RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
از همتون ممنونم.اتفاقا کتابی که معرفی کرده بودینو یه سال پیش شوهرم واسم خریده بود اما همون طوردست نخورده تو کتابخونه مونده بود. تصمیم گرفتیم باهم بخونیم البته نگفتم پیشنهاد دوستان خوب همدردی بوده.
آره بهشت جان فکر کنم حق باشما باشه و بهتره از این به بعد دیگه از اینجا حرفی بهش نزنم.
رفتارش باهام خییییییییلی بهتر شده البته هنوزم از هرچیزی بهش برمیخوره وقهر میکنه. دارم سعی میکنم کار بدی انجام ندم ناراحت شه اما اگه الکی ناراحت شد و مثل دختر بچه ها قهر کرد تحویلش نگیرم تا بفهمه قهر هم حرمتی داره.خدا کنه بتونم بی تفاوت باشم.
راستی دیشب رفته باداداشم!!!!!!!!!یه ماشین خریدن ، ماشینی که من دوست داشتم و خودش مخالف بود.بیشتر از اینکه بالاخره ماشین خریدیم از اینکه با داداشم هماهنگ کرده و با اون رفته خییییییییییلی خوشحال شدم.:310::310: اما یه سوال ازتون داشتم ؟فقط 60درصد پول ماشین از من بود اما بهم امروز اس ام اس زد: قرار شده فردا بریم سند بزنیم یادت نره مرخصی ساعتی بگیری.میخوام کلا به نام تو باشه!
من چی بگم ؟قبول کنم؟ یا بگم نه نصف نصف باشه؟ بازم ممنونم:72:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
تصمیم گرفتیم باهم بخونیم.
یادتون باشه که خوندن این کتاب مهم تر از کتابای درسی و کاری تونه و باید زودتر شروع کنین و بعدش هم کتابای دیگه ای هم هست که اگه بخونین می فهمین اصلا از همدیگه و از خودتون چی می خواهین. :104:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
البته هنوزم از هرچیزی بهش برمیخوره وقهر میکنه.
ممکنه در همون مواردی قهر میکنه که هر مردی بدش میاد و شما چون اخلاق های یه مرد را نمی شناسین بهش حق نمیدین. :305:با خوندن این کتابها، اول می فهمین که حق و حقوق شما چیه و هر کسی کجاها به صورت طبیعی، بهش برمی خوره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
من چی بگم ؟قبول کنم؟ یا بگم نه نصف نصف باشه؟ بازم ممنونم:72:
خب خودش می خواد بعد از این همه دعوا، یه هدیه ای بهتون بده. قبول کنین و حتما حتما ازش تشکر کرده و یه جورایی بازخورد کار خوبش را تو رفتاراتون نشون بدین.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام مينا جان .خيلي خوشحالم كه ميبينم داره زندگيت تغيير ميكنه .ميشه برامون بگي در حال حاضر چه تتغييراتي در رفتارت نسبت به همسرت وخانوادش ايجاد كردي كه اينقدر تاثير گذار بوده تواين مدت كوتاه .حتما براي افرادي مثل من كه رفتارهاي همسرم تا حدي مشابه رفتارهاي همسر شماست ميتونه مفيد باشه .ممنونم:72:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نیلوفر جان مرسی اما منم هنوز اونقد که فکر میکنی نه زندگیم تغییر کرده نه خودم بلدم چطوری برخورد کنم.
به نظر من، نظر بقیه اهالی همدردی رو در این تاپیک از اول بخون،کتاب مردان مریخی... رو هم بگیر و مطالعه کن.
من فقط یه کم مهربون تر شدم و بهش گیر نمیدم.
دارم سعی میکنم بهش وابسته نباشم.
در رابطه با خانوادشم فکر میکنم همون طور که بچه ها گفتند باید بی اعتنا باشی و خوشبختی خودتو مدیون تایید اونا ندونی. "بهترین انتقام گذشته"
تهیه اون لیست هم خیلی خوب بود.این طوری خیلی دقیق انتظاراتتو میگی و انتظارات شوهرتم میفهمی و سعی میکنی که اونا رو انجام بدی.
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مینا جان خیلی خوشحالم که زندگی خوبت داره خوبتر می شه.
از اول هم معلوم بود کم و کسری ندارین جز همون بی سوادی که تسوکه گفت:311:
حالا هم الحمدلله کلاسهای نهضت سوادآموزی را ثبت نام کردین و انشالله به زودی اوضاع عالی می شه! :303:
ماشین هم مبارکه خانوم !!!!!!!! به سلامتی !!!!! :72:
ازش قبول کن. می خواد بهت بگه که من بلدم و می تونم.
توی مسایل مالی حواست را بیشتر جمع کن. مردها به این قضیه خیلی حساسند. شوهر شما هم که یکی از هفت مورد درخواستیش این بوده که اینقد منو بی عرضه نبین ( البته با لحن مودب تر و محترمانه تری گفتند. ببخشید که من تغییرش دادم فقط خواستم بدونی چقد براش مهم بوده ). دستش را پس نزن و لطفش را با کمال میل قبول کن. حرف از 60 درصد خودت هم اصلا نزن.
نگو من که نصف پول را دادم، چرا همش به اسم من باشه. این جمله را اینطوری می شنوه که : خیلی هم هنر نکردی، نصف پولش را خودم دادم.
پس بدون این که اصلا حرفی از پولش بزنی قبول کن. هیچوقت هم دیگه ازش حرف نزن. حتی اگه خونه ی مامانش اینا یا مامانت اینا گفت که ماشین را به اسم مینا کردم، نپر وسط حرفشو بگو من هم نصف پولش را دادم. وقتی این حرف را زد یک نگاه تشکر آمیز با لبخند بهش بکن. اگر هم اقوام از خودت پرسیدند همینطور. در مورد پولش هیچی نگو. اگر همسرت اونجا بود بگو دیگه این چیزاش را از ( اسم همسرتون ) بپرسید. مسایل مالی و مردونه ش به ایشون مربوطه!!
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام باز من اومدم.
چند روزه شدیدا سرماخوردم. شوهرم میوه شلغم و کلی آت و آشغال دیگه واسم میخره سوپ درست میکنه و دکترم میبره منو اما اخلاقش شبیه...
اصلا نمیتونی باهاش حرف بزنی سریع دادمیزنه.تا اینکه بالاخره دیشب فقط بهش گفتم درسته هزارتا کار واسم انجام دادی اما چه فایده اصلا واسم یه ذره هم ارزش نداره چون با بداخلاقی مطلقه، کاش جای انجام این کارا باهام مهربون بودی و انقد سرم دادنمیزدی میبینی که حالم چقد بده، که آقا بدش اومد و مثل ننه فولاد زره هزارتا نفرینم کرد و رفت خوابید.
هیچ کدوممونم دیگه سوپشو نخوردیم و گشنه خوابیدیم.امشبم باز طبق معمول قهر میکنه و تا دیر وقت نمیاد خونه. دوست ندارم منتشو بکشم.
آخه با اینکه مریض بودم بازم با همون حالم نهار فرداشو درست کردم،تو کارای خونه هم به زور کمکش میکردم .چی کار کنم این اخلاقای احمقانه قهر کردنشو که تا هر حرفی میزنی اتفاق میفته کنار بذاره؟
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
تا اینکه بالاخره دیشب فقط بهش گفتم درسته هزارتا کار واسم انجام دادی اما چه فایده اصلا واسم یه ذره هم ارزش نداره چون با بداخلاقی مطلقه، کاش جای انجام این کارا باهام مهربون بودی.
خب دیگه، وقتی میگم بی سوادین بگو خب. این چه طرز حرف زدنه.:161: واقعا اگه گفتی: اصلا واسم یه ذره هم ارزش نداره، خب حق داشته باهات اون جوری رفتار کنه. من کمتر دیده ام مردی را که برای سرماخوردگی همسرش این قدر کار انجام بده. بنابراین همسرت خیلی کارش درست بوده، حالا یه ذره بداخلاقی هم کرده که درست نیست. پس همسرت یه مثبت می گیره و یه منفی. اما شما فقط یه منفی می گیری واسه بد حرف زدنت. :101:
حالا درستش چی بود و چطور باید می گفتی؟ سوال خوبی کردی.:303:
باید خیلی مهربون بهش می گفتی: دستت درد نکنه که این قدر به فکرمی، خیلی ممنون، فقط اگه یه ذره مهربونی ات بیشتر بشه، من خیلی بیشتر ممنون میشم، آخه دیروز رفتم دکتر و اون برام یه شربت مهربونی شوهر تجویز کرد و گفت اگه بخوام خیلی زودتر خوب بشم، باید شوهرم هر وعده یه بار منو ببوسه.:46: بعد هم هر وقتی که باهات بداخلاقی می کرد، بهش می گفتی: آخ آخ حالم داره بدتر میشه، بیماری ام اود کرد، بوسم کن.:311:
اون وقت میدیدی که چطور باهات بهتر رفتار میکرد. وقتی داره کلی وقت میگذاره که برات خرید کنه و سوپ درست کنه و ... مطمئن باش که یه بوسه ی 5 ثانیه ای را از تو دریغ نمی کرد. خودت بلد نیستی. باید این جوری بهش میگفتی و بعد که باهات مهربونی می کرد؛ کلی ازش به خاطر هر مهربونی اش قدردانی می کردی. بعد از خوب شدن بهش یه نامه می نوشتی و می گفتی که توی این چند روز خیلی بهت زحمت دادم. ازت ممنونم که این قدر به فکرم بودی و باهام مهربون بودی. بیشتر از سوپ و شلغم و ... اون محبتات منو خوب کرد. اون بوسه ی اون روزت. خیلی این چند روز بهم خوش گذشت، الان از این که خوب شدم اعصابم خورده.:302: کاش من همیشه مریض بشم و تو هر روز بوسم کنی.:46: وای که دنیا با بوسه های تو برام چقدر شیرینه. راستی می خوام فردا لباس گرم نپوشم تا دوباره هم مریض بشم و تو بغل کنی و ببوسی. :199:
اون وقت این نامه را میدادی به همسرت. اون هم وقتی می خوند، اگه سنگ هم باشه، یه بوس گنده می خورد ازت. :227:
البته از شما انتظار ندارم که هنوز که ارتباطت با همسرت بهتر نشده، این جوری خوب باهاش حرف بزنی، اما می خواستم بدونی درستش چیه و خودت هم بیشتر مقصری. این جور حرف زدن اصلا درست نیست.
نیازت را به محبت به شیوه ی بالا بهش بگو و به محض کوچکترین محبتی از طرف او، کلی ازش تشکر کن. به نفع خودته. کم کم اون هم کیف می کنه که با یه بوسه این قدر تو را راضی می کنه. وقتی این جوری باهاش حرف میزنی، با خودش میگه من هیچ جوری نمی تونم همسرم را راضی کنم. فایده نداره. هر کاری کنم، باز هم نمی بینه. ماشین به نامش کنم، ازش پرستاری کنم، باز هم دیده نمیشه. زنم راضی بشو نیست.
ختم کلام: در این سناریو، مقصر شمایید. :305:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
سلام مينا جان .من مشكلتو از اول خوندم .برخي از خصوصيات شخصيتيت مثل منه . بعضي خصوصيات شوهرتم مثل شوهرمنه راستش من تا چند ماه پيش خيلي وضعيت بدي داشتم به طلاق فكر ميكردم . يك دختر احساسي وابسته با اعتماد به نفسه پايين .خودم تنها رفتم پيش يك مشاور .چندين جلسه تنها رفتم .باور كن تو همون جلسات اول شروع كردم به تغيير .من كه روزي 5 بار به شوهرم زنگ ميزدم حالا تو طول روز اصلن بهش زنگ نميزنم هميشه اونه كه به من زنگ مينه يا پيام ميده .مشاور بهم كمك كرد خودمو پيدا كردم اعتماد به نفسم خيلي بالا رفته تازه ميفهمم زندگي يعني چي .واقعا به آرامش رسيدم . هنوز هم جلساتمو ادامه ميدم گاهي هم با هم ميريم .
وقتي تاپيكتو ميخوندم ياد خودم افتادم .منم قبلا رفتارام خيلي اشتباه بود .وقتي بايد نازميكردم منت كشي ميكردم وقتي بايد محبت ميكردم باهاش دعوا ميكردم .ميدوني نميدونستم كجا بايد چه رفتاري داشته باشم چرا ؟ به خاطر احساسي بودن وابسته بودن واعتماد به نفس پايينم
ولي الان خيلي از مسايلم حل شده وهنوز هم دارم به تغييراتم به كمك مشاورم ادامه ميدم .همسرم هم گاهي مياد .
الان به جا محبت ميكنم به موقعش قهر ميكنم منتظر ميشم بياد ازم معذرت خواهي كنه .الان ديگه شوهرم خيلي مراقب رفتارشه چون ميدونه ديگه مثل قبل نيست من قبلا اصلا قهر كردن بلد نبودم .يعني نميتونستم .اگر اساعت باهان حرف نيمزد ديوانه ميشدم .اونم سوئ استفاده ميكرد وبه انتظارات وحساسيتهام توجه نميكرد چون ميدونست من هميشه هستم هيچ وقت هم قهر نميكنم . وقتي بهم محبت ميكرد هم رفتار درستي نداشتم به محبتش پاسخ مناسبي نميدادم .عكس العمل هام همه اشتباه بود .به رفتارهاي خانوادش حساسيت نشون ميدادم همش ازشون انتقاد ميكردم .اونم ازشون دفاع ميكرد .ازم حمايت نميكرد .
به كمك مشاور شروع كردم به تغيير خودم مدت كوتاهي جواب داد رفتارهوعكس العمل هام كه تغيير كرد متوجه شدم رفتارهاي شوهرم هم داره عوض ميشه .باور كن توي سه سالي كه باهاش زندگي كردم سابقه نداشته بود بياد ازمن معذرت خواهي كنه ولي بعد از تغيير من چندين با راين اتفاق افتاده .
مينا جان اين همه گفتم كه به اين برسم تا خودمونو تغيير نديم هيچي عوض نميشه .تا براي خودت احترام قايل نشي كسي بهت احترام نميگذاره [size=medium][color=#0000CD]
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
مرسی دل انگیز جان. راستشو بخوای منم خیلی پیش مشاور رفتم اما بازم نمیتونم تغییر کنم یعنی تئوری رو به عملی برسونم. حتی جزوه هاشو دوباره مرور کردم ولی ....آره تقصیر خودمه میدونم از ته دلم میدونم. به نظر خودم که تموم ریشه اختلافات ما همین بیسوادیه من در این موارده که آقای تسوکه گفتن و به قول شما:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل انگيز
من قبلا اصلا قهر كردن بلد نبودم .يعني نميتونستم .اگر اساعت باهام حرف نيمزد ديوانه ميشدم .اونم سوئ استفاده ميكرد وبه انتظارات وحساسيتهام توجه نميكرد چون ميدونست من هميشه هستم هيچ وقت هم قهر نميكنم . وقتي بهم محبت ميكرد هم رفتار درستي نداشتم به محبتش پاسخ مناسبي نميدادم .عكس العمل هام همه اشتباه بود .به رفتارهاي خانوادش حساسيت نشون ميدادم همش ازشون انتقاد ميكردم .اونم ازشون دفاع ميكرد .ازم حمايت نميكرد .
راست میگی!!!!!!! چقد شبیه رفتارای من:163:
ازت میخوام بهم بگی مشاورت چی گفت و چی کار کردی که انقد تغییر کردی!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟ آفرین:104:
حتما بهم بگو خیلی خوشحال میشم. ممنون میشم:72:
RE: تحمل رفتار همسرم خیلی سخته
ببين عزيزم به نظر من رفتن پيش مشاور وقتي ميتونه موثر باشه كه ادم خودش بخاد تغيير كنه (بايد اراده قوي داشته باشي) دوم اينكه به مشاورت ايمان داشتي وبهش اعتماد كني .
ببين مشاور به من كمك كرد كه داشته هامو به عنوان يك زن بشناسم زيبايي تحصيلات خانواده شغل چيزيهايي كه قبلن هم بود ولي من اونها را درك نميكردم .وقدرش وارزشش را نميدونستم .بهم فهموند كه اول از هر كاري بايد خودت را دوست داشته باشي تا ديگران هم دوستت داشته باشن اول خودت بايد براي خودت ارزش قايل بشي تا ديگران برات ارزش قايل بشن .راستش من توي اين سه سال خيلي متمركز شده بودم روي شوهرم تو جاهي مختلف ازش انتظار داشتم بهم توجه كنه حمايت كنه .زندگيم وهمه حواسم بود به اينكه فلان جا چه رفتاري با من ميكنه .مخصوصا پيش خانوادش .بهم توجه ميكه ازم حمايت ميكنه يا نه ؟خيلي دوره بدي بود نتيجش شده بود يك زندگي خراب وداغون گير دادن من ازيك طرف طاقچه با لا گذاشتن اون وبي محلي هاش يك طرف ديگه.
به من گفت به جاي تمركز روي اين رابطه روي خودت متمركز شو
من شروع كردم به توجه به خودم اول از ظاهرم شروع كردم كلي تيپم بهتر كردم قبلن خيلي به سرو وضعم سركار اهميت نميدادم خود اين روي اعتماد به نفس توي محيط كار تاثير ميگذاره .خوب اين خيلي ازم وقت ميگيره وخيلي هم بهم روحيه ميده شوهرم هم خيلي خوشش مياد .به تغذيه هم خيلي اهميت ميدم به ورزشم براي ورزش وقت ميگذارم .براي خودم يك رژيم غذايي تنظيم كردم هم وقتمو پر ميكنه هم برام اين كار جذايه . براي تفريحم هم همينطور .گاهي آماده ميشم بعد از سركار تا وقتي اون بياد با هم بريم سينما نزديك خونه .توخونه براي خودم آرايش ميكنم ميرقصم .قبلن به شوهرم گير ميدادم ازش انتقاد ميكردم يا باهاش بحث ميكردم مثلن چرا ديروز مامانت به من اين حرفو زد توهيچي نگفتي ؟اصلن به اين مسايل فكر نميكنم .الان كه من حساسيتم كمتر شده ميبينم اون ديگه كمتر به خانوادش بها ميده .فعلن دوباره ميام