RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
با تشکر از آنی و آرمان عزیز
نمیدونم اینجا جای این حرفاست یا نه
من تا امروز فقط با گوش دادن به حرفا و درد دل دیگران خودمو سبک کردم تالار همدردی رو به شدت دوست دارم چون همون مسکنی هست که من همیشه ازش استفاده میکردم و در دسترس بودن همیشگیش بهترین آرامبخش واسه من
اینقدر درد ودل کردن واسه من سخته که همین حالا هم که دارم تایپ میکنم به شدت بغض گلومو فشار میده
جناب آرمان مشکل از گوش شنوا و سنگ صبورو خاری . .. نیست من به شخصه اینقدر خودمو غرق جملات و اندیشه های مثبت کردم که صحبت کردن از احساسات و نکات منفی و هر چند واقعی زندگی واسم سنگینه تنها چیزی که بر زبانم جاری میشه البته در مورد خودم و شرایطم فقط جنبه مثبت هست (البته همین مثبتا هم به سختی) و اون نکات و شرایط منفی دیگه داره تبدیل میشه به یه کوه
کوهی که اگه به دادش نرسم چند وقت دیگه آتشفشانشم فعال میشه
من حتی از نوشتن احساست منفیم هم یه جورایی واهمه دارم
یه راهی واسه این امراض جلوی پای من بگذارید؟
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
[/color][color=#FF1493]دوستان عزیز سلام..
چقدر این جا همه مهربونن:73:
من که دردودلی ندارم.....اخه هنوز خیلی جونیم تا دردودل کنیم...خدامرگ بنده منظورم این نیست که شما پیر شدید:D
به هر حال مشتاقانه و سراپا گوش هستم تا سخنان و دردودل های شما رو بشنوم.
آهای اونایی که پیر شدن :305:.........شروع کنید.(شوخی بودها):72:
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
سلام دوست گرامي صبا 2009
بنده هم نمي دونم اينجا ( اين تاپيك ) جاي اين حرفها هست يا خير!
اما مي خواهم بگويم زندگي سرشار از سپيدي و سياهيهاست ، اين سياهيا هستند كه مثبت بودن سپيديها را به ما عيان مي كنند !
به هر حال همه انسانها داراي افكار؛ احساسات و رفتار مثبت و منفي هستند و هيچ كس هم نمي تواند بگويد كه عاري از خطاست. ذات انسان بر سعي و خطا بناشده است هميشه مثبت و منفي در كنار هم و دوشادوش هم حركت مي كنند با كمترين فاصله . اما وظيفه ماست كه مواظب باشيم تا از مسير اصلي زندگي كه همان طي كردن صراط مستقيم و ميل به خوبيهاست ؛ خارج نشويم .
اما چه خوب است انسان توازني برقرار كند و همانگونه كه نقاط مثبت خويش را مي بيند به نقاط منفي وجود خويش نيز معترف باشد . دوست عزيز اصل درد در بر همين كميها و كاستيها استوار است و گرنه اگر قرار باشد كه تمام نقاط مثبت و خوب زندگي خود را بيان كنيم كه اين مي شودخاطره اي شيرين نه درد دل !
اگر بخواهيم تعريف كلي از دردل داشته باشيم : به عقيده بنده ، دلتنگيها ، تعارضات ، دغدغه ها و افكار و رفتار و احساساتي كه به نوعي در وجود انسان به تعبير شما آتشفشان ايحاد كرده ، مجموع اينها مي شود درد دل و گرنه صرفا خوشيها ؛ خوبيها ؛ سپيديها به تنهايي خاصيت دردل را نخواهند داشت .پس چه خوب است انسان با در نظر گرفتن اين نقاط مثبت و منفي حرفها \مشكلات\مسائل و عواطف و احساسات خود را بيان كند چه بسا همين گفتن و بيان كردن موجب چاره جويي ، درمان و در نهايت آرامش انسان شود.
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
سلام.
آنی گرامی خواهر عزیز.
باور کنید بودنتان, هم شما؛و هم سایر همدردان موجب دلگرمی من است.
در مورد رابطه ای که نزدیک به 3 سال از ختم ان میگذرد ؛که جز احساسات ؛و دور از منطق بودن چیزی بیش نبود؛برای گفتن چیزی در چنته ندارم و کلا" فراموش کرده ام.او ازدواج کرده , دو ماه پیش و من برایش ارزوی خوشبختی میکنم،
سکوتم از رضایت نیست ؛دلم اهل شکایت نیست
,من واقعبینم ,و خیلی خوب با مشکلات کنار میام ,اما وقتی پای صحبت با دوست وآشنا میشنی؛درد خودت یادت میره؛باید به فکر راهکار بود؛با
گله و شکایت به هیچ جا نمیرسم؛درسته که کوله باری از مشکلات رو دوش منه؛امادنیا رو به خودم سخت نمیگیرم؛چرا امروز رو تباه کنم؛فقط به خاطر فکر کردن به آینده؛
مشکل:پدر به جای خود،مادر هم و همینطور برادر,دوستان شاید سکوت من به خاطر امیدی است که تمام وجودم را فراگرفته!؟
مشکل اصلی من بیکاریه!اون هم 3 سال،شاید بگید که همت نداری؛نه به خدا؛خیلی دنبالش دویدم اما نشد؛تو یه اورگان ....استخدام شدم با روحیه من سازگاری نداشت؛اومدم بیرون!تو این 3 سال ,برای تأمین مخارج 6 شغل را تجربه کردم؛و از هیچکدام خاطره جالبی ندارم؛یکی اینکه در یک روز سرد زمستانی ؛آتش گرفتم؛باور کنید تمام لباسهایم سوخت اما خدا رو شکر ؛جسمی فقط دستهایم سوخت ؛آن هم خفیف؛یکی دیگر اینکه از 8 متر ارتفاع سقوط ازاد را تجربه کردم؛باور کنید زنده ماندن من معجزه بود؛زخمهای به عنوان یادگاری بر جای مانده!و بی احترامی ها؛یک بار هم تهمت دزدی،!؟خدا شاهد بود که غیر از تهمت چیزی بیش نبود؛و....
نارسائی قلبی من هم خودش کم دردی نیست؛که باعث میشه نتونم به بعضی کارها رو بیارم؛
دوستان شرمنده که نمیتونم مابقی مشکلات رو بگم,بالاخره هر کسی مشکلاتی داره،زندگی بدون رنج معنا نداره؛
امیدوارم به آینده،من سرشار از امیدم؛فقط محتاج به دعا هستم،راستی اگر این جبر خدا باشه چی ؟پس باید کنار بیام .....
خدایا تو خود می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیاچه دشوار است،چه زجری میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار...
نمیدونم اسمش رو چی بذارم!!!!؟
نه خسته شدم...نه کم آوردم...ولی تا کی دویدن و نرسیدن..؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
در ضمن به عنوان خواهر داماد عرض مي كنم: خوش به حال دختر خوشبختي كه شانه هاي كيوان تكيه گاه اش باشد .
آنی گرامی؛چرا خوش به حال دختری که شانه های من تکیه گاه اش باشد؟
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
keyvan نوشته:
"آنی گرامی؛چرا خوش به حال دختری که شانه های من تکیه گاه اش باشد؟"
اگه اجازه بدین من جواب این سوالو میدم
به خاطر اینکه هنوز نباختی و امید داری و یه زن ازمردش جز این چی میخواد؟
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
برادر كيوان محترم و ارجمندم
بسيار عالي ، بي نهايت تشكر مي كنم كه از طريق اين پنجره روشن و نوراني با ما از خودت گفتي واين يعني بودن و دوستي و مهرباني . اين روحيه مثبت انديش و تلاشگر واقعا ستودني است .
مهرباني چيزي نيست كه از ياد برود . همين كه مطمئن شويم در جايي دوستاني دلشان براي ما مي تپد و گوش شنوايي هست .بهترين حس و نيرو را به انسان مي دهد ونور اميدي بيش از آنچه كه تا به امروز تجربه كرده ايم خانه ي دلهايمان را در بر مي گيرد .
گاهي ما انسان ها از هيچ ،همه چيز و گاها هم برعكس از همه چيز ، هيچ مي سازيم .
اما با هر روحيه و ديد گاه و جايگاه اجتماعي و خانوادگي و فرهنگي بايد مطمئن بشويم كه دوستاني داريم و ما هم مي توانيم از خود بدون سانسور حرف بزنيم . مهم نيست كه از درد مي گوييم و يا از ديدگاه ، مهم اين است كه مي داني جايي هست كه تو هم شنيده مي شوي - ديده مي شوي - درك مي شوي و.....
حس مي كنم اين روزها بايد هواي همديگر را داشته باشيم و خيلي بيش تر از قبل بايد همديگر را ببينيم و همديگر را دوست داشته باشيم و اين حس محدود به تالار نمي شود .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
در ضمن به عنوان خواهر داماد عرض مي كنم: خوش به حال دختر خوشبختي كه شانه هاي كيوان تكيه گاه اش باشد .
آنی گرامی؛چرا خوش به حال دختری که شانه های من تکیه گاه اش باشد؟
ضمن اينكه اين جمله را يك نوع تعارف ايراني قشنگ مي دانم اما به غير از اين هم نيست . شك نكن .
و آرزو مي كنم دختري زلف اش به زلف ات گره بخورد كه وجود و زندگي ات را سراسر از عشق و حس زندگي و تلاشگري مضاعف بكند و همگام و همقدم و شانه و به شانه ي تو در مسير زندگي گام بردارد و به گاه خستگي او ، شانه هاي تو تكيه گاه اش باشد و همينطور به وقت خستگي تو، دامان پر مهر وي مكاني باشد براي اينكه لختي بياسايي و نيروي دوباره بگيري( الهي آمين ) .
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
صبا_2009جان
بايد مراقب خودت باشي و هر چه زودتر يك بساط هم فال و هم تماشاي ، گفتگويي ، راه بيندازي .
خانم ها از طريق صحبت كردن ، راه حل مشگلات را پيدا مي كنند و اين سكوت قطعا ترا به سمت يك خشم غير قابل كنترل هدايت مي كند . ( تجربه وحشتناك اش را خودم دارم )
پس قبل از وقع حادثه به فكر راه كار باش . راهكار هم مشخص است بايد حرف بزني .
از همان مثبت ها شروع كن تا به منفي ها هم برسيم .
بچه ها ي خوب تالار، صبا مي خواهد، حرف بزند . پس همه با مي شنويم اش و از جان و دل حس و درك اش مي كنيم .
بسم الله .
كيوان جان
چون philosara مهربان برايت يك تاپيك باز كرده مسائل ات را در تاپيك خودت پيگيري مي كنيم . و تو را هم مي شنويم و از جان و دل حس و درك مي كنيم .
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
بچه ها احساس میکنم این روزها بحث های سازنده خیلی کم شده
فکرنمی کنید این باعث می شه ازشیرینی تالار کم بشه؟
در ضمن بهتره یه حضور غیاب اساسی کنیم ،چون خیلیا درسته on میشن ولی اصلا پست نمی ذارن
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
آنی عزیز چشم
به محض اینکه وقتم آزاد بشه و فکرم متمرکز به دیده منت میپذیرم که واسه عزیزای همدردی دردو دل کنم
نوشتن نیاز به وقت کافی داره نمی دونم این بهانه هست یا واقعیت
به هر حال ممنون که توجه میکنید
RE: حال و احوال دل شما همدردای مهربون تالار چطوره؟
گل مريم محترم
دوستاني كه on مي شوند ولي پست نمي گذارند امكان پست گذاري ، ندارند .