استعفا به بهانه بوي سيگار....

سلام به همه دوستان عزيزم و مدير همدردي عزيز...
امروز نوبت منه كه كمك بخوام... امروز ظهر استعفا دادم موضوع خيلي ناگهاني شد و ميشه گفت هم واسه همكارام و هم واسه خودم ناباورانه اتفاق افتاد... الان نميدونم كار درستي كردم يا نه ... فقط يه يك ساعتي گريه كردم...
ببخشيد خيلي افكارم درهم و برهمه نميتونم جمعش كنم ...
بخاطر غرورم به عنوان يك خانوم و اينكه اونجا همشون آقا بودن و اينكه مستقل بودنمو نشون بدم اينكارو كردم...
شخصيتم امروز زير سوال رفت... ولي كاري رو كردم كه رئيسم فكرشم نميكرد... فكر ميكرد چون به كارم احتياج دارم
هرجوري كه صحبت كنه من سكوت ميكنم ولي من زير بار حرف زور نرفتم و بعد از يك بحث يه ربع تا نيم ساعته من وسايلمو جمع كردم و زدم بيرون...

شیرین عزیز، اول سعی کن آرامشت رو حفظ کنی، به احتمال زیاد دلیل بسیار محکمی برای استعفا داشتی، جایی که قراره بین کار و شخصیت یکی رو انتخاب کنیم به نظر من هم بهترین انتخاب شخصیته.
عزیزم نگفتی این وسط بوی سیگار چه ربطی به استعفای شما داشت..
:72:

شيرين جون ميشه موضوع رو واضحتر بيان كني وعلت استعفا رو شرح بدي . ؟

شاد عزيزم و بال تكين عزيزم مرسي از همراهيتون... راستش اون روز خيلي با استرس و نگراني اين موضوع رو نوشتم واسه همين از هرجا چند تا كلمه بيشتر ننوشتم ... من دو سال و نيمه كه كارمند يك دفترخانه اسناد رسمي هستم و جايي كه كار ميكنم من تنها خانوم هستم و كارم سندنويسي با كامپيوتره ... من دلسوزانه كار ميكردم و كارم رو دوست داشتم البته جو حاكم بر اونجا مردونه بود و اوايل فكر ميكردم ميتونم اونا رو تغيير بدم اما بعدا ديدم از پسشون برنميام.. رئيس من سيگار ميكشه با اينكه قلبش ناراحته ... اون سيگارشو در آشپزخانه يا آبدارخانه ميكشه و هر 20 دقيقه تا نيم ساعت يه سيگار ميكشه معاون عزيزمون هم همينطور به تازگي يكي از كارمندان عزيزمان هم بهشون اضافه شدن و ديگه اين مياد و اون ميره نوبتي ...
بوي سيگار و بوي بدي كه لباسهام ميگرفتن يه جور عذابم ميداد و ندادن حق و حقوقاتم و بيمه نكردن و بد صحبت كردناشونو و خواسته هاي نامعقولشون از من و غيره يه جور ديگه...
من هميشه دختر آرومي هستم ولي ديگه هركس يه صبري داره تا اينكه اون روز تصميم گرفتم بخاطر دردهايي كه بتازگي گريبانگيرم شده با همشون صحبت كنم مثل تپش قلب و گرفتگي صدا و نفس تنگي... اما رئيس عزيزم با كمال خونسردي بهم گفت همينه كه هست و ميتوني بري يه دفتري كه بوي سيگار نده البته اينو جوري گفت كه حتي فكرشو نميكرد من قبول كنم اما من با گفتن با كمال ميل... كامپيوترو خاموش كردم و زدم بيرون...
البته لازمه كه بگم من يه خورده بداخلاق هم هستم يعني به كسي باج نميدم ... اما چند وقت بود كه نگاهشون روي من سنگيني ميكرد نميدونم واضح بگم يا نه اما نميتونم تمام وقت احساس كنم يه نفر بهم به چشم بد نگاه كنه... بهمين دليل اسمشو گذاشتم استعفا به بهانه بوي سيگار... و شايد از ديد بقيه اخراج...!!!:302::302::302:

شیرین عزیز، ناراحت نباش، کار درستی کردی، باید بیشتر از هر چیزی به فکر سلامتی و امنیت خودت باشی. بهتره بعد از این بیشتر روی انتخاب محیط کارت دقت کنی، تازه اونجا بدون بیمه سابقه کار هم نداشتی، به هر حال عزیزم کار عاقلانه ای کردی، اما یه چیزی هم در نظر داشته باش، همیشه اون طوری که ما می خوایم نیست، یعنی به هر حال هر کاری مشکلات خودش رو داره اما باید بسنجی و ببینی اون مشکلات چقدر ارزش مبارزه دارن..
امیدوارم کار مناسبی پیدا کنی عزیزم
:72:

شاد عزيزم ممنونم ... يك مشكل ديگه اينه كه تا حالا سه نفرو واسطه كرده كه برگردم سركارم و من جواب منفي دادم ...
از جمله يكي ديگه از سردفترهاي اسناد رسمي و يك دفتريار اما طرز صحبتشون خيلي رئيس مابانه است و از من ميخوان كه برگردم سركارم چون اوضاع خرابه و كار پيدا نميشه ولي من گفتم خداست كه روزيه منو ميده و وسيله اش هم حتما جور ميشه... نميدونم فكر ميكنم اگه خودش زنگ بزنه بايد شرايط جديدم رو بهش بگم و برگردم يا اينكه كلا بيخيال اين كار بشم و برم دنبال يك كار ديگه ... راستي شاد عزيزم من دو تا شغل دارم عصرها نرس دندانپزشكم... رشته تحصيليم هم مديريت بازرگانيه البته كاردانيشو دارم...
يه چيز ديگه كه جالبه اينكه همه خانوما بهم ميگن كار درستي كردم ولي همه آقايون تا حالا معتقدند كار اشتباهي كردم و خوشي زده زيردلم .... اعتقاد خودم اينه كه منم يك انسانم و بايد مثل يك انسان در محيط كار با هم رفتار كنيم جداي از جنسيت و زورگويي... من به عنوان يك زن اعتراض كردم به اهانت هاي خاموشي كه به جنس من شد....
ضمنا شاد عزيزم بيشتر نوشته هاتو ميخونم و خوبيهاتو تحسين ميكنم ... ميتونم دوست خوبم خطابت كنم؟؟:228:

shirin joon شما شايسته بهترين مسير هستيد . اگر خود براي در آن راه قرار گرفتن تلاش كرده باشي. شرافت مهمترين چيزيست كه به شما و زندگي شما ارزش مي دهد. زماني كه آن را در معرض ديدگان پست مي بيني به خود بيا و براي خروج به سمت راهي شايسته خود قدم بردار. راهي كه شما براي خروج از اين فشار انتخاب كرده ايد راهي بس شرافتمندانه و قابل تحسين هست.
من به عنوان يك مرد يك توصيه برادرانه به شما مي كنم. محيط كار زن و مرد نمي شناسد. پس قدري در آن قوي باشيد. آنجا كسي با شما عاطفي برخورد نمي كند.همان طور كه با يك مرد برخورد نمي كند. تصور مي كنم انتظرات خود را تا حدودي مبني بر اين گذاشته ايد كه زن بودن شما درك شود. اين انتظار تا حدودي غير قابل استحصال و اصولا نادرست هست. ديدگاه خود را در مورد زورگويي اندكي تغيير دهيد. ديدگاه خود را در مورد مردها نيز...

شیرین عزیز، خوشحال میشم اگه منو به عنوان دوستت قبول داشته باشی عزیزم...
:72:

به نظر من بهتره همه چیز رو بسنجی، اگه میخوای به اون محیط برگردی بهتره تمام شرایطت رو بهشون بگی، علاوه بر برخوردشون حتما مسئله بیمه رو مطرح کن، مجبور نیستی جایی کار کنی که احساس امنیت و راحتی نداشته باشی، مخصوصا که میگی احساس می کردی نظر بدی بهت داشتن، بهتره جایی کار کنی که حتی اگه شرایط سخت و دشواری داره، بتونی به دانش و اطلاعاتت اضافه کنی و آرامش داشته باشی..
ببین برای چی می خوای کار کنی عزیزم، اگه صرفا هدفت پول در آوردنه که فکر نمی کنم این باشه باید جایی کار کنی که مزایای بیشتری داشته باشه، اگه هدفت پر کردن وقته که هر کاری و هر جایی می تونه این نیاز رو برطرف کنه، اما اگه هدفت رشد اجتماعی و تجربه به دست آوردنه باید دقت داشته باشی و سعی کنی جایی رو انتخاب کنی که تو رو به هدفت نزدیکتر کنه، جایی که زمینه پیشرفت داشته باشی، بتونی از تجربیات چند نفر دیگه استفاده کنی، بتونی شکست بخوری و موفق بشی، بعضی از کارها حتی فرصت شکست خوردن رو به آدم نمیدن، اون جور کارها از ما یه آدم کوکی می سازن، سعی کن درگیر این جور مشاغل نشی، جایی برو که بتونی برنامه ریزی کنی، بتونی خودت رو نشون بدی، از استعدادها و توانایی هات استفاده کنی، مطمئن هستم می تونی در هر کاری بهترین باشی پس بدون نگرانی تصمیم بگیر عزیزم..
:72:

يك تجربه بهت مي گم شيرين جون
مي توني قبولش كني

هر وقت از هر جايي استعفا دادي يا اخراج شدي و يا به هر دليلي اومدي بيرون،‌تحت هيچ شرايط به اونجا برنگرد. معلومه كه اگر برگردي شرايط نه تنها بهتر نمي شه بلكه بدتر هم خواهد شد چون آنها مي فهمند كه هر كاري بكنند تو بر مي گردي و آدمي نيستي كه بخواهي جلوشون وايستي.

از پيدا كردن كار نترس براي كسي كه كار كن باشد كار هست. هر جايي يك بديهايي دارد و يك خوبيهايي اما اگر زماني بديهاي يك كار به قدري شد كه روي اعصابت رفت و نتوانستي ديگر تحمل كني بايد آن را مانند دنداني كه درد ميك نه بكني و بندازي دور چون خيلي زود جوونيتو و اعصاب آرومتو از تو مي گيره

ما خانمها با كار كردنمون به جز اهداف مالي هدفهاي ديگري هم داريم. مانند بودن در اجتماع ،‌مانند داشتن آرامش،‌ و خيلي چيزهاي ديگر كه اگر با كار كردن در جايي اينها حاصل نشود بايد آن كار را تغيير داد.

با تجربه اي كه نسبت به دو سال و نيم پيش داري الان بهتر مي توني كار پيدا كني.

خيلي از كاري كه كردي خوشم اومد. متدسفانه خيلي از خانمها با سكوتشون و بي تعصب بودنشون اجازه مي دن كه خيلي ها خيلي كارها بكنن ولي اگر همه خانمها مثل تو از حق و حقوقشون دفاع مي كردند و مي توانستند مانع اين بشوند كه هر كسي هر غلطي نكنه الان اوضاع اين شركتهاي خصوصي و غير خصوصي اينطوري نمي شد. از هر كي سئوال مي كني يه جور داره مي ناله.
بهترين كار رو كردي و اگر هر كسي بهت زنگ زد مثل همون روز محكم سر حرفت بايست.

موفق باشي.از حالا هم يك رزومه براي خودت تهيه كن و به شركتهاي معتبر متقاضي جذب نيرو فكس كن. تا يكماه ديگه حتما استخدام خواهي شد.مطمئن باش.

من کارتو تحسین میکنم اما فکر میکنم که همیشه و همه جا نمیشه این جوری فکر کرد. بهتر بود خیلی چیز هارو به اونها می فهموندی و بعد با آرامش اونجارو ترک میکردی تا اونها فکر نکنند که از روی عصبانیت این کارو کردی و حالا شاید پشیمان باشی. در اینصورت شاید اونها هم متوجه اشتباهشون می شدند. یکی می گفت که آدمهایی دعوا می کنند که بلد نیستند مشکلشون رو با حرف زدن حل کنند. البته برای مخاطبی که حرف آدم حالیش باشه!!!
به هر حال موفق باشی.

شيرين جون بهترين كارو كردي كه از اونجا اومدي بيرون و ديگه هم اصلا برنگرد حتي اگه پيشنهاد بهتري هم بدهند .

شیرین ، فکر کن یک سال دیگه اونجا بودی ، دچار آسم با خدای نکرده س ر ط ا ن ریه می شدی.

سلام به همه دوستاي عزيزم... باور كنين وقتي ميبينم هنوز هستند كساني كه واقعيت رو درك ميكنند و منو ميفهمند چقدر خوشحال ميشم از راهنمايي همتون ممنونم... من دختر مستقلي هستم و با وجود مشكلات بسيار زياد و سختيهايي كه در زندگي متحمل شدم بسيار شكرگذار خداي رحمانم كه هرچي ازش خواستم بهم داده ... من زماني كه 11 ساله بودم باباي مهربون و قشنگمو از دست دادم يه سال بعد پدربزرگ و برادر كوچكم رو از دست دادم ... وضع زندگي ما از حالت صعودي كه داشت بسرعت به ركود رسيد مامان طفليم با اين كه جوون بود به پاي ما نشست و ما رو بزرگ كرد... من هيچوقت هيچوقت دوست ندارم از گذشته ام تعريف كنم ولي هميشه شكرگذارم كه با سختيهاي زياد الان جايي وايستادم كه ميتونم تا حدودي بخودم افتخار كنم... هميشه دنبال پيشرفتم... كار ميكنم و شبا كه خسته ميرم سمت خونه به آسمون نگاه ميكنم و از اينكه يه روز ديگه بهم سلامتي داد تا كار كنم و محتاج كسي نباشم از خداي مهربون تشكر ميكنم... تنها سرمايه هنگفت من غرورمه و اگه كسي اونو بشكنه هيچوقت اونو نميبخشم.... من بسيار غني ام ... غني از احساسات پاك... غني از عشق و علاقه ... غني از خوبيهايي كه هيچكس اونها رو نفهميد ... غني از فهم و درك ديگران....
اما افسوس كه در اين زمانه هيچكس براي خوب بودن ارزشي قايل نيست....
كاش قدري انسان گونه بهم مينگريستيم تا خوبيها نميرند....
از من خواسته شده كه فردا به دفتر برم تا از نزديك صحبت كنيم من هنوز روي حرفم هستم و شرايط خاصي رو قراره واسشون بذارم ولي بسيار بسيار غمگينم... من مجبورم فردا برم... اما دوست ندارم اونجا كار كنم...

من پستهای شما رو خوندم از چیزی دلگیر هستید بانوی گرامی به اسم نگاه هرزه . بانو این برای شما نیست و هر شخص دیگری نیز در جایگاه شما باشد چنین رویکرد پست و منفعت جویانه ای رو ممکنه ببینه. پس تا حدودی که مشکلی رو براتون بوجود نیاره باهاش بی تفاوت رفتار کنید. باز هم می گم اینو نشونه بدی برای خودتون ندونید" که منی که اینقدر سنگینم چرا همچین نگاهی به من می شه" شما مریم مقدس هم باشید نگاههای هرزه و بی رحم وجود دارند. برای فوت پدر بزرگوارتون بسیار متاسفم وشیرین گرامی بسیار خرسندم از آشنایی با وجودی تا این حد پاک و مقاوم.
غروری رو نگه دارید که شما رو به مشابه الانتون پاک و بی منت دیگران نگه داشته.درهر حال به عنوان برادرتون توصیه منو بپذیرید . کارتون رو با التیماتوم دادن و گفتن شرایطتون شروع کنید. ابتدا حساس برخورد نکنید ولی جزئیات رفتارهای منفی رو که می بینید رو با رئیستون در میون بذارید. به مرورجستجو هم کنید تا کار بهتر رو پیدا کنید. فشار بی کاری شرایط رو یخورده ای براتون بدتر می کنه. یک مقدار تحمل بفرمایید. خدا با شماست و کسانی که لیاقت فهم خوبی های بی شمار شما رو داشته باشند هنوز هم به راحتی مشاهده می شوند.بودن با کسانی که این را نمی فهمند چه ارزشی دارد.

سورنا - آرمان عزيز و محترم سلام ممنون از توجهتون...
زماني كه احساس ميكني در تاريكي اسيري و نگراني كه راه خروج از تاريكي چيست؟! ناگهان رسيدن دستهاي مهربان كه به كمكت آمده اند چه زيباست و چه دلگرم كننده...
متشكرم كه منو راهنمايي ميكنيد دوستان عزيز و دوست داشتني از همتون ممنونم كه بي اعتنا از كنار يك احساس قلبي نميگذريد و درد درون قلبم رو جدي ميگيريد... گاهي فكر ميكنم چقدر بچه گانه دارم مينويسم هرچي كه اتفاق ميافته و چقدر شما دوستان با محبت با بزرگواري همدردي ميكنيد باور كنيد همين واسم كافيه... همين كه احساس ميكنم اگه باباي نازنينم نيست خدا دوستاني به من هديه كرده كه حمايتم ميكنند و مثل رئيس و كارمندان اطراف من احساساتم رو له نميكنيد...
از همتون ممنونم ضمنا من قصدم از بكار بردن كلمه "زورگويي" اين نبود كه قشر آقايون را متهم به داشتن اين صفت كنم...
منظورم فقط روي رئيسمه و متاسفانه سورنا - آرمان عزيز وقتي درد آدم از خود رئيس باشه بايد به كي بگه؟؟؟؟
مشكل سر رئيسمه....

شیرین عزیز، چی شد؟ صحبت کردی؟
غرور و صبر و روش زندگیت تحسین برانگیزه عزیزم، همونطور که آقای سورنا هم گفتن مشکل نگاه هرزه مربوط به شخصیت شما نیست، بلکه مربوط شخصیت کسی است که این طور نگاه متعلق به اوست...
:72:

سلام :72:
با اجازه گلتون من یکی اگه معذرت می خوام یه چیز دیگه ای هم بکشند از کارم استعفا نمی دم عمراً
توی این اوضاع بی کاری هیچ وقت همچین کاری نمی کنم.:160:
امیدوارم شیرین جان یه کار خوب گیرت بیاد وگرنه مجبوری تا عمر داری حسرت بوی سیگار رو بکشی:203:

سلام به شاد عزيز و نازنينم ... سلام سلام سلام به همه ... باورم نميشه... امروز قرار بود سرساعت هفت و نيم اونجا باشم
اما من ساعت نه رفتم .... چند بار زنگ زدند و اس ام اس بهم دادند كه چرا نمياي؟؟
دير رفتم چون ميخواستم بفهمند كه ناراضي ام...
انگار همه چيز عوض شده بود بچه ها... جاي سيگار كشيدناشون ... رفتارهاشون .... حتي أبدارچي مهربون كه يك پيرمرده گفت باور كن من از رفتنتون مريض شدم همشون چنان عوض شده بودند كه باورم نميشد... ناگفته نماند كه دو روز بود يه دخترخانومي رو به جاي من آورده بودند كه طفلي حتي نتونسته بود يه كمك كوچولو بكنه ... رئيسم انقدر خوشحال بود كه بمن گفت برو به اون دختره بگو بره و تو برو سرجات ... اما واقعا وقتي نگاش كردم از كارشون ناراحت شدم آخه باز يه نفر بيكار ميشد...
رفتم تو اتاق رئيس بست نشستم گفتم تا شرايطم قبول نشده نميرم سركارم ... اونم خيلي خيلي راحت قبول كرد حقوقم رو افزايش بده و بيمه ام كنه و تازه بهم گقت ميخواد دفتريار دوم اعلامم كنه.... باورش يه خورده سخت بود اما اونا كمي بخودشون اومدن...
همه چيز خوب پيش رفت و بقول معروف هرچي سنگ انداختم قبول كردند.... حتي فرستادند شيريني بگيرن....(من نذاشتم) آخه جلو دختره طفلي بد بود!!! طفلك هاج و واج به من نگاه ميكرد كه من كيم؟؟
حالا نگران اون دخترخانوم هستم نشستم كنارش و سعي كردم توي اون چند ساعت بيشتر تجاربم را در اختيارش قرار بدم بهش كمك كردم كلي فوتاي آهنگري كه بلد بودم رو يادش دادم (منظورم تو سندنويسيه) و شماره اش رو گرفتم البته اون گفت كه راهش به اونجا دوره و توي دو روز حتي نتونسته يه پرينت كوچولو بگيره حتي نميتونست تايپ كنه.... حالا من تصميم گرفتم بهش كار ياد بدم تا جاي ديگه بتونه موفق باشه به نظرتون چطوره ..؟؟؟
دوستاي عزيز اگه فكر خاصي دارين بگين آخه شايد فردا هم بياد .... :303:
ضمنا رئيسم قول داده از اين به بعد محيط كاري همونجوري ميشه كه من دوست دارم .... خدا كنه!!!!:73:
راستي دانه جان از راهنماييات خيلي پند گرفتم .... شيلا جوون مرسي ... اما من ياد گرفتم كه ميتونم بقيه رو تغيير بدم اگر نگاهمو تغيير بدم.... من دو سال و نيم صبر كردم و هيجكس نفهميد كه من ناراحتم اما وقتي به خودم احترام گذاشتم و اعتراض كردم اونا تازه منو ديدن و اعتراضمو شنيدن....:305: خدايا شكرت اميدوارم فردا پشيمون نشم از كاري كه امروز كردم.:203:

شیرین گرامی بسیار خوشحالم.در پناه خدا موفق باشید

سورنا - آرمان عزيز... ممنون...
اميدوارم بتونم در آينده هم در موارد ديگه از راهنماييتون استفاده كنم....:shy:

شیرین عزیز، خوشحال شدم که شرایط اونطوری شد که شما می خواین، اما حواست رو بیشتر جمع کن عزیزم، سعی کن خیلی محکم تر از قبل باشی...
راستش من هم برای اون خانم ناراحت شدم، اما همین که می خوای تجاربت رو در اختیارش بذاری کار خیلی خوبیه، امیدوارم بتونه کار مناسبی پیدا کنه.
:72:

اميدوارم هميشه موفق باشي.............

سلام ... شاد عزيزم و دانه عزيزم متشكرم از راهنماييتون... دانه جون اميدوارم اينبار به بن بست نرسم چون حرفاي شما هم هنوز تو ذهنمه و ساده از كنارش رد نشدم ... توكل به خدا.... اما ايندفعه بقول شاد عزيزم محكمترم و انشااله نميذارم كار به اونجاها كشيده بشه... بازم ممنون منو از دعاي خير خودتون بي نصيب نذاريد مهربونا.....:46::46::43:

سلام اوضاع چطوره شیرین خانوم؟

سلااااام سورنا - آرمان عزيز و محترم ..... خدا رو شكر ... واقعا كه توي اين دنيا هيچ روزي مثل روز ديگه اش نيست...
يه روز غم يه روز شادي.... فكر كنم اگه نوشته هامو (پرحرفيامو خونده باشين متوجه اوضاع شده باشين) ... من دوباره برگشتم سركارم البته با شرايط جديد... يعني راستش شرايط اينجوري ايجاب كرد.... همگي مخصوصا رئيسم قول داده شرايط اونجوري بشه كه من ميخوام ... همه كارمندا هركدوم يه جور ميخواد از دلم دربياره .... يكيشون امروز واسم شال هديه آورده ميگه تبرك خونه خداست.... راستي اون دخترخانوم امروز نيومد... مسئله مهمتر واسه من اينه كه رئيسم فهميده كه من چقدر بكارم واردم و مسلط و دفتريارمونم كه تازگي منو دخترم صدا ميزنه گفت كه همه ما واسه شما ارزش زيادي قائليم و خلاصه سورنا - آرمان عزيز اگه بيشتر بگم شايد فكر كني خالي ميبندم .... اما هميشه حرف تا عمل فاصله اش زياده من فعلا برگشتم سركارم و سكوت كردم تا ببينم به وعده هاشون عمل ميكنن يا نه؟؟

امید به خدای بزرگ داشته باشید بانوی پاک و گرامی

شاید از دست دادن کار برات مشکلات زیاد ایجاد کنه / ولی از کاری که کردی ممنونم و خوشحالم که حاضر نشدی خودتو کوچیک کنی !
متاسفم که تو جامعه ما زن اینقدر تحقیر میشه و آدمای کم شعور یا بهتره بگیم بی شعور فکر میکنن میتونن همه رو بخرن !
یه روزی نوبت دختر و همسر و خواهر و مادر خودشون هم میرسه و اون موقع میفهمن چقدر پست بودن و هستن !
اعصابم داغون شد !
ولی تو خودتو ناراحت نکن / ممنونم که یکی از واقعیت ها جامعه رو تو این پست مطرح کردی !
من پسرم ولی خیلی وقتا از پسر بودنم خجالت میکشم !

ممنونم .... دعا كنين از درگاه خدا اخراج نشم ...:203::203::203:

yakamuz عزيز.... سلام و ممنونم ... شما كه كاري نكردين كه خجالت بكشين... خجالت مال اوناييه كه انسانيت رو فراموش ميكنن نه مال شما كه با نوشتن اين چند خط لبخند رو به لباي يه نفر ميارين ... :73:
مرسي از توجهتون ...

yakamuz دیگه شئورشو در نیار.یه مردی یه غلطیو کرده.همون طور که گاها یک دختر هرزه هم پیدا میشه. این نه من بودم نه تو. من از پسر بودنم خجالت می کشم یعنی چی؟ می خوای به اهلش بهونه بدی؟!!

