-
این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
از اول مینوسم اول اول.شاید بعضی نکاتش واسه روشن شدن ماجرا مفید باشه شاید هم نباشه.اینا رو من واسه یکی از دوستان نزدیکم نوشتم الان اینجا کپی کردم واسه همین شاید متنش یه کم خودمونی باشه .
من 5 سال پيش با شوهرم آشنا شدم
خلاصه ما 2 سال نامزد بوديم چون من دانشجو بودم و منتظر بوديم درسم تموم شه تو اين مدت نامزدي اختلافاتمون بيشتر مسائل مربوط به غيرتي بودن شوشو و زيادي حساس بودنش بود انگار به عالم و آدم حسوديش ميشد از همه بدش ميومد( مخصوصا" خانواده و فاميلاي من همش مي گفته عموت اين كارو كرد داييت اينكارو كرد.مامانت اينو گفت داداش و باباو خواهرت اينو گفتن خلاصه اصلا" با هيچكي كنار نميومد و واقعا" هم دنبال بهانه بود من هم چون ناراحت ميشدم و هم اينكه دوست داشتم رابطه ش با اونا خوب باشه براش توضيح ميدادم كه منظورش اين بود اونم عصبي ميشد كه تو خانوادتو دوست داري و طرفداري مي كني يه مدت هم هر چي مي گفت مي گفتم آره تو راست ميگي اونا حرفشون بد بود يا كارشون بد بود (در صورتي كه مي دونستم لينجوري نيست) مشاور هم رفتيم اما مگه جز حرف خودش حرف كسي رو قبول داره؟ خلاصه اين ماجرا ها گذشت و نزديك عروسيمون بود(مثلا" 1 ماه مونده بود اخلاقش از اين رو به اون رو شد اصلا" به فكر هيچي نبود من هي ميگفتم دير شد هيچ كاري نكرديم و اون ميگفت نه كاري نداره خودم همه كارا رو مي كنم بماند كه مادرش هم اين وسط چقدر اذيت مي كرد مثلا" آشغالترين آرايشگاه رو مي برد مي گفت برو اينجا من هم آتيش مي گرفتم (البته من هم به حرفش گوش نمي دادم) خودش با آتليه هماهنگ كرده بود واسه حنابندون رفتيم آتليه عكاس يه پسر 20 ساله حالا اون هي مياد صورت منو اينور ميكنه دستمو اونور ميكنه شوهرم از اين ور آتيش ميگيره خلاصه برگشت به پسره گفت اون هم خيلي مودب گفت شما بايد مي گفتين عكاس خانم مي خواين عكاسي تموم شد رفتيم تو ماشين چشمتون روز بد نبينه مشت و لگدي كه به من زد كه تو ميزاري پسره بهت دست بزنه هيچي نميگي و .....رفتيم خونه باز سر اين قضيه كه روسري بپوش(مجلسمون مختلط بود و خودش قبلا" گفته بود عيبي نداره حالا بامبول دراورده بود) اصلا" نميام مجلس من بيچاره گريه .مامانم هم بهش گفت زشته مهمونا اومدن مامانم رفت يه شال از دختر خالم كه لباسش به من مي خورد گرفت آورد پوشيدم حالا رفتيم برقصيم ميگه اگه دوست داري شالتو درار منو ميگي داشتم آتيش مي گرفتم ..خلاصه فردا عروسي هم همين بساط كه بايد چادر بپوشي!!!!!!!! منو با چادر آورد مضحكه خاص و عام كرد بعد چون نميشد با چادر رقصيد چادرمو دراوردم.يعني فقط مي خواست منو عذاب بده ..روزي كه واسه يه دختر بهترين روزه واسه من گند ترين روز بود همش اخم ميكرد پا نمي شد برقصه اصلا" ديگه افتضاحي بود فاميلاي منم نرقصيدن جز تك و توكي....خلاصه عروسي تموم شد.
بعد عروسي سركوفت به من ميزد كه فاميلات نرقصيدن و ......خلاصه بگم كه همش منتظر يه بهانست ...من ترم آخر بودم كه عروسي كرديم چون واحدهاي عمومي رو گذاشته بودم واسه ترم آخر كه سبك باشه (به خاطر اين آقا من 8 ترم رو 7 ترمه تموم كردم) يكي دو روز در هفته كلاس داشتم يه شب مي موندم صبح ميومدم شهر خودمون (4 ساعت راه بود تا شهر دانشگام) خلاصه تو اين گيرو دار ميديدم رفتارش عوض شده دير مياد و ....يه روز تو كيفش كه رمزشو به سختي پيدا كرده بودم عكس يه خانم و نامه هاي عاشقانه پيدا كردم ديگه هيچي نمي فهميدم آسمون رو سرم خراب شد يه حالي شدم كه شايد هيچكي نفهمه مگه اينكه تجربه ش كرده باشه زنگ زدم بهش گفتم بيا خونه من يه همچين چيزي پيدا كردم و يه سري فحشش دادم اونم ديد هوا پسه نيومد و من هم به مادرش گفتم اونا هم گفتن عكسش رو بده ما پيداش مي كنيم .من ساده هم باور كردم و دادم بالاخره اومد خونه رفت تو اتاق و رفت زير پتو حالا مامانش هم بهش ميگه پسر جان اين كيه تو رو گول زده!!!!! اين حرفا من هم اعصابم خورد بود بهش فحش ميدادم و مي گفتم ميرم مهريم رو مي گيرم ميندازنت زندان اونم هيچي نمي گفت اون شب گذشت و فردا شد و اونم گفت ديگه با اون رابطه نداره و رابطش واسه مشاوره بوده!!!!!!!!! حالا اون خانم خودش از شوهرش طلاق گرفته بود 2 تا بچه هم داشت سنش هم خيلي بيشتر از شوهرم بود خلاصه واقعا" شايد هر كي ديگه بود يه دقيقه هم تو اون خونه نمي موند اما من نمي دونم چرا موندم رفتيم پيش مشاور (يعني به زور بردمش )اون هم باهاش صحبت كرده بود و به من گفت تو بايد بيشتر بهش محبت مي كردي و ....... من ساده هم گفتم راست مي گه شايد من واسش كم گذاشتم بعد از چند وقت روابطمون بهتر شد و اين قضيه تموم شد بماند كه تو اين مدت فهميدم كه اين خانم اولين نفر نبوده و قبل اون هم چند نفر ديگه كه فقط خدا ميدونه چند نفر باها شون بوده.......نا گفته نمونه كه خودش پيشم اعتراف كرد كه مواد هم مصرف ميكرده و من هم بهش گفتم پس ما ديگه اصلا" نمي تونم با تو زندگي كنم چون تو خانواده اي بزرگ شدم كه بابام سيگار هم نمي كشه اونوقت.....از اون گذشته خودم هميشه حالم از آدماي سيگاري به هم مي خورده چه برسه به اينكه شوهرم ........ اونم با زبون چربش گفت كه ترك مي كنه و من كمكش كنم....من هم باز كوتاه اومدم
چند بار تو خيابون ديدمش با يكي ديگه اما اون قسم مي خورد كه اون نبوده و من هم كاري نمي تونستم كنم تا اينكه تابستون امسال خانواده من قرار شد برن چالوس مثل هميشه به ما هم گفتن كه بريم من هم به زحمت اونو راضي كردم تا بريم خلاصه رفتيم و داشت خوش هم مي گذشت كه يكي پشت سر هم sms ميداد مثلا" يهو 5 تا sms با فاصله كوتاهي واسش ميومد منم يهو گوشيو از دستش كشيدم گفتم ببينم كيه sms ميده اونم نذاشت و طبق معمول گفت دوستام هستن شايد يه حرفي نوشته زشت باشه نخوام بخوني و من هم كه مي دونستم دروغ ميگه هيچي نگفتم رفتيم ويلا اون رفت حموم گوشيش هم تو اتاق بود يهو واسش sms اومد من ورداشتم ديدم نوشته اگه نمي خواي زنت همه چيو بفهمه اون پولو بده واون دخترا كه باهاشون بودي شاهد ميارم و از اين حرفا منم هيچي نگفتم تا بريم خونه خلاصه موقع برگشتن باز نمي دونم سر چي دعوامون شد و اين آقا من و سياه و كبود كرد من هم به مامانم اينا چيزي نگفتم چون مسافرتشون خراب نشه و مادر بزرگم هم كه اومده بود ناراحت نشه...ساعت 8 شب رسيديم خونه
گفت اگه اجازه بدي من ميرم تو پاركينگ يه سيگار بكشم من هم باهاش قهر بودم گفتم هر كار دوست داري بكن تو مگه اجازه هم لازم داري؟ رفت و من هم ديديم ماشين و ورداشت رفت زنگ زدم كجا ميري گفت ميرم سيگار بخرم گفتم مغازه بغل خونه هم داره گفت زود ميام رفت و من هم (خونمون كنار خيابونه ) از پنجره خيابونو نگاه كردم كه يهو ديدم آقا يه خانم هم صندلي پشت نشسته دارن ميرن من هم سريع رفتم پيش داداشم كه با هم بريم دنبالش رفتيم اما پيداش نكرديم اومدم خونه مادرش همه چيو گفتم اونا هم گفتن كه ما هم منتظر يه بهانه بوديم تا جلوش رو بگيريم (پدر مادرش خيلي از بچه هاشون مي ترسن جوري بارشون آوردن كه هيچ اعتراضي نميشه بهشون كرد) خلاصه اون شب فهميد قضيه چيه رفت خونه خودمون و پيش پدر مادرش نيومد و زنگ زد به خانواده من كه بياين دخترتون رو ببرين پدر مادر بيچاره من تازه از مسافرت اومده ساعت 11 شب اومدن خونه ما ..و اون شب تموم حرفايي كه تو اين چند سال تودلم بود گفتم و كارايي كه آقا كرده بوده . جوري شد كه باباي من كه انقدر آرومه رفت كه بزندش و من رو هم بردن خونه ....رفتيم و فرداش رفتم پزشكي قانوني چون هيچوقت زير بار زدن من نميرفت مي گفت دستش خورده فلان جا..... چند روز بعد به بابام زنگ زد من هم پيش بابام بودم
به بابام گفت دخترت بايكي از دوستاي من (همون كه تهديدش كرده بود پول بده) رابطه داره اون این حرفا رو بهش زده .رفتيم خونه ديديم باز اومده در خونه بابام اينا منو تو ماشين نديد باز داشت به بابام مي گفت به دخترت گفتين من مي دونم با فلاني رابطه داشته ؟ بابام بهش گفت برو وگرنه زنگ مي زنم 110 ...داداشم زنگ زد به مادرش گفت اين پسرتو جمع كن وگرنه يه بلايي سرش ميارم.....من ديگه داشتم ديوونه ميشدم حالا داشت به من تهمت ميزد اونم كي؟ دوستش كه من تا حالا نديده بودمش فقط قبلا" ازش شنيده بودم پسره خيلي شره....خلاصه ديگه بيشتر ازش بدم اومد متنفر شدم ازش...
چند روز بعد خواستم برم وسيله هام رو بگيرم آخه هيچي نياورده بودم كليد رو هم چون خودش كليدش رو گم كرده بود ازم گرفته بود.......رفتيم خونشون با مامان و بابام پدر مادرش كليد خونه ما رو دارن (تو يه ساختمونيم).گفتن نه نداريم پسره گرفته (دروغ مي گفتن) زنگ زدن بهش اومد در رو باز كرد رفتم لباس و مداركم رو بردارم مادرش هم واستاده بود بالا سرم خودش هم از اون ور مي گفت زود باش بگير برو من خودم با چمدون بقيش رو مي فرستم ..از اين ور به مامانم مي گفت برو به پدرش بگو به فكر طلاق دخترش باشه و از حرسش چرت و پرت مي گفت وسايل رو گرفتم و رفتيم ..خلاصه تو اين مدت پيش كلي وكيل رفتيم و راههاي قانوني رو پرسيديم
وكيلا مي گفتن واسه ايناي كه ميگم بايد مدرك داشته باشم مثلا" وقتي كتك مي خوردم بايد يكي بوده باشه كه شهادت بده يا روابط نا مشروع اثباتش آسون نيست يا اعتيادش و همه اينا كلي وقت ميبره خلاصه گفتن اگه ميخواي خلاص شي و دردسر نداشته باشي توافقي جدا شيد...خلاصه تو اين مدت پدر مادرش هي زنگ مي زدن كه اين درست شده و از اين حرفا من هم مي گفتم باور نمي كنم ..و خيلي چيزا فهميدم و خيلي از آدما رو شناختم مثلا" خانوادش كه فكر مي كردم دلسوزن اما......خلاصه نمي دونم از كجا فهميدن ما رفتيم پزشكي قانوني حالا ديگه منكر همه چي شدن ..اون پدر مادرش كه من رو شير كرده بودن كه اين دفعه كوتاه نيا ما هم ازدستش خسته شديم حالا مي گفتن همينجوري كه نميشه به يكي تهمت بزني بايد بتوني ثابت كني.از كجا معلوم اوني كه تو ديدي پسر ما بوده من هم مي گفتم بابا مگه من دفعه قبل عكس اون زن و نامه هاش رو نياوردم پدرش مي گفت اينجوري كه نميشه منم يه عكس ميارم ميگم اين مال شماست بايد ثابت كني
خلاصه بماند که بلاخره دوباره برگشتم سر خونه زندگیم البته با زبون بازی پدر مادرش چون خودش که طلبکار هم بود.
بعد از برگشت دیدم که درست نشده که نشده .این قضایا مال تابستون 87 بود . بعد اون من با یکی آشنا شدم که اونم مشکل من رو البته درحد خیلی کمتر داشت و سعی کردم با کارایی که اون کرده و زندگیش بهتر شده منم نهایت تلاشمو واسه نگهداشتن زندگیم بکنم . اما یکسال از اون ماجرا میگذره و تغییری در این آدم نمیبینم
حالا سوال من اینه چطور میتونم کاراش رو ثابت کنم با این توضیح که الان خیلی مراقب رفتارش هست دیگه اعتیاد نداره کتک هم نمیزنه .روابط با زنای دیگه هم داره .به هر کی بگم میخوام جدا بشم باید یه دلیلی باشه هر چند دلایلم زیاده اما قابل اثبات نیست حتی خودش هم به راحتی کتمان میکنه .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام
مگه نمی گید که پزشکی قانونی رفتید وقتی جای کبودی ها رو دیدن گواهی ندادن؟؟؟
شما می گید که دیگه کتک نمی زنه و با خانم های دیگه هم رابطه نداره اعتیادشم ترک کرده خوب اینا همش تغییراتیه که ایشون از پارسال تا امسال داشتن پس چطور می گید این آدم تغییری نکرده ؟؟
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام دوست خوبم فکر نمیکردم به این زودی جواب بدید .. اعتیاد نداره کتک نمیزنه اما روابط رو با زنای دیگه داره یه نفر هم نیست که من پیگیر بشم و به قول معروف از زندگیم بندازمش بیرون هر روز یکیه .
پزشکی قانونی هم گواهی داد اما من چون میخواستم به زندگی برگردم رفتم شکایتم رو پس گرفتم
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
یه سوال شما الان اون مدارک رو برای طلاق می خواهیین؟؟ یعنی تصمیم گرفتین از همسرتون جدا بشین؟؟
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام :خوش آمديد به تالار مشابه اين مشگل شما در تالار بارها طرح شده با كمي جستجو ميتواني مطالب زيادي پيدا كني ولي چند سوال:شما شاغليد؟ شوهرتان ؟ تحصيلات شما و شوهرتان؟ چرا ادامه ندادي؟ شوهرتان زمينه مذهبي دارد يا از روي غيرت حساس است؟چرا ميخواهي جدا شوي ؟چرا برگشتي؟من كلي مطالب متناقض ميبينم 2 سال نامزدي براي شناخت كم بود ؟به هر حال آرام باشيد و خدا را فراموش نكنيد اگر همه ما طبق اصول و قانون رفتار كنيم شاهد اين موارد نخواهيم بود . يا علي
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
من والا حسم و عقلم میگه باید جدا بشم اما راستشو بخواین یه خورده هم میترسم و نگرانم . اما واقعا" دیگه علاقه ای بهش ندارم و میدونم زندگیمون هیچ نتیجه ای نداره . یعنی من آدمیم که دوست دارم هر لحظه پیشرفت داشته باشم تو زندگیم و از زندگیم نهایت استفاده رو ببرم اما اون اصلا" تو یه فاز دیگست .
سلام دوست عزیز من شاغلم شوهرم هم شاغله من دانشجوی ارشد هستم الان ترم اول شوهرم زمینه مذهبی نداره کسی که با زنای دیگه رابطه داره به نظرتون مذهبیه ؟؟ تو اون 2 سال هیچ کدوم از این رفتارها رو نشون نداد اما هنوز یک ماه از عروسیمون نگذشته بود که فهمیدم همه کارست
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام سحر خانم گل :72:
خانمی حالت خوبه ؟! به تالار همدردی خوش آمدی عزیزم .:72:
خوب شهر را شلوغ کردی :311: علت این همه گرد و خاک چیه ؟!!
ضمن اینکه باید از یک دوست نازنین و هم تالاری مهربان تشکر کنیم که بنده را در جریان موضوع و مشگل تو گذاشت و از من خواست که در این تاپیک دخالت کنم . :46:
سحر جان بعد از کسب ارامش :72:
از تو خواهش می کنم به سئوالاتی که دوستان در بالا ازت کردند پاسخ بدهی
آنچه که در مورد مشگل تو تا اینجا دستگیرم شد . جدای از حالات روحی و مسائل خاصی که داری که مشخص ترین آن خشم و آزردگی توست
1- خشم از مسائل گذشته
2- خشم و حس امروز ت
آنچه در گذشته اتفاق افتاد می تواند کمک کنده باشد اما امروز به چه علت به سمت تالار هدایت شدی و موضوع خود را مطرح کردی . مسئله امروز تو چیست ؟چه چیزی امروز ترا ناراحت کرده .
باید قدری آرام باشی و تا با صبوری و فاکتور تمرکز پله پله مشگل را باز کنیم و جلو برویم و برایش راه حلی پیدا کنیم .
سعی کن قدری صبور باشی و از حرفهای دوستان دلخور نشوی . همه سعی داریم به تو کمک کنیم . قدری آرامش ات را به دست بیاور و متمرکز باش روی موضوعات مهم . مرسی نازنینم :72:[b]
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
من نمیدونم کدوم حرف من تناقض داشت ؟؟ من اگه برگشتم به همون دلایل خاله زنکی بود که درست میشه و از این حرفا و واقعا" هم نهایت سعیم رو کردم چشمم رو به روی کاراش بستم و محبت کردم اما دیدم با من خوبه و جلوی من میگه دوستت دارم کسی بهتر از تو پیدا نمیکنم و .... اما باز با دخترا و زنا صحبت میکنه و کارای دیگه ..در ضمن من از اولی که عضو شدم همه تاپیکا رو خوندم تا حالا هم هیچ پستی نذاشته بودم چون فکر کردم شاید به نتیجه برسم اما هر کی مشکلش با دیگری متفاوته .من الان واقعا" داغونم به کسی هم نمیتونم حرفام رو بزنم چیزی به امتحانام نمونده اما کتاب دستم میگیره اشکم سرازیر میشه .اگه هم حرفام رو خوب نتونستم بزنم و شما تناقض دیدی واسه اینه که افکارم پراکندست
سلام آنی جون هنوز پست شما رو ندیده بودم ارسال کردم . مرسی که با روی باز برخورد کردی
همسرم تحصیلاتش دیپلمه البته یه بار سعی کردم ادامه تحصیل بده اما وسطاش ول کرد خودم میشستم براش توضیح میدادم جزوه مینوشتم حیف وقتم که به پای این آدم هدر رفت
آنی جون الان هم واسه این اینجام که بدونم باید چیکار کنم
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
عزیزم هیچ موضوع جدید ی اتفاق نیفتاده که تو این همه سراسیمه و عصبانی هستی ؟!و یا هیچ موضوع جدیدی باعث نشده امروز به فکر کمک گرفتن بیفتی ؟!
اگر هیچ موضوع جدیدی در کار نباشد .
شما خشم ها و دلخوری ها و آسیبهایی که در گذشته خورده اید و در درون شما تل انبار شده و شما نتوانسته اید همسرتان را در مورد عملکردهای گذشته ببخشید .
آسیبهای گذشته و تغییر احساسات شما به مرور زمان و خشمهایتان امروز همچون بشکه باروت انفجاری و خطرناک است و شما امروز تصمیم دارید با استفاده از این پنانسیل حاصل از گذشته فیتیله این بشکه باروت را روشن کنید و دست به اقدامی بزنید و خشم خود را نشان دهید و ...
آیا اینگونه است ؟!!!
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
الحمدا.. كه تصميم قطعي براي جدايي نگرفتي پس متوجه شدي كه راه هاي ديگري هم هست كمي مرور كن :اون از مثلا" 10 تا اخلاق بد رسيده به رابطه با خانمها فقط !پس تغيير كرده . البته من تاييد نمي كنم ولي به عنوان يك مرد اينو ميگم كه در بسياري از موارد خود زن هم در انحراف مرد مقصره !و البته مرد هايي هم هستند كه 100در 100 مقصرند!خانم محترم چند پيشنهاد :!- برنامه ريزي كن كه طول شبانه روز چكار كني زمان كار و استراحت و رفت و آمد را كه حذف كني فكر كنم 5يا 6 ساعت بيشتر بماند اون رو هم سعي كن كلاس بري يا تلويزيون و.. (منظورم اينه كه با شوهرت اصطكاك نداشته باشي )2-سعي كن نشون بدي به زندگيت علاقه مندي و اماده تعامل هستي اگر اون يه كار مثبت بكنه تو جند كار مثبت ميكني (حالا كه كتك نميزني و مواد استفاده نميكنه تشويقش كن )3- از طريق مادرش ارتباط با خانمها رو بيان كن (زنها كلا"بهتر با هم كنار ميايند )4- از خطرات بي و بند باري جنسي و لطمه اي كه به سلامتي و شخصيت افراد ميزند به شوهرت بگو و سعي كن كه علت وجود خود اوست نه حسادت شما !و... يا علي
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
آنی جون همین روابطش با زنا دیگه .. ببین تا یکی دو ماه پیش من دوباره مثل قبل بهش اعتماد کردم و یعنی جوری نشون میداد که خوب شده و حتی قرار شد که بچه دار هم بشیم .واسش تولد گرفته بودم شب بعدش رفته بود حموم sms اومد واسش خوندمش نوشته بود چرا جواب نمیدی بعد هم زنگ زد منم برداشتم یه دختره بود بعد هم هر چی پرسیدم کیه قضیه چیه تا یه هفته با من حرف نزد بعد هم دروغ گفت مزاحمه منم دیگه از اون موقع تا حالا دیگه دلم باهاش صاف نمیشه دیگه هیچکدوم از حرفاش رو باور نمیکنم کوچکترین مسئله ای رو دروغ میگه .حرف بچه هم میزد فهمیدم واسه این بوده که من فکر کنم این به فکر زندگیه در صورتی که وقتش که رسید جا زد که خدا رو شکر .فقط زبون میریزه اینم اعصاب منو خورد میکنه نه میتونم بهش علنا" ثابت کنم نه میتونم تحملش کنم
آقای امید اون اصلا" قبول نمیکنه که با دیگران رابطه داره که من از اثراتش بگم .ببین آقای امید منی که الان اومدم اینجا 1000000 تا راه رو امتحان کردم مشکل شوهرم هم میدونم چیه و دلیلش واسه این کارا . اما تا خودش نخواد که درست نمیشه و خودش هم مسلمه که نمیخواد.
مشکلش اینه که هوس بازه .وگرنه من که خوب لباس میپوشم غذای خوب میپزم محبت هم میکنم (البته چند وقته که دیگه نمیکنم) یه قرون پول که به من نمیده صدام در نمیاد این همه هم تا حالا گند زده باز نشستم باهاش زندگی کردم .خودش هم میگه که بهتر از من نمیتونه پیدا کنه واقعا" هم همینه خودش هم میدونه وگرنه اگه من مشکلی داشتم تا حالا صد دفعه منو طلاق داده بود .الگوی رفتاریش متاسفانه پدرشه
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
ضمن اینکه مااینجا تنها صدای شما را می شنویم و این آقا حضور ندارند که ایشان هم از جایگاه خود مطالب را باز کنند و حرف بزنند . پس ما از دیدگاه شما و با توجه به نقطه نظرات شما وارد بحث می شویم .
چرا تصمیم داری چیزی را به او ثابت کنی ؟!! او که خودش می داند مشغول به چه کاری است . شما باید با خودت کنار بیایی . کار ایشان پسندیده و اخلاقی نیست
1- به واسطه متوسل شدن به دروغ که در نتیجه ی آن شما نسبت به ایشان بی اعتماد شده اید .
2- ارتباط با خانم ها که هم به لحاظ اخلاقی و انسانی و شرعی کار درستی نیست که حاصل این نوع عملکرد می شود ایجاد حس خشم و سرخوردگی و عصبانیت و...شما
اما گفتم شما باید با خود کنار بیایی چگونه ؟
به دو روش
1- همسرت را همانگونه که هست قبول کنی و در رابطه باقی بمانی
الف ) نسبت به او و عملکردهایش ی تفاوت باشی که حاصلش می شود طلاق عاطفی و زیر سقفی
ب) در پی راهکارهای جدید باشی و به وی و خودت فرصت دوباره بدهی و خودت شرایط تغییرات جدی را در خودت مهیا کنی تا تحت تاثیر تغییرات شما ایشان هم اندکی روشن و باز به مسئله بازنگری داشته باشند و انگیزه های خود را از این تنوع طلبی باز بینی و بازشناسی کنند . و شما و ایشان برای تخریبهای رابطه به علت مسائل گذشته همراستا با هم تحت نظر مشاور روانشناس بالینی قرار بگیرید و ...
2- از این رابطه بیرون بیایی و تن به طلاق بدهی که توصیه اینچنینی به شما نمی کنم . و کاملا به نظر و تصمیم مستقیم خود شما مربوط است
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
آخه آنی عزیز مشکلش یکی دو تا نیست که . ما جز با پدر و مادر خودش که اونا هم خودشون میان خونمون با کسی رفت و آمد نداریم .هیچ برنامه ای نداره نه واسه الانش نه آیندش .اصلا" من جزوی از زندگیش نیستم فقط به این عنوان که یه زن داره تو خونش همین هیچکدوم از نیازای من رو براورده نمیکنه . کلی هم صحبت کردم از هر دری وارد شدم دو روز خوب میشه دوباره مثل اولش و ........
حالا این راهکارهایی که میگید چی هستن ؟ من آخرین باری که مشاور رفتم گفت اقتضای سنشه و تو باهاش مهربون باش همین!!!!!!!! البته مشاورش مرد بود
اگه اون میخواست بیاد اینجا حرف بزنه حرفی واسه گفتن نداشت جز اینکه این بد اخلاقه همییییین:311:
فکر کنم الان همه فکر کردین من آدم خودخواهیم که فقط از خودم تعریف میکنم و از اون بد میگم ولی به خدا اینجوری نیست .خیلی داغونم .خیلی با خودم فکر کردم نقاط مثبتی که اون داره رو ببینم و بیشتر به اونا توجه کنم . اما واقعا" کمن فقط تنها نقاط مثبتش اینه که محبت میکنه دوستت دارم عاشقتم میگه که اونم فقط زبانی در عمل صفر.ظاهرش هم متوسطه و خونه و ماشین داره که اونم بابا جونش خریده واسش . اینا نکات مثبتش بود
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
تو برنامه بگذار و سرش را گرم کن . در شهری که هستید با کسی معاشرت ندارید ؟! می توانی ارتباط خانوادگی با آدمها ی درست اندیش و درستکار برقرار کنی . خانواده هایی که مردان خانواده به همسرانشان احترام می گذارند و به واقع قدر زندگی های خود را می دانند .
خیلی موافق اقتضای سن نیستم . خیلی از آقایان اقتضای سنشان این کارها هست اما از این دست کارها و بازی ها و تنوع طلبی ها ندارند . فکر می کنی آنها چکار می کنند ؟! دل ندارند یا بلد نیستند ؟!!! و یا ....
در این سن اسم اش می شود اقتضا در 60 سالگی می شود عذاب وجدان و...و جمع و جور کردن گناهان گذشته آقا !!!
عزیزم خودت با حفظ ارامش درونی خودت باید برای زندگی ات تصمیم گیری کنی. متاسفانه ما فکر می کنیم اگر بنشینیم و زندگی کنیم و محبت کنیم این یعنی خیلی خوب و درست . در حالی که همین اشتباه و پا فشاری بر خوب بودن می تواند مخرب باشد .
مثلا پدری را در نظر بگیر که فرزندش معتاد است . این پدر به دو شیوه می تواند به پسر معتادش کمک کند .
1- پول بدهد تا او خرج اعتیادش کند و مواد بخرد
2- پول بدهد تا او خرج درمان و ترکش کند
خوبی در هر دو فاکتور وجود دارد اما یکی سازنده است و دیگری مخرب .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
یک ماه پیش واسش یه نامه نوشتم و همه حرفای دلم رو گفتم و بهش گفتم 2 راه داریم یا اینکه بریم پیش روانشناس و مشکلاتمون رو حل کنیم یا اینکه جدا بشیم چون دیگه نه بهت اعتماد دارم نه علاقه فقط میخوام یه فرصت دیگه بهت بگم .. هنوز که هنوزه میگه جوابتو میدم اما اگه شما جواب دیدین منم دیدم هر روز میگه فردا .والا من همه جوره میخوام راه بیام باهاش اون یه قدم جلو بیاد من صد قدم میام
آنی جان با هیچکس دوست نداره رفت و آمد کنه حتی خواهر و برادرای خودش اصلا" نه گردش دوست داره بره نه مسافرت .من هر چی هم برنامه میریزم فایده نداره خواهرش 2ساله ازدواج کرده هنوز خونشون نرفتیم حتی رفتم کادو خریدم هیچ مشکلی هم نداره باهاشون اما هی امروز و فردا کرده آخرش هم نرفتیم .اصلا" موجود عجیبیه من تا به حال اینجوریشو ندیدم .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
عزیزم 50 در صد دوست داشتن ها و دوست نداشتن ها ی یک زندگی مربوط به علائق یک مرد هست . شما به عنوان یک زن در آن زندگی حق و سهم دارید . آن هم یک حق و سهم 50 درصدی حال بنا به میل شخصی می توانید یک مقداری از این 50 درصد را به ایشان اهدا نکنید . با بقیه اش برای یک عمر چه خواهید کرد ؟!
این حرف من به معنای لجبازی نیست .اما این معنی را هم نمی دهد که در همسران محترم حل شویم .
قرار نیست که ما همیشه کاری را انجام دهیم که طرف مقابل خوشش بیاید .پس این وسط خواستهای شما چه می شود ؟!! در بهترین حالت 50 درصد درک و 50 در صد سرکوب ؟!! نتایج سرکوب 50 در صدی چه خواهد بود ؟!!
نه عزیزم این روش درست نیست و در دراز مدت کار دست شما می دهد و شما عاقبت دچار یک خشم فرو خورده خواهید شد که شما را به یک بازی خطرناک دعوت می کند .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
بله آنی جون خودمم هم به این نتیجه رسیدم .اما نمیدونم باید چیکار کنم .بیشتر از این کارایی که کردم و جواب نداده چیزی به ذهنم نمیرسه .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
باید به لحاظ علمی کمک بگیری و همسرت هم بخواهد که تغییر رویه بدهد .
مشاوره بگیر از دکتر روانشناس بالینی .
دروغ - تنوع طلبی - دزدی و... کلا هر عمل غیر اخلاقی و غیر انسانی ریشه روانی و تربیتی دارد . با چشم به آسمان دوختن و روش ازمون و خطا به جایی نمی رسید . نه شما و نه همسرتان .
نمیدانم چرا اگر یک تب 38 درجه ای بکنیم خیلی زود می پریم و می رویم دکتر و هزار جور قرص و دوا و آنتی بیوتیک را وارد بدنمان می کنیم . اما وقتی روح و روانمان آسیبهای جدی می خورد و تبهای بالا ی هزاردرجه می کند دست روی دست می گذاریم !!!
چیزهایی که به ذهنم رسید به تو نازنین گفتم . امیدوارم راهت را هر چه زودتر پیدا کنی . نگذار در گذر سریع زمان دچار گندیدگی شوی .
حیف وجود و مغز انسان . واقعا حیف از دقایق عمر .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام....
آني عزيز بنده ارادت خاصي به شما دارم...اما جسارتا فكر ميكنم در مورد اين خانم سازش و صبر و....كلا اين تريپ برخورد ها اصلا مناسب نيست(ببخشيدا)
خانم عزيز فكر ميكنم همسر شما در خواب عميق خوش خيالانه اي فرو رفته و كلا ادم بيخياليه.....با يه شوك حسابي(مثلا تهديد به از دست دادن شما براي هميشه)بايد از اين خواب بيدار بشه.....اين كه نشد زندگي....جواب نامه دو ماه بعد.....خونه اين و اون رفتن حالا ببينيم كي ميتونيم بريم.....همه چي رو به فردا موكول ميكنه!!؟پس كي وقت زندگي كردن ميرسه؟
فكر ميكني تا كي توان و نيروي جووني رو براي تحمل اخلاقاي بدش داري؟فكر ميكني تا كي ميتوني از اين زندگي لذت ببري؟
بذار طعم بعضي مسائل و پيامد هاي رفتاراي غلطشو بچشه.....تا كي ميخواي كوتاه بياي؟
ببخش آني عزيزم من الان اخرين پست شما رو ديدم.....ميبينم كه شما هم ديگه با رويه سازش مخالفيد....با پست اخرتون كاملا موافقم.........:72:
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام دوستای خوبم .اصلا حالم خوب نیست . همین الان دوباره واسه یکی اس ام اس داده بود خیلی دوست داشتنی هستی عزیزم! منم وسایلم رو جمع کردم اونم گفت برو من که از خدامه . فردا صبح میرم خونه پدرم .
فقط امیدوارم خدا جواب همچین آدمایی رو بده .
فقط امیدوارم خدا جواب همچین آدمایی رو بده .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
عزیزم
این چه معنی می ده که شما وسایلت را جمع کنی وبروی منزل پدرت مگر انجا منزل مشترک شما نیست
این کار شما اشتباه است که موبایل همسرت را چک می کنی و به او می گویی
عزیزم سعی کن در کنار همسرت برای خودت زندگی کنی و شاد باشی
من بهت قول می دم بعد از مدتی تغییر رفتارش را می بینی
با ارزوی خوشبختی ات:323:
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سحر عزیز سلام
میشه به این سئوالات دقیق پاسخ بدهید :
1 - همسرتون چند سالشه وفرزند چندم خانواده است ؟
2 - نحوه آشنایی شما با هم چطور بوده ؟
3 - شغلش چیه ؟
5 - آیا خود شخصاً اعلام تمایل به ازدواج کرده یا خانواده ازش خواستند ؟
6 - چند سالشه ؟
و اما نکاتی که هم اکنون به ذهنم میرسه مبتنی بر توضیحات شما :
اول از اشکالات رفتار شما بگم
* عکس العمل سریع و بدون تأمل
* محوریت دادن به هیجانات و کمتر توجه به بررسی عقلانی و صبر برای اقدام درست
* عجله کردن ، هم در اقدام ، هم برای سریع نتیجه گرفتن .
* عصبانیت هنگام مواجهه با مشکلات همسر و عکس العمل مبتنی بر عصبانیت .
* در فکر پاک کردن صورت مسئله به جای حل مسئله برآمدن
* جا زدن و میدان خالی کردن ( نشونه احساس ضعف و ناتوانی )
* عدم آگاهی کافی از مهارتهای زندگی ( سازگاری ، صبر ، کلامی ، ابراز احساس ، خویشتن داری ، و...... ) و به کار گیری اونها .
اینها را گفتم تا فعلاً فقط روی شوهرت و اشکالات او زوم نکنی و خودت رو نادیده بگیری .
اما نیازهای رفتاری شما در این موقعیت :
* صبر و آرامش
* تأمل و مکث در عکس العمل
* کنترل هیجان بخصوص هیجان عصبایت و نفرت
* پرهیز از ناامیدی و سیاه دیدن مطلق
* آموختن مهارتهای رفتاری متناسب و به کار گیری آنها .
* مراجعه حضوری به مشاور مطمئن
* پرهیز از تجسس در روزها و اعمال همسرت ( اغماض و ندیدن وقتی رفتاری آشکار باشه برای حفظ حریمها و کمک به اصلاح ، یک مهارته ، که شما درست عکس اونو ، اونم وقتی رفتار آشکار نیست را در پیش گرفته ای )
* با حس اعتماد وعشق و محبت با وی رفتار کردن ( حتی با احتمالاتی که از رفتارهای خطاکارانه از او می دهی)
* با تکیه بر ترک اعتیادش به عنوان یک نکته مثبت قابل توجه ، تقویت اعتماد به نفس و تشویق غیر مستقیم به اصلاح رفتار در او .
دوم اشکالات شوهر شما :
* عدم بلوغ کافی برای تشکیل زندگی
* عدم مسئولیت پذیری
* عدم تعهد و پای بندی و وفای به عهد ( به خاطر آزاد و یله و بدور از کنترل درونی و بیرونی بودن رفتارهایش )
* لحظه ای بودن و هیجان محور عمل کردن .
* بی نظمی ( رفتاری و فکری )
* ضعف اعتماد به نفس و احتمالاً ضعف عزت نفس ( احساس حقارت پنهان )
* لجبازی و خود محوری .
* به احتمال قوی یک سرخوردگی و وازدگی ( بررسی کنید که احتمالاً بعد از یک بلند پروازی ، به عبارتی پی گیری هدفی بلند پروازانه ، یا با شکست مواجه نشده یا با سرکوب ؟)
* ضعف مهارتهای زندگی ( سازگاری ، صبر ، مسئولیت پذیری ، خود ابرازی مثبت و...... ) بخصوص مهارتهای زندگی مشترک ( به استثنای مهارت کلامی عاطفی )
با روحیه و عادتی که شما تا کنون داشته اید احتمالاً بیشتر روی اونچه در باره همسرتان گفتم زوم می کنید و و به این موارد هم سعی خواهید کرد موارد دیگری اضافه کنید ، لطفاً از این کار بپرهیزید ، فقط در این حد نظر اندازید که مشکلات را حداقلی هم شده کوچک ببینید و خودتان و همسرتان را بزرگتر و قوی تر از این اشکالات .
اما توصیه می کنم روی اونچه به خود شما گفتم تمرکز کنی و اول رو خودتان کار کنید .
فعلاً اولویت اول برای شما خود شما و تغییر در نگرش و رفتارها و آموختن مهارتها است ، به این بپردازید و برای پیش رفتن در این مسیر حتماً یک مشاور خوب و مطمئن داشته باشید با این قصد هم وارد شوید که می خواهید این تغییرات را داشته باشید ( اینرا با مشاور مطرح کنید که برای ایجاد تغییر در خود به مشورت نیاز دارید ) ، و بعد در همین مسیر به عنوان اولویت اول به تناسب کاری که روی خود انجام می دهید در مورد شوهرتان هم به قصد کمک غیر مستقیم به تغییر رفتار در او نیز خود به خود قدمهایی خواهید برداشت .....
آری سحر عزیز ، از زوایه و دایره تنگ خود بیرون بیا با دیدی دیگر و منطقی و دقیقتر و با در نظر گرفتن سهم و نقش خود مسئله زندگیت را ببین و بررسی کن
موفق باشی .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام دوستای خوبم ممنون از توجه تون . من و همسرم همسنیم هر دو 25 سالمونه .فرزند آخر یا هفتم خانوادست.شغلش هم تو شرکت باباش کار میکنه .نحوه آشناییمون هم متاسفانه همون مثل با یه نگاه عاشق شد بود.با اصرار خیلی زیاد ایشون چون من هنوز تو فکر ازدواج نبودم 18 سالمون بود .انقدر رفت و اومد تا راضی شدم و کاش نمیشدم.
در مورد اشکالاتی که در مورد من گفتید من 5 ساله که دارم صبر میکنم 2سال نامزدی یه جور 3 سالی که عروسی کردیم یه جور بدتر. منم از اول انقدر کم طاقت نبودم نمیدونم متن قبل رو خوندین یا نه اما نوشته بودم که دفعه اول که با این ماجرا روبرو شدم رفتم پیش مشاور هم با اون صحبت کرد هم با من .اما دیگه نیومد پیش مشاور همون یه دفعه شد.نمیدونم یکسال برای اغماض کمه ؟ چون من با یه مشاور خانوم صحبت کردم و بعضی کارا رو گفت که نمونش همین عدم تجسس بود و اگه کاری کرد به روش نیارم و اعتماد داشته باشم و عاشقش باشم خودم مشغول باشم.من یکسال این کار رو کردم اما هیچ نتیجه ای نداشت به نظرتون چند وقت باید صبر کرد؟؟ اما اون تو این مدت هر روز فکر کرد که میتونه خیلی راحت بدون اینکه من چیزی بهش بگم هر کاری دوست داره بکنه.یا اینکه اگه من مشغول بودم اصلا واسش مهم نبود چیکار میکنم کجا میرم خودش هم واسه خودش زندگی میکرد منم یه هم اتاقی بودم واسش که هر وقت لازمم داشت در اختیارش بودم.عزیزم مشکل اینه که اون فکر میکنه این مسائل هیچ ربطی به دوست داشتن نداره یعنی اگه کسی رو دوست داری و باهاش زندگی میکنی دلیلی نداره با کسای دیگه هم نباشی.
مثل همون قضیه که بعضیا بهش اعتقاد دارن که روابط پنهان خارج از زندگی زناشویی باعث شور و نشاط و .... میشه.حالا من هر چی صبور باشم به نظرتون رو طرز فکرش تاثیری میذاره ؟ باور کن من انقدر تو این نت و کتابا چرخیدم و مطالب خودشناسی و روانشناسی خوندم که حد نداره نمیگم همه چیرو خوندم اما چیزایی که مربوط به رفتار و کنترل احساسات و ... بوده رو خوندم .اما دیگه آدم به یه جایی میرسه که صبرو آرامش هم جواب نمیده .الان هم دیشب بعد اون قضیه رفت بیرون و بعد که اومد هم گفت ببخشید که باهات بد حرف زدم بریم پیش مشاور اما من کاری نمیکنم واسه من حرف درنیار.قضیه اس ام اس و تلفن تمام قضیه نیست یه چیزای دیگه هم هست که روم نمیشه بگم اما من مطمئنم از کاراش و اینکه هی جوابی نداره بده .به نظرت نمیتونه ماجرا رو توضیح بده؟ وقتی هیچ توضیحی نداره یعنی چی ؟؟ اون که تا حالا این همه دسته گل به آب داده اگه ریگی به کفشش نیست چرا سعی نمیکنه حداقل رفتارش رو توجیه کنه؟
الانم واقعا صبح تصمیم به رفتن داشتم اما مثل دفعه قبل که با حرف اون خانوم مشاور نرفتم بازم نرفتم . فعلا که هر دفعه دارم بر میگردم به قبل و درجا میزنم .
یه سوال دیگه اینکه ما بابد بریم مشاوره یا بریم پیش روانشناس؟ چون یکی از دوستان گفت روانشناس بالینی شما میگید مشاور.
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام
طی طول زمان برای رسیدن به نتیجه ای مطلوب بسته بها فراد و شرایط زندگیست ، شما با توجه به عجله و آرزوی زود به نتیجه رسیدن . سه سالی رو هم که طی کردی با به قول خودتون صبر و توصیه مشاور ، صبر همراه با رضایت و امید نبوده بلکه پالس های نا امیدی و نارضایتی با خودش داشته ، در هر حال شما هنوز راه های زیادی را نرفته دارید .
شوهر جوان شما همانطور که گفتم قبل از رسیدن به بلوغ در ابعادی چند و به اندازه کافی ، اقدام به ازدواج ، اون هم از روی عشقی آتشین ( لحظه ای و فروزان و گذرا ) کرده ، و به نظر می رسد خانواده اش هم رو امورش خیلی نظارت نداشتند و آزاد و بدون هدف شناختی و معیار عمیق زندگی می کرده ، که یا از جمعیت زیاد خانواده بوده که چنین بوده یا کلاً سیستم این بوده ، در هر حال اینا مربوط به گذشته است
شما هر دو و با هم نیاز دارید نزد یک مشاور با تخصص بالینی بروید ، کار مشاوره مهارتهای خودش را دارد ، اما روانشناس بالینی تخصصش در مسائل مربوط به روان و رفتار بیشتر است که اگر مجهز به تکنیکهای مشاوره ای ( چه با استعداد فردی و چه کسب شدنی ) باشد که بسیار عالیست .
در نظر داشته باشید که گاه بعضی مشاورینی که فقط از تحصیلات آکادمیک و بعضی مهارتها به صورت کسب شدنی بهره می برند ممکن است نگاه خود را تأثیر دهند ، مثلاً اگر یک خانم مشاور فمنیست به تور شما بخورد که پای بند به اصل دخالت ندادن دیدگاه های فردی در کار مشاوره نباشد یا توانش را نداشته باشد ، خیلی زود به شما تجویز کند از این زندگی خارج شو و... در هر حال در مورد روانشناسی که برای مشاوره نزد وی می روید هم تحقیق کنید و نزد فرد مطمئنی بروید ، اگر تهران هستید می توانید از جناب مدیر آدرس روانشناسان مطمئن را دریافت کنید .
موفق باشید
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
فرشته مهربان عزیز من تهران نیستم .اگه کسی هست که از مشاوران شهرستانها اطلاع داره بگید تا بهش خصوصی بگم کدوم شهر هستم.
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
شماره 148 توی هر شهرستانی صدای مشاور می باشد
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
بالهای صداقت عزیز 148 برای بهزیستی هستش من برای مشاوره بهزیستی هم رفتم اما متاسفانه اون کسی که به ما مشاوره میداد از اونجا رفت بعد یه مدت منشی اونجا که حتی طرز برخورد صحیح با مراجعین رو هم بلد نیست جای اون مشاور گذاشتنش هر چی هم پرسیدیم اون خانوم مشاور کجا رفته جوابی ندادند ولی مشاور خوبی بود.با 148 هم تماس گرفتم گفت مشکلتون جوریه که باید حضوری باشه.
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
کسی میتونه راجع به روانشناسان شهرستانها اطلاعات بده ؟؟
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
ببخشید اینجا نمیشه پستهامون رو پاک کنیم ؟؟؟
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
نه سحر خانم نمیشه مگه چی شده وقتی عضو شدی مگه قوانین تالار رو نخوندی:72:
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
نه عزیزم چیزی که نشده میخواستم اسم شهرمو برا فرشته مهربان بنویسم بعد پاکش کنم
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
دوست عزيز يه نكته كوچيك....
اين كه شما هر وقت به حالت قهر تصميم به ترك خونه ميگيري و بعدش هنوز نرفته برميگردي....فكر نميكني بي ثباتي تورو به همسرت ثابت ميكنه و باعث ميشه با خودش بگه من كه هر كاري ميكنم اين صداش در نمياد قهرم كه ميكنه خودش برميگرده...!!و باعث بيخيالي بيشترش ميشه؟؟؟؟؟
يا تصميم رفتن نگير يا اگه ميري مصمم باش.......!!خودتم از به تصميماتي كه ميگيري اطمينان نداري!!!
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
دوست خوبم اولا که من با اصرار اون که بمون میریم پیش مشاور یا هر جا که تو بگی از رفتن منصرف شدم وگرنه اگه اون حرفی از مشاور و ... نمیزد من رفته بودم .هرچند اگه دوستان نمیگفتن شما راه نرفته زیاد داری من به حرف اون هم گوش نمیکردم و میرفتم .
2 عامل باعث شد نرم یکی نظر دوستان و اون یکی هم چون خودش قول داد که بریم مشاوره یا روانشناس .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
يه نكته ديگه...مراقب باش هيچ وقت هيچ كس از اخلاقت و از گذشت كردنت سو استفاده نكنه:81:...همين....موفق باشي:72:
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام اول تولد خودمو تبریک میگم که شب یلدا بود :104::227: . هر چند خیلی هم خوشحال نیستم چون 25 سالم شد و هنوز اونجور که باید از زندگی لذت نبردم . همسر گرامی هم به خودشون زحمت خریدن کادو یا حتی یه گل پلاسیده رو هم نداد در صورتیکه من 3 ماه پیش تولدش براش یه لب تاب ناقابل خریدم .:302:
در ثانی در حال درس خوندنم چون 18 روز دیگه امتحان دارم :303: . قرار شده که ایشون روانشناس پیدا کنه . که هنوز خبری نیست .گاهی وقتا فکر میکنم مگه یه روانشناس میتونه ذات یه آدم رو تغییر بده ؟؟
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
تولدت مبارك هاني......:72:صد سال به اين سالها...... سعي كن امسال مثبت انديش تر باشي خانمي:43:
خودتو با اين فكرا اذيت نكن عزيزم....چرا خودت نميگردي يه روانشناس خوب پيدا كني؟
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سلام سنا جان مرسی عزیزم لطف کردی . من اول میخواستم از دکتر خانوادگیمون بپرسم اما ایشون گفتن نمیخواد از اون بپرسی من خودم از یه نفر که زیاد آشنا نباشه می پرسم مثلا" خجالت میکشه بفهمن میریم پیش روانشناس !! و قراره از یه دکتری بپرسه .
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
سحر جان خب بهش نگو كه داري دنبال روانشناس ميگردي و خودت از كسي كه خيلي هم آشناي نزديك نباشه بپرس....حق داره نخواد كسي از زندگي خصوصيش خبر دار بشه...اما خواهشا خودت هم پيگير قضيه باش:46:
-
RE: این حال و روز منه چه میشه کرد ؟؟
چشم سنا جون ممنون از توجهت