RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
مرسي از همه دوستان عزيز
چند روز پيش برادر شوهرم از سفر خارج برگشت و برامون سوغات خريده بود شوهرم ديشب ازم خواست اخر هفته دعوتشون كنيم گفتم حال و حوصله ندارم كه باز عصباني شد گفت بذار اينا بيان و برن خودت رو خندون نشون بده و درست جلوشون در بيا بعد دوباره به اين ديوونه بازيات ادامه بده كلي برام خط و نشون كشيد كه واي به حالت اگه درست تحويلشون نگيري و ...ازش خواستم تو همين هفته بريم مشاور (تا نياز نباشه ديگه اخر هفته اون عوضي رو ببينم )ولي شوهرم ميگه اين هفته سرش خيلي شلوغه و توهفته اينده نوبت بگير
يه چيز ديگه هم كه هست من الان تو دنياي مجازي تونستم راحت حرفام رو بزنم يعني پيش مشاور حضوري هم مي تونم؟؟؟ خيلي شديد اعتماد به نفسم رو از دست دادم.
تورو خدا برام دعا كنيد
بازم ممنون از راهنماييهاتون
راهكارهاي فرشته مهربان خيلي درست و به جا هستند اما مشكل من اينجا بود كه خيلي چشم گوش بسته بودم و حركات نادرست يا نگاههاي عجيب برادر شوهرم رو بيشتر به حساب حسهاي اشتباه دروني خودم ميزاشتم و خيلي وقتا به خودم ميگفتم شايد اون هيچ مشكلي نداره و من بيخودي حساس شدم
ميدونيد اين روند خيلي كند ولي صعودي پيش مي رفت حتي زماني كه تو ماشين(دم خونه برادرشوهرم)به شوهرم گفتم نسبت به برادرت حس خوبي ندارم يه جوري بد نگاه ميكنه اون اتيشي شد و كتك كاري كرد گفت اگه مطمئني كه اون چشم ناپاكه حتما چيزي ازش ديدي يالا پياده شو همين حرفا رو در حضور هر سه نفرمون بگو اين مسئله بايد كاملا شفاف و مشخص شه من تحمل اين چرنديات تو در مورد برادرم رو ندارم بيا به خودش بگو شايد جوابي داشته باشه اما من نرفتم ترسيدم پيش خودم گفتم شايد ذهن من بيخودي بيماره شايد اون بيچاره هيچ مشكلي نداشته باشه و اينا فقط يه حس بيخود و زود گذر تو ذهن من باشه در واقع به خودم و احساسم اعتماد نكردم اين اشتباه اصلي من بود(كاش همون شب كه شوهرم ازم خواسته بود برم در حضور هر سه حرف بزنم اين كار رو كرده بودم)
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
پیش مشاور هم به همین راحتی حرفهایت را بزن حتی گریه ات گرفت مانع نشو . تا قبل از اینکه سر همسرت خلوت بشه خودت تنهایی برو .
هرچقدر می تونی تلاش کن که این مهمانی تا قبل از مشاوره رفتن مشترک برگزار نشه ، وضعیت جسمی را بهانه کن و البته با گفتن همین مسئله مهمانی و اذیت شدنت از حضور او به مشاور مطمئناً مشاور راه حل مناسبی ارائه می کند و شاید بخواهد شوهرت پیش از از این مهمانی نزدش برود ، وقتی تأکید مشاور باشد شوهرت حتماً خواهد رفت .
نگران نباش ، ارام باش و به خدا توکل کن ،
با خدا اگر واگذاری کار خویش
بد نبینی هرگز از کردار خویش
.
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
ببخشید من توی این تاپیک نمی خواستم پستی بذارم چون مشکل سختیه و واقعا باید مشاور بررسی اش کنه. من که هیچ نظری نمی تونم بدم. فقط می خواستم توجه مشاورین عزیز این فرومو یه بار دیگه به این موضوع جلب کنم که تا جایی که من از نوشته ها متوجه شدم ظاهرا این تعدی که از سوی برادر شوهر ایشون صورت گرفته کاملا ارادی و با طرح و نقشه ی قبلی بوده. یعنی اون اقا شرایطو طوری فراهم کرده که این کار رو با اگاهی انجام بده. این با کسی که مثلا مسته و همیشه به یه نفر کشش داشته اما حالا که مسته نمی تونه خودشو کنترل کنه فرق داره. در واقع فکر نمی کنم هیچ پشیمانی ای از کرده ی خودشون داشته باشن اون اقا و اگه بتونن بازم موقعیت را ایجاد می کنن.
و بالاخره در طول زندگی این خانم ممکن بوده یه بار با اقایی که جای پدر شوهرشونه تنها بمونن.
در مورد شوهرشون، البته ممکنه حالشون بد بشه بعد از شنیدن و ممکنه خود شوهر ایشون هم حتی بیشتر از ایشون به کمک نیاز پیدا کنن برای مدت کوتاهی چون در واقع حالت کسی رو خواهند داشت که پدرش رو از دست داده یا حالت کسی که ببینه هر چیزی که تا حالا بوده و فکر می کرده دروغ بوده و یه حالت شوک زدگی براشون پیش میاد که طبیعی هم هست. البته این به شرطیه که خیلی برادرشونو دوست داشته باشن. نه اینکه فقط بهش اعتماد داشته باشن.
امیدوارم مشکل ایشون حل شه. واقعا سخت بوده و من فکر نمی کنم که هیچ تقصیری حتی از لحاظ حفظ حریم ها متوجه ایشون بوده باشه.
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
ماه چهر عزیز تو این روزهای سختی که داری خدا رو فراموش نکن.با خدا درد و دل کن تا آرامش پیدا کنی.
و البته هر چه زودتر به مشاور مراجعه کن.بهت حق می دم سختت بیاد بری و از اتفاقی که واست پیش اومده صحبت کنی ولی فقط اولش سخته.هر چی بیشتر از ماجرا بگذره سخت تر می شه.پس در اولین فرصت برای رفتن به مشاور اقدام کن.
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
عزیزم به مشاور همه چی رو بگو اون خیلی خوب کمکت میکنه .اون طوری همسرت رو در جریان میزاره که اصلا نیاز نیست نگران باشی .ولی قبلش خودت تنها برو پیش مشاور که مشاور آمادگی همه چیز رو برای گفتن به همسرت داشته باشه .
مطمئن باش که همسرت هوای تو رو داره و نه هیچ کس دیگه ای .وقتی همسرت بفهمه که برادرش که عزیزترین و نزدیکترین کس بهش بوده و بهش خیانت کرده زندش نمیزاره چه برسه به این که بخواد ازش طرفداری هم بکنه .
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
ماه چهره جان من هم با بچه ها موافقم
خداي بزرگ به ما و اعمالمون اگاهه, خودشم كفته هواي بنده هاشو داره
واسه ارامش خودت واسه اون كوچولويي كه تو راهه و هديه خداست حتما پيش مشاور برو
يه مشاور خوب
تو قراره مامان پاك اون كوچولو باشي و كمكش كني يه زندگي اروم و شاد داشته باشه
تو مسوول اوني
نترس و به خدا اعتماد كن و راه رو بر تكرار ببند
اما زير نظر مشاور و عاقلانه
تو خدا رو داري
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
ماه چهره عزیز
ناراحت نباش ، مهم اینه که از این به بعد حواست جمع باش و جرأتمند رفتار کنی .
چرا فکر نمی کنی این پیش آمد درسی برای شوهرت خواهد شد ، باور داشته باش وقتی با سوز دل و صداقت به خدا رو میاری همین مسئله برای تو خیر خواهد شد و درس و تنبیهی برای همسرت که بداند و این بلوغ را پیدا کند که اعتماد جای خود دارد و حریمها هم جای خود ، و نباید به همسرش شرایطی که احساس معذب بودن و ... را دارد تحمیل کند .
درسته تو و احساست و جسمت آزار دیده ای اما شاید این تبعات اشتباه همسرت باشد و اینجوری خدا تلنگری به او بزند که نتیجه سهل انگاری و بی توجهیت این میشه و برای شما هم تجربه دردناکی که زمینه رشد در جهت جرأتمندی در یک مسیر و روش درست و صحیح باشد و وقتی راه درستی را در پیش می گیری از هیچ چیز نترسی و مطمئن باشی خدا کمکت خواهد کرد . مطمئن باش اگر همین نبود گذرت به این تالار و راهنمایی های خوب دوستان بخصوص مدیر محترم همدردی نمی افتاد پس به همین خدای حامی لاشریک توکل کن و هرچه زودتر نزد مشاور برو و وقت اورژانسی بگیر .
.
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
سلام
من اکثر نظرها رو خوندم. ولی من اگه جای شما بودم حتما خیلی سریع پیش دکتر زنان میرفتم و ازش میخواستم که کمک کنه که بفهمم بچه مال شوهرم هست یا نه. چون این شک برای آدم کشنده میشه. آدم باید یه کم واقع بین باشه. با حدسیات و انشاءالله و این حرفها که آدم آروم نمیشه. حتما برو پیش دکتر. چون حتی اگه یک ذره هم شک داشته باشی به این موضوع ،حتی فکر کردن به این که ممکنه این بچه ماله اون آدم عوضی باشه آدمو میکشه. در ضمن حتما ازش شکایت کن و آبروشو ببر و اگه شوهرت غیرت داشته باشه و تورو دوست داشته باشه واقعا!نباید از اون دفاع کنه. در ضمن مطئنی شوهرت آدم خوبیه؟ کسی که به خاطر برادرش زنشو کتک میزنه و برادرش عزیزتر از خانوادشه ...
RE: شوهرم هميشه همه را در جريان دعوا و قهرمون مي ذاره
سلام دوستان
ممنون از راهنماييهاي خوبتان
من و شوهرم تقريبا يك هفته هست اشتي هستيم دارم سعي ميكنم مهارت هايي رو كه گفتيد به كار بگيرم
تصميمات مهم رو گذاشتم به عهده خودش و من اصلا نظر نمي دم اما اون هم همچنان كار خودش رو ميكنه يعني باز هم بريز بپاش و ولخرجي ولي خوب شما دوستان مي گيد داره به سبك خودش محبت ميكنه رفته گوشي يك ميليوني برام خريده :302:
سخته كه چيزي بهش نگم و دوباره سر ماشين و .... باهاش بحث نكنم ولي تمام سعيم رو مي كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماه چهره
سلام دوستان
ممنون از راهنماييهاي خوبتان
من و شوهرم تقريبا يك هفته هست اشتي هستيم دارم سعي ميكنم مهارت هايي رو كه گفتيد به كار بگيرم
تصميمات مهم رو گذاشتم به عهده خودش و من اصلا نظر نمي دم اما اون هم همچنان كار خودش رو ميكنه يعني باز هم بريز بپاش و ولخرجي ولي خوب شما دوستان مي گيد داره به سبك خودش محبت ميكنه رفته گوشي يك ميليوني برام خريده :302:
سخته كه چيزي بهش نگم و دوباره سر ماشين و .... باهاش بحث نكنم ولي تمام سعيم رو مي كنم
RE: خودكشي به خاطر بي اعتمادي شوهر و بي ابرويي
از مدير انجمن درخواست قفل شدن اين تاپيك را دارم مشكل من اينجا خل نمي شه اصلا نبايد همچين موضوع حيثيتي رو اينجا باز مي كردم خواهشا قفل شود