RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
اينكه اون تا الان صبر كرده به خاطر نداشتن عقدنامه است . براي اينكه خودش گفت رفتم پيش وكيل ولي مي گه تا عقدنامه نباشه نمي شه كاري كرد مگر اينكه خود دختره بياد توافقي ازت جدا شه تازه بازم نياز به عقدنامه است و اگر هم باباي دختره عقدنامه رو نمي ده دختره مي تونه شكايت كنه از پدرش و اونوقت دادگاه يا باباشو مجبور مي كنه عقدنامه رو بده يا يه عقدنامه ديگه صادر مي كنه .
زندگي اي كه به خاطر ندادن مهريه بخواد ادامه پيدا كنه مي خوام چيكار . خداييش شما با اين وضع حاضرين زندگي كنيد . يعني خوشحال باشم كه چون مهريمو نمي تونه بده يه مدت اذيتش كنم .
همين جوريشم هر روز از دلشوره و نگراني حالم بده و دوست دارم يدفعه تكليفم مشخص شه . فعلا دارم با بدبختي اين روزا رو سر مي كنم كه اونم يه كم فرصت كنه و بيشتر فكر كنه . الان 2 هفته است رفته . آخه چقدر ديگه منتظر بمونم تا آقا فكر كنه . خداييش خسته شدم هر روز به خودم اميد مي دم شايد برگرده باز مي شينم فكر مي كنم مي بينم با اين چيزايي كه من ديدم امكان نداره برگرده بعد به خودم مي گم خوب تو كه مي دوني واسه چي منتظري تكليف خودتو اونو مشخص كن . حداقل ديگه مي دونم كه همه چي تموم شده است . ديگه دلشوره ي اين كه برميگرده يا برنمي گرده رو ندارم .
خودشم در مورد مهريه همينو مي گه مي گه من اشتباه كردم با اينكه مي شناختمت اومدم خواستگاريت حالا به جبران اون اشتباهم مي خوام مهريتو بدم .
جالبش مي دونيد كجاست خانوادش كاملا برعكس شما فكر مي كنن . وقتي خونه خريده بوديم و به اسم من شد ( اينا رو خودش تعريف مي كرد ) مي گفت مامانم مي گه اين دختره فقط مي خواد از تو پول بچاپه وگرنه خونه رو به اسم خودش نمي كرد . بعدم بهش راه حل نشون داده بود و گفته بود حداقل بهش بگو مهريشو ببخشه شما كه هميشه دعوا دارين اگه كارت به طلاق برسه حتمن مهريشم مي خواد خانم .
من حتي همون موقع ها بهش گفتم اگه واقعا نگران مهريه اي بيا بريم حالا كه خونه به اسم منه منم يه كاري در حق تو بكنم و بهش گفتم بيا بريم محضر امضا مي كنم كه مهريمو دادي . با اينكه پولي كه اون براي خريدن خونه بهم كمك كرد واقعا يك بيستم مهريمم نبود ولي حاضر بودم بريم محضر و اينكارو بكنم تا انقدر پول من پول تو نكنه . ولي متاسفانه هيچوقت فرصتش نشد . شايد الان پيش خودش فكر مي كنه حتما واقعا حرف مادرش راست بوده . نمي خوام خانوادش بشينن در مورد من همچين فكري كنن و هي پرش كنن كه ديدي گفتيم اين فقط واسه پول مي خوادت . يكي از دلايلي كه نمي خوام ازش بگيرم همينه .
منم اگه بخوام براي اينكه بيشتر اونو معطل كنم مي تونم همين جوري عقدنامه رو بهونه كنم و اونم نمي تونه كاري كنه چون نه پولي داره كه بقول شما به من بده بعنوان مهريه نه اينكه بدون توافق من مي تونه به اين زوديا طلاق بده . ولي چه فايده خودم دارم بيشتر از اون داغون مي شم .
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
اينكه اون تا الان صبر كرده به خاطر نداشتن عقدنامه است . براي اينكه خودش گفت رفتم پيش وكيل ولي مي گه تا عقدنامه نباشه نمي شه كاري كرد مگر اينكه خود دختره بياد توافقي ازت جدا شه تازه بازم نياز به عقدنامه است و اگر هم باباي دختره عقدنامه رو نمي ده دختره مي تونه شكايت كنه از پدرش و اونوقت دادگاه يا باباشو مجبور مي كنه عقدنامه رو بده يا يه عقدنامه ديگه صادر مي كنه .
طلاق چه توافقی، چه غیر توافقی نیاز به عقدنامه داره. اول شما باید ثابت کنید زن و شوهرید بعد بګید حالا می خوایم طلاق بګیریم. این حرف را می زنه که شما درخواست طلاق توافقی بدید. ګول نخورید.
چرا شما از پدرت شکایت کنی؟ ایشون برن شکایت کنند. عقدنامه مال هر دوتونه. می خواد تو رو بفرسته از پدرت شکایت کنی؟ الکی می ګه. اصلا. خودش بره درخواست عقدنامه ی جدید بده.
زندگي اي كه به خاطر ندادن مهريه بخواد ادامه پيدا كنه مي خوام چيكار . خداييش شما با اين وضع حاضرين زندگي كنيد . يعني خوشحال باشم كه چون مهريمو نمي تونه بده يه مدت اذيتش كنم .
عزیز من شما چرا حرفها را دقیق نمی خونی؟ کی ګفت شما بخاطر مهریه زندګی کن یا به زور مهریه برش ګردون. خوبه توضیح هم دادم. منظورم اینه که طولانی شدن پروسه ی طلاق فرصتیه که ایشون اګه از سر عصبانیت یا ... تصمیمی ګرفتند یه کم فکر کنند. زوجهای زیادی بعد از طلاق دوباره با هم ازدواج می کنند. چرا؟ چون وقتی از هم دور می شن و مجدد بررسی می کنند متوجه می شن که اشتباه کردن و نباید جدا می شدن. من می ګم درخواست مهریه پروسه را طولانی می کنه و شاید ایشون تو این مدت متوجه شدند که زندګی شما قابل اصلاحه و نیاز به طلاق نیست.
نمي خوام خانوادش بشينن در مورد من همچين فكري كنن و هي پرش كنن كه ديدي گفتيم اين فقط واسه پول مي خوادت .
وقتی جدا بشید که دیګه به خانواده اش کاری نداری. بذار هر چی می خوان بګن. شما انګار بیشتر از اون که به فکر خودت و زندګیت باشی به فکر اینی که دیګران چی می ګن و چی می شه. چون می خوای خانواده اش بهش نګن که شاید تو بد بودی .... جل الخالق!! اونها به هر حال اګر زندګیتون به طلاق ختم بشه در مورد شما حرفهایی خواهند زد. مهریه نباشه یه چیز دیګه. چرا اینقد سطحی و بچګانه فکر می کنی؟ بذار هر چی می خوان بګن. به شما چه؟؟ قراره همه ملت را راضی نګه داری که مبادا در موردت چیزی بګن؟؟
منم اگه بخوام براي اينكه بيشتر اونو معطل كنم مي تونم همين جوري عقدنامه رو بهونه كنم و اونم نمي تونه كاري كنه چون نه پولي داره كه بقول شما به من بده بعنوان مهريه نه اينكه بدون توافق من مي تونه به اين زوديا طلاق بده . ولي چه فايده خودم دارم بيشتر از اون داغون مي شم .
نبودن عقد نامه بهانه است. فرض کن عقدنامه تو آتیش سوزی سوخته، فرض کن ګم شده. خیلی راحت می شه رفت درخواست عقدنامه جدید داد. می تونه از شما شکایت کنه که عقدنامه را قایم کردید و ... محضری که عقد کردید، ثبت احوال ... هزار جا مدرک عقد شما هست. ایشون اګه نمی ره و ادامه نمی ده واسه اینه که می خواد تو اقدام کنی. عاقل باش. وکیلش بهتر از من و شما بلده راه و چاه را نشونش بده. داره سعی می کنه قضیه را طوری تموم کنه که به نفعشه.
اګر هم می خواست مهریه بده می رفت امروز درخواست طلاق می داد و یه شکایت هم تنظیم می کرد که عقدنامه ام را ازم قایم کردند یا دزدیدند. تمام. بدون که یا شک داره به طلاق یا می خواد به بهترین شکل ممکن و کمتری ضرر طلاقت بده.
الان هم اصلا لازم نیست به فکر تعیین تکلیفت باشی. فکر کن تکلیفت تعیین شده. مګه می خواستی چی کار کنی که الان نمی شه؟ فکر کن طلاق ګرفتید. فکر کن تموم شده. ساده و سالم زندګیت را بکن. اینقد خودخوری نکن. اینقد عجله نکن.
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
باشه منتظر مي مونم تا ببينم چي مي شه . ولي تا كي وايستم . اون كه بدون عقدنامه كاري نمي تونه بكنه و همين طوري اين پروشه طول مي كشه . ولي شما كه از بيرون دارين به اين قضيه نگاه مي كنين و شايد الان حتي بهتر از من مي تونين يه چيزايي رو ببينين كه من نمي تونم ببينم . بهم بگين اگه جاي من بودين تا كي صبر مي كردين . تا وقتي كه اون بره قانوني شكايت كنه وايستم ؟
خب اون كه خودشم مي گه كاري از دستش بر نمي آد مسلما مجبوره وايسته . خب چه قدر آخه ؟
در مورد مهريمم فكرامو كردم . از رهنماييهاتون ممنونم . ولي براي اينكه نه از حرف قبليم كوتاه بيام و نه بقول شما از حقم بگذرم تصميم گرفتم اگه كار به اونجا كشيد بهش بگم مهريمو قسطي كنه و پولشو بده به خيريه . مي خوام اينجوري هم بهش نشون بدم كه نيازي به پول اون نداشتم و ندارم . هم اينكه به قول شما نزارم به همين راحتي با احساسات مردم بازي كنه . به نظر شما راه خوبي هستش يا نه ؟
فعلا كه خودم انقدر بدبختي دارم كه نمي دونم به كدوم برسم . سركارمون كارا خيلي زياد شده نزديك عيده و كلي كار داريم . از اونور بايد حتما طي يه ماه آينده پايان ناممو تحويل بدم كه هنوز كلي از كاراش مونده . تمركز ندارم كه به كارام برسم . ولي مجبورم كه اونو تا ماه بعد حتما تمومش كنم . دارم سعي خودمو مي كنم . از اينورم كه اين فاميلمون مرده و همش وقتي مي ريم براي هر مراسمش همه سوال پيچم مي كنن كه پس شوهرت كو و اعصابم بهم مي ريزه . همش مجبورم پشت سر هم دروغ بگم . خلاصه كه دارم فعلا دست و پا مي زنم تا ببينم چي مي شه . مي خوام برم پيش يه مشاور خوب ولي اصلا فرصت نمي كنم . خيلي وقت كنم به اين كارام مي رسم و بعد از ظهر كه مي خوام برم پيش مشاور هيچ مشاوري نيست .
در مورد اينكه گفتين بذارم خودش بره و اگه راست مي گه كه مهريه مي ده مي تونه بره شكايت كنه . قبلا هم توضيح دادم پول اينو نداره كه مهريمو يه جا بده به خاطر همينم صبر كرده ولي خودش موافقه كه قسطي كنيم .
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
هیچ دقت کردی به حرفهایی که اینجا بهت زده می شه دقت نمی کنی و آخر سر باز کار خودتو می کنی؟ اینایی که اینجا بهت راهنمایی می دن لااقل دو تا پیرهن بیشتر از تو پاره کردن! یه چیزی می دوننن دیگه!
اولا به تجربه بهم ثابت شده وقتی یه قضیه نارحت کننده برام پیش میاد و از اونور کلی هم کار دارم حکمت خوبی هست برای اینکه خودمو مشغول کنم و از اون فاز ناراحتی بیام بیرون. پس اول از همه به کارات و پروژه ات کامل برس. ثانیا من نمی دونم تو چرا انقدر نگران این هستی که شوهر و مادرشوهرت راجع بتو چی فکر میکنن؟ مگه نمی گی داری جدا می شی؟ پس چه اهمیتی داره اونا چی میگن؟ مهریه حق توئه. صدقه نیست که! باید بده! تو نمی خواد براش دل بسوزونی. اون باید دلش بسوزه که یه زندگی رو الکی الکی داره بر باد فنا می ده.
خودتو فعلا با کار مشغول کن. توی خونه خودتم نرو به نظر من. چون هی یاد اون میفتی اعصابت خورد می شه. روی خودت و فکرت کار کن. حتما مشاوره برو. حتما حتماً! از نون شب بهت واجبتره! عقب افتادن این قضیه به نفعته نه به ضررت. انقدر نگران وضعیته اون نباش. به فکر خودت باش.
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
[b][color=#006400]
الان هم اصلا لازم نیست به فکر تعیین تکلیفت باشی. فکر کن تکلیفت تعیین شده. مګه می خواستی چی کار کنی که الان نمی شه؟ فکر کن طلاق ګرفتید. فکر کن تموم شده. ساده و سالم زندګیت را بکن. اینقد خودخوری نکن. اینقد عجله نکن.
آفرین ، این جمله رو باید با خط درشت نوشت و چسبوند تو یه فاصله نزدیک.
فقط باید اجازه نفوذ فکرها و ذهنیت های چرا.... اگه اینجوری ..... و این قبیل فکرا رو گرفت. بعد می بینید که قبل و بعد از این به اصطلاح تعیین تکلیف خیلی تفاوتی باهم ندارند.
در خصوص فشار ناشی از فامیل ، بهتره که حتی المقدور کمتر در نشستهای فامیلی شرکت کنی و به حداقلها بسنده کنی.
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
همين الان شوهرم زنگ زد .
مي دونين چي بهم گفت . اولا گفت چرا نمي ري سراغ بابات من مي دونم داره تو رو سر مي دوونه و يكي دو ماه ديگه اگه ببينه از من خبري نشد لج مي كنه . من با وكيلم صحبت كردم گفته تو وظيفته تو اين مدت كه نيستي خرج اونو بدي اگه ندي دو ماه بعد كه خانوادش لج كنن مي رن ازت شكايت مي كنن كه دو ماهه رفته و خرجي ام نداده . مي بينين تو رو خدا تو تمام عمري كه با اين آدم ازدواج كردم به خدا اگه يه قرون ازش گرفتم ده برابرشو پس دادم بهش اما ببينين چه جوري در موردم فكر مي كنه . بهش گفتم تو كه مي شناسي منو سر حرفم هستم ولي اگگه خيلي شك داري به همو وكيلت بگو يه نامه اي تنظيم كنه كه تو مي خواستي به من خرجي بدي من قبول نكردم منم زيرشو امضا مي كنم . اگه نگران ايني من نگرانيتو فقط مي تونم اينجوري حل كنم .
گفت نه به حرف تو اطمينان دارم ولي من مي دونم بابات فردا تحت فشارت مي ذاره و اينكارو مي كنه . منم بهش گفتم ببين تنها راهي كه به نظرم مي رسيد رو بهت گفتم اگه مي خواي كه مطمئن بشي كه خانوادمم همچين نظري ندارن و اگه هم داشته باشن كاري از دستشون برنياد مي توني نامه اي رو تنظيم كني و منم امضاش كنم . گفت باشه قبوله .
آخرشم گفت يه شماره حساب بده كه يارانه ماه پيشتو كه من خرج كردم برات بريزم و ماه بعدو . ( اين يارانه ام معضلي شده ها ... ) گفتم نه اون قبلي رو كه وقتي با هم زندگي مي كرديم خرج كرديم حالا چه تو خرج كردي چه من اون موقع پول من و تو نداشت . تا نوبت بعديم ايشالل تكليفمون مشخص شده اونوقت حسابمونو جدا مي كنيم .
گفت پس لااقل يكي از دفترچه حساباي قسطارو بده من پرداخت كنم گفتم من خودم پرداخت مي كنم و خدا رو شكر نياز مالي ندارم . گفت آخه يكيش به اسم منه حداقل اونو بده من پرداخت كنم گفتم نه خونه به اسم منه خودمم قسطاشو پرداخت مي كنم اگه ام پول لازم داشتم خانوادم هستن كه كمكم كنن تو نگران نباش . همين .
آخرشم گفت دو سه روز بعد برو پيش پدرت و بگو تكليفمونو مشخص كنه تا نري و گير ندي بهش كه كاري پيش نمي ره . گفتم چشم و قطع كردم .
اعصابمو دوباره ريخته به هم . در مورد مهريه ام گفت من كه بالاخره بايد مهريه تو بدم پس لااقل بزار قسطارو بدم بهش گفتم پولتو خرج خيريه كن من لازم ندارم . گفت حالا تو شدي پولدار و ما شديم گدا . گفتم نه ولي پول تو رو لازم ندارم .
چه جوري حرف زدم . خوب گفتم يا اشتباه كردم دوباره ؟
آخه آدم چقدر پست مي شه مگه من در حقش چيكار كردم كه اين فكرا رو مي كنه در موردم . باباي بيچارم كلي بهمون كمك كرد كه خونه بخريم و از مستاجري در بيايم . كلي هنوز بهش بدهكارم كه ندادم درسته كه خونه به اسم من شد ولي بابام كه نگفته بود خونه رو به اسم خودت كن . چرا در موردش اينجوري فكر مي كنه . اين جواب خوبي هاي ما بود ؟
من نگران چيم و اون نگران چي ؟ چقدر من بدبختم نشستم به اميد اين كه با صبر كردن پشيمون شه . همچين آدمي كه اينجوري فكر مي كنه عمرا پشيمون شه و برگرده .
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
وای من که حرصم میگیره از این جوابهات عزیزم
آخه چرا اینقدر خودتو درمونده محبتش نشون میدی؟
اون می دونه تو دوستش داری داره می تازه
رابطه تو باهاش قطع کن تو هم باهاش جدی صحبت کن بگو حرفم همینه و اگه می خوای خودت اقدام کن همین دیگه هم بابت این قضیه به من زنگ نزن
بزار نبودت رو حس کنه نه این که تو هی خودتو مشتاق برگشتنش نشون بدی :160:
می خواد خرجی بده بگو باشه بده این شماره حسابم جدی باهاش صحبت کن بزار بفهمه جدیه
یعنی چی نامه بنویس منم زیرشو امضا می کنم
یه کم برای خودت عزت نفس قائل شو
چرا اینقدر خودت رو خوار می کنی :316:
اصلا جوابهات خوب نبود به ذنظر من خودت رو خیلی کوچیک کردی
تو زندگی هم همین کارو کردی که اون از محبتت سیراب شده دیگه
بابا همه گفتند تو رو خدا ولش کن یه مدت
باید نباشی تا نبودت رو حس کنه
جواب تلفنش رو نده بگو اگه در مورد طلاقه که من نظرم رو دادم و خودت اقدام کن و ه روز هم به من زنگ نزن
آخه چرا اجازه می دی اینقدر کوچیکت کنه
من که عصبی شدم اساسی:302:
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
من كه نگفتم مي خوام باهاش زندگي كنم . فقط بهش گفتم موافقم و به پولش احتياج ندارم . براي چي شماره حساب بدم . نمي خوام منتم بزاره سرم كه همه حقشم دادم و رفت پي كارش . آخه حرف بدي نزدم كه . من رابطه اي باهاش ندارم آخرين بارم بهش گفتم خبري شد خبرت مي كنم ديگه بهم زنگ نزن خودش هر 2 روز يه بار زنگ مي زنه مي گه چي شد . زنگ مي زنه سركارم وصل مي كنن به من به موبايلمم زنگ نمي زنه اگه به موبايلم زنگ بزنه جوابشو نمي دم .
اگه گفتم زير نامه رو امضا مي كنم دقيقا به خاطر اين بود كه فكر نكنه خيلي خبري و چون دوسش دارم دارم دست دست مي كنم و پرروتر نشه . دوستان خودشون پيشنهاد داده بودن كه از خودم ضعف نشون ندم و بهش به ظاهر بگم كه با طلاق موافقم كه فكر نكنه مثل هميشه اسيرشم و التماسش مي كنم .
من الان يه هفته است اصلا بهش زنگ نزدم ولي فكر كنم نگران فكر پدرمه كه هي زنگ مي زنه آخه مي دونه بابام اگه بخواد با يكي لج كنه پدرشو در مي ياره . ولي خدا رو شكر بابام اندفعه آرومه و واقعا نمي خواد اذيت كنه . اون فقط از بابام مي ترسه مي دونه من كبريت بي خطرم .
اتفاقا خيلي برعكس هميشه محكم تر حرف زدم به خدا . فقط بهش گفتم پولشو نمي خوام همين .
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
یعنی چی من به پولت نیازی ندارم
بگو باشه یارانه ام رو بریز به حسابم ، هر چند به پولت نیازی ندارم اما خرجی هم می خوای بدی بریز به حسابم و بهش شماره حساب بده
بگو تو زندگی قضیه فرق می کرد اما حالا که می خوای ازم جدا شی خرجیم رو بده تا بدونی این مدت خیلی باهات کنار اومدم ، تا بفهمی زیادی درکت کردم
البته جملاتش رو خودت درست کن که خیلی بهش بر نخوره اما مفهومش همین باشه
دلت واسه خودت بسوزه نه واسه اون
نمی خواد اینقدر به فکر این باشی فردا چی ها در موردت می گن فردا که جدا شی حرفهایی می شنوی که شاخ در می یاری
من خودم هم از مهریه ام گذشتم اما نه به خاطر دلسوزی به خاطر خودم که زودتر به آرامش برسم و یکسال نرم دادگاه هر چند اون می گفت من که ندارم بدم می خوای بندازیم زندان خوب می رم زندون ، بندازم زندون
باید بعد یکسال به ماهی 1 سکه یا 2 ماه یک سکه راضی می شدم که اون می خواست هر ماه واسه دادنش با اعصابم بازی کنه
به خاطر این از خیرش گذشتم تا دیگه باهاش روبرو نشم ابدا اما نه از روی دلسوزی ، اگه داشت تا قرون آخر ازش می گرفتم
یه کم روی اعتماد به نفست کار کن عزیزم اینقدر خودتو وابسته اش نشون نده
بگو راضی به طلاق نیستم اما خودم رو هم بیشتر از این خوار نمی کنم
یه کم قوی باش . این رو تو رفتارهات نشون بده
RE: خونه نمیاد و مي گه بايد از هم جدا شيم (لطفا راهنماييم كن
همينو جديده بهش گفتم گفتم با اين كه راضي نيستم اما با اين وضعم زندگي نمي كنم كه بيشتر از اين خوار بشم . در مورد يارانه ها هم نگفتم نمي گيرم وقتي جدا شديم كه مي گيرم فقط اون يه يارانه اي رو كه وقتي دادن با هم توي يه خونه زندگي مي كرديم ازش نمي گيرم اونم بهش گفتم چون اون موقع پول اون و من نداشت ولي بقيشو مي گيرم . نگفتم كه نمي گيرم .
مهريمم گفتم كه مي خوام چيكار كنم به نظرتون فكر بديه . آخه اون و خانوادش هميشه فكر مي كردن من خيلي پول دوستم و دنبال پولشونم خدا رو شكر هيچيم ندارن . خانواده من وضعشون خوبه پدرم استاد دانشگاهه و درآمدش خوبه اونا بيشتر محتاجن تا من . ولي نمي دونم چرا هميشه وقتي دعوامون مي شد مي گفت مامانم مي گه اين فقط پولتو مي خواد . نمي دونم به خدا چي بگم تو اين 5 سال هر چي درآوردم خرجه خونه كردم آخرشم اينو مي گن كه دنبال پوله تواه .
به خدا دارم ديوونه مي شم . احساس مي كنم خيلي نامرديه كه در موردم اينطوري فكر مي كنن .