شهادت امام جعفر صادق(ع) پیشاپیش تسلیت باد:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
شهادت امام جعفر صادق(ع) پیشاپیش تسلیت باد:72:
امام کاظم (ع):
سجده گاه امام صادق (ع) از بوی خوش آنجا شناخته میشود.
امام صادق (ع):
امروز در دنیا کاری را انجام ده که بوسیله آن به رستگاری در آخرت امید می بری....
امام صادق (ع):
خفتن خردمند به از شب زنده داری نادان.....
امام صادق (ع):
در شب و روز منتظر فرج مولایت باش.
نقشهي 25 گنج بزرگ دنيا
كليد
امام صادق كسي است كه خود به اين گنجها دست يافته است. پس آدرسهايش همه درست است.
با دقت، پايت را جاي پاي امام بگذار و برو تا تو هم برسي.
بسم الله:
امام صادق عليهالسلام فرمودند:
1- طلبتُ الجنة، فوجدتها في السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگي و جوانمردي يافتم.
2- و طلبتُ العافية، فوجدتها في العزلة:و تندرستي و رستگاري را جستجو نمودم، پس آن را در گوشهگيري (مثبت و سازنده) يافتم.
3- و طلبت ثقل الميزان، فوجدته في شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگيني ترازوي اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهي به يگانگي خدا تعالي و رسالت حضرت محمد (صلياللهعليهوآله) يافتم.
4- و طلبت السرعة في الدخول الي الجنة، فوجدتها في العمل لله تعالي: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براي خداي تعالي يافتم.
5- و طلبتُ حب الموت، فوجوته في تقديم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براي خشنودي خداي تعالي يافتم.
برگ عيشي به گور خويش فرست كس نيارد ز پس، تو پيش فرست
6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها في ترك المعصية: و شيريني عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.
7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها في الجوع و العطش: و رقت (نرمي) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگي و تشنگي (روزه) يافتم.
8- و طلبت نور القلب، فوجدته في التفكر و البكأ: و روشني قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.
9- و طلبت الجواز علي الصراط، فوجدته في الصدقة: و (آساني) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.
10- و طلبت نور الوجه، فوجدته في صلاة الليل:و روشني رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.
11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته في الكسب للعيال: و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگي زن و فرزند يافتم.
12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته في بغض اهل المعاصي:و دوستي خداي تعالي را جستجو كردم، پس آن را در دشمني با گنهكاران يافتم.
13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها في النصيحة لعبادالله: و سروري و بزرگي را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهي براي بندگان خدا يافتم.
14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته في قلة المال: و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمي ثروت يافتم.
15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها في الصبر:و كارهاي پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايي يافتم.
16- و طلبت الشرف، فوجدته في العلم: و بلندي قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.
17- و طلبت العبادة فوجدتها في الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكار يافتم .
18- و طلبت الراحة، فوجوتها في الزهد:و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايي يافتم.
19- و طلبت الرفعة، فوجدتها في التواضع: برتري و بزرگواري را جستجو نمودم، پس آن را در فروتني يافتم.
20- و طلبت العز، فوجدته في الصدق: و عزت (ارجمندي) را جستجو نمودم، پس آن را در راستي و درستي يافتم.
21- و طلبت الذلة، فوجدتها في الصوم: و نرمي و فروتني را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.
22- و طلبت الغني، فوجدته في القناعة: و توانگري را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.
قناعت توانگر كند مرد را خبر كن حريص جهانگرد را
23- و طلبت الانس، فوجدته في قرائة القرآن: و آرامش و همدمي را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.
24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها في حسن الخلق: و همراهي و گفتگوي با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويي يافتم.
25- و طلبت رضي الله، فوجدته في برالوالدين: و خوشنودي خدا تعالي را جستجو نمودم، پس آن را در نيكي به پدر و مادر يافتم.
مستدرك الوسائل، ج 12، ص 173 -
زندگينامه امام صادق (ع)
امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفری ( شيعه ) در روز 17 ربيع الاول سال 83هجری چشم به جهان گشود . پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه " دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مي باشد. کنيه آن حضرت : "ابو عبدالله " و لقبش "صادق " است . حضرت صادق تا سن 12سالگی معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشه چينی کرده است . پس از رحلت امام چهارم مدت 19سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگی کرد و با اين ترتيب 31سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر يک از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض کسب نور مي نمودند گذرانيد . بنابراين صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را دار مي باشد ، بهره مندی از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی و ذکاوت بسيار ، به حد کمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد . پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34سال نيز دوره امامت او بود که در اين مدت "مکتب جعفري " را پايه ريزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگهداشتن شريعت محمدی ( ص ) گرديد . زندگی پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی اميه ( هشام بن عبدالملک - وليد بن يزيد - يزيد بن وليد - ابراهيم بن وليد - مروان حمار ) که هر يک به نحوی موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم مي کرده اند ، و دو نفر از خلفای عباسی ( سفاح و منصور ) نيز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بيداد و ستم بر امويان پيشی گرفته اند ، چنانکه امام صادق ( ع ) در 10سال آخر عمر شريفش در ناامنی و ناراحتی بيشتری بسر مي برد .
عصر امام صادق ( ع )
عصر امام صادق ( ع ) يکی از طوفاني ترين ادوار تاريخ اسلام است که از يک سو اغتشاشها و انقلابهای پياپی گروههای مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين ( ع ) رخ مي داد ، که انقلاب "ابو سلمه " در کوفه و "ابو مسلم " در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين انقلاب سرانجام حکومت شوم بنی اميه را برانداخت و مردم را از يوغ ستم و بيدادشان رها ساخت . ليکن سرانجام بنی عباس با تردستی و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند . دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنی اميه به بنی عباس طوفاني ترين و پر هرج و مرج ترين دورانی بود که زندگی امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود . و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ايده ئولوژيها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود ، که از برخورد ملتهای اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نيز روابط مراکز اسلامی با دنيای خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانی برای فهميدن و پژوهش پديد آورده بود . عصری که کوچکترين کم کاری يا عدم بيداری و تحرک پاسدار راستين اسلام ، يعنی امام ( ع ) ، موجب نابودی دين و پوسيدگی تعليمات حيات بخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مي شد . اينجا بود که امام ( ع ) دشواری فراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت . پيشوای ششم در گير و دار چنين بحرانی مي بايست از يک سو به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بي دينی و کفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسير راستين باشد ، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين به وسيله خلفای وقت جلوگيری کند . علاوه بر اين ، با نقشه ای دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودی برهاند ، شيعه ای که در خفقان و شکنجه حکومت پيشين ، آخرين رمقها را مي گذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانی مي داد ، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفی بودند ، و يا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ، حکومت جديد هم در کشتار و بي عدالتی دست کمی از آنها نداشت و وضع به حدی خفقان آور و ناگوار و خطرناک بود که همگی ياران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مي داد ، چنانکه زبده هايشان جزو ليست سياه مرگ بودند . "جابر جعفي " يکی از ياران ويژه امام است که از طرف آن حضرت برای انجام دادن امری به سوی کوفه مي رفت . در بين راه قاصد تيز پای امام به او رسيد و گفت : امام ( ع ) مي گويد : خودت را به ديوانگی بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگی منصرف شد . جابر جعفی که از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مي باشد مي گويد : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت که به کسی نگفتم و نخواهم گفت ... او روزی به حضرت عرض کرد مطالبی از اسرار به من گفته ای که سينه ام تاب تحمل آن را ندارد و محرمی ندارم تا به او بگويم و نزديک است ديوانه شوم . امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهی بکن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنی محمد بن علی بکذا وکذا ... ، ( يعنی امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت کرد ) . آری ، شيعه مي رفت که نابود شود ، يعنی اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنی اميه ای يا بنی عباسی خودنمايی کند . در چنين شرايط دشواری ، امام دامن همت به کمر زد و به احيا و بازسازی معارف اسلامی پرداخت و مکتب علمی عظيمی به وجود آورد که محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشته های گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر کشور پهناور اسلامی آن روز پخش شدند . هر يک از اينان از طرفی خود ، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينی و علمی و نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامی و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند . تأسيس چنين مکتب فکری و اين سان نوسازی و احياگری تعليمات اسلامی ، سبب شد که امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفری ( تشيع ) مشهور گردد . ليکن طولی نکشيد که بنی عباس پس از تحکيم پايه های حکومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنی اميه را پيش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند . امام صادق ( ع ) که همواره مبارزی نستوه و خستگي ناپذير و انقلابيی بنيادی در ميدان فکر و عمل بوده ، کاری که امام حسين ( ع ) به صورت قيام خونين انجام داد ، وی قيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستين کرد .
جنبش علمي
اختلافات سياسی بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقه های مختلف و ظهور عقايد مادی و نفوذ فلسفه يونان در کشورهای اسلامی ، موجب پيدايش يک نهضت علمی گرديد . نهضتی که پايه های آن بر حقايق مسلم استوار بود . چنين نهضتی لازم بود ، تا هم حقايق دينی را از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلی بيرون کشد و هم در برابر زنديقها و ماديها با نيروی منطق و قدرت استدلال مقاومت کند و آرای سست آنها را محکوم سازد . گفتگوهای علمی و مناظرات آن حضرت با افراد دهری و مادی مانند "ابن ابی العوجاء" و "ابو شاکر ديصاني " و حتی "ابن مقفع " معروف است . به وجود آمدن چنين نهضت علمی در محيط آشفته و تاريک آن عصر ، کار هر کسی نبود ، فقط کسی شايسته اين مقام بزرگ بود که مأموريت الهی داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانی شود ، تا بتواند به نيروی الهام و پاکی نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباطدهد ، حقايق علمی را از دريای بيکران علم الهی به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد . تنها وجود گرامی حضرت صادق ( ع ) مي توانست چنين مقامی داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود که با کناره گيری از سياست و جنجالهای سياسی از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احکام و تعليم و تربيت مسلمانان کمر همت بر ميان بست . زمان امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايی دانش و ترويج احکام و تربيت شاگردانی بود که هر يک مشعل نورانی علم را به گوشه و کنار بردند و در "خودشناسي " و "خداشناسي " مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم کوشيدند . در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - کلام و حکمت اسلامی رشد کرد و فلاسفه و حکمای بزرگی در اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمی و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسی که از راه کينه و حسد ، به فکر ايجاد مکتب ديگری افتاد که هم بتواند در برابر مکتب جعفری استقلال علمی داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشه چينی از محضر امام ( ع ) بازدارد . بدين جهت منصور مدرسه ای در محله "کرخ " بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از وجود ابو حنيفه در مسائل فقهی استفاده نمود و کتب علمی و فلسفی را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالک را - که رئيس فرقه مالکی است - بر مسند فقه نشاند ، ولی اين مکتبها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانکه بايد انجام دهند . امام صادق ( ع ) مسائل فقهی و علمی و کلامی را که پراکنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادی تربيت فرمود که باعث گسترش معارف اسلامی در جهان گرديد . دانش گستری امام ( ع ) در رشته های مختلف فقه ، فلسفه و کلام ، علوم طبيعی و ... آغاز شد . فقه جعفری همان فقه محمدی يا دستورهای دينی است که از سوی خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحی رسيده است . بر خلاف ساير فرقه ها که بر مبنای عقيده و رأی و نظر خود مطالبی را کم يا زياد مي کردند ، فقه جعفری توضيح و بيان همان اصول و فروعی بود که در مکتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنيفه رئيس فرقه حنفی درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقيه تر از جعفرالصادق کسی را نديده ام و نمي شناسم . فتوای بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمد شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر که با کمال صراحت عمل به فقه جعفری را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافی است بر استواری فقه جعفری و حتی برتری آن بر مذاهب ديگر . و اينها نتيجه کار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است . در رشته فلسفه و حکمت حضرت صادق ( ع ) هميشه با اصحاب و حتی کسانی که از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتی داشته است . نمونه ای از بيانات امام ( ع ) که در اثبات وجود خداوند حکيم است ، به يکی از شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود که در کتابی به نام "توحيد مفضل " هم اکنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبيب هندی که موضوع کتاب "اهليلجه " است نيز نکات حکمت آموز بسياری دارد که گوشه ای از دريای بيکران علم امام صادق ( ع ) است . برای شناسايی استاد معمولا دو راه داريم ، يکی شناختن آثار و کلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربيت شدگان مکتبش . کلمات و آثار و احاديث زيادی از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است که ما حتی قطره ای از دريا را نمي توانيم به دست دهيم مگر "نمی از يمي " . اما شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بوده اند ، يکی از آنها "جابر بن حيان " است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشی مشغول بود که به وسيله طرفداران بنی اميه به قتل رسيد . جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردی کرد . جابر يکی از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است . در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمی تأليفات زيادی دارد ، و در رساله های خود همه جا نقل مي کند که ( جعفر بن محمد ) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث کرد . از اکتشافات او اسيد ازتيک ( تيزآب ) و تيزاب سلطانی و الکل است . وی چند فلز و شبه فلز را در زمان خود کشف کرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 300رساله از جابر به زبان آلمانی چاپ و ترجمه شده که در کتابخانه های برلين و پاريس ضبط است . حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئه های منصور عباسی در سال 148هجری مسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد . عمر شريفش در اين هنگام 65سال بود . از جهت اينکه عمر بيشتری نصيب ايشان شده است به "شيخ الائمه " موسوم است . حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت . پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسی کاظم ( ع ) منتقل گرديد . ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است که بزرگترين فرزند امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وی قائلند .
خلق و خوی حضرت صادق ( ع )
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کليه صفات نيکو و سجايای اخلاقی سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارای قلبی روشن به نور الهی و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . دارای حکمت و علم وسيع و نفوذ کلام و قدرت بيان بود . با کمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع کارهای خود را شخصا انجام مي داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزی مي کرد و مي فرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به کد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تأمين مي نمايم . ابن خلکان مي نويسد : امام صادق ( ع ) يکی از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وی صادق مي گفتند که هر چه مي گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک مي گويد : با حضرت صادق ( ع ) سفری به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير کرد ، نزديک بود از مرکب بيفتد و هر چه مي خواست لبيک بگويد ، صدا در گلويش گير مي کرد . به او گفتم : ای پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويی لبيک ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگويم لبيک ، مي ترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيک ولا سعديک .
عشق عشق عشق
مرد خراساني، بعد از مدتها راهپيمايي در شهر مدينه گام ميگذارد. عطش زيارت امام صادق(ع) بيتابش کرده است. ميخواهد قبلاز زدودن غبار راه به حضور حضرت برسد. کوچههاي شهر را يکي بعداز ديگري پشت سر ميگذارد. چند دقيقه بعد به مجلس امام صادق(ع) وارد ميشود. حضرت را به آغوش ميکشد. آنگاه در مقابلش زانو زده محو تماشايش ميگردد. هماندماز ذهنش عبور ميکند:
تمام زندگيام فدايش، چه جمال نوراني و چه سيماي درخشاني!
چشمش به غلامي ميافتد که مودبانه، کمر به خدمت امام بسته است.با خود ميگويد:
چه سعادتي نصيبش شده، خوش به حالش، حتما سالهاست که اين وظيفهمقدس را بر عهده دارد!
از مجلس امام بيرون ميرود. جسمش درکوچههاي شهر سرگردان است،اما فکر و ذهنش درگرو جمال امام و اسير محبت او.
لحظات قبل، در ذهنش تداعي ميشود که: همچنان به سيماي امام زلزده است. به مفهوم جملات امام ميانديشد. به علم، فضل، جود وکرمش فکر ميکند. کرامت و شفاعتحضرت مدهوشش ساخته است. همينطور به سعادت ابدي غلام غبطه ميخورد و با خودش ميگويد: آخرتشآباد، خوش به حالش.
جرقهاي که در ذهنش ميتابد، افکارش را به هم ميريزد:
شايد خسته شده باشد. وقتي تمام اموالم را برايش ببخشم; حتماقبول ميکند.
بر ميگردد. يک راستخودش را به غلام ميرساند. خطاب به اوميگويد:
در خراسان اموال بسياري دارم. وظيفهات را بده به من، همه اموالم مال تو.
سرتاپاي غلام را حيرت فرا ميگيرد. خودش را پا به پا ميکند. آبدهانش را جمع کرده قورت ميدهد. بدون اين که شگفتياش را آشکارکند، ميپرسد:
همه ثروتت را به من ميدهي؟!
بله، به تو ميدهم. اکنون نزد امام(ع) برو، خواهش کن تا غلامي من را بپذيرد، آنگاه به خراسان برو و تمام اموال مرا ضبط کن.
غلام گيج ميشود. نميداند چه اتفاقي افتاده است.
ناخودآگاه بر زبانش جاري ميشود:
هرگز! هرگز از در اين خانه دور نميشوم. آخر چگونه اين در را رها کنم؟ چرا خودم را از شفاعت اينخانواده محروم سازم؟
باز همان خيالات پرجاذبه در ذهنش جولان ميدهند و آن تفکرات مخالف،آسايشش را سلب ميکنند:
مواظب باش، از دستت نرود. قابل تکرار نيست.
به خود ميآيد. لحظهاي به فکر فرو ميرود. آنگاه به تصورات جنجالآفرين ذهنش سر و سامان داده ميگويد:
اگر امام راضي شود، چه عيب دارد؟ سالهاست که خدمتش ميکنم.اين همه شيعه مخلص، منهم يکي از آنها، مگر همه بايد غلام امامباشند؟! امروز غلامي، فردا فرمانروايي، آفرين براين شانس!
خندهاش را ميخورد و راه ميافتد. خودش را به امام صادق(ع)ميرساند. با نوعي حياء و اضطراب، قضيه را با حضرت در ميانميگذارد:
فدايتشوم، ... ميداني که خدمتکار مخلص شمايم. سالهاست که...حال اگر خداوند خيري به من برساند، آيا... شما از آن، جلوگيريميکنيد؟
سکوت ميکند. چشمانش به زمين دوخته شده است. قلبش تندتند ميزند.منتظر ميماند تا امام پاسخش را بدهد.
بعد از چند لحظه، امام سکوت را ميشکند:
نه، اگر آن خير، نزد من باشد، به تو ميدهم. اگر ديگري به تو برساند، هرگز از آن جلوگيري نميکنم.
غلام با خوشحالي همه چيز را به امام ميگويد. حضرت حرفهاي غلامشرا گوش ميکند. چشم از او بر نميدارد. در نگاهش يک عالم معنا نهفته است. لبانش از تبسم هميشگياش باز نميايستد.
ميفرمايد: مانعي ندارد. اگر تو بيميل شدهاي، او خدمت مرا پذيرفته است. او را به جاي تو ميپذيرم و تو را آزاد ميکنم.
شادي و سرور از چهره غلام خوانده ميشود. از امام کم کم فاصلهميگيرد و خودش را به مرد خراساني ميرساند. وقتي جريان را با او درميان ميگذارد، او نيز از خوشحالي بال در ميآورد. شادمانياشرا پاياني نيست. غلام هم خوشحال است ولي نه به اندازه او.خوشحالي غلام بيشتر به اين جهت است که دارد به يک ثروت بادآوردهنزديک ميشود.
قبل از آن که به سمت خراسان راه بيفتد، خودش را به امامميرساند تا با حضرت خداحافظي کند. دست امام را لاي دستانش قرار ميدهد. گرمايدست امام(ع) برايش احساس برانگيز است. هنوز چند قدم بيشتر برنداشته است که صداي «مهرباني» درجا ميخکوبش ميسازد.
به پشت سرش نگاه ميکند. امام با چهره متبسم و نوراني به او چشمدوخته است. با لحنمحبتآميزي ميفرمايد:
«به خاطر خدمتي که نزدم کردهاي ميخواهم نصيحتت کنم; نصيحتم اين است که وقتي روز قيامت برپا شود، رسول خدا(ص) به نور خدا چسبيده است و علي(ع) به رسولخدا و ما امامان به علي(ع) چسبيدهايم و شيعيان ما هم به ماچسبيدهاند. آنگاه ما هرجا وارد شويم، شيعيانمان نيز واردميشوند.»
پاهاي غلام سست ميشود. قلبش به طپش ميافتد. آب دهانش گم ميشود ولبهايش به خشکي ميگرايد. از خودش ميپرسد:
چرا مرد خراساني در مقابل به عهده گرفتن خدمت امام(ع)، ازسرمايه و زندگياش دست ميکشد؟
آنگاه پاسخ ميدهد:
عشق، عشق، عشق به امام(ع).
و بعد به خودش نهيب ميزند:
او به عشق امام(ع)، از دنيايش ميگذرد ولي من براي رسيدن بهدنيا، آخرتم را مي فروشم; واي برمن، واي بر من!!
سپس خودش را به پاهاي امام(ع) مياندازد. بعد از چند لحظه اشک وسکوت و نجواي دروني، چشمانش را به چهره تابناک امام(ع) گرهميزند و ميگويد:
آقايم! دل از تو برکندن، هرگز و چشم از تو بستن، خير; درخدمتتباقي ميمانم و آخرتم را به دنيايم نميفروشم.
... چگونه از لطف و حمايتتبرگردم، با اين که علاقهام به شمامايه افتخارم است؟
مولايم! جانم اسير کمند عشق و محبت توست. زندگيام برخاک باد،اگر به در خانه ديگري اميد بندم و چشم به آستان کرامت و شفاعتغير شما دوزم که ميدانم ديگران را شفاعت و کرامتي نيست.
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
شها دت حضرت امام محمد با قر ع موفق وشا د باشید[/size]
:72::72:يكى از علماى بزرگ سنّى به نام ابن حجر هيتمى درباره ايشان مى نويسد:
«محمّد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشكار ساخته، حقايق احكام و حكمت ها و لطايف دانشها را بيان نموده كه جز بر عناصر بى بصيرت يا بد سيرت پوشيده نيست و از همين جاست كه وى را شكافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند.»
سالروز شهادت ابو جعفر محمد بن علي (ع) امام پنجم از ائمه اثني عشر (ع) و هفتمين معصوم از چهارده معصوم (ع)، که در سال 114 ق. در مدينه رخ داد …
شكر و سپاس بى منتها، خداى بزرگ را، كه ما را از امّت مرحومه قرار داد و به صراط مستقيم ، ولايت اهل بيت عصمت و طهارت صلوات اللّه عليهم اجمعين هدايت نمود. بهترين تحيّت و درود بر روان پاك پيامبر عالى قدر اسلام صلى الله عليه و آله، و بر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، مخصوصاً پنجمين خليفه بر حقّش حضرت ابو جعفر، امام محمّد باقر عليه السلام و لعن و نفرين بر دشمنان و مخالفان اهل بيت رسالت كه در حقيقت دشمنان خدا و قرآن هستند.
مادر او حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبي (ع) است كه مكني به ام عبد الله يا ام الحسن بود و با اين ترتيب آن حضرت هم از جانب مادر و هم از جانب پدر فاطمي و علوي بوده است، لقب ايشان به دليل دانش بيكران باقر يا باقر العلوم بوده است … صدوق و طوسي در امالي خود روايت كرده اند كه رسول الله (ص) آن حضرت را باقر ناميد و به جابر بن عبد الله انصاري فرمود: « اي جابر زمان يكي از اولاد مرا كه از فرزندان حسين است درك خواهي كرد، او هم نام من است و علم را با مهارت بسط ميدهد و ميشكافد، وقتي او را ديدي سلام مرا به او برسان».
۩ شخصيت اخلاقي:
در گفتار راستگو ترين و در ديدار گشاده رو ترين و در بذل جان در راه خدا بخشنده ترين و در اخلاق متواضع ترين مردمان بود.
از خوف خدا بسيار ميگريست و هنگام مشكلات اهل بيت را جمع ميكرد و با هم به ذكر و استغفار ميپرداختند. قسمت عمده درآمد خود را در راه خدا انفاق مي فرمود و خود مانند غلامانش در مزرعه كار ميكرد. در زهد و فضل و تقوي و آشنايي با رموز قرآن و سنت و تفسير و احكام شرع سرآمد همگان بود … علي بن عيسي اربلي در كتاب كشف الغمه و انب طلحه در مطالب السوول و سبط ابن جوزي در تذكره الائمه و ساير محدثين اهل سنت از عبد الله بن عطاء مكي روايت كرده اند كه گفته است: علماء را نزد هيچكس حقير تر از آن نديدم كه در محضر ابو جعفر محمد بن علي ديدم … امام محمد باقر (ع) در مورد نمونه اي از اخلاق امام باقر روايت است که مردى از اهل شام در مدينه ساكن بود و به خانه امام بسيار مىآمد و به آن گرامى مى گفت: «...در روى زمين بغض و كينه اى كسى را بيش از تو در دل ندارم و با هيچكس بيش از تو و خاندانت دشمن نيستم! و عقيده ام آنست كه اطاعت خدا و پيامبر و امير مؤمنان در دشمنى با توست، اگر مى بينى به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است كه تو مردى سخنور و اديب و خوش بيان هستى!» در عين حال امام عليه السلام با او مدارا مى فرمود و به نرمى سخن مى گفت. چندى بر نيامد كه شامى بيمار شد و مرگ را رويا روى خويش ديد و از زندگى نوميد شد، پس وصيت كرد كه چون در گذرد ابو جعفر «امام باقر» بر او نماز گزارد. شب به نيمه رسيد و بستگانش او را تمام شده يافتند، بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر عليه السلام را ديد كه نماز صبح به پايان برده و به تعقيب نشسته است، و آن گرامى همواره چنين بود كه پس از نماز به ذكر و تعقيب مى پرداخت. عرض كرد: آن مرد شامى به ديگر سراى شتافته و خود چنين خواسته كه شما بر او نماز گزاريد. فرمود: او نمرده است... شتاب مكنيد تا من بيايم.
پس برخاست و وضو و طهارت را تجديد فرمود و دو ركعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت، سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب، در سجده ماند، آنگاه به خانه شامى آمد و بر بالين او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را برنشانيد و پشتش را به ديوار تكيه داد و شربتى طلبيد و به كام او ريخت و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت. ديرى بر نيامد كه شامى شفا يافت و به نزد امام آمد و عرض كرد: «گواهى مى دهم كه تو حجت خدا بر مردمانى.»
۩ اصحاب امام باقر (ع)
آوازه علوم و دانش امام باقر (ع) چنان اطراف و اكناف پيچيده بود كه ملقّب به باقرالعلوم; يعنى شكافنده دانش ها گرديد. در مكتب امام ابوجعفر باقر العلوم -كه درود فرشتگان بر او- شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش يافتند كه اينك به نام برخى از آنان اشاره مى شود:
1- ابان بن تغلب: او محضر سه امام - امام زين العابدين، امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهم السلام - را درک نمود . ابان از شخصيتهاي علمي عصر خود بود و در تفسير، حديث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسياري داشت. والايي دانش ابان چنان بود که امام باقر عليه السلام به او فرمود: در مسجد مدينه بنشين و به راي مردم فتوا بده، زيرا دوست دارم، مردم فردي چون تو را در ميان شيعيان ما ببينند.
2- زراره: دانشمندان شيعه از ميان شاگردان امام باقر و امام صادق عليهما السلام، شش تن را فقيه تر مي شمرند که زراره يکي از آنها است. از امام صادق نقل است که فرمود: اگر "بريد بن معويه"، "ابوبصير"، "محمد بن مسلم" و "زراره " نبودند، آثار پيامبر (معارف شيعه) از ميان مي رفت، آنان بر حلال و حرام خدا امين هستند. باز فرمود: بريد، زراره، محمد بن مسلم و احول در زندگي و مرگ نزد من محبوبترين مردمان هستند.
3- کميت اسدي: شاعري سر آمد بود و زبان گويايش در دفاع از اهل بيت، اشعاري پر مغز مي سرود. اشعارش چنان کوبنده و رسواگر بود که پيوسته از طرف خلفاي اموي تهديد به مرگ مي شد.
4- محمد بن مسلم: فقيه اهل بيت و از ياران راستين امام باقر و امام صادق عليه السلام بود. چنان که گفته شد، امام صادق او را يکي از آن چهار تن به شمار آورده که آثار پيامبر به وجودشان پا برجا و باقي است.
۩ شخصيت علمي:
بي ترديد چنان که بسياري از علماي اهل سنت، نيز گفته اند، امام باقر عليه السلام در زمان حيات خويش شهرت فراواني داشته و همواره محضر او از دوست دارانش، از تمامي بلاد و سرزمينهاي اسلامي، پر بوده است. موقعيت علمي ايشان، به مثابه شخصيتي عالم و فقيه، به ويژه به عنوان نماينده علوم اهل بيت، بسياري را وا مي داشت تا از محضر او بهره گيرند و حل اشکالات علمي و فقهي خود را از او بطلبند. در اين ميان، اهل عراق که بسياري از آنان شيعه بودند بيش از ديگران مفتون شخصيت آن حضرت شده بودند.
مراجعه کنندگان، خضوعي خاص نسبت به شخصيت علمي امام داشتند چنان که عبدالله بن عطاي مکي گويد: علما را در محضر هيچ کسي کوچکتر از زمان حضور در محضر امام باقر عليه السلام نديدم. حکم بن عينيه با تمام عظمت علمي اش در ميان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزي در مقابل معلم خود به نظر مي رسيد.
شهرت علمي امام، در حد تعبير ابن عنبة، مشهورتر از آن است که کسي بخواهد آن را بيان کند. اين شهرت در زمان خود ايشان، نه تنها در حجاز که «کان سيد فقهاء الحجاز» بلکه حتي در عراق و خراسان نيز به طور گسترده فراگير شده بود. چنانکه راوي مي گويد: ديدم که مردم خراسان دور حضرت حلقه زده و اشکالات علمي خود را از ايشان مي پرسيدند.
ذهبي درباره امام باقر عليه السلام مي نويسد: ايشان از کساني است که بين علم و عمل، سيادت و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و براي خلافت اهليت داشت.
ابرش کلبي از هشام بن عبدالملک پرسيد: اين کيست که مردم عراق او را در ميان گرفته و مشکلات علمي خود را از وي مي پرسيدند؟ هشام گفت: اين پيامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسر قرآن مي داند.
۩ دوران زندگي و شهادت ايشان:
امام باقر (عليه السلام) با پنج خليفه از خلفاى بنى اميّه معاصر بود كه عبارتند از: وليد بن عبد الملك (96 ق) و سليمان بن عبد الملك ( 99 ق) و عمر بن عبد العزيز (101 ق) و يزيد بن عبد الملك (107ق) و هشام بن عبد الملك ( 125 ق) معاصر بوده است. و همه آنان جز عمر بن عبدالعزيز در ستمگرى و استبداد و خودكامگى دست كمى از نياكان خود نداشتند و پيوسته براى امام باقر (عليه السلام) مشكلاتى فراهم مى نمودند.
ولى در عين حال، او از طريق تعليم و تربيت، جنبشى علمى به وجود آورد و مقدّمات تأسيس يك مركز علمى اسلامى را در دوران امامت خود پى ريزى كرد كه در زمان فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق (عليه السلام) به نتيجه كامل رسيد.
روش كار پيشوايان ما به ويژه امام سجّاد و امام باقر (عليهم السلام) كه در اوضاع فشار و خفقان به سر مى بردند به شيوه مخفى و زيرزمينى بود، شيوه اى كه موجب مى شد كسى از كارهاى آنان مطّلع نشود. همين كارهاى پنهانى، گاهى كه آشكار مى شد، خلفا را سخت عصبانى مى نمود در نتيجه، وسايل تبعيد و زندانى آنها فراهم مى شد.
سرانجام، امام باقر (عليه السلام) كه پيوسته مورد خشم و غضب خليفه وقت، هشام بن عبدالملك بود، به وسيله ايادى او مسموم شد و در روز دوشنبه 7 ذيحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى به شهادت رسيد. بدن مطهر آن درياي بيکران دانش خدايي در خاک بقيع، در کنار پدر و جد بزرگوارش امام حسن مجتبي و امام سجاد عليهما السلام به خاک سپرده شده است.
۩ كلماتي از آن بزرگوار:
1 - همانا خداوند عز و جل نگاه دارد بوسيله تقوي بنده را از آنچه عقلش بدان دسترسي ندارد.
2 - بردباري جامه شخص دانا و عالم است مبادا خود را از آن برهنه كني.
3 - خدا بر خويش مهرورزي را لازم كرده و رحمت او بر خشمش پيشي جسته و از روي راستي و درستي به انجام رسيده، پس چنان نيست كه خداوند به بندگان خشم آغاز كند پيش از آنكه آنان او را به خشم آورند...
4 - هر ملتي كه كتاب خدا را به پشت سر انداخته خدا نيز علم كتاب را از آنها بگيرد …
5- حريص بر دنيا، همچون کرم ابريشم است که هر چه پيله را بر خود بيشتر بپيچد، بيرون آمدنش مشکل تر مي شود.:72::72:
از رساله امام محمد باقر عليه السلام، سعد الخير / روضه كافي ج اول (ص 79 – 75 )
ای وارث لوح، وارث قلم، ای علم!
ای شکافنده علوم و فروزانتر از نجوم!
مساجد شیعیان امروز در غم فراقت کربلاست و دلهای پیروانت محرم محرم عزا.
چه کنیم با این همه غم، این همه عزا، این همه بغض؟
امروز، دیدگان عالمان علوم محمدی، محل تلاقی توفانهای اشکند.
اشکها گروه گروه، چون دستههای عزادار از دیدگان شیعیانت به جنبش میآیند و مانند کبوتران بیآشیانه، سراغ حرم تو را میگیرند.
ای پنجمین راهنما، ای هما!
امروز از چشم مجلسیانت، دریا دریا اشک تلاطم میکند.
امروز مأذنهها پر از بغضاند و هر چه اذان، اندوهگین.
نمازگزاران، هوای گریه در سر دارند.
امروز نمازگزاران، نماز باران میخوانند.
امروز نمازگزاران، سجده غم به جا میآورند.
امروز نمازگزاران به خاک میافتند تا از فقدان امامی، شِکوه سر دهند که وارث علم نبی بود؛ امامی که وارث علم علی بود، امامی که از وحی مینوشت، امامی که در واژه واژه، فرهنگ نبوت را گسترش میداد.
امامی که صد سینه آفتاب داشت و برای هر نقطهای سیاه، هزار سپیده جواب.
او شکافنده علوم بود.
ازاینروست که امروز «قال الباقر»، شکافنده ظلمات است.
ازاینروست که «قال الباقر»، سوزاننده شبهات است.
هر جا که پرتوی از «قال الباقر» باشد، آنجا سیاهی ضلالت، توان مقاومت نخواهد داشت.
هر جا که زمزمه «قال الباقر» باشد؛ آنجا زمزم هدایت، همیشه جوشان خواهد بود.
قال الباقر هست؛ پس زمزم هست.
قال الباقر هست؛ پس کوثر هست.
قال الباقر هست؛ پس بهشت هست.
السلام علیک یا باقرالعلم بعد النبی
شاعر :
قنبر علی تابش
شهادت امام محمد باقر (ع) را تسلیت عرض می کنم .
ازکف برفت صبر و نماندش دگر قرار
دين شد تهي زمخزن اسرارکردگار
ازضعف برجبين منيرش عرق نشست
ارکان پنجمين امامت زهم شکست
گاهي زبان به ذکر حق وگه شدي به هوش
ازدل کشيده آه شرربار وشد خموش
http://media.farsnews.com/Media/8709...2/A0562677.jpg
شهادت امام محمد با قر ع تسلیت عرض می کنم
فرار رسیدن اربعین حسینی به همه مسلمانان تسلیت می گویم موفق وشا د باشید[/size]
:54:نقل قول:
نوشته اصلی توسط محمدابراهیمی
به نام خدا
از بودن خسته ام. از درک واژه ی حیات ناتوانم.در اندوه خویش غرق شده ام .سرشار از تکرارم در این سکون زندگی. سر گردان وبی پناه بر روی دایره ی کم رنگ خلقت درجا میزنم . به نگاه آفتاب مشکوکم چرا که روزی بی رحما نه بر خورشید عالم تا ب خیره شده بود. از زلالی وصداقت آ ب بی زارم چرا که به شفافی نگاه عباس رحم نکرد.خدایا صبورا مهربانا چهل روز است که از عاشورا میگذرد قلب جها ن دیگر نای تپیدن ندارد. پس غیرت آسمان کجا رفته؟ زمین چقدر گستاخانه هنوز به زندگی ادامه میدهد. یک اربعین از اوج نامردی میگذرد. یک اربعین است که سر امام مظلومیت بر نیزه رفت و آسمان دیده و زمین تاب آورده. در سکوت وهم انگیز خیال بغض دلم میشکند گریه امان نگاهم را بریده است. قلبم در سینه پرپر میزند و مظلومیت عباس و اقتدار علی اصغر را آه میکشد. خداوندا اینک باز اربعین حسین آمده است. باز عرق شرم پیشانی انسانیت را نمناک کرده است . باز بشر از وجود خویش خجالت زده میشود. و باز مثل همیشه امام رئوف و مهربان ما حسین بن علی نگاه بخشایشگر خویش را بر بشر میتاباند و بر حاجات ما آمین میگوید. دلم دیگر از داغ علی اصغر مرده است حالا چگونه این دل میتواند در تولد دوباره زمین لبخند بزند؟ کدام تولد؟ کدام زندگی؟ کدام امید ؟ اصلا مگر میشود بعد از حسین به زندگی ادامه داد؟ نه نمیشود............ زندگی ما بعد از حسین عین محکومیت است. ای کاش از خجالت آب میشدیم تا هیچ گاه روی سیاه ما بر نگاه مادرش زهرا نیفتد. آخر هیچ جای دنیا این رسم امانت داری نیست. هیچ جای جهان این رسم اربا ب و بندگی نیست. بیایید به تمام دنیا فخر بفروشیم برای داشتن چنین اربابی . بیایید آن طور که باید لطفش را پاس داریم و حرمتش را نگاه داریم .
اربعین حسینی بر تمام شیعیان جهان تسلیت
آفرين به ميناي عزيز ، خيلي عالي بود.
بحر طویل خطبه ی حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
کوفه شهری است پر از فتنه و آشوب و بلا صحنه ای از کرب و بلا، خلق ز اطراف و ز اکناف روان گشته سوی شهر، گروهی به جگر سوز و گروهی به بصر اشک و گروهی زخوارج همه خشنود ز خشم احد قادر معبود، همه منتظر عترت پیغمبر اسلام، به کوفه شده اعلام که از جور و جفا و ستم و گردش ایام، رسیدند به آیین اسارت حرم الله به عز و شرف و جاه، به اشک و شرر و آه ستادند و گشودند همه چشم تماشا، که ببینند اسیران شه کرب و بلا را
در آن هلهله و شور، گروهی شده محزون و گروهی شده مسرور، گروهی زخدا دور، در آن عرصهی محشر صدف بحر ولایت، ثمر نخل ولا، دخت علی، شیر خدا جلوه ی مصباح، هدا، شیرزن کرب و بلا، زینب کبرا، به همان شیوه ی حیدر، به همان عزت مادر، به بلندای مقام دو برادر، به فصاحت، به بلاغت، به شهامت، به شجاعت، چو یکی کوه مقاوم، به خروش دل دریا، به نهیبی که صلای علوی داشت به نام احد قادرمنان به چنین خطبه سخن گفت که دیدند به
نطق اش نفس شیر خدا را.
بعد حمد احد و نعت محمد همه دیدند که آن عصمت دادار ندا داد که ای وای بر احوال شما مردم غدارِ ستم پیشه ی مکارِ جنایت گرِ بی عار، عجیب است که دارید بدین ننگ به دل ناله به رخ اشک الهی نشود اشک شما خشک و بگریید به این ننگ که بردامن آلوده نهادید، شما آن زنی استید که بگسیخت همه رشته ی خود را و شما سبزی فاسد شده در مزبله هایید، شما همچو گچ روی مزارید، ندارید به جز زشتی و پستیّ و دورویی که خود آراسته مانند زنان در اجنبیانید، بگریید که پستید نخندید که مستید همین لکه ی ننگی که نهادید به دامن، به خدایی خدا پاک به صد بحر نگردد، نتوان شست به آب دو جهان ننگ شما را
وای بر حال شما مردم کوفه! به جگر پاره ی پیغمبر اسلام چه کردید که از آن، جگرِ ختمِ رسل پاره شد و سوخت، بدانید که از آتش بیداد شما سوخت دل فاطمه آن بضعه ی پیغمبر اکرم، به خود آیید و ببینید چه خون های شریفی زِ دم تیغ شما ریخته برخاک، چه تن های لطیفی که زشمشیر شما شد همه صدچاک، چه بی باک کشیدید به آتش حرم آل نبی را و کشاندید به صحرا و در و دشت زن و دختر و اطفال صغیری که نهادند سر از کثرت وحشت به بیابان و دویدند روی خار مغیلان و زدید از ره بیداد به کعب نی و سیلیّ ستم در حرم آل علی فاطمه ها را به خدا پیش تر از این ستم و ظلم و جنایت چه به مکه چه مدینه چه سر کوچه و بازارندیدند ندیدند قدو قامت ما را
گر از این ظلم و ستم ابر شود آتش وباران همه خون گردد و چون سیل ببارد به زمین یا که سماوات شوند از همه سو پاره و ریزند زافلاک به روی کره ی خاک و یا باز شود کام زمین و بکشد در دل پر آتش خود خلق جهان را عجبی نیست، شما نامه نوشتید که فرزند پیمبر به سوی کوفه بیاید، در رحمت به سوی خلق گشاید، همه گفتید که باید پسر فاطمه برما ره توحید نماید، به چه تقصیر کشیدید به رویش ز ره کینه وتزویر همه نیزه و شمشیر، گه از سنگ و گهی تیر، کجا رفت جوانمردی و قدر و شرف و غیرت و مردانگی افسوس که کشتید پس از کشتن هفتاد و دوتن مثل علی اکبر و عباس نهادید به نی رأس امام شهدا را
کوفه رفته است فرو یکسره درننگ، از این خطبه شده زاده ی مرجانه دگر شیشه ی عمرش هدف سنگ، که ناگاه سر یوسف زهرا به سرِنیزه عیان گشت همان روبه روی محمل زینب همه گفتند امان از دل زینب، به جبین خون و به رخ زخم و به لب آیه ی قرآن، چه دل انگیز صدایی، چه ندایی، چه نوایی که زمام سخن از زینب مظلومه گرفته نه همین برد دل خواهر خود را که دل دشمن خود را نه دل دشمن خود را که دل قاتل خود را همه گشتند در آن جلوه گری محو جمالش، همه مبهوت جلالش، همه دادند به انگشت نشانش، نگه او به روی زینب و زینب نگه افکند به رویش که هلالم! چه قَدَر زود غروبِ تو سیه کرد همه ارض و سما را
گل احمد، گل حیدر، گل زهرا، همه ی آرزوی من به سر و صورت خونین و به پیشانی بشکسته ولب های به خون شسته و چشمان خدابین و به اشکی که روان است زچشمت به رگ پاره و خونی که روان است ز رگ های گلویت، نگهم کن، نگهم کن، نگهم کن که دلم پاره شد از نغمه ی قرآنِ سرت بر سر نیزه، عجبا فاطمه می گفت به من قصه ی داغ تو، نمی گفت که روزی به سر نیزه سر پاک تو بر محمل من سایه کند، لب بگشا ای به لبت آیه ی قرآن نه به من با گل نورسته خود حرف بزن، در تب و در تاب شده، بر تو دلش آب شده، تا ز تنش روح نرفته است بخوان بار دگر آیه ی قرآن و بگو ذکر خدا را.
سلام
اربعین شهادت امام حسین علیه السلام رو به همه عاشقان تسلیت عرض می کنم. اگر کسی امشب سعادت خوندن زیارت عاشورا رو داشت، همه گرفتارا رو دعا کنه.
رحلت حضرت رسول اکرم علیه السلام و شها دت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت می گویم[/size]
رحلت حضرت محمد (ص) و امام حسن (ع) را به همه عزیزان تسلیت میگویم
ايشا ا.. توی اين ده آخر صفر بتونيم فيضی ببريم و نتيجه جديد و موثری رو برای بهبود زندگيمون بدست بياريم
بيائيد برای همديگه دعا کنيم .
اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
من هم به شما و آقا امام زمان (عج)تسلیت عرض مینمایم.
سالروز رحلت جانگذاز پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) و شهادت جانسوز کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) بر عموم مسلمانان جهان تسلیت باد.
ای محمد (ص)...
باردگر ، یاد تو زد آتش به جانم. جا دارد از اندوه ، در سوگ وفاتت، گر جای اشک ، از دیدگانم ، خون چکانم. ای سوره عشق، ای آیه مهر، ای چشمه نور، ای اختر تابنده ، ای یاد معطر، ای برترین و آخرین پیغام آور، ای پانهاده بر بلندای افلاک، ای همنشین بینوا بر بستر خاک، رفتی ولی ما را به دست غم سپردی.
ای چشمه مهر و وفا، ای خوب ،... ای پاک! در روزهای تیره و شبرنگ " بطحا"، در ظلمت کور کویر جاهلیت، مشعل به کف ، درد آشنا، ره می سپردی. در اوج خشم و کینه دیرین" یثرب"، در سنیه ها بذر محبت می فشاندی. پاک و مبرا بودی از هر لغزش و عیب ، ای شاهد غیب! سیمای تو آئینه ایزد نما بود. چشم خدا بین تو هم ، چشم خدا بود. ای وارث خط شفقگون رسالت، دردا...دریغا! از آن روزی که رفتی، ما همچنان در انتظاری تلخ ماندیم، زآندم که ما غمنامه سوگ تو خواندیم. از دیدگان ، بر مزرع دل ، خون می فشاندیم.
رفتی... ولی از یاد ما هرگز نرفتی. بعد از تو ، امت در غمت صاحب عزا بود.
ای بنده خوب خداوند!... رفتی تو، ای تندیس اخلاق و فضائل، رفتی ولی ما را به دست غم سپردی، یادت گرامی باد، ای یاد معطر
ای نامت احمد، نامت بلند و جاودان باد، ای « محمد»
من همه ی دوستان عزیز تسلیت می گوییم...
شها دت حضرت امام رضا تسلیت می گویم[/size]
یا امام رضا یا علی بن موسی الرضا
السلام علیک یا ضامن آهو
این شهادت جانسوز بر تمام شیعیان راستین تسلیت باد
خوش به حال آنها که......
عشق رضا در سینه دارند....
گاهی به اطراف هم نظر کن.!!!
یا محمد رسول الله
بنده هم :
وفات پيامبرگرامي اسلام حضرت محمد مصطفي (ص) ، شهادت امام حسن مجتبي (ع) كريم اهل بيت و شهادت غريب الغرباء شمس و شموس علي بن موسي الرضا (ع) را به همه دوستداران و محبانشون تسليت عرض مي كنم .
<embed src="http://www.hamdardi.net/attachment.php?aid=653" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflash player" type="application/x-shockwave-flash" width="500" height="500" quality="High
رحلت جانگداز نبي مكرم اسلام،حضرت ختمي مرتبت،خاتم الانبيا محمد مصطفي(صلي الله عليه و آله وسلم) و شهادت مظلومانه سبط اكبرش حضرت امام حسن مجتبي(عليه السلام) و ضامن آهو،ثامن الحجج حضرت امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) بر عموم شيعيان جهان تسليت باد.
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم *** آری علاج شوق ، گریبان دریدن است
امام حسن (ع) از بذل جان خود دريغ نداشت، و امام حسين (ع) در راه خدا جانبازتر از حسن نبود. چيزى كه هست، حسن، جان خود رادر يك جهاد خاموش و آرام فدا كرد و چون وقت شكستن سكوت رسيد، شهادت كربلا واقع شد؛ شهادتى كه پيش از آنكه حسينى باشد. حسنى بود!
در ماتم کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) :
مهرت به کاینات برابر نمی شود
داغی زماتم تو فزونترنمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدّر نمی شود
ظلمی که بر تو رفت زبیداد اهل ظلم
بر صفحه خیال مصوّر نمی شود
تنها جنازه تو شد آماج تیرکین
یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود
بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن
مشمول این حدیث پیمبر نمی شود
فرمود دیده ای که کند گریه بر حسن
آن دیده کور وارد محشر نمی شود
دارم امید بوسه قبر تو در بقیع
امّا چه می توان که میسرّ نمی شود
با این ستم که بر تو و بر مدفنت رسید
ویران چرا بنای ستمگر نمی شود
آن را چه دوستی است " موّید " که دیده اش
از خون دل ز داغ حسن، تر نمی شود" سید رضا موید "
خوش حال انهایی در مشهد مقدس هستند شهادت حضرت امام رضا تسلیت می گویم یا علی بن موسی الرضا
از اعضای مشهدی التماس دعا داریم اگر کسی در مشهد است برای همه اعضا و خصوصا" آنها که مریض یا مشگل بزرگی دارند التماس دعا داریم
ای امام هموطن، ای علی ابن موسی الرضا، ای کسی که هر وقت از همه جا نا امید میشوم دلم را به پنجره فولادت گره میزنم، تا بین من و خدایمان واسطه شوی در این روزهایی که مثل همیشه به عنایت تو محتاجم ، به سوگ تو مینشینم. ای کاش من هم در این شب زائرت بودم، اما از همین جا دلم را روانه میکنم و بر تو سلام میگویم السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع).
<body style="background-image: url('http://www.pasokhgoo.ir/files/images/al8g.jpg)">
میخوام برم امام رضا به خدا دلم تنگه دیگه
میدونی میخوام چیکار کنم میدونی میخوام کجا برم میخوام برای کفترا یه خورده گندم ببرم اونجا که گنبدش طلاست با کفتراش پر بزنم. دوسش دارم امامه در خونشو در بزنم بعضی شبا توخونمون بابام به مادرم میگه میخوام برم امام رضا به خدا دلم تنگه دیگه میخوام برم امام رضا به خدا دلم تنگه، بابام میگه امام رضا مریضا رو شفا میده، دوای درد مردمو از طرف خدا میده ، میخوام برم به مشهد و یه هفته اونجا بمونم توحرم امام رضا، نماز حاجت بخونم بهش بگم امام رضا مریضا رو شفا بده دوای درد مردمو از طرف خدا بده:54::54::54:
<embed src="http://www.bachehayeghalam.ir/sitefiles/sound_player.swf" pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflash player" type="application/x-shockwave-flash" width="200" height="40" quality="High">
السلام علیک یا علی ابن موسی ارضا (ع)
امام رضا خیلی دلم میخواد بیام به پا بوست. خیلی دلم میخواد بیام دم پنجره فولادت دلمو زار بزنم. میدونم مثل همیشه به حرفام گوش میدی و مثل خیلی ها من رو از خودت نمیرونی. حاجت همه رو روا کن. به یاد دوست خوبم شاد.
بابت نوحه عالی ممنون.
یا علی ابن موسی الرضا آقا جون من رو هم لایق بدون بیام پابوست.
دوستان اگه کسی از شما ها رو آقا طلبیدن واسه من بنده حقیر هم دعا کنین.خیلی دلم گرفته...........