-
چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیابن
با سلام خدمت همه مشاوران , صاحب نظران و دوستان محترم
1- تعریف خواسته های معقول پسران:
تناسب خانوادگی از دیدگاه فرهنگی - نجابت - زیبایی متانسب با خود فرد- مسئولیت پذیری - درک مسایل اقتصادی خانواده و(در صورت امکان شراکت در تامین نیازهای اقتصادی) - تناسب تحصیلات با خود فرد و ...
که ... در افراد مختلف متفاوت هست و ترتیب اولویت این خواسته ها نیز وابسته به فرد می باشد.
2- دختران همنوع این افراد کسانی هستند که در تمام آیتم های زندگی خود را شریک همسر میدانند و حاضرند این شراکت را در عمل ثابت کنند و به حرف بسنده نمیکنند , آمادگی خود را برای فداکاری و درک کردن در موارد مشابه دوران تجرد آزموده اند (معمولا این افراد درک بالایی از مشکلات اقتصادی همسر خود دارد و با توقعات بیجای خود از جمله درخواست ماشین و خونه و درآمد بالا و ... به مشکلات اقتصادی دامن نمیزنند)
3- طرح مشکل:
چرا یک پسر با این مشخصات اکثر دختران و افرادی رو که در اطرافش میبینه حایز معیار های بالا نیستند در حالیکه دختران بسیاری حایز این ویژگی ها و مشخصات هستند که خود آنها نیز به دنبال فردی مشابه و همنوع خود هستند؟ مشکل کجاست ؟ مشکل از پسران با این ویژگی هاست؟
مشکل از دختران با این ویژگی هاست؟ مشکل به جامعه برمیگردد؟ و ...
4- ارائه نظرات و راهکارهای شما
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سلام بر دوست گرامی...
خوشحال هستم که باز هم من پست اول تاپیک های شما را می زنم...
ببینید به نظر بنده ما خود یک مشکل بزرگ داریم و آنهم این است که ......
برای یافتن پاسخ سوالاتمان سعی داریم بفهمیم که آیا پسران مشکلی دارند یا دختران یا جامعه.......
این نه پسران هست که دچار مشکلند و نه دختران......اگر تمایزهای جنسیتی را از میان برداریم(همان گونه که فروید می گوید ما دوجنس هستیم و بعد ها این ویژگی های اطراف هست که ما را به سوی یک جنس سوق می دهد) باید بگوییم مشکل نشات گرفته از ::>>> این باورها و اعتقادات ما و همچنین نوع تحمل ما در برابر مشکلات زندگیست که ما را در تشکیل یک زندگی دچار سردرگمی می کند...
من معتقدم بزرگترین اشتباه ما یعنی پسران و دختران جامعه این است که در جنس خود محدود شده ایم و تمام خواسته ها را مربوط به جنسیت می پنداریم و همواره تلاش داریم میان خود و دیگری فرقی قائل شویم و بخاطر همین مسله توقع داریم بنا به جنسیت خود از امکانات بهرمند شویم و بنابر ایم مسله خواستار بهترین ها باشیم ....
توقعات بی جا هم از همین جا نشات می گیرد......
دوست عزیز ما نباید تنها اطراف خود را ملاکی برای ارزیابی به حساب اوریم.... شما می گویید دختران بسیاری هستند که خواستار درامد بالا ..ماشین و خلاصه توقع زیادی ندارند و همواره دوست دارند که کنار همسر خود باشند و در برابر مشکلات با او یار و همراه....
اما این تنها از دید شماست...دیدی که اطراف و اطرافیان را مدنظر قرار دارد نه اکثریت را....
من نمی گوییم نیستند دخترانی با توقع کم ....اما آیا تعداد انان چقدر است.....در همین تالار از میان هزاران کاربر دختر شاید تنها 10 نفر آنان چنین تقاضایی دارند(تازه چون دنیا مجازی هست از کجا معلوم که....)) و قادرند در برابر سختی های زندگی دوام بی یاورند....نمونه بارزش را می توانید در تاپیک ها جست و جو فرمایید اغلب تازه واردان خانوم که به علت بی کاری فعلی همسر خود کلا قید زندگی را زده و تاپیکی باز کرده اند....خانومی که فقط شک دارد که همسرش به او خیانت و چه می گوید پشت همسرش....خانومی که..... و غیره
دوست عزیز من و دوستان دیگر اگر حرفی را می زنیم نه قصد توهین به شخصیت زنان را داریم ونه قصد بی حرمتی.....فقط می خواهیم اغلب آنان باور غلط خود را شناخته و در پی اصلاح باشند ...ما هم سعی خواهیم کرد آنان را درک و همواره به فکر پیشرفت خود باشیم..
موفق باشید
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سلام مهربونای نازنین
کم و بیش تاپیک قبل خواهر نازنین و بسیار محترمم را مطالعه کردم.
خسته نباشید می گم به دوستانی که از تاپیک قبلی این بحث را دنبال می کنند.البته که اعتراف می کنم در محضر بزرگانی همچون سورنا، گردآفرید، نقاب و ... واقعا سخته از مقام زن ایرانی دفاع کرد.
اما به دوست و خواهر بسیار صبور و نازنینم خانم صبا-2009 واقعا خداقوت می گم.
ممنون مهربون.
برادر و برادران ارجمندی که دنبال خانم های با این خصوصیات گشتید و نیافتید:
«...من به خدا من دنبال کردم پیدا نکردم. شما می گی دختر کم توقع زیاد دیدی، دختری که مثل یک شیر زن در کنار مردش باشه و پا به پای اون به حل مشکلات زندگی کمک کنه. خب من گشنم نبوده....»
من به شخصه دوستان و آشنایان بسیار بسیار زیادی می شناسم که نه تنها کمک حال شوهرانشان هستند حتی بار بیشتری از زندگی را به دوش می کشند و با موفقیت و رضایت زندگی می کنند. همین امروزی که شما این را عرض می کنید شیر زنانی با کمال آرامش و موفقیت در همین شرایط واقعی کشورمان زندگی می کنند و به خانه داری، بچه داری، کار بیرون، ادامه تحصیل و همه جنبه های زندگی زناشویی می رسند... چرا این ها را نمی بینید. نه نه برادر من بسیاری از این دختران به قول شما از روستای دورافتاده نبوده اند. اگه لازم شد بفرمایید مثالهایی هم می زنم.
لطفا بفرمایند کجا به دنبال چنین زنانی بوده اید که نیافته اند؟
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سلام بر ""استار"" گرامی...و خوشحال هستم که دنبالگر موضوع بوده اید...
اما "استار" خواهر خوب و مهربانم ما این جا نیستیم که از حقی دفاع کنیم زیرا در این تاپیک و بقیه تاپیک ها حقی ضایع نشده است... که شما بزرگوار دنبال دفاع از مقام زن ایرانی باشید...
دوست عزیز هدف ما فقط گفت و گو و تبادل افکار و رسیدن به نقطه اشتراک هست و اصلا خویشتن.
استار نوشته است...::من به شخصه دوستان و آشنایان بسیار بسیار زیادی می شناسم که نه تنها کمک حال شوهرانشان هستند حتی بار بیشتری از زندگی را به دوش می کشند و با موفقیت و رضایت زندگی می کنند. همین امروزی که شما این را عرض می کنید شیر زنانی با کمال آرامش و موفقیت در همین شرایط واقعی کشورمان زندگی می کنند و به خانه داری، بچه داری، کار بیرون، ادامه تحصیل و همه جنبه های زندگی زناشویی می رسند... چرا این ها را نمی بینید. نه نه برادر من بسیاری از این دختران به قول شما از روستای دورافتاده نبوده اند. اگه لازم شد بفرمایید مثالهایی هم می زنم.
البته سخنانی که شما در پست بالا از برادران نقل کردیدبنده آن سخنان را نگفته ام... و می دانم منظور شما هم من نیستم اما بنده با اجازه نویسنده آن جملات( که فکر کنم "سورنا" جان باشد)سخنی می گوییم...
بله بنده هم معتقدم خانوم هایی هستند با این ویژگی ولی بارها گفتم از 100 درصد جامعه ما چند درصد را تشکیل می دهند فقط شاید 10 درصد...
ولی ان مثال های که شما فرمودید را کمی تحلیل خواهم کرد::
زنانی که شما از آنان نام برده بودید هستند ولی چطور>>> امروزه بعضی از دخترانی که قصد ازدواج دارند پرتوقع هستند و فرض می کنند ازدواج کردن و با شوهر بودن یعنی آغاز یک زندگی بدون رنج و رسیدن به تمام خوشبختی های دنیا....آنا می پندارند اگر در خانه پدری قدری می رنجم اگر کاملا ازادی ندارم اگر......پس خانه شوهر بهترین مکان برای رسیدن به آرزوهاییم است اما ای دل غافل....آنان نمی دانند زندگی مشترک از خانه پدری پر مسولیت تر پر عشق تر و سرشار از صبر دو طرف است.....
اگر برفرض مثال.... تمام سخنان شما عین درست هست و بیشتر ""بیشتر"" دختران و زنان جامعه این چنین هستند...می شود گفت این چنین نبوده اند بلکه تحت شرایط و تابع شرایط این چنین بار آمده و چاره ای جز صبر بر مشکلات ندارند.....
من می فههم چنین زنان فداکاری وجود دارند اما هرگز نمی پذیرم بیشتر دختران و زنان جامعه این چنین هستند چون بر طبق واقعیت حرف می زنم ....اما شما بر طبق ""حقیقت""...
و این دو یعنی حرف زدن بر طبق واقعیت و حقیقت تفاوت زیادی دارد....
واقعیت ::یعنی آنجه هست و من می بینم و آن را بیان می نمایم....
ولی حقیقت::یعنی آنچه باید باشد و شما طبق آن سخن می گویید....
به هر حال سخن و بحث در این مورد بسیار است و اگر هم مایل باشید با کمال میل و با رعایت احترام متقابل بحث را ادامه خواهیم داد..
موفق باشید...
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقاب عزیز وسایر دوستان
باور غلط به نظر من در مرز مرد یا زن گنجانده نمی شود اینکه جستجو کنیم تا باور غلط را پیدا کنند و ما کمک در تغییر این مختص به جنس زن نیست همانگونه که منحصر به جنس مذکر هم نمی باشد . باور غلط زائیده و رشد یافته تربیت و فرهنگ نادرست هست و درصد بسیاری اکتسابی و برگرفته از الگوهای نادرست اطراف خوب در اطرافمون دقت کنیم گوشه کنار مردان و زنانی مقاوم و سخت کوش و دریک کلام اهل زندگی می بینیم و در گوشه ای دیگر مردان و زنانی که یا در پی بهانه جویی هستند ویا در پی بر هم زدن ساخته هایشان .
پس باید یاد بگیریم از زندگی چه می خواهیم . خواسته های معقول و منطقی و قابل دسترس را قوت ببخشیم و رویاها و زیاده خواهیها رو به حداقل برسونیم این به اون معنی نیست که نباید تلاش کرد تا به بهترین ها دست یافت نه این یعنی انگیزه برای تلاش را ازدست ندهیم تا راحت تر بتوانیم این سیر طولانی را بپیمائیم . ازدواج را پر کردن آرزوهای پررنگ مجردی ندانیم .قرار نیست همه چیز یکدفعه و یکجا باشد تلاش برای بدست آورندن زیبا تر است و نگهداری در حفظ آن قوت می یابد . ( قابل توجه دختر ها و پسرها )
ضمنا" عزیزان جستجو کننده جوینده یابنده است با بصیرت جستجو کنید خوشبختی در چند قدمی همه ی شماست . ان شاءا...
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
صباي عزيز
شما قصد داشتين يه واقعيت رو بيان کنين اما سوالتون يه جوريه ،
"چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیابن"
اين همه زندگي خوب که دور و اطراف ما هست آيا به اين معني نيست که
"پسران با خواسته های معقول تونستن دختران همنوع خود را بیابن"
البته مي تونيد بگيد که اونهائي که زندگيشون رو شروع کردن رو نمي گم ، يه سري جوون هست که نمي تونن ازدواج کنن يا همسر ايده الشونو پيدا نمي کنن.
در اينصورت مي پرسم:
آيا برا دوره خواستگاري مدت زماني رو متصور شده ايد؟ مثلا يه ساله گشته ونيافته؟
مي گويم: ادامه بدهد تا بيابد.
من جامعه آماري ندارم وتحقيقاتي هم تو اين زمينه ها نکردم.
اما يافتم.
مگر اينکه بگيد "دي شيخ همي گشت گرد شهر ... از ديو ودد ملولم وانسانم آرزوست"
دراينصورت مي گويم : با شما موافقم ، الان نسبت به سالهاي قبل ، انسانيت کمتر شده است تو ايران خودمون(بطور نسبي) - چون شرايط درحال تغييره.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
اين همه زندگي خوب?
اين همه زندگي خوب?
دوستان من در دانشگاه، در محیط کار، در اقوام اشنایان هر آنکس را که شرایط مورد نظرش را جسته ام شرایطی بوده است که به دیدگاه من نماد توقعات بی دلیل است.
انتظار مراسم عروسی چند میلیونی، انتظار اینکه از لحاظ شرایط مالی حداقل در حد خانواده پدری بتوانم او را ارضا کنم، انتظار پرداخت رهن چند ده میلیونی در ابتدای زندگی، از پسر منصفانه است؟ اگر هست چرا برعکس اینها از دختر منصفانه نیست؟ اینها تنها انتظارات مادی است. و در زمینه انتظارات عاطفی انتظار اینکه همان همسری که بابت تامین زندگی تاپاسی از شب کار می کند باید هنگام برگشت لبخند بزند و همسرش را غرق بوسه کند و گاهی او را به تفریح ببرد... اینها از یک مرد که زیر بار فشار اقتصادی قرار گرفته منصفانه است؟
به شخصه اگر همسرم تنها باری بر روی دوش من باشد و به مسئولیتهایم اضافه کند بدون اینکه خود گوشه ای از آنها را بردارد و مهربانانه کنار من نباشد هرگز ازدواج نمی کنم.
به قول دوست عزیز نقاب در واقعیت به سر ببریم.
این دیدگاه رویایی عمده دختران در مورد ازدواج است. بخوانید.من اسم را حذف کرده ام:
نقل قول:
مدام کمک می کنه و همیشه در دسترسه که مبادا چیزی بخوای و اون نباشه . شرایط ازدواج رو فراهم می کنه ، اگه نداشته باشه چند شیفت کار می کنه و از جونش مایه می ذاره تا عشقش رو ثابت کنه و محبوبش رو خوشبخت. عزیزم اینا خواب و رویا نیست و من شعار نمی دم، عین این آدم رو در زندگیم داشتم
برو تاپیک هایی رو ببین که پسرهایی که عاشق شدن چطور با عشقشون برخورد کردن اونوقت می فهمی
گویی خوشبخت کردن بر عهده پسر است!! گویی پسران به دنیا آمده اند که زمین وزمان و اسمان را به هم بدوزند که دختر را خوشبخت کنند. که مبادا چیزی رو خانوم بخواد و نشه!!!!!
باور کنید این توقعات دختران امروزیست. یک فرزند نیز نسبت به مادر و پدرش این حد توقع دارد؟
وا مصیبتا از این طرز تفکر.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط *' pid='71668' dateline='1240052164'
،اون طور که تو دلت بخواد باهات راه میاد و به خاطر رسیدن بهت اگه شده آسمون و زمین رو هم به هم می دوزه تا بهت برسه
این طرز تفکر جز از این ناشی می شه که یک دختر خودش رو و جنس مونث رو برتر بدونه؟ خودش رو ذاتا معشوق فرض کنه و طرف مقابل رو یک عاشق در حد فرهاد و مجنون؟
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سورناي عزيز
بله زندگي هاي خوب. مگه شما چه انتظاري از زندگي مشترک داري. ايده آلي نبايد فکر کرد. مشکل اينجاست که ما فکر مي کنيم وقتي زندگي مشترک شروع شد هيچ بحثي، اختلاف نظري، اختلاف عقيده اي ، هيچ توقع وانتظاري و... نبايد باشه درحاليکه اينها يعني زندگي.
مگه ساير فعاليتهاي اجتماعي، يا اقتصادي بدون يه بخشي استرس ونگراني انجام شدنيه؟
چرا مي خواي مسئوليت زندگي رو تنهائي بدوش بگيري. بخشي از مسوليت زندگي به عهده شماست بخشي ديگه بعهده همسر (ايشالله) تونه. اما دوتائي حتما ازعهدش برميائيد چون (حالا نگم خيلي ) اقلن بعضي از خانواده ها هستن که زندگي خوبي دارن واز عهده امورات زندگي براومدن.
بهر حال دخترهائي رو با طرز فکر بالا که اشاره کرديد هم وقتي با واقعيات زندگي مواجه شدن از خواب وخيال ورويا ميان بيرون.
انتظار رهن کردن يه خونه بنظر شما انتظار زياديه؟
اگه قدري با مسوليتهاي خانمها آشنا تر بشيد - بدون تعصب- مي بينيد که مسئوليتهاي اونها هم کم نيست.
بابا انقدر از ازدواج نترسين ونترسونين. يه کم شوخي بگيرين اين قضايا رو. Take it easy
مثل شنا کردنه . هي لبه استخر وايسادين ميگين آبش سرده ،عمقش زياده ، آبش کثيفه و...
بابا بپرين اون تو فوقش يه کم آب مي خورين ودست وپا ميزنين. اگه خواستين غرق بشين ناجي غريق مياد!!
بيشتر به زندگي خودت فکر کن.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
دوستان عزیز و جوانم با حرفهای دو گروه ( دختر خانم ها و آقا پسرهای گل ) در باب ازدواج موافقم اما ....
یادمان باشد که ما در چه جامعه ای زندگی می کنیم . از دیر باز وظائف همسری برای آقایان کاملا تعریف شده و معلوم بود در حالی که جامعه تغییر کرده اما در باب وظائف همسری مردان و زنان اطلاعات خود را به روز نکرده ایم و یا اگر هم اطلاعات ما به روز شده به اشتباه و غلط است .
در یک دوره ای مردان تنها و تنها نان آوران بی منت ، خانوارهای پر جمعیت ایرانی بودند . یعنی به نوعی یک نفر کار می کرد و یک جمعیت می خوردند !!! نه صدایی ، از جمعیت در می آمد و نه نک و ناله ای از طرف مرد و زن بلند بود .
فکر می کنید آنها راحت پول در میاوردند ؟! و یا زندگی هایشان فارق از مشکلات بود ؟! نه . دیدگاه ها و باورها و قوانین فرق داشت .
برای مرد همین تعریف شده بود که کار کند و نان آور باشد و برای زن هم همین تعریف وجود داشت که به وظائف همسری و سبزی پاک کردن و خانه داری و بچه داری و خیاطی و گلدوزی بپردازد و این زندگی معنای یک زندگی را با تمام کمی ها و کاستی هایش داشت . دعوای مادر شوهر و عروس همیشه بود ولی زنان جسارت و قدرت عروس های امروز ی و باورها و حمایت های امروزی را نداشتند . باور بر این بود با لباس سفید رفتی باید با کفن برگردی و.....
امروز امکانات و شرایط زندگی ها بهتر و راحت تر شده است ، درست است که خانه ها کوچک تر شده اما تعداد افراد خانواده هم خیلی کمتر شده اما با این حال مردها غر می زنند و زنان از خود چشم و همچشمی و توقع نشان می دهند و مرد و زن بنای ناسازگاری با هم را می گذارند . بر روی هم صدا بلند می کنند که تا چند آپارتمان آن طرف تر هم صدایشان می رود و ... ( با کلمه آبرو مشگل دارم ولی به هر روی با صدا روی سر انداختن هم مخالفم ) .
قدیمها خانه ها بزرگتر بود ولی چند نفر و چند خانواده با هم در یک خانه زندگی می کردند ؟! صدای دعوا زن و مرد از این اتاق به اتاق بغلی که متعلق به جاری و خواهر شوهر و ... بود نمی رفت .
زنان امروز تحصیلات بالا دارند ، مردان امروز هم تحصیلات بالا دارند ولی از این همه تحصیلات بالا چرا سازش ، تعامل ، آرامش ، همفکری و....را نتوانسته اند وارد زندگی شان کنند و از آن سود ببرند . اره بده و تیشه بگیر ، شده کار هر روزه ( گروهی )
مال من ، مال تو . حقوق من ، حقوق تو ، خانه ی من ، خانه تو و...... هزار الله و اکبر که ما نفهمیدیم این کجایش معنای زندگی مشترک می دهد !!!
به تعداد زنان ناسازگار ، مردان ناسازگار در جامعه وجود داشته و دارد .
در قدیم مردها یا عرق خوری می کردند ویا پای منقل بودند و یا در خانه های بد نام به سر می بردند . مسئله چند همسری هم که بماند !!!! ( البته بلا نسبت مردانی که در همان روزگار هم فقط و فقط به فکر زن و بچه بودند و... ) اما زنان در هیچ حالتی حق اعتراض نداشتند . باید زندگی می کردند و سوختن و ساختن در آن زمان معنا پیدا می کرد ، حتی خانواده ها از بچه هایشان حمایت نمی کردند.
نه امروز که پدر و مادرها هم یک پا مودی و حقوق بگیر بچه هایشان هستند تا دری به تخته می خورد بچه هایشان را تشویق به طلاق می کنند و یا حتی بعد از طلاق پسران و دخترهایشان را حمایت مالی و معنوی می کنند و هزار جور علم به مدد انسانها آمده تا مثلا طرف از اعصاب و روانش محافظت کند و چه ها کند تا تخریب نشود و روان سالمی داشته باشد و ....
اما بازهم
در همین جامعه تعداد زنان نان آور خانواده کم نیست ، که با تجربه به این دیدگاه دست یافته اند که اگر در ابتدای زندگی راه مشاجره را پیش گرفته و اشتباهاتی داشته اند ولی فهمیده اند و تجربه کرده اند که هیچ چیز بر نظام مستحکم خانواده اولویت ندارد و در حال تلاش و کوشش هستند که واقعا هم ستودنی است .
ما در برزخ تحولات به سر می بریم . حد فاصل میان زندگی های خانوادگی و نظام خانواده سنتی و نظام جدید و تحولات آن . باید راه را درست بشناسیم و درست قدم برداریم . باید اصول زندگی های سنتی که درست بود را با خود همراه کنیم و با خود به زندگی های جدید مدرنیته وارد کنیم . نمی شود همه چیز را از جایگاه حق و حقوق و قانون و قانونمندی نگاه کرد .
همه ی جوانها در ابتدای راه ادعای عاشقی دارند این چه عاشقی است که با اولین تلنگر از فشار آخ از نهاد تان بلند می کند ( این همه ناز پروردگی ) و غر زدنها آغاز می شود ( کم تحملی ) و یک بعدی بودن و تنها حقوق خود را دیدن ( خود خواهی ) و تفکیک حقوق زن و مرد در نظام خانواده ( روحیه مادی ) و..... تا مادام که چنین است در بر همین پاشنه خواهد چرخید. مگر نسل آگاه امروز اندکی عشق واقعی به زندگی و جهان پیرامون را وارد زندگی فردی خود نماید تا شاید بتواند در تعاملات اجتماعی و خانوادگی به موفقیت هایی چشم گیر دست یابد .
گزینه درست کیمیا نشده . ما کیمیاگر نیستیم . چرا که دراصل باید خود کیمیا باشیم که بتوانیم کیمیایی دیگر را در قانون طبیعت جذب کنیم . اشکال از درون فردی است . این همه قانون مکتوب و نامکتوب ، آیا توانسته به آرامش نداشته انسان کمک کند ؟!
این حرکت هم یک حرکت فردی و یا منحصرا اجتماعی نیست . شما به عنوان جوان و کسانی که می خواهید آینده خود را بسازید باید از خود و از زیر بنا همه چیز را درست کنید .
نسل دایناسورها منقرض شده است ولی منقرض شدگان بهتر از من و شما زندگی کردند و حداقل آرامش داشتند . ما امکانات داریم و از تکنولوژی و علوم روز بهره می بریم ولی خیلی از فاکتورهایی که می توانست به ما کمک کند تا آرامش داشته باشیم ودرست انتخاب کنیم و راحت زندگی کنیم را از دست داده ایم .
حتی به قیمتی که برای یک ازدواج کردن ساده و شروع یک زندگی مشترک هزاران نفر را با هزاران روش بالا و پائین می کنیم و محک می زنیم و ....
آیا قدیم ها این امکان برای مردم و یا نسل جوان وجود داشت تا با بهره گیری از تکنولوژی روز پای کامپیوتر بنشیند ویک چنین سئوالی را طرح کند و صدها نفر با دیدگاه های مختلف و از نقاط مختلف با فرهنگهای مختلف به این سئوال پاسخ دهد و این همه همفکری و بحث و ... نتیجه گیریو.... ؟! چیست که با این همه امکانات نسل امروز نمی تواند راه خود را در ساده ترین امور زندگی بیابد؟!
این هم سئوال بازمانده نسل دایناسورهای منقرض شده از نسل جوان امروز .
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
بانوی بسیار فهمیده و ارجمند خانواده همدردی مثل همیشه عالی بود.
حرف من نیز همین بود اما با بیان بسیار زیبای شما عزیز مهربان
انی بزرگوار افتخار می کنم که از همراهی شما بانوی بسیار فهمیده برخوردارم.
اما جواب سوال خواهر عزیزم صبا از نظر خودم به عنوان یکی از همان دختران (چه اعتماد به نفسی این استار 7 داره):
خواهر نازنینم امروز این پسران ایده ال خیلی به ندرت خواستگاری این دختران معقول می روند، البته حق دارند، به همان دلایلی که همیشه دوستان و برادران عزیزمان اشاره می کنند.
اما این جا کمی بحث فرق کرده چون هر دو (پسر و دختر) در این تاپیک نرمال جامعه ما هستند.
...باز هم از من دختر کاری بر نمی یاد. اگه می تونستم سال ها پیش به خواستگاری اونی که می خواستم می رفتم. در این مورد هم شما آقایون ارجحیت دارید، این حق برای شما آقایان محفوظ است و این شانس را دارند به خواستگاری هر که خواستند بروید. خب پس شانستون را امتحان کنید. کاری نداره باور کنید.
خود من و بسیاری دوستانم خواستگارانی داشته ایم که حتی یک شاخه گل با خودشون نیاورده بودند، نه غرورشون را از بین نبرده ایم، پس برای بسیاری از این دختران هیچ خرجی هم لازم نیست بکنید، با کمال احترام شما را می پذیرند... خب مهمان حبیب خداست خیلی از خانواده های ایرانی این را میدانند.
خب حالا می رسیم به اینکه این موجودات نازنین هستی کدوم دسته را انتخاب می کنند؟ دختری که مهارت زندگی کردن بلده یا...
...آخه یه دختری که از نظر اجتماعی مقام و مرتبه ای داره، سوادش از شما بیشتر نباشه خیلی هم کمتر نیست، خانواده و آبرو داره، روی هم رفته خیر سرش شخصیت ممتاز و موفق جامعه به حساب میاد که نمی تونه واسه شما عشوه و ناز بیاد، نمی تونه تو خیابون دنبال سر شما راه بیفته که، نمی تونه تو محل کار به شما بفهمونه بابا من را ببینید، من، منم هستم. (نه والا مغرورم نیستند، با حیان، اره هنوز این دخترا زیادند، نه مثل منم دهاتی نیستند.)
پس خواهش می کنم برادرهای عزیزی که دنبال این خانم ها هستید فقط یه نگاهی به گوشه و کنار خودتون بیندازید البته این بار با واقع بینی که به سمت خوش بینی میل کند.
باور کنید زیادند دختران پاک، اجتماعی، فروتن و آبروداری که منتظر شماها نشستند...
موفق باشید. امیدوارم در همین سال 88 همه دوستان(این دختران و پسران معقول ما) همسری شایسته بیابند و همگی عاقبت به خیر شوند.
خداقوت
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
سورناي عزيز
بله زندگي هاي خوب. مگه شما چه انتظاري از زندگي مشترک داري. ايده آلي نبايد فکر کرد. مشکل اينجاست که ما فکر مي کنيم وقتي زندگي مشترک شروع شد هيچ بحثي، اختلاف نظري، اختلاف عقيده اي ، هيچ توقع وانتظاري و... نبايد باشه درحاليکه اينها يعني زندگي.
مگه ساير فعاليتهاي اجتماعي، يا اقتصادي بدون يه بخشي استرس ونگراني انجام شدنيه؟
چرا مي خواي مسئوليت زندگي رو تنهائي بدوش بگيري. بخشي از مسوليت زندگي به عهده شماست بخشي ديگه بعهده همسر (ايشالله) تونه. اما دوتائي حتما ازعهدش برميائيد چون (حالا نگم خيلي ) اقلن بعضي از خانواده ها هستن که زندگي خوبي دارن واز عهده امورات زندگي براومدن.
بهر حال دخترهائي رو با طرز فکر بالا که اشاره کرديد هم وقتي با واقعيات زندگي مواجه شدن از خواب وخيال ورويا ميان بيرون.
انتظار رهن کردن يه خونه بنظر شما انتظار زياديه؟
اگه قدري با مسوليتهاي خانمها آشنا تر بشيد - بدون تعصب- مي بينيد که مسئوليتهاي اونها هم کم نيست.
بابا انقدر از ازدواج نترسين ونترسونين. يه کم شوخي بگيرين اين قضايا رو. Take it easy
مثل شنا کردنه . هي لبه استخر وايسادين ميگين آبش سرده ،عمقش زياده ، آبش کثيفه و...
بابا بپرين اون تو فوقش يه کم آب مي خورين ودست وپا ميزنين. اگه خواستين غرق بشين ناجي غريق مياد!!
بيشتر به زندگي خودت فکر کن.
متاسفم از این طرز فکر ساده انگارانه. واقعا متاسفم. چیز دیگری جز تاسف ندارم بگویم. آمار طلاق را دیده اید؟ اینکه پیش بینی می شود از هر 2 ازدواج در 5 سال آینده یکی به طلاق منجر شود؟ اینکه در بقیه ازدواجها نیز طلاق عاطفی دور از دسترس نیست!!
بعد شما می گویید اون تو فوقش یه کم آب می خورین و دست و پا می زنین. مگه بازی بچگانه است ازدواج؟!!
جمله بندی مرا بخوانید! در شرایطی چنان دشوار، اینکه همسر من گوشه ای از بار شروع زندگی را بر دوش بکشد خیلی توقع بزرگیست!!؟
من نمی فهمم چرا همه می گویند خود مردها باید توقع خود را کم کنند. برادر عزیز من، بنده تحصیلات عالیه دارم. (فوق لیسانس مهندسی یکی از دانشگاههای معتبر تهران و احتمالا در آینده نزدیک دانشجوی دکترای مهندسی همین دانشگاه)، چهره ای معمولی دارم( برای یک مرد بالاتر از معمولی این فیدبکی است که از محیط اطراف گرفتم)، نه مشروب می خورم، نه کار خلافی تاکنون کرده ام، نه رفیق بازم، نه سیگار می کشم، نه بیکار و بی عارم، خانواده متوسطی دارم، درآمد دارم، آیا توقع بودن با یک دختر در همین حد یا حتی اندکی پایین تر(از لحاظ تحصیلی- کاری- درآمدی و خانوادگی) بدون اینکه او توقع داشته باشد من برایش زندگی را بسازم و وارد زندگی کنم او را توقع زیادیست؟
نیافته ام. دروغ که ندارم بگویم. نمی خواهم از این سوال شود که تو چه درامدی داری. شرایط ازدواج را داری(همان شرایطی که لیست می شود)؟ این توهین به من است. مگر من از درآمد او می پرسم؟ دوستان من کسی که کار می کند را می خواهم انتخاب کنم. برای اینکه زندگی را با هم بسازیم. یک دختر لوس و بی عرضه را نمی خواهم برای زندگی خودم انتخاب کنم. کسی که انتظار داشته باشد فرهادش بیاید و قلبش را به ارمغان بدهد. این دختر ارزونی کسانی که او را طلب می کنند. این توقع زیادیست. حتی به چهره معمولی او نیز راضی هستم. به همین که کار کند و بداند سختی زندگی را راضی هستم.
به خانواده از نظر اقتصادی بسییار پایین او نیز راضی هستم. تنها بدانم دختر سالمیست و خانواده بافرهنگی دارد برایم کافیست.
من از شرایط اقتصادی هراسی ندارم. از مسئولیت نمی ترسم. برایم تحمل مشکلات مسئله ساز نیست. من یک همراه می خواهم . در تمامی این مراحل. نه یک متوقع!! کسی که برای زندگیش تلاش کند و از حاصل زندگی مشترک متوقع باشد از آن چیزی که نتیجه کار ماست و نه از من!!!
اینها توقعات بزرگیست!!؟
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سورنای عزیز نه تنها توقع زیادی ندارید بلکه به نظرم شما زندگی مشترک به معنای واقعی رو تعریف کردید. موفق باشید دوست عزیز.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
به هر حال من نیافتم چنین دختری رو. نه در محیط کار، نه در اقوام و نه در دانشگاه!!
دنبال اینم نیستم که تو خیابون دنبال دختر بیفتم!!
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
با سلام
یه جا اقای نقاب گفتن که این جور دخترا 10 درصد رو تشکیل میدن ، حالا من از شما سوال دارم در این جامعه که شما بیشتر در بین پسرا هستین به من بگین که چند درصد پسرای این جامعه مناسب ازدواج هستن ایا 100 درصد رو مناسب میدونین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خودتون بهتر از من در بین پسرا هستین بگین؟
امار اعتیاد و رابطه پسرا با دخترا و این جامعه الوده و...رو میدونین
من میگم خدا برای اون 10 درصد خوب یه 10 درصد خوبی رو قرار داده
پس ما باید اول سعی کنیم که جزء اون 10 درصد بشیم
و بعدش تازه مشکل شروع میشه که چجوری اون 10 درصد خوب رو پیدا کنیم
اما اینکه ما نمیتونیم که پیدا کنیم دلیل نمیشه که بگیم نیست و کلا خودمون رو خلاص کنیم
چرا نگاهی به مشکل فرهنگی کشومون نمیندازیم
چرا نمیگیم که اخه تو جمهوری اسلامی ایران چنین محیطایی که 2 نفر همو محک بزنن نیست
چرا فقط داریم مشکل رو به اون یکی نسبت میدیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
کاترین عزیز بحث بر سر توقعات است و نه خوبی یا بدی دختر. منصفانه نگاه کنیم. آیا دختران متوقع تر نشده اند؟ حتی اگر نسبت به پسران در نظر بگیریم.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
از همه دوستانی که لطف کردند و نظر دادند ممنون
همه حرفهای شما درست , تا انقلاب رو از درون خودمون شروع نکنیم نباید از دیگران توقع شروع انقلاب را داشته باشیم
فرض کنید ما تحول از درون خودمون شروع کردیم که فکر میکنم خیلی ها این کارو خیلی وقته که انجام دادن وشاید جستجوهامون را تو محیط اطراف انجام داده باشیم( حتی من به عنوان یه دختر که عملا حق انتخاب ندارم و باید اول انتخاب بشم ) چطوری میتونیم اتهام اینکه انسانهای متوقعی هستیم و از بین پیغمبرها فقط بدنبال جرجیس هستیمو از خودمون رفع کنیم ؟ کجا باید چشممون رو باز کنیم (فرض من اینه که الان ما معتقدیم که دختران و پسران نرمال با توقعات منطقی و بجا وجود دارن ما نمیبینیم) ؟ کجا باید این فریاد رو برآورم که من به عنوان یه دختر , من به عنوان یه پسر دنبال شریکم واسه زندگیم شریک واسه روحم شریک واسه فکرم و شریک واسه جسمو مادیاتم ؟
باور نمیکنید ولی منم به عنوان یه دختر خسته شم از بس که اطرافیان از روی دلسوزی و خیرخواهی و ... تو معرفی هاشون همش دارن میگن پسره خونه داره ها و پسره ماشین داره ها و باباش یه عالمه ارث واسش میذاره ها , من اگه خونه ماشین ارث نخوام , بخوام زندگیمو با دستای خودم بسازم باید به کی بگم ؟
اگه هنوزم مشکل از منه نوعیه , مشکلو بگین , راه حلشم بگین ؟
بازم ممنون که صبوری میکنید
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سورنا اما من احساس میکنم که سوال صبا این هست که حالا یه دختر متوقع نیست چه جوری باید انتخاب بشه؟
اما سورنا سوال شما که چرا دختر متوقع هستن ؟
اگه دلیل این توقع رو بخوای بدونی من میگم به خاطر چشم و هم چشمی ها هست
و فرهنگ مزخرف جامعه کنونی ما در این موارد
تجمل گرایی بسیاری از افراد
و این به شدت نگران کننده هست
مثلا نگاه کن یکی از همین اقایون این سایت من به جا خوندم که نوشته بود که دختری که با پسری معمولی که حقوقش کمتر از 600 تومن باش ه اگه ازدواج کنه معلومه دختره چیزی نبوده!!!!!!!!!!!
حالا خودت قضاوت کن
بابا فرهنگ و باورهای ما از ریشه مشکل داره
همون مهریه یادت هست یه جا یکی از خانومای تالار گفته بود که بابام گفته دست بالا بگیر
بعد دختره مخالف بوده بابا هه گفته که من یه چیزایی میدونم که تو حالا متوجه نمیشی
البته همون خانم بعدها کارش به درخواست جدایی کشید
ببینین من میگم که ما به جای اینکه فرصت شناخت رو به طرفین بدیم اومدیم مهریه رو به عنوان یه سپر گذاشتیم جلو
به خدا خیلی زشته
من میگم این فرهنگ ما هست که مشکل داره
در مورد توقع هم راستش من میگم که همه جورش هست باید گشت و پیدا کرد
به خدا من اطرافم همه جور ادم دیدم همه جور دختر متوقع و غیر متوقع
باید ادما همدیگر را امتحان کنند
دختری که تمام دغدغه زندگیش پول و خرید و... باشه رو شما میتونین راحت تشخیص بدین و خیلی زود خودتون رو از رابطه بکشین بیرون
باور کنین تشخیص این مسئله خیلی راحت هست
مگ اینکه با یه ادم دروغگو طرف ششین:302: (داغ دلم تازه شد)
سورنا جان من مثالای زیادی دارم از کم توقعی دخترا که به خدا همش مال اطرافیانم بوده اکه بخوای میگم (اون دخترا هم که میگم نه هیچکدوم مال روستا بودن نه زشت بودن و نه بی سواد)بلکه درکشون از زندکی درست بوده
فقط همین:72:
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
کاترین دختری با این شرایطی که من گفتم وجود داره؟ واقعا خیلی امیدوارم می کنی اگه بگی آره. شرایطی که من گفتم رو ممنون می شم بخونی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
جمله بندی مرا بخوانید! در شرایطی چنان دشوار، اینکه همسر من گوشه ای از بار شروع زندگی را بر دوش بکشد خیلی توقع بزرگیست!!؟
من نمی فهمم چرا همه می گویند خود مردها باید توقع خود را کم کنند. برادر عزیز من، بنده تحصیلات عالیه دارم. (فوق لیسانس مهندسی یکی از دانشگاههای معتبر تهران و احتمالا در آینده نزدیک دانشجوی دکترای مهندسی همین دانشگاه)، چهره ای معمولی دارم( برای یک مرد بالاتر از معمولی این فیدبکی است که از محیط اطراف گرفتم)، نه مشروب می خورم، نه کار خلافی تاکنون کرده ام، نه رفیق بازم، نه سیگار می کشم، نه بیکار و بی عارم، خانواده متوسطی دارم، درآمد دارم، آیا توقع بودن با یک دختر در همین حد یا حتی اندکی پایین تر(از لحاظ تحصیلی- کاری- درآمدی و خانوادگی) بدون اینکه او توقع داشته باشد من برایش زندگی را بسازم و وارد زندگی کنم او را توقع زیادیست؟
نیافته ام. دروغ که ندارم بگویم. نمی خواهم از این سوال شود که تو چه درامدی داری. شرایط ازدواج را داری(همان شرایطی که لیست می شود)؟ این توهین به من است. مگر من از درآمد او می پرسم؟ دوستان من کسی که کار می کند را می خواهم انتخاب کنم. برای اینکه زندگی را با هم بسازیم. یک دختر لوس و بی عرضه را نمی خواهم برای زندگی خودم انتخاب کنم. کسی که انتظار داشته باشد فرهادش بیاید و قلبش را به ارمغان بدهد. این دختر ارزونی کسانی که او را طلب می کنند. این توقع زیادیست. حتی به چهره معمولی او نیز راضی هستم. به همین که کار کند و بداند سختی زندگی را راضی هستم.
به خانواده از نظر اقتصادی بسییار پایین او نیز راضی هستم. تنها بدانم دختر سالمیست و خانواده بافرهنگی دارد برایم کافیست.
من از شرایط اقتصادی هراسی ندارم. از مسئولیت نمی ترسم. برایم تحمل مشکلات مسئله ساز نیست. من یک همراه می خواهم . در تمامی این مراحل. نه یک متوقع!! کسی که برای زندگیش تلاش کند و از حاصل زندگی مشترک متوقع باشد از آن چیزی که نتیجه کار ماست و نه از من!!!
اینها توقعات بزرگیست!!؟
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سلام...
"کاترین" عزیز و گرامی می فرمایند مشکل از فرهنگ ماست.....کاترین جان مگر این فرهنگ را چه کسانی می سازند ..من و شما...ایا جز این است؟؟؟
در ایشان نوشته اند>>خودتون بهتر از من در بین پسرا هستین بگین؟
امار اعتیاد و رابطه پسرا با دخترا و این جامعه الوده و...رو میدونین
من میگم خدا برای اون 10 درصد خوب یه 10 درصد خوبی رو قرار داده
پس ما باید اول سعی کنیم که جزء اون 10 درصد بشیم
و بعدش تازه مشکل شروع میشه که چجوری اون 10 درصد خوب رو پیدا کنیم
اما اینکه ما نمیتونیم که پیدا کنیم دلیل نمیشه که بگیم نیست و کلا خودمون رو خلاص کنیم
پاسخ>>>>اگر بنده و دوستان دیگر جز ان به قول شما 10درصد نبودیم هرگز به دنبال 10 درصد همانند خود نبودیم.....و مانند اغلب افراد ازدواج را تنها در ارضای نیاز و رسیدن به بعضی از امتیازاتش می دیدیم....
بله اعتیاد وجود دارد...رابطه هم وجود دارد....اما این عوامل چرخه ای دارند..همان گونه که پسری رابطه ای نامشروع یا بدی با دختری دارد قطعا دختری هم وجود داشته و دارد که به این رابطه دامن می زند....
ما هم نمی گوییم دختران کم توقع وجود ندارند اما تعدادشان بسیار اندک است زیرا باورشان کم رنگ است.....
شما نوشته اید>>>سورنا جان من مثالای زیادی دارم از کم توقعی دخترا که به خدا همش مال اطرافیانم بوده اکه بخوای میگم (اون دخترا هم که میگم نه هیچکدوم مال روستا بودن نه زشت بودن و نه بی سواد)بلکه درکشون از زندکی درست بوده
پاسخ>>>>خب مشکل شما همین است که اطرافتان را تنها ملاک قرار می دهید.... مگر خود نمی دانید شناخت ما از اطراف فقط بسته به یک نگاه است ...انهم نگاهی همراه با خطاهای شناختی....پس ملاک نمی تواند اطرافیان و محیط اطراف باشد...
ما سخن از اکثریت می کنیم.....یعنی بسیاری از دخترانی که ازدواج را این گونه تعریف می کنند و می پندارند:::
ازدواج یعنی رسیدن به کاخ ارزوها.....راه رفتن با همان لباس زیبا....رهایی از فشار خانواده.. پناه بردن به فردی از درد خانواده.....توقع داشتن آزادیی که در دوران مجردی از آن محروم بود...
نگاه کردن به شوهر همانند یک فردی که باید تمام تلاشش را انجام دهد تا مبادا در زندگی مشترک چیزی کم داشته باشند....در واقع بعضی از دختران مردان را همانند ماشین هایی می پندارند که باید یکی از آنان را برگزینند اما از یک طرف خواستار رانندگی با بهترین های آنها هستند و از طرف دیگر از پرداخت مبلغ لازم (تلاش و صبرو همر
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
من از همه دوستان معذرت میخوام ... ولی این بحث تکرار مکرراته ... که اخرش هم مثل بقیه بحثهای مشابه ، به هیچ نتیجه ای نمیرسه...
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سورنا با اطمینان میگم اره وجود داره (اما نه زیاد چرا که این قانون دنیا هست که چیزای خوب زیاد نیستن چون اگه زیاد بودن که اسم اون دنیا نبود و بهشت بود)
کافی هست که تو ارتباطی که باهاش داری به این موارد دقت بیشتری کنی باور کن خیلی زود متوجه میشی
شرایطی که تو گفتی رو خوندم و میگم بهت که این شرایط که گفتی حق تو هست و هیچ چیز غیرمعمولی نیست واقعا این حق تو هست که این چیزا رو بخوای
اما اینقدر دنیا بد شده که گاهی طلب کردن چیزای معمولی میشه یه ارزو (واقعا دلم به درد می اید)
فقط اینو بدون که من در جریان مراسم خواستگاری بودم(برام تعریف کردن) که تنها خواسته ای که از پسر داشتن این بوده که پاک زندگی کنه(که به نظرم مهمترین خواسته است)و دیگه چیزیایی که تو میگی وجود نداشته(اون پسر و دختر هر دو لیسانس بودن و پسره تازه یه کار پیدا کرده بوده که هیچی از حقوقش کسی اصلا نپرسیده
دختره هم خیلی ناز و مهربونه و پرتلاش(خیلی دوسش دارم)
نمیدونی چه زندگی پاک و قشنگی دارن(درسته که خیلی چیزای مادی ندارن)
اما جالبه بدونی که اینقدر انرژی دارن و از کوچکترین امکانات واسه شادی استفاده میکنن
به دلیل بی پولی شون تو خونه مامان پسره زندگی میکنن
اما جفتشون دارن کار میکنن تا لا اقل بتونن خونه اجاره کنن
هر چند حقوقاشون خیلی کمه (واقعا کم:302:)
اما امید و علاقشون به زندگی و دوستیشون پابرجاست
خونواده هر دوشون هم فقط همینو میخواستن که اینا کنار هم شاد باشن
ومشکلاشونو کنار هم حل کنن
من مثالای زیادی دارم که دیگه جاش نیست
فقط با اطمینان میگم که امیدتونو از دست ندین و ادم ها رو محک بزنین:72:
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
..........
آگرین شما می فرمایید که مانند بحثهای مشابه به نتیجه ای نمی رسد. شما نظر خود را بدهید. قرار نیست که من ، نقاب یا شما نظر خود را تحمیل کنیم. شما اگر معتقدید دختران کم توقع تعدادشان زیاد است ایا خود را یک دختر کم توقع می دانید. آیا حاضرید با پسری با شرایط بسیار معمولی زندگی کنید. شما هم بار شروع زندگی را بردوش بکشید؟ برای رهن خانه ای که قرار است زندگی مشترک خود را در آن شروع کنید تلاش کنید، حتی اگر 10 درصد آن را بتوانید بدهید ولی با این هدف تلاش کنید.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقاب عزیز اروم باشین:72:
حرف شما درست من به سورنا هم گفتم تعدادشون کم هست ولی هست
دوست عزیزم من بیشتر از شما در بین دخترا بودم و انها را خوب میشناسم
افرادی که شما میگی رو دیدم بقیه رو هم دیدم
من حرف از شناخت میزنم و فرصتی برای شناخت
اما من فقط میگم این تعمیم شما اشتباهه
و این ناامیدی شما خیلی بده
گاهی ما باید در زندگی به دنبال اقلیت باشیم و این کارمون رو خیلی سخت میکنه
اقایون عزیز ما سخنان شما را درک کردیم از توقع زیاد بعضی خانم ها و خانواده ها
یکی از همین اقایون که میگین برادر خود من هست پس ما هم درک میکنیم این مشکلات را
بارها با برادرم در این موارد صحبت کردم و درد اونو کامل میفهمم
اما این سوزن در انبار کاه نیست نقاب عزیز
اگر محیطهایی برای شناخت بیشتر دختران و پسران از هم وجود داشت
اگر دوستی بین دو جنس به نیت درستی بود
اگر تنها به صرف بودن دو نفر کنار هم در محیط عمومی زمزمه بادا بادا مبارک و یا بدتر از ان حرفهای از این قبیل که این دختره هم دوست پسر داره و معلوم نیست...
اری یک دختر با خواسته های معقول برای یافتن چنین فردی چه باید بکند؟؟؟؟؟
ایا برای این دختر سخت تر نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
کاترین عزیز، ممنونم. من به اطمینان سخنان تو که می دانم از درایت تو برمی آید امیدوارانه تر می نگرم به آینده.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
با سلام خدمت همه ی دوستای عزیز
کاش مشکلات ازدواج فقط رهن خونه و خرج عروسی و جاهز بود
به نظر من اینا فقط چیزایی که بقیه تو ظاهر بزرگش کردن و بالاخره تو هر ازدواجی خونه ای باید باشه که دختر و پسر برن توش زندگی کنن و وسایلی هم باید باشه که بتونن باهاش زندگی رو سپری کنن
اینا چیزایی نیست که مشکل آفرین بشه اگه خانواده ها بحثشون فقط سر رهن خونه و جاهز بود باور کنین الان هیچ کس مشکلی نداشتیم
به نظرم مهیا کردن چیزهای اولیه ی وظیفه ی هر دختر و پسریه ولی کاش به همینا اکتفا می شد
انقدر تو دوران و عقد و نامزدی خانواده ها شرایط می زارن وانقدر حق بچه مون حق بچه مون می کنن انقدر دنبال شرایط ضمن و عقد و پرکردن گوش فرزندشون هستن که خواهی نخواهی او زندگی جهنم میشه
پسر و دختر وقتی بهم میرسن و یه مدت با هم هستن رفتارهاشون باهم مچ می شه و احساس می کنن که هم دیگر رو می شناسن و باهم تفاهم و بقول دوستانن فرد ایدآلشونو پیدا کردن با هم قرار مداراشونو می زارن و به خانواده ها اعلام می کنن غافل از اینکه خانواده ها فقط در ظاهر همه چیزو قبول کردن و روز خاستگاری یا بله برون ورق بر می گرده
و هیچ کس به قول و قرار هی اون دوتا جوون اصلا اهمیت نمی ده و اون وسط میشه میدون جنگ واسه معامله کردن یه دختر برای آقا پسر
این میشه که همه دید ها عوض می شه پسر دیگه اعتمادشو از دست می ده و دختر همیشه یه ترسی ته دلش هست
و وقتی وارد زندگی می شن زندگی شون میشه یه الگو برای دختر پسرهای دیگه و همین باعث می شه که بقیه راه اشتباهی که اونا رفتن و نرن و کلا قید ازدواج رو بزنن
برای همین هیچ پسر ایدال و هیچ دختر معقولی به هم نمی رسن
چون خانواده ی اون پسر ایدآل یه عمر تو گوشش خوندن که تو الی تو بلی باید دختری که می گیری فلان باشه خوشگل باشه باباش پول دار باشه تامینت کنن و..
از اون طرفم خانواده ی دختر یه عمر گفتن تو چیت از فلانی کمتره ندیدی چه عروسی براش گرفتن ندید چه خرجی کردن هر عید براش طلا گرفتن تو هم باید زرنگ باشی یکی رو تور بزنی که تا آخر عمرت راحت باشیو...
متاسفانه اینه طرز فکر اکثر خانواده های ایرانی نگین نه که من باور نمی کنم
تازمانی که خانواده ها فرزندانشون رو به سمت و سوی درستی سوق ندن همین آشه همین کاسه
موفق و پیروز باشی
:72:
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
دوستان عزیز ممنون که تو بحث شرکت میکنید و نظر میدین
ولی عزیزان من , نمیدونم چرا بعضی دوستان تمایل دارند که مدام حرفهای کلیشه ای و تکراری گذشته و همون تعصبات دخترونه یا پسرونه رو بکشن وسط و فقط سر همونها بحث کنند
تو تعاریف سوال افراد ایده آل رو در نظر گرفیتم این افراد ممکنه تو جامعه ما 10 درصد رو تشکیل بدن ممکنه 90% . من کاری ندارم این افراد چند نفرن کجا هستند , چرا هستند ثروتمند , فقیرند ,... ولی همه ما میدونیم هستند اطمینان 100% داریم (اگه کسی احساس میکنه همچین افرادی وجود ندارن لطفا تو ادامه بحث شرکت نکنه چون قرار نیست تو این بحث کسیو از این نظر قانع کنیم و موضوع بحث رو به انحراف بکشونیم)
فرض رو هم بر این بگذارین که من نوعی عینک خوش بینی به چشمم زدم و طبق قانون جذب در جستجوی جذب فردی هستم یا به عنوان یه دختر منتظر جذب فردی هستم با افکار مشابه خودم
و این وسط اگه با افرادی برخورد میکنم که افکارشون در راستای افکار من نیست (از هر جهت چه از بعد مادی یا تحصیلی و اعتقادی و خانوادگی و...) به هیچ وجه عینک خوش بینیم رو تبدیل به بد بینی یا بی عینکی نمیکنم چرا که به اون چیزی که فکر میکنم کاملا معتقدم .
خب حالا به نظرتون من نوعی باید طبق قانون جذب بشینم و فقط به این فکر کنم که ایده آل من اینه و منتظر باشم ؟ دست روی دست گذاشتن من یا منتظر بودن من به نظر شما راه حل مناسبیه , قطعا جوابتون نه هست (لطفا این رو در نظر داشته باشید که بحث ما از دختر و پسری هست که تو جامعه حضور فعال داره و و تو محیطی کار , زندگی, تحصیل میکنه که اون محیط تک جنسیتی نیست)
راه حلتون واسه این افراد چیه ؟
من واسه آقایون بیشتر نگرانم چون شکنندگیشون تو عدم موفقیت در این موضوع بیشتره وتمایل به تعمیم دارن , اولویت رو به آقایون بدین بعد میریم سراغ خانوم ها.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
صبای عزیز
شما به عنوان یه دختر اگه فرد ایده آلت رو پیدا کردی و احساس کردی همه ی معیار هاتو داره
چه روشی رو برای جذبش در نظر می گیری؟؟
با رفتارت بهش می فهمونی که باهاش هماهنگی
در انتظارش میشینی تا بیاد به طرفت
یا اینکه برخلاف عرف جامعه حاضری تو شروع کننده باشی؟؟
هدف من از پرسیدن این سوال این بود که گاهی نیاز می شه دخترها با خواسته های معقول پسران همنوع خودشون رو بیابن ؟؟؟
شاید گاهی نیاز ماهم یک قدم برداریم
می دونم که الان تعداد زیادی از خانوما به حرف من اعتراض می کنن که دختر باید خودشو سنگین نگه داره و بعدا این میشه براش سرکوفت و ...
صبا جا امیدوارم موضوع بحث رو منحرف نکرده باشم
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
در ضمن یه نکته دیگه
با اینکه به هیچ عنوان تمایل ندارم که کسیو متهم کنم ولی آقایونی که ادعا دارین که دنبال یه شریک واسه سختی هاتون هستین آیا خودتون هم واقعا شریکی واسه سختی ها هستین آیا واقعا مثل یه مرد تو سختی ها عکس العمل نشون میدین ؟ یا فقط به خاطر اینکه دارین فشار مالی رو تحمل میکنید فکر میکنید که خیلی محکمین ؟
اگه فقط بخاطر این مسائله که احساس مقاومت میکنید پس چرا هنوز زندگی شروع نشده , واسه پیدا کردن شریکتون جا زدین و صورت مساله رو پاک میکنید زمین و زمانو بهم دوختین ؟ مقاومتتون همینقدره که 10 جا رفتین خواستگاری و نه شنیدین قید همه چیو بزنین ؟ واقعا از خودتون واسه سختی های زندگی مطمئنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هنوز که بازی شروع نشده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بلوم عزیز اگه من ادعام اینه که مثل یه مرد میخوام تو تمام مسایل شریک مرد زندگیم بشم
خودمو واسه روزی که من ایده الم رو پیدا کنم هم آماده کردم
همیشه که با عشوه و ناز قرار نیست که مردا جذب بشن
من حاضرم یه قدم که سهله 5 قدم هم بردارم اگه واقعا اون آدم ایده ال منه سطحش بالاتر از این حرفاست که بخواد به خاطر اینکه کمکش کردم اونم یه انتخاب مناسب انجام بده سرکوفت بزنه
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
من حاضرم یه قدم که سهله 5 قدم هم بردارم اگه واقعا اون آدم ایده ال منه سطحش بالاتر از این حرفاست که بخواد به خاطر اینکه کمکش کردم اونم یه انتخاب مناسب انجام بده سرکوفت بزنه
:104:
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سلام...
و درود فراوان بر کاترین....شاید "کاترین" تنها کسی بود که از میان سخنان بنده متوجه منظورم شد......
کاترین گرامی شما به درستی به هدف بنده اشاره کردید و تمام جوانب امر را بیان نمودید...
بله گاه باید به دنبال اقلیت بود.....اما من می گوییم این اقلیت را هم داریم از دست می دهیم....و انتخاب بس دشوار است...
بنده اگر تعمیمی می دهم همه شرایط را در نظر می گیرم.....بنده سخن خود را چنین بیان می کنم که:::دختران کم توقع و فهمیم در این جامعه هستند و زندگی می کنند و بنده هم آنان را می بینم ولی این تعداد واقعا اندک است....
من اگر بر روی حرفم پافشاری می کنم دلیلی دارد و آنهم این است که این اندک دختران فهیم نیز شاید تحت تاثیر ان اکثریت قرار گیرند....
اگر پافشاری می کنم بخاطر این است که آن اقلیت(دختران کم توقع) بکوشند تا اکثریت را هم تحت تاثیر قرار دهند......و بنظرم این کار را هم بخوبی انجام می دهم مگر هدف از این بحث ها چیست؟؟؟
واضح است که هدف م یا دیگر دوستان تحمیل اعقاید و سخن خود نیست بلکه یافتن راهیست برای مبادله افکار و تحلیل آنها.....و گسترش این گونه مباحث...تا افراد دیگر هم با خواندن و نظرگویی در مورد این مباجث قدری آگاه شوند و ما هم یک برداشت مناسب از این سخنان داشته باشیم و حتی یک آمار...
نمونه این امر هم این است که بنده سخن شما که یک خانوم هستید را به طور کامل پذیرفته ام و صادقانه بیان کردم که شما اولین نفری بودید که متوجه منظورم گشتید.... پس هدف روشن است رسیدن به یک نقطه اشتراک..
در ادامه نیز پاسخ دوست گرامی صبا را خواهم داد...
موفق باشید
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
ازدواج!عجب معضلی شده این ازدواج!
میدونین چرا معضل شده ؟چون شناخت شخصیت آدما سخته چون طرز فکر آدما روی پیشونیشون نوشته نشده چون ما به هر نحوی که ازدواج کنیم (به روش سنتی که دیگه هیچی) بازم شانس بزرگترین عامل محسوب میشه.
چون اصلا شخصیت آدما مد نظر قرار نمیگیره و فقط ظاهر ظاهر ظاهر.
برادران عزیزی که معتقدین گشتین و پیدا نکردین دامنه جستجوتون رو گسترش بدین حتما پیدا میکنین چون شما این فرصت رو دارین که جستجوگر باشین.فقط از مواضعتون کوتاه نیاین(دید شما به ازدواج ستودنیه ) حتما پیدا میکنین چون وجود داره چیزایی که شما دنبالش هستین.
دید شما به ازدواج ستودنیه و من خیلی خوشحالم که هنوز هم تفکرات اصیل وجود داره باور کنین همونطور که شما معتقد هستین در بین دخترا کسایی مطابق با ایده ال های شما کمه هر چند که شما معتقدین نیست قبول کنین در بین پسر ها هم کسایی با این دید به ازدواج خیلی کمه حق با صباست دختر ها هم برای ازدواجشون مشکل دارن(البته همون کسایی که هنوز دیدگاهشون به ازدواج پوچ نشده) .
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
سورناي عزيز
بله زندگي هاي خوب. مگه شما چه انتظاري از زندگي مشترک داري. ايده آلي نبايد فکر کرد. مشکل اينجاست که ما فکر مي کنيم وقتي زندگي مشترک شروع شد هيچ بحثي، اختلاف نظري، اختلاف عقيده اي ، هيچ توقع وانتظاري و... نبايد باشه درحاليکه اينها يعني زندگي.
مگه ساير فعاليتهاي اجتماعي، يا اقتصادي بدون يه بخشي استرس ونگراني انجام شدنيه؟
چرا مي خواي مسئوليت زندگي رو تنهائي بدوش بگيري. بخشي از مسوليت زندگي به عهده شماست بخشي ديگه بعهده همسر (ايشالله) تونه. اما دوتائي حتما ازعهدش برميائيد چون (حالا نگم خيلي ) اقلن بعضي از خانواده ها هستن که زندگي خوبي دارن واز عهده امورات زندگي براومدن.
بهر حال دخترهائي رو با طرز فکر بالا که اشاره کرديد هم وقتي با واقعيات زندگي مواجه شدن از خواب وخيال ورويا ميان بيرون.
انتظار رهن کردن يه خونه بنظر شما انتظار زياديه؟
اگه قدري با مسوليتهاي خانمها آشنا تر بشيد - بدون تعصب- مي بينيد که مسئوليتهاي اونها هم کم نيست.
بابا انقدر از ازدواج نترسين ونترسونين. يه کم شوخي بگيرين اين قضايا رو. Take it easy
مثل شنا کردنه . هي لبه استخر وايسادين ميگين آبش سرده ،عمقش زياده ، آبش کثيفه و...
بابا بپرين اون تو فوقش يه کم آب مي خورين ودست وپا ميزنين. اگه خواستين غرق بشين ناجي غريق مياد!!
بيشتر به زندگي خودت فکر کن.
متاسفم از این طرز فکر ساده انگارانه. واقعا متاسفم. چیز دیگری جز تاسف ندارم بگویم. آمار طلاق را دیده اید؟ اینکه پیش بینی می شود از هر 2 ازدواج در 5 سال آینده یکی به طلاق منجر شود؟ اینکه در بقیه ازدواجها نیز طلاق عاطفی دور از دسترس نیست!!
بعد شما می گویید اون تو فوقش یه کم آب می خورین و دست و پا می زنین. مگه بازی بچگانه است ازدواج؟!!
جمله بندی مرا بخوانید! در شرایطی چنان دشوار، اینکه همسر من گوشه ای از بار شروع زندگی را بر دوش بکشد خیلی توقع بزرگیست!!؟
من نمی فهمم چرا همه می گویند خود مردها باید توقع خود را کم کنند. برادر عزیز من، بنده تحصیلات عالیه دارم. (فوق لیسانس مهندسی یکی از دانشگاههای معتبر تهران و احتمالا در آینده نزدیک دانشجوی دکترای مهندسی همین دانشگاه)، چهره ای معمولی دارم( برای یک مرد بالاتر از معمولی این فیدبکی است که از محیط اطراف گرفتم)، نه مشروب می خورم، نه کار خلافی تاکنون کرده ام، نه رفیق بازم، نه سیگار می کشم، نه بیکار و بی عارم، خانواده متوسطی دارم، درآمد دارم، آیا توقع بودن با یک دختر در همین حد یا حتی اندکی پایین تر(از لحاظ تحصیلی- کاری- درآمدی و خانوادگی) بدون اینکه او توقع داشته باشد من برایش زندگی را بسازم و وارد زندگی کنم او را توقع زیادیست؟
نیافته ام. دروغ که ندارم بگویم. نمی خواهم از این سوال شود که تو چه درامدی داری. شرایط ازدواج را داری(همان شرایطی که لیست می شود)؟ این توهین به من است. مگر من از درآمد او می پرسم؟ دوستان من کسی که کار می کند را می خواهم انتخاب کنم. برای اینکه زندگی را با هم بسازیم. یک دختر لوس و بی عرضه را نمی خواهم برای زندگی خودم انتخاب کنم. کسی که انتظار داشته باشد فرهادش بیاید و قلبش را به ارمغان بدهد. این دختر ارزونی کسانی که او را طلب می کنند. این توقع زیادیست. حتی به چهره معمولی او نیز راضی هستم. به همین که کار کند و بداند سختی زندگی را راضی هستم.
به خانواده از نظر اقتصادی بسییار پایین او نیز راضی هستم. تنها بدانم دختر سالمیست و خانواده بافرهنگی دارد برایم کافیست.
من از شرایط اقتصادی هراسی ندارم. از مسئولیت نمی ترسم. برایم تحمل مشکلات مسئله ساز نیست. من یک همراه می خواهم . در تمامی این مراحل. نه یک متوقع!! کسی که برای زندگیش تلاش کند و از حاصل زندگی مشترک متوقع باشد از آن چیزی که نتیجه کار ماست و نه از من!!!
اینها توقعات بزرگیست!!؟
با عرض معذرت از صباي عزيز که تاپيکشون رو گاهي به بيراهه مي بريم. اما اين تضارب آرا بنظرمن ضروريه.
سورناي عزيز
بله مي دانم با يکي از دانشجويان فوق ليسانس شيمي دارم صحبت مي کنم (پيش بيني من اينستکه متوسط تحصيلات اعضاي تالار نزديک ليسانس باشد) يعني با گروهي تحصيلکرده روبرو هستم واز اين بابت خوشحالم. فردي هم که دارد باشما صحبت مي کند (وشما اينقدر تاسف خورديد از پاسخشون ، ساده لوحانه خوانديد وبرچسب زديد بجاي اينکه اصل سخن وحرفش را درک کنيد) از لحاظ تحصيلات پائين تر از شما نيست مضافا اينکه بيش از ده سال سابقه زندگي مشترک رو داره، ومهمتر اينکه براي شما ارزش واحترام قائل بوده که باشما هم صحبت شده لذا خود رو لايق اين گونه تعبيرات نمي بينه (اگه يه مقدار خويشتن دار بودم اين موارد رو نمي گفتم)
خب بگذريم مي خوام اين نوع نگرش رو نقد کنم ونه سورناي عزيز رو
يه مثال مي زنم لطفا با دقت تطبيق بديد.
يه دانشجو که تازه فارغ التحصيل شده وبا هزار اميد وآرزو (ويه کمي غرور از گرفتن مدرک) راهي بازار کار ميشه از راههاي مختلف دنبال شغل مورد نظرش مي گرده اما پيدا نمي کنه. ... دو موضع مي تونه اتخاذ کنه:
1- به هرکسي مي رسه وضعيت اسف بار جامعه رو ميگه ، مسائل اقتصادي وبازار کار رو تحليل مي کنه (واقعيات جامعه رو بيان مي کنه، امار ميده و... دقت کنيد واقعيات روميگه) وبقيه هم باهاش دلسوزي مي کنن وميگن بميرم برا جووناي امروزي و...
نتيجه ش از نظر من اينه که اگرچه داره بخشي از واقعيات جامعه رو بيان مي کنه اما داره زمان رو از دست ميده.
2- مسئله خودش رو از مسائل کلان مملکت جدا مي کنه. ميگه حل بحران مالي که گريبانگير همه جهان شده رو کاري ندارم (اما ازتحليل وقايعي که داره مي افته برا تصميم سازيش استفاده مي کنه ) تمرکز مي کنه رو حل مشکل خودش واگه تاحالا موفق به يافتن کار نشده راههاي ديگه اي رو امتحان مي کنه ، مثبت فکر مي کنه و ايمان داره که بالاخره موفق ميشه.
بهرحال اين نظر منه . ماهم به نوعي همين شرايط رو گذرونديم . تصميم گرفتيم وانجام داديم.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سلام..
در پاسخ به "صبا" گرامی باید بگوییم....
اگر ما اقایان سخنی می گوییم و خواستار این هستیم که بعضی از دختران توقع خود را پایین آورند و در سختی ها هم همان حالت عاطفی خود را حفظ کنند قطعا خود نیز ملاک های بالایی داریم و همچنین صبری جمیل برای مشکلات.....وگرنه اگر خود در چنین مرتبه ای نبودیم چه لوزومی داشت بنده و آقاس سورنا دوست عزیزم از صبح تا شب فریاد سر دهیم و در آخر هم بر ما لقب متعصب دهند...ما نیز مانند بسیاری از پسران و کاربران می توانستیم از کنار این مسله به راحتی رد شویم و توجهی به این مقوله نفرماییم....چون لزومی هم نداشت ..
بنده در سن ازدواج قرار ندارم زیرا هنوز بسیار جوان هستم و به قول شما هم چند خواستگاری نرفته ام که جواب رد هم شنیده باشم.....اصلا این قیاس شما به نظرم بسیار سطحی است و در حد بحث نمی کنجد...اما بنده بحث را ادامه می دهم..
بله بازی شروع نشده است....اگر هم قیاس شما درست بود متوجه می شدید ما قبل از بازی در حال آماده سازی هستیم و مشخص نمودن مرزها و ملاک ها....
ما احتمالات را در نظر می گیریم و اینم رمز موفقیت است....
من به شخصه خود نمی توانم مانند یک فرد تازه به دوران رسیده سرم را زیر برف کنم و یکباره بدون در نظر گرفتن هیچ شرایطی و احتمالی پیش به سوی تشکیل زندگی مشترک روم..
واقعا این مثال هایی شما جای تعجب برای من است....چون بسیار سطحی هستند.
اگر ما آمادگی و پذیرای سختی های زندگی نبودیم و به قول شما صورت مسله را پاک می کردیم پس دیگر این همه بحث برای کدام مسله بود حتما برای اینکه ما بیکاریم یا ....
بله بازی تازه از این به بعد و با وارد شدن به زندگی مشترک شروع می شود ولی ما قبل از هرگونه اقدامی احتمالات را می سنجیم....تازه مگر همین روان شناسان نیستند که می گویند: قبل از هرگونه تشکیل زندگی خود را بشناسید و حتما با فرد مورد نظر چند باری پیش مشاور بروید....
پس ما قواعد بازی را می دانیم....شما قواعد را تحریف می کنید...
موفق باشید
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
در ضمن یه نکته دیگه
با اینکه به هیچ عنوان تمایل ندارم که کسیو متهم کنم ولی آقایونی که ادعا دارین که دنبال یه شریک واسه سختی هاتون هستین آیا خودتون هم واقعا شریکی واسه سختی ها هستین آیا واقعا مثل یه مرد تو سختی ها عکس العمل نشون میدین ؟ یا فقط به خاطر اینکه دارین فشار مالی رو تحمل میکنید فکر میکنید که خیلی محکمین ؟
اگه فقط بخاطر این مسائله که احساس مقاومت میکنید پس چرا هنوز زندگی شروع نشده , واسه پیدا کردن شریکتون جا زدین و صورت مساله رو پاک میکنید زمین و زمانو بهم دوختین ؟ مقاومتتون همینقدره که 10 جا رفتین خواستگاری و نه شنیدین قید همه چیو بزنین ؟ واقعا از خودتون واسه سختی های زندگی مطمئنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هنوز که بازی شروع نشده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بلوم عزیز اگه من ادعام اینه که مثل یه مرد میخوام تو تمام مسایل شریک مرد زندگیم بشم
خودمو واسه روزی که من ایده الم رو پیدا کنم هم آماده کردم
همیشه که با عشوه و ناز قرار نیست که مردا جذب بشن
من حاضرم یه قدم که سهله 5 قدم هم بردارم اگه واقعا اون آدم ایده ال منه سطحش بالاتر از این حرفاست که بخواد به خاطر اینکه کمکش کردم اونم یه انتخاب مناسب انجام بده سرکوفت بزنه
درود
صبای عزیز، مطمئنا شما از این که 10 نفر به خواستگاری شما بیایند و بعد شما را رد کنند احساس خرسندی به شما دست نمی دهد و اعتماد به نفستان تحت الشعاع قرار می گیرد و تا حدودی مایوس می شوید. همان طور که شما خودتان نیز از یک سری اتفاقات مایوس شده اید و تاپیک قبلی که زدید نشانگر این است. البته شاید شما بگویید خیر . ولی اینگونه است.
واضح می گویم ، بنده شرایط ازدواج را تا حدودی دارا هستم. درآمد مناسبی دارم، می توانم برای زندگی مشترک خود سرپناهی را درآینده نزدیک البته به صورت رهن تهیه کنم و...
ولی نمی خواهم!!! دلیلم هم واضح است. در هیچ خواستگاری نیز به این اشاره نخواهم کرد که درآمدم چقدر است. اصلا هم نخواهم گفت که شرایط ازدواج را دارم. چون به گفته شما جذب عشوه و ناز دختر نمی شوم! و اصلا دختری را که عشوه ونازش مرا بفریبد مناسب زندگی خود نمی دانم. تا چه زمان ناز او را بخرم واین عشوه و ناز به چه درد من می خورد؟!
تنها خواهم گفت که قول می دهم در کنار تو و با تو برای زندگی مشترک نهایت تلاش خود را انجام دهم و این را از تو هم می خواهم. اگر آماده ای بسم الله. اگر نیستی که تو را بخیر و مرا به سلامت. اولین سوالی که دختر می پرسد مبنی بر درآمد من ، یعنی مناسب من نیست. این دید من است. بگذار تمام مقالات این سایت پر شود از اینکه پسر باید شرایط اقتصادی را فراهم کند. من نمی خواهم (حتی اگر بتوانم،، نمی خواهم) این کار را کنم. دنبال شریک زندگی می گردم. شریک مصیبتهای زندگی، شریکی که به موازات اینکه به او پناه می برم مرا پناه دهد.
من نه مثل یک مرد، ( که اگر قبول دارید زمانه عوض شده است و فرهنگ مضحک و مسخره ما مبنی بر مرد بودن در برابر مشکلات باید دور انداخته شود) ، مانند یک انسان در برابر مشکلات مقاومت می کنم. اگر یقین داشته باشم کسی که با او هم مسیر می شوم هم همین گونه است. او هم یک انسان مقاومت می کند. اگر مقاومت نکند، زندگی مشترک پایان می یابد.
بله او درست است که از لحاظ فیزیولوژیک با من متفاوت است. دوران بارداری دارد، کار های مشکل فیزیکی را ممکن است سخت تر انجام دهد. ولی این به این منزله است که وظایف ما متفاوت است. شاید او یک معلم مدرسه باشد و من یک نفر در کارخانه. اما هر دو برای زندگی مشترک خود باید تلاش کنیم. نه مانند یک مرد که مانند یک انسان.
بسیار انسان صبوری هستم در درد دل نمودن افراد. این را کسانی که با من بوده اند یا صحبت کرده اند فهمیده اند. شاید بگویید در سایت اینگونه نیست. تصور می کنم نباید هم باشد.(دلایل خودم را در تاپیک از من انتقاد کنید آورده ام)پس انتظار دارم مقاوم باشد در برابر درد دل من. پناه می دهم او را. پس انتظار دارم پناه بدهد مرا.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
سورناي عزيز
بله زندگي هاي خوب. مگه شما چه انتظاري از زندگي مشترک داري. ايده آلي نبايد فکر کرد. مشکل اينجاست که ما فکر مي کنيم وقتي زندگي مشترک شروع شد هيچ بحثي، اختلاف نظري، اختلاف عقيده اي ، هيچ توقع وانتظاري و... نبايد باشه درحاليکه اينها يعني زندگي.
مگه ساير فعاليتهاي اجتماعي، يا اقتصادي بدون يه بخشي استرس ونگراني انجام شدنيه؟
چرا مي خواي مسئوليت زندگي رو تنهائي بدوش بگيري. بخشي از مسوليت زندگي به عهده شماست بخشي ديگه بعهده همسر (ايشالله) تونه. اما دوتائي حتما ازعهدش برميائيد چون (حالا نگم خيلي ) اقلن بعضي از خانواده ها هستن که زندگي خوبي دارن واز عهده امورات زندگي براومدن.
بهر حال دخترهائي رو با طرز فکر بالا که اشاره کرديد هم وقتي با واقعيات زندگي مواجه شدن از خواب وخيال ورويا ميان بيرون.
انتظار رهن کردن يه خونه بنظر شما انتظار زياديه؟
اگه قدري با مسوليتهاي خانمها آشنا تر بشيد - بدون تعصب- مي بينيد که مسئوليتهاي اونها هم کم نيست.
بابا انقدر از ازدواج نترسين ونترسونين. يه کم شوخي بگيرين اين قضايا رو. Take it easy
مثل شنا کردنه . هي لبه استخر وايسادين ميگين آبش سرده ،عمقش زياده ، آبش کثيفه و...
بابا بپرين اون تو فوقش يه کم آب مي خورين ودست وپا ميزنين. اگه خواستين غرق بشين ناجي غريق مياد!!
بيشتر به زندگي خودت فکر کن.
متاسفم از این طرز فکر ساده انگارانه. واقعا متاسفم. چیز دیگری جز تاسف ندارم بگویم. آمار طلاق را دیده اید؟ اینکه پیش بینی می شود از هر 2 ازدواج در 5 سال آینده یکی به طلاق منجر شود؟ اینکه در بقیه ازدواجها نیز طلاق عاطفی دور از دسترس نیست!!
بعد شما می گویید اون تو فوقش یه کم آب می خورین و دست و پا می زنین. مگه بازی بچگانه است ازدواج؟!!
جمله بندی مرا بخوانید! در شرایطی چنان دشوار، اینکه همسر من گوشه ای از بار شروع زندگی را بر دوش بکشد خیلی توقع بزرگیست!!؟
من نمی فهمم چرا همه می گویند خود مردها باید توقع خود را کم کنند. برادر عزیز من، بنده تحصیلات عالیه دارم. (فوق لیسانس مهندسی یکی از دانشگاههای معتبر تهران و احتمالا در آینده نزدیک دانشجوی دکترای مهندسی همین دانشگاه)، چهره ای معمولی دارم( برای یک مرد بالاتر از معمولی این فیدبکی است که از محیط اطراف گرفتم)، نه مشروب می خورم، نه کار خلافی تاکنون کرده ام، نه رفیق بازم، نه سیگار می کشم، نه بیکار و بی عارم، خانواده متوسطی دارم، درآمد دارم، آیا توقع بودن با یک دختر در همین حد یا حتی اندکی پایین تر(از لحاظ تحصیلی- کاری- درآمدی و خانوادگی) بدون اینکه او توقع داشته باشد من برایش زندگی را بسازم و وارد زندگی کنم او را توقع زیادیست؟
نیافته ام. دروغ که ندارم بگویم. نمی خواهم از این سوال شود که تو چه درامدی داری. شرایط ازدواج را داری(همان شرایطی که لیست می شود)؟ این توهین به من است. مگر من از درآمد او می پرسم؟ دوستان من کسی که کار می کند را می خواهم انتخاب کنم. برای اینکه زندگی را با هم بسازیم. یک دختر لوس و بی عرضه را نمی خواهم برای زندگی خودم انتخاب کنم. کسی که انتظار داشته باشد فرهادش بیاید و قلبش را به ارمغان بدهد. این دختر ارزونی کسانی که او را طلب می کنند. این توقع زیادیست. حتی به چهره معمولی او نیز راضی هستم. به همین که کار کند و بداند سختی زندگی را راضی هستم.
به خانواده از نظر اقتصادی بسییار پایین او نیز راضی هستم. تنها بدانم دختر سالمیست و خانواده بافرهنگی دارد برایم کافیست.
من از شرایط اقتصادی هراسی ندارم. از مسئولیت نمی ترسم. برایم تحمل مشکلات مسئله ساز نیست. من یک همراه می خواهم . در تمامی این مراحل. نه یک متوقع!! کسی که برای زندگیش تلاش کند و از حاصل زندگی مشترک متوقع باشد از آن چیزی که نتیجه کار ماست و نه از من!!!
اینها توقعات بزرگیست!!؟
با عرض معذرت از صباي عزيز که تاپيکشون رو گاهي به بيراهه مي بريم. اما اين تضارب آرا بنظرمن ضروريه.
سورناي عزيز
بله مي دانم با يکي از دانشجويان فوق ليسانس شيمي دارم صحبت مي کنم (پيش بيني من اينستکه متوسط تحصيلات اعضاي تالار نزديک ليسانس باشد) يعني با گروهي تحصيلکرده روبرو هستم واز اين بابت خوشحالم. فردي هم که دارد باشما صحبت مي کند (وشما اينقدر تاسف خورديد از پاسخشون ، ساده لوحانه خوانديد وبرچسب زديد بجاي اينکه اصل سخن وحرفش را درک کنيد) از لحاظ تحصيلات پائين تر از شما نيست مضافا اينکه بيش از ده سال سابقه زندگي مشترک رو داره، ومهمتر اينکه براي شما ارزش واحترام قائل بوده که باشما هم صحبت شده لذا خود رو لايق اين گونه تعبيرات نمي بينه (اگه يه مقدار خويشتن دار بودم اين موارد رو نمي گفتم)
خب بگذريم مي خوام اين نوع نگرش رو نقد کنم ونه سورناي عزيز رو
يه مثال مي زنم لطفا با دقت تطبيق بديد.
يه دانشجو که تازه فارغ التحصيل شده وبا هزار اميد وآرزو (ويه کمي غرور از گرفتن مدرک) راهي بازار کار ميشه از راههاي مختلف دنبال شغل مورد نظرش مي گرده اما پيدا نمي کنه. ... دو موضع مي تونه اتخاذ کنه:
1- به هرکسي مي رسه وضعيت اسف بار جامعه رو ميگه ، مسائل اقتصادي وبازار کار رو تحليل مي کنه (واقعيات جامعه رو بيان مي کنه، امار ميده و... دقت کنيد واقعيات روميگه) وبقيه هم باهاش دلسوزي مي کنن وميگن بميرم برا جووناي امروزي و...
نتيجه ش از نظر من اينه که اگرچه داره بخشي از واقعيات جامعه رو بيان مي کنه اما داره زمان رو از دست ميده.
2- مسئله خودش رو از مسائل کلان مملکت جدا مي کنه. ميگه حل بحران مالي که گريبانگير همه جهان شده رو کاري ندارم (اما ازتحليل وقايعي که داره مي افته برا تصميم سازيش استفاده مي کنه ) تمرکز مي کنه رو حل مشکل خودش واگه تاحالا موفق به يافتن کار نشده راههاي ديگه اي رو امتحان مي کنه ، مثبت فکر مي کنه و ايمان داره که بالاخره موفق ميشه.
بهرحال اين نظر منه . ماهم به نوعي همين شرايط رو گذرونديم . تصميم گرفتيم وانجام داديم.
من تحصیلات خود رو به رخ شما نکشوندم. این طرز فکر و تنها این قسمت طرز فکر شما رو که فرمودید مانند استخر آبیست که انسان می تواند به درون آن بپرد و حالا یکی دو قلپ آب هم بخورد را نامناسب دیدم.
بخش تحصیلات که گفتم فارغ اتحصیل فوق مهندسی هستم برای این بود که شرایط کلی خودم را بگویم و نه برای احساس غرور ورزیدن به این شرایط.
بنده درآمد مناسبی هم دارم ولی متاسفانه اصلا علاقه ندارم این موضوع را در شروع زندگی مشترک بیان کنم. شاید بگویید زندگی تنها مادی نیست. ولی وقتی هنوز شناختی در کار نباشد ، هیچ چیزی جز اینکه دختر از وضعیت مادی تو سوال نپرسد و تنها برایش مهم باشد که تو مسئولیت پذیری و کار می کنی(همان طور که خود او اینگونه است) نشان دهنده مسئولیت پذیری و ارزشمندی او نیست.
بگذار به این طرز فکر من زن ندهند!!! من ریالی برای مراسمی به اسم عروسی خرج نخواهم کرد و اصلا این را هم حق دختر نمی دانم که این را بخواهد. مراسمی ساده و خانوادگی کافیست. اگر دختر یا خانواده او این را نمی خواهند باز هم برایم مهم نیست. برای او هم شاهزاده ای با اسب سفید می آید.
اینها برای این است که شخص مقابل خود را بشناسم. وگرنه در زندگی مشترک برای زنی که چنین مسئولیت پذیر است هر کاری انجام خواهم داد. مسلما زندگی ما بر حسب مادیاتا تقسیم نمی شود، هر آنچه در آورده می شود به یکسان بین من و او توزیع می شود و ... ولی اول باید درک کنم آیا کسی که به او می خواهم زندگی و عشق خود را ( در عمل و نه در کلام) ببخشم آیا لیاقت این را دارد؟
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سورنای محترم
من قبول دارم که نه شنیدن باعث کاهش اعتماد به نفس هر انسانی میشود چه بسا که گاهی نه گفتن هم همین احساسو به انسان منتقل میکنه
ولی نظر من اینه که کسی که میخواد به خاطر مادیات (از ظاهر گرفته تا درآمد و ...) به من نه بگه همون بهتر که بگه نه , کسی که به صرف مادیات و زیبایی یکی دیگرو به من ترجیح میده همون بهتر که بره معنای این نه از نظر منه اینه که خانوم و آقا من جنبه انسانی تو رو نمبینیم جنبه مادیت هم منو راضی نمیکنه پس من لیاقت تو رو ندارم
فکر میکنم اگه به قضیه به این صورت نگاه کنیم نه شنیدن خیلی واسمون آسون تر میشه و ما رو تشویق به جستجوی بیشتر واسه اونی که واقعا لیاقت ما رو داره میکنه اینکه ما یه نفر از دست دادیم که ایده آل ما نبوده بله تو روحیه و اعتماد به نفس ما تاثیر داره ولی هیچ خللی به هدف ما وارد نمیکنه , اینم یه تجربه مثل بقیه تجربه ها
ما باید یاد بگیریم چطوری هنگام نه شنیدن خودمون رو مدیریت کنیم که روحمون آسیب نبینه
هدف من واسه من ارزش داره حتی اگه یه روز هم مونده باشه به آخر دنیا هیچوقت از هدفی که به درستیش ایمان دارم دست بر نمیدارم و واسه رسیدن بهش تلاش میکنم حتی اگه همه بگن نمیشه یا نمیتونی وبخوام بخاطرش مقابل دنیا بایستم به جایی که هدفمو عوض کنم تمرکزم رو میذارم رو اینکه چطوری خودمو ار آسیب ها و ضربه ها حفظ کنم
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
سورناي عزيز
مخالفت با آنچه بعنوان قانون وعرف در جامعه متداول است کار بخردان نيست. اگرشما در هندوستان بودي خانواده دختر هم دخترشونو ميدن، هم کلي جهيزيه ميدن، هم هزينه مراسم عروسي رو وهم....
در بعضي از شهر هاي کشور خودمون هم هزينه مراسم عروسي رو خانواده عروس وداماد با هم متقبل مي شوند.
خب برگرديم به طرز نگرشتون. شما هم قاعدتا ملاکهائي برا انتخاب همسرتون دارين. گاهي يه ملاک اونقدر به ديگري مي چربه که شما حاضر ميشيد چيز ديگه اي و فدا کنيد.
آيا نگرفتن جشن عروسي براتون اينقدر اهميت داره که مثلا دختري رو پيدا کنيد که تمام ملاکهاتونو داره اما دوست داره جشن عروسي هم داشته باشه.
دراينصورت حتما مي گيد نه!! ومي خوايد با اين وسيله عشق واقعي اونو به خودتون بفهميد؟
يا درخصوص درآمد ماهيانه ، خودتونو بزاريد جاي دختر، آيا دوس نداشتين بدونين رو چه حدودي از سطح درآمد بايد فکر کنيد؟
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
دوست عزیز شما جواب من را به گونه ای دادید که بنده هرگز به هیچ پست شما جوابی نخواهم داد. خوش باشید" مخالفت با عرف کار بخردان نیست" مخالفت با این عرف مضحک و احمقانه باعث شد زنانی که باید با لباس سفید می رفتند و با کفن سفید باز می گشتند حس کنند انسانند و لایق حقوق انسانی!!
بله که او را قبول نخواهم کرد. دختری که مراسم عروسی برای او مهم باشد به درد من نمی خورد. همین طور کسی که برایش درآمد من مهم باشد،برایم مناسب نیست. دختری که در فکر اینه که رو چه حدی از سطح درامد فکر کنه معنای زندگی مشترک رو اصلا حالیش نیست. اون یه عروسکه که می خواد ببینه واسش چقدر حاضرن هزینه کنن که اونو بخرن!!!اون لایق پسریست که برایش سطح مادی خانواده دختر، اندام یک دختر، مشخصات دختر در هنگام همخوابی و اینکه چقدر دختر می تواند او را از نظر جنسی ارضا کند مناسب است. در موضع شما قرار می گیرم.به نظر شما"شما جای یک حق یک پسر نیست که بدونه دختر چقدر می تونه از نظر جنسی اونو ارضا کنه؟"
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
به حرف شما فکر کردم.
اگر عرف این را می خواهد من به خاطر عرف نظرم را تغییر نمی دهم . کشورم را تغییر می دهد. این تصور می کنم دیدگاه مناسبتری باشد. واقعا هیچ دلیلی برای ماندن ندارم. دختران ایرانی اگر اینگونه اند و نمی خواهند هم از موضع خود پایین بیایند، خب شاید کسانی که مانند من فکر می کنند برای این کشور زیادی هستند.
البته هرچقدر بیشتر فکر می کنم می بینم اصلا چرا باید برای حل این معضل تلاش کرد. اصلا به من چه! مسیر خودم رو می رم. ازدواج هم گلی به سر بقیه نزده که به سر من بزنه.
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sorena_arman
البته هرچقدر بیشتر فکر می کنم می بینم اصلا چرا باید برای حل این معضل تلاش کرد. اصلا به من چه! مسیر خودم رو می رم. ازدواج هم گلی به سر بقیه نزده که به سر من بزنه.
و به این ترتیب صورت مساله پاک شد
جناب نقاب جاتون خالیه که قواعد منحرف شده بازی رو ببینید
-
RE: چرا پسران با خواسته های معقول نمی توانند دختران همنوع خود را بیا
ببینید صبای گرامی وقتی جامعه این را نمی خواهد من سعی در تغییر نمی کنم. من زندگی خوب از جنسی که baby می گوید را نمی خواهم.
جامعه ای که تصور می کند زنان اهل نازند و مردان غرق نیاز چون که مردانی که ناز می کنند و مغرورند بیشتر حال می کنند!!، من را چون مخالف عرف حرکت می کنم نابخرد می داند، چقدر تلاش برای اینکه کسی مطابق با نظر خودت پیدا کنی.
عرف و فرهنگ غنی ایرانیان که همین چشم و هم چشمیاش ولیمه دادنهاش و از چشم و ابروی معشوق گفتنهاشو ، خرجهای چند میلیونی شب عروسیش وقتی می دونن چند ماهی بابتش بدهکارن و مهریش و ناز زنان و حرمسراهای شاه عباسیش رو می تونه افتخار بدونه ارزونی کسایی که باهاش حال می کنن.