RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام شاد عزيز
برخي از نظرات رو خوندم. من فکر ميکنم که هر دوتون نه تنها به هم علاقه دارين بلکه خيلي هم همديگرو دوست دارين. عجيبه نه!
همين دوست داشتن زيادي هم باعث ميشه به هم خيلي توجه کنين. وتازه اين اول گرفتاريه و ...
خب اما راه حل،
نمي دونم زمانهائي رو که با نامزدتون هستيد چه جوري صرف مي کنيد ، اما سعي کنيد مسائلي رو دنبال کنيد که خيلي به خودتون مربوط نشه. يعني لزومي نداره همش راجع به اعمال وکارهاتون بخوايد با هم بحث داشته باشيد. واحيانا نظرات خودتون رو هم مطرح کنيد. رو موضوعات ديگه صحبت کنين. که اثبات يا عدم اثباتش نفع وضرري به حالتون نداشته باشه. روون باشيد. سخت نگريد. بايد مثل يه تکه چوب که تووي امواج اينور واونور ميره باشين. هردوتون. زندگي همينه. اگه سخت باشين يا مي شکنيد يا غرق ميشين.
بريد بيرون بگرديد.و... اين دوره يه فرصته که ديگه برنمي گرده.
خوش بگذره.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
نازنین عزیز ممنونم، فعلا همه چیز آرومه، البته پدر همسرم سعی کرده که یه کم اوضاع رو دوباره خراب کنه ولی خوشبختانه موفق نشده.
پیش مشاور هم میرم، مثلا دارم بیشتر ابراز احساسات می کنم، یه چند باری هم که نزدیک بود دوباره بحث پیش بیاد، موضوع رو عوض کردم چون واقعا حوصله بحث ندارم.
BABY عزیز، حق با شماست. همسر من به من خیلی ابراز علاقه می کنه، می دونم که علاقه اش واقعیه اما بعضی وقتها همه چیز رو زیر سوال می بره.
متاسفانه زیاد نمی تونیم با هم بریم بیرون، چون کار همسرم زیاده، خودم هم سال آخر هستم و می خوام امسال برای ارشد شرکت کنم. از طرفی هم متاسفانه پدر و مادرش چون توی خونه تنها هستن، احساس می کنن که من و همسرم باید تنهاییشون رو پر کنیم و وقتی که همسرم با من هست وقتی برمیگرده خونه از دماغش درمیارن، انواع و اقسام عکس العمل ها رو هم امتحان کردیم اما فایده نداشته، فعلا روش بی تفاوتی رو پیش گرفتیم ...
بازم ممنون
:72:
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
بهترین کار ممکن رو کردی خانمی. بی خیال باشید. می دونی اونا حرفاشون رو می زنن و وقتی شما رو عصبی کردن می روند پی زندگیشون. اونوقت چی باقی می مونه ؟ یک عالمه دلخوری و بحث و اعصاب خوردی واسه شما. شماها درگیرین ولی اونا زندگی خودشونو می کنند. همین و همین. منطقی فکر کنیم این وسط کی ضرر می کنه؟
پس بهترین راه حل اینکه بی تفاوت باشی. به حرف هایی که هیچ تاثیری نداره اهمیت ندی. ( البته اینو بیشتر به شوهرت بگو)
یک مدت هی می گن بعد بالخره یک روزی خسته شوند دیگه. پس چه خوب که ما اهمیت ندیم.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد عزیز خوشحالم که یه کم آروم شدی آدم وقتی آرمو باشه مشکلاتشو بهتر میتونه حل کنه
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام عزیزم
خوب این آقا کپ پدرش هست . حقیقت تلخه ولی یک پدر سالار واقعی هست. شما هم با چنین اخلاقی جور نیستی. به نظر من ازدواج با چنین مردی یعنی جهنم. چهره واقعی خودشو بهت نشون داده تو باید بفهمی که اگر بخوای باهاش زندگی کنی باید بشی غلام حلقه به گوشش. این جور مردها حرف حرف خودشون هست و فقط خودشونو قبول دارن و انتقاد پذیر هم نیستند. باهاش ازدواج نکن. این آقا به دردت نمی خوره.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
گل بن عزیز با این صراحت که نمیشه کسیو نا امید کرد یا اونو به جدایی سوق داد ما اینجا بیشتر تلاشمون برای حفظ زندگیامونه یادت باشه همیشه جدایی آخرین را ه حله نه راحتترین. دوستون دارم دوستای دلسوزم
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام شاد عزیز...گل بن جان شوهر یا زن کفش نیست که تنگ بشه یا از زده بشیم فردا عوضش کنیم....قبل ازدواج باید چشمامون باز باز باشه اما بعد ازدواج باید چشمامونو در بعضی از موارد ببندیم....عزیزم هر شخصی نقاط مثبت داره نقاط منفی هم داره...نمیشه کل شخصیت کسی رو زیر سئوال برد..... به نظر من زندگی ارزششو داره که برای حتی یک روز بیشتر در کنار هم بودن تلاش کرد....شوهر شاد عزیز در بعضی از موارد به پدرشون شباهت دارند اما نه در همه موارد...و الا خانومی مثل شاد رو انتخاب نمیکردن چون شناخت داشتن تا حدی از ایشون میتونستن خانومی مثل مادرشونو انتخاب کنن....ولی شاد عزیز به نظرم تا اون جا که میتونی با هم مشاجره نکنید....مشاجره باعث از بین رفتن محبت میشه...اگر صحبتاتون در مواقعی احساس کرددی داره به مشاجره میکشه قعطش کن....لج بازی هم نکنید....گفتن چشم بعضی وقتا خیلی هم تلخ نیست...به نظر من به شوهرت اجازه بده فکر کنه که بعضی مواقع به تو تسلط داره...ولی در واقع این جوری نباش....بعضی از موارد که خیلی واست مهم نیست بگو چشم....در عوض در مواقعی که دوست داری حرف شما پیش بره از اون چشمی که گفتی استفاده کن...ازش بخواه جواب اون کارتو بده.....شاید اینجوری متوجه بشه که در عوض کاری که میکنی ازش توقع هم داری...در برابر پدرشوهرت هم عزیزم شما نمیتونی ایشونو تغییر بدی....هیچ کسی رو نمیتونی تغییر بدی تا وقتی خود اون شخص طالب تغییر نباشه...آقایون هم در برابر تغییر بیشتر از خانوم ها مقاومت میکنن...ولی میتونی خودتو تغییر بدی...اول از همه باید مشکلو بشناسی بعدش بپذیریش...بعدش هم دنباله راه حل برای مواقعی که باهاش رودر رو میشی باشی...برات آرزوی خوشبختی میکنم
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام
حرف تازه اي ندارم كه بگم ..فقط خواستم نظرم رو درباره پست Razedel بگم كه : تغيير كردن موقعي خوبه كه دو طرفه باشه و ماهيتش روح تو رو آزار نده ... و طرف مقابل هم جنبش و داشته باشه .. نميگم حرفتون درسته يا غلطه ..فقط " نظرخودم " رو گفتم ... در مورد اينكه مشكل و بشناسند و بپذيرند و دنبال راه حل باشند : فكر كنم ايشون متوجه مشكل شدند و ظاهرا هم پذيرفتند و الان هم دنبال راه حل هستند ، اما به نظر من فكر نكنم اينكه خودشون رو كاملا اونجور كه شوهرشون ميخوان تغيير بدن ، كار درستي باشه...به هر حال شوهرشون وقتي ايشون رو انتخاب كردند ، اخلاق ايشون رو ديدند كه پسند كردند..پس لازمه كه اگه قرار بر تغيير باشه ، شوهرشون هم به همون اندازه خودشون رو در سمت shad خانم تغيير بدند ( هرچند تغيير زيادي در بلند مدت چيزي جز تحمل به حساب نمياد ).
البته بازم ميگم " اين نظر شخصي منه "
اميدوارم موفق باشيد.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام anigma من منظرم این نبود ایشون خودشونو 100% تغییر بدن....اما تو زندگی مشترک لج بازی کردن و اینکه همش بخوایم حرف حرف ما باشه جز اعصاب خوردکنی چیزی عایدمون نمیشه....اگر دقت کنی من گفتم بعضی مواقع میتونه شاد عزیز چشم هم بگه...در عوض کاری هم که میکنه از شوهرش توقع هم به موقع داشته باشه... و اینم گفتم که شوهرشون ایشونو با همین اخلاقشون میخوان و الا شخصی مثل مادر خودشون که زنی طابع همسرشون هستن انتخاب میکردن..... اما این به معنی این نیست که ایشون قدمی در جهت خواسته همسرشون برندارن.....در مورد پدر شوهرشون تغییر باید طرف مقابل طالب باشه...والا ما نمیتونیم به شکلی که خودمون بخوایم کسی رو تغییر بدیم....اینکه گفتم مشکلو بشناسه و راه حل پیدا کنه در مورد صرفا شاد عزیز نبود به طور کلی گفتم شاید طرز نوشتنم بد بوده...معذرت میخوام اگر اینجوریه
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
دوستان خوبم ممنون:72:
نازنین، الینا و نفس عزیز ممنونم که پی گیر مسئله من هستین :43:
گل بن عزیز، شما حق داری، توی این تایپیک فقط بدی ها ذکر شده و من به شما و تمام کسانی که پیشنهاد جدا شدن رو به من دادن حق می دم که همچین نظری رو بدن، چون اشتباه از من بوده و جز دلخوری چیزی ننوشتم، برای همین تصور ادامه این زندگی برای همه سخته، اما همه چیز هم بد نیست، اونقدر خوب هست که امید به بهبود رابطه داشته باشم.
رازدل عزیز، شاید حق با شما باشه، اما وقتی که سر مسائل کوچیک هم کوتاه میام یادش نمی مونه!!!!!!!!!!!!!!!!! هیچوقت خوبیهای من یادش نیست، به نظرش من یه آدم خودخواهم که هیچ گذشتی از خودش نداره، من دوست ندارم هر کاری که می کنم بگم ببین من الان دارم فلان کار رو می کنم یا مثلا الان از این قضیه گذشتم، اصلا یادش نمی مونه، اما نمی دونم چرا من برعکس می شم به موقع اش بدی هایی که کرده یادم نیست، وقتی سر این مسائل حرف می زنیم به جز خوبی چیزی توی ذهنم نمیاد، برای همین همیشه مغلوب می شم و تازه بعد از تموم شدن بحث یادم می افته و دیگه صلاح نمی بینم که بحث رو تکرار کنم.
anigmaی عزیز از شما هم ممنونم، شما درست می گید، مشاور هم همین رو میگه که باید دو طرفه باشه و هر دومون یه قدم بیایم جلو، اما من همین الان هم چند قدم جلوتر هستم، می خوام همین جا که هستم بایستم تا همسرم به من برسه، دوست ندارم 10 سال بعد که به خودم نگاه می کنم چیزی از شادی 10 سال قبل نمونده باشه..
:72: