همسرم فحاشي و حمله ميكنه بعد هم قهر
سلام و تشكر از سايت و مطالب خوبتون
من ٢٨ساله و خانه دار و همسرم ٣٣ساله و كارمند. بارها اختلاف داشتم و تو اين سايت مطرح كردم و با كوتاه امدن من تموم شده به ظاهر.
الان گرفتار يك سيكل شدم هميشه دعوا سره يه موضوع ساده (چه مقصر باشم چه نباشم)شروع بعد همسرم فحاشي به من و خانواده و حمله مي كنه( تازگي جاهاي رو ميزنه كه كبود نشه مثلا محكم مثل يك حيوون لگد با پشتم ميزنه) و بعدش تا مدت ها قهره و اصلا كاري به هيچي نداره
الان واقعا كمكم ميخام
پيش هر مشاوري ميرم ميگم بايد تصميم نهايت رو خودت بگيري
من چون مي دونم بعضي جاها اشتباه كردم ميترسم پشيمون شم ولي من عزت نفسم از دست دادم انقدر كه اين بشر به من توهين و حمله كرده
بطور خلاصه دعواي آخر رو ميگم:
هفته پيش پنجشنبه براي خريد به شهروند رفتيم وسط خريد تلفن من از مخابرات زنگ زد( براي تلفن خونه پدريم كارهاشو من انجام دادم خودم داوطلبانه ) كارمند مخابرات گفت هستين كه بيام براي نصب من چون ميدونستم اون روز نميشه گفتم نه آقا شنبه تماس بگير (خانوادم شهرستانن واين خونه براي رفت و آمدشونه و قرار بود شنبه خواهرم بياد تهران) بعد از اين تلفن همسرم اخم هاش رفت تو هم منم از اين رفتارش ناراحت شدم بعد از نيم ساعت گفت تلفن كي بود و چي بود تو حق نداري كاري براي خونواده ات كني و منم گفتم به تو ربطي نداره و اين يك دفه منفجر شد همونجا منو ول كرد و من بدو بدو اومدم خونه. بعد از چند دقيقه بعد از من رسيد و شروع كرد به فحش و كتك و بزور ميخاست منو از خونه بيرون كنه. به پدرم خيلي فحش هاي بدي داد منم كه ديگه كلافه بودم يه راز از پدرش ميدونستم اونو زدم تو روش (پدرش ٨ماه پيش فوت كرده) اين بدتر شد دست پيش گرفت كه فلان فلان شده پدر من مرده و بيشتر فحاشي كرد
اين قضيه به خونواده ها هم كشيده شده. مامانش همش منو تهديد ميكرد كه چرا اصلا اسم باباش آوردي تو هزارتا فحش بخوري مهم نيست و هي خودشونو محكم گرفتن و ميخان از من زهر چشم بگيرن
بعد از اون پنجشنبه جمعه وحشتناك شنبه اش رفت ماموريت و سه شنبه برگشت و اصلا حرف نميزنه. اطاقش رو جدا كرده و يخچال خالي و فقط كاره خودشو ميكنه
بعضي وقت ها خودشو مظلوم ميگيره كه برم سمتش بعد واكنشي از من نميبينه بدتر ميكنه مثلا ديشب تشك جدا تو يه اطاق ديگه انداخت و واسه خودش انگار زندگي مجردي داره
حالا خواهش مي كنم بگين چه كار كنم
اگه منتش رو بكشم اول بابد خودشو خالي كنه و بعد تحقير و توهين و ادامه همين سيكل يه روز خوش ده روز فحش و اخم و قهر
اگر هم كاري نكنم اين اصلا جلو بيا نيست كاملا لجباز و يك دنده
قراره از دوشنبه هم دو هفته بره ماموريت
الان يك هفته است قهره
من فحش و كتك خوردم و يك كلام اسم باباش رو آوردم شده پيرهن عثمان
خواهشا بگن تو اين وضعيت چه كنم
همش به طلاق فكر مي كنم انتخابم بين بد و بدتره
چرا مردها انقدر خودخواهن