RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
هی.
با همسرم اتمام حجت هامو کردم. همش می گه : منم مثل تو ناراحتم. حرف های دل منو می زنی ولی دعواشم با من می کنی !!! منم خودم از 14 سالگی از اینا کشیدم و ... الان باهاشون حرف نمی زنم و ... گناه من چیه؟؟؟
گفتم گناه تو حرف گوش نکردنه. همون موقع که از اولین مسافرتم از مشهد اومدیم نباید می رفتیم برای آشتی. چقدر بهت گفتم حرف گوش نکردی. چقدر جاهای دیگه ای که رفتیم منو به زور دنبال خودت کشوندی و ... چقدر دعواهای احمقانه سر اونا با من کردی...
اگر اونها رو نمی رفتیم و همون موقع ما پیش قدم نمی شدیم وضعیتمون الان این نبود. خیلی باهاش حرف زدم دوستان. گفتم : الان که سالم و سرحالن 4 ماهه خانه خواهرتن انگار نه انگار. اون بدبخت و شوهرشم تا یک حدی تحمل دارن . شعور مادرت اینا چی ؟؟؟؟ گفتم الان جوانی اوج عشقته می گی گور پدرشون. 10 سال دیگه چی ؟؟؟ پدر مادرت زمینگیروپیر شدن و دوباره مادرت یاد عشق بچش افتاد چی ؟؟؟
بهش گفتم دیگه جای اشتباه نداری. ( واقعا نداره. من واقعا دیگه نمی کشم ) گفتم تو برو و رفت و آمد کن . بی احترامی نکن ولی دور من یکی رو خط بکش. تا از من و پدر مادرم عذرخواهی نکنن امکان نداره باهاشون رو در رو شوم.
واقعا خانواده من استحقاق این بی احترامی هارو نداشتن.
خلاصه که دوستان همسرم باید ثابت کنه مرد شده. قدرت تصمیم گیری داره و می تونه حد و مرزها رو برای دیگران روشن کنه...
RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
جالبه پس بالاخره شوهرتو هم به نتیجه شوهر من رسید. آخه منم همش اوایل ازدواجمون بهش میگفتم که مادرت یا پدرت فلان جور برخورد کردند میگفت نه تو زیادی حساسی اونهم اوایل بی احترامی های زیادی به من و خاوناده ام می کرد اما بالاخره سر یک موضوع به خود اومد دید هرچی ما بهشون بیشتر احترام میذاریم توقعشونو بالاتر می بریم تا اینکه حدود 3 سال قطع ارتباط کردیم البته منم مثل تو گفتم خودت برو اما من نمیام.تا اینکه یکبار وقتی رفت خونشون به خواهر کوچکش دستور دادند بگه هیچکس خونه نیست تو اینجا جایی نداری برو و در رو روش باز نکردند. اینجا بود که شوهرم به خود اومد و فهمید که بخش اعظم حرفهای منو خانوادم درست بوده. بعد از این مدت بدلیل بیماری سختی که پدرش گرفت بفکر افتادند و خلاصه بزرگترها را واسطه کردند که ما را به خانه شان برای آشتی ببرند.
اما من دیگه از اونروز عهد کردم فقط در حد سلام علیک و حرفهای خیلی ساده باهاشون برخورد کنم. شخصیت خواهرشم توی تاپیک اعتماد بنفس کاذب بخونی بد نیست. فقط یک چیز مهمه و اون ابنکه شوهرت بفهمه حق با کیه . سعی کن تا میتونی دیگه حرفی از اونها و تلخی های گذشته نزنی .
امیدوارم عید خوبی داشته باشی دوست خوبم
RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
امسال عید با روز جمعه شروع میشه و همه میگن وقتی سال نوبا جمعه شروع شه سال خوبی در پیشه من امیدوارم برای نازنین خوب و بقیه دوستان هم سال خوبی شروع بشه و همه کینه ها جای خودش رو به محبت بده
RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
منم امیدوارم.
امیدوارم خدا کمکم کنه این دل شکسته ترمیم بشه.
دیشب باز هم با امین کمی بدرفتاری کردم. الان پشیمونم که چرا با اون بدرفتاری کردم . ولی از این می ترسم الن چون راهی نداره سکوت کرده ولی 10 سال دیگه که کاملا زندگیش جا افتاده و ضعف های الان رو نداره که به خاطرش سکوت کنه چی ؟؟؟ خیلی خیلی دلم شکسته و چشمم ترسیده.
نمی دونم. امیدوارم خدا همه چیز رو ختم به خیر کنه.
RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
هنوز 5/1 ساعت از سال نو نگذشته دوباره اشک من بدبخت در اومد. باز هم به خاطر اون زن.
چقدر متاسفم فریب مظلوم نمایی و حرف های رنگارنگ همرم رو خوردم.
من . نازنین . عید اول ازدواج با اون همه مصیبت ... واقعا متاسفم که روزگارم به اینجا کشیده. اهنوز 5/1 ساع از عید اول خیره سرم نگذشته اونم تو دوران عقد روزگارم اینه وای به حال 10 سال زندگی مشترک.
دیگه واقعا بهم ثابت شده تا چیزی درست و حسابی به دلم نشینه حتما چیزی توی اون هست هنوز.
رفتار امین توی این 21 روز به دلم نشسته بود...
خدا مثل همیشه بزرگه ...
ای کاش کمی عاقلانه تصمیم می گرفتم. ای کاش ...
RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
سلام. سال نو مبارک .
اگه بخوام همه اتفاقات 15 روز گذشته رو براتون بگم یک طومار می شه. خلاصه می گم : رابطم با خانواده همسرم کاتن کات شد. روز دوم عید مادرش چنان پیغامی برای من گذاشت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! که خدا رو شکر همه چیز تموم شد و من از شرشون فعلا راحتم. ( حرف های درخور شخصیت خودشو تحویل من داد )
جاتون خالی 9 روز هم با همسرم شمال بودیم و خیلی خوش گذشت.
ولی کلی دلم خون شد توی این سال جدید. امیدوارم دیگه این ارتباط برقرار نشه و من همیشه انقدر آسوده باشم. پادگان همسرم هم آخر ماه تمام می شه و انقدر چاله چوله مالی داریم و درگیر درسش هست که دیگه وقتی برای خاله زنک بازی های اون زن نخواهد بود.
در کل همه چیز خوبه ولی متاسفانه من خیلی عصبی و پرخاشگر شدم. و تا دلتون هم بخواد چربی کاذب دارم و بدنی ضعیف.
تصمیم گرفتم دوباره بشوم همون نازنین آروم و خوشبین و مثبت.
دو روز قرص های ویتامین و آهن و ... شروع کردم و از رژیم غذایی پیروی می کنم.
برام دعا کنید بتونم خودمو پیدا کنم و اصلاح و دوباره بشوم همون آدم سالم و با انرژی و خوشبین . :72:
RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
نازنین جان
سال نو مبارک
انشاالله که زندگی تو هم همون چیزی بشه که میخوای. ولی عزیزم یه کم باید آروم تر باشی. من یه کم تحمل کردم ولی خدا رو شکر الآن زندگیم خیلی بهتر شده. نباید توقع داشته باشی امین قید خانوادشو بزنه عزیزم چون بالاخره مادرشه اونو بزرگ کرده . میدونم که ازشون دلگیری ولی تو باید امین رو با این مادر قبول کنی . تو هیچ وقت نمیتونی اونو عوض کنی ولی میتونی کمتر خودتو بخوری. امیدوارم سال جدید واسه تو پر از موفقیت باشه
RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
سلام
نازنین جان امیدوارم سال خوبی رو در پیش داشته باشی و زندگی مشترکتون رو با امین تو سال جدید آغاز کنی
خانومی یه نصیحت خواهرانه دارم اوضاع همیشه اونجور که ما می خواهیم پیش نمی ره
این قطع رابطه ممکنه موقتی باشه پس بهش عادت نکن و سعی کن بودن خانواده امین رو قبول کنی
اگه بیش از پیش روشون حساس بشی خودت اذیت می شی
با آرزوی بهترین روزها برای تو
bloom
RE: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
نازنین جان
سال نو مبارک
انشاالله که زندگی تو هم همون چیزی بشه که میخوای. ولی عزیزم یه کم باید آروم تر باشی. من یه کم تحمل کردم ولی خدا رو شکر الآن زندگیم خیلی بهتر شده. نباید توقع داشته باشی امین قید خانوادشو بزنه عزیزم چون بالاخره مادرشه اونو بزرگ کرده . میدونم که ازشون دلگیری ولی تو باید امین رو با این مادر قبول کنی . تو هیچ وقت نمیتونی اونو عوض کنی ولی میتونی کمتر خودتو بخوری. امیدوارم سال جدید واسه تو پر از موفقیت باشه
elina
به: من حساس نیستم او بی مسئولیت است
نازنین عزیز
خیلی خوشحالم از این که خودت طالب زندگی اروم و شاد شدی.امیدوارم در سال جدید به تمام خواسته هایت برسی
موفق باشی