RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
مشکل دقیقا اینجاست. شاید همه همین طور باشن . وقتی بیرون از ماجرایی هستیم خیلی خوب راهنمایی می کنیم ولی برای خودمون...
به خودم قول دادم دختر خوبی باشم و به تمام نتیجه هایی که گرفتم عمل کنم.برام دعا کنید .
شهامت عزیز فعلا موقعیت مسافرت رو ندارم چون شاغلم. ولی حتما سعی می کنم کنترل اوضاع رو در دست بگیرم. مرسی از توجهت
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنین جان من همیشه به یادتم مراقبه خودت باش. زیاد به شوهرتو کاراش گیر نده و خودتو اذیت نکن به قول خودت بزن بر طبل بی عاری
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نازنين جان
درسته كه من تا به حال در اين مدت در تاپيك تو پستي نگذاشتم اما همه پستها را مو به مو قبلاً خوانده ام و آن را هميشه دنبال مي كردم. اما جوابي ندادم چون احساس كردم اگر من جاي تو بودم هيچگاه خيلي از كارهايي كه تو كردي را انجام نمي دادم. به خاطر تفاوتي كه در رفتار خودم با رفتار تو مي ديدم ترجيح دادم كه سعي در القاي افكار خودم به تو نكنم.
احساس مي كنم خيلي جاها اشتباه كردي و خيلي بارها هم با اين كه تصور مي كردي راه حل مشكلت را پيدا كردي باز هم در اشتباه بودي.
البته چند جايي هم بهت احسنت گفتم.
الان هم در هر موردي كه بخواهي دربست، دربست در خدمتت هستم. از هر كجاي موضوع كه بخواهي برايت صحبت خواهم كرد.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
عزیزم تو محبت داری . کلا نظرتو بگو. هر جا که فکر می کنی اشتباه کردم بگو.
متاسفانه در مورد تاپیک من دوستان خوبم بیشتر باهام همدردی کردن تا راهنمایی. البته قبول دارم که بیشتر خودم مقصر بودم با حساسیت هام . خوشحال می شوم نظرات سازندتو بشنوم دانه ی خوبم.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
چشم عزيزم.
گفتم كه دربست در خدمتت هستم.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
مرسی دانه جان . خب بگو تا اینجا که همه رو می دونی.
رابطه ی الان هم با خانواده همسرم بهتره. فردا مامانم اینا رو دعوت کرده. هفته پیش خونشون بودیم بهم هدیه دادن. منو دکتر برد. تماس های تلفنیمون هم بیشتر شده.
رابطه ظاهرا خوبه. می گم ظاهرا چون الان نمی تونم اعتماد کنم بهشون. چون قبلا در اوج خوش باوری من متوجه شدم اشتباه می کردم. برای همین الان کمی بدبینم.
تو این هفته که اونا تغییر کردن منم رفتارم خوب بوده ولی ته دل خودم شک دارم.
با امین هم در کل مشکل ندارم دانه جان. معمولا مشکلاتی که بینمون به وجود اومده بیشتر سر حساسیت های من بوده.
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
پست اول:
خيلي از مردها دوست دارند كه آزاديهاشونو خودشون تعريف كنن . اگر گفته بهم اهميت نمي دي به خاطر اين بوده كه لطف كردن بهش رو جور ديگه اي براي خودش تعريف كرده و تو جور ديگه. تو نگران خواب او هستي ولي او دلش مي خواهد تو نگران فراغت فكر او باشي.
همينها تفاوت بين آدما(نه فقط زن و مرد را) تشكيل مي دهد.
پيدا كردن نقاط مشترك دقيقا همينهاست و دوران نامزدي و عقد را براي همين قرار داده اند.
بسياري از كارشناسان دو سال اول زندگي را متشنج مي دانند چون دو نفر بايد دنبال نكات ريز اخلاقي و شخصيتي همديگر باشند تا بتوانند خودشان را با آن وفق دهند (البته وفق دهند نه اينكه خودشان يا ديگري را تغيير دهند).
پسري كه سالها با خواهر و يا دوستان خانوادگي خود 12 شب تفريح رفته اند نمي تواند توسط يك عقد دو ماهه تغيير كند و به نظر من انتظار بي جا كه نه بلكه انتظار عجولانه اي است. بايد مدتي بگذرد تا تيپ شخصيتي تو خانواده ات دستش بيايد و به اوضاع جديد عادت كند.
شما نبايد همان شب مستقيماً گريه مي كرديد و همه سفره دلتان را بيرون مي ريختيد. به هر حال همانطور كه او به تو تعصب دارد و دوست ندارد تو ناراحت شوي به خواهر خود نيز داشته و دوست ندارد اينچنين تهاجمي در مورد به اصطلاح لطف خواهرش قضاوت شود.
شايد به روي خود نياورد اما شما به خود اجازه داديد تا باب گله و شكايت را باز كنيد و از فردا يا او گله گذاري كند يا تو/
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
چه زیبا تحلیل کردی.
اشتباه بعدی کجا بود؟؟؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
پست دوم:
مشخص است كه خانواده همسرت تقريبا تو را به اجبار پذيرفته اند پس از اول مي بايست مي دانستي كه ممكن است حلوا حلوايت نكنند. طبيعي است تو چيزي كم نداري اما معمولا خانواده هايي كه پسرشان خودش همسرش را انتخاب مي كند كمي مخالفت مي كنند و ترجيح مي دهند كه اين اتفاق نيفتد. طبيعي است كه از لحاظ مالي خيلي نخواهند برايت سنگ تمام بگذارند
از طرفي خود شما اين شرايط را پذيرفته ايد و مي دانستيد كه همسرت در چه مرحله اي از زندگي قرار گرفته ولي با اينحال براي ازدواج اصرار كرده ايد،پس خود شما هم بايد پاي تصميمي كه گرفته ايد باشيد و به ناچار كمي از توقعاتي كه هر دختر خانم در بدو ازدواج با مردي را دارد كم كنيد و خانواده خود را نيز به صبر دعوت كنيد.
تقبل كردن بعضي از مخارج به عهده شما در صورتي كه خانواده همسرت اين مسئله را بدانيد ضرر فراواني داشته كه در طي ساليان آينده خودش را در زندگي آينده ات نشان خواهد داد. شما براي همسرت قرار است جانت را بدهي و هر كاري از دستت بر بيايد انجام مي دهي اما قرار نيست به جاي آنها و براي آنها قدمهايي برداري كه زياد صحيح نيست و از همان ابتدا حد و مرزها گم مي شود به طوري كه چند سال ديگر چشم وا مي كني مي بيني كه مرد خانه شده اي و همسرت به دنبال وظايفش سر در گم است.
پست دوم ادامه دارد............