سورنا - آرمان عزيز دوست جديدمون منظوري نداشت... چه زن و چه مرد بايد در كنار هم انسانگونه زندگي كنيم...
از شما آقايون مهربون و خوب متشكرم.... :104:
تو رو خدا دعوا نكنين... :73::73::73::203:

سورنا آرمان / من پسرم ولی خیلی وقتا ( دقت کن - خیلی وقتا - نه همیشه ) از پسر بودنم خجالت میکشم !

من فکر کردم اجازه دارم نظر شخصیشو بگم / بازم ازت معذرت میخوام / صد بار معذرت میخوام / حرفمو به دل نگیر !

ولی من رو حرفم هستم / تو جامعه ما از زیبایی و خوش برخوردی و . . . زن جماعت دارن سوء استفاده میکنن و همه اینو خوب میدونیم !

یکم بیشتر فکر کن / یه راهی هم هست / از دخترای سایت بپرس ببین کدومشون از وضعیتشون تو جامعه از لحاظ موضوع همین پست ( نگاه مردا به دختر و زن جماعت تو محل کار و خیابون و دانشگاه و . . . ) راضی هستن !

از پدرا و پسرا اسم بازیگر زن بپرس تا بدونی جریان چیه / برو نحوه انتخاب منشی شرکت ها و فروشنده ها و هزار جای دیگه رو ببین !

نمیدونم کجای ایرانی یا کجای دنیا هستی / من ایرانم و از وضعیت زن ها در ایرن مینوسم !

چند تا سوال !

چرا شب ها زن جماعت نمیتونن تو جامعه باشن و شب نشده از جامعه فرار میکنن چه برسه به اینکه شب هم بشه ؟

چرا هر کی هروقت دلش خواست میتونه بیوفته دنبال زن و دختر و با آبروشون بازی کنه !

آبروی آدم بره بهتر از اینه آبروی مردمو ببره ! ( من خیلی وقتا از پسر بودنم خجالت میکشم )

چرا چرا چرا ؟ خوب یه جوابی بده ما هم یاد بگیریم و یکم نسبت به این وضع جامعه خوش بین تر بشیم !

همین امروز عصر / چی بگم / بی خیال !

یه بار از خونتون بیای بیرون و بری تو جامعه مشکلت با من حل میشه !

و بهونه به اهلش بدی رو خوب اومدی / همینم کم بود که راجبم همچین فکری بکنن / ممنونم ازت / حتما حق با تو هست !

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست !

حرفتو به دل نمیگیرم / تو هم داری مثل بقیه اصول دموکراسی رو ( البته به سبک ایرانی ) رعایت میکنی !

روز آخری خوب بهم ضد حال زدی / من میرم ولی با تازه واردا یکم مهربون باش / تازه وارد هستن و مثل شما تجربه ندارن که بتونن همیشه خوب باشن !

من امروز آخرین روزی بود که میتونستم تو تالار با دوستان عزیزم باشم / بازم از همگی معذرت میخوام / نمیگم خداحافظ / بای

حالا میخوام به زبون خودت جوابتو بدم !

سورنا آرمان / چرا بهت بر میخوره / من منظورم تو نبودی / راست گفتن حرفو صاحبش میگیره !

پسرم نمیدونم کلاس چندی و چند سالته / فقط اینو بگم که وقتی تو داشتی عکس دختر همسایتونو میبوسیدی ما داشتیم زندگی میکردیم !

نباید جوابتو میدادم !

دوست خوبم حق با شماست. چرا دلخور می شی ؟؟؟ سورنای عزیز منظوری نداشت. کمی تند رفت ولی من مطمئنم منظوری نداشت.
چرا از تالار بری برادر خوبم؟؟؟ اینجا به مردهایی با فهم شما احتیاج بیاری هست.

حرف هاتون واقعیت جامعه است ولی نمی شه همه رو با هم جمع بست. همون طور که مرد بد وجود داره زن بد هم وجود داره. شما که انقدر مرد پاکی هستین سعی کنید روز به روز انقدر بهتر بشین که به مرد بودنتون هم خودتون و هم دیگران افتخار کنند.

برادر خوبم اگه کسی بی احترامی می کنه شما نکن. ما اینجا همه با هم دوستیم. آرام باشین :72:

نازنین خانم / من جمع نمیبندم / من نظر شخصی خودمو گفتم !

شما خودتون دخترید و بهتر میدونید چی میگم !

یه لطفی هم در حق من بکنید ممنون میشم / یه پست نظر سنجی ایجاد کنید و بزاریم همه نظرشونو راجب این موضوع بدن !

چون این موضوع چیزی هست که همه صبح تا شب باهاش مواجه هستیم !

حله yakamuz! شما راست مي گي! من كثافت! فعلا يك دختر پاك بايد بتونه با يك كثافت مثل من زندگي كنه. لحن صحبت شما از هوش سرشار و دانشي وصف ناپذير خبر مي ده به خصوص اون متن" وقتي شما داشتي تو خونه عكس دختر همسايه رو مي بوسيدي ..." به هر حال دوست عزيز آتيشتو نگه دار. اينجا نيازت دارند!!
از يه طرف ديگه:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین غ

برادر خوبم اگه کسی بی احترامی می کنه شما نکن.

---

ولي خوب بهم بگي چه بي احترامي به شما شد ممنون مي شم.

سلام

من معذرت میخوام / این پست رو کلا بهم ریختم !

گفتی شورشو در نیار / بهانه به اهلش میدی !

من که نفهمیدم منظورت چیه !

من از این سایت خیلی وقته استفاده می کنم / دیدم منم میتونم نظرمو برا بقه بنویسم و اینجوری منم اشکالاتی که تو طرز فکرم و زندگیم وجود داره رو رفع کنم / من بازم از این سایت استفاده میکنم ولی دیگه نظری ندارم که بنویسم !

بقول شما همینقدر از هوش سرشار و دانشي وصف ناپذيرمو . . . نوشتم براتون بسه !

راجب جمله ای که نوشتم هم معذرت میخوام / نازنین که نوشت یکم آروم تر باش خودم خوب فهمیدم کار خوبی نکردم / اومدم پاکش کنم یا ویرایشش کنم که کار از کار گذشته بود 20 دقیقه ویرایش تموم شده بود !

لال میشم / مثل همیشه !

ولی ازت خواهش دارم / ازم دلگیر نشو / من بازم معذرت میخوام / خواستم از این اتاق تاریک با پرده های همیشه کشیده بیرون بیام ولی بازم نتونستم !

هر کی به من میرسه میگه چرا خودتو زندانی کردی ؟

من بلد نیستم یه زندگی جمعی داشته باشم و تنها که هستم احساس آرامش میکنم !

یادمه همیشه دور ورم شلوغ بود ولی نتونستم بعضی کارا و رفتارای اطرافیانم رو تحمل کنم و تنها شدم !

نمیتونم جریان زندگی رو به این شکلی که هست تحمل کنم !

مطمئنم میدونی چی میگم !

بازم از همگی ممنونم / فقط شیرین جون تو هم منو ببخش که این پست رو خراب کردم / دوستون دارم / مواظب خودتون باشید !

من لااقل از همچين حرفهايي ناراحت نمي شم. نظرت رو بده. هنوز مي تونم به عنوان يك مرد هرزه و كثيف!!! سرمو بالا بگيرم و بدونم اگر نخوام ازدواج كنم يك دختر پاك هم در يك گوشه اين كشور نمي تونه ازدواج كنه.
دوست عزيز بين مردها و زنها در نوع نگاه كردنشون تفاوت وجود داره. اثبات شده است كه در سلولهاي بينايي مردان هم سلول هاي جنسي وجود داره. حالا اينو شما نشونه هرزگيشون بدون. از نظر فيزيولوژيك هم مردها عشق رو براي رسيدن به ميل جنسي بيشتر طلب مي كنند. لطف كن يه جستجو بكن قبل اينكه از مرد بودنت ناراضي بشي . خوب اشتباهات خدا رو ببخش!!
در هر حال اينقدر بچگونه ديدگاهها داره بيان مي شه كه...
خوش باشي

منظور من رو از اين مي فهمي كه خودت گفتي! نظر سنجي كن! مسلمه يكي مثل تو به عنوان يك مرد از روي احساسات بياد همچين حرفهايي رو بزنه يك دختر خانوم هم با اعتماد كامل اين رو تاييد مي كنه. خانومهاي گرامي اگر فكر مي كنيد مردها هرزه هستند و كثيف خوب باهاشون ازدواج نكنيد!