شميم جان به حرف جناب دانشمند گوش كن.
بايد با شوهرت حرف بزني (البته خيلي اصولي و جرات مندانه) و اين مشكل را براي هميشه براي خودت حل كني. وگرنه هميشه عذاب مي كشي.
نمایش نسخه قابل چاپ
شميم جان به حرف جناب دانشمند گوش كن.
بايد با شوهرت حرف بزني (البته خيلي اصولي و جرات مندانه) و اين مشكل را براي هميشه براي خودت حل كني. وگرنه هميشه عذاب مي كشي.
خورشید تابان عزیز سلام
من واقعا نمیخواستم نوشته هام باعث لرزیدن دل کسی بشه، راستش منم مثل شما بودم، یعنی بعضی اوقات میدیدم با کسانیکه حقشون نیست بی وفایی میشه و این منو میترسوند برای همین همیشه اگه پاک موندم یا اگه از کاری دست کشیدم به خاطر خودم بوده نه کس دیگه ای برای همین پشیمون نیستم، گاهی میگم کاش منم مثل خیلی از دخترها هیچی رو رعایت نمیکردم ولی در واقع اینطور نیست چون حداقل وجدانم راحته و احساس خوبی از پاک بودنم دارم
مرسی که برام دعا میکنی، خیلی احتیاج دارم
آرزو میکنم یه زندگی خوب نصیبت بشه و سهمت از دنیا شادی و سلامتی و عاقبت بخیری باشه عزیزم
:43:
سلام به همگي من تازه با اين سايت مشاوره آشنا شدم راستش منم يه سري مشكلاتي تو زندگيم دارم كه دلم ميخواد از تجربه ها و حرفهايي چند نفر استفاده كنم خيلي احتياج به كمك دارم نميدونم بايد تو همين تاپيك مشكلاتم و با شوهرم مطرح كنم يا جايي ديگه؟ لطفاً راهنماييم كنين
مهسان عزیز تو صفحه اصلی انجمن، بالای تاپیکها "موضوع جدید" رو بزن و مشکلتو مطرح کن
ایشالا که هرچی هست زودتر حل بشه:43:
شمیم جان سعی کن سالگرد ازدواج خوبی داشته باشی و بهتون خوش بگذره
و حتما با همسرت حرف بزن و خودت رو از این همه نگرانی که به نظر من مشکل خاصی نیست در بیاری
یادت باشه همسرت الان نزدیک ترین و محرم ترین فرد به توئه
اگرم پاکی ونجیبی و با کسی قبل از ازدواجت رابطه نداشتی به خودت و همسرت احترام گذاشتی و هیچ وقت از این بابت ناراحت نباش و و همیشه به این مسئله افتخار کن و اینو لطف خدا بدون
راستی هیچ کار خدا بی حکمت نیست
سعی کن از این امتحانم مثل همیشه نمره عالی بگیری
اگه آداب گفتگو رو رعایت کنی هیچ مشکلی پیش نمی آد
برات دعا می کنم
تو هم برام دعا کن که خراب نکنم ..........
مرسی اقلیما جان
حتما دعا میکنم و محتاج دعا هستم
دوستت دارم
آرزو میکنم شنبه با کلی خاطره خوب و کلی موفقیت بیایم و برای هم بنویسیم:46:
سلام شمیم خوبی؟
کجایی؟اوضاع خوبه؟
سلام دوستان
سلام اقلیما جان
من دیروز رفتم برای سونو، خدا رو شکر گفت هیچی نیست فقط بهم گفت مرکز این بالا بودن هورمونت مغزته، فکر و خیال نکن، تو دلم گفتم یکساله استرس شدید دارم سر کارای شوهرم سر این جریانهایی که بوی خیانت میده، معلومه که یه چیزیم میشه
امشبم میریم دکتر ببینم چکار میکنه
دیشبم یه جشن کوچولو گرفتیم، رفتم براش فوتبال دستی که دوست داشت خریدم، گل و یه دسر ساده و شام هم گذاشتم و کادوشو خیلی رومانتیک تزئین کردم
اومد خونه، یه دسته گل خریده بود، کلی ذوق از خودم نشون دادم، بعد نشستیم بهش گفتم خب، گفت خب، گفتم وا میگم خب، گفت خب چیه؟ گفتم خب بده کادومو، هههههه، گفت اول تو، خلاصه یه کم اول تو اول تو
منم ازش خواستم کادوشو پیدا کنه، وقتی دید کلی تشکر کرد، ذوق کرد و ...
ولی کاری کرد که همه احساسم به هم ریخت،
گفت منم برم کادومو بیارم، رفت یه فلش که دیده بودم طرح کفش دوزک بود و من کلا کفش دوزکو دوست دارم آورد، برای همه دوستاش یا آشناهاش حتی اگه بخواد پول کادو بده میره کلی میگرده یه پاکت خوشگل پیدا میکنه، اما کادوی منو گذاشت تو کیسه بزرگی که البته تزئینی بود ولی کادوی تولدمو گذاشته بود توش
من خیلی ناراحت شدم
از یک هفته پیش داریم حرف سالگرد نامزدیمونو میزنیم، ولی اصلا به خودش زحمت گشتن نداده بود، یه چیزی از تو مغازه برام آورده بود، خب میگم خودم گفته بودم خوشم اومده ازش، ولی این کارش خیلی ناراحتم کرد
ولی با شیطنت بازش کردم و کلی ذوق کردم بازم گفتم عیب نداره
هی دست دست کرد تا از تو جیبش یه کارت هدیه بهم داد، البته نمیدونم چقدر موجودی داره، شاید 20 تومن
خیلی ناراحت شدم
مطمئنم اگه کادوم کوچیک بود فقط فلشو بهم میداد
اینو مطمئنم
این کارش خیلی ناراحتم کرد، اینکه سعی میکنه هموزن اون چیزی که براش خرج میکنم برام خرج کنه
همین عملش باعث شد از دیشب و جشنمون متنفر بشم، اصلا بهم خوش نگذشت هرچند در ظاهر نشون میدادم همه چی خوبه
یه اتفاق دیگه
5شنبه رفتیم بازار برای خرید، گفتم بریم آینه شمعدونم ببینیم، من هنوز نخریدم، نقره میخوام حدود 1تومن میشه
بعد بهش گفتم حالا که جا نداریم، بیا تا 1تومن من طلا بردارم، هروقت خونمونو عوض کردیم و جا داشتیم، میریم آینه شمعدون میخریم هم سودشو کردیم هم منم یه تیکه طلا دارم بعد میفروشم
برگشت گفت برو بابا، تو طلاتو خریدی، هرچی جای خودش،
من خیلی بهم برخورد ولی ادامه ندادم
موضوع اینه که اگه من بخاطر کمبود جا از خرید آینه شمعدون کوتاه میام اشکال نداره ولی اگه به جاش بخوام طلا بخرم آتیش میگیره، یه جورایی حس میکنم میخواد خالی نگهم داره
این خیلی برام سخته
دو روز دیگه بخواد این کارا رو بکنه یا توقع داشته باشه هیچوقت توقع طلا نداشته باشم اذیتم میکنه
میخوام باهاش صحبت کنم
میدونم همه چیز به هم میریزه ولی میخوام بهش بگم اگه اینطوری فکر میکنه، اگه فکر میکنه فقط باید هرجا خواست خرج کنه من باهاش نمیمونم، واقعا نمیتونم دوروز دیگه بخاطر بچه نشستم تو خونه، بدون حقوق ، برای هر مبلغی که نیاز دارم بهم توهین بشه یا بخواد برام سقف تعیین کنه
گفتم شاید منظورش این بوده که از آینه شمعدون نگذریم
برای همین میخوام ازش بخوام برام دستبند بخره، نزدیک عروسی خواهر زادشم هست، اگه سر این موضوع باز حرفشو تکرار کنه دیگه مطمئن میشم و واقعا باهاش برخورد میکنم
تو زندگی ما بیشتر از اینکه ایشون برای من خرج کنه من دارم براش خرج میکنم
من هیچ مرزی نمیبینم و وقتی میبینم اینطوری برخورد میکنه و از نظرش مرز وجود داره همه احساسم به هم میریزه
خیلی سخته
من دارم داغون میشم
مخصوصا حالا که فهمیدم این فکر و خیالها و فشارها داره رو جسمم اثر میزاره دیگه نمیخوام تحمل کنم
نمیخوام از جونم برای کسی مایه بزارم که اگه پاش بیفته معلوم نیست چکار میکنه
نمیدونم
ذهنم خیلی درگیره
دیگه از بودن کنار همسرم لذت نمیبرم
از دیشب همه چی داغون شده تو ذهنم
:302:
سلام شمیم جان
مگه نگفتن زن و شوهر رفیق غم و غصه هم هستند.ولی تو داری جوری رفتار می کنی که همسرت فقط از شادی تو لذت ببره و به قول معروف رفیق شادیات باشه این خیلی خوبه ها ولی به چه قیمتی
به قیمت اینکه همش خودخوری کنی اگرم می خوای همسرت رفیق شادیهات باشه حداقل خودتم خودتو اذیت نکن
و واقعا هم همین طوری باشه
شمیم جان منم مثل توام و رفتارها و افکار و همه چیز شوهرم برام خیلی خیلی مهمه و این به نظر من زیاد خوب نیست چون به هر چیزی زیاد گیر بدی بلاخره به یه چیزی می رسی که خوشایندت نیست
سعی کن یه مدت حواستو و فکرتو از همسرت و رفتاراش دور کنی و یه کم خودتو آروم کنی و به آرامش برسی
تا هم حساسیتت روش کمتر بشه
سلام شميم جان
توي كتاب "رازهايي در مورد زنان" خوندم كه: زن ها وقتي از مردشان بي محبتي مي بينند فوق العاده پرتوقع و بهانه گير مي شوند.
اين چيزهايي كه تو پست 98 تعريف كردي به نظرم بيشتر به خاطر پيش زمينه بي مهري است كه از شوهرت داري. به نظرم اگه بتوني اون مشكل را حل كني (همانطور كه جناب دانشمند گفتند) ديگه اينقدر اين موضوعات كوچيك ناراحت و به هم ريختت نمي كنه عزيزم.
اما در مورد اين موضوع كه گفتي "تو بيشتر از شوهرت براش خرج ميكني"
اشتباه محض است ديگه هرگز تكرارش نكن:305::305::305::305: