نمی ره بلکه از آواتاری به آواتار دیگر منتقل می شه.
این منو خوشحال کرده بود و این تغییر در راستای حفظ ارزشهای فرهنگی (!) تالار بود.
اما هنوز به کسری از ثانیه نرسیده بود که متوجه شدم بهار انتخاب خودش رو باز هم تغییر داد و نشون داد که قانون نیوتن همه جا صادق نیست .
خب چیکارش میشه کرد ؟
ما که دستمون به بهار نمی رسه ، مخصوصا که یکبار هم آواتارشو RESET کرده .
نازنین! توی یه همچین شرایطی بهتره بیش از این دل پر درد اعضاء رو به بازی نگیری و به عنوان یک "همدردی" و حفظ ارزشهای فرهنگی(!) تالار و در راستای اثبات قضیه نیوتن آواتار خودت رو به آواتار قبلی تغییر بدی .
با تشکر omid65 مبارز تغییر آواتار
وای چقدر خندیدم:311:
چه صحبت های علمیی بود :311:
وای محمدابراهیمی بیاد بهش بگیم عضو با دانش تالار هستی:)
منم از اون جایی که یک عضو همدرد هستم قانو ثبات آواتور رو زیر پا نمیزارم
واقعا روحیم عوض شد:72:
--------------------------------
راستی من امروز خیلی حالم بد هست یعنی دیشب با حالت سردرد و لرز از خواب بیدار شدم و بعدشم خوابم نبرد
بعدم اومدم سرکار ی نامه توبیخ دریافت کردم به دلیل ترددهای نامنظمم:(
در حالیکه من به ندرت تردد نامظم داشتم واین کارشون دور از انصاف بود...
سردردم بیشتر شده الان دیگه حس میکنم گردنم هم درد داره از بس سردردم زیاده
:(
تصمیم گرفتم به توبیخ اهمیتی ندم
سعی کنم از این به بعد کارمند متعهدی باشم و کاری کنم که آتو دست کسی ندم
با دو تا ازهمکارهای تو اتاقم قهرم قبلا اتاقم جدا بود خوب بود الان اونام هستن و من هرروز چشم تو چشم میشن بدون اینکه سلامی بین ما رد وبدل شه
افرادی هستند که بهتره باهاشون حرفی زده نشه ولی قهر خوب نیست
این قهرم خودم شروع کردم:(
یعنی فردای اون روز اومدم سلام نکردم.بعد از پس فرداش سلام کردم ولی اونها جواب ندادند!بعدش همون روز خداحافظی هم کردم بازهم جواب ندادن...خوب دیگه من بی خیال شدم ...و همین جور قهر موندیم ..کلا یکی شون که با همه ی دور دعوا کرده و اخلاقش شناخته شده هست.....حالا شاید اونا گفتن من تردد نامنظم دارم !نمیدونم!
خیلی سبک رفتار میکنند صدای خنده و شوخی های زشت و زننده شون ی لحظه قطع نمیشه من اینجا خیلی تنهام
برای خودشون هی خوراکی می خرن و ی تعارف به من نمی کنند
تمام ماه رمضون رو جلوی من روزه خوری کردن با اینکه میدونستن من روزه ام ،ی درصد مراعات نکردن و هی واسه خودشون چیزای خوشمزه می خریدن و من واقعا دلم می خواست گاهی اوقات:(
سر ی شوخی زشتی که با من کردن من باهاشون حرف نزدم
شوخی داریم تا شوخی
من بی جنبه نیستم!ولی اون حرفاشون تمسخر بود و نه شوخی و سبک بود و با اینکه ی همکار آقا یهو اومد تو اتاق شوخی شون رو قطع نکردن
:302:
ولی خداروشکر همه اینجا اینا رو می شناسن همه میدونن چه قدر سبک و جلفن
خوب حال و احوال امروزم تعریفی نداره
امیدوارم شما روز خوبی داشته باشید. :72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
آقای امید
اما من نظر دیگه ای دارم. به نظرم اینکه نازنین و بهار آواتار هاشون رو عوض کردن خوبه. وابستگی و علاقه نداشتن به
تغییرات بعدا واسه آدم دردسر ساز میشه. یعنی اینکه بعدا اگر چیزی به جبر تغییر کنه ما سخت میتونیم بپذیریمش و
کنار اومدن با اون تغییر سخته. مثلا نازنین با تعویض آواتارش قالب قبلی ذهنیش رو شکست و از منفعل بودن دراومد و
یک انقلابی رو در خودش انجام داد که این خیلی خوبه و واقعا جای تشویق داره.
