برادر عزيز قسمت تلخ ماجرا اينه كه شما نميتوني كاملا ببخشيش....به همين دليل هم شك داري.....
نمایش نسخه قابل چاپ
برادر عزيز قسمت تلخ ماجرا اينه كه شما نميتوني كاملا ببخشيش....به همين دليل هم شك داري.....
سلام برادر عزيز. ابتدا بايد بگويم من مرد نيستم و از جنس مونث هستم. خيانت هم از جانب شوهرم بوده. اون هم در دوران زندگي زناشويي نه قبل از آن. من تمام تايپكيتون رو خوندم. دوستان نظرات بسيار خوبي داده اند. متأسفانه برخلاف ميلم اصلاً نمي تونم نظري بدهم. از نظر من فقط از طريق يك مشاوره حاذق مي توانيد جواب بگيريد. شرمنده شما هستم.
اميدوارم كه خيلي زود از اين بلاتكليفي خارج شويد.
با سلام
با وقفه چند ماهه من دوباره برگشتم و خواستم یه خبری رو بهتون بدم و اون اینکه امروز با مادرش صحبت کردم خیلی مخالف بود اما باهم نزدیک به 2 ساعت تلفنی صحبت کردیم از مشکلات از دوستییمون و مسائل دیگش .مادرش خوشبختانه بسیار آدم منطقی و سخت گیری بود اما خدا رو شکر می کنم با صحبتهایی که شد تصمیم گرفتیم که من برم خواستگاری دختره اما فقط یکبار و اگه جواب نه بود دیگه دوباره نریم چون دفعه های بعدی تحقیر میشیم.
نمیدونم میگه من توی خواستگاری به پدرش چیزی نمیگم از اینکه شما رو میشناسم و یا با هم دوست بودین وساکت میشینم ولی دروغ هم نمیتونم ... یه روزی اگه پدرش بفهمه چی ؟
خوشبختانه خان اول رفع شدو خان دوم : من نمیدونم اگه بگم با این دختر دوست بودم توی خانواده خودم مشکل میخورم یا نه .. اما 40-50 درصد امکانش هست که برداشت بد بکنن.پس نمیخوام بگم ولی چطور بگم میشناسمش چطور بگم برین خواستگاریش چطور بگم ایشونو میخوام اونم توی یه شهر دیگه و غریبه!!!!
خان سوم : فرضا که رفتیم با هر بهونه ای به پدرش چی بگیم؟ اگه پرسید چطور همدیگرو دیدید چیکار میکنم؟
درمورد اون فامیل که رفتیم عروسیش و من ایشونو اونجا دیدم هم نمیشه اقدام کرد چون 4 سال از عروسیشون میگذره و نمیشه گفت از اون موقع دیدمش و میخواستم بیام خواستگاریشون ...
البته اون فامیلشون هم میدونه من با این خانوم دوستم ...
بهم بگید چیکار کنم ؟؟؟؟؟
.................................................. ....................................
یاریم کن / یاریت کنم :72:
سلام.یعنی شما از مشاوره هایی که بچه های تالار توصیه کردن استفاده کردین و به این نتیجه رسیدین؟با مسایل دوستتون هیچ مشکلی ندارین؟شرایطشون رو کاملا پذیرفتین؟
اما اینکه گفتین نمی خواین خوانواده ها از دوستی تون مطلع باشن اصلا درست نیست چون متعاقبا مجبور میشین دروغ بگین و بد از بدتر میشه.حداقل میتونین یکی از افراد خانواده تون که باهاش صمیمی و راحتین مثلا مادرتون رو از رابطه دوستیتون آگاه کنید یعنی طوری که بفهمن از ایشون شناخت دارین(اینکه می گین ممکنه برداشت بد بکنن/خوب اگه فرهنگ خوانواده هاتون جنبه این آشنایی ها رو نداشته باشه که مشکلات از همین اول کاملا آشکارن.)
می تونین از برش اون فامیل هم استفاده کنین و بگین که ایشون با توجه به دیدار چند سال پیش و آمادگی شما برای ازدواج ایشون رو به شما معرفی کردن.اما خوب هیچی صداقت نمیشه البته تا جایی که مایه حماقت نشه.
با سلام
بله شرایطشو قبول کردم اما گفتم که نه میخوام دروغ بگم نه میخوام قضیه باز بشه ... چون الان ازدواجهای دوست پسر و دوست دختر را رو یه جور دیگه نگاه می کنن. دنبال یه راه درستم .
مرسی اما متاسفانه قبلا هم گفتم اعضای تالار و دوستان گرامی یا همه به یه نفر کمک میکنند یا هیچ نظری بهت نمی دهند که یک واقعیته ...
اما اتفاق خیلی بدی برام افتاده که براتون می نویسم :
من یه خواهر دارم که شوهرش توی صدا سیما کار میکنه و به قولی معروفه و متاسفانه با دشمنای زیادی همراهه ..
اما خواهرم و ایشون همیشه رابطه خوبی با هم دارن ولی متاسفانه اتفاقی که افتاده رو براتون تعریف می کنم که بدونید چقدر من تنهام:302:
من این ماجرا رو برای خواهرم خواست تعریف کنم که شروع کرد به درد دل . اولش نمیخواست بگه خجالت می کشید اما گفت : گفت یه روز صبح که من خواب بودم شوهرم بلند شد که بره سرکار . زیر تخت کاغذ بسته جلوگیری رو پیدا کرد . گفت این چیه از کجا اومده ؟؟ من فکر کردم داره شوخی میکنه گفتم نمیدونم .. گفت باشــــــه !!!
و رفت .. شب اومد دوا شروع شد من به اون تهمت می زدم اون به من یه پسرم دارن که 14-15 سالشه فکر کردن کار اونه اما اون قسم خورد کار من نیست . خلاصه دوا بالا گرفت الان 45 روز جدا میخوابن :302:
از چند وقت پیش هم اتفاق همین شکلی پیش اومه بود مثلا زنگ میزدن خونشون و میگفتن زنت هست باهاش کار دارم میخوام روتختیتونو بگم عوض کنه خسته شدم رنگش تکراری شده و از این مزاحمتا ....
خلاصه اتفاق بدی افتاده که من اصلا خودمو فراموش کردم و به اون دارم کمک می کنم .... متاسفانه گفتم توی این تالار همه بصورت مافیایی عمل میکنن و شاید میشه گفت همه اعضا رو که فعالن یکروزه میشه در یک تایپیک دید :300:.
اما به هر حال نظرات کم هم برام سازنده اس. دعا کنید این مشکل خواهرم زودتر حل بشه ... به نظر اینم یه دسیسه است . چون هیچ کدوم اهل خیانت نیستند ولی شک بزرگترین سرطان برای انسانه ...
:72:سلام
بابت ماجرا واقعا تاثر برانگیزه امیدوارم زودتر حل بشه.
راستی چرا به دوستانی که فکر میکنین میتونن کمکتون کنن پیغام خصوصی نمی دین؟[color=#FF1493]
چرا فکر میکنین خیلی تنها هستین شما که هنوز تو دنده یک موندین و استارت اصلی رو نزدین خوب از اعضای دیگه خانوادتون کسی که واقعا قابل اعتماده کمک بگیرین.تازه خیلی وقتا تنها بودن از بودن با خیلی های دیگه بهتره.از تنهایی تون و خداتون لذت ببرین.
امیدوارم همه چی خیلی زود روبه راه بشه.مطمئنا جز این هم نخواهد شد.
سلام
دوست محترم
بنا به روال تاپیک شما ، فکر می کنم همه ی اعضا و فعالین تالار و از جمله آقای سنگ تراشان نظرات خود را اعلام کرده اند و راه حل ها و نظرات کاملا مشخص است .
حال شما دوست محترم
تمایل به ادامه رابطه با این دختر خانم نازنین دارید ! به یاد دارم اکثریت به شما نظر دادند و گفتند مشاوره حضوری بگیرید و ...... در کل تاپیک رد پایی از مشاوره گرفتن شما و دختر خانم مورد نظر و اعلام نظرات مشاور حضوری وجود دارد ؟!!
شما دوست عزیز تمایل دارید کاری را انجام دهید که دوست دارید و نظری را بشنوید که مورد تائید شخص خودتان است . شما به کدامیک از راهنمایی ها عمل کردید ؟!!!!
ما چقدر می توانیم روی تغییر خواست شما پافشاری داشته باشم ؟!!!
درنتیجه دوست محترم
در مورد مسئله شما گفتنی ها گفته شده است و این نهایت کم لطفی است که شما دوستان حاضر در تالار رابه باند مافیایی تشبیه بفرمائید !!!!
اما اگر می بینید که به یکباره تعداد بیشتری از فعالین تالار در یک تاپیک حضور به هم می رسانند به واسطه شرایط حاد مراجع است و ضرورت بر همدلی و راهنمایی فوری که البته مدتهاست خدا را شکر موارد اورژانسی در تالار نداشته ایم و...و تاپیکها با آرامش و به مرور مورد بازدید اعضا قرار می گیرد و....
حال بفرمائید در مورد شما چه کوتاهی از طرف اعضا شده است و شما به کدامین نظر کارشناسانه و چه غیر کارشناسانه و تجربی و ...توجه کرده اید !!آیا این زمان حضور برای شما کافی نبوده که از مطالب تالار هم در کنار نظرات دوستان سود ببرید و راه خود را بیابید ؟!!!
به یاد دارم اولین بار با دعوت دوست نازنین " باران " با تاپیک شما آشنا شدم . خاطرتان هست ؟!!!پس گفتنی ها را همه به هم گفته ایم .
موضع دوستان و از جمله شخص من کاملا روشن است شما توقع دارید وقتی شما هیچ واکنش مثبتی نسبت به نظرات نشان نمی دهید اعضا برای شما چه کاری انجام دهند ؟!!!!!!!!!
شما دوست دارید با وجود هر آنچه که ما از زبان خود شما شنیده ایم با این دختر خانم ازدواج کنید .همین و به همین راحتی .
من با شما هم عقیده نیستم و این حرکت و این ازدواج را درست نمی دانم و یا تحت نظر مشاور ه حضوری و تائید مشاور می توانم این ازدواج را بفهمم . چه بحث و گفتگویی به غیر از دو یا سه پست ارسالی می توانم در این تاپیک داشته باشم ؟!!!زمانی که نه نظر من تغییر کرده و نه تمایل و عملکرد شما !!!
شما دوست دارید که بیائید و به تاپیکتان سر بزنید و ببینید اعضا اینجا حضور پیدا کرده اند و شما را از این ازدواج و با این شرایط نهی می کنند ؟! خوب این کار را که برای شما کردیم اگر شما تمایل به توجه داشتید که در همان پست اول تا 50 باید جواب می گرفتید و یک واکنش مثبتی نشان می دادید که حرف و نظرات ما برای شما تا حدی اثر بخش بوده است . به تعداد پستها یک توجهی بفرمائید .
اما در مورد خواهر محترم و همسر ایشان بهتر است تاپیک جداگانه ای برای ایشان و مشکلات ایشان باز کنید تا به شکل جداگانه به آن پرداخته شود و تداخل موضوعی پیش نیاید و بنده و سایر دوستان در حد بضاعت خدمت شما و تاپیک مربوط به خواهرتان خواهیم بود .
سلام دوست عزیز:
من از اول تاپیک شما را از همان روزی که تشکیل شد خواندم و حتی نظرات دوستان ..امر و نهی های ایشان و دوستان به واقع نظرات خوب و عالی رو داده اند..و منظور انی عزیز هم کاملا بر پایه منطق است....
دوست عزیزم شما مختار هستید هر فکری در رابطه با بند مافیا!!! بکنید..در اینجا کاملا همه چیز بر پایه همدلیست و جز چند نفر سایر دوستان نظر شخصی خود را بیان می کنند و شما مختارید عمل کنید یا نه..هم چاه را شناخته اید و هم چاله و هم راه صاف این خود شما هستید که مسیر را بسته به شرایط خود و طرز تفکر و ایده آل های خود انتخاب می کنید کم اینکه در تاپیک خود من هم که ختم به خیر شد یک تا دو دوست اتفاقا کاملا حرفه ای در مشاوره نظرشان مخالف نظر من و سایرین در طی مسیر بود ولی نهایت این ما هستیم که تصمیم می گیریم ولی تصمیمی که به نفع ما و زندگی ما باشد..
شما چه با این خانم خوشبخت شوید چه بدبخت شوید هیچ چیزی نصیب اعضا تالار نمی شود این شما هستید که حقیقا نه مجازا در ان شرایط هستید پس برای دریافت مشاوره درست باید به شدت از کنایه پرهیز کرد..همه نظرات را چه مجرد چه متاهل چه زن چه مرد..چه پیر چه جوان بشنوید هرجا به نفع شماست استفاده کنید دوست من ..نیازی نیست حتی پاسخ هم بدید...
انی جان هم درست می غرمایند ..برخورد مناسب راز مهم در گرفتن جواب هست..البته برخورد مناسب منظورم هست نه اینکه شما هرچه ما می گوییم انجام دهید..نه....
در نهایت من از ابتدا تا انتهای این تاپیک هیچ کمکی به شما نکردم و شاید زیاد مهم به قلم رانی در این تاپیک نباشم ولی تنها خواستم به شما بیان کنم که حقیقتا من از کل تاپیک شما راه رهنمود به سوی خوشبختی احساس نمی کنم اگر نخواهید تغییر در روند خود بدهید....
من از گذشته صحبتی نمی کنم خوب یا بد شما تصمیم گرفتید با این خانم وصلت کنید و حتما همه شرایط را سنجیده اید و به این نتیجه رسیده اید....خب بسم الله ..پس چرا ادامه مسیر را می خواهید با دروغ پیش بروید؟
ببینید منظورم این است شما مگر نه این خانم را با همه عیب و نقص ها و در کنارش حسن ها پذیرفته اید ..خب ما نمی تونیم چیزی بگیم چون خداوند بهشت و جهنم را به پا کرده است ما انتخاب می کنیم با تصمیمات خود وارد کدام شویم من ارزو می کنم این تصمیم شما راه بهشت باشد ...خب حساب کنیم این راه راه بهشت هست ( اگر خدا بخواهد) از همان ابتدا شما با اصل دوستی مشکل دارید و نمی توانید به خانواده هایتان بگویید که دوست بودید پس خواه نا خواه شما هنوز کاملا رابطه خود را نپذیرفته اید..شما باید وقتی می خواهید رابطه را به خانواده های دو طرف برسانید هیچ دروغی نگویید...چون خانواده ها بسیار باهوش هستند و تناقض های کلام و رفتار شما را می فهمند و گاهی حتی اگر شما با همه عالم دست به یکی کنید که نفهمند دوستید باز می فهمند...می خواهید چه کنید..؟آیا با دروغ تا اخر عمر بلرزید که نفهمند دوست بودید یا از همان اول همه سنگ ها را با پدر و مادرهایتان وا بکنید...
من فقط و فقط می خوام شما رو پرهیز بدم از نهادن سنگ اول کج!!! چون حقیقتا تا ثریا می رود دیوار کج!!
اگر حقیقتا پذیرفتی و به نهی از عمل دوستان گوش نمی دهید و حتی پیش مشاور هم حاضر نیستید بروید حداقل باقی مسیر را کج نروید..راست و درست جلو بروید که حداقل از تنش و اضطراب مسیرتون کم بشه....
دوست من منم مثل دوستان سفارش اکید دارم از مشاور حضوری استفاده کنید..انقدر عالی به شما راهنمایی خواهد کرد که قدم به قدم چطور جلو بروید که باورش سخته....شک نکیند...
ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه است ..همین روزها پای یک مشاور حضوری را باز کنید و ازش کمک بخواهید....
همه دوستان مطمئنا به شما کمک خواهند کرد ..من چون از ابتدا نبودم بیشتر از این مزاحم نمی شوم و اگر جایی از سخنانم به شما کمکی نمی کند پیشاپیش پوزش می خواهم....
در نهایت:
تصمیم آخر با خود شماست اگر فکر می کنید تصمیماتتون درست هست چرا یاریم کن/یاریت کنم نام کاربری شماست؟؟؟همه ما به کمک نیاز داریم به شرطی که گارد تهاجمی خود را بشکنیم ..صبور باشیم..بیاندیشیم...توکل کنیم..و تفکر صحیح کنیم و نهایتا تصمیم بگیریم....
موفق باشید
سارا:72:
با سلام
اعضاء محترم توجه كنيد
لطفا" خارج از محتواي تاپيك و مشكل مطرح شده، پست ارسال نكنيد و مطلبي ننويسيد
در غير اينصورت برخورد خواهد شد