RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
در پاسخ به پست 88
مشخصا رفتارهاي شما در بسياري موارد عمل نيست و عكس العمله!
اما اگر عكس العمل ها رو بتونيم كنترل كنيم و دقيق انجام بديم شايد منجر به عمل بعدي نشوند و تشديد بوجود نياد!
مهارتهايي مثل مهرات گفتگو كردن، رفتار جرات مندانه اين رو به ما آموزش مي دهند...
ببينيد مثلا تو خيابون يكي به ما ناسزا مي گه... مي تونيم بگيم اون عمل بدي انجام داده و من نمي تونم خشمم رو كنترل كنم و مي زنم مي كشمش!!! اما اين عكس العمل رفتار درستي نيست!!! و كاري از پيش نمي بره
پس با جنگ قدرتي كه راه انداختيد بخصوص تو سكس موافق نيستم...
اگر مي خواهي شوهرت بهت احترام بذاره... بهت توجه كنه! و اون چيزي باشه كه دوست داري... فقط يه كار كن! به خودت احترام بذار و رفتار جرات مندانه داشته باش... همين! و بدون كه به محض شروع كردن اين مهارتها زندگيت تغيير مي كنه! مشروط به اينكه بخواي...
سوالي بود بپرس...
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
مشخصا رفتارهاي شما در بسياري موارد عمل نيست و عكس العمله!
اما اگر عكس العمل ها رو بتونيم كنترل كنيم و دقيق انجام بديم شايد منجر به عمل بعدي نشوند و تشديد بوجود نياد!
وای نمیدونین ازاین جملتون چقدر احساس کردم که شما تنها کسی هستید که منو فهمیدین.:72:
اما ببخشید این همه سوال میکنم اما اینکه ( جرات مندانه حرف بزن ) قبول دارین خیلی کلیه و برای کسی که هیچ مهارتی نداره خیلی سخته. میشه یه کم باهام راه بیاین.لطفا
امروز که رفتم خونه سر این قضیه پول چه برخوردی داشته باشم؟
راستشو بخواین از دست باباشم خیلی ناراحتم البته اگه شوهرم راست گفته باشه و وخودش با خواسته خودش پولو پس نداده باشه.
منم بگم پس منم پول بابامو پس میدم؟
بازم دفترچه هامونو و کارهاشو چک کنم یا نه ؟اخه اصلا بهش اعتماد ندارم.میدونم که تو همین خونه خرج میکنه اما هم خیلی زرنگ نیست و هم خیلی ناسیونالیسته.
ازاینکه بهم دروغ گفته حق نداشتم ناراحت شم؟ واقعا از من خجالت میکشیده بگه واسه همین دروغ گفته؟توجیه کارش منطقیه؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
دروغ منطقي نيست! به هيچ وجه...
اما معمولا ترس از سرزنش موجب مي شه كه يكي از زوجها به ديگري موضوعي رو نگه ... چيزي كه براي شما اتفاق افتاده.. يعني همسر شما به دليل ترس از سرزنش، موضوع رو به شما نگفته! تا جائيكه شما نسبت به ايشون بي اعتماد شديد
عملا دروغ ايشون يك عمله!!! اما عكس العمل چي بوده اگر راستش رو مي گفت؟ سرزنشش مي كرديد... منتقد درون شما يك ريز داره شما رو نقد مي كنه و ايشون رو.. يه خورده گوش كن! مي شنوي! همش داره به شما مي گه مي بيني اون زرنگ نيست! كار بلد نيست! سرش رو كلاه مي ذارن... اما اين صداي منتقد قدرتمند درون شماست... اون رو با تمرين تنفس.. گوش دادن به موسيقي و توصيه هايي كه گفته شده آرومش كنيد
توصيه هايي كه به شما گفتم رو انجام بديد...
خب... پس سرزنش نكنيد/ مقايسه نكنيد/ بر چسب نزنيد/ اعتبار سازي كنيد
نه لزومي نداره كنترل كنيد.. چون ايشون هم به اندازه شما نگرانه! ايشون هم مطمئنا داره براي هيمن زندگي تلاش مي كنه... پس دركش كنيد!
نگيد خب.. منم مي رم پول بابام رو پس مي دم! اصلا بيا همديگر رو بكشيم!
نه اين راهكاري هيجانزده است... دنبال راهكار مساله مدار باشيد اما نه امروز
بذاريد روابطي كه كمي خراب شده... باز سازي بشه.. چند روز ديگه بشينيد و گفتگو كنيد
امروز عادي برخورد كنيد و بدونيد كه ايشون هم به فكر هست...
بهش بگيد كه بهش اعتماد داريد...
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آداب گفتگو رو برات مي ذارم...
-- سبك گفتگو: بهترين سبك گفتگو، گفتگوي صريح است... يعني كاملا واضح و غير مبهم! در اين شيوه شما احساسات، خواسته ها و افكار خودتون رو بيان مي كنيد. از يك طرف حالت منفعل نداريد كه احساس كنيد داره از شما سو استفاده مي شه... و از سوي ديگر با توجه به اينكه عواطف همسرتون رو شناسايي كرديد خودتون رو با احترام به اون عواطف و ارزشها به نحوي معقول تطبيق مي دهيد . در اين فضا از پيش بيني احساسي به جاي ذهن خواني استفاده مي كنيد. افراد صريح، همواره انعطاف پذيرند چرا كه به نيازهاي ديگران،عواطف و احساسات ديگران احترام مي گذارند و چون اعتماد به نفس دارند همواره دنبال خواسته هاي خود نيستند... اين صراحت به سرعت موجب صميميت مي شود! عملا شما اين فرصت رو براي شوهرتون هم قائل هستيد كه برنده بشه و نمي خواهيد كه برنده باشيد! در اين روند ايشون هم به سرعت ياد مي گيره با شما صريح صحبت كنه... و اجتناب نكنه! شما صريح نمي گيد و سعي مي كنيد حرفتون رو بخوريد! بعد مي شيد بمب ساعتي...همه رو يه دفعه مي ريزيد بيرون! نترسيد! احساساتتون رو صريح بگيد... مودبانه و محترمانه! با شرايط فوق و توصيه هايي كه در ادامه مي گم!
-- اين كه مهارت گفتگو كردن چه زماني به كار مي آيد زماني است كه شما و همسرتون داراي اختلاف نظر هستيد و يا متعارض عمل مي كنيد / يا / موضوع بسيار حساس است كه صحبت معمولي در رابطه با آن بسيار دشوار است
-- در گفتگو دو موضوع بسيار مهم است! يكي حالت كلام شما ( تن صدا، بيان، شيوه بيان) زبان بدن شما! عملا شما با هر دو گفتگو مي كنيد... حتي نوع پوشش شما در گفتگوي شما بسيار مهم است... مثلا نمي شه با لباس خواب در رابطه با موضوع مهمي صحبت كرد!
-- استفاده موثر از جملات "من"، از جانب خودتون صحبت كنيد نه همسرتون!
روش استفاده از جملات من استفاده از روش XYZ هست:
هنگامي كه در موقعيت X ، عمل Y را انجام دادي، احساس Z كردم! ترتيب اين بافت مهم نيست اما اين ترتيبي كه گفتم بهترينه! مثلا چندي پيش ناراحت بودي كه همسرت وسائلش رو پراكنده مي كنه... اگر از جملات تو استفاده كنيم : " تو عادم شلخته اي هستي!" تو اصلا به فكر نيستي كه منم خسته ام و سر كار بودم!!! "
اما جملات من: وقتي مياي خونه ( موقعيت X) و وسائلت رو پراكنده رها مي كني ( عمل Y)، احساس ناراحتي مي كنم( بيان احساس Z)
-- متكلم وحده نباشيد و به همسرتون فرصت دهيد جملات شما رو كامل كنه و تكرار كنه
-- در هنگام گفتگو وضعيت مناسب همسرتون داشته باشيد ( اگر نشسته، بنشينيد) (ايستاده، بايستيد، )
-- در چشمانش نگاه كنيد و گاهي دستانش را بگيريد
-- شنونده فعالي باشيد: يعني:
1/ توجه كنيد، تو آشپزخونه ظرف نشوريد بگيد حرف بزن مي شنوم! گوشم با توئه!!!
2/ به احساساتش توجه كنيد/ يكسري از مساول رو نمي گه اما شما مي فهميد از حالت بدنش! آنها رو رد گيري كنيد و بازگو كنيد... ( خيلي ناراحت شدي!! ) شايد عقايدش رو بگه اما احساسش رو نگه!احساس رو كشف كنيد!
3/ به طنين و لحن صداي شوهرتون مثل يك گوينده راديو گوش كنيد!
4/ اعتبار بخشي كنيد!
کی از موارد مهمی که یک گفتگو رو موثر می کنه اعتبار سازی یا اعتبار بخشی است و بی اعتبار سازی هم یکی از مهمترین مواردی هست که گفتگو رو تخریب می کنه...
اعتبار بخشی عملا ارتباط کلامی و حرکتی شماست (زبان شما و زبان بدن شما) که همسرتان رو آگاه می کنه که همراه او هستید.. به آنچه می گوید علاقه نشون می دی و احترام می گذاری، به تجربه اش بها می دی هر چند اگر کاملا هم موافق نباشی
مثلا می گی : به نظر می رسه کار مهمیه! .... فکر می کنم تجربه بزرگی بوده! گاهی با تکان دادن سر و یا حتی جملاتی که نشان دهنده درک صحیح از احساسات ایشون هست اعتبار بخشی می کنید! احساس می کنم امروز خیلی این موضوع خسته ات کرده! فکر می کنم واقعا نمی خواستی باهاش همراه باشی!
اگر در مورد افکارش صحبت می کند و یا با جملاتی احساساتش رو بیان می کنه به اونها اعتبار بدهید
بعضی مواقع در گفتگو شما کاوش می کنید در مورد احساسی که واقعا عنوان نمی شه! مثلا شوهر شما در رابطه با موضوعی صحبت می کند و نمی گوید چقدر ناراحت شده! شما می پرسید: به نظرم این موضوع ناراحتت کرده! شاید شوهر شما به شما بگه: نه اینطور نیست... (اما متوجه شده که شما به احساساتش توجه داشتید و این کافیه)
شما در روند اعتبار بخشی عملا تایید نمی کنید... از احساسات خودتون فرا تر می رید و گوینده رو درک می کنید...
هرگز جای او صحبت نکنید و عملا حرفی تو دهنش نگذارید در این فرایند شما هیچ نیتی نباید داشته باشید... جز گوش دادن و درک و توجه! همین
5/ سوالهاي باز بپرسيد تا اطلاعات بيشتري بگيري! تشويقش كنيد اطلاعات بده!
6/ گفته هاش رو بدون كم و كاست و زياد كردن، خلاصه كنيد و بهش بگيد! مثلا مثل ديشب: پس منظورت اينه كه اگر ساعت 7 راهي بشيم به موقع مي رسيم!
چند تا موضوع هم هست كه گفتگوي شما رو مثل ديشب تخريب مي كنه:
1. تشديد! گفتگوي ديشب و امروز صبح شما رو تشديد خراب كرده! شما چيزي رو مطرح مي كني/ همسرت با كلام بدتري پاسخ مي ده/ شما منفي تر پاسخ مي دي/ او منفي تر و دعوا مي شه! چي كار كنيم نشه!!!
-- نياز نيست برنده بشيد!!!
-- تن صدايتان رو نرم كنيد و سريعا اعتبار بخشي كنيد!
2. بي اعتبار سازي: شما گاهي بدون آنكه واقعا بخواهيد تجربيات و احساسات همسرتون رو محترمانه و يا غير محترمانه تحقير/ انكار و بي اعتبار مي كنيد! جملاتي مثل : اصلا اينطور نيست! فكرت اشتباهه! ايني كه ميگي غلطه!!! يا سرزنش مي كنيد!: گفتم اينطوري نكن! يا مقايسه مي كنيد: يارو هيچي حاليش نيست! وضعش رو ببين!!!
براي جلوگيري از اين موضوع، اعتبار بخشي كنيد
3. تفسير منفي نكنيد. از جملات و عبارتها تفسير منفي نكنيد/ شنونده باشيد و ذهن خواني نكنيد
4. از بحث اجتناب نكنيد/ كناره گيري نكنيد! اينكه محل رو ترك كنيد و برويد و يا يك دفعه ساكت باشيد! طفره بريد...
*براي هفته اي كه مي آد هر شب 20 دقيقه گفتگو كنيد! اما نه در رابطه با مسائل مهم و حياتي! راجع به مسائلي كه نه مهم هستند و نه تعارض داريد...
* از شوهرتون 5 بار تشكر كنيد كه 2 بار آن با عبارت بهت افتخار مي كنم همراه باشه... شيوه تشكر حتما با جملات "من" باشه... احساس خيلي خوبي دارم وقتي...
* روابط زناشوييتون رو فراموش نكنيد
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا، خواهر گلم،
شوهرت رفتار جرات مندانه نداره... بهش كمك كن ضمن اينكه اين رفتار رو تو خودت تقويت مي كني ايشون هم اعتماد به نفس كامل داشته باشه و رفتاري جرات مندانه رو ارائه كنه!
نري بهش بگي تو بي دل و جراتي ها!؟!؟! شوخي بود...
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آقای SCI خیلی دلم گرفته.من دیگه واقعا به بن بست خوردم. فکر میکنم عمدا داره این طوری برخورد میکنه که خودم اقدام کنم.اما واقعا نمیدونم واسه جداشدن بایداز کجا شروع کنم؟
روز چهارشنبه خیلی عادی برخوردکردم انگار هیچی نشده اما مدام دنبال بهونه میگشت.کسی که اصلا حرف زشت نمیزد حالا هر جملش چند تا فحش داره!!!!داد میزد سرم که تولعنتی منو مجبور کردی این خونه بزرگ رو بگیرم!!!تو شیطانی و.....فقط اشک میریختم سعی کردم باهزار بدبختی آرومش کنم،حس میکردم دست خودش نیست خیلی عصبیه.نشوندمش و با اصرار یه قرص آرام بخش بهش دادم و سعی کردم فحشاشو فراموش کنم.
روز بعد مامانش با اینکه من(ببخشید:163: من بیشعور خنگ که نمیدونم کی میخوام به خودم احترام بذارم و واسه خودم احترام قائل شم)حسابی منت مامانشو کشیده بودم و با یه دنیا احترام بهش گفته بودم که توروخدا بیاین خیلی خوشحال میشم منم مثله دخترتونم دیگه !!!!!!و جواب ایشون :که نه من دخترمو با دنیا عوض نمیکنم و هیچ کس هم نمیتونه واسه من مثله دخترم باشه .من دخترم و دامادمو به همه ترجیح میدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!به همین صراحت!!(آخه دخترش از یکی ازشهرای اطراف که فقط یک ساعت راهه داشت میومد خونشون!!!!)گفتم خوب با اونا بیاین یا نیم ساعت تنهاشون بذارین. وااااا خدا مرگم بده دختر و دامادمو ول کنم واسه خاطر عروس!!!!!نه نگین تو رو خدا، نیومد مهمونی بابام اینا و دلم واقعا شکست.
شوهرم اصلا این بی احترامی رو به خودش و نه به من نمیفهمه اصلا نمیفهمه که خونوادش کمترین بهایی به اون نمیدن.وقتی که هم که چیزی میگم داد میزنه سرم که از توبیزارن با اینکه آخرین باری که من مامان ایشونو دیدم اصلا مشکلی نبود.به جز احترام چی کار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:302:
اصلا واسش مهم نیست مامانش با من چطوری حرف زده.اگه من بودم حتما از شوهرم دفاع میکردم و به مامانم این حقو نمیدادم.
جمعه نزدیک افطار چون میدونن من روزه میگیرم داداشم واسمون آش آورد مامانم جگر آورد و بابام اومد یه سری بهمون زد و باغچمونو آب داد و رفت همین!!!!!!هیچ کدوم به دو سه دقه نرسید و از همم خبر نداشتند به خدا.
به هیچ کدوم اعتنا نکرد و محل نذاشت.:302: با گریه ازش دلیل رفتارشو پرسیدم و سرمو رو شونش گذاشتم اما اول پرتم کرد که ازت بدم میاد.(نمیدونه که ازش متنفرم فقط واسه آرامش داشتن زندگیم سعی کردم این چند روزه خودمو لوس کنم!!!!)
چرا هرلحظه یکی از خونوادت میان؟چرا دخالت میکنن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حق ندارن بیان(حتی تو خونه نیومده بودن و از دم در رفته بودند)
وانقدر حرفای زشتی که میتونم قسم بخورم از اول عمرم نشنیده بودم و هزار تا توهین به خونوادم فقط به جرم اینکه به فکرمون بودن!!!!!!!!!!!!!!!!:302::302: خونواده ای که دائما از دامادشون تعریف میکنن و به خدا انقد بهش محبت میکنن که من خودم حسودیم میشه حالا هزار تا فحش بد بهشون میده!!!!!!!!!
چون نایی واسه جواب دادنش نداشتم عصبی تر شد و دهن روزه یه مشت کوبوند تو پشتم که الان هنوز درد داره. واقعا از حال رفتم
شب هم با دوستم رفتم مراسم شب قدر و اون خوابید که این بیشتر از همه دلمو درد آورد.اون نه روزه میگیره و نه..........
کاش تو انتخابم دقت کرده بودم.کاش چشامو باز کرده بودم .ازخودم از انتخابم و از زندگیم متنفرم.
احساس میکنم همیشه داره تحقیرم میکنه.
فکر کردم با محبت میتونم اما محبت این چند روزه خرابترش کرد.اون بینهایت بی جنبس.
باید حتما وکیل بگیرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
عزيزم فعلا اصلا به هيچ چي فكر نكن... فقط به فكر آرامش خودت باش. اصلا مهم نيست شوهرت چي داره راجع بهت فكر مي كنه. فعلا فقط خودتو آروم كن.
بنظرم وقتي اوضاعت يكم آروم شد و شوهرت از اين حال دراومد يه كاغذ بده دستش و بگو هرجي كه فكر مي كنه ايراد توئه و بخاطرش ازت دلگيره بدون رو دربايستي بنويسه. بالاخره تو هم نبايد يكطرفه به همه قضايا نگاه كني. هيچ كس فرشته مطلق يا ديو مطلق نيست. بايد بفهمي ريشه اين سوتفاهمات چيه. از روز اول كه اينجوري نبوديد! بايد بفهمي توقع شوهرت از همسر ايده آل چيه.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سرافراز جون دیگه کار ما از نامه نوشتن و لیست انتظارات گذشته.نه من حوصلشو دارم که باز نازشو بکشم و نه اون حوصله نوشتن داره و صد در صد ضایعم میکنه.
آقای SCIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIIII IIIIIIIIII
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آره مينا، بايد وكيل بگيري!
براي دلت! براي عزت نفست! براي اعتمادت به خودت! براي شكايت از خودت!!! بايد وكيل بگيري خواهر گلم! چون ديگه از دست دل و عزت نفست كاري بر نمي اد و تو همش اونها رو له مي كني!!!! يه وكيل خوب بگير تا از خودت شكايت كنه!
تا حق خودت رو از خودت بگيره... اما تصميم بگير و وكيل بگير!!!
خواهر گلم،
نماز و روزت قبول باشه... چقدر خوب كه شب قدر با دوستت رفتي بيرون! خيلي لحظات خوبيه... شايد هيچ موقعي تو سال تكرار نمي شه... با اينكه مصادف هست با ضربت خوردن آقا، اما من يه احساس وجدي مي كنم وقتي آروم سوره قدر رو زمزمه مي كنم... و تو چه مي داني شب قدر چيست... خيلي خوب و شگفت انگيزه!
چرا اينقدر خودت رو اذيت مي كني؟ كي گفته بايد اين همه التماس يه زن رو كرد و اون هم به زني كه مجموعه اي از كمپلكسهاست!؟ فقط قرار بود با احترام ايشون رو دعوت كني و بعدشم پيش خودت بگي دوست داشتي بيا! دوست نداشتي نيا!!! همين! منت بكشي و اون حرفها رو بشنوي!؟ واقعا رنجيده بشي و آزرده!؟ چه اهميتي داره اصلا نياد!؟!؟ بياد كه چي بشه؟؟؟ دوست داشت بياد... دوست نداشت نياد!!! اين رو بدون كه ايشون مشكلاتي داره كه تو و شوهرت نمي تونين حلش كنين! بر خلاف اونچه شنيدي اون تنها كساني كه براش مهم نيستند داماد و دخترش هستند.. اون فقط به پسرش داره فكر مي كنه! و مي خواد محبت پسرش رو داشته باشه بدون شريك... كه تو باشي! چون مشكل داره... پس ولش كن!رهاش كن! اينقدر نه خودت رو اذيت كن و نه شوهرت رو...
تو يه مشكلي داري كه فكر مي كني كسي نبايد از تو ناراحت بشه و رنجيده بشه... اما ديگران مي تونن تو رو تا جائيكه مي تونن برنجونن و ناراحت كنند.. اين اصلا خوب نيست!
رفتار جرات مندانه يعني اينكه نظرات خودت رو بيان كني بدون اينكه بترسي... عزت نفست كجاست!؟ تنها مونده مينا! تقويتش كن!
برات مثال مادر و بچه رو زدم... شوهر تو از اينكه پدر و مادرت اومدن خونه تو ناراحت شده... شده كه شده! ولش كن خوب مي شه!!! چرا عزت نفست رو خراب مي كني!؟!
از هيچ كس متنفر نباش...
به خودت كمك كن تا مهارتها و توصيه هايي كه بهت گفتم رو اجرا كني...
رفتي تو بن بست! ته بن بست يه در هست... كليدش رو دادم بهت... بازش كن! پشت در يه باغه... بهش مي گن باغ سعادت! يه سيب بچين... بيا به من نشونش بده! يه كمي حض كنم...
بعد برو تو باغ... تا روزي كه دوست داشتي صفا كن!
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا تو را خدا به حرفاي جناب دانشمند گوش كن.:316::316::316::316::316: