RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
خواهر عزیزم می می،
اتفاقا به تاپیک شما بسیار سر می زنم و دنبال می کنم...چرا شما سری به زندگی خودتون نمی زنید؟؟
گفته بودید که سعی می کنم توصیه هایی که گفتی رو عملی کنم، من که چیزی ندیدم!؟ پست 38 رو بخون و قضاوت کن... کارهایی که انجام دادی رو بگو! من اگر ببینم شما توجه می کنید و انجام می دهید... می آیم و می نویسم... هر کاری از دستم بر آید انجام می دهم... اما اگر ببینم بی توجهید و کار خودتون رو انجام می دهید... صرفا پستهای شما رو می خونم و ناراحت می شوم! همین...
اما بعضی نکاتی که در نوشته شما در پست 90 خوندم رو می گم...
- آداب گفتگو رو یاد بگیرید! حتما این کار رو انجام بدید...
در آداب گفتگو سعی می کنیم چند تا کار رو انجام ندیم:
- تشدید : شما می گید... ایشون بد تر می گویند... شما بد تر می گویید... در پایان نتیجه نمی گیرید... به این می گیم تشدید که به داد و فریاد ختم می شه! برای جلو گیری از تشدید شما ( با توجه به اینکه با شما صحبت می کنم و عملا هر دو طرف) باید تن صدای خود را پایین آورید، لطیف تر صحبت کنید/ اعتبار سازی کنید
- عدم توجه و اجتناب: یعنی وقتی کسی صحبت می کند شما اجتناب کنید... یا محل بحث رو ترک کنید و یا موضوع رو عوض کنید...
- بی اعتبار سازی: یعنی سرزنش کنید/ متهم کنید/ بر چسب بزنید/ قضاوت کنید/
حالا شما نگاه کنید به بحث شما و همسرتون:
*قضاوت:
- فرمودید رفته بودیم بیرون... خب این فضا آیا برای گفتگو فرصت خوبی بود؟ اولین چیزی که باید برای گفتگو های مهمی که دچار تعارض و اختلاف نظر با هم هستید رعایت کنید همین فضای گفتگو است و زمان گفتگو/
* آموزش شیوه برخورد با مسئله:
- هنوز امری واقع نشده و شما موضوع رو به چالش کشیدید! اول بذارید ببینید شما رو دعوت می کنند یا نه!؟
فرض می گیریم مساله رو می خواهید تعریف کنید! این هم شد راه حل؟؟؟ پاک کردن صورت مسئله؟ اصلا قابل قبول نیست.. این راه حل شما، که بیانگر این است که نه می آییم و نه می رویم! یک راه حل هیجان مدارانه است که اتفاقا ناسازگارانه هم هست...پس اصلا قابل بحث نیست!
شما باید در وهله اول با مسائل مواجه شوید نه صورت مسئله رو پاک کنید!
سپس مساله رو تعریف کنید و عنوان انرا محدود کنید
همه راه حلهای ممکن رو بنویسید... نه حتی بگید!! بنویسید!! طوفان ذهنی به پا کنید... بگذارید هر راه حلی به نظرتان می آید بنویسید
راه حل ها را امتیاز دهید
راه حلی رو انتخاب کنید که بیشترین منفعت/ کمترین ضرر/ مساله مدارانه باشد ( منجر به حل مساله شود نه صرفا پاسخ هیجانی شما باشد)/ سازگارانه باشد
* رفتار جرات مندانه
شما باید رفتار جرات مندانه داشته باشید/ اما منفعل عمل می کنید/ وقتی منفعل عمل کنید هرگز نظر خودتون رو نمی گید/ احساس می کنید مورد ظلم واقع شدید/ گذشته همواره مورد سرزنش شماست/ خود رو بی ارزش می پندارید و فکر می کنید دیگران به اندازه کافی به شما اهمیت نمی دهند/ اولویت نظراتتان را در آخر نظرات دیگران قرار می دهید/ کمتر حرف می زنید/ احساس می کنید افسرده شده اید/
فعلا می خواهم که پست 38 رو عملی کنید تا زمینه برای آموزش مهارتهای دیگه برای شما فراهم بشه
تغییراتی که در پست قبلی 38 بوجود می آورم و به پست 38 اضافه کنید. ببینید خواهرم! سعی لازم نیست! باید عملی کنید...
- تمرین تنفس شما بصورت سریع هر دو ساعت یک بار 5 نفس از صبح که بر می خیزید
- استپ شدید به افکار منفی با بستن یک کش به دور مچتان بصورت شل! هر وقت افکار منفی سراغ شما می آید کش را بکشید تا محکم به مچ شما بخورد... سپس فکری را جایگزین کنید( این فکر مقابل فکر منفی شما نیست) مثلا فکر میکنید که شوهرتون به شما اهمیت لازم رو نمی دهد به دلیل... فورا کش را بکشید/ چشمتان را ببندید/ تمرین تنفس کنید/ تصور کنید که کنار دریایی آرام ایستاده اید... همه جزئیات را ببینید/ حتی صدفها رو/ رنگ صدفها رو/( به این شیوه می گیم فکر جایگزین)
- ورزش کنید. روزانه 20 دقیقه پیاده روی سریع برای شما از نون شب واجب تره! فقط پیاده روی سریع یا رقص سریع!
سوالی داشتی بپرس...
یک هفته فرصت داری که مسائل بالا رو عملی کنی..
اگر لازم بود هر روز بنویس... سوال کن!
موفق باشی
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام می می عزیز
پدر منم تو دوران جوونی خیلی بددهن و عصبی بود دست بزن هم داشت.الان خیلی خوب شده و تو خونه ما حرف حرف مامانم.مثلا سر قضیه ازدواج داداشم چون داداشم خودش قبلا با واسطه از خانواده عروس خانوم نظرشونو پرسیده بودو همه قول و قرارها رو گذاشته بود و شب خواستگاری قضیه رو مطرح کرده بودبابام خیلی عصبی بود و می گفت اصلا خواستگاری نمیرم و تو هیچ مراسم دیگه هم شرکت نمیکنم ولی مامانم در عرض2 دقیقه نظرشو کاملا عوض کرد که همون شب رفتن خواستگاری. به نظر منم اکثریت مردها وقتی وارد دوران میانسالی میشن خیلی رام و ساکت میشن. همیشه وقتی به گذشته فکر میکنم مامانم رو مقصر همه کودکی های ناآرامم و جو آشفته خونمون میدونم .به نظرم بابام بیشتر دنبال محبت بود و همه داد و هواراشو به خاطر همین بود ولی مامانم خیلی بهش بی اعتنایی میکرد .
خواهر خوبم توصیه منم بپذیر و به شوهرت محبت کنه و صبر داشته باش به روزی فکر کن که آرامش تو خونه شما برقرار باشه و بچه هات به خاطر این کارت همیشه قدردان تو خواهند بود.به نظر من شوهرت جنبه های مثبت خوبی داره . صبحا وقتی از خواب بلند میشی یه لیست از همه کارای خوب همسرتو مرور کن تا با دید مثبت روزتو شروع کنی. از بحثی که خودتم میدونی آخرش ناراحتی پیش میاد پرهیز کن.در روابط جنسی با آشتیاق بر خورد کن بعضی وقتا هم خودت آغازگر باش و ...
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
جناب sci ،برادر گرامي و پاييزان عزيز ممنونم :72:
و اما جناب sci من به شما حق ميدم دعوام کنيد:324: اين بهتر از اينه که برام چيزي ننويسيد و بابت راهنماييهاتون ممنونم.:72:
گفته بوديد سوال داشتم بپرسم اول اينکه:در مورد شيوه برخورد با مسئله فرموديد با مسئله برخورد بشه تا اينکه بخوام صورت مسئله رو پاک کنم. متوجه منظورتون نشدم؟اگه منظورتون همون بحث دعوت خواهر و برادرها براي افطاره،خوب اين مسئله پارسال و پيارسال پيش اومد و امسال همسرم چندين بار ازم نظر خواست چيکار کنيم و وقتي ازم نظر ميخواد نميتونم بي تفاوت باشم و بايد فکرمو بهش بگم و نميتونم اون رو فعلا مسکوت بذارم تا وقتي که دعوت بکنند.دومين سوالم هم در مورد جرات منديه که فرموديد،من متوجه نميشم کجاي بحثم اينو نشون ميده من منفعل عمل کردم و آدم منفعلي هستم؟ اگه ميشه اون قسمت رو بهم بگيد و ممنون ميشم بهم بگيد چيکار ميکردم بهتر بود؟
و اما در مورد کارهايي که تو پست 38 ازم خواستيد قبول دارم همش رو انجام ندادم و مستحق مجازات هستم ولس تا حدي انجام ميدم،در مورد کلاس بدنسازي متاسفانه به علت اينکه به ماموريتم خورد و بعدش هم ماه رمضان اين موضوع تعطيل شد،اميدورام که بتونم تو خونه انجام بدم،از امروز حتما شروع ميکنم.
