RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
منم دوستش دارم. اگه دوستش نداشتم بعد از سقط بچم ديگه باهاش زندگي نميكردم.
نه اقليما اون نمي خواد تنهايي بره چون مادرش ازش خواسته من را ببره تا دوباره بتونه ازم ايراد بگيره و پاش توي زندگيمون باز بشه. (دوباره اون دعواهاي جهنمي و وحشتناك تكرار بشه)
اقليما اگه برم و دوباره اون روزهاي تلخ تكرار بشه. (كه مطمئنم مي شه) من ديگه طاقت ندارم.
چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني.
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
لیلا خانوم اصلا این طوری که شما فکر میکنی نیست.هرکسی شرایط خاص خودشو داره و تازمانی که جای اون شخص نباشی نمیتونی نظر بدی.بر فرض من عین شما عمل کنم اما آیا شوهر من و شما رفتار یکسانی دارند؟
میدونی اگه شوهر من جای شوهر شما بود چی کار میکرد؟
همون شب که پدرتون اومدن خونه و به خیر و خوشی همه چی تموم شد یکی از شرایط اصلی که شوهرم واسه من میذاشت این بود که پیش بابام ازم میخواست که همین فردا مینا باید بیاد با هم بریم خونه مامانمینا وتا زمانی که من این کارو نمیکردم اولا رفت و آمدشو کلا با خونواده من قطع میکرد و ثانیا زندگی رو برام جهنم میکرد نه یک کلمه باهام حرف میزد ونه میرفت واسم ریمل و کادو بخره!!!!! میگفت چون تو به من اهمیت نمیدی منم به تو اهمیت نمیدم.
من تا حالا تو این موقعیت قرار گرفتم که دارم میگم.سعی کردم با محبتای دیگه جبران کنم ولی بهم گفته که تا این خواستمو براورده نکنی همه این محبتات واسه فریب دادن منه.:302::302:
پس دیگه زود قضاوت نکن باشه؟
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
آخه تو اگه نسبت به اون و حرفاش بی تفاوت باشی و اومدی خونه پیش همسرت گلگی نکنی که دیگه اتفاقی نمی افته
ببین اونو یه مهره ی بی اثر تو زندگین بدون
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
تو هم زود قضاوت نكن مينا.
من تمام اين روزهاي تو را گذراندم. من آينده توام البته اگه دوام بياري و بموني و زندگي كني.
منم منت كشيدم. منم خرد شدم. منم له شدم.
اينقدر كه ديگه الان يك چيني بند زده ام كه مهدي مي ترسه با كوچكترين تلنگري از هم بپاشم.
براي همين بهم محبت مي كنه. هيچوقت خانواده مهدي و كارهايي را كه كردند را با خانواده شوهرت مقايسه نكن.
مينا مي دوني سقط بچه در اثر فشار عصبي يعني چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مي دوني چه فشاري رو من بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا مي توني تصورش را بكني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهدي هميشه مي ياد منت كشي. چون دلش براي من مي سوزه. مي دوني چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون از روز اول آشنايي مون تا الان هميشه عامل دعوا و ناراحتي اون و خانوادش بودند و مهدي اين را مي دونه. درك كرده. ديده.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
آخه تو اگه نسبت به اون و حرفاش بی تفاوت باشی و اومدی خونه پیش همسرت گلگی نکنی که دیگه اتفاقی نمی افته
ببین اونو یه مهره ی بی اثر تو زندگین بدون
اقليما جون لازم نيست من چيزي بگم و گلگي كنم. اون مي گه. اون مي سازه و مي گه.
حتي اگه هيچ چيزي هم براي گفتن نداشته باشه . دروغ مي گه.
كاشكي همتون فقط يكبار اون زن ديوانه را مي ديدين.
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
لیلا جان چرا خودتو ناراحت میکنی بیخیالشون شو فعلا
از زندگیت لذت ببر
اینقدرم فکر و خیال نکن
شوهرت مهمه که اونم داره سعی میکنه درکت کنه تو هم باهاش همدردی کن و به جلو پیش برو
گذاشته ها گذشته دیگه بهش فکر نکن
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
ممنون اقليما جون.
وقتي كسي بهم مي گه برم خونه اونا. انگار گردنم را گرفته و داره فشار مي ده و مي خواد خفم كنه.
كاش يكي مي فهميد كه من چه روزهاي وحشتناكي را ديدم كه حاضرم براي دوباره نديدنش خانوادم را بذارم كنار.
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
به خدا لیلا به جون خودم حتی اگه شوهرم بگه آره اونا مقصرن تو کوتاه بیا ، تو بدی رو با خوبی جواب بده
ویا حتی اگه رفتارش طوری باشه که من بفهمم اونا رو مقصر میدونه واسم کافیه کوتاه میام.اما حتی یک جمله هم نمیگه حتی یک رفتارشم اینو نشون نمیده.
بازم زود قضاوت کردی.تو چه میدونی که منو نصف شب...............
نمیخوام یادم بیارم نمیخوام
ولی اینو بدون همین اعتراف شوهرت باید واست یک دنیا ارزش داشته باشه
همین کوتاه اومدنش که باشه میریم جمکران باید واقعا واست مهم باشه
تا حالا شده حالم انقدر بد شده که بردنم بیمارستان ولی همون جا هم شوهر من از خودشو خونوادش دفاع میکرد.
میدونی که لرزش دست دیگه یار همیشگی من شده.میدونی تپش قلبم صد برابرشده؟
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
مينا تورو خدا برو يه دكتر متخصص اعصاب و روان! توروخدا به حرفم گوش كن! :316:
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
جناب دانشمند نوشته:
يه نكته مهم: مادر شوهر شما جز استثنائات رفتار جرات مندانه است! ( لطفا عميقا اين جمله رو بخونيد)
جناب دانشمند اين جمله اي كه نوشتيد يعني چي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
سلام
خسته ام. شب ها تا صبح خواب مي بينم. حتي اگه بعد از ظهر نيم ساعتم بخوابم خواب مي بينم. خواب امتحان داشتن و درس نخوندن. خواب امتحان داشتن و نرسيدن. خواب مهموني داشتن و نرسيدن . خواب .................................................. .......
سلام،
یعنی نمی تونید با مادر شوهرتون گاهی رفتار جرات مندانه رو تجربه و اجرا کنید.
مادر شوهر شخصیت ویژه ای است که به هیچ وجه مادر شما نیست! حتی جای مادر شما هم نیست! اما اگر رفتار جرات مندانه صحیح انجام بشه می تونه در این روابط هم موثر باشه اما در تمامی موارد مصداق نداره مثلا به هیچ وجه اجرای تکنیک صفحه خط خورده و یا جرات مندی فزاینده در مورد ایشون صحیح نیست و نتیجه معکوس رو خواهید گرفت
می خوام کمی بیشتر در مورد جرات مندی با شما صحبت کنم... چون احساس می کنم چند نکته رو باید روشن کنیم:
- جرات مندی یعنی بیان نظرات / عقاید و پیشنهادات شما غیر از اضطراب با احترام به طرف مقابل! ببینید اصل جرات مندی احترام به طرف مقابل است... اگر این رو در نظر نگیرید یعنی پرخاشگری! مثل رفتاری که شما در گفتگوی خودتون با مهدی داشته اید! شما جرات مند نبودید! چون به نظرات ایشون احترام نگذاشتید و من مهدی رو جرات مند تر از شما یافتم! و به ایشون آفرین گفتم!
پس در یک رابطه جرات مند، حتما برای طرف مقابل احترام، حقوق و حق اظهار نظر قائل هستیم و مطلعیم که الزاما نباید نظری رو ابراز کنه که ما خوشمون می آد!!!
- اعتبار بخشی، یا اعتبار سازی و یا دادن اعتبار به طرف مقابل نکته بسیار مهمی است که شما باید در رفتارتون با مهدی مد نظر داشته باشید! که البته در تاپیک دیگری هم از من این سوال رو پرسیده بودید... اینجا پاسخ می دهم، ببینید به طور کلی و در قالب مفهومی ساده، وقتی شما به نظرات، پیشنهادات و مهمتر از همه تجربیات فیزیکی ، معنوی و احساسی طرف مقابلتون احترام می گذارید و اونها رو مهم می دونید اعتبار بخشی می کنید! و بر عکس این کار بی اعتبار سازی است! وقتی از جملاتی از قبیل " اصلا اینطوری که می گی نیست! " یا " عمرا" یا " به هیچ وجه اینطور نیست" یا " این احساست اشتباهه عزیزم" استفاده می کنید دارید بی اعتبار سازی می کنید....
همواره بی اعتبار سازی پرخشاگرانه نیست! گاهی بدون اینکه بخواهیم بی اعتبار سازی می کنیم ... خیلی عاشقانه تجربیات طرف مقابل رو زیر سوال می بریم! اما اصلا منظوری نداریم...
- تفاسیر مختلف از موقعیت های یکسان نظر به تفاوتهای فردی، فرهنگی و جنسی!
نکته مهمی رو می خوام بگم! گاهی شما واقعا می خواهید اعتبار بخشی کنید! می خواهید به شوهرتون احترام بگذارید اما این کار رو با توجه به آموخته های فرهنگی، تربیتی و احساسی خودتون انجام می دید! این درست نیست! شما باید حساسیتهای شوهرتون، نظام ارزشهای ایشون رو پیدا کنید و نسبت به اونها باید ها و نبایدها رو تعریف کنید...
مثلا حسین از اینکه همسرش از بشقاب غذای خودش چیزی رو به بشقاب او منتقل کنه اصلا خوشش نمی اد! اما هانیه این کار رو با عشق و تمام وجودش انجام می ده و این کار رو یاد گرفته و اگر مادرش برای پدرش این کار رو می کرد، پدر هانیه در آسمانها بود ! اما این کار حسین رو ناراحت می کنه!! پس هانیه نباید این کار رو بکنه... شاید در مورد مرد دیگری این مصداق تغییر کنه! پس نمی تونیم فرمول یکسان رو اجرا کنیم... برای همین هم می گم باید اول کشف کنید! احساسات و عواطف رو شناسایی کنید و ببینید این احساسات ناشی از چه موقعیتی می باشد!؟
حالا بیایم یک بار دیگه نگاهی بندازیم به گفتگوی شما و اشکالات رو با توجه به قواعدی که به شما گفته شده بررسی کنیم و انتظار داشته باشیم، لیلا به زودی تغییرات رو اعمال کنه!
گفتم: بيا عيد فطر بريم جمكران.
( این یک پیشنهاده! آیا الزامه؟؟؟ رفتار لیلا جرات مندانه است چون نظر خودش رو بیان کرده! اما الزاما جواب شاید مثبت نباشه!! چون فرد جرات مند به طرفش حق اظهار نظر می ده)
گفت: ولي من مي خواستم بريم خونه بابا اينا. (حرفشون كه مي ياد قلبم شروع ميكنه تند تند بزنه)
گفتم: ما كه نه ديگه روز تعطيل داريم. نه عيد هر مراسمي مي شه تو مي خواي بري خونه بابات اينا.
(لیلا بی اعتبار می کنه حرف شوهرش رو! خیلی ساده... به همین راحتی صمیمت رو داغون می کنه! و بعدش سرزنشش هم می کنه)
گفت: تو هم بيا بريم نگفتم كه مي خوام تنها برم. مي ياي بريم.
آفرین به مهدی/ اعتبار سازی می کنه! / از تشدید جلوگیری می کنه!!! سعی می کنه با روش ناقصی که داره، به لیلا احترام بذاره)
گفتم: نه.
بازم بی اعتبار سازی!!!! این رفتار جرات مندانه نیست! این قدرت " نه " گفتن نیست... این پرخاشگری محضه!!! چون اصلا به نظرات مهدی احترامی نمی گذارد
گفت: چرا؟ خيلي ها اختلاف پيدا مي كنند تا ابد كه قهر نمي مونند تا كي مي خواي اينطوري ادامه بدي و نياي؟
گفتم: مهدي تازه يه كم داره بدن و اعصابم آروم مي شه. خواهش مي كنم دوباره اون روزا را شروع نكن. ياد ندارم يك روز فقط يك روز ما رفته باشيم خونه بابات اينا يا اونا اومده باشند اينجا و بعدش دعوا نشده باشه و كار من به بيمارستان نكشيده باشه.
لیلا اصلا دلیل مشخص و جرات مندانه ای برای "نه" که گفته نداره...به نظرات مهدی توجه نمی کنه و این یعنی رفتار جرات مندانه نداره!!! پس عملا رفتار جرات مندانه این نیست! ایشون حتی اگر می خواد بگه "نه".. باید اول همدلی کنه! اون هم در شرایط مناسب! بعد پل ذهنی بزنه ... و بعد با اظهارات " من" توضیح بده که چرا نمی خواد اینکار رو انجام بده... و بعد پیامد هاش رو هم بگه!
گفت: ولي من كه نمي تونم پدر و مادرم را نبينم
این حق طبیعی مهدی است!
گفتم: تو برو ببين من هيچ مخالفتي ندارم. مگه هفته پيش نرفتي بازم برو. هر وقت دوست داري برو . ولي به من نگو بيا.
لیلا باز هم بی اعتبار سازی می کنه!!! مثل اینکه فقط نظر خودش براش مهمه!!!
گفت: سكوت
گفتم: سكوت و احساس كردم اونم ياد اون روزهاي تلخ افتاده
نه لیلا جان! یاد اون روزهای تلخ نیوفتاده!!! تفسیر شما اشتباهه!! بی اعتبار شده و از ادامه بحث اجتناب کرده! یعنی صمیمت نابود شده اینجا دیگه!!!
بعد از نيم ساعت اومد بغلم كرد و گفت باشه مي ريم جمكران.
آفرین به مهدی!!! آفرین به مهدی!! آفرین به مهدی!!!
منم دوباره باهاش مثل قبل شدم.
ولي انگار يك چيزي درونم شكسته بود.
بله متاسفانه! شما صمیمیت رو داغون کردید!!!
شب شوخي كرد و گازم گرفت. ولي من ...
به حرفام گوش مي كرد. با خودم گفتم نكنه بره و به مامانش بگه
بهش گفتم مهدي تو محرم مني ديگه. نه؟
گفت يعني چي ؟ گفتم يعني حرف هايي را كه بهت مي زنم به كسي نمي گي .
( به این می گن بی اعتبار سازی)
گفت: نه
گفت: خوب بگو
گفتم: همين.
صبح كه بيدار شديم. بوسيدم و خداحافظي كرد و گفت دوستت دارم.
گفتم: اگه دوستم داري بيشتر بهم محبت كن
اوه خدای من! لیلا تو این شوهر رو داری خورد می کنی!!! اون یک ربات نیست! اون هم نظراتی داره... عقایدی داره... الزاما نباید همونی باشه که تو دوست داری!!
گفت: چه جوري ديگه محبت كنم مثل كتاب باربارا دي آنجلس
گفتم: نه و خداحافظي كردم.
ساعت 11:15 بهم زنگ . حالم پرسيد و گفت صبح خيلي ناراحت بودي. گفتم آره الانم همينطوريم.
گفت: چيزي شده؟
گفتم: نه بابا چي شده
چند دقيقه به گريه هام گوش كرد و گفت مي خواي بعدا زنگ بزنم.
گفتم : آره و قطع كردم.
----------------------------------------------
مهدی دوستت داره... خیلی روشهایی که به کار گرفته از شما بهتر بوده!
می تونم با این گفتگویی که داشتید بهتون اطمینان بدم به محض اینکه توصیه ها رو شروع کنید زندگی شما بهشت می شه...
ضمنا روز عید فطر رو برید جمکران... یا هر کجا که دوست دارید! اما یه سر کوچیک، به مادر و پدر مهدی بزنید! حتی اگر لازم باشه قبلش آرامبخش بخورید!!!!!
من از شما خواهش می کنم... بدونید که به نفع زندگی شماست و مهدی! با این کار به مهدی اعتبار می دید! و به خودتون احترام می گذارید!
RE: خودم براي خودم اعصاب خوردي درست كردم (فوري)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
به خدا لیلا به جون خودم حتی اگه شوهرم بگه آره اونا مقصرن تو کوتاه بیا ، تو بدی رو با خوبی جواب بده
مينا جان شوهر من هم هيچوقت اين حرف را به من نزده (حتي در بدترين شرايط)
ویا حتی اگه رفتارش طوری باشه که من بفهمم اونا رو مقصر میدونه واسم کافیه کوتاه میام.اما حتی یک جمله هم نمیگه حتی یک رفتارشم اینو نشون نمیده.
بازم زود قضاوت کردی.تو چه میدونی که منو نصف شب...............
نمیخوام یادم بیارم نمیخوام
من هم بارها و بارها
ولی اینو بدون همین اعتراف شوهرت باید واست یک دنیا ارزش داشته باشه
همین کوتاه اومدنش که باشه میریم جمکران باید واقعا واست مهم باشه
تا حالا شده حالم انقدر بد شده که بردنم بیمارستان ولی همون جا هم شوهر من از خودشو خونوادش دفاع میکرد.
من هم بارها و بارها. در بيمارستان رها شدم به خاطر اون ها.
میدونی که لرزش دست دیگه یار همیشگی من شده.میدونی تپش قلبم صد برابرشده؟
ولي الان فقط مي خوام يك چيز را بگم. و اونم اينه كه وقتي تاپيكت را مي خونم تا سر حد مرگ عصباني مي شم.
عصباني از دست تو و از دست هر كس ديگه اي كه بازيچه دست مادر شوهرش شده و به خاطر اون زندگيش را به هم ريخته و الان احساس بدبختي مي كنه و به هيچ وجه هم راضي نيست كه از اون بدبختي كه توش گير كرده و داره دست و پا مي زنه، بيرون بياد.
مي دوني چرا از اين آدما عصباني مي شم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون خودم يك زماني يك همچين آدم ضعيفي بودم و زندگيم را نابود كردم.
البته الان چند وقته كه دارم مي سازمش ولي شايد ديگه هيچوقت مثل اولاش نشه.
هيچ وقت يادت نره داري بهترين سال هاي عمرت را به خاطر كسي كه شايد چند صباحي ديگه اصلا نباشه، هدر مي دي.
اولين قدم حل پزشكي مشكل رابطه زناشويي تونه نه محبت كردن به شوهرت كه اون را فريب دادن خودش بدونه.