RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
امیررضا شما الان كاري كه بايد بكني اينه كه طوري رفتار كني كه انگار از نظر ميل جنسي كاملا سرد سرد هستي.
حق با دوستانه،در خانمتون يه ترسي به وجود اومده كه خود شما بايد اون ترس رو بر طرف كنيد.
اگر شرايط پيش اومد كه دوباره با هم تنها بوديد يا موقع خواب بود پشتت رو بكن به همسرت و بي تفاوت بخواب اينطوري دوباره اطمينانش جلب ميشه و خيالش راحت ميشه كه اون رو به خاطر خودش ميخواي.
راستي،چرا اولش مشكل رو تحريف كردي؟:160:
من همش ناراحت بودم كه چرا خانمت داره بي دليل بهت بي احترامي ميكنه.
اگر اصل داستان رو ميگفتي نه انقدر احساسات من اذيت ميشد و هم از همون اول راه حلهاي عملي از طرف دوستان پيشنهاد ميشد.
ميدوني تو اين مدت من چه فشار عصبي رو تحمل كردم؟:47::101:
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
محمد جان شرمنده ام, خودمم دیروز فهمیدم مشکل کجاست.
دیشب بهش پیامک دادم که :"فردا زود تر بیا دانشگاه کارت دارم" اولش گفت باز حرفای تکراری و .... منو به این بهونه میخوای بکشونی دانشگاه" گفتم میل خودته اگه خواستی 12:30 بیا.
میخوام این موضوع رو مستقیم بهش بگم.:203:
مثلا دیشب بهش پیامک دادم که بابا و مامانم میخوان لباساتو واست بیارن ! میگه نه, دیدی آدم نمیشی همه چیزو به اونا میگی ! گفتم آخه دیوونه اولا که من هیچی نگفتم دوما اونا واسه این که سرما نخوری میگن واست بیاریم اصلا لازم نکرده بیارن. شب بخیر
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
آقا امیررضا من نمی دونم چرا اینقدر مقاومت می کنی
چرا هر چی همسرت می گه فعلا گوش نمی کنی چه دلیلی داشت موضوع لباسها رو به پدر یا مادرت بگی خودت براش می بردی بدون هیچ جار و جنجالی
تو که اومدی اینجا نظر خواهی می کنی پس چرا عمی نمی کنی؟
حرف اکثر بچه ها اینه که با همسرت سرد برخورد نکن فقط هر وقت و هر جا که اون می گه ببینش تو همون چند لحظه ای که با هم هستید باهاش گرم باش
برای دیدنش وقتی راضی نیست بهش اصرار نکن بگو من دلم برات تنگ شده ولی هر وقت تو بگی میام و هر جا تو بخوای
به نظرم تو با این رفتارات و گیر دادنات رو اعصابشی وقتی کاری رو ازت می خواد براش انجام بده لازم نیست که پدر و مادر خودت یا اون در جریان باشن
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
بابا هستی جان من که نگفتم اونا خودشون گفتند واسش ببرن من در جوابشون گفتم نه اون فعلا حال و حوصله نداره !
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
مگه نگفتی که خانومت گفته لباسام (سوئی شرت) رو برام بیار؟
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
چرا دیروز گفت. خود خانوادم گفتن میخوایم واسش ببریم. من چیزی نگفتم. من بهش گفتم چون تو گفتی خونمون نیا منم به نظرت احترام گذاشتم و من نمیارم.
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
سلام
دوست عزیز اینجور که من از حرفاتون متوجه شدم یکی دیگه از دلایل دلخوری همسرتون اینه که شما همه چیزو به پدر مادرتون می گید
درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
نقل قول:
راستش امروز که زنگ زدم به پدرش تا حرف بزنم ( همونطور که عرض کردم ) احساس کردم یکی پشت تلفن میگه "زر مفت میزنه" من ناراحت نشدم تا اینکه امروز تو دانشگاه دیدمش و ازش پرسیدم, اون خیلی راحت گفت "آره بابام داشت ناهار میخورد, من جلو همه گفتم بابا قطع کن, این الان 1 ساعت زر مفت میزنه" در صورتی که من قبلش از باباش 4 بار پرسیدم "مزاحم نیستم ؟" خیلی دلم شکست.
واقعا که!......اختلاف فرهنگی شدیدی رو بین خانواده هاتون میبینم......همچنین یه عشق کاملا یه طرفه.....از سمت شما!........
نقل قول:
خدا شاهده از نظر همه چی از ایشون سرترم, چهره, تیپ, خانواده, قد و هیکل و ...
اما دوسش دارم. خلاصه این رو که گفت خیلی سعی کردم نشون ندم که ناراحت شدم اما واقعا دلم شکست. ولی گفتم " معذرت میخوام, من بد موقع مزاحم شدم". تعجب کرد !
عزیزم اینکه سرتری و ........قبل از عقد و... باید بهش توجه میکردی...مخصوصا فرهنگ و خانواده و........نه حالا!.......به هر حال.........همچنین اختلاف سنیتون رو هم بی علت نمیدونم....اما کاریش نمیشه کرد دیگه!......
نقل قول:
اون گفت تا 3 ساله دیگه که تو عقدیم فقط دانشگاه همو ببینیم !!!! من هم گفتم باشه عزیزم هر چی شما بخوای, فکر میکنم اصلا اینجوری بهتر باشه ! بازم تعجب کرد ولی به روی خودش نیاورد ! بهش گفتم " عزیزم, فقط یه خواهش, اینکه اگه فامیلامون دعوتمون کردن 1 ساعت باهم بریم واسه از بین نرفتن آبرمون" اون گفت " به جهنم, اصلا واسم مهم نیست, نه حرفشو نزن" بازم من گفتم " هر چی تو بخوای, مهم نیست"
بچه ها دارم می ترکم, آخه مگه من چقدر صبر و تحمل دارم. خدایا کمکم کن.
3سال؟!! واسه چی؟.......عقد 6 ماه تا 1 سال.......(گفته کارشناسان و....).....خب چه عقد کردنی؟!....چه ازدواجی؟!.......خب چه فرقی داره با دوست دختر و پسر تازه قربونش برم!...دوست دختر و پسر ها....همه جور رابطه ای هم که دارن بدون هیچ تعهدی و.......
بازم ترس!....ترس از آبرو و........جوابی که اون داد بهت!.....شما یه بار سردی!...یه بار گرم!....متوجه شدی منظورمو؟.....یه رنگ باش...........باز پایین رو ببین!!!:
نقل قول:
به خانومم گفتم " خوب من اگه دلم واست تنگ بشه چیکار کنم ؟" گفت : "هیچی باید بسازی" بازم گفتم : "باشه عزیزه دلم, من تو رو میخوام و همه جوره حاضرم, فقط شرایط رو سخت نکن".
نقل قول:
گفتم نه مزاحمتون نمیشم. گفت هر جور راحتی.
رفتم شرکت. بهش پیامک دادم عزیزم من رسیدم نگرانم نشی, گفت : " به سلامتی, خوبه" گفتم : " تو خوبی ؟ چیکار میکنی ؟" گفت : " خوبم, خوابم, ولی تو هی با پیامکات بیدارم میکنی." بازم خیلی خیلی ناراحت شدم اما هیچی نگفتم, بهش گفتم ببخشید.
تا الان که دیگه هیچ تماسی باهم نداشتیم.
اس....دادم و.نازش رو کشیدم و..........ماشاا........خوووب هم به حرف بچه ها گوش میکنی!!!.......
اما بحث موضوع جنسی!...... مورد شما....بنا به مطالعاتی که قبلا داشتم!.....و استاد تنظیم خانواده!... که داشتیم موقع لیسانس .....مهمتر از همه تجربه دوستانم که اکثرشون این کاره:D
هستند!......ببین شما مشکلی نداری......اگر در خارج از کشور هم بری پیش یه سکسولوگ همین رو بهت میگه........وقتی فرد مشکل داره که به اصطلاح س-ک-س ادیکت باشه....(معتاد س-ک-س)....یعنی چی؟....یعنی اینکه امروز یکی....فردا یکی.....4 روز دیگه با یه نفر دیگه و......که خوشبختانه در جامعه اسلامی ایران نداریم:D....اما شما روابطت در 4 چوب قانونی و عرفی بوده......استاد تنظیم ما یادمه اون موقع میگفت نسل های قبل از ما در ایران بنا به دلایل تغذیه ای و ژنتیکی و محیطی و....دارای قدرت جنسی بالایی بودن که جالبه از جامعه قدیم مثال هم میزد و میگفت که فلان منطقه تا روزی7-8 بار هم میرسیده و...از خانواده پدری خودش هم میگفت...روزی 3-4 بار و.......و به شوخی میگفت که شماها نمیتونید و.....:D
جالبه بدونی بعضی دوستان؟! این کاره بنده که تعریف میکنن بعضا روزی چندین بار 4-5 بار با طرف مقابلشون س-ک-س داشتن و دارن........پیرمرد!هایی رو دیدم که 65-75 سال دارن اما.....دیگه آره.........وهمینطور افرادی رو خبر دارم که جوون هستن ولی با همسر خودشون 6 ماه یکبار هم به زور رابطه دارن..این مسیله به قدرت افراد بستگی داره و شرایطشون.......
در مورد مسیله جنسی نه شما مقصر هستین و نه همسرتون!.......بلکه هر دوی شما به علت عدم آگاهی دچار مشکل شدین.......شما به این دلیل اشتباه کردین: به جای این که ابتدا روح همسرتون رو با قدرت هر چه تموم تر با عشق واقعی که بهش باید میدادین تسخیر کنین و روی عواطف و احساساتش دست بذارین و.....بعد رابطه جنسی........اما جسمش رو اول تسخیر کردین!.........و اشتباه همسر شما: عدم آگاهی از چند و چون رابطه و ترس ها و ....نگرانی هایی که داشته.....جو خانوادگی و.......فقر فرهنگی و .......(اینکه خب بابا یه پسر جوونم دل داره و....:D)
راستی همسر شما در آینده برای ارتباط بهتر علاوه بر اطلاع رسانی .....اگر سرد!...هستند..با دارو مورد درمان قرار بگیرن......همچنین تغذیه .....
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
cg art عزيز. در بسياري از ارسالهاي تو، حضور پررنگ پدر و مادرت در اين جريان حس مي شه. البته سايه شان انشالله هميشه بالاي سرت باشه، اما برخي موارد واقعا هيچ ربطي به اونا نداره!
خودتون با هم دعوا كردين، خودتون هم حلش كنيد ديگه،
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
من به نظرات آني عزيز و فهيم كاملا احترام مي گذارم اما به نظرم همسر امیررضا زياده خواه شده شايد هم به فرصتي نياز داره كه بتونه موقعيت جديدش رو به عنوان زن متأهل براي خودش تثبيت كنه آقاي امیررضا فكر نمي كني هر چيزي حدي داره حتي محبت . اگر تاپيكت رو از اول بخوني غير از دو سه صفحه اول مابقي تكرار مكرراته . برادر مهربون يه كم يه ذره به نظرات دوستان توجه كن
البته كاملا مشخصه شما در خانواده اي عاطفي بزرگ شده ايد .
براتون آرزوي موفقيت رو دارم