شاهدترین به خلوت شبهای تار من ،...
نمایش نسخه قابل چاپ
شاهدترین به خلوت شبهای تار من ،...
همیشه می خوام عاشق خودم باشم
میگم نباید حالم وابسته به ادمها باشه
ولی مگه میشه
میشه مگه وقتی عشق زندگیم خطا میکنه و خطاشو به گردن نمیگیره جاش میزاره میره تا برم دنبالش
حالم بد نشه ؟
مگه میشه ؟
همیشه دلم یه تکیه گاه می خواست
می خواست وقتی ناراحتو عصبیه هم شوهرش دوسش داشته باشه ارومش کنه
ولی نیست اون هروقت من شنگولم باهم خوبه اینکه عشق نیست باهرکی خوب باشی باهات خوبه
دلم قده یه دنیا گرفته و اون نمیاد موضوع رو حل کنه هیچ جواب منم نمیده
آی خدا چرا ادمات انقدر بد شدن ؟
میگن فقط خانواده خونی ان که همیشه پشتت میمونن راسته اره راسته
پس چرا ازدواجو گذاشتی
چرا خدا
اقرار می کنم که خدایم فقط تویی
هر آنچه مانده است برایم فقط تویی
شاهد ترین به خلوت شب های تار من
سامع ترین به زمزمه های نزار من
افتاده بر زمین مپسندم که بی کسم
این سان مرا غمین مپسندم که بی کسم
طوفان غم ز گریه جدایم نمی کند
موج است موج غم که رهایم نمی کند
مولای من عزیزی و من عبد خوار تو
محتاج ذره ذره ای از بی شمار تو
تنها تو بوده ای که امان داده ای مرا
بهتر ز بهتر از همه آن داده ای مرا
آیا هنوز مانده دلم را صدا کنی؟
نوبت نشد که داد دلم را دوا کنی؟
خدایا...
تو را می خوانم به نامهای نيكويت كه آنها را در كتابت وصف كرده و گفتى: «و براى خدا نامهاى نيكوست، پس خدا را به آنها بخوانيد» ، و نيز گفتى: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم» ، و گفتى: «هرگاه بندگانم از تو درباره من بپرسند پس به يقين من به آنان نزديكم، دعاى دعا كننده را هرگاه دعا كند پاسخ میدهم» ، و گفتى: «اى بندگانم كه بر خود اسراف كرديد از رحمت خدا نااميد نباشيد، همانا خدا همه گناهان را میآمرزد، به يقين او آمرزنده مهربان است «و من از تو درخواست میكنم اى خداى من و تو را میخوانم اى پروردگارم، و به تو اميدوارم اى آقايم و در اجابت دعايم به تو طمع دارم اى مولايم، آنطور كه به من وعده اجابت دادى، تو را خواندم، و آنگونه كه به من امر فرمودى، پس با من چنان رفتار كن كه سزاوار تو است اى كريم و سپاس خداى را پروردگار جهانيان و درود خدا بر محمّد و خاندانش همگان.
________________
خدایا با من چنان کن که شایستهی خدایی توست...
پ.ن: فرازی دلنشین از دعای عظیمالشان مشلول.
جدی میگی :47:
امیدوارم مشکلت حل بشه همین الان یه ایه کرسی به نیتت خوندم که خدا خودش گره از کارت باز کنه
__________________________________________________ __________________________
خدا جونم منکه روزو شب ورد زبونم تویی و ازت کمک می خوام لطفا دوباره دستمو بگیر
تو بارها برای من معجزه کردی
بارها منو شرمنده کردی و من شب و روز شاکرت بودم و هنوزم هستم
میشه اینبارم گره باز کنی از مشکلم ؟
کمکم کن خدا
من فقط می خوام حالم خوب باشه :72:
خدایا کمکم کن فراموش کنم زخمهایی که یه سال روحم رو خراش میده
خدایا به آدمها بفهمون که حرف از شمشیر برنده تر ه
خدایا فرشته کوچکم که چند ساله منتظرش هستم رو به من برسون
خدایا به فرشته کوچکم بگو تو باید بری روی زمین پیش کسی که مامانته
الهی آمین
خوشحالم،،،
برای اینکه می دانم با وجود تو ،،،،هرگز تنها نیستم:72:
خدایا...
همه امیدم به توست.تنهام نذار مهربونم.
دلم گرفته خدا جون.پس تو کجایی؟!!!
خدای خوبم زندگیم رو سپردم به تو .هر جور صلاح میدونی رقمش بزن فقط توانایی من رو هم در نظر بگیر.
خسته شدم تو که از رگ گردن به من نزدیک تری از حالم بهتر خبر داری.
خدای خوب خودم اشتباه کردم.بچگی کردم. منو ببخش و کمکم کن..من خیلی اشتباه کردم.
دیگه چندبار اعتراف کنم و بخوام ببخشی منو؟
تو که ارحم الراحمینی ازم بگذر از اشتباهات و گناهانم بگذر و دستم رو بگیر.کمکم کن خودم رو بسازم.
خدایااااا اول و آخر زندگیم تویی...
برام دعا کنید دوستای مهربونم که خدا از من و گناهانم بگذره. دعا کنید خدا منو ببخشه...
سلام خدای عزیزم. من همه امیدم به توئه. خواهش میکنم. ازت بهترینها رو میخوام. خدایا .
من بنده ضعیف و کم صبری هستم. کمکم کن. ازت تمنا میکنم.
خدایا غیر از تو یاوری نیست.
خدایا آرامش و رضایت نصیبم کن. الهی آمین.
سلام خدا جونم،
میترسم،
از این که یک مادر بی خاصیتی بشم. که همه زورشون بهش برسه. از این که حتی اگر بچه بیارم لذت مادر شدن رو ازم بگیرن.
همیشه میگن خداوند با صابرانه. پس منی که این همه صبر کردم چرا هیج جوابی نداد. ساکت بودنم نشان ضعفم شد. و همه از این ضعفم لذت میبرند.
چیکار کنم خدا؟؟؟؟؟:crushed::crushed:
خدا جونم سلام. خوبی؟ تنهایی باز؟ از دست بنده هایی مثه من که خسته نشدی؟ نه؟ یادته چقد دوستم داشتی؟ یادته منم چقد قربون صدقه ت میرفتم؟ جوون بودم، دونه دونه فدای دست و چشم و گوشت می شدم، نمیدونستم شاید گناه باشه، یادته می گفتم خدایا فدای چشمات بشم؟ فدای دستات بشم؟.....
چی شد که پیشت ساکت شدم؟ چی شد که دلم سنگ شد؟ یادته همش شکر می کردم؟ ......یه چیزی بگم؟ فک می کردم فراموشم کردی، ازم ناامید شدی و اینا، منم که بچه تخس، مغرور و اصلا هرچی صفت بده بشمر......حالا بعد این همه مدت اومدم پیشت بگم می خواستم فراموشت کنم اما نتونستم، ته ته ته دلم همیشه به یادت بودم، چیکار کنم خب؟ این دلمم تو آفریدی دیگه، یکمکی شیطونی توش ریختی، یکمکی سر به هواس، دستت نلرزید همینجوری ظرف مهربونی رو خالی کردی توش، حواست پرت شد سادگیشو زیاد کردی، میدونستی عاشق رنگ صورتیم، قربونت برم، صورتیش کردی:heart:. خوشگلم که هست:72: کاری کردی دلم با صدای گنجیشکا دیوونه بشه، محو تماشای شکوفه ها تو فصل بهار بشه، عاشق بارون بشه، عاشق دنیای زیر آب بشه، عاشق هرچی هاپو کوچولوئه بشه، عاشق جوجه اردک بشه،عاشق دوتا کبوتر رو دیوار بشه، عاشق تماشای ستاره ها تو تاریکی شب بشه، البته با عینک! بعله، میدونم قراره بهم پول بدی باهاش لنز بخرم، هزار بار گفتی اینو، در مواقع آتش بس عاشق خانواده ش بشه، عاشق دور دور زیر بارون بشه....راستی اصن چرا دل من همش باید عاشق باشه؟ بیشتر از اینکه خون پمپاژ کنه عاشقی می کنه. خیلی شیطونه، اصن مثه خودته، مثه منم هست....به اینم میگن تفاهم:72::43: ...الان این دل میگه خدایا غلط کردم، غلط کردم یه مدت فراموشت کردم:315:،هزار بار غلط کردم. تازه، فراموشی به معنای واقعی هم نبوده، گفتم ته ته تهش همش به یادت بودم. حالا می بخشی منو:43:؟ ببین نصف شبی کلی واست تایپ کردم، تازه فردام امتحان کنکور دارم.... جان؟ به خاطر کنکور اومدم سراغت؟!....نخیرم!!!:81: هیچم اینطور نیست، کنکورم هزچی بشه بشه، اصن هرکاری دوس داشتی باهاش بکن.اینجوری نگام نکن، هیچم دروغگو نیستم، خب شاید یه درصد به خاطر کنکور باشه اما فدای لوس بازیات بشم من، بقیه ش به خاطر خودته و خودم:43: اون حرفامون با همدیگه یادته؟ درد دلام باهات یادته؟ ......به خاطر همه بدیام منو ببخش، به خاطر نادون بودنم منو ببخش، به خاطر همه اون گناها و کارای بد منو ببخش، به خاطر اینکه دل خانوادمو شکستم منو ببخش، اصن اگه دل بقیه رم شکستم منو ببخش...........میبخشی منو؟ می خوای چن روز بهش فک کنی؟ باشه پس من منتظر جوابت میمونم یکی یه دونم....
راستی میدونی دیگه، من فردا کنکور دارم خودت مواظبم باش، اصن مواظب همه کنکوریا باش منم بینشون:203: (نمی خوام تو رو باکسی شریک شم، حسودی می کنم به بقیه توجه می کنی خب!) نه هیچی نخوندم، یعنی اوایل خوندم الان چیزی یادم نیس.....اینام گریه نیس، هوا سرده سرما خوردم چشام میسوزه......اصن اشکی که نیاد پایین و به زور خودشو اون بالا نگهداره اشک نیس که، رفیقه ریفیق...اون بالا مونده پیش مردمک و مژه ها، بعله اینجوریاس، تازه چشمم این هوا کلی ظرفیتشه، کلی جاداره......
من برم؟ نمیدونم بخوابم یا نه............خدا جونم شبت به خیر
سلام
خدایا هر چی تلاش کردم که اوضاع بهتر بشه، انگار بدتر از قبل شد. دیگه نمیدانم باید چه کنم. دیگه هیچ کاری به ذهنم نمیاد. نمیدونم یعنی تو هم بی رحمی خدایا؟ مگه شاهد نبودی؟ مگه نه اینکه من خام و کم ایمان و سست و ضعیفم و عقل کل نیستم. مگر نه اینکه مثل تو از آینده خبر ندارم. مگه من باید همه اینا رو میدونستم؟ من یه بنده ام با کلی ایراد و اشکال. من که انسان کامل و .... نیستم. من فقط با کلی ترس و لرز قدم به قدم حرکت کردم و از تو کمک خواستم.
خدایا به استیصال رسیدم.
باز ته دلم میگم خدا که میدونه من غیر اون فریادرسی ندارم، میشه که بی خیال من شده باشه؟ آخه اگر هیچی ازت ندونم اما اینو خوب میدونم که بی خیال نیستی.
امیدم فقط به معجزه شماست خدایا.
به حق امام رضا، گناهای منو ببخش و به من رحم کن.
سکوتم از رضایت نیست، دلم اهل شکایت نیست. هزار شاکی خودش داره، خودش گیره، گرفتاره.
خدایا عمیق ترین حرفامو میدونی، چی بگم.
خدایا یه عالمه سوال ازت دارم. جوابمو میدی ؟
کاش میشد.
خیلی دلم میخواد باهام حرف بزنی...
سلام خدا
بدترین حس وقتیه که بعد از مدتها خواستن میبینی نه تنها اوضاع برات بهتر نشده بلکه داره اوضاع خلاف میلت انجام میشه...
نا امید شدم ولی نمیدونم چرا هنوز امید دارم !!!!!
زمانیکه همه بهت نا امیدی رو القا میکنن منی که سنی ندارم چطور میتونم قوی بمونم؟
چطور میتونم شک و تردید نداشته باشم ؟
چطور میتونم خوشبین باشم؟
چطور میتونم خوشحال باشم؟
خدایا با تمام وجودم میخوام بهت بگم که دیدی روزهایی که بغض هایی رو فرو دادم که دوست داشتم فریاد بزنم و نتونستم چون نمیخواستم کسی بفهمه.
الآن دیگه زمانشه خدایا ...
میخوام بگی خیالت راحت ،،،، دلت قرص باشه،،، من هستم و نمیذارم همه چی اینجوری پیش بره.
شب های قدر نزدیکه و امشب میلاد امام حسن (ع)
دیگه به چه عزیزی قسمت بدم که تو رو به حق مقربین درگاهت به بهترین نحو ممکن حاجتم رو برام مستجاب کن.
خواهش میکنم خدایا :203:
خدایا خواهش میکنم مواظبم باش. کمکم کن. خیلی پریشانم. به راه درست هدایتم کن.
خدایا دلم میخواد با صدای بلند اسمتو فریاد بزنم. اینقدر بلند که .....
زلال جان، عزیزم... نمی دونم این چه سلولیه که اینطور خودت رو به در و دیوارش می کوبی.
اما انگار باید یه جور دیگه ای، از یه زاویه ی دیگه ای، بهش ضربه بزنی که بشکنه... بشکنه و ازش پر بکشی.
و اگه از تمام زوایا و با تمام توان ضربه زدی و نشکست. بهتره ولش کنی و بری سراغ بدنسازی. حتما این بدن کنونی، این ساختار کنونی، به اندازه ای قوی نیست که بتونه این دیوارها رو بکشنه. وگرنه تا حالا شکسته بود.
انگار حسابی گمش کردی که نیازت می شه اینقدر بلند فریادش بزنی.
بزن ساختار ذهنی کنونی رو بشکن. یا یه ساختار درست، شکستن هیچ دیواری و برگشتن از هیچ بن بستی، اینقدر طاقت فرسا و طولانی نمی شه. :72:
خدایا پناهم باش، آرزوهامو به تو میسپارم ازشون مراقبت کن.خودم خیلی خیلی ضعیفیم.
خدایا از ترس و تنهایی و اندوه به تو پناه میارم
بخشی از دعای کمیل...
رهگذر آسمان : ای خدايى كه زود از بنده ات خشنود می شوى، بيامرز آن را كه جز دعا چيزى ندارد، همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى، اى آن كه نامش دوا و يادش شفا و طاعتش توانگرى است، رحم كن به كسیكه سرمايه اش اميد و سازو برگش اشك ريزان است، اى فروريزنده نعمت ها اى دوركننده بلاها، اى روشنی بخش وحشت زدگان در تاريكي ها، اى داناى ناآموخته بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان كن تو را شايد، و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبرش و بر امامان خجسته از خاندانش.
سلام
خدایا ما را ببخش که کار و زندگی مان را بر تو ترجیح می دهیم
خدایا ببخش که حتی طی مدتی تعدادمان به سی نفر نرسید
خدایا ببخش، زبانی همه می گوییم سرباز امام زمانیم اما عملا حتی حاضر نیستیم روزی صد صلوات برای مولایمان بفرستیم
خدایا از من بگذر تو خود از دل من با خبری و می دانی چقدر به فضای معنوی سیمرغ نیازمندم
خدایا کمک کن تعدادمان به سی نفر برسد:203:
*** سیمرغ آمنین تالار همدردی >>>>
سلام خدای مهربون
به شدت نیازمند توجه و نظرت به خودم هستم،،،، دوست دارم منو خیلی دوست داشته باشی :72:
خدایا من برای طلب حاجتم تلاش کردم و دلم میخواهد در این ختم سیمرغ آمنین شرکت کنم
تو رو بحق مقربین درگاهت تعدادمون هر چه زودتر به 30 تن برسه ،،، این توفیق هر چه زودتر نصیبمون بشه که هم بتونیم نظر لطفت رو به خودمون جلب کنیم و هم برای حاجات دنیویمون به تنها تکیه گاهمان پناه ببریم :43:
سلام خدا
حالم خوب نیست... ناراحت و دلگیرم ... خودممم نمیدونم چرا اینقدر حساس شدم انگار همه ی احساسات منفی رو که تحمل کردم حالا دارن خودشون رو با یه حرکت کوچیک از جانب یه طرف نشون میدن.
نمیخوام اینطور باشم
تازه امشب ختم رو شروع کردم ولی دلم خیلی ناراحت بودم و شک و تردید داشتم که نکنه درست نباشه ختمی که دارم انجام میدم. خواهش میکنم ازت خدای مهربون من به خاطر مقربین درگاهت و عزیزترین افرادت این ختم سیمرغ رو از من قبول کن که خیلی بهش محتاجم
سلام خانم 7
چی شده اینقدر آشفته و پریشانید ؟!
من درکتون میکنم ! میدونم توی دلتون چی میگذره و به چه احوالی دچارید !!! نمیدونم داروی این پریشان حالی و شوریده احوالی شما چیست ! ولی بهتون توصیه میکنم که صبور باشید.ان الله مع الصابرین(قطعا خداوند با صبر کنندگان است.) خداوند تاکید کرده که قطعا با صبر کنندگان است.
من نمیدونم راز دل شما چیه! ولی حسم به من دروغ نمیگه! جنس مشکل من و شما یکیه! مطمئنم !!!
دعا میکنم که هر چه زودتر تکلیفتون با خودتون مشخص بشه و به بهترین نحو ممکن خواسته ها و آرزوهایتان برآروده به خیر شوند.
در ضمن خداوند به حال بنده هاش خوب آگاهه و از هر کسی به اندازه وسع و توانش توقع داره.مطمئن باشین سهم و ثواب شما از این ختم سیمرغ بیشتر از بنده نوعی خواهد بود. امیدوارم که منو از دعای خیرتون بهره مند کنید.
ممنون که خوندید :72:
سلام جناب سرشار
اینکه در این تالار اینقدر میتونم صریح صحبت کنم و پریشان حالی و آشفتگی من پیداست برای اینه که در محیط واقعی نمیتونم اینجور باشم و تو خودم میبرم.
از دعای خیر شما خیلی خیلی تشکر میکنم ان شاءالله بحق آبروی امام زمان (عج) شما هم به خوبی به حاجت قلبیتون برسین و آرامش داشته باشین :203:
امیدوارم این ختم سیمرغ درمان درد نا امیدی من باشه .... میخواستم دیشب انصراف بدم از سیمرغ و میدونستم که ممکنه رهگذر آسمان ناراحت شوند و لی دیدم که خیلی ناراحتم و دل شکسته و امیدی به حاجت من نیست پس چرا این همه دعا که دست نگه داشتم.
خدا کمکم کنه ان شاءالله... فعلا جزء را شروع نمیکنم تا کمی امیدم دوباره برگرده . امیدوارم همین امروز و فردا روزنه ای از امید پیدا بشه.تا اون زمان فعلا 100 صلوات روزانه برای امام زمان رو میفرستم.
خدایا من با بنده هات بد نبودم... بنده های بدت رو سر راه من نگذار!
سلام خدا
يادته بهت قول دادم راه راست رو برم ...من رو قولم موندم و آدم شدم
خدايا يادته چي ازت خاستم ....چرا كمكم نميكني؟؟ من نيتم كه خيره
خدايا خودت كه ميبيني دارم از جون مايه ميزارم خودت كمكم كن.
خدايا از اينكه منو تو خونواده خوب قرار دادي نميدونم چطور بايد شكر كنم
بابت همه چيزهايي كه دادي ممنونم.
خدايا خودت ميدوني اهل انتقام گرفتن از كسي نيسم اهل دروغ نيسم ...كينه اي نيستم اما خودت شاهدي كه حقم ضايع شده اما چقدر گذشت چقدر كوتاه آمدن چقدر بي محلي كردن.....
ميخام ي درس ادب بهش بدم كه ديگه حساب كار بياد دستش...خودت ببخشم
خدايا اگه داري امتحانم ميكني بايد بگم كه بريدم ....دوست دارم از اين امتحان سربلند بيام بيرون.
خدايا غير مادرم نميتونم به كسي تكيه كنم خودت غم رو از دلش بيرون كن.
خدايا منو ببخش و تا نيامرزيدي از اين دنيا نبر.
پاورقى:
سلام. جناب sia مكالمه زيبايى با خدا داشتيد، اما اين قسمت كمى تامل برانگيز بود. ناخداگاه يادمو به زليخا انداخت مادامى كه يوسف رو به خودش ميخواند، به خاطر اينكه خداش كار اشتباهشو نبينه، يه دستمال روى چشماى بت اش انداخت و ازش معذرت خواست و به اين صورت مثلاً مجوز گرفت و به اميد بخشش و توجيه ناتوانى مقابل احساس كارشو ماستى پيش برد. ؛)
البته بلاتشبيه ، مبادا كار اشتباه و ناپسندى رو اينگونه توجيه كنيد و براش مجوز صادر كنيد كه بازى شيطانه. حتى براى تلافى، قصاص و انتقام خداوند حد و حدود مشخص كرده كه تعدى از اون حق تون رو كه زنده نميكنه هيچ، يه حق الناس هم بهش افزون ميكنه. (البته فرض من جمله "خودت ببخشم " خودتون هست كه بوى افراط و تعدى ميده!)
اگر دوست داريد از اين امتحان سر بلند خارج بشيد، لازمه منفعلانه عمل نكنيد، از خداوند پيروى كنيد، استعانت از خدا بطلبيد و توكل بر او كنيد.
و اگر اميد بخشش داريد، در قرآن يكى از كفاره گناهان عفو و گذشته.
اينجا جاى مشاوره نيست و منم دوست نداشتم چيزى بگم، اما حس كردم اگر خدايى نكرده لب پرتگاه باشيد و من ببينم و سكوت كنم، مسئولم. بابت پستم عذر ميخوام از شما.
اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لى فى كُلِّ الاْحْوالِ رَؤُفاً وَ عَلَىَّ فى جَميعِ الاُمُورِ عَطُوفاً اِلهى وَرَبّى مَنْ لى غَيْرُكَ اَسْئَلُهُ كَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى اَمْرى.
خدايا ! با من در همه احوال مهر ورز و بر من در هر كارم به ديده لطف بنگر
خدايا ، پروردگارا ، جز تو كه را دارم ؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در كارم را از او درخواست كنم.
:72:
خدایا خیلی دلم گرفته از خیلی چیزها ولی کاری از دستم برنمیاد
خدایا چرا من زن شدم کاش منم مرد بودم تا میشدم اختیار دار زندگیم تا هرکاری دلم میخاست برا عزیزام میکردم ولی چه میشه کرد
بازم شکررررررررررررررر
درد دلم ... این شعر اخوان ثالث.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
زمستان است...
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد ......
سلام زلال جان
خیلی جالب بود برام ،،،، من هر وقت از چیزی ناراحتم راه میرم و میگم به قول مهدی اخوان ثالث هوا بس ناجوانمردانه سرد است....
نمیدونم این تاپیک ها برای چیه؟
درد و دل با خدا؟
حال و احوال یاران همدردی؟
واقعا نمیدونم چرا این تاپیک ها وجود داره چند وقت پیش خیلی دلم گرفته بود و میخواستم بیام تو این تاپیک و حالم رو بنویسم ولی بعدش با خودم گفتم مگه چه فایده ای داره ؟ آیا چیزی عوض میشه؟
حالا که اومدیم یه چیزی بنویسیم :
مدتیه نمیدونم از کجا یه آرامش عجیبی دارم ؟ ،،،، یه حس بی تفاوتی و بی انگیزگی نسبت به همه چی ....
خدایا من نمیدونم این آرامش از کجا اومده و خیلی میترسم که نکنه آرامش قبل از طوفان باشه... میترسم خدایا ،،،، منو آرامش رابطه ای با هم نداریم
همیشه تو عمق وجودم باید یه نگرانی باشه تا اعصابمو بهم بریزه ولی حالا این آرامش رو نمیدونم حکمتش چیه ؟
تازه نمیدونم چرا اینقدر شکمو شدم و همش میخورم ؟
اینا سؤالای من از خداست
خدایا منو از حاجتم دور نکن :72:
سلام
نمی دانم اینی که می گویم درد و دل هست با خدا ؟
امروز صوت شهید حججی را گوش دادم که با فرزندش صحبت می کردند:54: واقعا دلم یه جوری شد حال عجیبی بهم دست داد
شهید دهه هفتادی!! ما کجا و این ها کجا!!:54:
قسمتی از وصیت نامه این شهید را اینجا می گذارم
حالا که دستهایم بسته است مینویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستادهام و ایستادهام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانوادهام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزادهای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمهگاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنهای و فرماندهام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمدهایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد».:54:
خدایا نمی دونم کار درست چیه.دلمو میزنم به دریا . بقیشو میسپرم دست خودت.
خدای من کمکم کن که فقط محبت تو رو تو دلم داشته باشم
به نام سرشار از عظمت و بزرگی خودت
خدایا کمکم کن مراقب نفس اماره خود باشم.
خدایا اگر گناهی مرتکب شده ام من رو ببخش.
تنها کسی که از دل بنده اش باخبره، خودت هستی پس خواهش میکنم مواظبم باش.
خدایا توکل میکنم به تو. من رو از توکل کننده های راستینت قرار بده.
و خدایا همه ما رو به راه راست هدایت فرما.
راه کسانى که آنها را مشمول نعمت خود ساختى،
نه راه کسانى که بر آنان غضب کردى و نه گمراهان.
آمین.
خداجونم خیلی خسته ام بذار رو شونه هات سرمو بزارم و بخوابم...
خــــدایا
همه از تو می خواهند ، بدهی
من از تو می خواهم ، بگیری
خـــــدایا این همه حس دلتنگی را از من بگیر
میخواستم در تاپیک هرچه میخواهد دل تنگت بگو، اینارو بگم اما دیدم دسترسی ندارم. پس اینجا می نویسم که یه جور درد دل با خدا هم هست. مدیران محترم لطفا خودشون بعدا به همون تاپیک منتقل کنند.
دلم تنگه از آدمهای بی خیال و بی مسئولیت.
دلم تنگ تره به خاطر بچه هایی که مادر و پدر به خاطر مشکلات خودشون و ... فقط در پی سیر کردن شکم بچشون هستند و گرنه حوصله ندارن به بچه توجه کنند و باهاش حرف بزنند. چند روز پیش یکی از آشناها رو بعد مدتها ملاقات کردم و انگار بچه براشون شده قوز بالا قوز. غم انگیزه هم برای خود مادران و پدران اینچنینی و بیشتر هم برای بچه طفل معصوم که انگار با پای خودش به این دنیا اومده و در دنیای خودش دیگه مجبوره با این اوضاع یه جووووری خودشو وفق بده. البته راحت نیست اما بچه به این رفتارا عادت میکنه شاید . اما درونش تشنه محبته. وقتی باهاش حرف میزنی و بازی میکنی می فهمی چقدر تنها بوده.
وقتی نگاه مادر میکنی غم و افسردگی رو در چشماش میبینی. خیلی دلم میخواد کمکش کنم حالش خوب باشه. حالا خدا میدونه این بچه اگر به توجه مورد نیازش می رسید چقدر میتونست حداقل شادتر و سالم تر باشه چه الان و چه بعدها . اینجور مواقع میخوام بهش بگم داری به بچه آسیب میزنی اما تا حالا چیزی نگفتم چون نمیخوام دخالت تلقی بشه اما اگه بتونم حداقل کتاب معرفی میکنم.ولی خب گاهی حق مطلب ناگفته میمونه.
دلم تنگه از بداخلاقی ها و نامهربانی ها.گاهی دلم میخوام با کسایی که بداخلاقی میکنند مثل خودشون رفتار کنم اما بدم میاد از اینجور رفتارا و میگم اگه تو هم اینطور رفتار کنی که تو هم مثل اون میشی. اما متاسفانه همیشه ته دلم ازشون بدم میاد.
دلم تنگه از اینکه میبینم چقدر ظاهر بین شدیم.
دلم تنگه که فرهنگ ایرانی اصیل جای خودشو به فرهنگ وارداتی مصرف گرا و مدپرست داده.
وقتی میبینیم و می شنویم اعتیاد و انحرافات چه تبعات هولناکی رو به بار آورده.
دلم تنگه که همه به همدیگه نگاه میکنیم. و کسی درستی و راستی رو از خودش شروع نمیکنه. میگیم خب همه همینن، من هم مثل همه. در تاریکی نشستیم و به این فکر نمی کنیم که به جای لعنت فرستادن به تاریکی، خودمون یک شمع روشن کنیم.
خدایا هدایتمون کن.
خدایا پناهم تویی. خسته ام ........ خالی ام.
خودمو به تو می سپارم.
به راه درستی و عزت و خوبی هدایتم کن.
خدایا واگذارشون میکنم به خودت.اگه حق دل ساده منو ازشون نگیری ، هیچوقت نمیبخشمت.هیچوقت!!!