در مورد 15 يا 20 دقيقه براي گفتگو با همسر بعد از شام بايد بگم متاسفانه همسرم همينکه از اداره به خونه ميرسم بايد سير تا پياز قضيه رو بهش بگم و اگه چيزي از قلم بمونه و بعدا بگم عصباني ميشه همين مورد آخري که بهتون گفتم.در مورد تنوع در روابط زناشويي بايد بگم اوايل زندگي خيلي مشتاق بودم ولي چون هزينه برميداشت همسرم ناراحت ميشد و منم کم کم دلسرد شدم،مثلا دلم ميخواست لباسهاي تميز و قشنگ ، ولي متاسفانه لباسهام خيلي خيلي محدوده و همسرم از خرج کردن بدش مياد و همش بهم ميگه چه فرقي داره آدم تو خونه چي بپوشه و نبايد بي خودي براي اين خرج تراشيد،گفته بوديد اگر در اين زمينه آگاهي نداشتم ازتون بپرسم ممنون ميشم در اين مورد راهنماييم کنيد که چه کارهايي براي تنوع روابط زناشويي ميتونم بکنم؟ازم خواستيد بخاطر خساست همسر ناراحت نشم سعي ميکنم ولي بعضي وقتها طاقتم طاق ميشه مثلا الان يه مدته در مورد عادات ماهانه دچار اختلال شدم خودم حدس ميزنم از قرص فلوتاميده که براي تستسترون ميخورد آخه چند روز آخر دوره درمانم رعايت نميکردم و بجاي 3 تا در زمانهاي مشخص،قاطي پاتي ميخوردم فکر کنم بخاطر اون شرايط بدني ام به هم ريخته،حلا دو هفته است وضع به همين منواله يه کلمه نميگه بريم دکتر،وقتي هم من ميگم ميگه کارمون شده براي دکترها پول خرج کنيم و به نظرتون اين ناراحتي نداره؟از طرفي خوب منم يه خانم جونم با هزارن خواسته دلم ميخوام براي خودم چيزي بخرم،از چيزي خوشم اومد براي خودم يا همسرم بخرم،خوب منم آدمم.کارم شده کار کنم ماهيانه حقوق بگيرم و بدون هيچ خواسته اي براي چيزهاي ديگه برنامه ريزي بکنيم جناب sci باور کنيد تو اين دو سال به ندرت پيش اومده بريم بيرون و من از چيزي خوشم بياد و بخره البته منظورم بيشتر پوشاکه تازه دعوام هم کرده،چون خودش به سر و وضع اهميت نميده انتظار داره منم مثل اون باشم مثلا يه کيف داشته باشم به هيچ وجه نميتونم و نبايد به فکر خريد يه نوع ديگه باشم و علاقه من مهم نيست و اسم اين زياده خواهيه و توقع بيش از حد.البته ميدونيد بهم چي ميگه؟ميگه ما بايد ابتداي زندگيمون براي چيزهاي مهم تر برنامه ريزي کنيم و براي اين چيزها خرج نکنيم که اين 10 يا 12 سال طول ميکشه ولي بعد اون ديگه فکرمون راحته.ولي خوب اين به چه درد من ميخوره مني که به هيچ چيز نبايد علاقه داشته باشم تا منتظر باشم ببينم بعدا چي ميشه.گفته بوديد رو حقوقم برنامه ريزي کنم اين عملي نيست چون پول مياد خونه و با هم که البته منکه مجبورم طوري که اون برنامه ريزي ميکنه قبول کنم انجام ميشه و يه قرون از اون پول در اختيار من نيست و من سرخود نميتونم کاري بکنم(که اين رو متاسفانه از دامادشون ياد گرفته که با خواهرش همچين کاري ميکنه انگار وظيفه زنه که حقوقش رو بياره به همسر تقديم کنه).
اميدوارم جواب سوالاتم رو بديد و منتظر نظراتتون در مورد چيزهايي که نوشتم داشتيد ازم دريغ نکنيد،ممنونم
در مورد بقيه کارها هم قول ميدم از امروز به طور جدي شروع کنم...:72:
م اوم
راستي يادم رفت بگم قرص اسيد فوليک و سولفات روي رو براي کمبود آهن رو شروع کردم و دارم ميخورم.
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام خواهرم،
به هيچ وجه مستحق مجازات نيستيد/ اصلا كسي حق چنين كاري رو نداره و اگر جديتر با شما صحبت مي كنم به دليل اينكه بايد به خودتون بياييد و زندگي واقعي رو شروع كنيد....
- اميدوارم خوب باشيد در مورد اختلال در پريود، مي تونه به دليل نا مرتب مصرف كردن قرص فلوتاميد و طبيعتا افزايش ميزان آندروژن در خون باشه... شما بايد اين قرص رو زير نظر پزشك متخصص مصرف كنيد و طي دوره هاي مشخص حتما معاينه بشيد و آزمايش بدهيد تا نتيجه هاي بهبودي هر چه سريعتر حاصل بشه. البته اختلال در پريود از 28 روز حتي گاهي 35، 40 روز هم ديده شده كه البته گرماي هوا، استرسهاي محيطي و اضطراب هم بي تاثير نيست اما شما زمينه مساعدي هم براي اين عقب انداختن داريد كه البته حل خواهد شد. اگر خواطرتون باشه در مورد آرامش شما در پست 38 صحبت كرديم. در صورتيكه آرامش رو تمرين كنيد مطابق توصيه هاي 38 و 91، بي شك اين مشكل نيز كمتر از گذشته خواهد بود. در طول مصرف فلوتاميد پوستتون خشك شايد بشه... هر شب به پوستتون برسيد اين هم از مهمترين كارهاي شما به حساب مي اد.
- ورزشي كه به شما توصيه مي شه براي افزايش ميزان سروتونين هست. براي همين حتما رقص با فعاليت بالا،( تانگو نرقصيد) يا ورزش ايروبيك با فعاليت بالا براي شما بسيار واجبه!!!!
- در مورد اينكه شوهرتون از شما موضوعي رو مي پرسه كه در مورد دعوت خانواده ايشون به افطار چه كنيم، به هيچ وجه نگفتم سكوت كنيد و اين مساله رو مسكوت بگذاريد! اتفاقا با توجه به تجربيات سالهاي گذشته بايد در اين باره صحبت كنيد! اما با قواعدي كه گفته شد... و با هم! يعني با شيوه اي كه در بالا گفتم با هم مساله رو بنويسيد... محدودش كنيد.. و با روشي كه گفته راه حل هيجان مدارانه و سازگارانه رو پيدا كنيد
- قبلا به شما گفته بودم با همسرتون از محل كار تماس بگيريد. پست 38، مشكل پرس و جوهاي ايشون رو اينگونه و با روشهاي ديگه كم مي كنيم
- در مورد مسائل زناشويي لطفا اين پست رو بخونيد : روابط زناشويي
بايد عرض كنم كه اين رابطه اصلا خرجي نداره... فقط يك درايت/ مهارت و مديريته
- در مورد مسائل مالي با اعتماد به نفس كامل عمل كنيد و به توصيه هايي كه در پست 38 به شما كردم گوش كنيد
سوالي بود بازهم بپرسيد
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
:104::104::104::104::104::104:
جناب sci ممنونم بي نهايت:72:،اگه کوتاهي ميکنم ازم ناراحت نشيد دست خودم نيست بعضي وقتها ميبرم.
چند تا مطلب ميخواستم البته ببخشيد که من هي مزاحم شما ميشم.يکي اينکه دوره استفاده از قرص فلوتاميد يک ماه بود و من قطع کردم و دکتر زنان گفته بعد از دو ماه از قطع قرص دوباره براي چکاپ برم و از زماني که قطع کردم دچار اختلال شدم که البته من خودم سر سري گرفتن زمان قرص خوردنم رو علت ميدونم.
دوم اينکه نميدونم برادر گرامي شايد من خنگم ولي وقتي نمونه عيني برام مياريد بيشتر متوجه حرفاتون ميشم مثلا همين بالا که در مورد مشکل پرس و جوي همسرم برام مسئله رو باز کرديد يا در مورد مسئله دعوت براي افطار.
در مورد مسائل اقتصادي هم اونطور که فهميدم بايد سعي کنم با همسرم هم حسي کنم
فقط با عرض شرمندگي يه سوال که برام خيلي مبهمه؟
گفتيد منفعل نباشم ميشه چند نمونه از کارام رو بگيد که اينو نشون داده و در اين مورد راهنماييم کنيد.من با اين مورد خيلي مشکل دارم و راست ميگيد، من فکر ميکنم تو زندگيم خيلي بهم ظلم ميشه چون من ناديده گرفته ميشم و علايقم مهم نيست.
و يه سوال ديگه اينکه به نظرتون با در جريان گذاشتن همسرم در مورد همه چيز ممکنه همسرم بهتر بشه يا اينکه نه من به اين وضع عادت خواهم کرد و کمتر مقاومت نشون خواهم داد؟(ميدونيد من از اين کار که همسرم از جيک و پوک من خبر داشته باشه خوشم نمياد)
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
خواهرم،
- اختلال در پريود شما، مي تونه به دلائلي كه گفتم باشه... اگر اين بي نظمي در شروع ماه تير اتفاق افتاده طبيعيه... و اگر در مرداد ماه و چند روز اخير هم تكرار شده مي تونه ناشي از استرس و اضطراب باشه... اما حتما به پزشك مراجعه كنيد و مجدد ورد معاينه حضوري قرار بگيريد. وضعيت هورمونال شما، ميتونه بستر مناسبي براي اين اختلالات بيش از ديگر بانوان همسال باشه... جاي نگراني نيست/ به پزشك مراجعه كنيد و يك كنترل انجام بديد
- همدلي كنيد... در فرايند همدلي شما سرزنش نمي كنيد/ بر چسب نمي زنيد/ نمي گيد اه تو چقدر اينجوري هستي/ غر غر نمي كنيد/ مقايسه نمي كنيد :شوهراي مردم... شوهر فلاني... زندگي بقيه!.../ احساسات شوهرتون رو انكار نمي كنيد/ اما الزاما كار ايشون رو تاييد نمي كنيد/ اما براي خلع سلاح كردن ايشون، باهاشون همراهي مي كنيد و عملا كاسه داغتر از آش مي شيد... با اين رفتار شيوه اقتصادي رو به ايشون آموزش مي دهيد... مثلا مي گيد: نه اين رو نمي تونيم اين ماه بخريم.. اما سعي مي كنيم با جمع كردن اين مقدار از حقوق من اگر موافق باشي طي دو ماه آينده بخريم.
- وقتي مي گيد سرم ورانداختم پايين و گفتم باشه.. عملا اجتناب كرديد و منفعل بوديد/ وقتي قهر مي كنيد عملا رفتار انفعالي داريد... / در اينباره بيشتر خواهيم گفت... فعلا به آرامش برسيد، همه چيز به زودي بهتر خواهد شد
- ببينيد وقتي شما براي همسرتون توضيح مي ديد/ مثلا از محل كار تماس مي گيريد و براش توضيحي رو مي ديد/ عملا بعد از مدتي همسر شما شرطي مي شه كه شما سر ساعتي خاص به او تلفن كنيد و براش مسائل مهم رو توضيح بديد/ پس دقت كنيد و همه مسائل لازم نيست... صرفا يك مسائله مهم رو ! / با اين شيوه عملا شما شوهرتون رو شرطي مي كنيد و كنترل اين رفتار ايشون رو بدست مي گيريد... در موقعي كه منزل هم مي آييد چند موضوعي كه اهميت نداره ولي با هيجان براي ايشون تعريف كنيد... در طول اين تعريفها ارتباط چشمي برقرار كنيد/ بهشون بگيد مي خواستيد چيزي رو بخريد و ترجيح داديد نخريد!! بگيد كي مي خواهيد بخريد/ در عنوان كردن مسائل خلاقيت داشته باشيد و چيزهايي رو بگيد كه خوشش هم بياد و به شما اعتماد كنه/ روي نكته اي در تعريفهايتان زياد نمانيد/ تايم بگيريد بيش از 7 دقيقه تعريف نكنيد!!! عملا با اين رفتار بعد از سه هفته دقيقا! ديگه شما رو مورد پرس جو قرار نمي دهد..
سوالي بود بپرسيد
(اصلا مزاحم نيستيد)
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
پاراگراف پست 94 رو تصحيح مي كنم:
- در مورد اينكه شوهرتون از شما موضوعي رو مي پرسه كه در مورد دعوت خانواده ايشون به افطار چه كنيم، به هيچ وجه نگفتم سكوت كنيد و اين مساله رو مسكوت بگذاريد! اتفاقا با توجه به تجربيات سالهاي گذشته بايد در اين باره صحبت كنيد! اما با قواعدي كه گفته شد... و با هم! يعني با شيوه اي كه در بالا گفتم با هم مساله رو بنويسيد... محدودش كنيد.. و با روشي كه گفته راه حل مساله مدارانه و سازگارانه رو پيدا كنيد
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
فکر ميکردم تنهام و اونقدر آه و ناله تو حرفام هست که حوصله همه سر رفته .ولي وقتي ميبينم جناب sci،جناب baby، دل ،پاييزان 2 و ليلا موفق عزيز و ساير دوستان اينقدر پيگير من هستن اميدوار ميشم.:310:
دوستان از همتون ممنونم واقعا ممنون:72::72::72:
نميدونم مدير همدردي هم سري به تايپيک من ميزنن يا نه ولي ميخوام بابت اين تالاري که ايجاد کردن کمال تشکر رو بکنم و بهشون بگم واقعا فکر نميکردم دوستان اين سايت اينقدر صادقانه براي کمک به دوستانشون مشتاق باشن و بي هيچ چشم داشتي هر کاري از دستشون برمياد براي حل مشکل يک دوست انجام بدن.من شرمنده همه دوستان هستم و بابت همه چي از همتون ممنونم و به عنوان يه خواهر که ميخواد در حق برادر و خواهرش دعا کنه ،آرزو دارم اجر اين کاراتون رو به حق اين ماه عزيز از خدا بگيريد، آمين...... :323:
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
سلام دوستان يه مشکل جدي برام پيش اومده و ازتون کمک ميخوام
من از دوران مجردي تو سينه سمت چپم يه توده حس ميکردم و اهميتي نميدادم ولي بعد از ازدواج چون ميخواستم زماني که بچه دار ميشم مشکلي نداشته باشم رفتم چکاپ و چون مدتي بود که سينه چپم درد ميکرد متخصص زنان به يه متخصص جراحي که تو جراحيهاي سرطان سينه هم تخصص داره معرفيم کرد،دکتر از سينه ام نمونه برداري کرد و وقتي جواب پاتولوژي رو بهش دادم گفت:تو سينه سمت چپم توده خوش خيم به اندازه 2 سانت هست و در سينه سمت چپم هم دو تا خيلي ريزتر هست که مهم نيست.بهم گفت دو راه داري يا قبل از بارداري بهت توصيه ميکنم جراحي کني و برش داري يا اينکه هر سه ماه يک بار بياي چکاب ببينم بزرگ ميشه يا نه.بهم گفت توصيه ميکنم قبل از بارداري برش داري تا هم درد کمتري رو تحمل کني و هم ممکنه در زمان بارداري بزرگتر بشه يا دردش بيشتر بشه.
حالا موندم چيکار کنم ميترسم اگه برش ندارم بزرگتر بشه البته درد هم داره و خودم تمايل به عمل دارم ولي از طرفي ميترسم عمل کنم و تو غدد شيردهي ام تو زماني که ميخوام باردار بشم تاثير بذاره.موندم چيکار کنم اگه اطلاعاتي داريد ممنون ميشم کمکم کنيد،جناب sci شما در اين زمينه تخصصي نداريد؟دکتراي شما در خصوص چيه؟
RE: اين عضو قديمي دلش تنگه!!! دوستان کمک...
می می عزیزم؛ خوشحالم که داری به خودت میرسی؛ و توجهت رو متمرکز کردی روی خودت!
آفرین!:104::104: