-
1 فایل پیوست
RE: اعتراف غم انگيز
سلام عزیزم
نزدیک نشدید نزدیک نشدید وقتی هم شدید کاردست خودتون دادید دفه بعد به این بعد بارداری هم توجه بشه ...
آخه من خودم راستیاتش بچه دوست ندارم:54: گرچه می دونم واقعیت زندگی هستش ویک روزخودم هم باید این مسئله را تجربه کنم:203:
عزیزم مبارکه ایشالا فقط سلامت باشه وبا عافیت بدنیا بیاد.:73:
-
RE: اعتراف غم انگيز
:227::72::227::227::72::72::72::104::72:
مثل اين كه من از همه دير تر رسيدم به سلامتي مبارك باشه .
ديگه ناراحت نباشي كه واسه ني ني ضرر داره.
-
RE: اعتراف غم انگيز
اسماء جان مشکلی که اول با شوهرت داشتی حل شد؟
مواظب باش دوباره تکرار نشه عزیزم
-
RE: اعتراف غم انگيز
سلام اسماء جان
به نظر من، تو و شوهرت از اول نخواستيد با هم راحت باشيد و هميشه با رودرواسي با هم رفتار كرديد درصورتيكه بين زن و شوهرها حداقل توي اين يه موضوع اصلاً نبايد رودرواسي باشه چون اين رابطه تنها چيزيه كه فقط بين زن و شوهرها بايد حل بشه مثل مشكل مالي و مسكن و ... نيست كه كسي بتونه عملاً كمكتون كنه پس سعي كن اين فاصله را كم كني با شوخي هاي كوچكتر مثل جوكهاي سكسي تعريف كردن و غيره شروع كن تا يواش يواش بتوني اون را هم ترغيب كني كه باهات راحت حرف بزنه و خواسته واقعيشو بگه، بعضي چيزها را هم عملي انجام بده مثلاً سعي كن توي سكس كي روشتو عوض كني و به اصطلاح تنوع ايجاد كني. خيلي خودت رو آزار نده من مطمعنم اگه سعي كني همه چيز درست ميشه.:43:
-
RE: اعتراف غم انگيز
اين روزها من و شوهرم فقط تو فكر مهمان كوچولو هستيم . شوهرم خيلي نگرانه فكر مي كنه من بايد 10 برابر يه آدم معمولي غذا بخورم . ديشب رفتيم پيش پزشك خانوادمون و خدا را شكر دكتر تونست توجيحش بكنه .
من بچه ها رو دوست دارم و بچه خودم هر چي باشه دوستش خواهم داشت . ولي از رفتارهاي شوهرم خيلي نگران بودم .مي دونستم از بس كه حساسيت به خرج مي ده من رو هم ديونه و پشيمون مي كنه .
صبحها كه از خانه خارج مي شم شوهرم تو كيفم حداقل 3كيلو ميوه مي گذاره و اگه متوجه بشه يكيش رو نخوردم جنجال به پا مي كنه .چه كار كنيم ديگه اينم وضع شوهر جالب منه .
-
RE: اعتراف غم انگيز
نگراني اين شوهر ها هم جالبه.
آدم خوشش مي ياد نگرانش مي شن ولي از طذفي خنده اش هم مي گيره.
خوشحال باش كه فعلا حسابي عزيز شوهرت شدي
-
RE: اعتراف غم انگيز
سلام اسما جون ببخشید من اینقد گرفتاری داشتم این چند وقت که نرسیده بودم تاپیکتو بخونم بت از ته دل تبریک می گم امیدوارم نی نی کوچولو و خودت همیشه سالم و خوشبخت باشین.
-
RE: اعتراف غم انگيز
اسماء عزیز، بهتره تو ذوق همسرت نزنی، اون داره اینطوری محبتش رو بهت نشون میده، میوه که خوردنش خیلی خوبه، سعی کن میوه بخوری، حالا به جاش ناهارت رو کمتر بخور
:72:
-
RE: اعتراف غم انگيز
سلام اسما جان . خوبي؟ ني ني كوچولوت چطوره؟ اسماء جان يه وقت شوهرت رو از ياد نبري و فقط به فكر كوچولو باشي. 9 ماه چيز كمي نيست. به اون هم برس.موفق باشي عزيزم
-
RE: اعتراف غم انگيز
سلام .ني ني حالش خوبه فعلا" جاش هم خوبه . ولي من طاقت ندارم تا 11 تير ماه سال آينده منتظر بمونم .بچه ها باور كنيد ني ني كوچولو تا حالا خيلي خوش قدم بود . چشم به شوهرم هم مي رسم سعي مي كنم آرومش كنم . چون همش مي ترسه من به كوچولوي توي شكمم بي اهميت باشم يا دوستش نداشته باشم .
من تو يه موقعيتي هستم كه تقريبا" هر چيز كه مي خورم طعم بد اون رو حس مي كنم يه جورايي بي اشتهام با اين حال سعي مي كنم تغذيه مناسب داشته باشم .از شكل و بوي پياز متنفر شدم .
بچه ها از همتون به خاطر پيام تبريكاتون بازم تشكر مي كنم .