بهار هم همینطور به نظرم خوبه که آواتارش رو عوض کرد چون خوبه ایجاد تغییر و شکستن قالب های ذهنی قبلی.
مثلا من عادت وحشتناکی به نوشتن داشتم و وقتی دستم شکست نتونستم بنویسم. همه زندگیم به خاطر این
عادت ریخت بهم اما دارم جدیدا تغییر رو می پذیرم و چیزهای جدید جاش میذارم...
خلاصه که با آغوش باز به استقبال تغییرات برین قبل از اینکه تغییرات به زور بپرن بغلتون :)
:72:
نازنینم غصه نخور :46:
حال و احوال آدم یک روز ابری و طوفانیه و یک روز آفتابی.
اشکالی نداره. البته با قهر موافق نیستم ولی بهتره سر سنگین برخورد می کردی که باهات دشمن نشن. خودت که
میدونی شرایط زیر آب زنی تو ادارات دولتی چطوره.
اما اشکال نداره. ناراحت نباش. اصلا واسه رفع ناراحتی تو هم مثل من فردا برو فیلم کلاه قرمزی و ببین :D
دیگه هم نا منظم نباش. اونا خدا واسشون اون دنیا کاری می کنه که جلوت بندری برن به خاطر این روزه خوری علنی و
تعمدی و عناد! اون روز تو بهشون میخندی :)
روزه نگرفتن یه چیزه ، بی احترامی به یک روزه دار یک چیز دیگه. یک وقتی کسی نمیتونه روزه بگیره یا دوست نداره
بگیره اما به بقیه احترام میذاره. اما دیدم وقتی برخی از روی تعمد میان خوراکی هایی که در تمام سال نمیخورن رو
از سر عناد تو ماه رمضون میخورن و این خیلی بده. ما که روزه خوری علنی رو توی شرکت قدغن کردیم و هر کس
مشکل داره باید بره بی سر و صدا توی آشپزخونه بخوره چیزی.
تو هم غصه نخور عوضش ما رو داری :) دوست جونای به این خوبی :43:
==========================
بچه ها دارم با دست چپ می نویسم. خیلیییییییییییییی افتضاحه خطم با دست چپ :163:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام.خوبید؟
اینجا چقد شبیه آلاچیق کل کل شده!!!!
خب چرا نمیرید اونجا؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام دوستان خوبم.
خواهش میکنم، خوبم، مرسی، لطف دارین... (مگه اینجا تاپیک حال و احوال نیست؟ خواستم یه چیزی گفته باشم دیگه)
خب پس چی بگم؟ آها! امان از این پسرهایی که تا یه دختر میبینن دست و پاشونو گم میکنن.
دیروز رفته بودم بیرون، در یه کوچه شلوغ و تنگ با ماشین میرفتم، آینه ی ماشین خورد به یه آقا پسری. من کمی جلو تر ایستادم، دیدم با چهره ای برافروخته، خشمگین و وحشتناک داره میاد طرفم. راه فرار هم نبود تو اون شلوغی.:311: تا رسید خواست حرف بزنه، گفتم معذرت می خوام، طوری نشد؟ از خودش وا رفت، یه مکث کرد گفت: ببخشید من معذرت میخوام، عصبانی شدم، یک ساعت از من اصرار که اشتباه از من بود، از اون انکار که نه مقصر من بودم. ملت هم تماشا میکردن. :311: آخر سر با عصبانیت گفتم خیلی خب حالا. بسه.:311:
اگه جای من داداشم بود حتم دارم حداقل دست و پاش شکسته بود.:311:
اما این اصل ماجرا نبود، رد گم کنی بود. خواستم بگم ما اومدیم تالار، فرشته مهربان رو ندیدم، سارا بانو و شایانا هم. شیدا حاتمی و ... هم. اما خب چه میشه کرد. قسمت نبود. خب خیلی مواقع خیلی چیزها قسمت نمیشه، خیلی مواقع خیلی چیزا هم قسمت میشه. مثل شادی، غم، هیجان، یا مثلا درد که وقتی قسمت شد میشه همدردی.
من میخوام برم یه سفر 20 روزه. اما ایندفعه بر خلاف همیشه میخوام بگم خداحافظ. دفعات قبل خداحافظی نمی کردم، چون مطمئن بودم برمیگردم. اینبار نه، چون نمیدونم بعد سفر به همدردی برمیگردم یا نه. فوقش اگه برگشتم میگم سلام! :311:
دلم برای همتون تنگ میشه. اگر با حرفام کسی رو رنجوندم معذرت میخوام و اگر تو تاپیکی پاسخ نادرستی دادم واقعا شرمنده ام. به بزرگواری خودتون ببخشید. اگر لیاقت اینجارو داشته باشم بر میگردم.:43::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
راحیل عزیزم
بچه ها از احوالشون گفتن نه موارد کل کل. بقیه هم پاسخ دادن. چرا اذهان مدیران رو به سمت هدایت ما به آلاچیق
می برین؟ :311: ولی جدا حال و احوالمون کمی تعاملی بود نه کل کلی.
==========================
شب بارونی عزیزم
کجا میخوای بری؟ تازه داشتیم از پست های قشنگت استفاده می کردیم.
خوش بگذره سفر اما زود برگرد. ما شب بارونی رو دوست داریم. خداحافظی دائمی نکن. انشالا که سفرت
به خیر و خوشی و سلامتی باشه :46:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط راحیل خانوم
سلام.خوبید؟
اینجا چقد شبیه آلاچیق کل کل شده!!!!
خب چرا نمیرید اونجا؟
داشتم فکر میکردم اینجا چقدر شبیه الاچیق نخودخورون شده!
در راستای اهداف "جدید" همدردی، هر کی میاد اینجا از هر کی اون بیرون ناراضیه باهاش همدردی کنید و هر چه فحش و نفرین ناله و خشم و عصبانیت دارید بر سر اون مغضوب الیه غایب ملعون خالی کنید:311: و تا میتونید به خاطر این مهربانی و مودت و همدردی، رتبه و تشکر بگیرید:227::104:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پدربزرگ
من قد بلند 183 چهارشونه . صورت بدون مو صاف صاف بدون چین چروک یه ریش بند انگشتی زیر لبمه .
موهام بلند طوری که گاهی میبندم.
دیگه بیشتر نمیگم. چون مجاز نیست .شرمنده .
دیگه چیزی از جزییات چهره ات موند که نگفته باشی پدر بزرگ؟:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام یادی از اعضای قدیمی چند وقتی توی تالار نیستند خانم انی خانم بلوم خانم شادی خانم رو زن گرد افرید خانم باران 68 خانم صبا 2009 خانم شیدا حاتمی اقای کامران اقای نقاب خانم داملا خانم موعود خانم سا را بانو چند وقتی توی تالار نیستند جا در تالار خیلی خا لی است خیلی دلم تنگ شده است امیدوارم زودتر به تالار برگردید براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
بچه ها،
من خسته شدم
:(
:302:
----------------------
توضیح اینکه از چی:
از همه چی:(
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام د ختر مهربون ..
چرا خسته شدی گلم ؟
نبینم غم و غصه هات رو ...
اگه تو بگی خسته شدم پس من باید الان بشینم گریه کنم توروخدا این حرف رو نزن وگرنه من دلم می گیره هاااا..
بیا حرف بزن بینم چی شده ؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
چشمک از این بستنیت یکم بده بخورم خیلی هوس کردم.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
دختر مهربونم نبینم خسته باشی ها!
البته گاهی طبیعیه. بهترین کار در این جور مواقع دادن یک استراحت مطلق به خودته! کلا درگیری ذهنی ، کار ، فکر و
خیال ، مشکلات و همه چیز تعطیل و برو به سفر!
اونوقت دوباره شارژ میشی برای مبارزه با مسائلت :46:
دیگه نگی خسته ام ها! بگو نیاز به یک استراحت مفصل داره جسم و روحم :)
مثلا من الان 1 ساله که سفر نرفتم. خوب این روح بدبخت من هم حق داره خسته باشه دیگه:) همش کار کار کار!
من دارم از 2شنبه تا شنبه بعد میرم مشهد پیش امام رضا تا هم روحم یک خستگی جانانه درکنه هم حسابی واسه
همتون به خصوص تو عزیز دلم دعاکنم و سفارشت رو به امام رضا بکنم
از الان روحم بال در آورده و جلوتر از من تو صحن های حرم گشت میزنه واسه خودش تا من هم بهش برسم نمیدونی چه حالیم :)
:46:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
bahar.shadi عزیزم ایشالله سفرت به خوبی و خوشی
التماس دعا..من و پسرم رو هم فراموش نکن تو دعاهات..ایشالله که زودتر بهش برسم
مواظب خودت خیلی باش و زودتر برگرد.
آخ جوووووووووووووووون..ما هم 4 شنبه عروسی دختر خالم دعوتیم و یک هفتست داریم برنامه ریزی میکنیم واسش.
آخه سن ازدواج تو فامیل ما بالاست و این اتوبوس جهانگردی هر 10سالی یه بار از تو فامیل ما رد میشه.
2تا داداشامم که کلا مثل اینکه نمیخوان ازدواج کنن و فکر کنم نسل ما منقرض شد دیگه.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
بهار شادی عزیزم فکر کنم توام باید یکمی بیشتر به فکر خودت باشی گلم ..
یعنی یک ساله فرصت نکردی یه سفر بری ..خوب هر کی باشه خسته میشه دیگه..
رفتی مشهد مارو هم دعا کن یادت ن ررررررررررر ه هاااا..
دختر مهربون کجا رفتی عزیزم بیا یکمی حرف بزن تا آروم بشی .. ما نگرانت شدیم ..
دیروز حالم خیلی بد بود کلی گریه کردم اصلا نمی تونستم طاقت بیارم اخه کلی برای خونمون نقشه کشیده بودم اما الان حتی نمی تونم برم طرحها رو انتخاب کنم بیچاره شوهرم همش می ره کاتولوگ میاره تا اون چیزی رو که دوست دارم رو انتخاب کنم ولی خوب دلم می خواست خودم برم بگردم تا خوشگلترینش رو انتخاب کنم اما ....:302::302:
اما الان حالم خوبه تصمیم گرفتم با شرایط پیش اومده کنار بیام و قبول کنم که فقط بین همینا قشنگترینش رو که با روحیاتم سازگاره انتخاب کنم و به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنم ..:43::43:
نادیا جان من این بستنی رو مخصوصا برای تابستون گذاشتم که هر کی دلش خواست بخوره .. تا یه ثوابی هم کرده باشیم...:227: ..:311:.:43:..
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
arash1348 عزیز قهوه ای شدنت رو بهت تبریک میگم
چه خبر انجمن آزاد؟
بیا تبلیغ کن تا ما هم قهوه ای بشیم:311:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
ممنون، فعلا دارم یه دور میزنم، ببینم چه خبره، تور انجمن آزاد گردی :)
بعد میام اینجا میگم ارزش داره یا نه
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
آره آرش ، همه اش تو فکرمه منم قهوه ایی بشم ، یه نگاه بندازه ببین چن نفرن اون تو ؟! :311:
بحث ها یی هم در جریانه ؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
حالا هی یه جور عنوان کنید که انجمن آزادیها به من به چشم یک نفوذی و جاسوس نگاه کنن.
نکنید خب عزیزان من، یه کم آرومتر، یه کم یواشتر...
اونوقت میبینید تو هیچ بحثی منو راه نمیدن ها،
بعد من که پول دادم باید بمونم پشت در اون انجمن.
پس یه جور موضوع رو مطرح کنید انگار من با شما دعوام شده و پناه اوردم به انجمن آزادیها
بعد خیلی سری و محرمانه اطلاعات اونجا رو میفرستم.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
جهت اطلاع :
کوچولوی بعدی هم پسره :163:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
آقا امید
انجمن آزاد خبر خاصی نیست. چون بچه ها اکثرا گرفتارن و خیلی فرصت نمیشه بحث کرد. من 5 ماه توش عضو بودم.
البته بحثای خوبی می کردیم با بچه ها به خصوص با جناب baby و آقا حامد و pk1365 اما از وقتی کمتر اومدیم به بحث
دیگه از فروغ افتاد.
حالا اگر شماها به جمعش اضافه بشین فکر کنم رونق بگیره. مثلا شما بیای ، آقا آرش هم که هستن. جناب baby بیان
و بقیه بچه ها هم بیان فضاش خوب میشه. مثلا بحثای اعتقادی ما خوب بود.
=================
بی نهایت جان
مبارک باشه پسر قشنگیت :46:
اگر مثل پسر جیگر ما باشه که واویلا...من هر روز میام بهش سر میزنم :)
خدا رو شکر که سالمه. مهم اینه که سالمه دیگه دختر و پسرش مهم نیست.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
بی نهایت عزیزم سلام
مبارک باشه امیدوارم نوزادت سالم و سلامت باشه:46:
یعنی بازم مادر شوهر میشیااااااااا.........
ممنون بهمون اطلاع دادی عزیزم:46:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام خانم نازنین 1 پیام خصوصی بسته است شما همکار صندلی داغ هستی
خانم نازنین 1 خیلی ناراحت است فکر کنم می خواهد برای همیشه از تالار برود
اگر همکار در صندلی داغ از تالار برود با مدیرهمدردی برخورد می کنم صد درصد ممنون
:72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
آقای ابراهیمی چی شده؟
کی گفته نازنین از تالار میخواد بره؟
حتما گرفتاره تالار نیومده. این حرفا چیه؟ نگران نباشین دوباره میاد زود :)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
دیشب یه خواب خیلییییییی قشنگی دیدم..اصلا دلم نمیخواست بیدار شم
خواب دیدم 2 تا بچه دارم..یکیشون که پسر خودم بود و اونیکی حدود 6-7ماهه.
هر دوتاشونو بغل میکردمو میبوسیدم..چه حال و هوای فوق العاده ای داشتم تو خواب ...واااااااااای...
نمیتونم توصیفش کنم
:310::310::310::310::
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
واااااااااااااااای خدااااااااااااااا
بیخود نبود دیشب اون خوابو دیدم
الان 2 تا ویدیو جدید از پسرم دیدم..ماشاالله بزرگتر شده
فداش بششششششششششششششششششششششم :46::46::46:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام به اعضای خوب تالار
من از فردا چند رو زی در تالار نیستم بعد به تالار بر می گردم دلم برای تالار خیلی تنگ می شود براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام
اینجور مادرشوهر ها واقعا نایابند ...دعا می کنم برای همه شما هم این مدلیش نصیب بشه ..
وای با اینکه مادرشوهرمه ولی دستش رو می بوسم می دونید بچه ها واقعا هوااام رو داره و همیشه توی زندگیم خیلی جاها به دادم رسیده و هیچ وقت هم توی زندگیمون دخالت نکرده .
شاید از روی احساس مادری حرفی و یا نصیحتی بهمون کرده ولی همیشه به فال نیک گرفتیم و الان هم داریم با تجربه هایی که بهمون یاد داده بود ثمره برداشت می کنیم ..
همین الانم که خودتون خوب می دونید چقدر خونه سازی سخته ولی مرحله به مرحله هوام رو داشته و اگه یه جایی من نتونستم حرفی بزنم ازم دفاع کرده و بدادم رسیده ..
توی این مدت هم که مهمون مادرم بودم و کلی گرفتاریهام سر مادرم بود مادرشوهرم همین امروز یه کادو خریده بود برای مادرم و دیدم که اومد خونه مادرمینا و گفت که توی این مدت که ما سعی داشتیم خونشون روتموم کنیم فرصت نمی کردم به عروسمون سر بزنم که البته وظیفه من بود که از عروسمون نگهداری کنم و مراقب نوه امون هم باشم اما فرصت نکردم و الان اومدم با این کادوی ناقابل ازتون تشکر کنم ..
کی تا به حال اینجوری مادرشوهر دیده بود :104::104:
مادرشوهر تو چقدر نازی ...خیلی دوستت دارم ..
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
خوب دوستان
اومدم از همتون حلالیت بطلبم و برم به دیدار امام مهربانی ها... :72:
از همتون میخوام اگر به سهو یا ناخواسته کسی رو رنجوندم من رو ببخشه و حلال کنه.
دعای همگیتون و تک تکتون در محضر امام هشتم هستم.
اسم نمیبرم چون خیلی زیادین. براتون حسابی دعا می کنم. دعا می کنم که آقا خمگیتون رو بطلبه.
اونایی که سلامتیشون رو از دست دادن زود خوب بشن مثل چشمک عزیزم.
اونایی که مشکل ازدواج کردن دارن مثل آقا امید ، آقا حامد ، جناب خاپشت و فرهنگ ، جناب مثبت و دخترای مجرد تالار
برای گره گشایی مشکلات بین زوجین به خصوص آقای آرش
دعایی ویژه برای دختر مهربون و بهار ویدا و نازنین1 و سرافراز و داملا و شب بارونی و رایحه عشق و مریم 123 و
بی نهایت و پاییزان و دانوب و ایوب و یک زن امیدوارو آویژه و راحیل خانوم و اقلیما و گلنوش و نادیا و آنی و همه بقیه ..
برای بچه دار شدن پدر بزرگ عزیز
برای ویولت ، مریم1363 و بلو اسکای و بی دل و بالهای صداقت برای همه مدیرا و بچه های خوب تالار که مشکل دارن
عزیزانم به خدا می سپارمتون ، سفره دیگه...یهو دیدین رفتیم سفر اخروی :)
:72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
bahar.shadi عزیز دوست مهربان تالار سفرت بی خطر...
برای همه بچه ها دعا کن آخرشم یه یادی هم از من کن:82:
زیارتت پیشاپیش قبول:72:
مطمئنا نبودت اینجا خیلی احساس میشه اما منتظر برگشتت هستیم:72:
مراقب خودت باش و دعا یادت نره عزیزم:46:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
ایشالله که سفرت بی خطر باشه.
زیارتت قبول عزیزم.
مرسی که من رو هم یادت بود.ایشالله که خوش بگذره
:46:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام
بهار جون ممنون که می خواهی دعام کنی ..ا
سفر بهت خوش بگذره و به سلامتی بری و بیایی...
منم خیلی دلم میخواد برم زیارت امام رضا .،البته پدرشوهرم برامون هتل رزرو کرده برای دوازدهم این ماه ...
اما برام دعا کنید تا اون موقع خوب بشم و برم وگرنه ...
:316::302:
::::::::::-------------::::::::::
بالاخره امروز گچ پام هم باز کردم وای زانوم خشک شده خیلی داغونه باید ۱۵ جلسه برم فیزیوتراپی البته به دکتر گفتم که خیلی خسته و کلافه شدم
ازش خواستم تا زودتر خوب بشم تا بتونم مشهد هم برم که گفته بستگی به خودتم داره که تمرینات رو خوب انجام بدی...
بچه ها دعام کنید زود خوب بشم ...
مخصوصا بهار جون که برام دعا کنه و از امام رضا بخواد تا سفر ما رو هم ردیف کنه..
:43:
:316:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
خوش به سعادت بهار جان.
مرسی که به یادمون هستی
ولی سفر اخروی یعنی چی؟:160: نشنوم از این حرفا ها........
چون بار اولت بود میبخشمت دیگه تکرار نشه.:46:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام
خوبين؟
يه مسافرتِ ناگهانى پيش اومده برامون
به يه بهانه اى كه اولش خوب نبود
ولى خدا رو شكر دارِه خوش ميگذره
جاى همه تون خالى
فعلا خبرى از اون حس ها نيست:)
ممنون كه به فكرم بوديد :72:
به
مى بينم كه باران خانم امده:)
جات خيلى خالى بود
چقدر دير به دير
بيشتر تشريف بيارين اين طرف ها:)
:72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام به همه دوستای خوبم :43:
مرسی دختر مهربون مگه شما حالی از ما بپرسی :46:
ماشاالله ماشاالله ... بزنم به تخته همدردی خیلی وسیع شده
انقدر عضو جدید و فعال هست که من خیلی ها رو هنوز نمیشناسم .
خوشحالم که در کلبه همدردی عده زیادی کنار هم جمع شدن و همدل هم هستن:104:
خدا قوت آقای مدیر:72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام.
نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت..اما از کارم انصراف دادم.:(
امروز خیلی ناراحت شدم..قبلا هم گفتم کلی به پرو پام پیچید..دیروز یه کاری رو چندبار بهش یاداوری کردم که انجام بده اما باز یادش رفت و از چشم من دید..خیلی ناراحت شدم..خودش فهمید و هیچی نگفت..خداییش نزدیک بود گریم بیفته اما خودمو کنترل کردم..سردرد بدی دارم..چند روز قبل هم دوباره گفت تو خیلی دختر خوبی هستی خیلی با شخصیتی و فلان و بهمان..اما باید جوری باشی من بتونم درددل کنم و ...
خیلی استرس کشیدم..هر لحظه خودمو کنترل کردم..اما امروز حس کردم دیگه نمیکشم:(
رفتم گفتم دیگه نمیام..خیلی اذیت شدم..خیلی.
شروع کرد به صحبت که اینجا محیط صنعتی و ادما خشن شدن..تو خیلی دختر خوبی هستی..بخدا من همه جا تعریفتو کردم..حتی تو خونه.خودمم میدونم داری اذیت میشی..
واقعا دارم اذیت میشم و گفتم دیگه نمیتونم..دیگه نمیکشم...
این همه زورگویی...
در نهایت پذیرفت و تسویه کرد و حتی خسارت تا موقع پیدا کردن کار جدید رو هم تقبل کرد...و کلی حرف و حرف و حرف
سرم درد میکنه..
چرا اینطوری شد؟؟؟
و از همه مهمتر به خونوادم چـــــــــــــــی بگم؟؟؟؟
موفق باشید
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
بهت تبریک می گم بهار.بلخره کاری که بایدو می کردیو کردی.معلوم نبود با اون کارفرما،اگر ادامه می دی کارت به کجا می کشید.
به قول خودش محیط مردونه بوده به درد دختر با احساساتی مثل تو نمی خورده.دفعه بعد کار بهتر،محیط بهتر.آفرین بهار
تصمیم سختی گرفتی.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
سلام دوستان
من بدجوری دچار عذاب وجدان شدم. :302: :302:
تاپیک آتوسا یادتونه راجع به مزاحمت خیابانی
من تو تاپیک مربوط به نیازمند حضور کارشناس مطرحش کردم و خاطرنشان کردم که چون تقریبا همه گیر شده این موضوع، لازمه که کارشناسان نظر بدن
می دونید چی شد؟ :302: :302:
آقای مدیر اومدید و قفلش کرد :316: :316:
حالا من دچار عذاب وجدانم شدم که تقصیر من بود. آتوسا که مشکلش رو شخصی مطرح کرده بود.
خوب من خواستم اهمیتش رو تاکید کنم، گفتم مشکل خیلی هاست!!!
راستش من خودم نمی دونم در برابر این اراذل باید سکوت کرد، فریاد زد، یا ... (چی؟؟ برخورد اقتضایی :163: اقتضا رو چجور میشه تشخیص داد؟ مگه که اراذل شناس بشی :163:)
دیدم راهنماییها ضد و نقیض شده، گفتم با این جماعت نمیشه درافتاد، خودمم هم که راه و از چاه تشخیص نمی دم. گفتم مدیر بیاد.
اما مثل اینکه خوب نگفتم نگفتم و تاپیک قفل شد. حالا من چی کار کنممممممممممممم :302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
خب خانم بلو اسکای، قفل کردن تاپیک و حتی انتقال اون که وحی منزل نیست، مدیران اگر بررسی کنند و ببینند که اشتباهی رخ داده لابد تصحیح می کنند دیگه.
چرا این همه عذاب وجدان آخه ؟!
اووووه ه ه ه ، انقدر اشتباهات هست که آدم بخواد به خاطرش عذاب وجدان بگیره...
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
بهار.زندگی عزیز
اصلا به خانوادت واقعیت رو نگو...(در این مورد خاص اشکال نداره خانواده در جریان دقیق چیزهایی که رخ داده نباشند و علت اصلی کناره گیری از کارت رو ندونند)
چون بعدها سر هر کار دیگه ای بخوای بری خانوادت با شک و تردید قبول میکنند و اصلا ممکنه دیگه قبول نکنند بری سرکار.
حالا که خودت اومدی بیرون و تن به خواسته های نابجای اون آقا ندادی پس خودت درست تشخیص دادیو نیازی به گفتن به بقیه نیست.
میتونی بگی : کارش خیلی سخت و سنگین بود و خیلی ازت انرژی میگرفت و نیاز روحی داری مدتی آرامش داشته باشی.
مطمئن باش کار بهتری پیدا میکنی و پیش خودت میگی: بهتر که از اونجا دراومدم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (5)
بلو اسکای عزیز
اون تاپیک مربوط به انجمن آزاد بود همون اول هم من تو تاپیک گفتم.
فقط تا حالا مدیرا متوجه نشده بودن همچین تاپیکی هست.
مطمئن باش اگر دیده بودن فوری قفل میکردن و بعد هم انتقال
-
سلام دوستان
سلام دوستان
یک اتفاقاتی افتاد، نمیدونم چی شد:)
به دلایلی رمز وروردم رو تغییر دادم، بعد لب تاپم مشکل داشت، ترکید، عوضش کردم
بعد نمیدونم چی شد، شوخی شوخی دیگه نمیتونم با اکانت خارپشت وارد شم
خیلی متاسفم، و فکر نمیکنم بشه کاری کرد، چون همین شوخی در مورد ایمیلم هم مصداق پیدا کرد!
خوشحال میشم هرازگاهی بهم ایمیل بدین
از حال و احوال هم با خبر باشیم
البته اینجا هم سرمیزنم
دوستون دارم و براتون ارزوی موفقیت میکنم
:72::72::72:
--------------------------------------------------------------------------------------
معذرت میخوام که تاپیکم رو جای مناسبی ایجاد نکردم
شارژ ندارم
عنوان مناسبی هم به ذهنم نمیرسه