RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
گلپر جان میدونی
دیروز پیش خودم گفتم ما ازدواج کردیم که به یه آرامش نسبی برسیم چه اونهایی که با عشق ازدواج کردن چه اونهایی که کاملا" سنتی
ولی اکثر ما به ارامش که نرسیدیم هیچ استرس هم پیدا کردیم
واقعا" چرا؟
خدا روشکر میکنم که شما اینجا دوستای خوبی مثل شما دارم که به من کمک میکنن و منو میفهمند
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
الینا جون
باهات موافقم!
کاش همه اینها خیلی زود تموم بشه و به اون آرامشی که باید برسیم!
شاید یه بخشیش تقصیر خودمونه نمی دونم!
من یکی که فعلا در اوج استرسم!خودم کاملا می فهمم.فکر کنم باید برم با مشاورم حرف بزنم.
دیشب اصلا خواب نرفتم.تا صبح هی بیدار شدم و هر چی هم خواب می رفتم خوابهای بد می دیدم.
دوستهای خوبم تورو خدا منو دعا کنین.
تو شرایط خیلی بدی هستم.
حتی بخشی از این اوضاع رو به هیچ کی نمی تونم بگم.
فقط واسم دعا کنین .
از همه تون ممنونم
اگه دوستهای مثل شما نداشتم نمی دونستم چجوری این اوضاع رو تحمل می کردم.
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
گلپر جان کتاب فلورانس رو حتما" بخون
من مطمئنم که تو از پس همه مشکلاتت بر می آیی . حتما" پیش یه مشاور برو
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
سلام خانمی
خوب مردهایی که مذهبی هستند یک سری اعتقادات خشک و مذهبی دارن. اینطوری که تو گفتی شوهرت نکات مثبت زیادی داره و تنها مشکلش اینه که دوست نداره تنها جایی بری یا کاری بر خلاف میل اون انجام بدی. مردها رو باید سرشون رو با پنبه ببری هیچ وقت مقابله به مثل نکن. اگه حرفی می زنه سریع باهاش مخالفت نکن. مردها تشنه محبت هستند و با محبت رام میشن. شما با مخلفتهاتون اونو بیشتر لجبازتر می کنی و به این باور می رسه که زن زندگی نیستید. به نظر من کسی که متاهل میشه دیگه تنها به مسافرت رفتن معنا نداره. متاهل یعنی مسئول پس سعی کنید اول از نظر روحی شوهرتون رو تقویت کنید و همون طور که به پسرتون عشق م ورزید و می بوسیدش با شوهرتون هم همین طور باشید. خوب شما با کسی ازدواج کردید که فرهنگشون مطابق شما نبوده ولی اگر زندگییتو دوست داری خودت رو بیشتر به فرهنگ خانواده شوهرت متمایل کن و وانمود کن که نظرات و اعتقاداتشون رو قبول داری. من نمیدونم ازدواج شما سنتی بوده یا نه ولی با شوهرتون دوست باشین و بهش بگین که براش ارزش دارین و دوسش دارین. مردهایی که نق نق می کنن یه جا می لنگه من هم یه چنین ادمی می شناختم بعدها معلوم شد از نظر جنسی با زنش مشکل داشته و این کمبودشو با نق نق کردن پر می کرده تا اعتراض خودشو به زنش بگه بعدها که اون خانم متوجه شد و خوشبختانه نق نق شوهر هم تمام شد. یادت نره بوسه معجزه میکنه. موفق باشی
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
سلام گلپر خوبم. من الان بعد 5 روز دوباره اومدم. مطالبت رو خوندم. خیلی دلم گرفت. نمی دونم چی بگم باید فکر کنم.
فقط می تونم برات دعا کنم.
خونسرد باش
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
دوستان خوبم یه دنیا از همه تون ممنونم
اینقدر الان خوشحالم که دوستهای خوبی مثل شما ها رو دارم که راهنماییم می کنین و می خواین بهم کمک کنین
متشکر از همه شما.
می دونین این که من همش تو خونه می مونم اوضاع رو سخت تر می کنه واسم.
می خوام اگه بشه واسه تدریس برم تو یه مدرسه دخترونه!می دونم راضی کردن شوهرم خیلی سخته ولی تلاشم رو می کنم.
هر چی بیشتر تو خوهنه بمونم تحملم واسه گذروندن مشکلات کمتر می شه.
باشه گل بن عزیز.
باید ببینم مشکل دقیقا چیه.
در عین حال که شوهرم عملا به نق زدن عادت کرده و این رفتار رو تا حد زیادی از پدرش یاد گرفته ولی باید بدونم چجوری می شه اوضاع رو بهتر کرد!
باز هم از همه تون ممنونم.
نازنین جان ممنونم دعای شما دوستهای خوب حتما بهم کمک می کنه
الینا جونم این کتاب رو من اسمش رو نشنیده بودم اسم کتابه یا نویسنده اش ؟
مرسی عزیزم به خاطر راهنماییت
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
گلپر جان بری کتاب فروشی اینو بگی بهت میدن
هم اسم کتابه هم نویسنده
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
ممنونم الینا جون از توجهت.
حتما خانمی در اولین فرصت می خرمش!فقط خدا کنه بخونمش و مثل بقیه کتابهام تا نصفه رها نشه!
باز هم ممنونم
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
گلپر عزيز
بالاخره تونستي دليل اين نق ونوقشو بفهمي ؟ سعي خودتو بکن بصورت غيرمستقيم پيداش کني.
RE: با این شوهر نق نقو چیکار کنم؟خسته شدم!!!
سلام دوستان
babyعزیز راستش این رو می دونستم و امروز بیتشر مطمئن شدم.
شوهرم این نق زدن ها رو یه نکته مثبت می دونه.یعنی از چیرهای بد به راحتی نگذشتن.سر سخت بودن برای اصلاح اشتباهات.به قول خودش امر به معروف و نهی از منکر!!!
من نمی دونم این که آدم همش به زنش ایراد بگیره امر به معروف و نهی از منکره اسمش؟!!!!!
این اخلاق رو پدر شوهرم هم داره و انگار به یه شکل مسری به بچه هاش هم انتقال داده!
مثل اینکه نه گفتن در حالیکه واسه خیلی از مردم سخته ولی تو این جمع هر چی بیشتر از این کلمه استفاده بشه جزئ افتخارات به حساب میاد!!!
خودش هم اقرار کرد که ایراد گرفتن از دیگران باعث ناراحتی و اعصاب خوردی طرف مقابل می شه ولی انگار این خصلت توی خونشه!نمی تونه دل بکنه از این رفتار!
راستش یه مشکلات دیگه ای هم باهاش دارم!با یه مشاور صحبت کردم.یعنی قبلا با چند تا دیگه مشاور هم حرف زده بودم.این مشاور بیشتر در جریان زندگی منه!دو سه روز پیش که واقعا اعصابم داغون بود باهاش حرف زدم!چند بار دیگه هم بهم گفته بود این حرف رو ولی باز محکمتر گفت!گفت می دونم تو یه زن موفق می تونی باشی.استعداد بالایی داری و ..!به ادامه زندگی با همسرت دقیق تر فکر کن و اگه به نتیجه رسیدی درست تصمیم بگیر!دلیل قانع کننده واسه ادامه زندگی باهاش داری یا نه....!؟؟؟می گه همسرت به نوعی بدبینی داره.به این راحتی ها قرار نیست تغییر کنه.حتی ممکنه بدتر از قبل بشه.
این روزها استرسم واقعا بالاست!شبها اصلا انگار خواب نمی رم!توی خواب همش کابوس می بینم یا خوابهای بی معنی!
صبح خیلی زود هنوز شاید قبل از اذان بیدار می شم و دیگه خواب نمی رم!تو خواب می گم کاش زودتر صبح بشه!
در طول روز هم حوصله هیچ کاری رو ندارم!بعضی وقتها می شه دو یا سه روز اصلا از خونه بیرون نمی رم!حتی حوصله رفتن تا سر خیابون رو هم ندارم!خیلی خسته ام!همسرم هم نمی فهمه!ازش خواستم این دو روز تعطیلی بریم یه جایی تا هر دومون آروم بشیم!گفت نه من هنوز عزا دار خواهرم هستم!در حالیکه برادر هاش و مادر و پدر و دو تا از خواهر هاش همون اولی ها رفتن مسافرت تا به قول خودشون از عزا بیرون بیان!وقتی بهش می گم حالم خوب نیست و شبها خواب نمی رم می گه تقصیر من چیه ببین خودت لابد یه کاری می کنی که خوابت نمی بره!من که نمیام بالا سرت بشینم بیدارت کنم!!!!
خیلی می خوام خودم رو به یه کاری مشغول کنم ولی نمی شه!امیدم به این بود که قبول کنه برم درسم رو بخونم که وقتی گفت نه دیگه انگار همه چی تموم شد واسم!نمی دونم چیکار کنم!
واسم دعا کنین!بهم بگین چیکار کنم !