-
شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام
یکی بهم کمک کنه دارم دیوونه میشم نمی دونم چه کنم؟
من ده ساله که با همسرم ازدواج کردم، چند وقتی بود که پی برده بودم دوس دختر داره، باهاش که صحبت می کردم می گفت: تو بدلی من چنین کاری نمی کنم !
اما همسرم چند وقت پیش بکدفعه اومد و بهم گفت دیگه نمیخام باهات زندگی کنم و باید طلاقتم بدم، هر چقدر بهش گفتم تا دلیلش رو بگه چیزی نمیگفت و می گفت نمیخام بلاتکلیف باشی، خلاصه اقدام کرد برای طلاق و بعد هم غیبش زد، دو هفته ازش خبر نداشتیم، بعد از دو هفته اومد و گفت که تو یه شهر دیگه کار پیدا کرده و حالش هم خوبه و به طور خیلی عجیب به من گفت نمی خوام طلاقت بدم، من ساده هم باور کردم و قبول کردم. اون تقاضاش رو پس گرفت و به بهانه اینکه پول لازم داره از پس انداز کمی که داشتیم و توی حساب من بود یک میلیون پانصد رو برداشت (اینم بگم که دلیلی که اورد قانع کننده بود و براش هم مدرک داشت و راضی شدم که پول رو بهش بدم).
یه چند روز بعد از این قضیه باهام خوب بود و مدام بهم اس می داد، اما یه شب بدون مقدمه بهم اس داد و جون بچمون هم قسم خورد و اعتراف کرد که توی این شهر ازدواج کرده و کار هم پیدا کرده، دنیا روی سرم خراب شد تا می تونستم با اس بهش توپیدم، ولی عین خیالش هم نبود و هی مدام بهم می گفت اختیار زندگی خودم دست خودمه و ...
ازخانوادش براتون بگم، اونا اول که بچشون ترک کرده بود طرف منو گرفتن، اما بعد از اینکه پسرشون اومد حتی یک کلمه هم بهش نگفتن که چرا اینکار رو کردی، در کمال تعجب اون زنش رو آورد و به خواهراش و پدر و مادرش نشون داد و در این بین من فقط شاهد ماجرا بودم، البته بعضی ها رو هم شنیدم.
خلاصه که اون هر وقت که میاد شهرمون زنشو میاره و خونه یکی از اقوام میذاره و بعد میاد خونه پدرش، یکی دو بار این کار رو کرد و خواست بیاد مثلا از من سر بزنه و زود بره، اما من نخواستم ببینمش، و خانوادش هم تا تونستن در برابرم جبهه گرفتن، حالا دیشب که تولد دخترم بود، صبح به دخترم زنگ زد و گفت میخاد بیاد و براش تولد بگیره، اومد اولش فکر کردم با زنش نیست خوشحال شدم و خواستم روی خوش نشون بدم، (اینم بگم میخاستم با سیاست یه خورده بکشونمش طرف خودم تا بتونم کاری کنم از زنش دست بکشه) خلاصه که کیک و کادو رو برد خونه مادرش و من هم با بچم رفتم اونجا، تولد برگزار شد و بعد از تولد من با بچم اومدم خونه، چیزی هم بهش نگفتم، اما وقتی توی راه پله بودم، شنیدم که به اونا میگه میرم زنمو از خونه عمو برمیدارم و میرم خونه آبجی میخابم، و روز بعد صبح خانوادش با پسرشون و زنش رفتن تفریح البته اونا فکر می کنن که من چیزی نمی دونم، و جلوی من طوری وانمود می کنن که انگار از چیزی خبر ندارن..
سرتون درد نیارم، نگین به فکر طلاق نیفتادم، اینکار به ذهنم رسید با مشاور هم مشورت کردم، اون گفت عاقلانه فکر کن اگه با احساسات پیش بری شاید بعدا پشیمون بشی، اون بهم گفت اگه طلاق بگیری، چون وضع مالیش خوب نیست، مهریه رو قسطی می کنن، و بچه رو هم تا هفت سالگی به تو میدن بعد از اون بچه رو ازت میگیرن، در ضمن بهم یادآوری کرد که از خودم درامدی ندارم و شاید بعد از طلاق به مشکل بخورم، ....
الان مشکلم اینه که چکار کنم، سر دوراهی موندم که طلاق بگیرم یا نه؟!
هم شوهرم و هم خانوادش دارن عذابم میدم، به خاطر این موضوع دلم میخاد طلاق بگیرم و راحت بشم، اما به بچم که نگاه می کنم.... به خدا نمی دونم چه کنم، تو رو خدا یکی بهم کمک کنه؟
-
RE: شوهرم اذواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام دوست عزیز
دوران سختی رو گذروندی.درکت میکنم که چقدر عذاب کشیدی
برامون یکم بیشتر بگو
سن خودت و همسرت؟سن دخترت؟تحصیلاتتون؟نحوه آشناییتون؟
روابط خودت با همسرت قبل از این اتفاق؟
بدون اجازه دادگاه ازدواج مجدد مرد بدون دلیل قانونی نیست.مگر اینکه صیغه باشه.
ببین خانومی:
کسی اینجا به شما نمیگه طلاق بگیر یا نگیر.
کسی که باید تصمیم نهایی رو بگیره خودتی.
پس بشین خوب فکر کن:
شما به دلیل اینکه درآمدی نداری میخواهی به این زندگی ادامه بدی؟
میتونی به دخترت بگی پدرت یه زنه دیگه گرفته؟(یکمی که بزرگتر شد)
به نظرت اگر در این زندگی بمونی راهی هست که بتونی دوباره همسرت رو بکشونی سمت خودت؟
و اگر این اتفاق افتاد میتونی بهش اعتماد قبلی رو داشته باشی؟
حضور همسرت چه نکات مثبت و منفی برای دخترت داره؟
خودت به عنوان کسی که سالها با این مرد زنگی کرده اینده این زندگی رو چطور میبینی؟چقدر احتمال میدی همسرت سرش به سنگ بخوره و برگرده؟؟
-
RE: شوهرم اذواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام دوست عزيز
درمشاوه يك طرفه مشاوره دادن خيلي مشكتربوده
ودراين جورموارد بجاي اينكه بفكرجدايي باشيد
سعي كنيد علت يابي كنيد كه چطور همسرتون باداشتن فرزند رو ميبره به زن ديگري،
ما بايد در رفتارهاي خود جستجوكنيم كه مشكل كجاي كاراست.
مثال اگربگويم مردهوس بازيا تنوع طلب بوده ،چرا بعدازاين همه مدت سراغ ديگري ميرود،
معمولا خانمها بعدازاينكه فرزند دارميشوند همه وقت وانرژي شان رابراي كودك ميگذارند،
ومرد خودرا تنهاميبيندوبراي نيازهاي روحي به سمت ديگري ميرود،
(اول علت يابي)(بعد درمان آن)
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام منم یه مشکل شبیه شما دارم
ولی شوهرم هنوز با طرف ازدواج نکرده .. منم قهر کردم رفت خونه بابام و در صدد طلاقم ..
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام
من 30 سالمه و همسرم 31 ساله، دخترم هم 5 سالشه، ما هر دو دیپلم هستیم.
همسرم نوه عمه من بود و تا حد زیادی با هم آشنایی داشتیم ، چون فامیل بودیم و هردو هم توی یه منطقه زندگی می کردیم.
ببینید، همسرم من واقعیتش وقتی با من ازدواج کرد فهمیدم که در کنار من دوس دختر زیاد داره،خیلی سعی خودمو کردم تا بتونم بکشونمش طرف خودم، موفق هم شدم و اون هم ازکاراش دست کشید، و واقعا مرد زندگی شد طوری که بعضی وقت ها بهم میگفت تو بهترین زن دنیایی، اما نمی دونم چی شد که یه دفعه با این دختر آشنا شده و ازدواج کرده هنوز خودم تو شوکم.
عزیزم من از وکیل پرسیدم گفت مرد هر وقت بخواد میتونه ازدواج کنه و اجازه زن نیاز نیست. (گفت این قانون که باید دلیل داشته باشه الان دیگه اجرا نمیشه)
در مورد دخترم هم مریم جون، خیلی حساسه، مدام به حرفهای من گوش میده همین که از باباش میگم میگه بابام منو دوس داره، برام کادو میخره و ...
می دونین همسرم از نظر مالی زیاد وضعش خوب نیست، با خودم میگم شاید بتونه یه مدت تحمل کنه ولی بالاخره یه زمانی باید یه فکری بکشه، آخه نمیتونه خرج دوزن رو همزمان بده، هر چند همه جا گفته شده که زنش پولدار و از خودش درآمد داره! و الان هم همسر من داره ازدرامد اون خرج میکنه؟
از نظر اینکه بخواد بگرده هم نمی دونم این کار انجام میشه یانه؟
باور می کنید من هنگ کردم و اصلا نمی دونم چی میخام. کلا اعصابم بهم ریخته.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام دوست من
مطالبی که گفتی نشون میده که خیلی سختی کشیدی و من بهت حق میدم کلافه باشی اما یادت باشه راه آخر طلاق نیست ، طلاق آخرین راهه. طلاق بدترین و مبغوض ترین حلال در نزد خداست. پس فعلا فکر طلاق رو از سرت بیرون کن چون هیچ وقت برای طلاق دیر نمیشه. اینکه میگم طلاق نگیری برای دختر گلت می گم که ضربه های روحی خیلی بدی میخوره و غیر قابل جبران. این که گفتید قبلا دوست دختر داشته چراغ خطری بوده که نباید ازش غافل میشدید هر چند که شما سعیتون را کردید و اختمالا شاید بیشتر از این هم کاری نمی تونستید بکنید اما به هر حال کاری است که شده. شما قبل از ازدواج با همسرتون می دونستید دوست دختر داره یا بعد از ازدواج فهمیدید؟ خودتان چطور دوست پسر داشتید؟خودتون چقدر مذهبی هستید؟ اون چقدر؟پوشش شما بیرون منزل چطوره؟ نظر همسرت در این مورد چیه؟
همسرتون اهل کار هست یا نه؟ یعنی اگر یک روز کاری تو خونه بمونه کلافه میشه یا خوشحاله که سرکار نرفته؟ سوال دیگه اینکه خود شما فکر می کنید چرا این کار رو انجام داده؟ انگیزه اش چی بوده؟
اما در مورد دختر گلت سعی کن خیلی درگیر این مسائل نشه و وقتی میگه بابام منو دوست داره بهش بگو معلومه همه مامان بابا ها بچه هاشونو دوست دارند و ..... نمی دونم وضعیت دخترت چطوره در مورد اون خیلی احتیاط کن.
چه مدته ازدواج کردند؟ و آیا دختره رو میشناسی یا نه؟ چند درصد احتمال میدی شوهرت به خاطر مسائل مالی طرف دختره رفته باشه؟در هر صورت به اعصاب خودت مسلط باش و به خدا توکل کن.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
دوست عزیز
اگر امکان داره به سوالات من جواب بدید:
ایشون شغلشون چیه و چقدر در امد دارن؟خرج شما رو در حال حاضر میدن؟این خانم تحصیلاتشون در چه حدیه و ایا از خودشون در امد دارن؟می دونید در امدشون چقدره؟مهریه ی شما به چه میزانه؟اگر از ایشون جدا بشید قصد ازدواج مجدد دارین؟چقدر براتو مهمه که با دخترتون زندگی کنید؟
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
فهیمه جون سلام
آره قبل از ازدواج با من دوس دختر داشت، اما وقتی به خواستگاری من اومد تعهد داد و قسم خورد که همه اونا رو کنار گذاشته و این کار رو ترک کرده و میخاد زندگی شروع کنه، البته این طور هم بود اما ]چهار سال بد از ازدواجمون دوباره رفت سراغ دوس دختر.
من دوران مجردی دوس پسر نداشتم، چون همش به فکر درس بودم و موقعی هم که دانشگاه قبول شدم همین اقا نذاشت برم.
از نظر مذهب هر دو تو یه سطح هستیم.
همسرم اهل کار هست، اما از هرکاری زود خسته میشه و دلش میخاد یه کار دیگر رو دوباره تجربه کنه، توی این چند سال چند بار کارش رو عوض کرده.
یه ماه ازدواج کردن، دختره مال یه شهر دیگس (خیلی از اینجا دوره) و اصلا نمیشناسمش.
بخاطر مسائل مالی که مطمئنم یه دلیلش همین باشه، و یه چیز دیگه اینکه بهم گفتن این دختر به قول معروف سوسوله
Tamas جون
شغلی قبلیش راننده آژانس بود، اما از وقتی که از این شهر رفته توی یه شرکتی کار میکنه که انگار کار رو دختره براش پیدا کرده. و چون پیمانکاریه هنوز حقوقی بهش ندادن، اما قبل از این موضوع توی حساب من برام یه دویست تومن پول ریخت و گفت باشه لازم میشه، من نمی دونستم میخاد بره و داره این کار رو می کنه، از وقتی هم که رفته پولی به من نداده بابت خرجمون و من از پول حساب خرج کردم.
تحصیلات دختره رو نمیدونم.
مهریم 114 سکه، من قصد ازدواج مجدد ندارم و اگه طلاق بگیرم میخام از شرش راحت شم.
یه چیز دیگه دوستان بهم راهی رو بگین تا من این آدم رو سر چاش بشونم تا بدونه که هر کاری رو نمیشه همینطوری انجام داد.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام عزیزم
عکس العمل خانواده اش چی بود؟ به راحتی با این موضوع کنار اومدند؟
ببین میشه امیدوار بود که سرش به سنگ بخوره و برگرده اما اینکه چه زمانی این اتفاق بیفته مشخص نیست. فکر می کنی اگر مثلا 2 ماه دیگه برگرده می تونی بهش اعتماد کنی و باهاش زندگی کنی؟
احتمال میدم این دختره صیغه باشه و هنوز کار به عقد و ثبت رسمی نرسیده باشه.
یک آدم چقدر میتونه بی مسئولیت و بی لیاقت باشه که دختر 5 ساله و خانومش رو رها کنه به امان خدا و بره دنبال دوست دختر و ... (من از مادر این بشر بیشتر تعجب می کنم اگر با این موضوع کنار اومده باشه)
این سوال رو هم جواب بده :
پوشش شما بیرون منزل چطوره؟ نظر اون در این مورد چی بود؟
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
چرا مهرتو نمیذاری اجرا؟ به هرحال تحت فشار قرارش میده و همینطور میتونی بابت ندادن نفقه ازش شکایت کنی
درسته که قانون مستقیما بابت ازدواج مجددش کاری نمی کنه اما میتونی از این راه ها تحت فشار بذاریش
تازه شما باید اول بفهمی ازدواجش دقیقا چطوری بوده؟ با اجازه دادگاه یا بی اجازه ؟ صیغستس ا عقد؟
در اینصورت امکانات بیشتری داری.
حتی اگه مهریه رو براش قسط بندی کنند میشه ماهی یک سکه یعنی ماهی یک میلیون و پونصد و + نفقه میشه ماهی مبلغی بالاتر از یک میلیون و نیم
این فشار روش کافی نیست؟ فقط ازت خواهش میکنم به دخترت فشار نیار و اون رو قاطی این جریانات نکن
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کبـود
دوست عزیز واقعا مغزم سوت کشید! نمیدونم نظرم احساسیه یا چی .. اگه اشتباهه حذفش کنند
اما من اگه جای شما بودم حتی یک لحظه هم به ادامه این زندگی فکر نمی کردم. ازدواج مجدد انجام شده ، همسر جدیدشون هم به خانوادشون معرفی کردند و الان هم دارن با ایشون زندگی می کنند و اونقدر وقاحت رو به حداعلا رسوندن که با همراهی ایشون اومدن منزل شما!!!!!!! منتظر هستی چی بشه و دیگه چیکار بکنه؟؟؟؟؟؟؟
پول هم که نداره! دلتو به چی این موجود خوش کردی آخه؟؟
من اگه بودم بجای این حرف ها اینکار میرفتم دنبال شغل برای خودم و مشاور حقوقی برای شکایت از شوهرم و گرفتن طلاق
با صبوری شما فقط عمر شماست که داره به هدر میره و اون داره اونطرف عشق و حالشو می کنه
واقعا من نمی دونم شما چطوری تحمل می کنی !!!!!
دوستان دقت کنید...
خواهش میکنم احساسات خودتون رو به مراجع منتقل نکنید تا احساسی و سریع تصمیم نگیره!
شاید همین حرف شما باعث بدتر شدن اوضاع بشه :300:
اگر راهکار منطقی و مفیدی دارید بگید
(اینو هم بگم که من نفسم از جای گرم بلند نمیشه)
shad61 عزیز لطفا به طلاق به عنوان آخرین راه فکر کن،آخرین راه.
دوست عزیز جوری رفتار کنید که حرمت ها شکسته نشه و به امید خدا وقتی مشکلتون حل شد کینه ها و زخم های دلتون باعث نشه که نتونید زندگی رو از نو بسازید.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
دوست عزیز
یک سوال اساسی ازتون داشتم شما می خواید انتقام بگیرین یا می خواید به همراه دخترتون زندگی خوبی داشته باشین؟
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
عزیزم
بیا منطقی فکر کنیم و شرایط رو بررسی کنیم: شما استقلال مالی نداری....دخترتون رو نمی خواهید از خودتون جدا کنید...سرپناهی واسه زندگی ندارید....همسرتون هم راه بی بازگشتی رفته و دیگه تقریبا امکان اینکه همه چیز به حالت اول برگرده صفره.
اینا راهکارهایی هست که به ذهن من میرسه، امیدوارم درست باشه:
1- بشین سر خونه و زندگیت و اصلا اقدامی واسه طلاق نکن
2- کلا فکر همسرت و مهر همسرت رو از دلت بیرون کن تا بیشتر از این زجر نکشی
3- شاید غیراخلاقی باشه ولی میشه از همسرت استفاده ابزاری کنی حالا چطوریش رو میگم: ازش نفقه بگیر، وقتی دخترت چیزی لازم داره ازش بخواه به پدرش زنگ بزنه و خواستشو به پدرش بگه اینطوری هم دخترت از مهر پدری محروم نمیشه و هم شوهرت زیر مسئولیت فرزندش شانه خالی نمیکنه، خلاصه اینکه فقط به عنوان یه منبع درآمد به شوهرت فکر کن.
4- شما دیر یا زود باید مستقل بشی، پس همینطوری نشین و منفعل نباش برو یه فنی مثه خیاطی و آرایشگری و غیره رو یاد بگیر چون این در این حرفه ها زودتر میتونی به درآمدزایی برسی تا تحصیلات دانشگاهی.
5- تمام هدف زندگیت رو بر روی استقلال خودت و دخترت بذار و تمام تلاشتو بکن تا بتونی یه شغل پیدا کنی و زندگیت رو اداره کنی.
6- به خانواده همسرت به عنوان یه دوست خانوادگی نگاه کن که بعضی مواقع میتونن کمکت کننو نه بیشتر
7- اگه این چیزایی که در بالا گفتم به نظرت کاربردی و مفید اومد و تصمیم به اجراشون گرفتی اصلا و ابدا در مورد تصمیماتت با شوهرت و خانوادش هیچ صحبتی نکن.
میدونم شرایط سختیه ولی اتفاقیه که افتاده باید باهاش کنار بیای....با آه و ناله و فکر بیرون کردن اون دختره از زندگیت فقط وقت و انرژی خودت رو هدر دادی
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
منم با نظرات sunlife كاملا موافقم. فعلا طلاق راه حل بديه براي حل مشكل شما. بهترين راه حل اينه كه همسرتو به عنوان يه منبع درآمد نگاه كني. تا زمانيكه خودش حرفي از طلاق نزده تو هم به روي خودت نيار.ضمن اينكه كماكان به خودت برس. ظاهرتو آراسته نگه دار.نگذار فشارهاي روحي ات جسمو داغون كنه.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
فهمیه جون عزیزم از خانوادش چیزی نگو، اولش که کلا طرف منو گرفتن، بعد که پسرشون اومد انگار نه انگار که چنین کاری کرده و عین خیالشون هم نبود، طوری که شنیدم با زن پسرشون تلفنی صبحت می کنن و حتی روز جمعه پهنون از چشم من بردنش تفریح، خواهر از اونا دلم پره، چون من هیچ بدی به اونا نکردم ولی اونا وقاحت رو به حدش رسوندن و اصلا به پسرشون هیچی نگفتن! مادرشوهرم که فکر کنم از این کار پسرش خیلی ذوق مرگ شده و دل تو دلش نیست.
طوری که یه بار اتفاقی خودم شنیدم فقط دنبال بهانه میگرده تا بره زن پسرشو ببینه.(لابد با خودش میگه چقدر بچم خوبه که همه دنبالشن)
عزیزم نمیدونم ته دلم میگم شاید سرش به سنگ بخوره برگرده، اما باز با خودم میگم دو روز دنیا خودمو بذارم روی چنین مردی و پیر کنم، نمی دونم در این مورد دو دل هستم.
پوششم بیرون از منزل خوبه، من آرایش می کنم و هر سازی این آقا زد رقصیدم، فقط چادر رو دوس نداشت، که در این مورد تو شهر کوچیک ما نمی شد کاریش کرد، البته من فقط وقتی که پیاده خیابون می رفتم چادر داشتم، و گرنه هر وقت خونه فامیلا یا با ماشین جایی میرفتیم چادر با خودم نمیبردم و کلا زیاد سرم نمیکردم.
دوستان عزیز یعنی میگین فعلا کاری نکنم، اخه اصلا طرف من نمیاد، باهام حرف نمیزنه، فقط وقتی زنگ می زنه با دخترش صحبت می کنه و بعد قطع می کنه.
دوستان اگه بگم نمیخام انتقام بگیرم که دروغ گفتم چون خیلی خیلی ازش ناراحتم، هم از خودش هم از خانواده بی غیرتش، واسه نفقه هم گفتم یه مدت صبر کنم چون همه جا گفته من خرجشونو میدم ، واسه همون هم خانوادش شیر شدن و تا چیزی میگم میگن بزا حقوق بدن خرجتو میده!
دوستان به من سردرگم کمک کنین دارم دیونه میشم، هی با خودم میگم برم طلاق بگیرم، باز می بینم اوضاع اونجور که میخام به نفعم نیست، باز از اون طرف این مرد داره عذابم میده، میخام هر زودتر از این عذاب راحت شم تا بیتونم تمرکز بگیرم زندگی کنم، واقعا نمی دونم چه کنم بین دو راه موندم، دو راهی که هر کدوم هم واسه من خوبه ، هم بد...
دوستان من منتظر نظراتتون هستم تا با سبک و سنگین کردن بتونم یه تصمیم برای خودم و دخترم بگیرم
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
راه فرار از این عذاب ها رو باید در خودتون جستجو کنید....شما تمام مدت دارید به کارها مردی فکر می کنید که شاید در شبانه روز یه لحظه هم به شما فکر نکنه، خودتون رو از وابستگی به این مرد رها کنید تا راحت بشید (هرچند خیلی سخته ولی شدنیه)
اوقات خودتون رو پر کنید و یه کار مفید انجام بدید تا کمتر به این مسئله فکر کنید.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
شاد عزیز
موافقی ابتدا یه مقدار راجع به این "یه دفعه" ها صحبت کنیم
"بکدفعه اومد و بهم گفت دیگه نمیخام باهات زندگی کنم و باید طلاقتم بدم"
خلاصه اقدام کرد برای طلاق
به طور خیلی عجیب به من گفت نمی خوام طلاقت بدم،
یه شب بدون مقدمه بهم اس داد …که توی این شهر ازدواج کرده و کار هم پیدا کرده،
تمام این کارهای یه دفعه ای رو که مطرح کردید ، همه زمانبر هستند ، وقایعی هستند که خیلی سطحی و گذرا از روی آنها عبور کردید. اگر شما هم اطلاعی ندارید ، باید ببینیم چرا؟
حالا می خوایم با تامل بیشتر بدانیم:
1- چرا می خواست طلاقت بده؟
2- در اقدام برا طلاق ، چه کاری انجام داد؟
3- چرا نخواست که طلاقت بدهد؟
4- چه طور ازدواج کرده؟
روابطتان قبل از این موضوع با همسرتان ، ارتباطتان با خانواده خودتان؟ ، با خانواده همسرتان ، ارتباط او با خانواده شما؟ و نظر خانواده شما چیه؟
فعلا اگر نفقه نمی دهند ، می توانید به دادگاه رجوع کرده و درخواست نفقه کنید.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
دوست عزیز
وقتی یک رابطه از هم پاشیده میشه نشانه های اون از مدتها قبل ظاهر شده بوده و ما متوجه اش نشده ایم!
شما برای ما یک رابطه ی اتشینی که شکل گرفته رو روایت کردید،این خانم در نظر شما یا بعض هایی که شما با هاشون در تماسید شاید ویژ گی نداشته باشند اما از نظر شوهر تون حتما ویژگی مطلوبی از دید خودشون دارند که به این خانم گرایش پیدا کردند بیشتر بنظر میاد همسرتون تحت جلوه های بصری یا جنسی شخص مقابل قرار گرفته باشند و حتی ممکنه رابطه فراتر هم بوده باشه که چنین اتشین به ایشون گرایش پیدا کردن در چنین روابطی حسه یک رابطه ی غیر مشروع و برقراری رابطه تا مدتی ادم رو میکشه اگر شوهر شما دچار چنین موردی شده باشند بعد از مدتی از چنین جاذبه ایی در ایشون سرد خواهند شد و اگر به قول شما ویژگی دیگری نداشته باشند به دنبال نیازهای خودشون به شخص دیگری گرایش پیدا خواهند کرد چون هیچ مردی با این قضیه که معشوقش با افراد دیگری در ارتباط باشه کنار نمیاد بخاطر اینه که میگم وارد یک رابطه ی اتشین شدن!
شما باید ببینید اگر ایشون برگشتن ایا شما تمایلی به زندگی دارین یا نه؟
در حال حاظر بنظرتون این شخص ویژگی مردها رو دارا هستند؟و اگر نه دارا نیستند و شما تمایلی به ایشون دیگه ندارید ایا حاظر به زندگی به خاطر خرجی هستین یا نه؟
بودنه ایشون به این شکل چندتا حسن داره اگر شما تکیه گاهی در خانواده ندارید و قدرت کار در بیرون وبه دست اوردن خرجی رو ندارید ایشون در صورتی که شما رو طلاق ندن موظف به دادنه خرجی به شما هستد و اگر ندن حتی می تونید ازشون به خاطر همین موضوع شکایت کنید بنظر هم نمیاد توانایی فرار داشته باشند اگر دارند که این موضوع می تونه صادق نباشه.اگر هم بخوان شما رو طلاق بدن که شما قدرت انتخابی متاسفانه نخواهید داشت.
یک راه هم اینه که شما در حال حاظر اقدامی نکنید و منتظر واکنش ایشون بمونید اگر ایشون رو نمی خواید و محتاجه خرجی هستین.
اگر توان تامین مخارج زندگی رو دارید و یا فکر می کنید با مهریه ی قصدی می تونید زندگی کنید خارج شدن از رابطه ایی که شما رو ازار میده می تونه ارزیابی بشه.
با این وضعیت تصور نمیکنم ایشون خواهانه بزرگ کردنه دخترشون باشند چون مردی که ازدواج میکنه معمولا خواهان یک زندگیه جدیده .
شوهر شما ادمه هوس بازیه و بعد از مدتی به دنباله شخص دیگری خواهد رفت شما باید ببینید با همچین شخصی می تونید زندگی کنید یا نه؟
الان شما هستین که با دید باز و توجه همه جانبه به مسائل باید تصمیم بگیرین.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
tamas و بقیه دوستان
شوهرم دیروز بهم اس داد و گفت دلش برای دخترم خیلی تنگ شده، و میخاد بیاد اونو ببینه، مسئله ای که وجود داره اینه که اون میگه اگه میخای طلاق بگیری، برو اقدام کن من طلاقت میدم اما بچمو به شرطی بهت میدم که ازدواج نکنی، من بهش گفتم چطور تو میتونی ازدواج کنی ولی من حق ندارم ازدواج کنم، من با بچم میخام ازدواج کنم، فوری جبهه گرفت که من نمیخام بچم آقا بالاسر داشته باشه، وقتی پیش تو تنها باشه خیالم راحته و مطمئنم...
یه چیز دیگه هم اینه که خانواده اون دختر نمی دونن که این زن و بچه داره، چون وقتی بهش اس دادم اگه مادرزنت بفهمه که تو زن و بچه داری چکار میکنه؟ گفت اونا می دونن، گفتم شمارشونو بده میخام باهاشون حرف بزنم، گفت باشه، اما اینکار رو نکرد و به من زنگ زد و جویای احوال من و بچم شد. فکر کنم مترسه آخه انگار اونا نمیدونن فقط دختره خودش میدونه، خلاصه زنگ زد و با چرب زبونی خواست یه جوری منو دس به سر کنه.(اینم بگم تا امروز حتی به من زنگ هم نمیزد چه برسه بخواد باهام حرف بزنه)
اینم گفت که فعلا پول ندارم یه جوری بساز سر وقت از خجالتتون در میام و نمیذارم عذاب بکشین.
فکر کنم میخاد یه جوری منو خام کنه تا کاری نکنم جلوی خانواده زنش لو بره.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
عزیزم اگه طلاق هم می خوای بگیری قبلش تمام تلاشتو بکن! حداقل فردا دلت نسوزه که ایکاش فلان کارو هم میکردم شاید جواب میداد و ...
بالاتر از سیاهی (طلاق) که رنگی نیست! اگه فکر میکنی خانواده اون دختره خبر ندارن ، قبل ازینکه دیر بشه ! خودت هرطور شده شمارشون رو پیدا کن و با پدر مادره دختره صحبت کن (ترجیحا پدرش)
اصلا هم چیزی در مورد این تصمیمت به شوهرت نگو که جلوی کارتو بگیره!! حتما اینکارو بکن این شاید یکی از راه هایی باشه که وضعیت رو کاملا عوض کنه ! پدر مادرش جلوشو میگیرن اگه بفهمن!
اصلا سر مسائل مالی کوتاه نیا .. بابا چرا با یک تلفن نرم میشی!
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
شما الان کجا زندگی میکنی؟؟؟تو و دخترت تنهایین؟؟کارهاتو کی برات انجام میده؟؟؟ خانوادت میدونن موضوعو؟؟؟واکنششون چی بوده؟؟ اینهمه مدت بدون همسرت هستی مشکلی نداری؟؟؟یعنی فقط مشکلت خرج زندگیته؟؟/اگه بهت خرجی بده حاضری اسمش تو شناسنامت باشه و بمونی بدون اینکه تو زندگیت نقشی داشته باشه؟؟؟ مطمئن باشین اولین هدف زن دوم بچه دار شدنه تا قدرت لازمو برای نگهداشتن زندگیش بدست بیاره. اگه بچه دار شه حتی همینقدر هزینه ای که پرداخت میشه به شما هم ازش صرف نظر میکنه. به این چیزاشم فکر کن.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
بخواییم منطقی فکر کنیم
1. با شناسنامه جدید رفته زن گرفته که خانواده دختره نمیدونن ( شاید بتونی شکایت کنی ازش و مهریه و نفقه بخوای الان بدون طلاق گرفتن تا تحت فشار قرار بگیره باید بخاطر کارش مجازات بشه)
2 باید یه کار خوب پیدا کنی طوری که شوهرت هنگ کنه و اگه بخاطر پول اون دختر ازدواج کرده پشیمون بشه ( خودت هم مستقل میشی)
3. اصلا به فکرش نباش و پیگیرش نباش و بذار فکر کنه بیخیالشی و حسودیش بشه شاید پشیمون بشه
4. وابستگیتو کم کن خودتو مشغول کن و بگو به درک که رفته من به خاطر اون زندگی نمیکنم من به خاطر خودم زندگی میکنم
5. اینکه به طرف تو کشیده بشه فعلا غیر ممکنه چون نه تحت فشاره و نه از ازدواجش فعلا پشیمونه چون اگه دختره سنش کم باشه و پولدار و سوسول کمتر احتمالش هست به طرفت کشیده بشه پس خودتو با این فکر گول نزن منطقی فکر کن و احساسی نباش همین که تو به فکرش نباشی عذاب میکشه این یه نوع انتقامه
6. اول باید طلاق فکری بگیری یعنی ببین اصلا میتونی بهش فکر نکنی تنهایی زندگی کنی ( مستقل و خوشبخت با دخترت ) بعد جدی خواستی به طلاق فکر کن
پس شروع کن قدم به قدم اول یه کار خوب پیدا کن تا وابستگی مادی نداشته باشی و کم کم همه وابستگی هاتو کم کن ببین چی میشه ... میتونی؟
راستی خانوادت میدونن چیزی به شوهرت نگفتن؟
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
دوستان من قبلش گفتم که طبقه بالای خونه پدرشوهرم زندگی می کنم، خانوادم هم اطلاع دارن، بابام میگه تو هر تصمیمی که بگیری من همه جوره باهات هستم، اونا اولش گفتن طلاق بگیر اما بعد بابام گفت اگه طلاق بگیری یعنی که گذاشتی راحت به خواستش برسه، بمون و زجرش بده تا بدونه که شما هم هستین، اینم بگم بابام میگه هر وقت خواستی طلاق بگیری من پشتت هستم، اما در این بین من خودم دو دل هستم، همش میگم اگه طلاق بگیرم باید به قول دوستان همش به این فکر باشم که اگه اینکار رو میکردم خوب و اینکا رو می کردم بد...
دوستان می دونین دلم از چی میسوزه! من ده سال تو این زندگی سختی کشیدم و تازه این زندگی داشت رو قلتک می افتاد، دلم نمیخاد یکی از راه نرسیده بیاد و هم دل شوهرمو و هم زندگی منو ازم بگیره!
در مورد کار هم توی شهر کوچیک ما به یه دیپلم فقط کار منشیگری میدن که اون هم همه جا حقوقش ماهی 100 تومنه،(در این مورد سوال کردم)
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
<strike> ببینید شما هم میتونی مثل اون یک زندگی جدید داشته باشی
تا اینجای کار همه چی از هم پاشیده !
شما باید روی پای خودت وایسی به بچه ات فکر کن به آیندش اگه چند ساله بعد که بچه ت بزرگ تر شد این اقا همچین کار رو کردش دوباره و بهت خیانت کرد اون موقع چی؟ اون هم به تو هم به بچه خودش خیانت کرده
به نظر من این زندگی دروست بشو نیستش چون به نظز میرسه شما داری کنار میای با این چیزا و تا الان هم کنار آمدی مگه نه به اینجا نمیرسید که به خودش جورعت بده و بره با یکی دیگه زندگی کنه.</strike>
ویرایش : فرشته مهربان >>> راهنمایی مخرب و خلاف روند مشاوره
عزیزم یک نگاه بکن به قبل ببین واقا چی شد که اینجوری شد مطمعن باش نصفی از این مشکلات به رفتار های خودت شاید برگرده
به هر حال تو باید جواب این سوالا تو بگیری و این خیلی حیاتیه توی ادامه زندگی یا طلاق ! (شاید اصلا قضیه اونی که فکر میکنین نباشه)
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
جواب سوالهای آقای بی بی را ندادی.
راهنمایی ها بیشتر در مورد حق و حقوق شماست. اما این که شما با این رفتار شوهرتون چقدر آزرده شدید و حس تحقیر یا نادیده گرفته شدن یا ... اینها همه الان توی دل شماست و به شما فشار می آره. کاش بری مشاوره. نباید اینقد آزردگی ات را ندیده بگیری و پنهان کنی.
دلت برای همسرت تنگ نمی شه؟ خشمگین یا ناراحت نیستی ازش؟ الان چه حسی داری؟
به همین راحتی نیست که داری می نویسی. مگه دوستش نداشتی؟
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
shad61 عزیز
درک می کنم در وضعیتی قرار گرفتی که احساس بن بست ، دو دلی و سردرگمی می کنی .
وضعیتی که پیش آمده ، وبا توجه به سابقه همسرت و روند زندگی که از پستهای شما پیداست . به نظر میرسد که شما در زندگی منفعلانه عمل کرده ای و بیشتر خنثی بوده ای . قوت یک زن در زندگی در عین اینکه یک زن به تمام معنا هست بسیار در تأمین نیاز به قدرت در مرد موثر است .
از طرفی همسر شما بخاطر روابط متعدد با دختران در دوران مجردی به سرکشی تنوع طلبی افتاد . و البته در این زمینه نیز ثبات ندارد . بنا بر این بعید نیست بودن ایشان با این خانم نیز دوامی نداشته باشد .
در این شرایط شما بهتر است چه کنید ؟ :
1 - در درجه اول آرامش خود را حفظ کنید ، و وضعیت پیش آمده را به عنوان یک واقعیت بپذیرید
2 - از خود خوری و انتقام که بیشتر فشار روحی برای شما ایجاد می کند و در واقع به خود شما و دخترتان آسیب می زند پرهیز کنید .
3 - این پیش آمد را فاجعه نبینید .
4 - فعلاً به هیچ وجه به طلاق فکر نکنید ، اگر همسرتان نیز حرف طلاق را زد ، بگو هرکس قصد طلاق دارد ، اقدام کند . من که فعلاً قصد ندارم ، زندگیم را می کنم و شما وظیفه داری تأمین مالی و عاطفی کنی و برای اینکه این اتفاق را بپذیرم و اقدامی علیه شما نکنم شروطی دارم که باید بپذیری . در غیر این صورت اولین اقدام من حضوراً نزد خانواده این دختر آمدن و با آنها گفتگو کردن و گرفتن پاسخ این پرسش است که آیا اطلاع داشته اند که شما زن و فرزند داشته اید . اقدام بعدی من نیز مراجعه به مراجع قانونی برای رعایت عدالت هست . شما باید طبق قانون عدالت را رعایت کنی مثلاً روزهای حضور را تقسیم کنی ، شما مدتیست من ودخترت را رها کرده و رفته ای و در مدتی هم که آمده ای نزد ما نیستی. باید نیمی از روزهای هفته در کنار من و فرزندت باشی .
اقدام سوم من مطالبه مهریه است .
اگر می خواهید این اقدامات را نکنم شروطی دارم که باید بشنوی و بپذیری .
( بند 4 را قاطع بگویید : و حتماً هرچه زودتر ترتیبی بدهید که حضوراً این صحبت را داشته باشید . یادتان باشد قاطعیت خشونت نیست . از نظر روحی کاملاً خود را آماده ساخته و بدون ضعف و اشک و ... صحبت کنید . پیش از آن به کمک خانواده یا با مشورت با یک وکیل شروط مد نظرتان که شروطی محکم باشد را تنظیم کنید .... مثلاً تا فلان مدت تهیه مسکن به نام شما و ...... ... خلاصه قاطعانه او را در وضعیتی می توانید قرار دهید که مجبور باشد تصمیم عاقلانه و بدور از بی ثباتی و تنوع طلبی بگیرد . شروطتتان در عین حال سنگ بزرگ علامت نزدن نباشد و سعی کنید شروطی باشد که وضعیت شما از جهت تأمین مالی و نیاز جنسی و عاطفی را دارا باشد و شرایط مطلوب برای زندگی خود و دخترتان را تضمین کند . حتماً یکی از شروط شما حضور وی در کنار شما در تساوی با همسر دیگرش باشد و روی این تأکید داشته باشید . این بسیار مهم هست برای برنامه های بعدی شما روی ایشون و اصلاح روند ارتباطی خود شما با وی ( برطرف کردن ضعفهایی که در رابطه با همسرت در گذشته داشته که به وقت خودش اگر خواستی می توانیم کمک کنیم این ضعفها را بیابی ) اگر هم در آن زندگی دوام نیاورد لااقل اینگونه به زندگی اولش می تواند باز گردد . اگرشروط را پذیرفت آنرا محضری کنید در نظر داشته باشد عوض عدم تعهد به شروط را مهم است چه چیز قرار می دهید مثلاً پرداخت یک جای مهریه یا .... چیزی باشد که او را مصمم به اجرای شروط کند یعنی انجام شروط را بر پذیرفتن تبعات عدم انجام آن که محضری هم شده و نمیتواند از زیر بارش شانه خالی کند را بهتر بداند)
برای حضور در کنار شما به تساوی اگر بهانه آورد که محل کارم در شهر دیگر است و نمیتوانم حضور داشته باشم و .... بگو اشکال ندارد برای ما هم آنجا منزلی اجازه کن که نزدیک خودت باشیم . یا اینجا کار پیدا کن و همسر جدید را به اینجا بیاور .
5 - اگر همسر دوم را به عقد دائم در آورده ، شخص شما در پی جدا کردن آنها از هم نباش به جای آن در پی قوت و استقلال خود و زندگی با نشاط در کنار دخترت و مطالبه تأمین نیازهائیست که همسرتان وظیفه دارد در قبال شما به آن متعهد باشد و شروط اشاره شده . برای اینکه مطمئن باشید که ایشان عقد دائم هست بگویید برای باور اینکه عقد کرده اید باید عقد نامه را نشانم دهید . در غیر این صورت از خانواده اش جویا خواهم شد و می خواهم که صحت و سقم مسئله را بفهمم . یعنی هرطور شده اینرا بفهمید . اگر هنوز عقد دائم نکرده است اینجا خبر بده که راهنماییها فرق خواهد کرد .
6 - تمام تلاشت را داشته باش که از نظر روحی و فکری با تحلیل شناختی به طور عقلانی به پذیرش این واقعیت برسی که این اتفاق افتاده و بنایتان بر این باشد که نمیشه باعث جدایی آنها شد و طلاق هم برای شما مناسب نیست یعنی شرایطش را ندارید ..... در این صورت زندگی خود را چگونه باید بگذرانید؟؟؟ که کمترین آسیب را خود و دخترت ببینید و در آرامش و نشاط زندگی کنید . برای این منظور ، هم در اینجا می توانی مشاوره دریافت کنی هم مشاوره حضوری داشته باشی .
7 - به فکر شادابی و نشاط و استقلال روحی و شخصیتی و مالی خود باش
نگران نباش اگر بخواهی اوضاع می تواند مطلوب شود حتی اگر همسرت تا آخر با دو همسر ( شما و دیگری )ادامه دهد باز هم می گویم اگر شما بخواهی می شود زندگی مطلوب و با آرامشی داشته باشی .... چطور ممکن می شود ؟؟؟ راهکارهایی دارد که بعد از روشن شدن دقیق وضعیت و شرط و شروط با همسرت و به پذیرش رسیدن خواهیم گفت .
ما در کنارت هستیم . آرامشت را حفظ کن و جرأتمندی و عزت نفس داشته باش تا بتوانی درست و خوب عمل کنی .
موفق باشی عزیزم .
.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
دختر خوب هیچ میدونی اگر پیگیر باشی و ازش شکایت کنی میتونی ازوداجشو باطل کنی؟
1- اجازه شما رونداشته
2- اجازه دادگاه رو نداشته
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
من يكي كه نميفهمم چرا انسان بايد از حق مسلم خودش بگذره و حاضر بشه يه نفر ديگه رو كنار خودش بپذيره و همسرش رو تقسيم كنه
انصاف نيست ، مگه ما ادما چقدر زنده ايم كه بخوايم اينجوري زندگي كنيم
يعني لياقت اين خانوم نميتونه بيشتر از اينا باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
=================
پاورقی از مدیرهمدردی:
دوستان توجه کنید، اگر مراجعی اینجا تحت فشار شدید و تخریب کننده به ما اعتماد می کند و مشکلش را عنوان می کند امید یاری به ما دارد.
اینکه نمک روی زخمش بریزیم مثل این پست ، چه کمکی به او می کند جز اینکه بیشتر به او آتش می زند؟!!!!
از اعضاء می خواهم اگر در مورد مشکل مراجعی احساساتشان جریحه دار می شود، حداقل سکوت کنند. و صبر کنند تا مشاوران پاسخ مناسب بدهند. و گرنه این حرفهای احساسی را خود مراجع که در بطن مشکل هست بیشتر بلد هست.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
با سلام واحترام
shad61 گرامی
چنانکه تعریف کردید، بسیار موضوع غیر منتظره و برای شما آسیب زا بوده است.
این احساس آزردگی کاملا قابل درک هست.
یکم :
برای تصمیم گیری در مورد این مشکل نیاز به شرایط آرامتری دارید. این آرامش باید به صورتی باشد که پس لزره های احساسی این آزردگی ها تا اندازه ای فروکش کرده باشد.
لذا اولین گام صبر هست. نه صبر کردن برای زندگی کردن، بلکه صبر برای آرامش و تصمیم گیری منطقی.
خلاصه مهم این بند: اگر تحت فشار شدید احساسی هستید. واقعا نمی توانید آنطور که صحیح هست تصمیم بگیرید. هر تصمیمی اعم از زندگی کردن یا طلاق گرفتن تحت این فشار ممکن است اشتباه باشد.
دوم:
پس از اینکه فشاری احساسی این مسئله برای شما کاهش یافت و کاملا بر اوضاع مسلط شدید، نیاز به حل این تعارض به شیوه حل مسئله هستید . (مقاله <انتخاب صحیح، شیوه حل مسئله و تعارض های ما>) تا اندازه ای می تواند شما را به این شیوه آشنا سازد.
سوم:
در مرحله بعد باید توانایی ها و قدرت خود را مورد توجه قرار دهید. اگر شما قوی و توانا باشید و در تصمیم گیری بند دوم به این نتیجه برسید که به زندگی ادامه دهید. امید اینکه زندگیتان سرو سامان بگیرد به شرطی که مستحکم و صحیح گام بردارید بسیار زیاد هست. و معمولا طول عمر یک زندگی که برای شما ده سال هست ، می تواند ریشه های محکم تری داشته باشد و متزلزل نشود. و احتمال اینکه این آقا تحت فشارهای زندگی دوم ببُرد و به طرف شما بیاید بسیار بسیار زیاد هست، منوط به اینکه ساحل امن در زندگی اول ، نا امن نشده باشد.
چهارم:اگر تصمیم شما بر ادامه زندگی و مسئله جذبی باشد. باید همانطور که فرشته مهربان گفته اند، زیاد
تمرکز خود را روی رابطه همسرتان با آن خانم نگذارید. بلکه با بی توجهی به مسائل آن زندگی انرژی خود را روی رابطه خود داشته باشید. البته قاطعیت در حق و حقوقتان بدون درگیری مورد تاکید هست. لذا نیازمندی هایتان را شفاف و با زبان خوش گوشزد کنید.
پنجم:
اگر بعد از صبر و آرامش و بررسی ها لازم به این نتیجه رسیدید که نمی توانید با این آقا زندگی کنید و تصمیم به جدایی گرفتید. با گرفتن یک وکیل مجرب می توانید روی گرفتن همه حق و حقوق خود پافشاری کنید.
خلاصه و نتیجه گیری:
1 - صبر برای کسب آرامش و فروکش کردن احساسات منفی قبل از هر گونه تصمیم گیری
2 - حساب و کتاب کردن مثبت ها و منفی های زندگی یا طلاق به شیوه حل مسئله طبق لینکی که معرفی کردم
3 - اگر تصمیمتان بر ادامه زندگی شد، باید روی بهبود رابطه و حالت جذبی برای ایمن کردن ساحل این زندگی باشید تا با کمترین فشار زندگی ادامه یابد و احتمال پشیمانی همسرتان با توجه به توضیحاتی که در مورد او دادید بسیار بسیار زیاد است.
نقل قول:
شما گفته اید:
همسرم اهل کار هست، اما از هرکاری زود خسته میشه و دلش میخاد یه کار دیگر رو دوباره تجربه کنه، توی این چند سال چند بار کارش رو عوض کرده.
4- اگر تصمیم به جدایی گرفتید باید دل یکدله کنید و قوی با گرفتن یک وکیل حق و حقوق خود را کاملا بگیرید.
6 - توجه کنید غیر از شما آن خانم هم قربانی هست. گرچه بی تقصیر هم نیست. لذا با بهبود فکرتان در مورد آن خانم از شدت احساسات منفی خود که به شما آسیب می رساند بکاهید. چون سلامتی روانی شما بیشترین اولویت را در تصمیم گیری های فوق دارد.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
ممنونم فرشته مهربان و مدیر همدردی عزیز، خوشحالم که به این سایت اومدم و تونستم مشکلمو با شما در میان بذارم.
شوهرم آدم کله شق و لجبازیه سعی می کنم تا بتونم با راههایی که بهم گفتین یه جوری خواسته هامو بگم تا بتونم به حقم برسم و تا جایی که می تونم زندیگیمو حفظ کنم.
شاید یه مدت طول بکشه، حتما خبرشو بهتون میدم و شما رو در جریان اوضاع میذارم. چون شنبه قراره با یه وکیل صحبت کنم و از اون بخوام راههای قانونیشو بهم بگه تا بی گدار به آب نزنم...
لطف کنین تایپکو حذف نکنین چون به مشاوره شما نیاز دارم، تو شهر ما مرکز مشاوره نیست (چیزی که فراوانه وکیله ، نه مشاوره)
:72::72::72::72:
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام مدیر همدردی عزیز و ...
شوهرم بعد از دوماه کشمکش بین من و اون با وساطتت پدرش اومد خونه، قبلش گفتم که هر وقت میومد شهرمون با زنش می میومد و بدون هم جایی نمیرفتن (البته اینم بگم زن جدیدش انگار خیلی شوهرمو کشنوده طرف خودش چون پدر شوهرم با اون صحبت کرده بود و بهش گفته بود که باید بزاری که بیاد پیش زن و بچش) از این بابت خیلی ناراحتم بعد از ده سال که من با همسرم زندگی کردم و تا تونستم براش از هیچی کم نذاشتم، حالا باید زیر فرمان یکی دیگه باشه و اون انقدر سوگلی شده که باید اجازه صادر کنه (تف به غیرت مردی مث شوهر من که انقدر زود خودشو گم میکنه)
خلاصه دوستان ، اومد خونه، بچم انگار تو آسمونا بود، طوری دور باباش میچرخید که نمی تونم براتون وصفش کنم، از بغلش پایین نمیومد، انگار بیشتر از من به بچم خیلی سخت گذشته بود،آخه اون هرشب بغل باباش میخابید و بعد از اینکه خوابش می برد میذاشتیمش تو رختخوابش.
باهاش صحبت کردم و دلیل اینکه هی مدام به من می گفت برو طلاقت رو بگیر، پرسیدم، اونم گفت زندگی من از این به بعد اینطوریه (یعنی که من به خاطر کارم یا هر دلیل دیگه ای هر دو هفته یه بار می تونم بیام پیشتون اونم فقط یه شب چون روز بعد باید بره تا شنبه سرکارش باشه ) می تونی این شرایط رو تحمل کنی، و به زندگیت ادامه بدی؟
من بهش گفتم کاریه که کردی و نمیشه کاری کرد، باید نسبت به من و این بچه مسئولیت داشته باشی و ما رو تنها نذاری، اون قبول کرد، البته اگه زیرش نزنه چون گفتم تو فرمان زن جدیدشه!
درضمن باباش هم باهاش صحبت کرد و اتمام حجت کرد که باید به من و بچم توجه کنه.
دوستان من شرایطم واسه طلاق خوب نیست، فعلا قصد طلاق ندارم .....
حالا هم از شما تقاضا می کنم کمکم کنین و راه حل جلوی پام بذارین تا بتونم بکشونمش سمت خودم، البته اگه شدنیه!
لطف کنین بهم کمک کنین:316:
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
shad61 عزیز
درک می کنم در وضعیتی قرار گرفتی که احساس بن بست، دو دلی و سردرگمی می کنی .
وضعیتی که پیش آمده ، وبا توجه به سابقه همسرت و روند زندگی که از پستهای شما پیداست . به نظر میرسد که شما در زندگی منفعلانه عمل کرده ای و بیشتر خنثی بوده ای . قوت یک زن در زندگی در عین اینکه یک زن به تمام معنا هست بسیار در تأمین نیاز به قدرت در مرد موثر است .
از طرفی همسر شما بخاطر روابط متعدد با دختران در دوران مجردی به سرکش تنوع طلبی افتاد . و البته در این زمینه نیز ثبات ندارد . بنا بر این بعید نیست بودن ایشان با این خانم نیز دوامی نداشته باشد .
در این شرایط شما بهتر است چه کنید ؟ :
1 - در درجه اول آرامش خود را حفظ کنید ، و وضعیت پیش آمده را به عنوان یک واقعیت بپذیرید
2 - از خود خوری و انتقام که بیشتر فشار روحی برای شما ایجاد می کند و در واقع به خود شما و دخترتان آسیب می زند پرهیز کنید .
3 - این پیش آمد را فاجعه نبینید .
4 - فعلاً به هیچ وجه به طلاق فکر نکنید ، اگر همسرتان نیز حرف طلاق را زد ، بگو هرکس قصد طلاق دارد ، اقدام کند . من که فعلاً قصد ندارم ، زندگیم را می کنم و شما وظیفه داری تأمین مالی و عاطفی کنی و برای اینکه این اتفاق را بپذیرم و اقدامی علیه شما نکنم شروطی دارم که باید بپذیری . در غیر این صورت اولین اقدام من حضوراً نزد خانواده این دختر آمدن و با آنها گفتگو کردن و گرفتن پاسخ این پرسش است که آیا اطلاع داشته اند که شما زن و فرزند داشته اید . اقدام بعدی من نیز مراجعه به مراجع قانونی برای رعایت عدالت هست . شما باید طبق قانون عدالت را رعایت کنی مثلاً روزهای حضور را تقسیم کنی ، شما مدتیست من ودخترت را رها کرده و رفته ای و در مدتی هم که آمده ای نزد ما نیستی. باید نیمی از روزهای هفته در کنار من و فرزندت باشی .
اقدام سوم من مطالبه مهریه است .
اگر می خواهید این اقدامات را نکنم شروطی دارم که باید بشنوی و بپذیری .
( بند 4 را قاطع بگویید : و حتماً هرچه زودتر ترتیبی بدهید که حضوراً این صحبت را داشته باشید . یادتان باشد قاطعیت خشونت نیست . از نظر روحی کاملاً خود را آماده ساخته و بدون ضعف و اشک و ... صحبت کنید . پیش از آن به کمک خانواده یا با مشورت با یک وکیل شروط مد نظرتان که شروطی محکم باشد را تنظیم کنید .... مثلاً تا فلان مدت تهیه مسکن به نام شما و ...... ... خلاصه قاطعانه او را در وضعیتی می توانید قرار دهید که مجبور باشد تصمیم عاقلانه و بدور از بی ثباتی و تنوع طلبی بگیرد . شروطتتان در عین حال سنگ بزرگ علامت نزدن نباشد و سعی کنید شروطی باشد که وضعیت شما از جهت تأمین مالی و نیاز جنسی و عاطفی را دارا باشد و شرایط مطلوب برای زندگی خود و دخترتان را تضمین کند . حتماً یکی از شروط شما حضور وی در کنار شما در تساوی با همسر دیگرش باشد و روی این تأکید داشته باشید . این بسیار مهم هست برای برنامه های بعدی شما روی ایشون و اصلاح روند ارتباطی خود شما با وی ( برطرف کردن ضعفهایی که در رابطه با همسرت در گذشته داشته که به وقت خودش اگر خواستی می توانیم کمک کنیم این ضعفها را بیابی ) اگر هم در آن زندگی دوام نیاورد لااقل اینگونه به زندگی اولش می تواند باز گردد . اگرشروط را پذیرفت آنرا محضری کنید در نظر داشته باشد عوض عدم تعهد به شروط را مهم است چه چیز قرار می دهید مثلاً پرداخت یک جای مهریه یا .... چیزی باشد که او را مصمم به اجرای شروط کند یعنی انجام شروط را بر پذیرفتن تبعات عدم انجام آن که محضری هم شده و نمیتواند از زیر بارش شانه خالی کند را بهتر بداند)
برای حضور در کنار شما به تساوی اگر بهانه آورد که محل کارم در شهر دیگر است و نمیتوانم حضور داشته باشم و .... بگو اشکال ندارد برای ما هم آنجا منزلی اجازه کن که نزدیک خودت باشیم . یا اینجا کار پیدا کن و همسر جدید را به اینجا بیاور .
5 - اگر همسر دوم را به عقد دائم در آورده ، شخص شما در پی جدا کردن آنها از هم نباش به جای آن در پی قوت و استقلال خود و زندگی با نشاط در کنار دخترت و مطالبه تأمین نیازهائیست که همسرتان وظیفه دارد در قبال شما به آن متعهد باشد و شروط اشاره شده . برای اینکه مطمئن باشید که ایشان عقد دائم هست بگویید برای باور اینکه عقد کرده اید باید عقد نامه را نشانم دهید . در غیر این صورت از خانواده اش جویا خواهم شد و می خواهم که صحت و سقم مسئله را بفهمم . یعنی هرطور شده اینرا بفهمید . اگر هنوز عقد دائم نکرده است اینجا خبر بده که راهنماییها فرق خواهد کرد .
6 - تمام تلاشت را داشته باش که از نظر روحی و فکری با تحلیل شناختی به طور عقلانی به پذیرش این واقعیت برسی که این اتفاق افتاده و بنایتان بر این باشد که نمیشه باعث جدایی آنها شد و طلاق هم برای شما مناسب نیست یعنی شرایطش را ندارید ..... در این صورت زندگی خود را چگونه باید بگذرانید؟؟؟ که کمترین آسیب را خود و دخترت ببینید و در آرامش و نشاط زندگی کنید . برای این منظور ، هم در اینجا می توانی مشاوره دریافت کنی هم مشاوره حضوری داشته باشی .
7 - به فکر شادابی و نشاط و استقلال روحی و شخصیتی و مالی خود باش
نگران نباش اگر بخواهی اوضاع می تواند مطلوب شود حتی اگر همسرت تا آخر با دو همسر ( شما و دیگری )ادامه دهد باز هم می گویم اگر شما بخواهی می شود زندگی مطلوب و با آرامشی داشته باشی .... چطور ممکن می شود ؟؟؟ راهکارهایی دارد که بعد از روشن شدن دقیق وضعیت و شرط و شروط با همسرت و به پذیرش رسیدن خواهیم گفت .
ما در کنارت هستیم . آرامشت را حفظ کن و جرأتمندی و عزت نفس داشته باش تا بتوانی درست و خوب عمل کنی .
موفق باشی عزیزم .
.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
فرشته مهربان عزیز، براتون توضیح دادم که چی گفت، (گفت زندگی من از این به بعد اینطوریه (یعنی که من به خاطر کارم یا هر دلیل دیگه ای هر دو هفته یه بار می تونم بیام پیشتون اونم فقط یه شب چون روز بعد باید بره تا شنبه سرکارش باشه ) می تونی این شرایط رو تحمل کنی، و به زندگیت ادامه بدی؟) و اینکه انگار زن جدیدش خیلی براش عزیزه و نمی تونه زیاد ازش دل بکنه! این حرف رو مستقیم نگفت ولی از رفتار و حرکاتش میشد فهمید!
عزیزم میخام راهنماییم کنین و راه حلهایی جلو پام بذارین تا هر وقت که اومد کاری کنم تا دلش زود به زود واسه ما تنگ بشه و خودش بخواد بیاد پیش من و بچم ، نه اینکه من تقاضا کنم (بببخشید نمی دونم تقاضام بجاست یا نه؟)
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
برای تصمیم گیری در مورد این مشکل نیاز به شرایط آرامتری دارید. این آرامش باید به صورتی باشد که پس لزره های احساسی این آزردگی ها تا اندازه ای فروکش کرده باشد.
لذا اولین گام صبر هست. نه صبر کردن برای زندگی کردن، بلکه صبر برای آرامش و تصمیم گیری منطقی.
خلاصه مهم این بند: اگر تحت فشار شدید احساسی هستید. واقعا نمی توانید آنطور که صحیح هست تصمیم بگیرید. هر تصمیمی اعم از زندگی کردن یا طلاق گرفتن تحت این فشار ممکن است اشتباه باشد.
.
.
.
6 - توجه کنید غیر از شما آن خانم هم قربانی هست. گرچه بی تقصیر هم نیست. لذا با بهبود فکرتان در مورد آن خانم از شدت احساسات منفی خود که به شما آسیب می رساند بکاهید. چون سلامتی روانی شما بیشترین اولویت را در تصمیم گیری های فوق دارد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shad61
مینا خانوم، شما 20 سالته، چطور میخای زندگیتو روی گریه های یه زن و بچه هاش بنا کنی؟
عزیزم من واسه همسرم تا اونجایی که می تونستم هیچی کم نذاشتم، اما اون یه دختر 22 ساله رو به عقد خودش دراورده، (تو یه شهر دیگه) و من و بچم رو تو شهرمون تنها گذاشته، من شب و روز دارم گریه می کنم، همسرم هی داره اس میده که برو طلاق بگیر اما من به خاطر بچم و اینکه بعد از طلاق به مشکل میخورم، دارم مقاومت می کنم.
مینا جون با زندگی یکی دیگه بازی نکن، فرصت واسه زندگی زیاد داری، چرا میخای خودتو یه عمر وارد زندگی بکنی که همش اه و نفرین زنش دنبالت باشه، (من الان همینجوریم)
ببین من از زن جدید شوهرم متنفرم، چون اون یه دختر بود و می تونست زندگی بهتری رو واسه خودش درست کنه! اما خودش وارد زندگی من کرده و هی داره به همسر من خط میده که منو از زندگیم بیرون کنه!
مینا جون با زندگی یکی دیگه بازی نکن، خودتو بکش کنار
شاد عزیز! اگر میخواهی به تصمیم درستی برسی لطفا به توصیه های آقای مدیر بیشتر توجه کن و سعی کن اونها رو عملی کنی.
رفتن به تاپیکهای مشابه تاپیک مینا و فریاد زدن بر سر اون دختر که بقول اقای مدیر خودش هم یک قربانی است، نه کمکی به شما نمیکنه نه به مراجع. جز اینکه به احساسات منفی شما دامن بزنه.
البته شاید شنیدن ماجرای اون آدمها یکسری پیام ها برای شما داشته باشه که بتونه دید شما رو به زندگی خودت بهتر کنه یا برات قابل تحمل اش کنه اما من بعید میدانم که شما در اوضاع و احوالی فعلی بتونی اون پیام ها را بگیری.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
تو موقعیت سختی قرار داری ، دختر خوب حداقل اگه می خوای بمونی درست و قاطعانه رفتار کن نه اینکه خودتو بکشونی کنار و سعی کنی با محبت و این چیزها شوهرتو جذب کنی!! کار ایشون ازین حرفها گذشته و الان باید اقداماتی کرد باعث بشه روش فشار بیاد و فکر نکنه میتونه از بار زندگی شما شونه خالی کنه ، یا به طور همزمان دو زن داشته باشه و همه چیز هم خوب و خرم باشه!
مسلما یک دختر جوان که شب و روز هم کنار شوهرته و جدید هم هست جاذبه قویتری از شما داره
درمورد خانوادت چیزی نگفتی؟ آیا اونها خبر دارند؟ آیا حمایتت می کنند؟
آیا بالاخره فهمیدی که وضعیت شوهرت با اون خانم چطوریه؟ (عقد ، صیغه - ازدواج؟) این خیلی مهمه
اگه هنوز عقد رسمی انجام نشده و خانوادش مطلع نیستند باید اونها رو باخبر کنی تا جلوی اینکارو بگیرند.
احتمال زیاد خانوادش از وجود شما و بچتون بی خبرند و اگه بفهمند دیگه اجازه ازدواج به دخترشون نمیدند.
حتی اگه عقد هم انجام شده باشه ممکنه با فهمیدنشون اجازه ندن کار ازین جلوتر بره
و حتی اگه نگیرند به هرحال باید از وجود شما و بچتون مطلع بشند ، نذار بی خبر بمونند و همه چیز بر وفق مراد اون دختره پیش بره.
توجه کن اولین اقدام اون دختر بچه دار شدن خواهد بود و بعد از اون دیگه هیچ کاری نمیشه کرد، پس حواست رو جمع کن ، شاید این روزها آخرین فرصتهات باشند.
یادت باشه فقط خودت نیستی بلکه داری در مورد آینده بچت هم تصمیم میگیری و ممکنه اون فردا شما رو بابت کوتاهی هات که به اون هم آسیب خواهد زد شرزنش کنه ، پس لطفا از تمام فرصتهات استفاده کن ، خانوده اون دختر هم فرصت هستند!
اگه خودت هم میترسی با خانوادش روبرو بشی ، از کسی مثل دوست یا فامیل معمتمد بخواه که اونها بطور غیرمستقیم از وجود شما و بچت رو مطلع کنه تا شوهرت مستقیما نتونه یقه شمارو بگیره.
(من اینطور حس کردم که شما از اینکه اقدامی کنی میترسی؟ ) به هرحال مطلع شدن خانواده اون دختر میتونه به شما کمک کنه.
چرا شما به شهرستان نمیری؟
حتی مطرح کردن این مساله هم تهدید بزرگیه براش!!
وظایفش رو دائم بهش یادآوری کن و بگو طبق قانون وظیفته که عدالت رو رعایت کنی و باید یک شب در میون پیش من و بچت باشی
به شوهرت بگو من رو هم باید ببری همون شهر محل کارت زندگی کنم چون وظیفه داری بطور دائم بالا سر بچت باشی. به طور قانونی وطیفه داری عدالت رو رعایت کنی و باید یک شب درمیان پیش من باشی و گرنه به دادگاه مراجعه میکنم و از دادگاه می خوام که عدالت رو برقرار کنه
بگو اگه تو اقدام نکنی خودم وسایلم رو جمع میکنم و با بچه میایم اونجا . ، نباید خیال کنه حالا راحت شما رو میکاره اینجا و خودش میره پی خانوم جدیدش
مخارج بچه رو بطور جدی ازش بگیر تا بهش فشار بیاد ، پول کلاس زبان ، مدرسه .. دوا و دکتر و .. همینطور مخارج خودت
هر روز هم به بهانه بچه بهش زنگ بزن و ازش بخواه که کاری انجام بده ، پولی بریزه یا حضوری بیاد
، مثلا بچه رو باید ببریم دکتر تو هم باید باشی من تنها نمیتونم، وظیفه پدرشه
بچه رو باید ببری فلان جا ثبت نام کنی
فلان مبلغ بابت ثبت نام فلان کلاسش باید بدی
و ...............
منو باید ببری بیسار جا و نفقم که به عهده تو هست رو بدی (البته سعی کن هزینه هات منطقی و معقول باشه که نتونه بهونه بیاره)
مخارج بچه رو بطور جدی ازش بگیر تا بهش فشار بیاد ، پول کلاس زبان ، مدرسه .. دوا و دکتر و .. همینطور مخارج خودت
بگو تا سر ماه باید بدی وگرنه از دادگاه تقاضای نفقه میکنم و میگم بدون اینکه شرایطش رو داشته باشی ازدواج دوم کردی و حالا مخارج من رو نمیدی
خلاصه بهش حالی کن که قصد طلاق نداری و سر سوزنی هم از حقوق قانونیت کوتاه نمیای ، بذارش لای منگنه!!
اصلا عکس العمل شوهرت برات مهم نباشه ، حالا که شوهرت خیانت کرده و همه چیز رو گذاشته زیر پا شما هم دور احساسات و این چیزهارو خط بکش و دائم حقوقت رو ازش طلب کن و به بهانه مسائل بچه هی بهش زنگ بزن و بکشونش و موی دماغش شو
تا هم اون دختره هم بفهمه صاحب شوهر شما نشده و هم شوهرت بفهمه نمیشه دو تا زن داشت!
احتمالا شوهر شما به دختره گفته شما رو به زودی طلاق میده و اون دختره هم به این امید وارد زندگیش شده وگرنه یک دختر جوون نمیاد قبول کنه که یک عمر با یک هوو زندگی کنه!!
پس در اولین قدم با کارهات به اون دختره بفهمون به هیچ وجه قصد جدایی نداری و یک روز هم دست از سر شوهرت برنمیداری و دائم با تلفن هات و به بهانه مسائل بچه کشوندن شوهرت موی دماغشون شو. شاید نظرش عوض بشه
فکر میکنم لازم باشه خودت یکبار تلفنی و محتــــرمانه با اون خانم حرف بزنی
بگو حالا که قراره با هم زندگی کنیم باید یکسری چیزها بینمون مشخص بشه
1- من اصلا قصد جدایی ندارم
2- اجازه نمیدم شوهرم سر سوزنی در حق بچم کوتاهی کنه و باید یک روز درمیون بالای سرش باشه
تمام نیازهای منم به عنوان زنش باید برآورده کنه
مطمئن باش تمام امید اون دوتا اینه که شما به زودی طلاق میگیری میری یا اینکه میشینی کنار و به هفته ای یک شب قانعی و خلاصه از شرت راحت میشند
و شما باید دقیقا برعکس عمل کنی و موی دماغ بشی تو روی یک شب درمیون بودن پافشاری کنی ، حتی اگر قبول نکرد بگی برای اجرای عدالت به دادگاه مراجعه خواهی کرد و از حق بچت نمیگذری.
مدام بچت رو مطرح کن و بگو باید حدااقل یک شب درمیان پدر بالاسرش باشه
فکر اینکه با محبت و این چیزها اقدم کنی رو فعلا بذار کنار عزیزم ، با کارایی که شوهر شما کرده این فکرا ساده لوحیه فقط!!
حتی اگه بخواهی اینکارو هم بکنی لازمش اینه که شوهرت یک شب درمیون پیشت باشه تا با اون زن فرصت برابری برای رقابت داشته باشی نه اینکه هفته ای یکبار!
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
من حرفی برای گفتن ندارم،با خوندن این تاپیک خیلی اعصابم خورد میشه،چون پدر منم چند ساله که ازدواج مجدد کرده و ...
فقط میخوام بگم که اصلا با راهکارهای کبود موافق نیستم،این کارا بیشتر باعث میشه شوهرتون از شما فاصله بگیره،باعث میشه بیشتر ازتون دوری کنه
ولی اینجوری هم که فقط هردو هفته یه شب پیش شما باشه رو اصلا قبول نکنید.
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
دوستان چکار کنم، دلم داره میترکه!
می دونین چی شده؟
امروز شوهرم زنگ زد بهم تا بگه داره چکار می کنه، وقتی بهش گفتم آخر هفته بیا پیش من و بچه گفت باشه، میام یه روز هم مرخصی میگیرم تا بیام اونجا کارای اداریمو انجام بدم، بهش گفتم باشه بیا، زنت که مشکلی نداره! (به طعنه گفتم سه شب میتونه دوریتو تحمل کنه؟) میدونین چی گفت: در کمال پرویی میگه با زنم میام اونجا، بدون اون که من نمیام، نمی تونیم سه روز از هم دور باشیم، اونو میذارم خونه یکی از فامیلا بعد میام بهتون سر میزنم، من هم عصبانی شدم و گوشی رو قطع کردم و بهش با اس گفتم که من بچم حق داریم و تو باید بدون زنت بیای، که جواب نداد.
خانوادش اینو این طور پرو کردن، چون بهش گفتن این عروس هم مثل بزرگه برامون عزیزه و می تونی اون بیاری تو خانواده!
از اون موقع انقدر گریه کردم که حد نداره! آخه بدبختی اینجاست که واسه طلاق برم درسته که حق و حقوقمو میگریم ولی چون من طلاق میخام، برای پرداخت مهریه ، آقا هزار مدرک میاره که نداره و بعد مهریه رو در کمترین مبلغ براش قسطی می کنن،(آخه عروس عموش تقاضای طلاق داد، پسرعموش وضعش خوب بود، ولی مدرک آورد دادگاه و شاهد جور کرد و مهریه رو دادگاه ماهی 100 هزار تومن کرد، آخه این هم شد قانون) اونوقت من چطوری باید زندگی کنم، باید بشم سربار پدر و مادرم، اونا کم واسه خودشون بدبختی دارن که منم این وسط بشم قوز بالا قوز...
خیلی دلم گرفته، می دونین دلم از چی میسوزه، وقتی اومد اینجا بهش گفتم،زنت که می دونست تو زن و بچه داری چطور به عقد تو درآومد و تونست با این قضیه کنار بیاد، اونم گفت اون با این موضوع کنار اومده که من باید پیش شما بیام، اما حالا دوباره داره میگه من و اون بدون هم جایی نمی ریم.
آخه آدم باید چقدر پست باشه، دیگه نمی دونم باید چکار کنم.... :302:
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم
به نظرمن میتونی مهریه و نفقه تو باهم اجرا بزاری تا حداقل مبلغی هر ماه دستت رو بگیره
ولی طلاق نگیر تا مجبور باشه علاوه بر مهریه نفقتو هم بده +خرجی بچه (بازم دقیق از وکیل بپرس راهشو)
در هر حال به عنوان یه طرح بلند مدت ، سعی کن تحصیلاتت رو هم بالا ببری تا یه کار به درد بخور هم بتونی پیدا کنی که بعدها به این پولا نیازی نداشته باشی
برای آرامشت هم میتونی 40 روز دعای زیارت عاشورا رو بخونی (تو اینترنت بگرد ببین چقدر برای برآورده شدن دعاها بهش تاکید شده) من خودم هر وقت مشکل داشتم نتیجه داده
امیدوارم خدا کمکت کنه
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
shad61 میدونم که شرایط روحی خیلی بدی داری و مستاصل هستی . اما درست نیست دست روی دست بذاری و تماشا کنی
شما دو راه پیش روت میبینی 1- محبت و جذب دوباره شوهر (که میبینی فعلا امکانش نیست) 2- طلاق (که اینم باز امکانش نیست)
اما شما یک راه سوم هم داری ، بدون اینکه تقاضای طلاق کنی میتونی با همین شرایط فعلیت شوهرتو تحت فشار قرار بدی، نمی دونم چرا اینکارو نمیکنی؟ دوست دارم دلیلت رو بدونم؟
که چرا نمیری دادگاه تقاضای مهریه رو بکنی؟ درسته که شاید شوهرت از زیر شدر بره اما به هرحال یه اهرم فشاره
چرا تقاضای نفقه نمیکنی؟ (از طریق قانون؟)
چرا به دادگاه نمیری و بگی شوهرم بدون داشتن شرایط لازم ازدواج مجدد کرده ، آیا میتونم کاری بکنم؟ حداقل اینه که میفهمی موضع قانون دقیقا چیه؟ من شنیدم اگه بدون اجازه دادگاه باشه مجازات داره.
چرا زا مراجع قانونی نمیپرسی اگه شوهرم عدالت رو رعایت نکنه و من رو ول کنه کلا بره پیش اون یکی زنش شهرستان قانون چیکار میکنه؟
عزیزم حتی اگه هیچ اقدامی نمی خوای بکنی حداقل برو بپرس!
در ضمن شماباید الان به دنبال شغل و درآمد برای خودت باشی ، فعلا به شوهرت به چشم یه عابربانک نگاه کن تا خودت رو کمی جمع و جور کنی از لحاظ مالی ،
مطمئن باش ، اینو با اطمینان بهت میگم اون دختره و شوهرت منتظرن شما طلاق بگیری بری ، فقط اینطوری کردن که خودت خسته بشی و خودت تقاضای طلاق بدی تا حداقل حقوق قانوینت رو هم از دست بدی و به راحتی هه چی تموم بشه.
راستی راجب خانوادت چیزی نگفتی برامون؟
-
RE: شوهرم ازدواج مجدد کرده چه کنم؟
کبود عزیز از یه وکلیل پرسیدم، اون گفت شما تقاضای مهریه کنی اونهم میاد میگه طلاق میدم، چون مهریه رو نمی تونه کامل بده، دادگاه براش قسط بندی میکنه! تا اینجای کار درسته، (اما اون با زنش تو یکی از شهر های بزرگه، و من تو شهرستان،) وقتی مهریه قسطی بشه، اون موظف به پرداخته، اما مشکلی که در این بین است این که اون میره به اون شهر و وقتی که نتونه قسط رو پرداخت کنه اصلا تو شهرتون آفتابی نمیشه که شما اونو بازداشت کنی بخاطر اینکه مهریه رو نپرداخته، خانوادش هم که حمایتش می کنن،در این بین اون هر وقت بیاد شهرتون دزدکی میره خونه باباش و بعد هم میره، در این بین شما دستت به هیج جا بند نیست، فقط مدام باید بری شکایت کنی و دست هم به جایی بند نمیشه؟
اون وکیل بهم گفت فعلا سر خونه زندگیت باش و تکون هم نخور، موظفه خرجتوبده، در مورد ازدواجشم، دوستای گلم ازدواج حق مرده و من هیچ کاری نمی تونم بکنممممممممممممم، دادگاه این حق رو به مرد میده!
خانوادم در این چند سال هوای منو داشتن، اما نمی دونم شوهرم از اونا بدش میاد(میگفت بابای تو هوای پسراشو بیشتر داره) (من تک دخترم) و هر وقت از اونا تو خونه صحبت می کردم دعوا راه مینداخت. با اونا اصلا خوب نبود و الان هم که این کار رو کرده مدام به من میگه به خاطر خانوادت ازت متنفرم و زن گرفتم تا خانوادت رنجش بکشن...
نمی دونم چه فکری می کنه، اما خانوادم تا جایی که تو توانشون بوده به من رسیدن اما از اونا بدش میومد
اگه بابای من هوای پسراشو داشته، بابای شوهرم هم هوای پسراشو داشته و خیلی کارا کرده که اینجا نمی گم.(اینم بگم که دامادشون هم اینو قبول دارن و همیشه میگن که پدرشوهرم خیلی به شوهر من رسیده، خیلی دوستان، خیلی)
اما فکر کنم شوهر من این وسط چون زیاد مورد توجه باباش بود ، انتظار داشت پدر من هم همینطور هواش داشته باشه...