-
اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
دوستان ،همين بس كه بگم من در حال جدايي از عشقم هستم ، اين جدايي به نفع هردومونه !
ولي من دارم آسيب ميبينم ،تحملم كم شده... از تنهايي خسته شدم ،هيچ همدمي ندارم كه باهاش دردو دل كنم و سبك شم
دوستاني كه تجربه ي جدايي از عشقشون رو دارن ، حال من رو درك ميكنن
خواهش ميكنم كمكم كنين كه بتونم تحمل كنم
خيلي خستم ، در جدال بين عقل و دلم ،عقلم پيروز شد ولي به اين دل شكسته ، زخمي نشسته كه داره شديدا آزارم ميده
كاش ميتونستين با حرفاتون آرومم كنين
خيلي به همدردي نياز دارم
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
دوستان دارم داغون ميشم
با تمام وجودم دوستش داشتم ولي ديگه ادامه دادن محاله
دوستاني كه از عشقشون جدا شدن كمكم كنن ،بگن چه طوري اين كارو كردن ؟ چيكار كنم كه دوباره برنگردم
اشكهام روونه
بگين چيكار كنم؟
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سلام رویای گرامی :
راستش من تا حالا عاشق نشدم . اما تا جاییکه بتونم سعی میکنم راهنمایی کنم .
شما خودت توی این تالار خیلی ها را راهنمایی کردی . و من هم شاهد خیلی توصیه ها و راهنمایی های خوب شما در این تالار بودم . حالا وقتشه از دانسته های خودت برای خودت استفاده کنی . اول سعی کن کمی آروم تر بشی . میدونم سخته ولی بهتره این کار را بکنی . اگر دوست نزدیک یا خواهر داری که میتونی باهاشون حرف بزنی حرف بزن . اگر نه همینجا تایپ کن . یک نکته دیگه هم اینکه سعی کن بیکار نمونی حتی اگر کاری نداری یک کار یا سرگرمی برای خودت دست و پا کن تا این روزهای سخت بگذره . بعدش هم چرا فکر میکنی تنهایی . انگار فراموش کردی که خدایی داره که همیشه به حرفهات گوش میده و بیش از هر کس دیگری دوستت داره .کار خوبی میکنی به حرف عقلت گوش میدی . شاید الان کمی برات سخت باشه ولی از تباه شدن زندگی و آیندت جلوگیری میکنه .
موفق باشی
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
digitalman گرامي ، ممنون از اينكه پاسخم رو دادين
ميدونم كه خدا رو دارم و اون باهامه ،ولي نميدونم با بغض توي گلوم چيكار كنم ؟ اينجوري بايد 24 ساعته پيش سجاده و چادر نمازم باشم ،چون تا ازشون دور ميشم ، دوباره غم و غصه هام ميان سراغم . زندگيم برام سوت و كور شده ،آخه چه سرگرمي اي ؟ موقع امتحانات نزديكه ، جزوه رو ميزارم جلوم تا بشينم درس بخونم ، ولي نميتونم ، ساعتي دو سه بار موبايلم رو چك ميكنم شايد يه معجزه اي بشه و ...
خودمم نميدونم دنبال چي هستم ؟ عقلم ميگه نه ! دلم ميگه آره ولي همين آره ي دلمم با ترديده!!!
همش اميد دارم كه يه معجزه بشه ،البته چه معجزه اي نميدونم !!!
نميدونم چه دعايي كنم ؟ دعا كنم كه مهر اون از دلم بره بيرون ؟ ولي آخه دلم نمياد كه همچين دعايي كنم .
دعا كنم كه پيشش برگردم ؟ آخه دوباره روز از نو ، روزي از نو
يه جورايي دلم راضي نميشه كه تمومش كنم ، ميدونم داره اشتباه ميكنه ،ولي سخته كه بخوام جلوشو بگيرم!
نه درست ميتونم درس بخونم ، نه زندگيم ديگه زندگيه !!!
دست و دلم به هيچ كاري نميره
يه جورايي شادي توي زندگيم مرده !
ميدونين ؟ اين وسط من خيلي تحقير شدم ... خيلي هم عذاب كشيدم ... البته جدايي از جانب من صورت گرفته !!
شيطونه ميگه برم با يكي ديگه رابطه برقرار كنم تا شايد عشقم رو فراموش كنم ولي دو مشكل وجود داره :
1) اصلا نميتونم به خودم اجازه ي همچين كاري رو بدم ، چون من اون رو واقعا دوست دارم و دلم به هيچ وجه راضي نيست كه با كسي ديگه ...
2) ميدونم كه اين راه شايد يه راه حل موقتي باشه و راه حل اشتباهي هستش و يه جورايي از چلاه درآمدن و در چاه افتادنه !! چون در اين زمان كه من دل شكسته ام ، شايد زود وابسته ي يك نفر ديگه بشم و حالا ...بيار و باقالي بار كن ! ديگه اين يكي رو چه جوري بايد درست كنم ؟
خيلي سخته
سر درگمم ، يه جورايي اگه ميخوام تمومش كنم ، بايد سعي كنم كه هيچ رابطه اي نباشه ! ولي نميدونم چرا همش منتظرم كه بهم زنگ بزنه !! اينجوري به نظرم اصلا به هيچ جايي نميرسم
ببخشيد ولي مغزم قفل كرده ، نميدونم بايد چيكار كنم ؟؟
واي واي ... بسوزه پدر عاشقي ، اميدوارم هيچ وقت عاشق نشين.....
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
فقط دلم ميخواد برم تو اتاقم و بلند بلند گريه كنم ، خسته شدم از بس كه توي سكوت و خفقان گريه كردم
دلم ميخواد داد بزنم ،خدا رو صدا بزنم ، ببخشيد ( فكر نكنين ديوونه شدما!!!) ولي دلم ميخواد خودمو بزنم ، موهامو بكشم ،وسايل اتاقمو داغون كنم ، ميخوام فريادي بزنم كه اونم صدامو بشنوه
بغضم گلومو خشك كرده ، از شدت عصبانيت معده درد گرفتم . هيچ كس من رو درك نميكنه !!
خدايا!!!!!!!!!
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رویا جان این حالتهای شما کاملا طبیعیه روزهای اوله و خیلی سخت بهت میگذره . خودت هم تو این تاپیک کسانی را دیدی که روزهای اول چقدر مشکل داشتند ولی بعدا باهاش کنار اومدن از وابستگی بیرون اومدن و حتی خیلی هم راضی بودن . توی این سن و سال تنهایی سخته . برای شما که به تنهایی عادت نداری و قبلا با کسی بودی و کسی را داشتی سخت تره ولی دونکته هست : یک اینکه سخته ولی قابل تحمله و دو اینکه سخته ولی کار درست همینه .
در مورد پیدا کردن یکی دیگه هم خودت مشکلاتش را به خوبی بیان کردی . خواهر من توی این رابطه ها دنبال چی هستی ؟ واقعا اینطور روابط به شما چی میده ؟ واقعا حیف شماست که عمرتو اینطوری هدر بدی .
یکی از دوستان قبلا یک مشکلی داشت و اومد اینجا مطرح کرد و بعد که خلاص شد اومد گفت میخوام دنبال یک رابطه جدید باشم و آقای سنگتراشان هم در پاسخ به ایشون این پست را زدند .
نقل قول:
سلام roz_zard
رابطه جدید؟
چطوری؟
مثل اینكه تجربه ای كه كسب كردی كافی نبوده؟!
شاید باید محكم تر سرت به سنگ بخوره تا متوجه بشوی مسیری كه می روی تو را به آنچه می خواهی نمی رسونه
ببین تو در این سن باید انرژیت را روی مسائل خاص خود بگذاری و زمینه های مراحل بعدی زندگیت را مثل ازدواج فراهم كنی.
اما اگر تصور می كنی معیارها و شرایط ازدواج را داری باید كاملا رسمی اقدام كنی و نسبت به شناخت همسر آینده ات در یك بستر رسمی اقدام كنی.
اما اگر بدون هدف مشخص و آن هم پس از یك شكست عاطفی و از روی نیازهای احساسی خود را درگیر هر رابطه بی سرانجام كنی ، این بار معلوم نیست جان سالم از مهلكه بدر ببری. مواظب باش!!!!!
امیدوارم بتونی این مشکل را اول کنترل و بعد کاملا حلش کنی .
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
دوست عزيز
خودمم مشكلات اين كار رو ميدونم و گفتم كه قصد ندارم كه رابطه ي جديدي رو شروع كنم و دوتا دليل هم براش آوردم
ولي مشكلات خيلي به من فشار آورده ! يه جورايي توي شوك هستم ! يه جورايي از همه ي مردها بدم مياد حتي بابام !
اگه كسي صدايي دربياره ،مثلا به عنوان مثال كنارم خيار بخوره !دلم ميخواد برم خفه اش كنم ،
همچين ببخشيد مثل ... چيزي ميخورن و بي غمن كه از روي همين بي غم بودنشون زجرم ميدن ... آخ آخ معده ام هم كه ديگه وضعش افتضاحه ، دردش داره ديوونم ميكنه!
كلي خودم رو كنترل ميكنم كه به ديگران كاري نداشته باشم ولي نميشه ، چهره ام آرومه ، خيلي آروم ولي درونم طوفانه دائما با مامان بابام دعوام ميشه ! سر چي ؟ بهشون ميگم كنار من غذا نخورين ، هيچكي نبايد با صداي بلند توي خونه صحبت كنه ، اگه صداشون رو بلند كنن ، حتي براي دادشم ، من نا خود آگاه دادم بلند ميشه !
توي جمع گوشه گيري ميكنم ،هي ميگن بيا برقص !! اي بابا دلتون خوشه ! ميگن خاله ي بچه اي ، پس چرا توي جشنش نميرقصي و گوشه گيري ميكني ؟ اونوقت اونقدر اصرار ميكنن تا آدم يه جورديگه جوابشون رو بده !!! بابا چيكارم دارين ؟ اصلا انگار اين مردم توي زندگيشون هيچ غمي نداشتن!!
درد من خيليه ، يكي دوتا نيست ، بد تر از همه اينه كه با خواهرم نميتونم صحبت كنم ، اون الان درگير كاراي خودشه ، تازه هرچي بگم ، فرداش صاف ميذاره كف دست مامانم ! حوصله ي اونا رو ديگه ندارم...
فقط همين سايت رو دارم ،دوستانم هم هيچ تجربه اي ندارن كه كمكم كنن و از طرف ديگه دلم نميخواد رازم رو بدونن
فقط همين سايت رو دارم
همين
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
خوب این خیلی خوبه که شما با این حال بد و ناراحتی زیاد میتونید فکر کنید و خودتون میدونید که چه کاری بهتره .
گفتید که فقط همین سایت را داری ( بعد از خدا )
همین سایت هم کم جایی نیست شما در همین سایت دوستان زیادی دارید که میتونن کمکتون کنند . این سایت نه فقط برای شما بلکه برای خیلی ها بهترین جا برای حرف زدن درد و دل کردن و راهنمایی خواستن است .
این را هم فراموش نکنید که این حالات طبیعی هستند . شما انسان هستید سنگ که نیستید . اما زمان به حل مشکل شما خیلی کمک میکند .
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
مشكل اصلي من اينه كه ميترسم كه با زجر و بدبختي سعي كنم كه فراموشش كنم ولي دوباره با يك تلفن ، همه چيز بر باد بره
آخه اين دله !! يه كسي رو دوست داره كه اصلا نميتونه كه ازش متنفر باشه ....
حالا فرض كنين بعد از يك مدت معشوقش بياد سراغش ، دوباره همه چيز از اول ...
واي ...
ميدونين ؟ اين بد تر از مرگ عزيزانه(زبانم لال) . خدايي نكرده ، اگه يك عزيزي از دست بره ، دل ميدونه كه ديگه اون هيچ موقع برنميگرده و راحت تر رام ميشه
ولي در اين مورد ، امكان برگشت هست ... واسه اين دلم اذيتم ميكنه ...
اي كاش دل نداشتم
كاش اين اميد هم نا اميد ميشد !!!
تا زماني كه اين دلم اميد داره ! فراموش كردن يه جورايي برگشت پذير ميشه
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
شاید برای بعضی ها این موضوع مصداق داشته باشه ولی برای شما من فکر نمیکنم اینطور باشه . شما الان در وضعیت بحرانی هستید با اینحال تصمیمتون را گرفتید . اگر این شرایط بحرانی ( که بنظر من طولانی هم نخواهد بود ) پشت سر بزارید دیگه میتونید خیلی راحت تر و محکم تر تصمیم بگیرید . در اون شرایط ؛ که تجربه شما بیشتر شده و بر احساسات هم غلبه کردید فکر نمیکنم اون فرد بتونه با احساسات شما بازی کنه .
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رویای عزیز درود
این تجربه بسیار تلخیه که خیلی از ما داشتیم. من در لحظه جدایی از عزیزترینم به مرز بی باوری و بی اعتقادی(حتی به خدا) رسیدم.خیلی دردناک بود تا فاصله گرفتم .تجاربم رو بهت می گم. برای حل این مشکلی که باهاش درگیر هستی بهترین کار اینه که اول باور کنی که اون دیگه نباید در زندگی تو باشه. کنار هم که بچینی به این باور می رسی. این اولین چیزیه که باید بوجود بیاد. رویا معمولا اون در کجاها می تونه با تو تماس داشته باشه! یخورده فکر کن. همه مسیرهای ارتباطی اون با خودت رو قطع کن. ببین من به عنوان کسی که این تجربه رو داشتم ازت خواهش می کنم فقط خودت رو در این شرایط یک موجود خنثی فرض کن و حرفهای دیگرانی که می خوان از بحران نجاتت بدن رو بدون مقاومت گوش کن.
دوست داشتن واژه ای مختص یک فرد نیست. این احساس همواره می تونه بوجود بیاد. برای اشخاصی عاطفی مثل تو سخت بوجود میاد ولی سخت هم از دست می ره. مطمئن باش تولیاقت قدرت و توان این رو داری و اصولا باید بتونی یکی دیگه رو دوست داشته باشی. کسی که اینقدر دلهره از بود ونبودش وجود نداشته باشه. کسی که نشون می ده بهت اون هم در نبودت پر از دلتنگیه و این رو برای همیشه عمر بهت نشون می ده.
اگر خودت بخوای مسیر ارتباطت رو قطع کنی اون هیچ وقت دیگه در مسیرت نخواهد بود و این دغدغه ها پیش نمیومد.ببین یکی از دوستان سایت هم همچین مشکلی داشت. باور کن به یقین می گم قصد خودکشی داشت ولی الان مشکلش تا حدودی مرتفع شده. فقط ازش خواسته شد که ارتباطش رو با اون پسر به صورت تلفنی و... قطع کنه. اگر سوالی داشتی از طریق پیغام خصوصی در خدمتت هستم.
به خدا دست بیاویز او دستانت را گرم میگیرد و هرگز رها نمی کند.
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
نقل قول:
نوشته اصلی توسط roya.b
مشكل اصلي من اينه كه ميترسم كه با زجر و بدبختي سعي كنم كه فراموشش كنم ولي دوباره با يك تلفن ، همه چيز بر باد بره
آخه اين دله !! يه كسي رو دوست داره كه اصلا نميتونه كه ازش متنفر باشه ....
حالا فرض كنين بعد از يك مدت معشوقش بياد سراغش ، دوباره همه چيز از اول ...
واي ...
ميدونين ؟ اين بد تر از مرگ عزيزانه(زبانم لال) . خدايي نكرده ، اگه يك عزيزي از دست بره ، دل ميدونه كه ديگه اون هيچ موقع برنميگرده و راحت تر رام ميشه
ولي در اين مورد ، امكان برگشت هست ... واسه اين دلم اذيتم ميكنه ...
اي كاش دل نداشتم
كاش اين اميد هم نا اميد ميشد !!!
تا زماني كه اين دلم اميد داره ! فراموش كردن يه جورايي برگشت پذير ميشه
رویا عزیز دلم
این دل میتونه نابودت کنه تکلیفتو باهاش روشن کن
اگه همه دوستان بیان اینجا و سعی در کمکت کنن ولی شما یک اس ام اس امیدوار کننده از ایشون به دستت برسه اونوقت روز از نو روزی از نو
ابتدا باید از خودت شروع کنی
ایا اینجا فقط اون اقا هست که تصمیم میگیره و چون اون رفته تو اینجایی
اگه اون بیاد تو دوباره همه چیو شروع میکنی و حاضری این روزای تلخ رو فراموش کنی
ببخش که اینارو گفتم ولی تا واقعا با خودت کنار نیای همه این صحبتا بیفایده است
فقط این رو بدون که حتما قرار نیست از کسی متنفر باشیم تا فراموشش منیم
گاهی مصلحت و قسمت اینه که فراموش باید کرد
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رویای عزیز
سلام
عزیزم
تو دوباره سراغش میری. این را مطمئن باش.
وقتی دیدیش چه برخوردی باهاش داری؟
آیا دلت میاد باهاش سرد و خشن برخورد کنی؟
یا... دوباره میبخشیش و همه چیز را فراموش میکنی...
با خودت کنار بیا. سعی کن خصوصیات خوب بدش را با هم ببینی. واقع بین باش. ببین این آدم لباقتت را داره؟..:160:
عزیزم تو ارزشت بالاتر از این هاست. خودت را این قدر اذیت نکن. تو حداقل 4 ماه زمان لازم داری تا بتونی با این جریان کنار بیای.(این زمان را من نمیگم... تو یک کتاب روانشناسی خوندم... در مورد خودم هم صدق کرد....)
برای من که 2 ماه اولش خیلی سخت بود. حالم بدتر از تو بود. مرتب بدی هاش را به خودم گوش زد میکردم ، شاید راحت تر فراموشش کنم. ولی این دل گوشش به این حرف ها نبود ... می گفت خوب دوستش دارم...:47:
هنوزم وقتی میبینمش دوستش دارم...ولی دیگه اون هیجان را بهش ندارم...
مطمئن باش که میتونی، اگر خودت بخواهی...رویاهای تو ارزش این را دارد ، که براش بجنگی وتلاش کنی.:72:
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رویا جان خیلی ناراحت شدم که تو اینقدر غمگینی . من تا الان از عشقم جدا نشدم و نمی دونم که چه طور راهنمایت کنم ولی با اینکه ندیدمت خیلی دوست دارم و احساس میکنم که دختر پاک و مهربانی هستی مخصوصا با دیدن عکس آواتورت حس مکنم که دختر خیلی احساساتی و ملوس هستی .دوست ندارم تو رو غمگین بیبینم امیدوارم که زودتر از این احساس که الان دچارش شدی رها بشی
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
دوستان ممنون از راهنمايي هاتون
ميدونين ؟ تصميم به جدايي از سمت من بوده ، يه جورايي توي اخلاق و رفتارش ديدم كه انگار زندگي با من براش(درآينده) دردسر ساز ميشه و خودش هم روش نميشه كه بهم بگه ، منم گفتم كه حالا كه اون روش نميشه ، من خودم اقدام ميكنم !
ازش جدا شدم تا هم اون راحت به كارهاش برسه و هم من بدبخت نشم ...
ولي اون انگار نه انگار كه من از جدايي حرف ميزنم ، اصلا جدي نميگيره ! همش ميگه : دختر اين حرفها چيه كه ميزني ؟ يا اصلا انگار كه حرفم رو نشنيده !!
اصلا دلش نميخواد راجع به جدايي صحبت كنه ، البته آخرين باري كه راجع به جدايي باهاش حرف زدم ، ديروز بود كه از اون موقع تا الان ديگه هيچ ارتباطي نداريم ، جواب اون فقط سكوت بود...
بهم گفت بيا ببينيم همو و در موردش صحبت كنيم ولي من قبول نكردم ( نميدونم كارم درست بوده يا نه ؟ ) انگار يه جورايي ميدونستم كه چي ميخواد بهم بگه و به همين خاطر ترجيح دادم كه نبينمش ، تا راحت تر ازش جدا شم
اگه دوتايي تصميم به جدايي ميگرفتيم خيلي بهتر از اين بود كه من تكي اين تصميم رو بگيرم ! گاهي به خودم ميگم نكنه من با فكر هاي الكي موجب شدم كه عشقم رو از دست بدم ؟ چرا بهش فرصت ندادم كه از خودش دفاع كنه و حرف بزنه ؟ شايد اگه بهش فرصت حرف زدن ميزدم همه ي سو تفاهم ها حل ميشد !!!
ولي وقتي خودش هم به ديدن هم اصرار نكرد !من چرا بايد بسوزم؟؟
شايد ما به هم ميرسيديم و به صورت نسبي خوشبخت ميشديم ولي ميدونم كه اگه اون با يه دختر ديگه ازدواج كنه خوشبختي اش خيلي بيشتر از زماني هستش كه با من ازدواج كنه ! چون ازدواج با من مشكلات زيادي داشت.....
اي كاش اينقدر زود ، اسير دلم نميشدم و با بچه بازيهام ،خودم و اون رو توي دردسر نمينداختم!!
ولي حالا بايد تقاص پس بدم ...
امروز حالم خيلي بهتر شده ،آروم شدم.
خدايا بهم كمك كن تا بهترين كار را انجام بدم
اگه راه حلي دارين ،بگين ، حتما كمكم ميكنه
باز هم از همه ي شما دوستان ممنونم
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سورنا آرمان گرامي ممنون از پيشنهاد ارزنده تون
كاترين جان ، داستان زندگي شما هم شبيه مال منه ولي شرايط من از شرايط شما كمي بهتره يعني طرفم معتاد نيست و ... يه جورايي حس ميكنم كه شما آينده ي مني ، يعني سرنوشت من هم قراره كه مثل سرنوشت شما بشه !!
ساده بگم عزيز ، ميفهمم كه چي ميگين ، سعي ميكنم كه بيشتر فكر كنم و با خودم كنار بيام
بالتكين جان ممنون از همدرديت ، اميدوارم كه هيچ موقع از عشقت جدا نشي !
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سلام بر دوست عزیز و گرامی رویا جان.
چقدر این جدای سخت و درد آوره... می فهم چی می کشی. اما شما بهترین کار را انجام دادید. تبریک می گویم و خوشحالم که با دید تازه ای به این مسله نگاه کردید و این خود جای مرحبا گفتن را دارد.
رویا جان شما خودتان در جریان مشکلات من بوده اید من هم دچار جنین عشقی شده بودم اما منطقی عمل کردم مانند شما..
اولش برام خیلی سخت بود ولی خیلی زود از این که فکرشو می کردم با ماجرا کنار اومدم...
می دانم این عشق هر چیزی که نداشته باشد"دلتنگی" زیادی را با خود داره.. من هنوز هم گرفتار این دلتنگی هستم.. اما این دلتنگی را دوست دارم چون با دلتنگی کنار اومدم میدونم دلتنگی عذاب آور اما بازم با این عذابش دوستش دارم.
فکر کنم بفهمی چی دارم میگم.
این کنک بودن و گیج بودن را دوست دارم چون سعی نکردم باهاش مقابله کنم بلکه سعی کردم در خودم حلش کنم و با این احساس کنار بی یام.
از صمیم قلب برایتان آرزوی بهترین ها را دارم. امیدوارم با احساس خود دوست شوی و بدانی این حس زیباترین حس دنیاست. موفق باشی.
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
واااااااااااااااای
تو آخرش کار دسته خودت میدیا!!!!!!:305:
بالاخره تصمیمتو بگیر دیگه! دوستان یه سر به تاپیک های رویا بزنید می فهمید من چی می گم. عزیزم شما عاشقی اونم در حد تیم ملی!
در نتیجه باید قدم به قدم بری جلو! ببین من اسم اون پسر رو میزارم به اسم خودم: مرتضی
1)اول باید بدونی که مرتضی نمی تونه مرد زندگیت باشه! اگه بود چرا جدایی؟ و اگه نبود راه الانتو ادامه بدی!
شماها مدت زیادی با هم بودین و باید توجه کنی که در این مدت چکارها باهم کردین یعنی دوستی ساده یا لمس داشتین یا حتی سکس! البته می دونم اهل سکس نیستی چون جواب هات اینو میگه!
اگه رابطتون مشکلی داره باید بستش بدی به بدی ها که زندگیتون رو در آینده مبدل به جهنم می کنه!نه اینکه بگی ما همو می خوایم و زیاد صمیمی شدیم!
2)از حرفات معلومه که قسمت شماره ی 1 رو انجام دادی و الان فکر می کنی اون مرد زندگیت نیست خب باید توجه کنی که اون هیچوقت و هیچوقت و هیچوقت تو زندگیت نمیاد چون تو اینو می خوای پس دلیلی نداره بهش فکر کنی چون کسی که در آینده وجود نداره یعنی الانم وجود نداره پس مرده! و تو نمی تونی به یه آدم مرده فکر کنی می تونی؟
من اساسا حوصله جواب نداشتم اما تو همیشه به من کمک کردی منم خواستم نظر بدم که تاپیکت بالا بیاد و دیگران بیشتر نظر بدن.
یاعلی:72:
-
1 فایل پیوست
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
از بس داستانت غمگینه اینو گذاشتم حالشو ببری!
:302:
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سلام رویا جان
مشکلی که امروز برای تو به وجود اومده 3ماه پیش برای من بوجود اومد و جالب اینجاست که شرایطمون خیلی شبیه هم هست . من هم اونو دوست داشتم ولی ادامه روابط اذیتم می کرد ، چند بار هم خودم قطع رابطه کردم و تا 1 ماه گاهی تا 3 ماه ارتباطی نداشتیم ولی با یک زنگ اون همه چی دوباره شروع می شد و من همه چی رو فراموش می کردم ولی این بار تصمیم جدی گرفتم و با قاطعیت باهاش برخورد کردم با اینکه دوسش داشتم ولی طوری باهاش برخورد کردم تا غرورشو بشکنم و از من بدش بیاد حتی متنفر بشه و کاری کردم که دیگه حتی خودمم به خاطر رفتارم روم نشه بهش زنگ بزنم . اون ازم متنفر شد ولی من تا همین چند وقت پیش هنوز عذاب می کشیده حتی کارم از شدت استرس و فشار عصبی به بیمارستان کشید و دچار افسردگی خفیف شدم ولی این بار تصمیمم رو گرفته بودم من با اون خوشبخت نمی شدم اگرچه اونم اصراری به ادامه رابطه نکرد ولی با کمک و لطف خدا الان راحتر با خودم کنار اومدم ودارم یه زندگی آروم و شاد رو برا خودم بوجود میارم. تو هم شمارتو عوض کن اونوقت دیگه منتظر زنگش نیستی هر چیزی که ممکنه دوباره باعث ارتباطتون بشه از بین ببر ، عزیزم زندگی من و تو ارزشش بیشتر از اینهاست که بابتش سلامتی و زندگیمونو بدیم اشکال از خودمون هست که اول عاشق میشیم بعد می شناسیم .
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
نقاب جان ممنونم از همدردي شما ، گفته هاي شما رو درك ميكنم و باور دارم ...البته من هنوز به اون حس نرسيدم كه دلتنگي هام برام شيرين بشه !! چون هنوز با دلتنگي هام كنار نيومدم !! چه خوبه كه براي شما همچين اتفاقي افتاده!!!
mke عزيز ، چندان متوجه حرفهات نشدم ، ولي اينكه ميگي شايد فكر كنم اون مرد زندگي نيست ... جواب اينه كه نه اينكه فكر كنم اون مرد زندگي نيست ، علت اينكه ميخوام ازش جدا بشم ، همونجور كه گفتم ، اينه كه ميخوام اون به كارهاش برسه و مزاحمش نشم چون اينجوري ما بايد از خيلي از آرزوهامون بگذريم و بايد كلي مشكلات رو تحمل كنيم تا شايد ( تازه اونم شايد ) به هم برسيم و در ضمن شايد اگه هر كدام از ما با كس ديگه ازدواج كنيم ،خوشبخت تر بشيم ....
farane جان ، آره درسته شايد از يه لحاظ ما شبيه هم باشيم ، ولي ...
دوستان ، براي آخرين بار باهاش صحبت كردم ، يعني خيلي اصرار كرد كه برم و حرفهاشو گوش بدم ،منم رفتم تا آخرين فرصت رو بهش بدم تا حرفهاشو بزنه ، با توجه به حرفهايي كه اون زد ، قرار شد كه ما رابطه مون رو به شدت كم كنيم ومعيار هاي هميدگه رو بسنجيم و ببينيم كه آيا واقعا ميتونيم كه از يك سري خواسته هامون به خاطر طرف مقابلمون بگذريم يا نه ؟؟؟!!! قرار شد رابطه مون رو كم كنيم تا وابستگيمون تا حدود زيادي از بين بره !!!و قرار شد تا حد امكان احساسات رو از بين ببريم ... تا حد اكثر تا سال آينده تكليفمون رو براي ازدواج و رضايتمندي خانواده ها و.... روشن كنيم.
تنها تا 1 سال ديگه همه چيز مشخص ميشه ... در انتهاي سال يا به صورت كامل از هم جدا ميشيم يا اينكه به هم ميرسيم ان شا الله
خيلي خوشحالم !!! از اين خوشحالم كه بلاخره عرفان به اون چيزي كه من ميخواستم رسيد ... به اين تفكر كه لزومي نداره كه هميشه رابطه اي بينمون وجود داشته باشه ...
از اواسط دوستيمون من ازش خواستم كه از هم جدا شيم و رابطمون رو قطع كنيم تا شرايط ازدواجش مهيا بشه ، و اون موقع اگه قسمت هم بوديم با هم ازدوج كنيم و اگر مهيا نشد كه هركسي بره پي سرنوشت خودش، ولي اون قبول نكرد!!!
الان خوشحالم كه اون اين حرف رو زد و اين رو از من خواست ... گفت كه نميخواد نه من و نه اون از نظر روحي و عاطفي ضربه بخوريم ... ازم خواست كه رابطه رو كم كنيم و با دوري هم كنار بيايم
بهم گفت نميتونم اين رو بپذيرم كه تو چندين سال به خاطر من صبر كني و همه ي شانس هاي خوبت رو براي ازدواج از دست بدي ولي آخر سر هم ما نصيب هم نشيم ، اونجوري بيشترين ضرر رو تو متحمل ميشي هم از لحاظ روحي و هم از لحاظ هاي ديگه !!! اگه همچين اتفاقي بيوفته من واقعا نميتونم خودم رو ببخشم ، تو تا همين الانشم خيلي از كارهاي من ضرر روحي كشيدي ديگه نميخوام باعث شم كه زندگي آينده ات رو از دست بدي و تورو متحمل ضرر روحي بزرگتري بكنم ...
بهم گفت اگه الان اگه سعي كنيم وابستگيمون رو كم كنيم خيلي بهتر از اينه كه چندين سال ديگه (اگه قسمت هم نباشيم ) از هم جدابشيم....
حتي اگه هيچ موقع به عرفان نرسم ... همين كه اون اينقدر به فكر من و به فكر روحيات من بود كه نخواست بيشتر از اين متحمل عذاب روحي بشم برام يك دنيا ارزش داره ، واسه اينكه ديگه به من نگفت كه نه باهام بمون و اصرار و خواهش نكرد و حرفهاي اميدوار كننده نزد كه من رو پيش خودش نگه داره .... خوشحالم كه خيلي منطقي جوانب كار رو سنجيد و به نظرم راه حل خوبي رو انتخاب كرده كه تا حد زيادي به نفع منه !!
بهم گفت كه من تورو تا به حال خيلي اذيت كردم و مديونتم ، ولي ديگه دوست ندارم كه تو آسيب بيبيني و واسه اين ميخوام توي اين يك ساله تمام تلاشم رو واسه رسيدن به تو انجام بدم ، اگه شد كه هيچ ولي اگر هم نشد ، حد اقلش اينه كه ما سعي كرديم توي اين يك سال رابطه رو به شدت كم كنيم و وابستگي رو از بين ببريم و جدايي برامون ( مخصوصا تو) خيلي ساده تر از اين ميشه كه به هم دل ببنديم و بعد از چندين سال پي ببريم كه قسمت هم نميشيم ... اون موقع هر دومون به مرز جنون ميرسيم !!!
رابطه ام رو با اون خيلي خيلي كم ميكنم ، احساساتم رو كنترل ميكنم و بنا رو بر جدايي ميذارم ... اگه خدا خواست و به هم رسيديم كه بهترين هديه ي دنيارو به من داده ولي اگر هم قسمت هم نبوديم و به هم نرسيديم ، با اين رويه اي كه من پيش گرفتم فكر نميكنم كه ضرر كنم
الان آرومم خيلي آروم
بچه ها دعا كنين كه هرچي به صلاحه همون بشه !!!
نظراتتون رو بگين دوستان
خوشحال ميشم كه بشنوم
و در ضمن اگه راه حلي واسه كاهش وابستگي دارين ، بگين ، قطعا كمكم ميكنه
باز هم از همه ي شما دوستان عزيزم ممنونم كه تنهام نميذارين
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
بسوزه پدر عشق و عاشقی! نه تبش تبه نه سردیش سردیه!!!
من اون تاپیک هایی رو که قبلا دادی و خوندم اصلا از عرفان(که من بهش گفتم مرتضی) خوشم نیومد! راستش الانم خوشم نمیاد ولی باید بگم واقعا تغییر کرده و الان میشه تا حدی روش حساب کرد(خیلی کم) اما میشه! امیدوارم همینطور ادامه بده!
یاعلی:72:
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
مرسي از نظرت mke
واي امروز چقدر دلم گرفته ، چقدر دلم براش تنگ شده ...
خالي يعني بي تو ، بي تو يعني خالي ، خالي يعني بي تو ، بي تو يعني خالي ............
خدايا خودت كمكم كن
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
کاش می شد این دلو کندو بجاش یه سنگ کوچلو گذاشت........ اما من اطمینان دارم اگه دلمون از سنگ هم بود با این دلتنگی ها و عذاب هایی که ما عاشقا می کشیم آب می شد........
به امید روزی که همه عاشقا به معشوقاشون برسن. الهی آمین
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سلام همدرد عزیز من
امروز دلم گرفته .......
دستایم لرزان است و وجودم خالی شده....
همدردم بیا با خودمان کنار بیاییم بیا ...
می گویند باید عاشق خدا بود ...برای عاشق خدا شدن باید ایمان کامل به او داشت... وبرای ایمان کامل به خدا داشتن باید کاملا به خدا اعتماد داشت...
پس عشق از اعتماد می اید
و ما بدون اعتماد پایمان را در وادی گذاشتیم که...
حالا دردمند از اشتباهی که خود کردیم از اعتمادی که نباید میشد از ...
از زمانی که گذشت... و دلی که شکست....
اما شاید این فرصتی باشد که خدا در اختیارت گذاشته که خود را پیدا کنی
شاید خدا میخواهد به تو بگوید رویای عزیزم من تو را با هدفی خلق کردم تو را برای مسئولیتی افریدم
من از خلقت تو هدفی داشتم ولی تو تمام زندگیت را در انسان دیگری خلاصه کردی...
تو خود را فراموش کردی ...
رویا جان از حرفهایم ناراحت نشو...
از فرصتت استفاده کن...
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
نقاب و كاترين جان ممنون از نظراتتون
ميدونين ،با رفتن عرفان حس ميكنم يك بعد (bod) از زندگيم كم شده ، يه جورايي انگار زندگيم شده دو بعدي ، بعد سومي كه به زندگيم حجم ميداد ، بعد ديگه اي كه زندگي مو تغير ميداد ، ديگه نيست
حس ميكنم زندگيم محدود شده !!!
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
نقاب جان بدون فقط كساني كه مثل من و شما و بقيه ي عاشقها اين حس رو تجربه كردن ، ميتونن حرفهاتون رو درك كنن،اگه عاشقي رو تجربه نكرده باشن،نميتونن متوجه بشن كه يك عاشق دل سوخته چي ميكشه!!!نميفهن تاپ تاپ كردن قلب توي سينه يعني چي ؟ نميدونن دلتنگي يعني چي ؟ .....
كاترين جان از حرفهات ناراحت نشدم عزيزم ، من هم سعي ميكنم كه اين وابستگي رو در خودم از بين ببرم ،ولي خودت هم تجربه كردي و ميدوني كه چقدر سخته !!! گاهي دوست داشتم كه با يك هيپنوتيزم يا با يك دارو ، كل جريان عشقو عاشقيمو فراموش كنم و برگردم به زندگي عادي خودم ، ولي باز هم وقتي ياد عرفان ميوفتم ، دلم نمياد كه همچين آرزويي كنم !!!
فقط ميخوام از وابستگي رها بشم ، نميخوام عشقم رو از دست بدم ،ميخوام وابستگيمو از دست بدم ....
اگه وابستگيم از بين بره ،ديگه از نبود عرفان زجر نميكشم ، بلكه فقط به اين ميرسم كه عرفان هر جا كه هست ،با هركسي كه هست سالم و سلامت باشه !!!
اين الان واسه من وابستگيه ،كه وقتي فكر ميكنم عرفان بعد از من با يكي ديگه عشقش رو تقسيم كنه ، اشك توي چشمام حلقه ميزنه و واقعا از اعماق وجودم ميسوزم و آه ميكشم،باور كن همين الانشم كه دارم اين حرف رو ميزنم گلوم تير ميكشه و خشك ميشه ،چون پشت اين حرف يه بغض خيلي بزرگ توي گلوم جمع ميشه كه حتي با بارون اشك هامم اين بغض خالي نميشه !!!
ولي اگه وابستگيم از بين بره و عشقم خالص بشه !! خالصانه ترين آرزوم ميشه آرزوي خوشبختي عرفان و آرزوي سلامتي اون در هر جا كه هست و با هركسي كه هست ، حتي اگه تا آخر عمرم نبينمش و ديگه صداشم نشنوم ....
خدايا خودت سميع و بصيري ، هرچي به صلاح بندته بذار همون بشه ولي نذار كه من اينقدر زجر بكشم ، كاري كن كه زودتر از اين وابستگي لعنتي راحت بشم .
آمين
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
دوست گلم رویا جان
میفهممت از همه لحاظ.چون موقعیتی مثل تو داشتم.
دوست من ما قبل از اینکه با کسی آشنا بشیم چی بودیم کی بودیم.خودمون بودیم.ما از هیچ لحاظی کم نداریم.
این لحظات خیلی سخته.درکت میکنم.ولی بسپار به خدا.
آفرین همون که خودت گفتی: (خدايا خودت سميع و بصيري ، هرچي به صلاح بندته بذار همون بشه )
دوست من ما خودمون خودمونو آزار میدیم ولی هر چی منطقی تر باشی راحتتر میتونی فکر کنی.وکمتر زجر بکشی.
خودتو مشغول کن.
منم مثل تو درسته خیلی ضربه روحی خوردم ولی در ازای اون خیلی محکم شدم و بازم خودمو دارم محکم تر میکنم.
تو هم میتونی.کافیه بخوای.درسته طول میکشه.ولی تو محکمی دوست خوبم،من میدونم.
سلامت وموفق باشی.
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
ممنون نيلوفر جان
آره اينكه ميگي محكم ميشيم رو راست ميگي !!! آدم هميشه با بلاهاي و مصيبت هايي كه به سرش مياد و تحمل اونها ، هم تجربه كسب ميكنه و هم روحش مقاوم تر ميشه !!!
من عشقم سر جاشه و هنوزم عرفان رو خيلي دوست دارم ولي با كم كردن رابطه كم كم داره وابستگيم به مرور كم ميشه !!! ولي عشقم سرجاشه !!
نميدونم اين راه درسته يا نه !!! ولي از يك دفعه جدا شدن خيلي بهتره و در ضمن در نهايتش شايد يه كم نور اميدي وجود داشته باشه....
يك دفعه قطع كامل وابستگي واسم كشنده است !!! ديوونه ميشم
ولي اينجوري كاملا دارم حس ميكنم كه وابستگيم داره كمتر ميشه ، ميخوام به مرور به اين وابستگي غلبه كنم
ممنونم از تو نيلوفر جان و همه ي دوستاي عزيزي كه به فكرم هستن
موفق باشين
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سلام رویا جون ..من هم در همین شرایط دارم سر می کنم...مخصوصا که فصل امتحاناتم هم هست...دارم دیوانه می شم...اگه بتونی ادی یاهو رو بدی با هم حرف بزنیم...شاید بتونیم نگرانی و ناراحتی هامونو تقصیم کنیم...آدی من در یاهو moslas_fari@yahoo.com
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رویا جون نمی خوای به من کمک کنی؟؟؟؟؟؟تو رو خدا یکی به من ایمیل بزنه...خیلی سوال دارم....خواهش می کنم کمکم کنید
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رويا جان
انتخاب درست وبه جايي داشتي. بدان كه اگر روي تصميم خود پا برجاباشي و به درست بودن اون يقيين داشته باشي مي تواني بهتر غم دوري و جدايي را تحمل كني. سختي اش چند ماه اول است. بعد كم كم نبودنش در زندگيت تبديل به عادت مي شود گر چه ممكن است گاهي جاي خالي او را حس كني اما اگر اينطور شد سريع نرو سراغش. بگذار بتواني عادت كني
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
mosalas جان بهت ايميل دادم
ببخشيد كه دير شد ....
دانه جان ممنونم ، دارم سعي ميكنم و تا حدي تونستم اين كار رو بكنم ( البته تا حدي ) ، وابستگيم داره كمتر ميشه
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رویا جان وقتی به این مشکلات بر میخوری و وقتی باهاشون مقابله میکنی برای محکم شدن خودت ،میتونی به ظرفیت خودت پی ببری.
اون وقته که میفهمی چقدر خدا بهت کمک میکنه که محکم بشی.:203::203::203:تو میتونی عزیزم.
دوست من تو هم با برداشتایی که از این موضوع داری میتونی درست ترین تصمیمو بگیری.:228:من نمیگم چی کار کن خودت میدونی درست ترین کار چیه.:228:
یه جا گفتی تنهایی!!!!!!!!!این حرفو نزن .اول از همه خدا رو داری وبعد خانوادت که سایشون بالاسرته و بعدم همه بچه های تالار همدردی.
نبینم بگی تنهایی.
تو هیچ وقت تنها نیستی.:72::72::72:
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
خودت با خودت باش و خودتو تنها نذار
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رویا جان کاملا درکت میکنم چون خودمم دقیقا حس و حال تورو دارم وبا گذشته 5 ماه هنوز نتونستم باهاش کنار بیام .
عزیزم خیلی تصمیم خوب و به جایی شما وعشقتون گرفتین اینجور واسه هر دوتون بهتره .پس تو هم همه چیزو به خدا واگذار کن که اگه خیرو صلاحتون باشه مطمئن باش به هم میرسین .سعی کن با شورو نشاط به کارات برسی . اگه بگی خدایا همه چیزو به تو واگذار میکنم ولی در عمل بشینی و به هیچ کاریت نرسی و بازم منتظره بنده خدا باشی یعنی عملا به خدا اعتماد نداری .رویا جان بیا همگی فقط به خدا توکل کنیم تو مسیر درستو پیدا کردی وبقیه راهو تو مسافر باشو خدا سکان دار.
موفق باشی گلم.
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
سلام دوستان
ميخواستم يه خبري رو بهتون بدم .
رابطه ي من و عرفان امروز به طور كامل تموم شد .
يه چيزي رو ميدونستم ولي امروز كاملا مطمئن شدم ، اينكه اون :
نه جرئت گفتن حقيقت رو داشت و نه توانايي و تحمل شنيدن حقيقت رو ، اونقدر ضعيف بود كه اصلا توانايي مواجه شدن با حقيقت رو نداشت !!!
يك آدم دورو و ضعيف كه فقط دروغ ميگفت و زماني ميتونست حقيقتي رو كه بهش ميگي تحمل كنه كه به نفعش باشه و چيز خوبي باشه !!!
واسم سخت بود كه فكر كنم ، كسي كه تمام زندگيم بود ، همچين آدميه ! ولي امروز كاملا مطمئن شدم !! شايد يه كم از گفتن حقيقت ترسش ريخته بود ولي امروز فهميدم كه تحمل نداره كه حقيقت رو بشنوه !!! حقيقتي رو كه خودش بهم گفته بود ، ولي وقتي من تحويل خودش دادم ، چيزي نشنيدم به جز توهين به خودم!!!
نميدونم چي بايد بگم ، فقط واسه خودم متاسفم كه بهترين سالهاي عمرم رو به پاش ريختم و عاشقانه و با صداقت دوستش داشتم ، غافل از اينكه اون ذره اي لياقت نداشت !!
متاسفم !واسه اينكه اميد واهي به درست شدنش داشتم !
متاسفم كه چرا اينهمه خودم رو گول زدم !!
متاسفم ، متاسفم ، متاسفم ، متاسفم .......
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
رویا جان
شکست مقدمه ای است برای پیروزی.
ببین از این رابطه چه تجربه هایی رو به دست آوردی؟؟
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
عزیزم من دیر تایپیکتو خوندم ولی به این فهمو شعورت تبریک میگم عزیزم بهترین تصمیمو گرفتی کار درستی کردی ولی یه نصیحت میکنم دیگه با هیچ کس ارتباط عاطفی پیدانکن چون معمولا بیشتر این نوع ارتباطات به همینجا که تو الان رسیدی ختم میشه و دوباره روز از نو روزی از نو ................میدونم برات خیلی سخته .
زجر هجری کشیده ام که مپرس ............
حالا برای از یاد بردنش بهترین راه تو جمع شلوغ بودن و وقت گذرونی و مهمونی رفتن و مهمونی دادن میدونم شاید حوصلشو نداشته باشی اما برو یواش یواش حوصلشم پیدا میکنی
(یا حق)
-
RE: اين دفعه بيشتر از هرزمان ديگه اي به كمكتون نياز دارم،غم جدايي
السلام یا رویا
احوالکت چطوره؟
حقته! چقد گفتم بیخیاله این پسره شو؟ از اون تاپیک اولت تا امروز من هوار کشیدم بابا این ... کرده! نمی گیری!
حالا اشکال نداره زندگی همینه دیگه! گهی ... پشتو گهی ... زین!
دعا کن دیگه سرت کلاه نره! چیزی که زیاده پسر!(جون خودم!!!) این نشد (بابا واستا خواستگار بیاد) یکی دیگه اونم نشد برو ...! دیگه دیگه.
فقط خودتو اذیت نکن اینوقتا رگ بیخیالی و همچنین پوست کلفتی خیلی موثره!
یاعلی:72: