RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
ممنونم فرشته مهربان عزيز:72:
اون منم که عاشقونه شعر چشامتو میگفتم
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو میفتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره
هنوزم میگم خدایا کاشکی ببينمش دوباره
من وفادار عشقم...وفادارم و قسم خورديم كه وفادار عشقمون باشيم.عشق در قلبمونه و معشوقمون در جاي ديگر...يادمه هميشه حتي روزاي آخر ميگفت بخدا گريه كني ميميرم.قول بده هيچ وقت گريه نكني... اينروزا انگار قولم يادم رفته...ببخشيد عزيزم.بخدا دست خودم نيست.روزاي آخر هر روز علاقمون بيشتر ميشد و جدايي سختر.تا جايي كه حاضر بود زندگيش رو بزاره و بياد باهم بريم 1 جاي دور كه كسي ما رو نشناسه...اما درست نبود.نميدونم چرا دلم براي اولين بار واسه اون دختر سوخت.شايد چون از جنسشم.اما بيشتر دلم براي معشوقم(به قول آقاي مدير)سوخت كه زندگيش خراب نشه با 1 اشتباه.من دوست ندارم تو دنيا كسي ازم ناراحت باشه...قسم خورديم به عشق هم وفادار باشيم.من در قلبم رو بستم و كليدش رو دادم به خدا...من هيچ وقت نگفتم تو عشقم شكست خوردم ...چون ما باهم تصميم گرفتيم به خوشبختي هم...هيچ وقت عشاق واقعي به هم نرسيدن و هميشه ديدم اين دردا قانون عشقه.
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار بدلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
میمیرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بوده ام ای دوست وفادار تو هستم
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم
من عاااااااااااااااااشق بارونم.......
وقتی بارون می باره دلم می خواد برم زیرش و حسابی خیس خیس بشم........
دلم می خواد قطره های بارون تند و تند بریزن رو صورتم و یه درد کهنه رو از وجود خسته ام بشورن و ببرن........
دردی که مدت هاست امونم رو بریده و داره خفه ام می کنه..........
الان داشت بارون ميباريد...چقدر بارون باريدن قشنگه.......:72::72::72::72:
ببار بارون ببار بارون دلم از زندگی خونه
دیگه هر جای این دنیا برام مثه یه زندونه
ببار بارون که دلگیرم ببار بارون که غمگینم
خراب حال من امشب که دارم از غصه میمیرم
ببار ای نم نم بارون ببار امشب دلم خسته اس
ببار امشب دلم تنگه همه درها به روم بسته اس
ببار ای ابر بارونی ببار و گونه ام و تر کن
مثه بغض دل ابرا ببار این بغض رو پر پر کن
نه دستی از سر یاری پناه خستگی ها شد
نه فریاد هم آوازی غرور خلوت ما شد
نه دل گرمی به رویایی که من هم بغض بارونم
نه امیدی به فردایی که از فردا گریزونم
ببار ای نم نم بارون ببار امشب دلم خسته اس
ببار امشب دلم تنگه همه درها به روم بسته اس
ببار ای ابر بارونی ببار و گونه ام و تر کن
مثه بغض دل ابرا ببار این بغض رو پر پر کن
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
سلام ستاره جون
معذرت میخوام عزیزم ، سعی میکنم دیگه اون کلمه رو نگم بدت میاد:46:
باور کن با تمام وجودم درکت میکنم چون مثل خودتم، بارو کن
برات آروزی خوشبختب مبکنم:72:
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
احساسات پاكت قابل تحسينه به شرط اينكه فقط باعث پيشرفت و كمالت بشه. همونجور كه عشق اون آقا براي من علاوه بر اينكه باعث شد من بزرگ بشم عاملي شد كه من پيگير فوق ليسانسم بشم و ارشدمو بگيرم.
ولي با اينحال و با همه احترامي كه به احساساتت قائلم برعكس همه دوستان مي گم كه با گفتن و يادآوري اين جملات فقط و فقط خودت اذيت مي شي و زندگي كوتاهتر از اونيه كه بخواي اينجوري غصه اش رو بخوري. مي دونم كه اين حرفهاي من برات بي معنيه و به سختي مي توني قبولش كني ولي اگه از همين امروز هم يك گام هرچند كوچيك براي خوشحال كردن خودت برداري باز هم بردي. باز هم مي گم. احساساتت رو درك مي كنم چون تجربه اش كردم اما راه بهتري هم هست.:72:
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
ممنون از همه.
خوب منظور شما چيه سرافراز عزيز؟راه ديگه منظورتون چيه؟
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
راه بهتر اينه كه اون آقا رو از جلوي چشمات ببري كنار...دنيا رو فقط با چشماي خودت ببيني و حالا هر خوبي و بدي داشته، هر قولي و ناقولي داده و داديد همه رو بذاريد كنار و يه زندگي جديد با خودتون بسازيد...ادامه دادن اين فكرها و حرفها فقط شما رو فرسوده مي كنه و تهش هيچي نيست.
اين لينكو ببين... سخنراني رو دانلود كن و گوش بده...من به همه توصيه اش مي كنم چون يكسري از رمز و رازهاي هستي رو براي آدم باز مي كنه
http://audiobook.blogfa.com/post-178.aspx
:72:
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
ستاره جان
منظورمو نگرفتی عزیزم ( گفتم جمله عمیقیه خوب روش فکر کن ، اگر عشق واقعی باشه جزع و فزع نداره و بیقراری و درد دوری نداره ، و این حال و احوال از وابستگی عاطفیه )
توصیه می کنم یه بار دیگه پست مدیر همدردی رو بخونی و حرفهای سرفراز تجربه دیده را هم خوب توجه کنی
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
فرشته مهربان من مطالب مربوط به تفاوت عشق و علاقه با وابستگي رو خوندم.وابستگي نبوده.اما باشه.بازم ميخونم.ولي اگه بخوايم اينطور فكر كنيم هيچكي عاشق نيست.همه وابستن.چون اين عكس العملي هست كه همه نشون ميدن.بر فرضم اگه وابستگي باشه مسئله رو حل نمي كنه.صورت مسئله ثابت هست.حرفاي آقاي مدير هم ميگه خودم بايد بخوام و تلاش كنم.من خواستم.تلاشم ميكنم كه از اين وضعيت مسخره خلاص شم.زندگي احساس ميكنم روال عادي رو داره گاهي منحرف ميشه.اما 1 سوال تو ذهنمه.آيا من منزوي شدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آخه امروز تو اتاق بودم درم بسته بود.بعد ماميم گفت اين دختر چرا اينجوريه؟همش در بستست يا با كامپيوتر ور ميره.انگار منزويه.البته من بيرونم ميام زياد.اما هر وقت بيكارم و كاري ندارم خصوصا اين روزا(چون از 1 يا 2 ماه ديگه وقت سرخاروندن ندارم.)با كامپيوترم كار مي كنم.صبح ها هم از خواب بلند ميشم معمولا حتما آهنگ گوش ميدم (با هندسفري)و حتما درم ميبندم.اگه صبح خونه باشم تو اتاقم خو.بيرون اتاق چيكار دارم؟نه كه اصلا نياما.البته خوب معمولا واسه نهار شام كه ميام و با هم ميخوريم(البته كلا سر شام اكثرا همه ديگه هستن)گاهي تلويزيون تو حال ميبينم.اما ديگه از 9 شب به بعد تو اتاقم هستم .حالا فيلم داشت تو اتاقم ميبينم با لب تاپ هم ور ميرم.
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
ستاره عزیز،
با عرض پوزش از وقفه طولانی ای که افتاد.
ببینید، برای منی که این راه رو رفتم و پشت سر گذاشتم، صحبتهای سرفراز عزیز کاملا قابل درکه و مطمئنا برای ایشون هم صحبتهای من، چون ایشون هم این راه رو رفتن.
می خوام بگم، درسته که توی موقعیت شما کسی نمی تونه نسخه خاصی بپیچه، با این حال روند گذر از این برحه ای که شما درش هستید، تا حدودی بیشتر مواقع یکسان پیش می ره. به همین خاطر کسانی که چنین تجربه ای دارن، مثل سرفراز عزیز و من، حرفهای هم رو می فهمیم.
من به شما گفتم نظر من اینه که شما یا من یا هر کدوم از ما با چنین تجربه ای، فرد رو فراموش نمی کنیم و عشق تجربه شده رو، ولی یاد می گیریم با این عشق ناکام و دردش چطور کنار بیاییم. این یک توانایی هست که شما دقیقا الآن در حال یادگیری و تمرین آن هستید.
من اگر جای شما بودم، در حال حاضر اینقدر در جزئیات دقت نمی کردم، که چرا عشق این شد و آن شد و ... ذهن و روح شما به نظر من با این شوکی که بهتون وارد شده، خسته تر از اونی هست که بتونه این مسائل رو هضم کنه.
کمی به خودتون فرصت بدید، از این که در اتاقتون هستید هم تعجب نکنید. این هم یک دوره ای داره و من مطمئنم تا زمانی که شما خودتون به این نتیجه نرسید که دیگه بسه و من باید باید بلند شم و دوباره همونی بشم که دوست دارم باشم، هیچ اتفاقی نمی افته و بهبودی حاصل نمی شه.
اصل شما هستید که بخواهید، واقعا و از ته قلب و مغزتون بخواهید. حالا این اتفاق کی می افتد که شما به اون نقطه برسید، نمی دانم ولی می دانم که این اتفاق می افتد.
شما فرض کنید من جای الآن شما ایستاده بودم با چنین فقدانی، شما هم دوست نزدیک من بودید.
چه پیشنهادی به من می کردید؟ چه راهکاری به من می دادید؟ چطور دست من را می گرفتید تا از این برحه رد شوم؟
:72:
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
همين حرف هاي شما رو ميزدم.من فقط ميتونستم دلداري بدم.بگم بهش فكر نكن.ارزش نداره.فرصت هاي ديگه اي هم هست.فراموش كن.اگه اوضاش بد بود ميگفتم بره مشاوره.اما اينها رو خودم قبول داشتم كه فقط دلداريه و حرف.خودش بايد فراموش كنه كه طول ميكشه و سخته.در واقع بايد به مرور باهاش كنار بياد.1 خاطره بشه و بايگاني بشه تو جعبه خاطرات آدم...
RE: اي كاش هيچ وقت به دنيا نميومدم...
عزيزم
بپذير كه "تقدير الهي" اين بوده و حتما "صلاح و خير" هردوتون در اين بوده است. من اولش چون پستها رو كامل نخونده بودم جوابي دادم كه فهميدم اشتباه كردم اما هر چي تلاش كردم نتونستم اين پستو پاك كنم! :162: (از مضرات عجول بودن)