دیگه دارو مصرف نمی کنم. خیلی وقته. ولی آن موقع هم که مصرف می کردم همینطوری بودم. من رفتم دنبال خیالبافی . واقعیت اینه .
امیدوارم خوب بشم.
نمایش نسخه قابل چاپ
دیگه دارو مصرف نمی کنم. خیلی وقته. ولی آن موقع هم که مصرف می کردم همینطوری بودم. من رفتم دنبال خیالبافی . واقعیت اینه .
امیدوارم خوب بشم.
با اجازه پوه عزیز...
از آقای sci سوال داشتم....:72:
من هم کمالگرا هستم و بعضی از شرایط سندرم رو دارم آیا این از وسواس من هست که فکر میکنم اینجور هستم یا واقعا این مشکل رو من هم دارم؟؟؟؟
البته من راجع به خدا مثل ایشون فکر نمیکنم.
منتظر پاسختون هستم.
پایین هم جواب رو نوشتم.
من که جناب نیستم.دخترم :)
دوست عزیز من زیاد از گل گاوزبون استفاده نکردم و نمیدونم اثر عکس هم داره یا نه؟اما از چیزی که نوشتم چندماهه استفاده میکنم و راضیم.
البته گیاهان دارویی هم باید رو حساب و کتاب استفاده بشن.نه اینکه فکر کنیم چون گیاهه هرچی خواستیم بخوریم.من خودم روزی نصف یا 1قاشق ازش تو یه لیوان دم میکنم.صاف میکنم و میخورمش.
این فقط ریلکس کننده است و اثر بدی ازش ندیدم.
اما علت ناراحتی هم باید معلوم بشه.اکثر زنان ایرانی فقر آهن و روی دارن.که خیلی روی رفتار و اخلاقشون اثر داره.خیلیا تخمدان پلی کیستیک یا شرایط خاص دیگه دارن که اینم خیلی رو خلق و خو موثره.
خیلیا سبک زندگیشون نادرسته.خیلیا بدنشونو نشناختن و درست باش رفتار نمیکنن.مشکلات و ناراحتیهای روحی هم هست که اونم اذیت میکنه.یعنی همه علتها باید رفع بشه.
چون pooh عزیز فعلا شرایط رفتن پیش متخصص رو نداشتن برای اروم شدنشون اون دارو رو پیشنهاد دادم.
موفق باشید
سلام خانم،
چه خبر، می فهمم که حال خوبی ندارید و واقعا احساس شما رو درک می کنم! هر کسی در مقطعی از زمان، این احساس شما رو داشته و بدون شک دوران سختی رو گذرونه تا فهمیده ای دل غافل، دورانی بود و نفهمیدم و کلی زمان از دست دادم... می دونید شما شدید دقیقا مثل کسی که سرما خورده و البته زکام هست، استخون درد داره و سرش درد می کنه و به پزشک مراجعه می کنه، پزشک بهش می گه شما سرما خوردی! اون در جواب می گه: می دونم می میرم! کسی رو می شناسم سر درد داشت و بر اثر اون مرد! یا میگه : استخونهام درد می کنه و نمی دونم چرا! چرا تا استخونهام درد می کنه از بینی آبریزش دارم و دلم هم درد می کنه... و سرفه می کنم!!!! خب سرما خوردی دیگه! اگر هر کدوم علامتهای سرماخوردگی رو جدا بررسی کنی می شه یه بیماری عجیب!
حالا هم شما دچار این سندرم شدی... همه این حالات شما طبیعیه! بدون داستان چیه و مقابلش مقاومت کن و راهکارهای اجرایی بکار ببند
گفتی که نیاز به دارو داری یا خیر... به نظرم چون هنوز کارهای اجرایی رو شروع نکردی نمی شه گفت... ولی به نظرم نیازی نیست!
منتظر حال بهتر شما هستم
خانم مهیا
شما هنوز وارد فاز اصلی سندرم نشده اید ولی آمادگی اون رو دارید. اگر در سنین 27 تا 32 هستید امکانش بیشتر هست. مراقب خودتون باشید
جناب sci من 24 سال سن دارم...چطور پیشگیری کنم؟ دقیقا باید عین این مواردی که برای پو نوشتین انجام بدم؟البته تا حدودی هم بعضیا رو انجام میدم اما بیدار شدن در ساعت 7 وقتی هیچ کاری برای انجام دادن ندارم خیلی سخته!کلاسی هم که نوشتم آبان ماه شروع میشه!
ممنون میشم به من هم کمک کنید.:203:
خانم مهیا،
شما مطابق با مشاوره تخصصی با خانم she روند مشاوره رو دنبال کنید
pooh دختر خوب فکر کن زندگی یه جور شوخیه چرا اینقدر جدیش گرفتی آخه؟! فرض کن افتادی توی یه دریای عمیق داری دست و پا میزنی، شنا هم بلد نیستی، زیر پاتم خالی هست، جونتم در خطر هست داری خفه می شی... اوضاع کاملاً جدی و خطرناکه و واقعی، داری خفه می شی واقعاً، چه کار می کنی توی این شرایط؟!
یه ساحل خیلی عالی اون طرف هست ولی دوره اگر زنده بمونی بعدش می تونی یه فکری بکنی برای رسیدن به اون ساحل،
یه تکه چوب هم شناوره اونطرف تر، یک کمی اگر تلاش کنی بهش می رسی. بعد می تونی ازش استفاده کنی بری سمت اون ساحل. بعد که پات رسید روی زمین می تونی به این فکر کنی که بری برسی به شهر، خونه ای تهیه کنی، کاری و زندگی بسازی... ولی وقتی ادم داره غرق میشه عاقلانه نیست به ساحل، شهر یا اون خونه گرم فکر کنه فقط باید نهایت تلاشش را به تنهایی بکنه تا زنده بمونه، باید تمرکز کنه... هر فرصتی برای ادمی که زیر پاش خالی هست و شنا بلد نیست غنیمته باید از کوچکترین فرصتش استفاده کنه...
این مشاوره تخصصی مجازی برای تو الان یک فرصت حیاتی هست، تو برای فکر کردن نیاز به کامپیوتر و ... نداری، خانواده کامپیوترت را بگیرن قدرت تفکر تو رو که نمی تونن بگیرن که! مشاورت هم که نگفتن غیر از یه دفترچه و قلم چیزی لازم داری که!!! عزیز من تو فعلاً از همینی که هست استفاده کن تا توی این شرایط به این سختی جون به در ببری بعدش یه فکری آدم می کنه برای بقیه اش.
ببین فکر نکن من اینا را از سر دلخوشی برات می گما... نه! من شاید شرایطم صد برابر بدتر از تو بود توی خونه یک زمانی، اما در نهایت همینطور پله پله خودمو نجات دادم از اون شرایط. تازه هیچ کسی هم نبود منو راهنمایی کنه و بگه کجای کارم ایراد داره. ولی بهت قول میدم اگر بتونی به یک نقطه اطمینان تکیه کنی برای شروع، بعد فکرت باز میشه می تونی گام به گام از این شرایط بیرون بیای و چند وقت دیگه اصلاً حتی خاطرات این روزها برات دیگه آزار دهنده نیست. همه اش می گذره به خدا. به خودت دستور بده که وضعیت اضطراره و باید نجات پیدا کنی و باور کن باید خودت خودتو نجات بدی و یه جای پای سفت پیدا کنی تا بتونی ادامه بدی... وسط دریا در حال خفه شدن ادم فقط باید زنده بمونه دوست من و هر چیزی براش یه فرصت حیاتیه، هیچ کس با کسی که توی دریا خفه شده در حالی که یه فرصت خیلی خوب داشته که اونو به ساحل نجات می رسونده ولی تشخیص نداده و ازش استفاده نکرده همدردی نمی کنه ها:72:
من نمیتونم ادامه بدم.
ببخشید آقای اس سی آی.
سرکار خانم،
نیازی به عذر خواهی نیست. چون اتتخاب روند مشاوره و ادامه دادن یا ندادنش حق فردی شماست و هیچکس نمی تونه شما رو مجبور کنه و شما به هیچ وجه لازم نیست برای کسی این تغییر عقیده رو توضیح بدید
وضعیت شما رو سعی می کنم درک کنم اما با احترام تمام به شما، می تونم بپرسم علت این تغییر عقیده چی بود؟
پاسخ این سوال رو مجبور نیستید بدهید
اگر فکر کردید می تونم کمکتون کنم خوشحال خواهم شد و در غیر اینصورت از نظر من تاپیک مختومه است و می تواند با صد پست، قفل شود
ارادتمند شما
جناب sci
یک دلیلش اینه که انگیزه ی اجرای برنامه ها رو ندارم.یک روز انجام میدم و روز دیگه انجام نمیدم. از طرفی میبینم تعدادی از اعضای سایت نیازمند پیگیری مراحل درمان سندروم هستند،و به این تاپیک ارجاع داده میشن. ولی چون خودم در پیشرفت روند درمان تاخیر و کم کاری دارم احساس میکنم دیگران معطل من هستند. این به شدت آزارم میده.