برو عزیزم
خوش باشی
نمایش نسخه قابل چاپ
برو عزیزم
خوش باشی
اميدوارم اين دفعه كه همسرت برگشت خبرهاي خوبي راجع به جابه جابي بهت بده. تنها دعام براي تو دوست عزيز همينه. برو عزيزم، خدا هم به خاطر اين كارت درهاي رحمتش رو به روي تو باز مي كنه. مطمئن باش.
الینای عزیز می دونم بهت خوش نمی گذره و خیلی سختی می کشی من هم برای همین بهت اون حرفا رو زدم، مهم اینه که در این شرایط خودتو سرحال نگه داری...
برات آرزوی روزها و لحظه های خوش دارم عزیزم
:72:
ممنون از پیگیریهانون دوستان عزیزم
دیروز بعد از کار رفتم اونجا . مامانش داشت ظرف میشست رفتم ازش گرفتم و ظرفها رو شستم . خلاصه هر کاری تونستم انجام دادم . میدونم که کمرش خیلی درد نمی کنه ولی خب....
من به خاطر شوهرم رفتم خلاصه اینکه خیلی خوشحال بود بعد هم گفت همه زنگ زدند گفتن تو که عروس داری دیگه کمرت واسه چی درد میکنه انگار عروس گرفتن واسه کلفتی
من هم هیچی نگفتم فقط با برادرشوهرام خندیدم .
نمیدونم یه جورای میخواد همه بهش محبت کنن انکاری که کمبود توجه داره
در هر صورت من خوشحال بودم که رفتم چون شوهرم خیلی خوشحال بود.
دوستتون دارم
سلام خانومی
کار خوبی کردی رفتی همین که همسرت رو شاد می کنی خودتم شاد می شی یعنی خیلی گلی
از این حرفشم که گفته تو که عروس داری دیگه کمرت واسه چی درد میکنه ناراحت نشو فکرش هنوز یکم قدیمیه تو که امروزی هستی نباید به این چیزا دامن بزنی
همین که چیزی نگفتی و بحث نکردی بهترین کار بوده حداقل آرامش داری همسرتم اونجا دور از تو آرامش داره
آفرين به تو عروس خوب. مرحبا.
الينا جان چرا راه دوستي پيش نمي گيري همون طور كه با مامانت هستي و گاهي مثل همه مادر و دخترا به پرو پاي هم مي پيچن اما دلخور نمي شن چرا حرفه اي مادر شوهرت رو سعي نمي كني مثبت تلقي كني مثلا براي ادامه تحصيل چرا واقعاً فكر نمي كني اون نمي خواد زجرت بده فقط كمبودهاشو در وجود تو عروس گلش مي بينه چرا اينهمه دوري مي كني تو تا چند وقت ديگه مستقل مي شي چرا محبتت رو نثار نمي كني البته با حد و حدود
به اون به چشم پيرزني نگاه كن كه قصد داره خودش رو تحميل كنه مبادا فراموش بشه
البته اين نظر من بود ممكنه اشتباه باشه
با سلام
اگر روي موضوعي حساسيت نشان دهي بدتر مي شود در ضمن مادر شوهرت که بد تورا نمي خواهد
دلناز عزیزم
من خیلی سعی میکنم همین طوری که تو میگی فکر کنم ولی اون به من واقعا" به چشم یه رقیب نگاه میکنه
اون درک نمیکنه که بابا من سه هفته از شوهرم دور بودم نصف روز هم سر کارم عصرها حقمه با شوهرم باشم
حقمه بخوام گاهی باهاش تنها باشم تنها بریم بیرون
دلناز عزیزم
طرز صحبت خیلی مهمه تحصیالات من چرا باعث افت اون باشه؟ مگه اون منو بزرگ کرده ؟ من خیلی ناراحتم از این حرف
در هرصورت ممنون از پیگیریهات
بشين باهاش درد دل كن
بگو كه چقدر دوري شوهرت اذيتت مي كنه و زماني كه نيست چقدر دلت مي خواد برگرده و مثلا براش فلان كارها رو مي كني و....
بذار سر سفره دل او هم باز بشه و برات درد دل كنه و حرفهاي دلشو بزنه
اينطوري كم كم دل خودشو با دل تو يكي مي دونه و به جاي اينكه به تو به چشم يه رقيب نگاه كنه به چشم كسي كه باهاش هم قصه و همراه هست نگاه مي كنه و مي تونيد جفتتون به هم اعتماد كنيد
البته درد دلهاتو كمي سانسور شده و با سياست بگي يا. نشيني هر چي تو دلته بهش بگي؟!