+با هم کلاسی عجیبم چی کار کنم

سلام دوستان عزیز من واقعا دیگه به کمکتون نیاز دارم یه بار مشکلم رو مطرح کردم اما انگار اشتباه شد دیگه صبرم تموم شده:54:بنابرین تصمیم گرفتم یه بار دیگه ازتون تقاضای راهنمایی کنم فقط ببخشید لازمه یکم توضیح بدم امیدوارم خسته نشید
روزای اول دانشگاه بود که دیدمش یک لحظه چشممون به هم افتاد پسر واقعا جذاب و خوش تیپ بود اما چیزی که توجهم رو یک لحظه جلب کرد رفتارش بود برعکس دیگر پسرای دانشگامون در مرحله اول نه به من زل زد ونه حواسش شیش دنگ پرت شد واین خیلی برام جالب بود گرچه از این حرکتش خیلی خوشم اومد اما پای این گذاشتم که به خاطر صورت قشنگ و جذابیتش حتما پسر مغروریه اون روز زود رفتم خونه دم در راهرو یک لحظه چشامون به هم افتاد اما من به روی خودم نیاوردم چند هفته ای گذشت اون هیچ دختری رو به هیچ عنوان تحویل نمی گرفت و من که خودمم دختر خوشگل ومغروری بودم حسابی توجهم بهش جلب شد البته نه توجه خوب چون همه ی اینا رو گذاشتم پای غرور یه بار زنگ اخر بود ومن حسابی کلافه بودم هومن هم پشتم نشسته بود که همه جزوه هام سر کلاس پخش زمین شد با اینکه جلوی پای خودم بود اما اون با احترام و تواضع دلا شد وکمکم کرد این کارو در کمال ادب واحترام انجام داد بعد جواب تشکر من را دادبدون اینکه به چشمام نگاه کنه از اون به بعد دیگه نتونستم بهش بی تفاوت باشم خصوصا اینکه خیلی شبیه خودم بود و ادم عجیبی هم بود نه با دخترها حرف می زد ونه با پسرها قاطی می شد صورتش در عین قشنگی غمگین بود مثل من:54:وقتی زیر نظرش گرفتم کم کم متوجه شدم این پسری که در ظاهر هواسش به هیچی نیست زیر زیرکی همه چیزو زیر نظر داره همیشه نزدیک هم می شستیم واین یک قانون نانوشته بود اما هیچ وقت کار غیر معقوای انجام نمی داد یهو به خودم اومدم دیدم نمی تونم نگاهش نکنم اون هم همین طور روزی صد بار چشمامون به هم می خورد و من به سختی می تونستم نگاهمو از چشای جذابش بکنم ولی یهو همه چی بهم ریخت من دیگه از این وضع خسته شدم و تصمیم گرفتم اصلا محلش نذرم چند بار بدون دوستم که همه جا با هام بود با هم برخورد داشتیم اما من راهم رو کج کردم وبرعکس شد بیشتر جلوم ظاهر می شد یه شب که دوستم نبود سایه به سایه باهام اومد هر چقدر اروم راه رفتم ازم جلو نزد دوش به دوش من داشت می اومد البته در کمال ادب بدون هیچ تماس وحرفی اما من ایستادم تا ازم جلو بزنه دو هفته اخیر رفتارش به کلی عوض شد دیگه اصلا تو چشمام زل نمی زد انگار حرکات خودم را تقلید می کرد درست همون جوری هر وقت از کنارم رد می شه سرش رو پایین می ندازه:302:این اواخر مثل بچه ها شده منتظر می شه من برم پشتم می اد بعد جلوی چشم صبر می کنه تا من دور بشم بعد راه بیفته انگار من دنبال اقا می ام و مزاحم ایشون شدم:47:این هفته که خیلی مظلوم شده بود اصلا به من نگاه نمی کنه وبه زمین چشم می دوزه ولی هنوزم نمی تونه رفتار عادی داشته باشه همون طور که من نمی تونم اما این همه توضیح برای چی بود اول اینکه اصلا نمی فهمم اون چه احساسی به من داره و چی تو سرشه یعنی دلیل این رفتارهاشو نمی فهمم دوم اینکه واقعا نمی دونم باید چی کار کنم و چه رفتاری باهاش داشته باشم به خدا این مساله به ظاهر سادس اما من واقعا طاقت دیدن اون حرکات و نگاهشو ندارم لطفا کمکم کنید:203:

سلام دوست عزیز
مشکل جالبی دارید . یکبار دیگر نوشته خود را بخوانید . بیشتر نوشته درباره قیافه قشنگ اون پسر و چهره خوشگل شما و نگاه کردن و...است .
پرسیدید چه کار باید کنید . بنظر من لازم نیست کاری کنید . به دانشگاه بروید و درس خود را خوب بخوانید و از خود و زندگی خود هم غافل نشوید تا در آینده انسان موفقی باشید .

دوباره سلام
وای نه به خدا من اصلا منظورم از گفتن این مسئله این نبود که خدای نکرده بخوام از خودم تعریف کنم یا بگم به خاطر قیافشه که توجهم بهش جلب شده اگر به این موضوع اشاره کردم برای اینکه که خیلی توی رابطه ی ما دوتا تاثیر گذاشته البته اشتباه کردم اگر مطرح کردم باید درست توضیح می دادم اما احساس کردم زیاد می شه وحوصله ی شما از خوندن سر میره ببینید برای این به ظاهر اون و خودم اشاره کردم که کمی متوجه موقیت بشید متاسفانه ما مردم ظاهر بینی داریم این مسله برای هر دوی ما شده یه خط فاصله همه یه رابطه ی عادی با هم دارن اما هم اون مجبوره همش خودشو بگیره(چون همه جا پره از دخترای جلف که ادم گاهی واقعا به جای اونا خجالت می کشه)وهم من مجبورم بیش از اندازه خشک و اخمو باشم خواهش می کنم اشاره ی من رو بد برداشت نکنید شاید هم بد نوشتم چون خیلی وقته مهارت نوشتن مشکل را از دست دادم ولی پیشنهاد شما جدا یک راه حل نیست باور کنید عدم ارتباط خودش یه مشل بزرگه این ها با عث شده ما فقط از طریق نگا ه با هم ارتباط داشته باشیم بازم از دوستان خواهش می کنم نوشته ی منو بد برداشت نکنن.

سلام
منظور من این نبود که شما دارید از خودتون تعریف میکنید . منظور من این بود که اصلا اصل مشکل شما پایه و اساسی جدی نداره . میشه شما به این سوالات پاسخ بدید :
شما و ایشون چند سال دارید ؟
چند وقت هست که ایشون رو میشناسید ؟
چه چیز هایی ازش میدونید ؟
از رابطه با ایشون چه انتظاری دارید ؟
عدم رابطه چه مشکلی برای شما بوجود آورده ؟

ببخشید من اصلا منظورتونو نمی فهمم راستش یکم توی ذوقم خورد به نظر خودتون سوالاتون شبیه یک بازپرسی نیست؟؟؟؟؟؟منظورتون از این که ما چند سالمونه چیه؟من اصلا معنی این سوال رو نمی فهمم چه فرقی می کنه چند سالمونه حدود و محیط کاملا مشخصه ما هر دو دانشجوییم نه بچه دبیرستانی(البته بچه دبیرستانی ها هم فکر می کنم حق داشته باشن از تالار کمک بگیرن)چند وقته هم دیگه رو می شناسیم این سوالم به نظرم بی ربطه ولی باشه اگر انقدر مهمه دو سه ماه سوال سومم که فکر می کنم مشخصه من به طرز رابطمون اشاره کردم سوال چهارمم که احتیاج به توضیح نداره از همه جالب تر پنجمیه دوست عزیز مشکل که حتما نباید دعوای زن و شوهری با شکست عشقی در رابطه ها و امثال اینا باشه مشکل هر چیزیه که ادم توش بمونه من ممکنه هزارتا از این مشکلات که به قول شما اساسی داشته باشم اما راه حل همشو می دونم وطرز برخوردو این که مشکل من پایه و اساس جدی نداره نظر کاملا شخصی شماست من مثلا از اعضای این تالار کمک خواستم اونوقت شما مثل این متهما دارین از من باز جویی می کنید؟من بارها دیدم توی این تالار برای ارتباط برقرار کردن با کسی از اعضا کمک خواستن اما با هیچ کدوم این طوری برخورد نشده نمی دونم شاید من واقعا بد نوشتم نمی خواستم از این لفظ استفاده کنم که به این اقا علا قه مندم از اول هم برخوردامونو نوشتم که البته اشتباه کردم ما هر دومشکل ارتباط برقرار کردن داریم با دلایلی که کاملا واضحه .امیدوارم قانع شده باشید .

سلام دوسته عزیز . اول اینکه امیدوارم که از بدترین چیزه ممکن یعنی عجول بودن و بی طاقت بودن بپرهیزی .
دوسته عزیز میتونم بپرسم شما واقعن به ایشون علاقه دارید ؟ (یهو به خودم اومدم دیدم نمی تونم نگاهش نکنم اون هم همین طور روزی صد بار چشمامون به هم می خورد و من به سختی می تونستم نگاهمو از چشای جذابش بکنم)

از وقتی این موضوع پیش اومده من واقعا بهم ریختم چون کلی سوال بی جواب تو ذهنمه شاید این چیزی که براتون تعریف کردم به ظاهر سطحی وبه قول شما بی اساس با شه اما واقعا این طور نیست چند تا از مهم ترین چیزا که ا ز خودم می پرسم رو براتون می گم اول این که چرا بعد از این همه مدت که از یکی خوشم اومده و طرفم برام جالبه نباید بتونم با هاش ارتباط برقرار کنم اینم مشکل ما دختراس خیلی حس بدیه باید بشینی تا انتخابت کنن خودت حق انتخاب نداری. تا قبل از این فکر می کردم پسرا روراحت می شه شناخت اما با برخورد با این یکی تازه فهمیدم مردا می تونن از خانم ها هم پیچیده تر باشن و من هم هیچ شناختی ازشون ندارم که نمی تونم رفتار ها ی عجیب هم کلاسیم را تعبیر کنم ببین این خیلی بده که دو تا ادم نتونن بدون جلف بازی و سبک سری با هم یه رابطه معمولی داشته باشن واز همه مهم تر واقعا حس بدی به ظاهر پیدا کردم اون به خاطر ظاهرش کلی دختر دور وبرشند و مدام ازش حرف می زنن خب این اصلا بد نیست که هیچی براش کلی هم حسنه اونوقت من به عنوان یه دختر مجبورم از اول تا اخر همش خودمو بگیرم و سرمو به هیچ طرف خاصی نگردونم تا مبادا یکی از اقا زاده ها بد برداشت کنه و راه ارتباط باز کنه اونوقت بلد نیستم با کسی که ازش خوشم می یاد ارتباط برقرار کنم اون که هیچی حتی نفهمم اون چه احساسی داره می بینی شاید در مرحله ی اول که نوشته ی منو بخونی مسئلم به ظاهر سطحی و بی اساس باشه اما این عمق افکاره که اذیتم می کنه.

سلام دوست عزیز
مشکل شما توجه منو به خودش جلب کرد . به نظر من شما اگه واقعاً جذب شخصیت ایشون شدی و نه ظاهرش دلیلی نداشت که اون رفتارو انجام بدی . قبول کن کارت یه کم بچه گونه بوده (قصدم توهین نیست گلم) . خوب طبیعتاً می گن از ماست که بر ماست ولی الان به نظرم شما بهتره که فعلاً هیچ کاری نکنی . بذار یه مدت بگذره و روند همیشگیت رو تو دانشگاه داشته باش . حسن این کار اینه که هم شما به خودت یه کم فرصت میدی تا با توجه به رفتاری که ظاهراً از ایشون متوجه شماست قضاوت نکنی ، هم ایشون اگه به شما علاقه ی آنچنان قابل توجهی نداشته باشه بی خیالت می شه وشما بی خود خودت رو درگیر یه بازی احساسی نمی کنی . اگه هم واقعاً بهت علاقه داشته باشه عزیزم با یکی دو برخورد سرد شما پا پس نمی کشه و برای به دست آوردنت تلاش بیشتری می کنه . به نظر من فعلاً مث بقیه همکلاسیات باهاش برخورد کن . نه کمتر، نه بیشتر .

یه چیزم بگم عزیزم اینجا همه واسه اینن که به همدیگه کمک کنن و مشکلاشونو حل کنن . قطعاً دوست خوبم آقای digital man قصدش فقط کمک به شماست و اگه کمک کردن به دوستاش واسش مهم نبود تو تاپیک شما پست نمی داد .

و یه سوالم داشتم با این آقا هم رشته این ؟ اگه هستین ورودی یه سالین ؟ یا فقط تو یه دانشگاهین و بعضی کلاساتون با همه ؟

دوست عزیزم چرا ناراحت میشوید
شک نکنید که اگر کسی از شما سوالی بپرسد برای روشنتر شدن ماجرا برای خودتان و دیگر اعضا هست
تا با دقت کافی به مشکل شما بپردازند و در نهایت کمک بهتری به شما دوستمان بشود
هیچکس که با شما دشمنی ندارد همه اینجا با هم دوستند و از سر دلسوزی که سوالی پرسیده میشود
باید بگویم که مسئله ای که اشاره کردید تقریبا برای خیلی ها در دانشگاه بوجود می اید
نگاه های معنی دار/توجه کردن به کسی و...
اگر موضوع جدی باشد که بعد از مدتی توسط ایشان گفتگویی با شما انجام خواهد شد و اگر هم کنجکاوی باشد بعد از مدتی تمام میشود
در نهایت شما نباید ذهنت را زیادی روی این مورد درگیر کنی
همه چیز به زودی روشن خواهد شد

دوسته عزیز سلامه دوباره .
میخواستم بگم من شباهته زیادی به اون اقا دارم .
اگه کمکی از دستم بربیاد خوشحال میشم کمکتون کنم
فقط ازتون میخوام نه عجله کنید نه سخت بگیرید
ضمنن من جای شما بودم به خودم افتخار میکردم که بینه این همه دختر که اکثرن بویی از نجابت نبردن سرو سنگینیه خودمو حفظ کردم
اگه سوالی داشتید خوشحال میشم بتونم کمکی کنم
التماس دعا

دوست عزیز اینا فقط تخیله چون وقتی کسی رو نمی شناسی دلیلی برای علاقه واقعی وجود نداره بعدشم انقدر بی حوصله نباش سوالایی رو که ازت می پرسن برای کمک بیشتر به خودته نه بازپرسی .پس با حوصله و فکر جواب بده بعدشم نیازی نیست کاری بکنی بی خیال باش اینم مثه همکلاسی های دیگت این مدل علایق اغلب با شکست مواجه میشه پس مواظب باش.

سلام
به نظر من هم لازم نيست كار خاصي انجام بديد. سعي كنيد خودتون باشيد و دنبال سرنوشت ندوئيد.اون آقا هم اگه شما رو بخواد عشق بهش اين جرات رو ميده كه حرف دلشو با شما بزنه. منم همين مشكل رو داشتم اما يك آن به خودم اومدم و ديدم دارم خودم رو فقط عذاب ميدم. حالا ديگه بهش فكر نميكنم و رفتارم خيلي عادي شده.شايد بگي سخته. آره يك كم سخته اما غير ممكن نيست.

تنها مسئله اي كه اينجا مطرحه اينه كه كه اين جور نگاهها و علاقه منديها در دانشگاه امري طبيعيه و درصد خيلي كم از اونها در اين دوران منجر به ازدواج ميشه،گفتم ازدواج،چون اگر رابطه اي در سطح علاقه مندي ايجاد بشه و بعد هدف ازدواج در اون نباشه اون كسي كه ضرر ميكنه تويي
پس سعي كن با اين مسئله نه از روي احساس بلكه از روي عقل عمل كني اينكه اگر اون پسر به شما علاقه داشته باشه و انسان با وجداني هم باشه كه نخواد شما رو سر كار بزاره يعني يك رابطه رو ايجاد كنه بعد از يك مدتي شما رو به حال خودتون واگذار كنه و همچنين شرايط ازدواج رو هم داشته باشه حتما خودش جلو مياد و براي اين كار اقدام ميكنه
از اينكه دنبال كسي باشي كه شما رو دوست داشته باشه بدون به هيچ جا نمي رسي جز سرخوردگي
و اين رو بدون پسرها هم زياد دوست ندارند كه دخترها بهشون پيشنهاد بدن دليلش رو نمي دونم ولي براي پسر خوشايند تره كه اول اون پيش قدم بشه،ضمنا اين رو هم بگم كه اكثر پسرها جنبه اين كار رو ندارن

سلام دوستان
از راهنمایی های همگی تون ممنون حق باشماست خودم هم می دونم بهترین راه اینکه که با اون هم مثل بقیه باشم فقط یه مسئله ای هست من بارها و بارها خواستم نسبت به اون بی تفاوت باشم اتفاقا موفق هم شدم اما متاسفانه همیشه اخرش اون یه رفتاری کرده که تمام هفتمو بهم ریخت مثلا همین هفته ی گذشته من مخصوصا جایی نشستم که هیچ ارتباطی با هم نداشته باشیم وحتی هم دیگه رو نبینیم تا اخر زنگ همه چی خوب بود اما معمولا کلاسای اخر ما خالیه و همه می رن اما هم من پای ثابت کلاس های اخرم هم اون موقع رفتن هم خواستم جوری برم که با هم برخورد نداشته باشیم برای همین حسابی طولش دادم اما اونم نرفت هرچی وقت کشی کردم بازم نرفت اخر با سرعت از کلاس اومدم بیرون اونم اومد اما یه جا مخصوصا راهش رو از من جدا کرد ان هم درست جلوی چشمم مثلا برای اینکه بهم بفهمونه نمی خواد پشت من بیاد شما فکرشو بکنید انگار این منم که دنبالش می رم انقدر عصبانی بودم که بقیه ی راه رو تقریبا دویدم اما با این حال که ایشون مثلا رفته بود سمت اب خوری وسرعت بیش از حد من دیدمش که از ان طرف نرده ها داره می یاد شما فکرش رو بکنید
ادم چه حالی می شه یا مثلا رفتاربچه گانش اینکه جدیدا عین دخترا چشاشو زمین می ندازه و از جلوی من رد می شه درست رفتار وحرکات خودم رو تقلید می کنه و اتیشم می زنه سوال اول منو شما اصلا متوجه نشدید من می خوام بدونم واقعا این رفتارش برای چیه من که چیز زیادی نمی خوام اتفاقا می خوام با اونم مثل همه یه رابطه ی معمولی داشته باشم تا هر دو از این وضع مسخره در بیایم اما اون...........نمی دونم واقعا به نظر شما این رفتاراش به خاطر چیه؟؟؟؟؟؟؟؟ومن واقعا چه جوری باید عمل کنم ؟؟؟

دوست نازنین انقدر توی فکر این رفتارای جزئی نرو تو بزرگش کردی خیلی مهم نیست .چون به هم حساس شدید هر رفتاری رو دلیل چیزی میدونید چرا فکر نمی کنی که تو دچار سوء تفاهم شدی.صبور باش و بی خیال درموردش هم با هیچ کدوم از همکلاسی هات صحبت نکن چون اونا هم به احساست دامن میزنن و بیشتر دچار توهم میشی فوقش اگه بخوادت میاد جلو مطمئن باش.

دوست من cknd!
نمیدونم چند سالتونه احتمالا 19 یا همین دور و برا,اما باید بگم بهتون که طرف مقابلتون همون پسره رو میگم خیلی حرفه ای داره عمل میکنه جوری که شما رو کاملا شیفته کنه و فکرتون رو مشغول و بعد هم احتمالا میاد جلو و یا کاری میکنه که خودتون یه جورای مجبور بشین باهاش رابطه رو شروع کنین و بعد هم باقی ماجرا.........

من درسته که هیچ وقت تا به این سن به خودم اجازه ندادم که بنا به دلایل خاص خودم با دختری ارتباط برقرار کنم و وابسته خودم کنم,اما این هم یه روشی هست که به هر حال جز کار افراد حرفه ای توی این زمینه محسوب میشه محض اطلاع;)

اما این که شما چه کاری انجام بدین اینه که کاملا بی تفاوت باشین,جوری که انگار نه انگار و بیشتر سعی کنین که با جمع دوستای خودتون باشین به اصطلاح کول باشین و اصلا هم سعی نکنین که به قول خودتون در مقابل رفتارهاش عصبانی بشین و از این صحبت ها که من دنبالشم یا اون و........کاملا متانت و سنگینی خودتون رو حفظ کنین.

به هر حال نظر من بنا به تجربه همینه,بیشتر دقت کنین و به درستون بپردازین,مطمین باشین توی زندگیتون اونقدر فرصت دارین که فرد مورد نظرتون رو پیدا کنین:81:توی این سن بیشتر سعی کنین اطلاعاتتون رو بالا ببرین نه این که تجربه کنین:160:

موفق باشی خانمی

کامران سلام
بابا بنده خدا رضا به این نتیجه رسیده که ایشون فرد مناسبی برای زندگیش نیست! بالخره باید افراد یه مدتی با هم باشند تا ه این نتیجه برسند یا نه؟!! بهش بگه تو لیاقت منو نداری بهتره؟!!اگر اینو نمی گفت بهش می گفتید عجب شارلاتانیه. الانم که گفته بازم حرفه ای داره عمل می کنه؟!!! شما در این شرایط بودید چی کار می کردید( به جای رضا بودید)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sorena_arman

کامران سلام
بابا بنده خدا رضا به این نتیجه رسیده که ایشون فرد مناسبی برای زندگیش نیست! بالخره باید افراد یه مدتی با هم باشند تا ه این نتیجه برسند یا نه؟!! بهش بگه تو لیاقت منو نداری بهتره؟!!اگر اینو نمی گفت بهش می گفتید عجب شارلاتانیه. الانم که گفته بازم حرفه ای داره عمل می کنه؟!!! شما در این شرایط بودید چی کار می کردید( به جای رضا بودید)

---

سلام سورنا جون

رضا کیه بابا:D این پست مربوط به این تاپیکه؟؟

مربوط به پست پایین:

اوکی سورنا جون شبت بخیر

اشتباه شد!! سوتی دادم. آخر شبه بگیرم بخوابم !!! شبت بخیر(مدیر همدردی اینوپاک کن)
شرمنده کامران جون

منم تو دوران دانشجویی یه اینجوری شدم. این معنیش اینه که این اقا به شما و نحوه رفتارتون تو کلاس و دانشگاه علاقه مند شده ولی یا تجربه نداره که رابطه برقرار کنه یا خیلی کمرو هستش.
شما عجله نکن اولا در موردش پرسو جو کن ببین از نظر اخلاق و سطح خونوادگی و اینجور مسائل با هم همخونی دارین یا نه بعد هم اگر مطمئن شدین همون فردیه که با ایده الهاتون تطابق داره به ایجاد یه رابطه میتونید فکر کنین ولی توصیه میکنم شروع کننده حتما ایشون باشن.
توی این سایت از رابطه درست زیاد صحبت شده حتما سعی کنین تا جایی که می تونین رابطتونو اصولی ایجاد کنین.
امیدوارم موفق باشین.

دوست عزیز
شما هیچ شناختی از اون آدم ندارید. به صرف نگاه نمیشه علاقه مند شد. درسته کششی ایجاد میشه. در عین حال باید بدونید که دارید روی لبه تیغ راه میرید.
شما نسبت به اون حساس شدید و اون متوجه این حساسیت شده .
حالا یا میخواد اذیتتون کنه وبه قول دوستمون کامران خیلی حرفه ای عمل میکند...
یا اینکه داره بررسی میکند و تو این فکر است که با شما دوست بشه یا نه؟؟ در عین حال شما خیلی سنگین برخورد میکنید (طبق گفته خودتون که کار کاملا درستیه:73:) شاید میخواد با این کاراش ریسک جواب منفی را کم کند.

شما اولین کاری که الان باید بکنید این است که حساسیت خودتون را نسبت به اون کمرنگ کنید. به خودتون بقبولونید که اونم مثل بقیه همکلاسی هاتونه. و غیر از زیبایی چیزی سر تر از بقیه ندارد.که این را شما هم دارید.
دوم اینکه اگر واقعا دوست دارید رابطه ای برقرار کنید قبلش درباره روش و شیوه درست آن اطلاعات به دست بیارید. میتونید در همین همین تالار برای خیلی از سوالاتون جوابی پیدا کنید. از عواقب آن هم کاملا آگاه میشید.

نکته کنکوری را فراموش کردم بگم:72:
زمان امتحانات نزدیکه اولویت اول را درستون قرار بدید. :303::303::303:
بعد سراغ این مسائل برید.

موفق باشید.

دوست عزيز بهتر نيست به جاي فكر كردن به رفتارهاي اون آقا به فكر درس باشي ، مخصوصاالان كه نزديك امتحانات هستيد.از كجا معلوم اين اقا نامزد يا معشوقه نداره! چرا اينقدر براتون مهمه كه اين آقا سرش رو پايين نگه ميداره شايد با اسمون ميونه خوبي نداره كه سر به هوا باشه.
فقط يه سوال كه همه دوستان پرسيدند و بي جواب مونده ! شما ترم چندم هستيد و چند ساله؟

من دقیقا تجربه ای مشابه شمارو 3 سال پیش داشتم!انگار داری برای من مرور خاطره میکنی !
این آقای مغرور دوست داشتنی محافظه کار با کلی مشکل عجیب و غریب عاشقت شده عزیزم وشما جز اینکه صبر کنی تا با خودشو و مشکلش کنار بیاد و حرفاشو مزه مزه کنه تا زمانی که خودش میخواهد بیاد حرفاشو بزنه هیچ کار نمی تونی بکنی /زیادم عصبیش نکن و راهتو از مسیرش جدا نکن شاید اگه حرفی داشته باشه نتونه همینطوری بیادو بهت بگه.
آرامش عصبیتو حفظ کن و اگه موردی درسی یا هر چیزی پیش اومد که به آرامی میتونی ازش کمک بگیری این فرصتی رو که پیش میاد از هیچکدوم دریغ نکن اینطوری باب آشائیتون هم باز میشه واگه این احساسی که بهش داری واقعی نبودم مشخص میشه!
برات آرزوی صبر میکنم راه سختی رو در پیش داری!فقط تو حرفش نپر و بگذار کاری رو که باید خودش انجام بده!ورگرنه اینطوری عصبی میشه!
وفق باشی!

من هم فکر می کنم که هر دو شما کم سن و سال هستید و بی تجربه که زیبایی باعث شده به جای توجه به عمق مسائل، درگیر ظواهر بشید. آخه فقط با دیدن حرکات و نگاه های یه طرف که نمی شه در موردش تصمیم مهمی گرفت.
اما برای رهایی از این مسائل، شاید بهتر باشه یه جوری باهاش سر صحبت رو باز کنی تا نحوه ارتباطتون از حالت نگاه کردن به صورت و چشمهای همدیگه تغییر کنه، کلامی و عادی تر بشه. این بین اگر بخواد مسئله ای رو مطرح کنه، راحت تر می تونه. نه این که همش در حال فرار از هم باشید و دچار شیفتگی ظاهری بشید.
یه کم منطقی باش. مرگ یه بار، شیون یه بار. خودت رو باهاش روبرو کن. حتی اگه می بینی رفتارهاش خیلی عجیبه، می تونی علتش رو ازش بپرسی. حتما هم لازم نیست مستقیم باشه، مثلا اگه می بینی دنبالت میاد، بگو شما هم فلان جا تشریف می برید؟! اگه اون بچه گونه رفتار می کنه، تو بزرگ منشانه بهش بیاموز که کارش اشتباست.

من با بچه ها موافقم به نظر من شفافيت بهترين راه حل براي اين مشكله،مي خواستم يك راهكار پيشنهاد بدم ولي آنقدر بي اعتماد شدم كه .....در هر صورت اگر مطمئن شدي كه خجالت ميكشه باهات صحبت كنه مي توني با يك بهانه يكجوري سر صحبت رو باز كني بعدش مسائل رو تجزيه تحليل كني ببيني نيتش از اين كارها چيه؟ البته شايد همون دفعه اول نشه درست فهميد ولي من شنيدم دخترها خيلي زود از نيت پسرها در برقراري ارتباط مطلع ميشن

دوسته عزیز من تا حده زیادی با نظره نیلوفر 25 موافقم . نه اینکه حتمن اینجوری باشه ولی به نظره منم زیاد سخت نگیری بهتره . خودتو شیفتش نشون نده ولی طوری هم رفتار نکن که فکر کنه ازش بدت میاد . من دلیلی نمیبینم که بخوای راهتو به خاطره دور شدن ازش کج کنی . یا دور ازش بشینی . یا.......
خلاصه به نظره من خودتو زیاد متمایل نشون نده ولی طوری رفتار نکن که فکر کنه ازش بدت میاد .
موفق باشی

سلام به همه ی دوستان عزیز
اول جا داره از همتون یه تشکر ویژه بکنم من واقعا به کمک کسایی مثل شما عزیزان نیاز داشتم راهنمایی های بعضی هاتون واقعا بهم دلگرمی می ده و ارومم می کنه از این که بعضی یا می فهمن چی می گم خیلی خوشحال می شم ولی عده ی دیگه که خیلی خیلی برام محترمن دارن از یه دید دیگه به قضیه ی من نگاه می کن دوستان خوبم من می دونم سن 18 یا 19 سن زیادی نیست اما باور کنید من توانایی درک تمام این مسایل را دارم می فهمم طرفم کیه چی می خوام و خواهان چی هستم وتوانایی کنترل احساساتم رو دارم در مورد این اقا بعضی هاتون واقعا اصل حال و سوال منو درک نمی کنید که البته حق دارین اقا کامران طرف من خیلی ساده تر از این حرفاست دلیل کنجکاوی وبه قول شما ها حساس شدنم روی اون همینه واقعا عین بچه ها می مونه دوست عزیز زیبایی باعث نشده من سطحی نگاه کنم برعکس باور کنید من اصلا ادم ظاهر بینی نیستم این اقا هم اولین پسر زیبایی نیست که باهاش برخورد داشتم اگر من ظاهر توجهم را جلب می کرد مطمئن باشید دور وبرم پره از پسرهای خیلی از اون زیبا تر ویا حتی بهتر ولی اصلا بحث این چیزا نیست باور کنید روزهایی که کلاس نداریم من ممکنه بهش فکرم نکنم ولی به محض ورود به دانشگاه........البته این کاملا طبیعی دلایلش رو هم که به مرور براتون توضیح دادم خب رفتار اون واقعا توجه منو جلب کرد چرا که با این همه دختری که دنبالشن کوچکترین حرکت جلفی ازش ندیدم اون همیشه تنهاست با هیچ کس تو کلاس گرم نمی گیره اوایل اینو به پای غرورش گذاشتم اما واقعا این طور نبود من توی چند برخوردی که باهاش داشتم اینو کاملا متوجه شدم خب این طوری شد که دلم خواست بیشتر راجع به اش بدونم و روش حساس تر شدم اخه منم همین طورم حالت صورتم و مدل رفتارم همیشه باعث سوتفاهم می شه این که من فقط درباره ی نگاه های رد و بدل شده می نویسم برای اینه که مشکل ما همینه این که نمی تونیم یه رابطه عادی داشته باشیم و من دلیلش رو نمی فهمم تا موقعی که من تصمیم نگرفته بودم نادیده اش بگیرم اون هم تقریبا همه جا با من بود اما درست از روزی که این تصمیمو گرفتم رفتارش عوض شد لوس وبچه گانه دوستان عزیز قرار نیست ما درباره ی هم تصمیم مهمی بگیریم اما من دوست دارم بدونم این رفتارش برای چیه اصلا برام شده یه علامت سوال که همه جا باهامه اونم برای اینه که این رفتارو تا حالا ندیدم و هیچی ازش نمی دونم نیلوفر جان اون واقعا همین طوره که تو توصیفش کردی ولی درمورد قسمت دوم حرفات مطمئن نیستم اما راه حلت همونیه که مدتهاست توی ذهن منه اما خودتون بگید ما هر دو سخت و مغروریم نه من حاضرم اخلاق رو زیر پا بذارم ومی دونم حرکت جلفی هم از اون سر نخواهد زد چند بار خواستم یه جوری باهاش باب صحبت رو باز کنم اتفاقا فرصت عالی هم بود این هفته امتحان داشتیم واون نمی دونست اما هر بار خواستم بهش بگم به جای من نگاهش به فنجون دستم بود!ومنم کاری از دستم بر نمی اومد دست اخرم که اون حرکتش پاک بهمم ریخت از این گذشته بین من و اون با نگاه و حر کاتمون یه جنگ سرده وبا گذشت زمان یه دیوار نمی تونم با هاش هم کلام بشم
واقعا نمی دونم چی کار باید بکنم دوتا سوال بزرگ تو ذهنمه که هیچ کس نمی تونه بهش جواب بده دلم می خواد بفهمم واقعا چی تو سرشه ومن چه طوری باید رفتار کنم کجا ی رفتار من اشتباه بود؟ واقعا کجا؟اقا محسن گفتید شباهت زیادی به همکلاسی من دارید منم خیلی خوشحال می شم اگر کمکم کنید کاش همتون بودید و می دیدید چه طور با من رفتار می کنه تا چشمش بهم می افته به زمین خیره می شه یا به کفشام یا به هر چیز دیگه غیر از صورتم جالب اینجاست که اون خیلی سادست زود هول می شه دلم می خواد هم به خودم کمک کنم و هم به اون از همه مهمتر به خودم تا علامت سوالای زیاد ذهنمو حل کنم اخه دوستان من واقعا نظیز این حرکات رو ندیده بودم اخه اگر پسری از یه دختر خوشش بیاد که کاملا معلوم می شه اگرم هیچ احساسی نداشته باشه و از اون بدش بیاد اونم معلوم می شه ولی من دیگه دارم کلا فه میشم.

سلام دوست عزیز
من هم با همچین موضوعی روبرو بودم یعنی هنوز هم هستم با یکی از دخترهای هم کلاسیم این جور برخوردها رو داشتم البته باید بگم اون خودش شروع کننده بود ( با حرکاتش و نگاهاش ) اما من هیچ وقت پیش قدم نشدم ( نه به این خاطر که اون مورد خوبی نبود اتفاقا از اخلاقش خوشم میاد و خیلی هم زیباست و خیلی از پسرهای دانشگاه دنبالشن یک جورایی باید از خدامم باشه ) دلیل پیش قدم نشدن من و جلو نرفتنم هم یک سری دلیل شخصی بود مثل اینکه دوست نداشتم به کسی علاقه مند و وابسته بشم و اینکه شخصا با دوستی با جنش مخالف موافق بودم و چندین دلیل دیگه مثل همین ها که اگه اینها نبود حتما اونو اتتخاب میکردم گفنم شاید این آقا هم همچین دلایلی برای خودش داره و داره با خودش و عقایدش مثل من کلنجار میره شاید من و اون هر دومون یک روز غرورو زیر پا گذاشتیم ،گفتم غرور شاید هم دوست داره پا پیش بذاره ولی غرورش اجازه نمیده اما مطمئن باش داره با خودش کلنجار میره این کمکی بود که من به عنوان یک پسر که توی این شرایط بوده می تونستم به شما بکنم اما حالا یک سوال از شما دارم اونم اینکه هنوز هم بعد از چند ماه دست از حرکاتش بر نداشته و هر جا که من هستم میاد و مرتب توی کلاس زیر چشمی هوای منو داره حالا شما میدونید چرا این کارو میکنه یعنی بعد گذشت این همه مدت نفهمیده که اگه قرار بود من برم جلو تا آلان این کارو کرده بودم

سلام...
این رو از سر تجربه عرض میکنم...
مطمئن باشید فردی که مغرور باشه و سنگین اومدن رو رفتنش از سر واقعیت درونیش باشه، بعد مدتی برخوردش رو به این نحو عوض نمیکنه...(منظورم نیمه دوم صحبتاتون هست)
بندهاین رو به حساب سیاست اون شخص میزارم... چشم تو چشم اول که شدید، رو شروع برنامه ریزی اون برا نزدیک شدن به شما..
این نکته رو هم یادآور شم، افراد با سیاست، برای نزدیک شدن، دور میشن...
برای نزدیک شدن به فرد مغرور، نزدیک شدن یعنی دوری... و کاملا برعکس، دور شدن و حس نیاز بوجود آوردن، عین نزدیکی خواهد شد برا اون فرد..
بنده یه پسرم و اینارو کاملا تجربه کردم و این تجربه حاصل n رابطه ای هست که داشتم...
طرف شما، کاملا با سیاست میخواد به شما نزدیک بشه...
مواظب خودت باش خانم...

ااااااااا... الان چشمم به نوشته ای از شما خورد که فرمودید من 18 یا 19 سال دارم و توانایی درک همه اینها رو دارم...
مطمئن باشید کسی که به جایی رسید که توانایی در حد خوب پیدا کرد، به تبع اون متوجه خواهد شد که توانایی درک همه چیز رو در اون سن داره...
این صحبت شما من رو نگران میکنه و البته 100برابر خوشحال از اینکه اینجا مشکلاتتون رو مطرح میفرمائید...
بنده چند روز هست عضو این سایت شدم و خوشحالم که در برخورد با این مسائل، کسایی رو میبینم که اون رو مطرح میکنند...
امیدوارم بتونم کمک باشم...
تشکر

من یه بار دیگه هم گفته بودم. شما هم با یه تحقیق کوچولو میتونی بفهمی.
به نظر من ایشون خیلی خجالتی و مهارت برخورد با یه خانومی که نظرشو جلب کرده نداره.
تو ترم اول دانشگاه خیلی ها تازه دارن با جنس مخالفشون اشنا میشن و اونقدر تجربه ندارن که بخوان خیلی راحت سر صحبتو باز کنن.
شما هم با یه بار صحبت کردن حتما میتونید اینو بفهمین. (البته اگه تشخیص من درست باشه)

cknd من هم اعتراف ميكنم كه همين مشكل رو دارم مطمئن هستم اگر از دختري خوشم بياد هيچ موقع نمي تونم بهش بگم،مطمئنم،ولي به نظرم تو كمكش كن از اين حالت در بياد و احساساتش رو نسبت به تو بيان كنه تا حداقل بفهمي كه مي توني روش حساب كني يا نه،اگر با يك بهانه اي خواستي سر صحبت رو باز كني كاري به اين نداشته باش كه نگاهت مي كنه يا نه چون اگر مثل من باشه تا 100 سال ديگر هم كه كنار هم بشينيد با تو صحبتي نميكنه.
البته ميگم حتما در موردش تحقيق كن و مطمئن شو كه نقش بازي نميكنه و پسر قابل اطمينان و صالحيه بعدا اقدام كن.
ضمنا در اين مورد هم اصلا احساسي عمل نكن و كاملا با عقل و منطق مسائل رو تجزيه تحليل كن كه خدايي نكرده اسير احساساتت نشي.

سلام cknd
همیشه در این سن و سال ،مخصوصا در دانشگاه یه کشش هایی بین دختر و پسر ها به وجود میاد.
شما گفتی روزای اول این حس رو پیدا کردی،این یعنی اینکه شاید اگربا کس دیگه ای جای ایشون اینطوری چشم در چشم میشدی احتمال زیاد بازم این حس رو پیدا میکردی.(چون شناختی که ازش نداشتی فقط یه حس بوده،درسته؟)
این مطلب رادر ترم آخر دانشگاه متوجه شدم و مطمئنم شما واین آقا هم متوجه میشید.ترم آخر در پایان جلسه ای همه از احساسات ماههای اول ورود به دانشگاه صحبت میکردند واینکه نسبت به فردی احساس خاصی داشتند و بعضی هاشون هم که مدتی با هم دوست شده بودند فهمیده بودن که طرفشون با تصوراتشون نمیخونه وبا اون نگاه ها یه جورایی خیال بافی میکردند.
شاید باورت نشه به اون احساسات بی پایه میخندیدند وبیشترشون خوشحال بودند که اون موقع بی گدار به آب نزده بودند و وارد رابطه ای نشده بودند، جالب اینجاست که بعد از 4 سال متوجه متغیر بودن احساساتشون در گذشته بودند.
باید قبول کنیم این گونه احساسات نمیتونه معیار خوبی برای ایجاد رابطه باشه،مگر اینکه از طرف شناخت به دست بیاری،اونم در صورتیه که با هاشون رفت و آمد کنی.
شما هم از نگاه های این آقا هیچ برداشتی نکن.بذار مرور زمان خیلی چیزا رو بهت نشون بده دختر خوب...
موفق باشی

سلام دوستان عزیز
خب این طبیعی که خیلی ها مشکل منو دارن برای همین بود که اینجا مطرح کردم چون می دونستم می تونم روی کمکتون حساب باز کنم عزیزم ممنون از راهنماییت ولی دوست خوبم از طرف من خیالت راحت راحت باشه بارها گفتم می دونم از این موضوع چی می خوام و قصدم چیه اینو هم بدون ادمی نیستم که خودم راوارد بازی های احساسی وبچه گانه کنم بازم از راهنمایی هاتون ممنون همتون درست می گید گفتم که خودم هم به این نتیجه رسیدم که یه جوری سر صحبت رو باز کنم وهم خودم را از این وضعیت نجات بدم هم اون بدبختو به قول یه دوست عزیز همه چی رو روشن کنم لا اقل اینطوری عادی تره اما اینو هم گفتم که راهشو نمی دونم حتی از بهترین موقیت ها هم نتونستم استفاده کنم اول به خاطر این که غرورم واعتقاداتم اجازه نمی ده برم جلو و با یه چیز مسخره بخوام سر صحبت رو باز کنم دوم این که متاسفانه رفتار عجیب اون که توی این چند هفته پیش گرفته نمی ذارهشاید اگر چند هفته ی پیش بود خیلی راحت این کارو می کردم ولی اخه شما بگید الان که تا می دونه برگشتم یا احتمال می ده چشم بهش بیوفته عین این دخترای چهار ده ساله ی افتاب مهتاب ندیه چشاشو زمین می ندازه و خودشو مشغول می کنه من چه طوری این کارو بکنم؟؟؟؟؟؟؟
اقای Usual Suspec دختر ها توی نشون دادن احساساشون خیلی صادق تر از پسرهان اگر واقعا اینطوریه که شما می گید دلیلش واضحه یکم شبیه موضوع منه روزای اول دخترا خیلی دور و ور هم کلاسی من می گشتن اما به مرور همه حوصلشون سر رفت و رفتن سراغ یکی دیگه!اگر هنوز با رفتار شما نظرش عوض نشده لابد دختر خوبیه و اهل جلف بازی وسبک سری نیست فقط اگر کلنجار رفتنتون به این نتیجه رسید که برین جلو مواظب باشید بی گدار به اب نزنید و همین طور که تا حالا بودید سنگین عمل کنید!

عزیزم من قبلا مثل شما بودمږدقیقا مثل شما
یه روز به خودم ګفتم برم جلو و ازش یه سوال درسی کنم و بعد منتۍر بمونم قدم بعدی رو اون بذاره
این کارو کردم و دو هفته بعد از اونم بهش فکر کردم اما اون بازم جلو نیومد
منم دیګه فراموشش کردم
اما الان نادم هستم از اینکه من قدم اول رو ګذاشتم احساس میکنم غرورمو شکست
اما انګار روی آتیش آب ریختن

سلام
ما رو از حالت با خبر کن
در مورد من که گفتم موردم شبیه شما بود دیگه همه چی تموم شد آخه هم اون هم من ترم آخریم. 3 روز پیش آخرین روز دانشگامون بود. بازم فقط نگام کرد و چیزی نگفت . بچه ها میگفتن دیگه امروز بهت پیشنهاد میده اما نداد.فراموشش کرده بودم تقریبا اما یه کوچولو هنوز منتظرش بودم اما دیگه تموم شد

نسرين جون واقعا برات ناراحت شدم يعني دلم براي خودمم ترسيد آخه منم يه همچين مشكلي دارم ميبينيد انگار هممون يه مشكل داريم!!!
.
.
عزيزم ميخوام مورد خودمو برات بگم شايد بهت كمك كنه. من ترم سه هستم و يه همچين مسئله اي دارم با اختلاف اينكه ما با هم خيلي راحت تريم و با هم حرف ميزنيم ...به هم جزوه ميديم ...با هم شوخي ميكنيم(كاراي كه واقعا در مقابل هيچ كدوم از همكلاسيياي ديگمون نميكنيم من با هيچ پسر ديگه اي حرف نميزنم اونم با هيچ دختر ديگه اي حرف نميزنه) خلاصه راحت تر از اوني هستيم كه شما ها با هم هستين. اونم خيلي خوشگله طوري كه همه دخترا روزاي اول همش دور و ور اون بودن و از اون حرف ميزنن. تو قيافت در حد قيافه ي اونه اما من نه (البته از من بهتر دختر تو كلاسمون پيدا نميكني!)زشت نيستم خيليا بهم ميگن قيافم خوبه اما اينو خودمم ميدونم كه به پاي اون نميرسم. به هر حال ما هم با همين نگاه هاي معني دار شروع كرديم اولش اينجوريه شايد واقعا اون اوايل درك درستي نداشتيم كاراي تابلو زياد ميكرديم اما الان خيلي منطقي تر شديم زمان همه چيزو حل كرد اما ميخوام يه چيزي بهت بگم اشتباهي كه من كردم تو نكن. طرف من كاملا مطمئنه كه من دوسش دارم. چون در مقابل تمام رفتاراي اون من يه واكنشي داشتم. اون اگه يه قدم جلو اومده منم اگه يه قدم جلو نرفته باشم حداقل مطمئنم كه عقب نرفتم. اوايل درگير احساسات بودم اما الان به اين فكر ميكنم كه اگه بعد چهار سال هيچ اتفاقي نيفتاد چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(البته يكي دو بار يه چيزايي سر بسته گفته ولي واقعا تا رسمي نشه همش باد هواست)
به اين مسئله فكر كن احتمال بده كه شايد واقعا دوست نداره يكي ديگه از همكلاسيام با هزار تا اميد اومده بود جلو اما از من جواب رد شنيد بعدها از همين همكلاسيم كه باهاش صميميم شنيدم كه گفته من از فلان رفتارش فكر كردم كه اون از من خوشش مياد ولي واقعا من رفتارم عادي بود شايد رفتاراش با تو عادي باشه و چون تو بهش علاقه داري روش حساس شدي بي گدار به آب نزن
برات آرزوي موفقيت ميكنم
_____________________________________________
هرگز عشق را گدايي نكنيد معمولا چيز با ارزشي به گدا نميدهند

تشکر از خانم صدف...

سلام دوستان گل من
نسرین جون واقعا متاسفم خب بعضی ها نمی دونن چی می خوان و اگر بدونن راهشو بلد نیستن:302:صدف خانم مرسی از راهنماییت گلم ولی عزیزم من واقعا به این اقا علاقه ندارم توی نوشته ها مم برای اینکه دوستانو متوجه وضعیتم وسوالم بکنم مجبور شدم به چیزایی اشاره کنم که شاید گمراهشون کرد خب الان به کمک شما ها تازه به جای اصلی رسیدیم واون هم این رفتار بعضی از پسر هاست !!!!!!!!می دونم که توی دانشگاه خیلی هاتون مشکل منو دارید وحتی سوال منو می دونید راستش من تازه فهمیدم این رفتار فقط مخصوص هم کلاسی من نیست و رفتار خیلی از پسرهاست!واین یعنی دوباره اون سوال که هیچ کدومتون بهش اشاره نکردید توی ذهنم قوت گرفت:302:راستش این روزا حالم خیلی گرفتست می دونید من زن پسر عمه ی ماما نمو خیلی دوست دارم اونم چون دختر نداره منو!از بچگی رابطمون خیلی خوب بود خییییییییییییلی نزدیک بود از قضا این خانوم دوتا پسر داره که به ترتیب 6سال و 3 سال از من بزرگترن منو و پسر کوچیکش یه رابطه ی صمیمی وعادی داشتیم اما با پسر بزرگش که بی نهایت به خودش شبیه ومن همیشه دوستش داشتم(البته مثل برادر)نه !خلاصه چند روز پیش توی مهمونی عمم هم دیگرو دیدیم باورتون نمی شه بچه ها با خشرویی تمام اومد و با خانوادم سلام و احوال پرسی کرد ولی انگار منو نمی دید اصلا انگار نه انگار که من اونجا وجود دارم و باید بهم سلام کنه از سمت راست شروع کرد نوبت من که رسید اصلا نگاهمم نکرد و با مادر بزرگم که کنار دستم بود گرم گرفت!:302:اخر سر هم که با همه حال و احوالش تموم شد از بس من نگاهش کردم و منتظر شدم وباهاش گرم احوال پرسی کردم جوابمو داد و مثل خودم باهام رفتار کرد!یه بارم که بازن داییم داشتیم از کنارش رد می شدیدیم رومو برگردوندم سمتش اما اون بدون توجه به من تا وقتی رد شیم بهزن داییم نگاه می کرد!
این بار اولش نبود که با من این رفتارو می کنه اما من به خاطر انکه همیشه دوسش داشتم و به حریمش احترام می ذاشتم وبا اینکه خیلی ناراحت می شدم اما به دل نمی گرفتم الا ای حال رفتیم خونه و داشتم به مامانم شکایتشو می کردم که به سادگیم خندید:54:ودرحالی که داشت مسخرم می کرد گفت فکر می کنی حواسش نیست خودم دیدم که از اونطرف ستون وایساده بود داشت نگات می کرد اونقدر این کارشم تابلو بود که من مامانو صدا کردم و بهش نشونش دادم(مامان بزرگمو می گفت کلی با هم خندیده بودند اونوقت من احمق)مامان گفت که با ترس این کا رو کرد اخرم طاقت نیاورد حواسشم به هیجا نبود بچه ها من باورم نمی شد حالم از خودم بهم خورد هم از خودم هم از اون و هم کلاسیم و اینجور رفتارا من واقعا نمی دونم بعضی از پسرا چه فکری می کنن و چه هدفی دارن خب اگه مردی چرا قایم موشک بازی در می اری خب مثل ادم رفتار کن باور کنید هنوز داره وجودم می سوزه چقدر از رفتارش همیشه خجالت می کشیدم!منو بگو که می ذاشتم به حساب سر به زیریش:47:

خب ببخشید سرتونو درد اوردم اما در مورد اقای هم کلاسیم این هفته که اعصابم سر همین موضوع خورد بود از همشون بدم اومده بود اما از اونجا که کارای دنیا برعکسه مجبور شدم ازش یه سوال بپرسم پشتم نشسته بود وقتی ازش پرسیدم حسابی دست پاچه شد اما هرجوری بود جوابمو داد شماره ی صفحه جزورو می خواستم مثل احمقا با صدایی که از ته چاه در می اومد گفت سه تازه انگار من کر ولالم با دستم نشون داد.منم بلافاصله برگشتم بین دوکلاس با دوستم رفتم خرید سر کلاس همش جلو رو نگاه می کرد و مدام به سمت جلو متمایل می شد اونقدر که هم دوستم متوجه شد وصداش در اومد د هم استاد چپ چپ نگاه کرد وخندید زنگ اخرم کلی به دوستم سفارش کردم که حواسش به کیسه خریدم باشه چون حواس من حسابی پرت بود و می دونستم جاش می ذارم برای همین سپردمش به اون که از بخت بدم اونم یادش رفت از کلاس رفتیم بیرون دم در بودیم که از یکی جزوه بگیریم که اقا پشتمون اومدن وبعدم درحالی که معلوم بود کلی با خودش کلنجار رفته بهم گفت ببخشید کیسه ی تو کلاس مال شماست؟؟؟؟!!من داشتم عین ادم تشکر می کردم که ببخشید عین بز سرش رو انداخت پایین رفت این پسره دیوانست.........موقع رفتنم یا پشت ما بود یا جلو اخر ما مسیرمونو کج کردیم!به خدا من دیگه دارم دیونه می شم این به جهنم باز غریبست اخه ادم از خودی وفامیل دیگه انتظار نداره اونم از کسی که انقدر با مادرش وخانوادش نزدیکه واز بچکی باهاش بوده خیلی زور داره به خدا من نمی دونم پس این پسرای تالار کجان؟؟؟؟؟یا مشاورش میشه لطف کنید یکتون قشنگ توضیح بده که این رفتارای عجیب و غریب برای چیه و چه معنی می ده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مثلا می خوان بگن اصلا به من توجه ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اه زشته به خدا من دیگه موندم ببینم نکنه دلیل این رفتار مال قیافه و تیپ و اینجور حرفاست؟ واز روی غرورشون؟من که دیگه موندم به خدا.