یکی یه دونه عزیزم..
نمیدونم چی باید بگم .. چشمهای پف کرده تو چشمهای هر روز منه.. نفرین!! منم نفرین میکنم نفرین اون روزی رو که برای همیشه نباشه.. مردها ما زنها رو چی فرض میکنن؟ کارگر ؟ کیسه بوکس ؟ وسیله تخلیه روانیشون ؟ چی ؟ واقعا نمیدونم ..
نمایش نسخه قابل چاپ
یکی یه دونه عزیزم..
نمیدونم چی باید بگم .. چشمهای پف کرده تو چشمهای هر روز منه.. نفرین!! منم نفرین میکنم نفرین اون روزی رو که برای همیشه نباشه.. مردها ما زنها رو چی فرض میکنن؟ کارگر ؟ کیسه بوکس ؟ وسیله تخلیه روانیشون ؟ چی ؟ واقعا نمیدونم ..
ممنونم از همه دوستای خوبم
ببخشید که این دو روز نشد بیام و جواب شما عزیزان رو بدم اخه نمی دونم چرا نمی شد وارد سایت بشم .
ولی الان توضیح میدم که این سه چهار روز چی شد
5 شنبه حدودا نیم ساعت قبل از اینکه تعطیل بشم اومد محل کارم و خیلی مهربون سلام کرد ، و اصلا به روی خودش نیاورد که دیشب چی گذشته ،منم عادی بهش سلام کردم صبر کرد که کارهامو تمام کنم و رفتیم خونه خیلی مهربون با همون ادا و اطوار های همیشگیش که خودشو لوس مکنه ..... ( بخدا اگر کسی شوهرمو توی این حالت مهربونیش ببینه میگه این بهترین مرد روی زمینه !!!!) داشتم لباسامو عوض میکردم که خودشو لوس کرد و گفت نرو تو اتاق خواب منم می دونستم که چه خبره نگاش کردم و نتونستم جلوی خودمو بگیرم که لبخند نزنم ، شوهرم از خدا خواسته که من یکم نرم شدم سریع رفتو دو تا کادو واسم اورد و و بهم تبریک گفت (البته یه روز قبل از سالگردمون ) و همش حواسش جمع بود ببینه که من خوشم اومده یا نه ، منم که دیدم رفتارش اینجوری شده خودمو خوشحال نشون دادم و ازش تشکر کردم گفتم که خیلی ازشون خوشم میاد که ناراحت نشه و تو ذوقش نخوره ( واقعا هم کادوهای گرونی خریده بود و البته قشنگ و این اولین باری بود که خودش تنها واسم خرید کرده بود . اخه هر سال منو همراش میبرد خیابون و واسم طلا میخرید ) ....ولی از ته دل خوشحال نبودم اخه این چیزا واسم مهم نیست ، زندگی من اون دلخوشی اصلی رو نداره . فقط تو ذهنم میچرخید که اینم یه فیلم دیگست و یه ساعت دیگه همون اش و همون کاسه ،دیگه این مهربونیهای دقیقه ایش واسم عادی شده ....... دائم منو میبوسید و قربون صدقم میرفت !!!!! ولی من چیزی نمی گفتم انگار ادمی که حس نداره هیچ عکس العملی نشون ندادم . فکر میکردم به یک ساعت هم نکشه باز یه چیزو بهونه میکنه و دعوا راه میندازه ولی نکرد . بعد از ظهر هم گفت که اماده بشم وبریم خونه مامانم اونجا هم خیلی خوب بود و خوش گذشت . شنبه صبح منو رسوند سرکار . اصلا این چند روز پیش دوستاش نرفته و و بداخلاقی هم نکرده .
یه چیز مهم که از همه بیشتر منو متعجب میکنه،اینکه از پنج شنبه تا حالا فقط دو بار س ک س داشتیم که یه بار من ازش خواستم چون میخواستم خوشحالش کنم . حتی دیشب هم که من خودمو اماده کردم که س ک س داشته باشیم چون خودش حمام نرفته بود اینکارو نکرد !!!!!!!!!!!!!!!!!! ( این اصلا امکان نداره از دیشب تاحالا مثل علامت تعجب شدم ) حتی یه جور تظاهر کردم که من می خوام که رابطه داشته باشیم ولی اون گفت نه دیگه از این به بعد هفته ای یکبار (البته با شوخی )خلاصه دیگه از اجبار خبری نیست ...
نمی دونم چی شده که داره اینکارها رو میکنه ولی امیدوارم که همیشگی باشه و باز هم اخلاقش عوض نشه . این چند شب خیلی با ارامش خوابیم و شوهرم خیلی داره محبت میکنه و تا تو بغلش نخوابم ولم نمی کنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوستان دعا کنین باز هم اخلاقش عوض نشه . انگار از روز سالگرد ازدواجمون شوهرمو بردن و یکی دیگه به جاش اوردن، دیشب به خودش هم گفتم اونم خندید....
خيلي برات خوشحالم يكي يدونه جون .
حالا كه اين فرصت دست داده ازش خوب استفاده كن تا بتوني تو زندگيتون يه تغيير مثبت 180 درجه اي بدي .
منم دارم همین کارو میکنم . تمام و کمال قدردان کارهاش هستم و ناراحتش نمیکنم و غیر مستقیم بهش می فهمونم که عاشق این رفتارش هستم . تا ببینیم چی میشه ... خدایا خودت کمکم کن .
سلام خواهر خوبم
شما پستهاي قبلي كه برات گذاشتم رو بخون
خودت هم خيلي عوض شدي!!!!
به يك آرامش خوبي رسيدي... تونستي اوضاع رو كنترل كني!
اخلاق شوهرت بازتاب رفتارهاي خوب تو هست!
- سعي كن آرامشت رو تقويت كني و تحت هيچ شرايطي عصبي نشو وقتي مي خواستي عصبي بشي تمرين تنفس كن... آرامش بر مي گرده!
- يه جا تو صحبتهات گفته بودي كه اين چيزا برام مهم نيست ( هديه رو گفتي) اما براي شوهرت مهمه ! براي شوهرت شوق رو در چشمان تو ديدن مهمه!!! اين رو بدون كه يكي از راههاي دادن محبت و عشق دادن هديه است... هديه.. پول... اينها همه در اين رابطه مهمند!! و با ارزش!!!
- شوهرت رو ببخش!!!به آرامي... و پايدار! خودت رو هم ببخش...
- گفتي خودم رو آماده كردم... محيط رو چطور؟؟؟ يه پستي برات گذاشته بودم كه به همين داستانها اشاره داشت...فقط اماده كردن خودت كافي نيست! بايد همه چيز رو اماده كني.. چون قراره رابطه تحت كنترل تو باشه... نه تحت كنترل شوهرت!
- به افكار منفي توقف بده و نذار آرامشت رو به هم بزنه
- سعي كن در زمانهاي مشخصي در روز به شوهرت زنگ بزني و صحبت طولاني نداشته باشي...
- به حرفهاش گوش كن.. موضع گيري فعلا ممنوعه برات! فقط گوش كن...سرزنش.. نصيحت ممنوع!
- زندگي خوبي داشته باشي... هيچ كس و هيچ چيز مهمتر از تو و شوهرت نيست!
مرسی SCI عزیزم :43:
دارم هر روز به تک تک گفته های شما برادر خوبم تا اونجا که می تونم عمل میکنم و این ارامش رو مدیون شما و همه دوستان خوبم هستم و خدا رو شکر میکنم که با این سایت و شما دوستان خوبم اشنا شدم . فقط از خدا میخوام که به شوهرم هم کمک کنه که بتونه این ارامشی که الان توی خونه داریم و حفظ کنه . فقط دلشوره دارم که نکنه این هم گذرا باشه و من به این چند روز دل خوش کنم و باز یه ضربه دیگه بخورم . خدایا این یه ذره دلخوشی رو ازم نگیر ........
SCI عزیزم دارم تمام سعی خودمو میکنم ..اره همه چیزو اماده میکنم تا اونجایی که فعلا از دستم بر میاد هم مطالب شما و هم مقاله های زیادی در این باره خوندم و فکر میکنم الان کنترل دست خودمه و شوهرم هم همون باری که می ازش خواستم که س ک س داشته باشیم خیلی خوشحال بود و دائم ازم تشکر میکرد و من میخوام همین روال رو ادامه بدم .
الان هم بهش زنگ زدم می خواستم ببینم چطوری صحبت میکنه ( ارومه یا عصبانی ) که خوشبختانه اروم بود . گفت که داریم با دوستام بازی میکنیم و منم گفتم که بهتون خوش بگذره ......
سلام یکی یدونه عزیز
خیلی برات خوشحالم ان شالله این آرامش دائمی باشه :323:
خواستم یه چیز رو که جائی خوندم بهت بگم شاید به درد تو هم بخوره اونم اینه که تو رابطه س ک س بهتره مردها شروع کننده باشن چون بهشون قدرت میده خیلی خوبه که گاهی خانومها هم شروع کننده باشن ولی این کار اگه به صورت عادت دربیاد مردها حالت زنانه پیدا میکنن وامکان داره دیگه تمایلی نداشته باشن چون دیگه بهشون احساس قدرت نمیده
پس سعی کن زیاده روی نکنی وبرای تنوع خودت شروع کنی:72::46:
ممنونم سارا جون نکته خوبی بود
البته بگم تو این چند روز یکم ترسیدم که نکنه مشکلی پیش اومده که یه دفعه اخلاق شوهرم انقدر عوض شده ولی نشون داد که به خاطر اینکه من راحت باشم داره این کارو میکنه ....!
باز هم ممنون دوستان خوبم
واسه همتون ارزوی خوشبختی میکنم
خواهر عزيزم
- اين روزها افكار منفي به تو هجوم مي آرن و موجب استرس تو مي شوند... وقتي يك فكر منفي در ذهنت شكل مي گيره! بهش بگو: بس كن!!! و به جاي اون يك احساس خوب رو تصور كن...با تمام جزئياتش... قدم زدن تو يك جنگل سبز... راه رفتن كنار دريا خوردن نسيم توي صورت و موها... صداي موجها و مرغهاي دريايي...
و آرام تمرين تنفس كن... اضطرابت كم مي شه و آرامش پيدا مي كني..
مطمئن باش توی این روزها و لحظات واکنش های شما برای پایدار شدن و ثابت ماندن این لحظات فوق العاده تاثیرگذار خواهد بود.:43: