نوشته اصلی توسط m25teh
gh.sana عزیز احتمال اینکه درخواست طلاق نده بالاست (چون زن حق درخواست طلاق نداره) و بایستی اول از همه درخواست مهریه کنه و با توجه به اینکه بدشون نمیاد بنده رو قبل از خلاصی یه گوش مالی حسابی بدن احتمال بالایی وجود داره که بخاطر نداشتن مبلغ مهریه به زندان برم !!! اما خب میگن جدیدا دادگاه درخواست اعسار رو که بدی در صورت اثبات نهایتا یک هفته میری زندان
اما جدای این قضیه مطلبی هست که چند روزی هست بزرگان فامیل ( با توجه به شناختشون از خانواده پدر خانمم) بهم توصیه کردند که توی مسیر خیابون که میرم و میام مراقب خودم باشم تا یه زمانی توسط خانواده خانمم کتک نخورم ! ( نمیدونم قبلا گفتم که پدر خانمم همیشه از زدن این و اون حرف میزد و بارها گفته بود که هیچ وقت نمیذاره کسی رو که اذیتش بکنه رو بدون کتک خوردن از دستش در بره )
حالا هر چند که بعید میدونم این حرکت رو بتونن انجام بدن همونطور که بعید میدونم برن و شکایت کنن (چون اونا هم میخوان که من برم شکایت کنم و بهشون باج مهریه رو بدم )
اما توی بد مخمصه ای گیر افتادم
شب و روزم شده چطوری از این اوضاع بدبیاری خلاص بشم ،
بعد به خودم میگم اخه این دختره با این طرز تفکر توی جامعه که بزرگتر بشه از بین میره ، گاه احساس مسئولیت میکنم ، گاه میگم پس خودم چی ؟
یه بار میگم یکی دوسال که بگذره بفهمه من چطور بودم پشیمون میشه بعد میگم خب روش خود خدا هم همینه که بعد از مرگ دیگه پشیمونی فایده نداره ! و هر کاری کردیم باید تاوانش رو پس بدیم
توی روزنامه هم نوشته بود که : طلاق ، مانند مرگ هست با این تفاوت که به انسان فرصت زندگی دوباره داده می شود
اینا رو که مینویسم برای هم دردی هست و من تصمیم به جدایی دارم و برای رسیدن به هدفم از هر راه صحیحی که باشه استفاده و کمک خواهم گرفت.
حتما صبر و فکر و اندیشه بسیار خرج خواهم کرد .
از نوشته هاتون بنده رو محروم نکنید .