RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
مي دوني اشتباه ما آدمها در بسياري از مواقع ازكجا شروع ميشه ؟!
ا ز آن جايي كه خودمان را ناجي زندگي ديگران فرض مي كنيم و فكر مي كنيم ما مي توانيم و رسالت نجات دادن زندگي ديگران را به بهانه ي عاشقي داريم .
من مي تونم ترا درك كنم .
اما يادت باشه كه تو به سهم خودت هنوز تجربه ي يك زندگي زناشويي را هم نداري چه رسد به اينكه بخواهي ناجي اين آقا و زندگي اش باشي . قرار هم نيست كه ما ناجي باشيم و نقش ناجي بازي كنيم . ابدا چنين فلسفه اي براي ازدواج مفروض نشده است.
فرض بگير يك نفر در آب در حال غرق شدن است و دست و پا ميزند . تو به حكم عاشقي در داخل آب مي پري تا او را نجات دهي . چند سال مي تواني در نقش غريق نجات عاشق ايفاي نقش كني ؟!
يك روزي خودت هم خسته مي شوي و مي بيني كه غريق خسته تر از تو ، تو را با خودش زير اب مي كشد .
از نفس مي روي . شايد از بيرون خيلي ها برايت سوت و كف و هورا بكشند و تو را و احساس و عشقت را تحسين كنند و يا خيلي ها ترا لعن و نفرين كنند كه چرا مراحل نجات را تكميل نمي كني ؟! به اين دليل كه هميشه از بيرون گود دستور لنگ كردن آسان است.
اما مطمئن باش اگر روزي خسته شدي و ... ، غريق در حالي كه ترا زير آب مي كشد ، قربان صدقه ات مي رود و از عاشقي اش در گوش تو زمزمه خواهد كرد و ........... و اگردر دو قدمي ساحل رهايش كردي كه تا جان سالم به در ببري و نفس تازه كني تازه لعن و نفرين بيرون گودي ها شروع مي شود . بدون اينكه خودشان تلاشي براي همين دو قدم باقي مانده انجام بدهند اگر هم از آب بيرون بيايد كه ميايد به سمت تو نخواهد آمد به سمت افرادي مي رود كه ترا لعن و نفرين مي كرده اند. حتي اگر زمان ماندنش در كنار آنها كوتاه باشد و راهي شود به جايي كه ....... تو مي شوي يك خاطره .
توجه داشته باش حتي انسانيت و اخلاقيتي كه داشته اي و شهامتي كه بازي كرده اي و ..........( كلا هر آنچه از پيمان زندگي ات را كه درست بازي كرده اي ) به قضاوت گرفته مي شود و مي شي آدم بده ي قصه !قصه اي كه شايد تو بهترين آدم در آن ميان بوده باشي كه ايثار- مسئوليت و تهعد و توجه و اهميت و پشتكار و ..... را در همه ي مراحل به دليل عاشقي بازي كرده اي . كسي كه مرد يك خانواده را مدتها حتي شده در ميان دست و پا زدنهايش برايشان زنده و سالم نگه داشته و از بركت وجودت به هر ترتيب بيرون گودي ها هم فيض برده اند و......
اين قانون اين تيپ زندگي هاست . خواه پند گير خواه ملول .
و باز يادت باشه كه كسي عادت نداره سر دوربين را به سمت خودش بگيره و همه علاقه ي وافري دارند كه سر دوربين به سمت بيرون باشه تا ........ غافل از اينكه اگر جاي تو بودند شرايط خودشان خرابتر از اين حرفها بود . اما حرف زدن راحت ترين كاري است كه بشر مي تواند انجام بدهد !
به سرت دستمال نبند كه امروز سر دردت به اندازه اي نيست كه نيازمند اينكار باشي .
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
اتفاق اصلا به تنها چيزي كه فكر نكرده همين حس ناجي بودنه
من اگه همچين تصميمي اومده به دهنم 90 % اش به خاطر خودمه نه اون
چاما مطمئن باش اگر روزي خسته شدي و ... ، غريق در حالي كه ترا زير آب مي كشد....و خاطره شده
با يه ادم معمولي هم ازدواج كنم ممكنه همين ها به وجود بياد
درسته ؟
خوب چرا پس با كسي كه حس خوب دارم نكنم ؟
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
تو اختيار دار زندگي ات هستي و در نهايت كاري را مي كني كه دوست داري
ولي يادت باشه كه داري بازي مي كني و اين همه آدم را كه در حال مشاوره دادن به تو هستند به بن بست مي كشاني .
هر كس با زباني ترا از اينكار منع مي كند و تو بر روي حرف خودت اصرار داري . بكن .
اتفاقا به نظرم تو اگر ازدواج دوم كني و زن دوم بشوي خوشبخت خواهي شد . حتما اينكار را انجام بده .
موفق باشي :72:
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نه
از دستم ناراحت نشيد
من فطق دنبال توجيه درستم
اكه مي دونستم كارم درسته اصلا نمي اومدم اينجا و از شما ها كه كمك نمي خواستم
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سامره
فرض کن همه ما را مجاب کردی، همه ما موافق تو شدیم، حتی تشویقت کردیم که برو و به یک زندگی عاشقانه رومانتیک دوهمسری بپیوند، آیا همه اینها واقعیت را عوض می کند؟ آیا مشکلات آینده تو از بین خواهد رفت؟ آیا این راه به خوشبختی ختم خواهد شد؟
اینها هیچ تفاوتی در واقعیت امر نخواهند کرد
پس سعی کن به ما جواب ندهی و در درون خودت سوالات ما را از خودت بپرسی و جواب های منطقی برایشان بیابی... اینقدر پست ها را سوال جوابی نکن، برای هر پستی مجبور نیستی پاسخی بدهی، فقط فکر کن، درست ومنطقی، همین
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
دختر خوب
تو تاپيكت به ده صفحه رسيده يعني 100پست . سرعت و روند تاپيكت به نسبت زمان زياد و سريع بوده . به اين دليل كه دوستان مورد تو را خاص دانسته اند و همگي در اين تاپيك شركت كرده اند كه جا داره من از همگي تشكر كنم و به ويژه از دوستاني كه به دليل اين تاپيك پستها و تاپيكهايشان مورد بي توجهي قرار گرفته عذرخواهي مي كنم .
اما تو بعداز اين روند و اين تعداد پست همان حرفي را مي زني كه روز اول زده اي و ابدا تغييري در نگرش تو ايجاد نشده است .
توصيه مي كنم تاپيك بازي ها را بخواني مخصوصا صفحه ي 3 و پست 28 را با دقت بخواني .
http://www.hamdardi.net/thread-9560-page-3.html
اگر قرار باشد تغيير رويه اي ندهي متاسفانه حرفي براي گفتن باقي نمي ماند .
در ضمن يك نكته ي ديگر اينكه چيزي كه درمورد خاص بودن رابطه و...ترا شگفت زده كرده آنچنان هم شگفت انگيز نيست .
تو كاملا بر حسب پيش نويس زندگي ات چنين تصميمي گرفته اي و بر مبناي همان هم مي خواهي انجام دهي . مگر اينكه كاملا تصميم بگيري از فضاي اين كودك خارج شوي و قدري بالغانه به موضوع نگاه كني و بالغانه تصميم بگيري در نتيجه از فضاي پيش نويس خارج شوي .
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط samereh
عزیزم عشق تصاحب کردن نیست، عشق از خودگذشتگی است.
اينا شعاره....
من متوجه نشدم یعنی بنظر شما عشق تصاحب کردنه یا کلا خود عشق شعاره؟
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
چقدر جالب... من این تاپیک رو دوبار کامل خوندم... یک بار همه تاپیک رو و بار دوم فقط پستهای بانو سامره رو...
اما هنوز نفهمیدم چه کمکی؟ چه کمکی از دست دوستان ساخته است؟ ایا شما رو خطری تهدید می کنه یا مشکلی هست که فرمودید کمکم کنید؟
یا صرفا می خواهید بگید این تابو باید شکسته بشه و این کار باید متداول بشه... خب اونقدر ها موضوع جدیدی نیست! خیلی ها همسر دوم هستند... تابویی در کار نیست!!
مشکل خاصی هم نیست همه می تونند دو تا زن بگیرند یا حتی چهارتا... شاید همسر شما هم دوست داشت بعدا سه تا زن داشته باشه... اینکه مشکل خاصی نیست... این یه راه و شیوه زندگی هست که قبل از ما بوده... بعد از ما هم هست...
اما من هنوز نمی دونم چه کمکی از دوستان بر می اد؟ مشکلی هست؟ چیزی شما رو ازرده کرده و خاطر شما رو پریشان کرده؟
مشاور چه کمکی می تونه به شما بکنه؟
...چند نکته: خواهشا هیجان زده نشوید... سوالات فوق رو با دقت جواب بدهید و نکات زیر رو مطالعه کنید و جواب ندهید
نکاتی که بی دل گفت و سوالاتی که کرد رو جواب ندادید... به نظرم یک بار دیگه پستی که زدند رو بخونید... بخصوص پست دوم و سوم...
ایا طی این پنج ماه عشق اون مرد به شما ثابت شده؟
فرض کنید عشق مخفی شما بسیار خوب پیش رفت... حاضرید تحمل کنید مرد شما با زن دیگری خوش باشد و همبستر باشد... یا مسافرت بروند و خوب و خوش باشن...بعد اگر به شما بگوید تنها عشق او هستید باور می کنید؟
شما از رابطه ای معمولی در پستهایتان نام برده اید که میان او و همسرش می باشد... اما وقتی می گوئید همسرش یعنی عمیق ترین نوع رابطه میان انها جاریست...
من شما خواهر خوبم رو منع نمی کنم... دعوت به ارامش می کنم و تاکید می کنم که لطفا یک ساعت بعد از خوندن ۳ بار این پست فکر کنید...موسیقی ارامی رو پخش کنید و فقط فکر کنید که چرا کمک خواستید.... بعد ارام بنویسید
بی شک تنها نیستید...
...
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
به هر حال اینگونه مسائل به طرق مختلف وجود دارد یا ممکن است برای افرادی پیش بیاید. ما نیاز به یک تاپیک قوی و علمی و تجربی داریم که بتوانیم سایر مراجعان که مشکلی مشابه دارند را به آن ارجاع دهیم. شما باید مزایا یا معایب احتمالی آن را به صورت ملموس فهرست کنید، و با مثال توضیح دهید تا آنچه که مراجع می داند بیشتر توسط او حس و درک شود و بتواند خود را در آن موقعیت قرار بدهد و سود و زیانهای احتمالی از چنین زندگی را بسنجد و انتخاب کند. اینکه مراجع در نهایت چه می کند، تصمیم خود اوست و مسئولیت انتخاب هر کس به عهده اوست. امامسئولیت ما اینست که بدون حساسیت ، اهانت و درگیری و تحقیر ، به مراجع آگاهی دهیم تا فرد دقیقا خود را در آن شرایط ببیند و تصمیمی از روی آگاهی بگیرد.[/color]
سامره در پست 95 گفتی: "من فقط دنبال توجیه درستم"
یعنی چی؟
این توجیه درست را برای پدرت میخواهی که راضی بشه به ازدواج شما با این آقا؟
عزیزم من انگار هم مجبورم به شما جواب بدم، هم اینکه به پارازیتهایی که این وسط انداخته میشه و موضوع را به چالش های بیهوده میکشاند! و تاپیک را میبرد به طرف بحث های آزاد. خیلی خلاصه میگویم:
به قول بالهای صداقت عزیز هیچ مردی ملک شخصی زنش نیست. وقتی یک انسان را تا حد یک ماشین و متعلقات شخص دیگری پایین بیاوریم، صحبت از عشق و زندگی و... قطعا به ناکجا آباد خواهد رسید.
مجوزی خدا در قرآن به بشر داده، که خود پیامبر هم شامل این امر چند همسری بودند، و الان هم در قانون مملکت ما مجاز هست. و اگر بخواهیم انگ "خیانت" یا "دزدی" و ... بهش بزنیم لازمه اش این است که خدا و پیغمبر و دین و قانون و ... را زیر سوال ببریم و در مقابل همه اینها بایستیم.
بحثی که ما در اینجا میکنیم برای روشن کردن آسیب های احتمالی این قضیه است. بنده مثالهایی دارم از خانمهایی که نمیدانم بدلیل نوع افکارشان یا مهارتهایشان یا هرچه، از زندگی دو همسری شان راضی هم هستند و اصلا هم در انزوا نیستند (در جریان ریز ترین مسائل زندگیشان بوده ام واقعا شادند). خانمی را میشناسم که از افراد موفق همین اجتماع هم هست اما بدلایلی تن به این ازدواج داد منتها با آگاهی از تمام مسائل پیش رو و الان هم به هیچ وجه شاکی نیست.
یکی هم مثل من که بدون آگاهی و علیرغم پذیرش وجود همسر دیگر وارد این زندگی شدم و با چالشهایی رو برو شدم.
ما در مملکتمان جنگی داشتیم که بسیاری از مردان این مملکت عزیزترین کسانشان را و عشقشان را گذاشتند و رفتند و هیچگاه بازنگشتند. زنان و فرزندان این مردان که برای ناموس این سرزمین جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند، بی سر پرست شدند. کمتر مردی پیدا میشد که مجرد باشند و با این زنان ازدواج کنند (هرچند که وجود داشت). برخی از این زنان به ناچار مجرد ماندند با همه نیازها و سختیهای تنهایی و عدم حمایت از سوی مردمی که شوهران این زنان به خاطر آنها جانشان را دادند. برخی از این زنان از سوی مردانی که همسر داشتند حالا یا بدلیل احساس دین و یا بدلایل دیگر خواستگاری شدند و ازدواج کردند.
هم زمان زنانی بودند که در جنگ ضایعاتی دیدند که بازهم برخی از این زنان با سختی در ازدواج مواجه شدند.
مردانی هستند که بدلایلی توان ادامه زندگی با همسر اول را ندارند و زوجین هر دو به اشکالات لاینحل زندگیشان واقفند اما طلاق را هم به دلیل وجود فرزندان یا ترس از تابو های اجتماعی به صلاح نمیدانند و تن به اینگونه ازدواجها میدهند.
خلاصه صدها دلیل میتوان برای ازدواج دوم پیدا کرد که در بعضی موارد حتی نفعش به ضررش بچربد.
مسئله این است: آیا آگاهی های ما و دلایل ما برای خودمان (و نه دیگران و نه محکمه ها!) آنقدر قوی هست که این زندگیها ما را به تعالی برسانند و به ما آرامش ببخشند؟
همانطور که زندگیهای تک همسری ملغمه ای از انواع و اقسام مسائل ریز و درشت هست، این زندگیها هم مسائل خودش را دارد به اضافه یکسری مسائل دیگر. و آن مسائل دیگر، مهمترینش نوع نگاه خود فرد است. که بخشی از این نگاه علاوه بر عدم حساسیت به وجود همسر اول، مربوط میشود به عدم حساسیت به نگاه برخی از افراد.
مطمئنا همان مردمی که با طلاق همسر اول، او را طرد خواهند کرد و عین جزامی با او برخورد خواهند کرد و شوهرانشان را از او قایم خواهند کرد، همان بیرون گود نشینهایی هستند که با آمدن زن دوم برای همان همسر اول حالا دل میسوزانند و دایه مهربانتر از مادر میشوند.
آنچه که مهم است این است که علاوه بر شناخت خود و تواناییهایت برای شروع این زندگی، بدانی چقدر برای این طور افراد و حرفهایشان تره خورد میکنی! چقدر چشم به دهن مردمی هستی که فقط کارشان حرف زدن بدون تفکر است!
حالا اگر تصمیم ات را گرفته ای بسم الله! این گوی و اینهم میدان!
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
اول از همه باید بگم ما هممون حداقل یک بار عشق رو به سبک شما تجربه کردیم حالا یا به عنوان زن اول یا به عنوان زن دوم. نمام خوبیها و لحظات خوبی که خانم بی دل گفتن در تمام زندگیهای زناشویی دیده می شه . ولی مشکلات زن دوم دو برابر مشکلات زن اول است (مشکلات با اون اقا و جامعه).
عزیزم من که خیلی نگران شدم وقتی دیدم شما به طور گزینشی حتی پستهای جامع خانم بی دل رو خوندید و فقط قسمت اخر پست خانم بی دل رو که به مزاقتون سازگار اومد رو تایید کردید.
اگر واقعا نگاه شما به مسائل ازدواج هم همینطور گزینشی باشه پس این اقا هم احتمالا خیلی از معیارهای شما رو نداره و شما تنها به نکات مثبت این اقا توجه کردی.
شما که پتانسیل عاشق شدن رو دارید چرا این عشق رو به پای کسی نریزید که عشقتون رو فقط برای شما خرج کنه نه اینکه پیش شما شارژ بشه و بره اونو پیش یکی دیگه خرج کنه؟
لطفا به این قسمت ها از نوشته های خانم بی دل هم توجه کنید.
بی دل گفته است:
"خانم سامره در درجه اول به عنوان یک زن خدمت شما عرض کنم که تصویری که شما از این زندگی برای خودت ساخته ای تنها بر مبنای تخیل شما است چون واقعیت های زندگی دو همسری (حالا آسیبهایش بماند) فیل را از پا در میاورد. و بر اساس تجربه در اکثر موارد هم این همسر دوم است که بیشترین آسیب را می بیند. شاید سالیان سال برای همسرت دوست داشتنی بمانی یا شاید هم نه! اما در اصل ماجرا که حق و حقوق همسر دوم هیچگاه به اندازه همسر اول رعایت نمیشود هیچ تغییری حاصل نخواهد شد. یادم هست توی یکی از پستهایت نوشته بودی اصلا از آن خانم بدت نمیاید. الان در این مرحله این حس کاملا طبیعی است. همچنان که عشق بین شما و آن آقا قابل لمس است. اما این هم طبیعی است که بعد از مدتی (در اثر حقایقی که بعدها خودشان را نشان میدهند) حس های دیگری جایگزین خواهند شد!"
راستی چرا راه دور برویم . چرا پای صحبت پدر و مادرت نمیشینی تا از انچه بر دلشان رفته برایت بگویند.