"1. دلسوزی و ترحم.. به خاطر زندگی هاشون و حجم عظیم حسادتی که تحمل میکنند.
2. بی اعتمادی مطلق. اون ها بارها حق من و حتی همسرم رو خوردند و منو آزار دادند و باز هم اگر بتونند این کارو میکنند."
مورد اول اصلا خوب نیست؛ میدونی کجاش؟ اون جایی که دلیلش رو آوردی. بخاطر زندگی هاشون و حجم عظیم حسادتی که تحمل میکنند. اصلا و ابدا از این مورد خوشم نیومد. خب؛ این اصلا به ما مربوط نیست که اونها دارن چه چیزی رو تحمل میکنند. به نظرم میتونند حسود نباشن و خوب البته اگرهم حسود باشن؛ باز هم به من مربوط نیست. چون اونها آزادند که هر جوری که میخوان فکر کنند. ولی این مهمه که من نقشی در ایجاد این حس در اونها نداشته باشم و صد البته نذارم که این حس اونها روی زندگیم تاثیر مخرب بذاره. بنابراین مورد یک کنسله؛ چون دلیلش یه کم قانع کننده نیست.
مورد دوم:
به نظرت واقعا اون خواسته ها جزو حقوق فردیه تو و همسرت بوده یا انتظارات شما بوده، یا حتی پرتوقعی یا عاداتی که ما تبدلشون کردیم به وظیفه ی دیگران؟ به نظرت این جزو حقوق فردیه اونها میتونسته باشه که خواسته ها و انتظاراتت رو رد کنن؟
اینکه آزارت دادند. فکر میکنی رفتارت در مقابلشون جوری نبوده که تو اجازه ی این کار رو بهشون داده باشی؟ یعنی اجازه بدی که بیشتر از حقوق خودشون بخوان و منفعلانه اجابت کرده باشی و آزار ببینی؟
من مطمئنم که شما دیگه اجازه ی اینکه دیگران روی احساساتت تاثیر بذارن؛ یه جوری که آزارت بدن رو به کسی نمیدی. مگر نه؟ چون تو جراتمندانه احساساتت رو بیان میکنی. تو در مقابل خواسته های دیگران حق "نه" گفتن داری. تو به حقوق دیگران هم احترام قائلی و حتما در نظرش میگیری و در نهایت اینکه به این موضوع که دیگران چه احساسی در مقابل پاسخ های شما داشته باشند به غیر از مواردی که بحث مخمصه مطرحه کاری نداری. مگر نه؟:43: