RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام گل یاس
ولی خدا رو شکر تو این تالار دوستان به من گفتن که صبر کنم و هیچ کاری نکنم
منم همین کارو کردم و الان خیلی خوشحالم که نقشه شون نقشه بر اب شد
کلی خندیدم که نتونستن با این نقشه شون به نتیجه برسن
فکر نکنم با این روحیه بتونی برای بدست آوردن زندگیت بجنگی.
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل یاس
فکر کنم با اوردن یه چندتا از وسایلا می خواستن منو هوایی کنند که من به اونا زنگ بزنم یا واسته بندازم وسط که اونجا خونه منه و منم می خوام تو خونه خودم باشم
ولی خدا رو شکر تو این تالار دوستان به من گفتن که صبر کنم و هیچ کاری نکنم
منم همین کارو کردم و الان خیلی خوشحالم که نقشه شون نقشه بر اب شد:311:
بازم مطمئن نیستم که اونجا می مونن یا نه
ولی امیدوارم که حدسم درست باشه
کلی خندیدم که نتونستن با این نقشه شون به نتیجه برسن
به حرف شما دوستان گوش دادم و نتیجه گرفتم:46:
دوست عزیز:72:
منم با صحبتهای ادونت موافقم.
شما که مرتب از طریق مادر دوستتون و یکی دوتا همسایه دیگه اونجا رو رصد می کردین؟!
از طریق این همسایه ها صحبتهایی رد و بدل می شد؟!
باباتون با برادر ایشون تماس گرفتن و گفتند با دختر من تماس نگیرید؟!
عموتون به ایشون زنگ زدند و قرار ملاقات گذاشتند؟!
نمی دونم منظورتون کدوم صبر هست؟؟
درسته که سنتون خیلی کمک هست برای زندگی مشترک و این رفتارها شاید اقتضای سنتون باشه
ولی دوست عزیز شما مسئولیت زندگی مشترک را قبول کردید.
قرار بازی و یا لج و لجبازیهای بچگانه و محکوم کردن و یا متهم کردن ایشون و یا خانواده اشون نیست.
قرار براین است که بزرگ بشید خودتون و اشتباهاتتون رو اصلاح کنید و با دانش بیشتر وارد زندگی شوید.
اگه همین رویه را ادامه دهید و بدنبال به زمین زدن حریف باشید دیر یا زود از این زندگی کنار گذاشته خواهید شد.
موفق باشید.:72:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام
گل یاس جان اونا با این رفتارشون غیر مستقیم داشتن منت کشی شما رو میکردن...اونا هم از خداشونه شما برگردی اما راهش رو بلد نیستن.
به خدا ما رو هم دق مرگ کردی !
مگه دیروز عموت قرار نذاشته بود؟پس چی شد نتیجه؟الان یک روز میگذره
ضمنا دوستان عزیز سنجاب و ادونت مهربان
یه دوستمون حق بدید.مدتیه که تحت فشاره روحی شدیدیه و چندین بار تا به حال تا لب مرگ رفته و برگشته.
فکر نمیکنیم ایشون یه بلند گو دستش گرفته باشه و بلند بلند به اونا بخنده و بگه خوشحالم نقشه تون خراب شد
بلکه این راهیه برای تخلیه تنشی که این مدت داشته.
ممکنه این خنده توام با رضایت و راحت شدن خیالش باشه.
صبر گل یاس کمه.این یه واقیعت غیر قابل انکاره .این قسمت از حرفهای سنجابو قبول دارم
باید روی صبرت خیلی کار کنی
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
گل یاس سلام
مامنتظریم که بهمون خبر بدی .
نگرانت هستیم:shy:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام دوستان
خیلی ممنون که به فکرم هستید
من از همه شما تشکر می کنم مخصوصا از مریم عزیز که خیلی خوب با روحیات من اشنایی داره
خب حالا خبری که منتظرش بودین
دیروز عموم ساعت 2 رفت پیش عموی شوهرم و کلی صحبت کرده و عموی شوهرم هم خیلی ناراحت شده و به پدرم زنگ زده و شماره منو از پدرم گرفته
منم مهمون بودم که به من زنگ زد و گفت جریان چیه که منم همه چیرو توضیح دادم گفتم که قفل درو عوض کرده و من حتی نمی تونم شخصیترین وسایلامو وردارم بعد از کلی حرف زدن به من گفت که به شوهرم زنگ می زنه و با اون هم حرف میزنه
بعد از 1 ساعت به من زنگ زد و گفت اره با شوهرت صحبت کردم و اونم گفته زنمو زندگیمو دوست دارم با این حرف عموش شاخ در اوردم یعنی از شوهرم همچین حرفی بعیده:163:
بالاخره بعد از اینکه به خونه برگشتم عموم زنگ زد و گفت واسه شنبه قرار گذاشتن که من با عموم و شوهرم با عموش بیان یه جایی چهار تایی صحبت کنیم
من از یه چیزی تعجب می کنم و اونم اینه عموی شوهرم به عموم گفته که این یه امضا بده یعنی شوهرم باز می خواد از من به خاطر شرطاش امضا بگیره
اون از دوست داشتنش اینم از امضا گرفتنش:163:
عموم هم گفته ما قراره اینا رو اشتی بدیم نه امضا میدیم و نه امضا می گیریم
حالا فردا قراره بریم یعنی اونا باید زنگ بزنن
از یه چیزم خیلی تعجب می کنم
امروز همسایم می گفت که دیشب مادرشوهرم و پدر شوهرم خونه ما بودن این چند روز رفته بودن و حالا که می بینند من شاید اشتی کنم اومدن باز نشستن اونجا:302:
احتمالش خیلی زیاده که یه کی از شرطاش هم همین باشه که پدر مادرش پیش ما زندگی کنند
حالا فردا اگه اشتی کنیم پدرم میگه از اونجا نرو خونت
بیا خونه بعد بیاد دنبالت
به نظرتون من چیکار کنم؟
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
:104::104::104::104::227::227::227:
الهی شکر که اینجوری شد
خیلی واست خوشحالم عزیزم
گل یاس عزیز سعی کن هکه چی درست بشه
با بابا صحبت کن وبگو اگه اونا خواستن همون موقع بری خونه بذاره بری
براش توضیح بده شاید اینجا ناز کردن به نفعت نباشه
به نظر من حتی اگه شوهرت گفت باید با مادرم اینا زندگی کنی بگو باشه من سر حرفم هستم که دوست دارم و میخوام زندگیمو حفط کنم
عزیزم شما یه مدت برو باهم زندکی کنین از بچه های اینجا مهارتهای با خانواده شوهر زندگی کردن رو یاد میگیری....شاید شوهرت بعد یه مدت که دید چقدر با هم خوبین و چقدر تو زن زندگی هستی خودش بگه دوباره اونا برن
اصلا شاید داره امتحانت میکنه ببینه شما چی جواب میدی ایا اونقدر پابند زندگی هستی که تو این شرایط هم زندگی کنی
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام گل یاس خوشحال شدم که این حرفا رو شوهرت زده بود
به نظر من هر شرطی رو گذاشتن قبول کن و بعد بدون اکراه امضا کن . اولا اعتماد شوهرت رو جلب میکنی دوما این جور نوشته ها هیچ سندیتی نداره اینو مطمئن باش .اینو گفتم که مثلا اگه یه شرط غیر قابل قبولی بود فعلا قبول کن چون احتمالا شوهرت عصبانی و تحت تاثیر یه سری مسائل (شاید) .بعد با صبر و تحمل گل یاس عزیز و یکم از خود گذشتگی این کاغذ بدست شوهرت دور انداخته میشه.
از طرفی البته این نظر منه به حرف پدرت گوش کن و به شوهرت بگو که بیاد دنبالت که بری خونه . وقتی که همه ی شرطای شوهرت رو قبول کردی و فهمید که میخوای زندگی کنی قاعدتا ایشون هم باید بیاین دنبالت و با هم برین خونه . اینجا رو به نظر من اگه انجام بدی هم سیاست به خرج دادی هم حرف پدرت رو زمین نزدی .
یکم خیالم راحت شد فردا هم باز خبرمون کن:43:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام گل یاس جان...منم خیلی خوشحال شدم.یادت باشه باید 500 تا صلوات بفرستی !
منم با نظر دلینا موافقم
دیگه الان خیلی کلا س گذاشتن مناسب نیست..بگو بهت اجازه بده که بری.شاید با گفتن این موضوع دوباره اختلافا پررنگ بشن. دست پدرتو ببوس و راضیش کن.
این مدت خیلی حرص و غصه تورو خوردن.
بچه ها توروخدا برای مشکل برادر منم دعا کنید.مشکلش قابل ذکر نیست.از گل یاس عزیزم عذر میخوام که در تاپیکش این موضوع رو مطرح کردم.توروخدا دعا کنید که کار من و مادرم شده شب و روز گریه.واسه همینم کم به تالار سر میزنم...
:323:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
ولی به نظر من وقتی شرطات رو گفتی بعد با شوهرت صحبت کن که باهم برین خونه ی باباتون از اونجا برو خونه ی خودت .نه اینکه منتظر باشی که شوهرت بیاد دنبالت.
به شوهرت بگو برای اینکه نشون بدی که ما با هم آشتی کردیم بهتره که بیای خونه ی ما تا با هم بریم تا همه متوجه بشن که مشکل ما حل شده و همه چی به خوبی و خوشی تموم شده.
البته خیلی دوستانه بهش بگو اینو .تا قبول کنه
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام
خیلی ممنون که به فکرم هستید:46:
تا الان که خبری نشده واسه قرار
مریم جان مرسی که صلوات نذر کردی
منم واسه برادرتون دعا می کنم
اگه می خوای مشکلتون حل بشه هر روز 1001 مرتبه بگو المجیب
من که 2 روزه میگم
خدا بزرگه انشاالله کار میترا هم حل بشه
از خودم بیشتر به فکر اونم به خدا:302:
از یه چیزم خیلی ناراحتم
تو این تالار به هر تایپکی سر میزنم کارشناسها حتما به اونا جواب دادن ولی به تایپک من یه گوشه چشمی هم نگاه نمی کنند:302: