RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
دلم خيلي براي شوهرم تنگ شده . اين دلتنگيا خيلي اذيتم مي كنه . دوست ندارم بهش فكر نكنم . يادم مي اد فرشته مهربون بهم گفته بود تو اين جور مواقع از تكنيك توقف فكر استفاده كن . ولي من خيلي دوستش دارم و دلم نمي خواد چهرش از يادم بره . خيلي بهش فكر مي كنم .
اميدوارم .. هيچي .
آقاي m25teh چجوري طاقت آورديد يه سال . من خيلي بهم سخت مي گذره . واقعا خدا چرا انقدر دل ما زنا رو كوچيك آفريده . مگه مي شه آدم دلش تنگ نشه ؟ عين بچه ها فقط دلم بهونه مي گيره و مي خوام كه برگرده . نمي دونم چرا . خيلي روزاي سختيه و منم تحملم كم .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
تمرین ani گرامی را انجام بدید و این فکرها رو هم دسته بندی کنید در زمان مناسب حتما به اینا هم جواب داده میشه .
فقط تمرین ها رو انجام بده . لطفا تمرین ها رو انجام بده . احتراما تمرین ها رو انجام بده .
من منتظر بودم جواب تمرین شما رو ببینم و ازش استفاده کنم اما باز هم درد دل کردید . هیچ کس نمیخواد شوهر شما رو ازتون بگیره حتی خودش نمیتونه ! قلبش الان توی دهنش داره میتپه !
نیازی هم نیست که کسی رو قانع کنی که حالت خوب نیست همه میدونند فقط اجازه بده استاد درسی ات ani ازت آزمون بگیره و عمل کن .
اگه برات مهم هست تلاش کن قبول بشی . خواهش میکنم یه خورده اختیار غرایز و احساساتت رو در دست بگیر و بازیچه احساسات نشو تا بتونی به زندگیت فکر کنی .
تو فرمانروای غرایز و احساساتت هستی یا اونا ؟
فقط تمرین ها رو انجام بده . لطفا تمرین ها رو انجام بده . احتراما تمرین ها رو انجام بده .
و لطفا هر سه مطلب که تمرین انجام میدی یک درد دل بنویس . مطمئن باش وقتی یه پله بری جلو دیدگاهت خیلی با الان عوض شده است . پس تمرین کن . وارد مرحله بعدی بشی .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
تمرين هامو حتما انجام مي دم . مطمئن باشين . چون خودمم دوست دارم كه تغيير كنم . ولي خب در كنارش دلتنك مي شم ديگه . از اين به بعد دلتنگي هامو يه جاي ديگه تو برگه مي نويسم . چشم.
يكي بياد اينا رو پاك كنه . بدبخت شدم الان آني هم مي آد مي بينه . اينا چي بود نوشتم . ببخشيد آني :163:
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
اااااااا فکر کنم من خیلی بد صحبت کردم یا منظورم رو نرسوندم
من رو ببخشید .
...
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
نه من حواسم به درسا و مشقام بود آقاي m25teh . ولي اين يه نكته رو يادم رفته بود كه اينجا جاي گريه و زاري نيست و نبايد زار بزنم . بجاش بايد درس بگيرم . شما ببخشيد اگه من نارحتتون كردم . ممنون از اينكه ياد آوري كردين كه به جاي اين گريه زاري ها به فكر مشقام باشم .
ولي خداييش خودمونيم شما چجوري دلتون تنگ مي شد براي خانومتون تحمل مي كردين و صبر مي كردين . اون كه ديگه دست عقل آدم نيست كه منطقي باشه دله ديگه تنگ مي شه ؟ :310:
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سبکتکین
نازنینم
یه تمرین جدی برات دارم که انتظار دارم که بهش عمل کنی .
از این به بعد پستهات رو خلاصه کن ، اصل مطلب رو بزار و اونچه نشونه وسواس فکریه رو ازش حذف کن و اونچه که نیازه در رابطه باهاش راهنمایی بگیری رو بیار . و وقتی اون حرفها رو از پستت قبل از ارسال حذف کردی ،همونا رو از ذهنت هم دیلیت کن و دیگه تکرارش نکن .
پس از این به بعد با دقت پست می زنی .
من در زیر یکی از پستهات رو ویرایش کرده میارم تا یاد بگیری . برو اصل این پست رو بیار و با این ویرایش شده مقایسه کن و ببین من چیا رو توش حذف کردم . سعی می کنم در مورد چند پست اخیرت هم این کار رو انجام بدم تا یاد بگیری . از همیجا فعلا ًاشتباهات ذهنی و فکریت رو پیدا می کنی و دیلیت می کنی ، بعد خود به خود رو رفتارت هم تأثیر میذاره
در پست بعدی نکات نوید بخشی از میان حرفهایی که از شوهرت تو این پستت آوردی ، برات خواهم گفت تا دستت بیاد همین مقدار اندک که دست از التماس کشیدی اثراتی گذاشته .
منتظر باش
البته به شرطی بهت میگم که این تمرینی که گفتم از این به بعد در مورد پستهات دقیقاً اعمال کنی .
باشه عزیزم ؟ قول میدی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboktakin
فرشته مهربون . دوباره سعي مي كنم آروم باشم .
نمي دونم چرا هر وقت زنگ مي زنه عصبي مي شم و نمي تونم خوب خودمو كنترل كنم . ولي سعي مي كنم اگه يه بار ديگه زنگ زد يه كم بيشتر آروم باشم .
آقاي m25teh ، نمي دونم چجوري اينكارو بكنم . سعي مي كنم اشكالامو پيدا كنم . سعي ميكنم ارتباطمو با خدا بيشتر كنم . بيشتر قران بخونم و به معنياش دقت كنم .
بعضي وقتا پيش خودم مي شينم فكر مي كنم اين اتفاقيه كه افتاده و بايد بپذيري و انقدر با خدا كل كل نكني .
اشكالاي خودمو نمي تونم بفهمم . نه كه نخوام ، نمي فهمم واقعا . فكر مي كنم بزرگترين مشكلم اينه كه سريع احساساتي مي شم و جوگير مي شم . ولي نمي دونم چجوري اينكارو نكنم .
دوست ندارم اينجا فقط درددل كنم . واقعاً دوست دارم چيز ياد بگيرم و خودمو اصلاح كنم
فرشته مهربون دارم دوباره پست ها رو مرور مي كنم .
نوشته هاتو خوندم دوباره . اينكه چطوري با شوهرم حرف بزنم رو مي گم . خودمم مي خواستم و قصد داشتم همينطوري باهاش حرف بزنم ولي مي گم عصبيم مي كنه همش و منم كنترلمو از دست مي دم . ولي در كل همين حرفا رو بهش زدم با اين تفاوت كه يه جاهاييش منم كنترل صدامو مثل اون از دست مي دادم .
يه جا نوشته بودي گفت بر نمی گردم >>( با تن صدای خیلی آرام و عاطفی ) بگو منم اصرار ندارم ، هر طور تو راحتی
ديروز توي حرفاش وقتي زنگ زده بود گفت تو كه خودت اس ام اس دادي آخرين بار گفتي كه نمي شه ديگه با هم زندگي كنيم پس چي شد باز . من گفتم من كي اين حرفو زدم گفت اس ام ات هست . همون روز كه گفتي نمي آم خودت برو . گفتم من منظورم اين نبود كه من نمي خوام زندگي كنم گفتم مي دونم كه تو نمي خواي زندگي كني و كاريم نمي تونم بكنم پس خودت برو اقدام كن . نمي دونم يا من بد حرف مي زنم يا اون بد مي گيره . من اصلا همچين منظوري نداشتم ولي اون اصلا پيش خودش يه برداشت ديگه مي كنه .
با اين اوضاع نمي دونم چيكار كنم . هر چي مي گم يه برداشت ديگه مي كنه ار حرفام .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
دقت كن سبكتكين
سابقه نداشته در تالار همدردي تاپيكي چنين دچار قوانين سفت و سخت و شرايط قرنطينه باشه كه به غير از افراد خاص كسي اجازه ي پست زدن نداشته باشد . اين مورد به واقع سابقه نداشته .( برو همه تالار را شخم بزن ببين مورد ديگري يافت مي كني ؟)
يعني به نوعي وضعيت اورژانس براي تو در نظر گرفته شده است كه با كمترين ميزان آسيب و در كوتاه ترين زمان بهترين نتيجه گيري را داشته باشي . اينها را به واقع درك كن .
گروهي دستانشان را به سمت تو دراز كرده اند تا از وضعيت اضطرار به شرايط عادي ترا برسانند اما بايد خودت تغيير را بخواهي و تغيير كردن انتخاب تو باشد و پذيرش اين تغييرات را داشته باشي اگر اينگونه است پس همكاري كن و درك كن كه اين همه دقت و توجه و اهميت دادن و ممنوعيت و قوانين سفت و سخت ....براي چيست و در عير اين صورت ما با زور نمي توانيم ترا به مسيري هدايت كنيم كه خواست تو نيست .
در ضمن دوستان از تشكر زدن به پاي پستهاي هيجاني و احساسي سبكتكين خود داري كنيد . جدا خودداري كنيد .
تشكر زدن به معناي تائيد هيجانات ايشان است كه به واقع هيجانات احساسي ايشان تائيد شده نيست .
اگر سبكتكين در جهت تغييرات خودش قدمي برداشت دوستان نيز وي را تشويق كنند و از كليد تشكر استفاده كنند .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
ممنون فرشته مهربون
سعي مي كنم كه از اين به بعد در نوشتن پستهام دقت كنم و احساساتمو درگير نكنم .
دارم تمرين مي كنم كه صبور باشم و نذارم اين قضيه باعث بشه كه به كاراي ديگم نرسم . فقط نگران اين مدت دوريمون هستم . حس مي كنم كه هر چي زمان مي گذره از شوهرم دورتر مي شم .
خيلي ممنون از راهنماييهات .
ani عزيز از شما هم ممنونم .
ani جان سعي مي كنم تمرين هايي رو هم كه گفتي انجام بدم . هر روز بهشون فكر مي كنم و سعي مي كنم بهشون عمل كنم .
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سلام دوباره
الان شوهرم زنگ زد و بهم گفت كه شماره حسابتو بده كه من يارانتو برات بريزم . منم بهش الان ندارم ولي باشه بهت مي دم . بهشم تعارف كردم كه اگه لازم داره خودش برداره ولي گفت نمي خواد . خيلي آروم صحبت مي كرد و انگار نه انگار اونروز انقدر عصبي بود . منم آروم حرف زدم . خيلي دوباره نگران شدم . احساس مي كنم داره يه كارايي مي كنه كه عين خيالش نيست . نمي دونم خيلي بي خيال بود انگار نه انگار . اعصاب آدمو بهم مي ريزه با اينكاراش . سعي كردم خيلي آروم و منطقي صحبت كنم فقطم در مورد همين موضوع صحبت كرد و آخرش گفت كاري نداري گفتم نه . اونم قطع كرد .
فكر مي كنيد چرا انقدر بي خياله ؟ آيا هدفي داره ؟ من كار درستي كردم يا نه ؟
البته من بايد فردا يا پس فردا باز بهش زنگ بزنم كه شماره حسابمو بدم . به نظرتون كار خاص ديگه اي نكنم يا حرف ديگه اي نزنم ؟ فقط شماره حسابمو بدم و قطع كنم ؟
RE: خدا رو شکر می کنم و سعی می کنم تغییر کنم
سلام سبک تکین
آفرین که آروم بودی
داری قدم ها رو درست برمیداری همین جوری با حفظ آرامشت سعی کن نقاط ضعفت رو بشناسی و درصدد رفع اونها برایی
میتونی شماره حسابت رو با اس ام اس بهش بدی
سلام
شماره حسابم
11111
بانک ...
ممنون
و فقط همین
هرچقدر تو ارامشت رو بیشتر حفظ کنی بهتر نتیجه می گیری