-
RE: میشه کمکم کنین
bloom گرامی مردها به آزادی به شکلی متفاوت از اون چیزی که شما خانومها نگاه می کنید نگاه می کنند. آزادی برای یک مرد اولویت بسیار بالایی رو داره.
در رابطه با اولویت ها می خوام اینو بگم: یک مرد براش احترام به مردونگیش و اونو بالا بردن در کلامتون بیشتر از شنیدن عبارتهای احساسی (مثل دوست داشتن و...) ارزش داره و شاید برای خانومها این اولویت تا حدودی متفاوته.یک زن دوست داره بهش گوش داده بشه هرچند راهنمایی خاصی هم نشه ولی این گوش داده شدن به اون براش خیلی مهمه. مردها معمولا از جملاتی که براشون راهنمایی و نه نصیحت به همراه داره بیشتر راضی می شن .
تا زمانی که آزادی یک مرد به کانون خونواده ضربه نزنه و اونو نسبت به شما در کل زندگی بی تفاوت نشون نده اینو ازش نگیرید. بودن آرش خان یکی دو ساعت با کامپیوترش بسیار بهتر از اینه که اون عادت کنه به دوست داشتن های شما به شکل قفس نگاه کنه. چیزی که شما و اون هیچ کدوم نمی خواید.
اون می دونه شما دوستش دارید. اون هم شما رو دوست داره. از این گله منده که دوست داشتن شما داره آزادیشو از بین می بره. ببینید آقایون تودار تر هستند . وقتی دارند فکر می کنند عمدتا نیاز به آرامش دارند و نه نیاز به درد دل کردن. با این قضیه منطقی برخورد کنید.
bloom گرامی اعتماد به نفس رو می دونید دقیقا می شه اعتماد داشتن به خودتون. چیزی غیر از اینه که شما به دلایل بسیار زیادی مثل موقعیت تحصیلی -کاری و... مناسب لایق بالا بودن و بالا دونستن خودتون هستید. آرش فقط می خواد آروم باشه. اون شما رو دوست داره. داره فکر می کنه که چطوری می شه یک راهی رو پیدا کنه. اگر دوست نداشت که این قضیه احترام گذاشته شدن به شما براش اینقدر مهم نبود. شما اعتماد به نفستون رو باید حفظ کنید. مادر اون یا پدر اون با شما مخالفه؟ مخالف باشه. این چیزی از ارزشهای شما رو کم نمی کنه. شما رو هم کوچیک نمی کنه. دلایل اونها شاید اصلا به خود شما ذره ای ارتباط نداشته باشه. تنها نکته این وسط اینه که دید اونها به شما و این ازدواج مثبت بشه. به آرش اینو واگذار کنید. نه با این جملات که به من ارتباط نداره. برای اون زمانی که می خواد سنگ صبور باشید. زمانی که نمی خواد بذارید فکر کنه شاید راه حلی رو پیدا کنه. اون خودش هم مطمئنا می دونه کسی که از این ازدواج منتفع می شه شاید در مرحله اول خود اونه. بودن با یک همسر صیور و مهربون مثل شما کم موهبتی نیست.پس بدونید اون تحت این فشار نیست که فقط به خاطر شما این کار رو انجام بده.که شاید چندین مرتبه بیشتر از این نگران از دست دادن شماست. این که باید به شما اعتماد به نفس بده اتفاقا.
برای همه عمرتون تصمیم بگیرید هر لحظه ای که از شنیدن این جمله" می شه یخورده تنهام بزاری" دلگیر می شید. شاید تنها موندن اون تو اون لحظه به نفع هر دوی شماست. به نفع با هم بودن شما برای تمام عمر.
بانوی گرامی این نکته عجیبیه. افراد رو به صورت کلی بشناسید و نه با تغییرات لحظه ایشون . احساسات افراد معمولا پایه هایی رو داره که از بین نمی رن. پایه احساسات شما وآرش به اون و شما غرور می ده. امید ادامه. اون از بین نمی ره. فقط نوساناتی بر روی اون هست. همیشه هم هست. به زندگی این نوسانات جذابیت می ده. با این دید نگاه کنید.
-
RE: میشه کمکم کنین
خیلی ممنون از نظری که دادین حرفاتون کاملا درست بود برام دعا کنین که از راهنمایی هاتون بتونم استفاده کنم و نتیجه بگیرم
بهترین ها رو براتون آرزو می کنم امیدوارم بازم بتونم از نظراتتون استفاده کنم آقایsantatiyan
-
RE: میشه کمکم کنین
چشم
به خودتون اعتماد داشته باشید. نقشتون حتی اگر خیلی هم مشخص نباشه بسیار بسیار مهمتر از اونی هست که فکر می کنید.
-
RE: میشه کمکم کنین
کاملا با آقاي santatian موافقم.
-
RE: میشه کمکم کنین
البته بزارین من یه چیزی هم بگم من بیشتر از اون چیزی که وابسته به آرش باشم نگرانشم
مثلا مسیر کارش یه جوریه که تا برسه خونه من آرامش ندارم بخصوص این که وقتی می خواد برگرده خونه منو بین راه می رسونه و من می بینم که خیلی خسته است و اصلا نای
رانندگی نداره و همین باعث می شه من نگران بمونم تا 2 ساعت بعد که برسه گاهی اوقات زنگ می زنه که من رسیدم ولی اثر اوقات فراموش می کنه و من مجبور می شم زنگ بزنم
وقتی می گم نگران شدم چرا زنگ نزدی می گه نگرانی نداره تو چرا همش می ترسی که یه اتفاقی بیافته و....
الان چند روزه دارم سعی می کنم ساعت هایی که آرش تو راه خودم سرگرم کنم تا یادم بره و صبر می کنم خودش زنگ بزنه چون می دونم زمان هایی به من زنک می زنه که سر حال اگه زنگ نزنه
یعنی حوصله نداره دارم تمرین می کنم یکم آروم باشم
یا اینکه آرش یه کوچولو مشکل قلبی داره این برای من یکم نگران کنندست بخصوص زمان هایی که فشار روحی و فکریش زیاد دوست دارم بتونم این فشارو کم کنم
اما متاسفانه همیشه بیشترش می کنم
-
RE: میشه کمکم کنین
عزیزم
مردها خیلی با ما زنها متفاوتند من هم اوایل مثل تو بودم ولی شوهرم خیلی ناراحت میشد حالا دیگه سعی میکنم خیلی نگرانیمو بروز ندم
تو هم باید این کار رو بکنی از حساسیت هات کم کن بذار یه کمی تنها باشه و درست تصمیم بگیره
-
RE: میشه کمکم کنین
bloom گرامی جمله"نگران شدم" جمله مناسبی نیست.این جمله در واقع درخواست کمکیه از طرف شما به اون برای برطرف کردن نگرانی شما و اتفاقا فشار رو اون رو بیشتر می کنه. شما واقعا برای شرایط اون نگران هستید. اما این رو مرتب بهش گوشزد نکنید. می تونید این رو به این صورت بیان کنید"آرش جان خوبی گلم. حالت چطوره و..".با یک اس ام اس حتی. شما با این جمله هاتون تا بالاترین حد ممکن روح اون رو آرامش می دید. در عین حال استرس خودتون هم کم می شه.
باز هم می گم در زندگی رودر روی شما نقش بسیار مهمی دارید . از تاثیرگذاری خودتون لذت می تونید ببرید.
-
RE: میشه کمکم کنین
الینای عزیزم ممنون که همیشه همراهمی
آقای santatian
خیلی لطف می کنین که برام وقت می زارین چشب سعی می کنم جملاتم رو عوض کنم تا ناراحت کننده نباشه
-
RE: میشه کمکم کنین
بلوم عزيز من با نظر آقاي santatian موافقم. خيلي سعي كن. توكل به خدا هم يادت نره عزيزم.
-
RE: میشه کمکم کنین
مرسی harfedel
متاسفانه من چند وقته دیگه نه دعا می کنم نه نماز می خونم
احساس می کنم خدا اصلا منو نمی بینه این چیزایی که من تو این تاپیک نوشتم یک دهم اذیت هایی که دارم می شم
شما نمی دونید من تو این 4 سال چی کشیدم و هنوزم تموم نشده مشکلاتم
یه جورایی از دست خدا دلگیرم می دونم نباید این حرفو بزنم ولی حق من نیست اینجوری حرف بشنوم من همیشه سعی کرم احترام همه رو نگه دارم و همیشه
سنگین رنگین تو جمع برخورد کردم ولی....
بگذریم جالب چند شبه هی خواب می بینمم دارم تو خواب نماز می خونم با اینکه کامل نمازو گذاشتم کنار ولی یه چیزی ته دلم میگه انگار باید دوباره شروع کنم