RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
من وقتی خودم رو جای شما فرض میکنم، اصلا نمیتونم به ریحان خانم فکر کنم[color=#FF0000][size=x-large]
مشکل اینه که فقط فرض میکنی !!!!!!!!!!!!!
مگه همین شما نبودین که گفتین اگه من و ریحان قسمت هم باشیم . . . . . .
یه حسی بهم میگه منو ریحان مال همیم
من مطمئنم که اونم دوسم داره
اگه باهاش ازدواج کنم سر این چیزا باهاش بحث نمیکنم
این همه ادم با کلی تفاوت و اختلاف با هم دارن خوب و خوش زندگی میکنن خب ماهم یکی از اونا
وقتی میگم دوسش دارم یعنی نمیتونم فراموشش کنم یعنی باید تا اخر عمر یا مجرد بمونم یا بدون عشق زندگی کنم
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
سلام آقای خارپشت
من تاپیک شما رو دنبال میکنم اما تا حالا چیزی نگفتم چون دارم از راهنمایی دوستان استفاده میکنم اما یه چیزی خواستم بگم :
نمیدونم چرا به جای اینکه مسیر رو برای به دست اوردن دل استادتون مستقیم برید همش دور سرتون میچرخونید و گرهشو بیشتر میکنید :163:
ایا شما واقعا در مشکلی که برای استادتون پیش اومده نقشی نداشتید؟
اگر نه پس از چی می ترسید؟ از اینکه استادتون حرف شما رو قبول نکنه و شما به ریحان نرسید؟؟
ایا فکر نمیکنید مبرا کردن خودتون از این اتهامی که بهتون زده شده و اثبات شرف و شخصیتتون مهمتر از رسیدن به ریحان هست؟؟؟؟
شاید با نظر من کاملا مخالف باشید اما این طور که از رفتار و حرفهای شما برداشت کردم 100درصد تلاش شما صرفا و صرفا برای رسیدن شما به ریحان است نه اثبات بی گناهیتون و علت اینکه راه درست رو برای عذر خواهی از استادتون پیدا نمیکنید همینه !
دوست عزیز !
شما قبل از اینکه عاشق باشید انسان هستید ، مرد هستید ، اول از همه از شرف و شخصیتتون دفاع کنید بعد از عشقی که در دلتون به وجود آمده .
به نظر من برید پیش استادتون اما قاطع و محکم مثل یک مرد و در مورد سوء تفاهمي كه پیش اومده باهاش صحبت کنید دقت کنید اگه در رفتارتون قاطعیت نباشه ( قاطعیت با عصبانیشدن فرق داره) و خودتونو گم کنید و ضعیف نشون بدید باعث میشه اگه استادتون تا حالا 98 درصد باور داشت کار شما بوده دیگه 100 درصد یقین حاصل میکنه که خود شما این کارو کردید.
[color=#000000]یکی از نشونه های ضعف هم اینه که یه روز برید یه سیخونک به استادتون بزنید بعد برید تا 20 روز دیگه افتابی نشید به این مسایل هم دقت کنید
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
در مورد تشکری که از مینای کردم شما به دل نگیر نکات مثبتی در پستش بود. یادته نوشته بودی که کلا نچسب بودی و ... یکی از دلایل فاصله ای که بین ما به وجود میاد همین ذهنیتی است که از یکدیگر در ذهن داریم یعنی هر عضوی از یک طرف طرف دیگر را کاملا در ذهنش منفی تصور می کنه حال آن که این جور ارتباط ها باعث می شه که همدیگر را بهتر درک کنیم و این تابوی ذهنی بشکند.
اما در مورد این که گفته ای مطمئن هستی که به ریحان خانم می رسی بازم می خوام یکی از اون حرف هایی را بزنم که خردت می کنه!
من چهارسال پیش جواب منفی شنیدم از کسی که دوستش داشتم. تا اینجاش اصلا عجیب نیست. اما اگر بدونی که او چه حسی نسبت به من داشت واقعا عجیب می شه! می دانی وقتی بنا شد با من صحبت کنه به من چی گفت :
شما برای من واقعا قابل ستایش هستید، اگر قبول کردم با شما صحبت کنم به این خاطر بود که می خواستم با کسی باشم که در کنارش به کمال برسم
این یعنی چه درجه ای از احساس و دوست داشتن ؟ خوب اما این خانم الحمدلله به من پاسخ منفی داد.
بعضی وقت ها خانم ها خیلی منطقی تر از اون چیزی هستند که تو گمان می کنی!
حالا بازگو کردن این جور مسائلی فقط واسه اینه که این قدر مطلق به قضیه نگاه نکنی. به شخصه از این که اون زمان ازدواج نکردم بسیار خوشحالم و خدا را شکر می کنم چون خدا در قبال صبری که در مقابل اون ماجرا کردم چیزهای خیلی زیادی را به من داد و رابطه ام با خدا واقعا قوی تر و بهتر شد.
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
مسلمان عزيز كجا از پست من تشكر كرديد كه اقاي خارپشت ناراحت شدن هر چي گشتم پيداش نكردم.اقاي خارپشت من ميدونم الان هر كسي بر خلاف خواسته شما حرف بزنه ناراحت ميشيد اصلا نميخواييد بشنويد و محكومش ميكنيد.من خودم يه مدت شرايطي مثل شرايط شما رو داشتم حرفمو به كرسي نشوندم ولي عاقبتش خيلي بد شد.برا اين ميگن يه راهي پيدا كنيد تا از اين ماجرا فاصله بگيريد.يه ذره هم مهربون تر پاسخ ميداديد پستمو اين همه خشونتو عصبانيت براي چي خوب هر كسي نظري داره اينم نظر من بود شما هم خودتون تند جواب داديد هم از مسلمان عصباني شديد چرا تشكر كرده.
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خارپشت عزیز من زبانم مو در آورد از بس ازت خواهش کردم سخنرانی های انتخاب همسر را گوش کنی، به احترام وقتی که گذاشتم و به پست هات جواب دادم شما هم وقت بگذار و به این سخنرانی ها گوش کن لطفا
جلسه اول
جلسه دوم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ميناي
مسلمان عزيز كجا از پست من تشكر كرديد كه اقاي خارپشت ناراحت شدن هر چي گشتم پيداش نكردم.اقاي خارپشت من ميدونم الان هر كسي بر خلاف خواسته شما حرف بزنه ناراحت ميشيد اصلا نميخواييد بشنويد و محكومش ميكنيد.من خودم يه مدت شرايطي مثل شرايط شما رو داشتم حرفمو به كرسي نشوندم ولي عاقبتش خيلي بد شد.برا اين ميگن يه راهي پيدا كنيد تا از اين ماجرا فاصله بگيريد.يه ذره هم مهربون تر پاسخ ميداديد پستمو اين همه خشونتو عصبانيت براي چي خوب هر كسي نظري داره اينم نظر من بود شما هم خودتون تند جواب داديد هم از مسلمان عصباني شديد چرا تشكر كرده.
در پست 81
خارپشت الان شدیدا همه چیز را در ذهنش به خواسته اش مربوط کرده و از هر چیزی که خلاف آن باشد بدش میاد و از هر چیزی که مرتبط با آن باشد خوشش میاد و این البته از ویژگی های این نوع از عشق است. شما به دل نگیرید
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نکات مثبت ؟؟؟!!!!!!! اها اصولا هریکی بگه ما به درد هم نمیخوریم خیلی ادم منطقی ایه و سزاوارتشکر!!
از کجا اینقدر مطمئنی که ریحان به درد من نمیخوره ؟؟
چون خودت اشتباه کردی دلیل نمیشه فکر کنی هر کی عاشق میشه اشتباه کرده !!!!!!
چرا اینقدر دوست داری ازارم بدی ؟؟
خیلی دوست داری یه روز بیام اینجا بنویسم ریحان منو نمیخواد چون خیلی منطقی تر از اون چیزی بود که من فکر میکردم ؟؟!!!!!!!!
چرا میگی مطلق فکر میکنم
خسته ام اشنا چرا میخوای خردم کنی؟؟؟؟؟؟
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
:rolleyes: برادر من، من کجا گفتم شما به درد هم نمی خورید؟ من اصلا اسم ریحان خانم را آوردم؟
مساله ی من اصلا و ابدا انتخاب تو نیست، شاید ایشان خیلی بیشتر و بهتر از اون چیزی که فکر می کنی هم باشه اما ...
مساله ی من نوع انتخاب و نوع عاشق شدن توست. یعنی این که شما الان به جای این که بگویی
1. من دوست دارم همسرم ...
2. من برایم مهم است همسرم ...
در ذهنت می گویی
1. من می خواهم همسرم ... چون ریحان خانم این جور است
2. من می خواهم همسرم ... چون ریحان خانم این جور است
یعنی این که شما الان داری معیارهات را با ایشان می سنجی نه ایشان را با معیارهات! و این دقیقا آفت عشق است.
من به عنوان یه برادر دارم نصیحتت می کنم، نه برادری که بلد باشه فقط سرکوفت بزنه و نه کسی که تو را درک نمی کنه بلکه به قول شهید آوینی "دارم از راهی طی شده با تو می گویم"
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خانم سبزه عزیز ممنون از همراهیتون بله من قبلا هم توضیح دادم نمیخوام توجیه کنم ولی شرایط بدی داشتم الانم شاید اول فقط واسه ریحان بود ولی الان اینجوری نیست یعنی مطمئن نیستم
پستتون رو دوباره و چندباره میخونم
ممنون که تاپیکو دنبال وتحلیل میکنین بازم همراهم باشین:72:
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
خارپشت عزیز من دارم سعی می کنم بهت کمک کنم، مدیر عزیز همدردی گفتند این پست ها مانند مسکنی موقت هستند اما من می خواهم اول هم بهت مسکن بدهم هم شربت، ممکنه شربت تلخ باشه اما همیشه اونی که داره بهت یه چیز تلخ می ده دشمنت نیست
RE: ابطه تیره من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
هیچوقت نمیفهمم چی میگی مسلمان
چون نمیفهممشون دوسشون دارم
ببین یه طرف منم یه طرف اون الان منظورت انتخاب منه یا منطقی بودن ناگهانی اون
اگه مسئله منم خب من با یه نگاه که عاشق نشدم طول کشید تا بهش علاقمند شدم همه اون چیزایی که من میخوامو داره حتی این ارزومه که استاد پدر زنم باشه
اما اگه مسئله اونه اره شاید بزن تو برجکم کما اینکه الانم اینکارو میکنه
نمیذاره مثل قبل بهش نزدیک شم انگار میخواد ازم فرار کنه
تقریبا از 2 هفته پبش اینجوری شده شاید من خیلی تابلو بازی دراوردم بهم احترام میذاره ولی انگار سعی میکنه وانمود کنه هیچ حسی بهم نداره
اینارو نمیخواستم بنویسم که دوباره نگی فراموشش کن چون نمیشه نمیتونم
مینای عزیز از شما هم معذرت میخوام
مسلمان از ویژگیهای این نوع عشق گفت و حداقل در اینجا اشتباه میکنه چون من خیلی منطقی جواب شمارو دادم
تازه دیروز چون هنوز مسلمان نیومده بود خیلی مهربون بودم
شرمنده اگه ناراحت شدین :72::72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مسلمان
در مورد تشکری که از مینای کردم شما به دل نگیر نکات مثبتی در پستش بود. یادته نوشته بودی که کلا نچسب بودی و ... یکی از دلایل فاصله ای که بین ما به وجود میاد همین ذهنیتی است که از یکدیگر در ذهن داریم یعنی هر عضوی از یک طرف طرف دیگر را کاملا در ذهنش منفی تصور می کنه حال آن که این جور ارتباط ها باعث می شه که همدیگر را بهتر درک کنیم و این تابوی ذهنی بشکند.
منظورتو همین الان فهمیدم
ولی خیلی برام سنگینه که مشکل منو با یه فیلم بی ربط به قضیه ما مقایسه میکنن