-
+توروخداااااا کمکم کنید.........
من یه مشکل خیلی خیلی بزرگ دارم
خیلی ذوق کردم که همچین سایتی هستو کسایی هستن که میتونن کمکم کنند.
امیدوارم بتونید کمکم کنید...
من تقریبا یک سال و نیمه با آقا پسری از طریق اینترنت آشنا شدم
من خودم از این دخترایی نیستم که بگم آره این با همه فرق میکنه ...عالیه...حرف نداره و این حرفا.....چون اینا همش از روی احساسته زیاده و تصمیمه احساسیو غلطیو واسه خودشون رقم میزنن.خودشونو گول میزنن
خودم خییییلییی دوسش دارم....خودشم خیلی دوسم داره ....
نمیدونم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به خانوادم الان نمیتونم بگم همچین موضوعی رو....یعنی موضوعشو نمیتونم به خانواده بگم....
به خاطره خیلی مسائل......
میخوام شما کمکم کنید ..راهنماییم کنید که چیکار کنم ....دیگه نمیخوام با کسی در ارتباط باشم
توروخدا کمکم کنید.......داغوووونم
:203::203::54::54::54::54::54:
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام
این که میخوای رابطه اینترنتی قط کنی خیلی خوبه
و به نظر من تو نمیتونی اینترنتی عاشق بشی بهتره بگی بهش وابسته شودم یا بهتر بگم عادت کردم
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام
جدایی بدون کمترین ناراحتی کم پیدا میشود بالاخره باید حقیقت را به او بگویید و ارتباط را قطع کنید چه با ناراحتی چه بدون ناراحتی. بگویید پدر و مادرتان از این ارتباط هیچ اطلاعی ندارند واگر آگاه شوند برای شما بسیار بد تمام میشود .
موفق باشید
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام خدمت دوستانم...ممنونم ازتون
ولی ما اینترنتی آشنا شدیم
ناراحت شدنش ممکنه باعثه خیلی چیزا بشه......
توروخدا یه طوری بگید من چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
ناراحت شدنش ممکنه باعثه خیلی چیزا بشه......
توروخدا یه طوری بگید من چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناراحت شدنش ممکنه باعث چه چیزهایی بشه ؟
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شاید یه بلایی سر خودش بیاره
یا آهش زندگی منم داغون کنه...مشکلاتی سرم بیاد
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام
میشه یکم بیشتر بگی که چه چیزایی تو اون پسر هست که بابات ممکنه مخالفت کنه؟
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
وای خداااااا
خیلی داغونمممممم
دارم عذاب میکشم
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
ببین دلایلتو مستقیم بهش بگو و تمومش کن.از ضربه دیدنش نترس فراموش میکنه اما خوب به هر حال ممکنه ازت برنجه.البته تو هم نباید اون قولو بهش میدادی.انقدرام قضیه رو سخت نگیر اگه یه دفعه رابطه رو قطع کنین (کاملاً بدون هیچ تماس دیگه ای) بیشتر از 2 ماه سختی نداره!آدم عزیز ترین کسشم که میمیره یادش میره!جدایی هم مثل همینه.من خودم واقعاً عاشق یکی بودم ولی چون یدفه قطع کردم رابطمو فراموشم شد.الانم نه اون از من کینه داره نه من.
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
ببین دوست عزیزم من احساس میکنم شما هنوز اونقدر مصمم نشدین واسه قطع رابطه
بنابراین اول تکلیفتونو با خودتون روشن کنید
من این پستو از طاهره عزیز واستون نقل قول میکنم
نقل قول:
به هر حال قطع یک رابطه نیازمند کنترل و هدایت مناسب و منطقی احساسات و هیجانات ناشی از وابستگی عاطفی ست که معمولا به سختی و با درد و رنج همراهه و به انگیزه هایی قوی تر و محکم تر نیاز داره .
پس از طرفی طرفین حق دارند از دلایل منطقی و عقلانی برای قطع رابطه اطلاع داشته باشند و از طرف دیگه باید قاطع بود و مصمم ....
البته باید خیلی مواظب باشیم که احساساتمون عقلمون رو در اختیار نگیرند . یعنی گاهی پیش می یاد که دلایلمون ظاهر و پوشش منطقی دارن اما در واقع پیرو احساسمون هستند ...
به نظر من همیشه هم ما به خاطر کمبودهامون به دیگران نزدیک نمی شیم ... و مهم اینه که بدونیم در ایجاد یا ادامه یا قطع یک رابطه برای ما چه چیزی از ارزش بیشتری برخورداره ....
اما به هرحال قاطعیت در تصمیم گیری و پایبندی به تصمیم گرفته شده مهمتر از هر چیزی ست ...
ضمن اینکه درجه مصمم بودن ما با میزان اطمینان ما نسبت به تصمیمی که گرفته ایم رابطه ی مستقیم دارد .
امیدوارم بهترین تصمیمو بگیرین
مشکل من هم تا حدودی مثه مشکل شماست
میتونین از تو پروفایلم پیداش کنین
اما من دلیلهای کاملا قاطع و روشنی واسه قطع رابطه دارم و امیدوارم اون منو رها کنه
امیدوارم خدا به همه مان کمک کند
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم عزیز ، امیدوارم حالت خوب باشه
اول اینکه من از تمامیه دوستانی که نظر دادن گله دارم !!!
دوستان مگه دوست داشتن ، رابطه و قطعه رابطه الکیه که دوستان انقدر راحت حرف از جدایی میزنن!!! حتی بدونه اینکه دلیل بپرسید!!!
نکنه به خاطره این شایدها به این سرعت میگید باید جدا شن؟؟؟!!!!!
شمیم عزیز واقعا" شما به خاطره این شایدها میخواید رابطتونو قطع کنید؟؟؟
(الان به این فکر افتادم که اگه ما با هم بمونیم -شاید- موقعه ای که میخواست واسه خواستگاری بیاد جلو بابام قبول نکنه ......
میگم -شاید- بابام بعضی چیزاشو قبول نکنه)
شمیم عزیز چرا حرف از جدایی میزنی ؟ از کجا انقدر اطمینان داری از مخالفته پدرت ؟
مگه نمیگی دوسش داری؟
مگه نمیگی دوست داره؟
مگه نمیگی خانوادت مومن اند؟
مگه نمیگی پسره هم پسره خوبیه؟
پس چرا جدایی؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!
واقعا" چرا ؟
راستشو بخواید من واقعا" متوجه نشدم چرا ؟؟
اگه میشه برام بگو
ممنون
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شمیم عزیز یه مقدارم از خودت بگو
از سن و ساله جفتتون
از موقعیته پسره
از اینکه چند وقته رابطه ی نزدیک دارین (برای آشنایی)
رابطتون در چه حد بوده
شرع رو زیره پا نذاشتین
چقدر شناختیش
واقعا" به درده هم میخورید یا فقط همو دوست دارید
از...
از....
از.....
هر چی بیشتر بگی دوستان میتونن نظرای بهتر و درست تر بدن
راستی 3تا مساله :
-انقدرم نگو داغونم داغونم ، دلیلی برای داغون بودن نیست
-مشکلت هم خیلی خیلی بزرگ نیست ، چون خدا خیلی خیلی خیلی خیلی بزرگتر از مشکلته
-عاشق شدن ربطی به ایمان و مذهب نداره ، آدمه با ایمان میتونه عاشق باشه ، آدمه عاشق میتونه باایمان باشه .
التماس دعا
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
عزیزم روابط عشقی مجازی آخر و عاقبت خوبی ندارد بنا بر آمار و تجربه در نتیجه دوست من هم شماوهم ایشان باید زودتر رابطه تان راقطع کنید و ناراحتی امروزتان خیلی بهتر از ناراحتی ها ی بزرگ تر فرداست . کاملا مشخص است که دختر عاقلی هستی اما عزیزم اصلا فکر ترفند نباش بلکه فقط با صداقت انچه که از درست نبودن رابطه احساس می کنی بهش بگو اگر هم نگفتی مهم نیست ،البته اگر ارتباطتان در حد اینترنت است . ولی خودت قطعا با کمک مشاور از رابطه بیرون بیایی و سرخودت را به شدت گرم کن و دوش گرفتن های مکرر و ورزش را هم بهت توصیه می کنم .
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شميم خانم :72:
من هم با نظر دوستمون آقا محسن موافقم . اولا هيچ دليلي وجود نداره تا وقتي مطمئن نشدي كه اين قضيه با مخالفت خانواده روبرو ميشه صحبت از جدايي بكني ( اگر صادقانه همانطور كه گفتي همديگر را دوست داريد ) .
دوم اينكه به قول دوستمون آقا محسن عشق هيچ ربطي به مذهبي بودن و غير مذهبي بودن نداره كه نگراني چرا عاشق شدي . پيامبر ما و همه ائمه و امامان ما هم عاشق شدند . عشق محمد به خديجه - عشق علي به زهرا و ..... بنابراين اصلا فكر نكن مرتكب خطايي شدي .
ميمونه شكل و شيوه رابطه شما با اون آقا واينكه تا كجاي كار پيش رفتيد و آيا خداي نكرده حرمتها از بين نرفته باشه كه انشاء الله همين طور هم هست .
براي راهنمايي بهترت واقعا لازمه كمي بيشتر در مورد خودت و اون آقا بنويسي . شايد مسائلي كه به نظر شما خيلي بزرگ مياد و فكر ميكني مانع وصالتون ميشه واقعا اونقدر بزرگ نباشه و راهكارهايي برايش موجود باشه . بنابراين كمي بيشتر در مورد خودت و طرفتون و رابطه اتان بنويس .
اما تا اينجاي مطلب من يه پيشنهاد بهت ميكنم . اگه فكر ميكني شناخت لازمه را تا اينجا ازش به دست آوردي به نظر من باهاش صحبت كن كه قدمي پيش بزاره و بعنوان خواستگار بياد جلو و مسئله را با خانواده ها در ميان بزاريد . ( اصلا هم لازم نيست به خانواده ها بگيد كه الان باهم دوست هستيد . ميشه بعنوان يك خواستگار كه كسي معرفي كرده بياد جلو. اين اون نگراني شما را از پي بردن خانواده شما به رابطه اتان را از بين خواهد برد) . وقتي اومد خواستگاري بعد ميتوني از روي برخورد خانواده ات و خانواده ايشان تصميم بگيري كه بايد چكار بكني . خلاصه تر بگم بزار بياد جلو اونوقت اگر اون شايدهاي شما به واقعيت پيوست در نهايت ارتباط را قطع ميكنيد و قطعا در اين مرحله اون هم واقعيتها را بهتر ميپذيره . ولي شايد هم انشاء الله اصلا مورد خاصي نبود و اون شايدها هم وجود نداشت و خانواده شما هم با اين وصلت موافقت كردند كه چه بهتر از اين .
پس صحبت از قطع رابطه را بزار براي بعد .
در پناه حق باشي
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
عزیزم میتونی بهش بگی منتظرش میمونی ولی فعلا در توانت نیست که به رابطتون ادامه بدی و واقعا هم به قولت پایبند بمون تا موقعیت ازدواج پیدا کنه و بگو کمی خودشو اصلاح کنه تا با پدرت به مشکل بر نخورید رابطه روکم کم قطعش کن و هر چند وقت یکباری تلفنی احوالشو بپرس که بفهمه به یادشی اما اگر واقعا عاشقشی و دوستش داری اینکارو بکن اما اگرمعیارای خوت برای ازدواج با ایشون جور درنمیاد خوب هیچی از راستگویی بهتر نیست حقیقتو بهش بگو و ازش برای همیشه جداشو نترس بلایی سر خودش نمیاره و دلخوریش بعدها از یادش میره
(یا حق)
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام....
از همه دوستان مهربون که به فکرم بودنو نظر دادن ممنونم
میدونید چیه ..
6 ماه با هم دوستیم .تو این مدتم خیلی همو شناختیم
خدمت آقای محسنم بگم که شما میگید نگم داغونم
ولی واقعا داغونم.....بدجوریم حالم خرابه
اون اولا از رابطمون نمیترسیدم...ولی الان از یه طرف از رابطمون میترسم...از یه طرف دوسش دارم ....از یه طرف موندم چیکار کنم دیگه تمومش کنم....از یه طرفم دلم واسش میسوزه
میدونم که در حقش نامردی میکنم
ولی به خدا قسم دیگه از همه چی میترسم......دیگه نمیتونم ادامه بدم...
هروزم داره عاشقترمیشه
منم همینطور
شما فکر کنید من باید چه حالی داشته باشم؟؟
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نمیدونم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
به نظر من بگو با خانوادش بیاد خواستگاری شاید اگر از خانوادت نه بشنوه تو راحتر بتونی ازش جداشی .
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
الکی نه خودت و نه اون بنده خدا رو معطل و رو هوا نگه ندار که خواستگار بهتر همانا و خداحافظی از عشق دیرینه همان!! واقع بین باش خواهر عزیزم. شما در شرایط انتخاب ایشون نیستید.
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
.....دوست دارم سنتی ازدواج کنم .....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
ولی از لحاظ اعتقادی نه زیاد....
و میدونم همین باعث مشکل میشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
ناراحتی امروزتان خیلی بهتر از ناراحتی ها ی بزرگ تر فرداست . .
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
میدونم همه اینارو دوستان
ولی من مشکلم اینکه چجوری بهش بگم که مشگلیم پیش نیاد
میگه چی شد یهو این فکر اومد تو سرت؟؟چرا تا الان بهم چیزی نمیگفتی؟؟؟؟
دوست ندارم فکر دیگه ای بکنه
الان فکر میکنه میخوام بهونه کنم با این حرفام دکش کنم
به خدا خودمم نمیدونم چه غلطی بکنم
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم جان
خیلی ناراحت شدم که اینطور التماس میکنید و کمک میخواهید اولا خیلی خودتان را ناراحت نکنید زیرا همه آدمها اشتباه میکنند.
تو خیلی خوب و عاقلانه فکر میکنی و علی رغم نظر دوستمون آقای محسن که فرمودند نمیشود براحتی حرف از جدایی زد باید بگویم اگر بخواهید اشتباهی را تکرار کنید یا به دلیل اینکه راهی دیگری ندارید ادامه بدهید مسلما اشتباه بزرگتری انجام داده اید پس آفرین به شجاعت شمیم که میخواهد هر چه زودتر جلوی هر ضرری را با توجه به راههای مسالمت آمیز و در عین صلح و دوستی بگیرد.
شمیم تصمیم خودش را گرفته و این یک ازدواج نبوده که طعم تلخ طلاق را بدنبال داشته باشد.
شمیم اینطور راحت است که" سنتی ازدواج کند" و این چیزی است که الان به آن نتیجه رسیده است .
شمیم هم مثل آن پسر عاشق بوده ولی نمیخواهد احساساتی فکر کند میخواهد راهی را برود که فردا علاوه بر خودش دیگری را هم بدبخت نمیکند .
شمیم جان شما باید کم کم هر برنامه ای دارید پیاده کنید به آن آقا بگویید
دوست دارم با مرد زندگیم از طریق دوستی ازدواج نکنم......مطمئنا ایشان درابتدای اظهار نظر شما سعی میکنند تصمیم شما را عوض کنند ولی شما سعی کنید قطع ارتباطتان را بتدریج انجام دهید و یکدفعه ارتباطتان را قطع نکنید!
مثلا این ارتباط را از هفته ای یکبار به دو هفته یکبار و یا ماهی یکبار .....تبدیل کنید، تا ایشان هم در خلوت جدایی به خواسته های شما فکر کنند و شما را درک کنند و برنامه جدیدی برای زندگی خود ترتیب بدهند.
موفق باشید
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
من در عجبم از پسری در این سن و سال و مادر و پدر او که به او نیاموخته است آیا احساسات یک دختر 18ساله قابل اتکا هست ؟!! این همه تجربه کافی نیست؟!!! شما مقصر نیستید و یقینا ایشون باید زودتر به پختگی و مردونگی لازم برای کنترل احساستشون برسند.
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم عزیزم...:43::72:
من با نظر خیلی از دوستا موافقم غیر از دوست عزیز محسن...ببین عزیزم بعضی وقتها آدم فکر میکنه طرف مقابلش رو دوست داره ولی وقتی جدا بشند می فهمه که فقط یه عادت بوده(بر اساس تجربه ی خودم بهت میگم)دوست داشتن یا عاشق شدن الکی نیست...تو الان خیلی منطقی هستی که به فکر جدا شدنی...مطمئن باش پسری که ایمان واقعی داشته باشه به هیچ کدوم از این کارهایی که میگی فکر نمیکنه و انجام نمی ده...اگر هم نداشته باشه پس همون بهتر که بره...شایدم یه سری مسائل رو پیش تو بزرگ نشون داده تا تو رو بکشونه طرف خودش...(توی این زمونه آدم پسرخاله و... که از بچگی باهاش بزرگ شده نمی تونه خوب بشناسه چه برسه به یه غریبه)صداقت بهترین راهه عزیزم به فکر آینده ی خودت باش و اول هم از خدا کمک بگیر که بهترین کمک دست خداست عزیزم...:305:امیدوارم راه درست رو طی کنی...:72::shy::72
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شمیم جان از تو میخواهم هر چه زودتر تصمیمی قاطع بگیری و خودت و اون بنده خدا را از بلاتکلیفی در بیاری
و میخواهم درست و کامل و عاقلانه تصمیم بگیری و این طور نباشد که پس فردا به خودت بگی ای وای این چه کاری بود کردم
و اینکه او پسر خوبی بود و...
الان طرف مقابل شما واقعا نباید معطل شود و این بدترین کار ممکن است
اگه تصمیمت قاطعه پس محکم باش و دلیلت همون مسائل اعتقادی باشه و بدون احساس با قاطعیت و منطقی بیان کن و بعد هم رابطه را قطع کن
و دیگه به هم کاری نداشته باشین و در پی کش دادن نباشین
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
بازم ممنونم از همه دوستان باتجربه و مهربونم
از آرزو جونم ممنونم که انقدر تعریف و تمجید ازم کرد
خدمت sorena _arman بگم که ایشون از اونجایی که خیلی دوسم داره به هیچ چیزی قانع نیست.....بعضی مشکلات داره که امیدش فقط منم
بانوی عشق ....
به قول محسن درسته همه چی به جدایی ختم نمیشه....ولی من چاره ای جز این ندارم
واسه خودمم خیلی سخته(واقعا همدیگرو دوست داریم)
فقط نمیدونم چجوری.....که داره عذابم میده
کاترین عزیز مشکلم اینکه با این همه علاقه دو طرفه چجوری بیان کنم حرفامو......
سختمه
کمکم کن چجوری باهاش حرف بزنم
مشکلم اینه
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شمیم جان ببین این تاپیک به دردت میخوره:72:
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=1681&page=1
امیدوارم حالا که تصمیمت قاطعه بتونی به بهترین شکل ممکن ازش جدا شی
و هر دوتون خوشبخت شین:72:
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
ممنون کاترین جان .....تاپیکش به دردم میخوره
ولی آخه ...
شما فکر کنید من یکیو به خودم امیدوار کردم
به همه چی قول دادم...روم حساب باز کرده از هر لحاظی.....فکرش از بابته من راحته
داره کارشو گسترده تر میکنه که درآمد کاریشم ببره بالا ....
بعد یهو من جلوش دربیام بگم زدم زیر همه چی که بینمون بوده
به نظرتون کاره عاقلانه ای؟؟؟
خوردش نمیکنم با این کارم؟؟؟
نمیگه چی شده که این چیزا به سرت زده
من میخوام یه راهی بهم نشون بدین که قضیش بدون ناخوشایندی بینمون پیش بیاد تمومش کنم ....
به خدا موندم چیکار کنممممممم
:302:
کمکم کنیدددددددددددددددددددددد دددددددد:203::54::54:
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم جان:shy:
ماها یکی دوتا قدم می تونیم از مشکلت رو بر داریم...
به نظر من تنها خودمون هستیم که میتونیم کمک خودمون کنیم...تو خودت با این حرفایی که میگی یعنی اینکه میدونی چکار کنی فقط یا دو دلی یا فکرت وابسته به دیگرانه...یه کم بیشتر فکر کن....:shy:
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم عزیز ، امیدوارم حالت خوب باشه
شمیم عزیز ، من چند بار صحبتای شما و تمامیه دوستانو خوندم
دوستانی که ازت میخوان جدا شی فقطو فقط قسمته منفیه قضیه رو میبینن ! یعنی = رابطه اینترنتی
شمیم عزیز من هم مثله همه دوستان با رابطه ی اینترنتی مخالفم . به شدت هم مخالفم
اما موضوع اینجاست که رابطه ی الانه شما رابطه ی اینترنتی نیست !!! شما الان با هم هستید ، از هم شناخت پیدا کردید ، از کارهای هم اطلاع دارید و...... پس رابطه ی شما رابطه ی اینترنتی نیست ، فقط شروع آن با اینترنت بوده ، رابطه ی شما هم اکنون یک دوستی است !
من با رابطه ی مخفیانه هم مخالفم ! رابطه ای که شما الان با هم دارید یک رابطه ی مخفیانه است و کاملا" اشتباه .
اما شمیم عزیز تنها راهه حلی که به ذهنه شما و تمامیه دوستان میرسه فقطو فقط جدایی است؟؟؟؟؟ !!!!!!
شمیم عزیز من --نمیگم-- شما زوجه رویاییه همدیگه هستید و حتما" و حتما" خوشبخت میشید و به هیچ مشکلی برنمیخورید ، من هیچ وقت اینو نمیگم ، چون شما اطلاعاته کاملی از رابطت به ما نگفتی
تنها حرفه من الان اینه که دلیله شما برای جدایی اصلا" قانع کننده نیست !!! هر چی به دنباله جواب بره خودم میگردم به هیچی نمیرسم . یعنی چون تجربه نشون داده اکثره روابطه اینترنتی به شکست ختم میشه ، ما باید هر رابطه ای که خواسته یا ناخواسته با اینترنت شروع شده رو شکست خورده بدونیم .
حتی رابطه ای که میتونه توش شناخت طرفین باشه ، عشق باشه ، تفاهم باشه ، با اطلاعه خانواده ها باشه و...
دوستان ما چنین رابطه ایو هم باید شکست خورده بدونیم ، که تنها حرفه دوستان جداییه ؟؟؟؟ !!!!!!
راهه حله من بر خلافه نظره برخی از دوستان رسمی کردنه رابطه است نه قطعه آن ، البته ، البته ، البته
البته اگه واقعا" شما ایشونو دوست داشته باشید ، که من کمی به این مساله شک کردم !!!
شمیم عزیز شما همش حرف از دلسوزی و احساسه ترحمتون نسبت به اون حرف میزنید
احساسه دلسوزی هیچگاه به معنای عشق نیست
شما یک بار نگفتید که چون همو دوست داریم نمیتونم حرف از جدایی بزنم ، در حالی که میگید دلم واسش میسوزه و نمیتونم بگم .
ولی در هر صورت اگه واقعا" دوسش دارید و دوستون داره به فکره ادامه ی دوستی نباشید ، به فکر قطع ارتباط هم نباشید ،
به فکر رسمی شدنه قضیه و مطلع کردنه خانواده ها باشید
(البته شمیم جان در صورتی که تنها مشکله شما دوستیه شما باشد به نظراته بنده فکر کنید ولی اگر مشکلاته دیگری هم نیز هست که آن خود جای بحث دارد)
شمیم عزیز به حرفهای من فکر کن بعد تصمیم بگیر
موفق باشی
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
ولی من مشکلم اینکه چجوری بهش بگم که مشکلیم پیش نیاد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
به قول محسن درسته همه چی به جدایی ختم نمیشه....ولی من چاره ای جز این ندارم
واسه خودمم خیلی سخته(واقعا همدیگرو دوست داریم)
فقط نمیدونم چجوری.....که داره عذابم میده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
من میخوام یه راهی بهم نشون بدین که قضیش بدون ناخوشایندی بینمون پیش بیاد تمومش کنم ....
آقا محسن ما در حد راهنمایی(مشاوره) دخالت میکنیم .ایشون مشورت میکنه وتصمیم آخر رو خودش میگیره
این بنده خدا خودش داره داد میزنه که میخواد جدا بشه .
از هم شناخت پیدا کردن و بر اساس شناختی که داره ؛ به گفته خودش از لحاظ اعتقادی جور در نماین و میدونه همین باعث مشکل میشه، شما چه اََِسراری به ادامه رابطه دارین؟؟!!!
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
کیوانه عزیز سلام
کیوان جان اگر شما پست های ایشونو خونده باشید ، ایشون دلیله اینکه میخوان جدا شنو -احتماله- -مخالفته- -پدرشون- بیان کردن ، نهتفاهم نداشتن از لحاظه اعتقادی !!!
کیوانه عزیز شما یه لطفی کن یه بار با دقته بیشتر صحبتهای ایشونو بخون ، ایشون و سایره دوستان به خاطره شایدها و اگرهایی که شاید هیچوقت اتفاق نیفته قصده جدایی داره
در ضمن بنده هم ایشونو زور نکردم که برادره من ، من هم نظرمو گفتم
و خواستم که به حرفام فکر کنه
دلیله اسراره منم توی صحبتهام مشخصه =>
1-بی دلیل بودن جدایی
2-شکستنه بی دلیله دله یه عاشق
3-احتماله ناراحتی و افسردگیه خودشون و اون آقا پسر
4-از دست دادن یک پسره خوب و یک عمر پشیمانی
5-مسئولیت داشتنه ایشون ، ایشون در قباله اون آقا مسئول هستند ، اینطور نیست که هر دختری 2سال دله پسریو ببره و تمامه زندگیه اون پسر بشه وبعد به خاطره چنین دلایله پوچی به راحتی خودشو بکشه کنار ، ما در این دنیا هر کاری که میکنیم باید جواب پس دهیم
6-......
7-.......
8-.........
کیوانه عزیز بازم بگم ؟؟؟؟؟
به خاطره ترس از شایدها زندگی رو نباید خراب کرد
ای کاش به جای اینکه از تاریکی بترسیم و از آن فرار کنیم به فکر روشن کردنه شمعی بودیم
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
بنده همین کار رو کردم وپست های ایشون رو خوندم.خودشون میخوان جدا بشن .غیر از اینه؟؟
1-ایشون دلیل دارن وبه اون اشاره کردن خودشون از من وتو بهتر میدونن.
2-ایشون حق انتخاب دارن ونمیشه که هر دختر و پسرچون با هم رابطه داشتن از همه چیز چشم پوشی کنن وبه خاطر اینکه دل طرف مقابل نشکنه یه عمر زجر بکشه!!!دلیلشون هم واضحه.(واقعبین باش ؛که هستی .ولی الان نمیدونم چرا ...؟)
3-الان هم ایشون دچار تنش و اضطراب شدن .و به نظر بنده دغدغه وفشار روانی که الان دارن بیشتر از اون وقتی که جدا بشن.وبستگی به خودشون داره چقدر درگیر احساسات بشن.
4-شما از کجا میدونی که این پسر خوبه.؟ چرا یه عمر پشیمانی ؟ مگه همین یه دونه پسر شایسته این خانومه؟؟طوری نوشتی انگار با این آقا نسبتی داری و کاملا"میشناسیش .!!! اصلا"پیشمانی در کار نیست .از اون بهترش هم هست .غیر از اینه؟
5-چرا مسئول هستند ؟.هیچ تعهدی در میان نیست تا مسئول باشن .الان دوتا شون مجردن وحق انتخاب دارن.
رابطه دختر وپسر جهت شناخت بیشتره(شخصا"مخالف این روشم) در این شناخت این خانوم به این نتیجه رسیدن که جدای بهتره.
دلایل شما اصلا"منطقی نیست و اینها هم یه جواب سطحی بود ..
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen.s
به خاطره ترس از شایدها زندگی رو نباید خراب کرد
اینی که شما نوشتی با این قضیه خیلی فرق داره.
حالا این خانوم از شایدها نمیترسه وبا دوستشون ازدواج میکنه؟شما چه تضمینی داری که این دو بعد از ازدواج با هم خوشبخت باشن؟
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen.s
، ایشون و سایره دوستان به خاطره شایدها و اگرهایی...
شما که میگی نباید به شاید(احتمال)اکتفا کرد خودت چرا این رو نوشتی؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsen.s
3-احتماله ناراحتی و افسردگیه خودشون و اون آقا پسر
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
(خودشون میخوان جدا بشن .غیر از اینه؟؟) : دوسته عزیز این جمله رو دومین باره تکرار میکنی ، ولی من اگه ببینم کسی داره راهیو اشتباه میره سعی میکنم راهو بهش نشون بدم ، نه اینکه بگم چون خودش میخواد پس بذار بره
(ایشون دلیل دارن وبه اون اشاره کردن خودشون از من وتو بهتر میدونن) : من جز احتماله مخالفته پدرشون دلیلی ندیدم ، اگه شما توی صحبتهاشون دلیلی غیر از این دیدی ممنون میشم به منم بگی
(ایشون حق انتخاب دارن ونمیشه که هر دختر و پسرچون با هم رابطه داشتن از همه چیز چشم پوشی کنن وبه خاطر اینکه دل طرف مقابل نشکنه یه عمر زجر بکشه!!!دلیلشون هم واضحه) : هر کسی حق انتخاب داره ، موافقم ، ولی نه بعده 2سال با هم بودن و دوست داشتنه همدیگه
2سال مدت زمانه کمی نیست که با هم باشید ، بعد متوجه شوید که به درده هم نمیخورید
این کاملا" خنده داره که کسی بعد از 2سال آشنایی تازه به این پی ببرد که فرده مورده دلخواهش را اشتباه انتخاب کرده است
(-شما از کجا میدونی که این پسر خوبه.؟ چرا یه عمر پشیمانی ؟) : من از خودم نگفتم پسره خوبیه ، خوده شمیم گفت که پسره آقاییه
به نظره من یک عمر پشیمانی ، به خاطره از دست دادن فردی خوب با این دلایل بیهوده ، کم است
(از اون بهترش هم هست .غیر از اینه؟) : در اینکه از اون بهترش هست شک نکن ، در این شک کن اون کسی که بهتره ، سراغه منو تو میاد یا نه ؟ شاید آره شاید هیچوقت
(چرا مسئول هستند ؟.هیچ تعهدی در میان نیست تا مسئول باشن .الان دوتا شون مجردن وحق انتخاب دارن) : اگر بخواهیم تعهد را عقدو صیغه و ازدواج تعریف کنیم ، بله ، این دو نسبت به هم تعهدی ندارن ،
ولی گاهی انسان به خاطره مهری که درونه دله دیگری ایجاد کرده متعهد است
گاهی به خاطره حسابهایی که دیگران روی ما باز کرده اند متعهدیم
گاهی به خاطره قولهایی که به دیگران داده ایم متعهدیم ، قولهایی که چه با زبان داده ایم یا چه با عمل به دیگران فهمانده ایم
در این شرایط ما نسبت به دیگران تعهد داریم
(اینی که شما نوشتی با این قضیه خیلی فرق داره) : ایشون در ابتدا گفتن که "به خاطره ترس از اینکه شاید پدرشان مخالفت کنند میخواهند رابطه را قطع کنند" و بنده گفتم "به خاطره ترس از شایدها زندگی رو نباید خراب کرد"
واقعا" هم معنی بودنه این دو جمله را نمیفهمید ؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!
(حالا این خانوم از شایدها نمیترسه وبا دوستشون ازدواج میکنه؟شما چه تضمینی داری که این دو بعد از ازدواج با هم خوشبخت باشن؟) : بنده نگفتم بره با دوستشون ازدواج کنه ، گفتم جدایی کاره درستی نیست ، اون آقا باید با خانوادش پا بذاره جلو ، بعد اون موقع تصمیم به درست بودنه ازدواج میگیرن ، که به درده هم میخورن یا نه
همه ی پا فشاریه من به این دلیله که شمیم عزیز اون آقا رو دوست دارن ، همین
کیوانه عزیز فکر نکنم کسی در این دنیا وجود داشته باشه که بتونه برای خوشبختیه کسی تضمینی بده !!!!!!!!
پس خواهش میکنم به حرفی که میزنید فکر کنید و بعد بنویسید
ممنون
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
کیوانه عزیز من گفتم به خاطره ترس از شایدها نباید زندگی رو خراب کرد
نگفتم به خاطره شایدها نباید زندگی کرد
در ضمن این احتمالی که من نوشتم ، احتماله به وقوع پیوستنش بالای 90 درصده
ولی اون احتمال ، که شاید پدره شمیم عزیز مخالفت کنه ممکنه هیچوقت به وقوع نپیونده
ما که سرمون درد گرفت انقدر گفتیم
انشاالله خدا هممونو به راهه راست هدایت کنه ، اول خوده منو
التماس دعا از همگی
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام ...سلام .اینجا چی شده؟؟؟محسن و کیوان محترم چقدر باهم درگیر شدن به خاطره من.....
خیلی خیلی خیلی خیلی ممنونم که انقدر مهربونیدو کمکم میکنید....واقعا ممنونم از لطفتون
باید یه سری چیزارو دوباره مطرح کنم::
آقای کیوان. محسن محترم کاملا نظراتتون برام مهمه....
آقا محسن میگن که من به خاطره پدرم ::::راست میگن .من انقدر بی شعورم که به خاطر مخالفت پدرم میخوام با این بدبخت همه عشق و احساستمو نادیده بگیرم و از همه چیزم بگذرم(آقا محسن من خیلییی دوسش دارم..خیلی بیشتر از خودش)ولی انقدر دیگه میترسم از اطرافم...به خاطر اون میخوام این رابطمونو به هم بزنم .به خاطره همون مسائل...که چند سال به خاطر من بمونه ...سنش که از ازدواج گذشت ...تازه بفهمه بابای من مخالفت میکنه.....و شما گفتین که بگم بیاد جلو::::فکر کنم بدونید که من چند سالمه ..دارم میرم تو 19سالگی ... و هنوز خیلی بچه ام واسه همه چیز ..چه برسه به ازدواج/////و اصلا نمیتونم موضوعه اونو به خانوادم اطلاع بدم..به هیچ وجه(وگرنه اگه میتونستم که تو این حال و روزم نبود)
با اینکه میدونم با این کارم بعدا تو زندگیم جوابشو میگیرم...ولی دیگه چاره ایم ندارم....
منطقی که به موضوع نیگا میکنم میبینم ممکنه از لحاظ اعتقادی به مشکل بر بخوریم.....ولی خیلی دوسش دارم..
ترحمم واسه این نیست که دوسش ندارم فقط میترسم که شاید بلایی سر خودش بیاره....من خودم تو این جدایی بیشترین ضربه رو میخورم
ولی به خاطره خیلی مسائل باید یه کاری کنم که دیگه تموم بشه....فقط نمیدونم چجوری؟؟
آقای کیوان جدا شدن ازش به همین سادگیا نیست....واسه ما سخته به خدا...
مثلا شما فکر کنید که آیندتون به یکی دلخوش کردین....(از طرفه خانواده ..آشنا براش هیچی نمونده)...و فقط امید داره که فرد آیندشو انتخاب کرده و اونم با همیچیش میخواد بسازه .....با اون حال کلی داره زحمت واسه خیلی کار. و چیزای دیگه میکشه...
و توی زندگیش از خیلی چیزا ضربه خورده و از من قول گرفته که هیچوقت بهش ضربه ای نرسونم و هیچ وقت ولش نکنم.
خیلی تو زندگیش بدشانسی آورده
بد شانسیه دوباره ای که آورده من فکرم رو یه قضیه خیلی بازتر شده.....و دارم میبینم که نمیتونم دیگه ادامه بدم
بچه ها .دوستان من خیلی دیگه دارم میرم تو مختونو اذیتتون میکنم
با سوالام شمارم اذیت میکنم....
توروخدا خودتونو درگیر من نکنید....
من خیلی قضیم پیچیدس.
و امیدوارم راه اینکه چجوری باهاش تموم کنم خدا بذاره جلوی راهم.
توروخدا فقط برام دعا کنید:54::203:
من با این مسائلم بیشتر شمارم حرص میدم
:54:
میدونم الان هرکی حرفای اولمو بشنوه میگه تو خودت نمیتونی با خودت کنار بیای ......
بچه ها واسم دعا کنید
خیلی حال روحیو وضعیت خرابی دارم:54::54::54:
خیلی ممنونم از راهنماییتووووووون
واسه همتون دعا میکنم:203:
خیلی شما تجربتون بالاست ...و خیلی کمکت مینونید بکنید...ولی حس میکنم دارم با سوالا شمارم اذیت میکنم و حرص میدم:54:
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شما کار من رو راحت کردین وجواب محسن گرامی رو دادین جوابی که جای هیچ سوالی در آن نیست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
من فکرم رو یه قضیه خیلی بازتر شده.....و دارم میبینم که نمیتونم دیگه ادامه بدم
حالا آقا محسن بیاد وبگه شما دوبار نوشتی(خودشون میخوان جدا بشن غیر از اینه؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
آقا محسن میگن که من به خاطره پدرم ::::راست میگن .من انقدر بی شعورم که به خاطر مخالفت پدرم میخوام با این بدبخت همه عشق و احساستمو نادیده بگیرم و از همه چیزم بگذرم4:
آیا خانواده در زندگی مشترک نقش ندارند؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
آقای کیوان جدا شدن ازش به همین سادگیا نیست....واسه ما سخته به خدا...
بنده هم که نگفتم به این راحتی هاست .خودم تجربه دارم و اونطور که شما میگه سخته سخت نیست ؛خودمون به خودمون سخت میگیریم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
مثلا شما فکر کنید که آیندتون به یکی دلخوش کردین....(از طرفه خانواده ..آشنا براش هیچی نمونده)...و فقط امید داره که فرد آیندشو انتخاب کرده
شمیم گرامی لطف کنید به لینکهای زیر مراجعه کنید.ممنون
http://www.hamdardi.com/fa_default.asp?RP=M_content.asp&P1N=ContentID&P1V= 262
http://www.hamdardi.com/fa_default.asp?RP=M_content.asp&P1N=ContentID&P1V= 238
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
[size=medium]شميم 19 عزيز سلام
به نظر من اولين چيزي كه اينجا اهميت داره اينه كه آيا خودت شناخت درست و كانلي از دوستت داري يا نه؟ موارد اختلافتون رو ميدوني يا نه؟ يعني قطعا اين اختلاف فرهنگي كه دريد بين خودتون دو تا هم يك سري اختلافات ايجاد ميكنه. به اينا واقفي؟
1- اگه شناختت كامله و موارد اختلافتون رو ميدوني و خودت باهاشون كنار اومدي و ميدوني بين خودتون دو تا مشكلي ايجاد نميكنه و در عين حال اين همه هم به هم علاقع مند هستيد به نظر من (يه نظر كانلا شخصي) صرف اين كه ممكن پدرت مخالفت كنن نبايد باعث بشه كه اين رابطرو به هم بزني. ميتوني منطقي با خانوادت صحبت كني (به شرطي كه در انتخاب خودت هم منطق دخيل بوده باشه و نه صرفا احساسات)
2- خودت هم شناخت كاماي از دوستت نداري و وجود اختلافات فكر خودت رو هم آزار ميده و مطمئن نيستي قابل حل هست يا نه و صرفا داري از روي احساسات پيش ميري. در اين صورت به نظر من يا اول شناخت خودت رو كامل كن و بعد تصميم گير و يا اگه ميدوني كه فقط از روي احساسات داري پيش ميري هرچه زودتر جلوشو بگيري راحت تري و كمتر ضربه ميخوري
موفق باشي دوست عزيز و اينقدر خودت رو عذاب نده[/size]
-
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
دوستان
فقط من یه راهی میخوام بهم پیشنهاد کنین که با چه ترفندی دوستیمونو خاتمه بدم؟؟؟
درسته که بیشتر از جونم دوسش دارم ....
ولی چاره ای ندارم.......:54::54::54::54: