دوست داشتن هم دانشگاهی

به نام یگانه مهندس گیتی
با سلام،
من پسری بیست و دو ساله هستم و ترم پنج رشته مهندسی مکانیک .
تا به حال با هیچ دختری رابطه نداشتم حتی در حد سلام علیک.
ترم یک سر یکی از کلاسا نا خداگاه چشم به دختر افتاد که نظر منو به خودش جلب کرد اما من بی تفاوت گذشتم.
حالا پنج ترم از اون روز می گذره و من ایشون رو زیاد تو دانشگاه دیدم اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نشده اما من به ایشون علاقه مند شدم.
تو دانشگاه هیچ کسی به جز ایشون به چشمم نمی یاد. پوشش ساده ایی داره مثل من با اتوبوس رفت آمد می کنه خونمون زیاد از هم دور نیست چند باری تو صف نانوایی دیدمش.
دانشگاه ما مساحت نسبتا بزرگی داره و دانشجو هم زیاد داره و اکثر دانشجویان با هم در ارتباط هستن ولی من ندیدم با کسی باشه.
حالا موندم چیکار کنم.
می خوام باهاش صحبت کنم اما تا حالا هیچ تجربه ایی نداشتم و راستش اصلا نمی دونم چی باید گفت برا آشنایی؟
به اخلاقش آشتایی ندارم بیشتر می خوام با اخلاق و نظراتش آشنا بشم وگرنه قصد دوستی ندارم شاید اخلاق و نظراتمون بر خلاف هم باشه.
سن من برای ازدواج خیلی زوده قصد دارم اگر همه چیز درست بود بعد از گرفتن لیسانس پا پیش بزارم اما می ترسم ازدواج کنه برا همین می خوام با ایشون ارتباط بر قرار کنم به نظر شما کار اشتباهی هست؟
با توجه به اینکه من اصلا بلد نیستم با یک دختر ارتباط بر قرار کنم، بهتر نیست به یکی از دوستانم بگم تا به واسطه ی دوست دخترش نظر این خانم رو بپرسه؟
می خوام اگه ارتباطی بر قرار شد و علاقمون دو طرفه بود با دو خانواده در میون گذاشته بشه اصلا قصد سو استفاده ندارم و می خوام ارتباطمون قبل از ازدواج زیر نطر پدر مادرامون باشه.
این همه ی حرفای من بود لطفا کمکم کنید.

به نظر من براي شناخت بيشتر بايد زير نظر بزرگتر ها بود.

سلام saber-g1

به تالار همدردی خوش آمدی

برای راهنمایی بهتره بیشتر از خودت بگی....

قصد شما از این ایجاد ارتباط چیه؟

آیا شما آمادگی ازدواج دارید؟

شرایط ازدواج چی؟(شغل سربازی...)

معیار شما برای ازدواج چیه؟

چرا فکر میکنید که این فرد برای فکر کردن به موضوع ازدواج برای شما مناسب هست؟

دوست عزیز منتظر پاسخت هستیم:72:

سلام از همه دوستان بخصوص mahsa pirooz، ویدا@، ...let it goو نادیا-7777 تشکر می کنم.
من جوانی 22 دوساله و دانشجو هستم،سربازی نرفتم. شغل هم ندارم.
قصد دارم تا فوق لیسانس درس بخونم. وضع مالی خانواده هم بد نیست و در رفاه نسبی زندگی می کنم.
فعلا از خودم خانه ندارم اما توانایی ساخت خانه رو دارم البته با کمک پدرم.
همان طور که در پست اول گفتم خودم می دونم سن کمی دارم و اصلا موقعیت ازدواج را تا پایان دوره لیسانس ندارم (بخاطر شغل) اما از اینکه این خانم ازدواج کنه می ترسم ( فکر کنم سن ازدواج دختر بین 20 تا24 سال باشه) برای همین گفتم با شما دوستان مشورت کنم باید چیکار کنم؟

قصد من از ایجاد ارتباط اینه که با ایشون صحبت کنم اگر علاقه دوطرفه بود خانواده ها رو از این ارتباط با خبر کنیم(من با خانواده خودم و ایشون با خانواده خودش در میون بگذارد) و تاپایان دوره تحصیل (لیسانس) صبر کنیم و بعد بصورت رسمی اقدام کنیم. (اصلا منظورم از ارتباط این نیست که مثل خیلی ها راه بیوفتیم تو خیابون چه می دونم کارایی که دختر و پسرا انجام می دن رو انجام بدیم) ( اینقدر ذهنم درگیره که نمی تونم جمله بندی خوبی انجام بدم شرمنده)

آن جمله معروف آمد به سراغم جمله ایی که اصلا بهش اعتقاد نداشتم و همیشه برام سوال بود مگر می شود با یک نگاه عاشق شد؟
حالا این اتفاق برای خودم افتاده.
از خودم می پرسم واقعا دوسشداری؟ عاشق چی شدی؟ اگر بگه نه چی؟ و خیلی چیزهای دیگه اما
من از سادگی و وقار ایشون خوشم آمده، ندیدم با کسی باشه و نکته مهم بین هزارن نفر فقط و فقط ایشون رو میبینم. (نمی دونم منظورم رو خوب می رسونم یا نه) من با اخلاق ایشون آشنایی ندارم پس باید در موردشون تحقیق کنم و با خودشون صحبت کنم تا ایشون هم با من و اخلاق من آشنا بشن.

سوال آخرتون رو درک نمی کنم ( متوجه نمی شم)

سلام saber-g1

ممنون از پاسخت

درک میکنم که نیت شما خیر و خوب هست اما اگه شرایط ازدواج ندارید بهترین گزینه صبر و پرداختن به امور دیگه زندگی هست

پیشنهاد دارم لینک زیر را مطالعه بفرمایید امیدوارم بدردتون بخوره

اگر شرایط ازدواج ندارید.........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)

:72::72:

ممنون ویدا خانم.
قبلا خونده بودم .
یه سوال اگر کسی موقعیت ازدواج داشته باشه دیگه دلیلی نداره اینجا مطرح کنه خوب پا پیش می زاره.
تازه تو این زمونه کی می تونه بگه من الان موقعیت ازدواج رو دارم؟ (زیر 30 سال منظورمه)

کلا ممنون اما اینجا تا حالا کمکم نکرده.

رفیق جان من پسرم و داستان تو رو داشتم و حدس میزنم حرفات رو خوب درک کردم.

بعد از اینکه فهمیدید در کلیات با هم مچ هستید میتونید راجع به حزئیات مورد بحث با هم به تعامل برسید چون اصل همون کلیلاته، کلیات از نظر من اینه همدلی - همفکری - صداقت - اعتماد - علاقه و اشتراک - اون تیپ شخصیتی خاص که شماها دوست دارید(مثلا بعضیا از افراد باوقار خوششون میاد بعضیا از افراد اکتیو و پرشور)
حالا مهمترین جزئیات بحث موقعیت شغلی و مالی شماست که متاسفانه الان با این وضعیت قیمت ها شرایط برا پسرا سخت شده خب شما با یک برنامه منظم و منطقی برا آیندتون و ایجاد اراده برا انجام دادنش سعی کنید این اعتماد رو منتقل کنید و خیلی ساده مطلب رو براشون توضیح بدین.
اگر ایشون واقعا شما رو بخواد صبر خواهد کرد و این شرایط رو درک خواهد کرد.

اگر خواهر بزرگتر داری ازش مشاوره بگیر خیلی کار درستن :)
در ضمن اینم بگم خودم شخصا از اینکه دخترا فقط بخاطر موقعیت طرف ازدواج کنن بشدت متنفرم و اون دختری رو باید پرستید که با الان تو بسازه و به تلاشت اعتماد کنه...
البته بدیهیه که شما هم هر کاری از دستتون بر بیاد خواهید کرد تا موقعیتتون درست شه
موفق باشی

خیلی ممنونم دوست عزیز
متاسفانه خواهر ندارم برادر بزرگ هم ندارم البته رابطه ام با خونه خیلی خوبه ولی نمی خوام فعلا درگیرشون کنم چون شاید این خانم کسی رو می خواد یا هر احتمال دیگه.
اصلی ترین مشکلام
اصلا بلد نیستم ارتباط بر قرار کنم.
بهتر نیس به واسطه دوست دختر، رفیقم (هم مدرسه ایی بودیم) نظر این خانم رو بدونم؟
اصلی ترین مشکل عدم برقرای ارتباط.

یک سال و نیم صبر فقط برای اینکه شما درستون تموم بشه خیلی زیاده شرایط نتیجه رو از دست هر دو نفر شما خارج میکنه،صبر وقتی معنی داره که هدف داشته باشه چطور از یک دختر انتظار دارید که منتظر باشه تا شما تکلیفتون با زندگی خودتون معلوم بشه
در طول زندگی حتما شرایطی بوجود میاد که ببینید طرفتون به تلاش شما اعتماد میکنه یا نه
ببینم شما پسرا به یک دختر فکر میکنید وقتی به شما بگه احساسم جای دیگه مشغوله شما منتظر باشید شاید به نتیجه نرسیدیم اونوقت من قول میدم احساسم رو به شما تقدیم کنم
همونقدر هم که به خودتون حق میدین به یک دختر هم حق بدین وقتی شرایطتون مشخص نیست و حتی حاضر نیستید دنبال کسب درامد باشین و منتظر باشن تا شما فوق هم بگیرید بهترین شغل رو بدست بیارین و و و ...
یک موضوع رو فقط از دید خودتون نبینید

سلام یلدا خانم ممنون که کمکم می کنی.
نکته اول من کار دارم ( تو چند پست قبلی گفتم کار ندارم چون می خوام بزارم کنار تا درسمو هرچه زودتر تمام کنم) درامد خوبی هم دارم تو این سن (شاید یه فرد متاهل هم درامد من رو نداشته باشه) اگه نیاز باشه می تونم کار خودمو ادامه بدم.
من نگفتم که می خوام بین دونفر یکی رو انتخاب کنم که شرایط احسای بشه.
گفتم اگر شرایط یکی بود با خانواده ها صحبت بشه.
و بعد از کارشناسی نامزدی و بعد از فوق جشن عروسی. فوق لیسانس 2 سال یا 4 ترم طول می کشه.
و با توجه به فنی بودن رشته ایشون احتمال زیاد ایشون هم فوق شرکت می کنن.
من خیلی ها رو می شناسم که فقط دوره نامزدیشون 4-5 سال بود.
فقط میمونه خدمت که اون هم با توجه به مدرک تحصیلی باید یه پست اداری باشه یعنی شرایط یک کارمند.
منتظر نظرات خوب تون هستم.
از همه ممنونم.:72:

دوست عزیز
می دون حرفی که میزنم رو قبول نمیکنی و اخر کار خودت رو میکنی!
رهاش کن! و خودت رو الکی عذاب نده و زندگی خودت رو خراب نکن وقتی میگی شرایطش رو نداری پس چه اقدامی می خوای بکنی؟ببین اگر همه چیز هم درست باشه اون یک دختره و نمی تونه که به پای تو صبر کنه بنظر هم نمیاد از نظر ذهنی امادگیش رو داشته باشی
این تالار پره از ادمهایی که مشکل شما رو داشتن کارشناسها و دوستان جوابهای خوبی دادن بگردی پیدا میکنی.فقط این رو بگم اخرش چیزی گیرت نمیاد و وقت و زندگی درست رو سر این کار میگذاری!این جذبه اییه که برای خیلیها پیش اومده و موندگار هم نیست چون ناشی از فکر نیست بعدها به خودت خواهی خندید.

اگر نظر من به عنوان یه دخترو بخوای بدونی نه کارشناس بهش بگو! به خودشم بگو خیلی مودبانه و محترمانه بگو برای آشنایی و ...
چون اگر قضیه ی دوستت و دوست دخترش رو پیش بکشی شاید اون دختر ناراحت بشه که چرا دیگران در جریان قرار گرفتند. یعنی اگر من بودم ناراحت میشدم!

در مورد شرایطت که میخوای ادامه تحصیل بدی یا سربازی یا اینا با خودش صحبت کن شاید خودش راضی باشه و بپذیره.

تجربه ی شخصی به من نشون داده تعداد ازدواج های موفقی که تو سن پایین تر صورت گرفته حتی اگر با یکسری کم و کاستی ها و نارسایی ها همراه بوده خیلی بیشتر از اونایی بوده که تو سن بالا بوده و طرف صبر کرده تا تمام شرایطش به طور کامل برای ازدواج مهیا شه! شاید عقل اینو نفی کنه اما فعلا که دور و بر من اینجوری بوده. خود دانی موفق باشی :72:

از yasa و ...let it go عزیز تشکر ویژه می کنم:72:. از همه دوستان ممنونم.
اگر رفیقم بهم می گفت من عاشق شدم کسی رو دوست دارم بهش می خندیدم و از این جور حرفا نهی می کردمش، اما انسان تا در شرایط این چنینی قرار نگیره نمی تونه طرف مقابل رو درک کنه.
باز هم فکر می کنم شاید منم عاقل شدم .
سعی می کنم نتیجه کار رو اینجا بگم .
از tamas عزیز خواهش می کنم برام بنویسه از کجا به این مطلب پی برد (بنظر هم نمیاد از نظر ذهنی امادگیش رو داشته باشی) ناراحت نشدم می خوام کمی توضیح دهید چون خودم جور دیگر فکر می کردم شاید حق با شما باشد و اصلا به این حد نرسیده باشم. ممنونم از شما و وقتی که گذاشتین.:72:

saber-g1 عزیز
من گفتم همونقدر که از نظر شما منطقیه که وقتی دختر مورد نظر شما به کس دیگه ای علاقه داشته باشه (احساسش به اولویت دیگه ای درگیر باشه) شما بیخیال میشید به ایشون هم حق بدین که وقتی اولویت شما اینطور که خودتون گفتید رو فوق لیسانس باشه نه ازدواج(فکرتونبه اولویت دیگه ای درگیر باشه) اصلا به این موضوع فکر نکنه
فکر میکنید یه فرموله ازدواج برای همه که بعد لیسانس نامزدی و ....
شما در هیچکدوم از حرفاتون به قطعیت نرسیدین احتمالا خانم هم بخواد فوق شرکت کنه بر اگر نتوان نشست اگه نخواست چی اگر خانواده ایشون نامزدی طولانی رو صلاح ندونن
خودم اگر در چنین شرایطی بودم باید بگم که به کسی که تکلیفش با خودش مشخص نیست هیچ فرصتی نمیدادم.شما در هیچ کدوم از حرفاتون اولویتی به ازدواج ندادین که از چیزی بگذرید یا برای اون تلاشی اضافه کنید
ازدواج طوری نیست که موازی زندگیتون باشه بدون هیچ تاثیری
شما اول اولویتهای خودتو مشخص کن اگر تونستی و شرایطش رو داشتی با ایشون مطرح کن فقط در حدی که شماره تلفن ازشون بگیرید که با خانوادشون مطرح کنید که زیر نظر خانواده شناختی از هم پیدا کنید

<strike> بنظرم خودت اعتماد به نفس داشته باش و جلو برو جرم که نیست!!! علاقه مند شدی خیلی ساده بگم دوسش داری...

اصلا پای واسطه رو وسط نکش و از همین الان خودت رو برای این مسیر دشوار باید آماده کنی و این اولین آزمون تو حساب میشه...

اگه نری و خودت ابراز علاقه نکنی به سه چیز بی احترامی کردی:

1- اون علاقت (چون این احساسات ناب و پاک هستن و همین احساسات که اصالت انسانی داره و از ابتدای تمدن بشری تو انسانها بوده، چندین هزار بیت شعر و صفحه کتاب گفته و نوشته شده که سرچشمه ش همین احساس عشق و علاقه ست)
2- طرف مقابلت (چون حضور و وجود ایشون باعث شده که این احساس ناب بوجود بیاد و همین کافیه که ایشون برات با ارزش باشه)
3- خودت (چون تو تونستی علاقه رو لمس کنی چیزی که خیلیا تا آخر عمرشون فقط اسمش رو میشنون پس حتما اونقدر رقیق بودی که این احساس درونت پیدا شده)

حالا اگه این احساس رو با ایشون در میون نذاری به اون سه مورد جفا کردی!!!</strike>
موفق باشید

ویرایش : فرشته مهربان

راهنمایی مخرب با عقلانی سازی مبتنی بر سفسطه که خلاف روند تخصصی و مشاوره ای همدردی هست

<strike> به نظر من خیلی مودبانه و محترمانه جلو برید و بگید تمایل دارم یه کم باهم دیگه آشنا بشیم و قصدم ازدواجه اگه تو صحبتامون تفاهیم داشتیم خواستگاری و اینا.
اصلا شاید اونم از شما خوشش بیاد و منتظر یه حرکت از طرف شما باشه. به نظر من اصلا زشت نیس که یه پسر جلو بره. بلاخره از بلاتکلیفی بهتره</strike>

ویرایش : فرشته مهربان

راهنمایی خلاف سیاست و روند و اهداف همدردی هست .

همدردی با روابط دختر و پسر حتی به قصد ازدواج بدون رسمیت خواستگاری و از کانال و زیر نظر خانواده مخالف هست و نهی می کند .

.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

واااا!!!!
خوب پس برین شماره خونشونو بگیرین بدین مامانتون زنگ بزنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ...let it go

بنظرم خودت اعتماد به نفس داشته باش و جلو برو جرم که نیست!!! علاقه مند شدی خیلی ساده بگم دوسش داری...

اصلا پای واسطه رو وسط نکش و از همین الان خودت رو برای این مسیر دشوار باید آماده کنی و این اولین آزمون تو حساب میشه...

اگه نری و خودت ابراز علاقه نکنی به سه چیز بی احترامی کردی:

1- اون علاقت (چون این احساسات ناب و پاک هستن و همین احساسات که اصالت انسانی داره و از ابتدای تمدن بشری تو انسانها بوده، چندین هزار بیت شعر و صفحه کتاب گفته و نوشته شده که سرچشمه ش همین احساس عشق و علاقه ست)
2- طرف مقابلت (چون حضور و وجود ایشون باعث شده که این احساس ناب بوجود بیاد و همین کافیه که ایشون برات با ارزش باشه)
3- خودت (چون تو تونستی علاقه رو لمس کنی چیزی که خیلیا تا آخر عمرشون فقط اسمش رو میشنون پس حتما اونقدر رقیق بودی که این احساس درونت پیدا شده)

حالا اگه این احساس رو با ایشون در میون نذاری به اون سه مورد جفا کردی!!!
موفق باشید

---

واسطه اگر مورد اعتماد باشه و حرف نامربوط در مورد پسر نزنه،حجب و حیای پسرو نشون می ده.

ابراز علاقه مستقیم و بی مقدمه یا جواب رد در پی داره یا باعث یک دوستی می شه که هر دوش

آدمو از هدفش باز می داره.اگر واسطه نیست باید از به طریقی یک رابطه درسی یا کاری بر قرار

کرد و بعد از یک شناخت کلی،از دختر اجازه آشنایی خانواده ها رو گرفت و اگرم از همون اول پسر

خانوادشو در جریان بذاره که تا اگر نظر مخالف دارن تا قبل از خاستگاری مشخص بشه بهتر تره.

البته بدون رابطه هم می شه خاستگاری رفت،همون تحقیق خانواده به نظرم کفایت می کنه آشنایی

دختر و پسر هم می مونه بعد از خاستگاری.

دوست عزیز
خیلیها این راهی رو که شما می خوای بری رفتن و تجربه اش کردن!
اینهایی که برای شما تجربه است برای بعضیها خاطره است.دوست من یکبار پستهایی رو که زدی از یک زاویه ی دیگه بخونی به حرف من پی می بری،تنها با شناخت بسیار اندک و سطحی تا ته ماجرا رو برای خودت تجسم کردی!
من هم مثل تو پسرم و حرفهات رو درک میکنم وبه خاطر اینه که میگم رهاش کن!
دخترها بسیار بسیار پیچیده هستن و با این مواردی که شما گفتی ...
از صحبتهات اگر هم نمی گفتی معلوم بود که اصلا دخترها رو نمیشناسی.اگر هم شرایطش رو داشتی بازهم برای هر فکری بسیار بسیار زود بود چه برسه به اقدام.
شاید اگر کسی این حرفها رو چند سال قبل به من هم میگفت میگفتم نفسش از جای گرم در میاد برای همین هم اگر چنین حرفی بزنی سرزنشت نمیکنم.
گذشته از اینها بنظر من سن شما برای انتخاب همسر و به دنبال اون تشکیل زندگی بسیار کم و بی تجربه است و از اونجایی که اهل دوستی بی هدف نیستی دیگه دلیلی برای اقدام نمی مونه،اگر اهل دوستی با هدف هم بودی برای شما زود بود (جدای از عوارض این دوستی ها که جای بحثش اینجا نیست زندگیت رو از این افکار بیرون بیار و خودت رو توی دردسر ننداز این به اصطلاح عشق (که می دونم عشق نیست)مثل اب دریا می مونه هرچی بیشتر ازش بخوری بیشتر تشنه ات میکنه!

اگه می تونی موقعیتی جور کنی که اون خانمو به همراه همکلاسی های دیگه و توی محیطی درسی که راحت باشه ببینی و حرف بزنی بهتر به نظر میاد چون می تونی بی اینکه به این سرعت بهش بگی ازش خوشت میاد یه مقدار همراه با دیگران باهاش صحبت های عادی و درسی کرده باشی و رفتاراشو از نزدیک دیده باشی که اگه واقعا به نظرت با هم اخلاقاتون هماهنگ نیست یا به این نتیجه رسیدی که واقعا دوسش نداری دیگه تکلیفت روشن شده باشه و چیز خاصی هم به اون خانم نگفته باشی. موقعیت هایی مثله جزوه درسی دادن گرفتن یا چند نفری همکلاسی باشین و با هم واسه امتحانتون کار کنین توی همون دانشگاه یا مثلا پروژه ی دانشگاهیتونو باهم بردارین و این چیزا. موقعیتی که به درس ربط داشته باشه و شما و اون خانم به همراه تعداد دیگه ای از همکلاسی ها باشین. نه اینکه فقط دو نفری. توی جمع کوچیکی از همکلاسی ها که رفتاراتون مشخص بشه و بتونین واقعا ببینین اخلاقای همدیگه. اینطوری هر دوتون راحتین و می تونین ببینین رفتارای همو دورا دور و بعد اگه تصمیم ازدواج داشتی بقیه روالو می ری. اگه هم که از اخلاقای ایشون خوشت نیومده باشه دیگه مشکلی نیست چون بهش نگفته بودی چیزی و اونم بیخود فکر های بیربط نکرده و راحت می تونی بی خیال بشی.
البته اینا واسه این بود که واقعا در نهایت قصد ازدواج داشته باشی وگرنه که هیچی.
البته این نظر من بود و ممکنه اشتباه باشه.

نقل قول:

---

دوست عزیز
خیلیها این راهی رو که شما می خوای بری رفتن و تجربه اش کردن!
اینهایی که برای شما تجربه است برای بعضیها خاطره است.دوست من یکبار پستهایی رو که زدی از یک زاویه ی دیگه بخونی به حرف من پی می بری،تنها با شناخت بسیار اندک و سطحی تا ته ماجرا رو برای خودت تجسم کردی!
من هم مثل تو پسرم و حرفهات رو درک میکنم وبه خاطر اینه که میگم رهاش کن!
دخترها بسیار بسیار پیچیده هستن و با این مواردی که شما گفتی ...
از صحبتهات اگر هم نمی گفتی معلوم بود که اصلا دخترها رو نمیشناسی.اگر هم شرایطش رو داشتی بازهم برای هر فکری بسیار بسیار زود بود چه برسه به اقدام.
شاید اگر کسی این حرفها رو چند سال قبل به من هم میگفت میگفتم نفسش از جای گرم در میاد برای همین هم اگر چنین حرفی بزنی سرزنشت نمیکنم.
گذشته از اینها بنظر من سن شما برای انتخاب همسر و به دنبال اون تشکیل زندگی بسیار کم و بی تجربه است و از اونجایی که اهل دوستی بی هدف نیستی دیگه دلیلی برای اقدام نمی مونه،اگر اهل دوستی با هدف هم بودی برای شما زود بود (جدای از عوارض این دوستی ها که جای بحثش اینجا نیست زندگیت رو از این افکار بیرون بیار و خودت رو توی دردسر ننداز این به اصطلاح عشق (که می دونم عشق نیست)مثل اب دریا می مونه هرچی بیشتر ازش بخوری بیشتر تشنه ات میکنه!

---

:104::104::104:

تائید میشه.
مطمئن باش اگر باهاش دوست هم بشی تازه اول دردسره.
باور کن 7 8 ماهه دیگه تاپیک میزنی, چه جوری ولش کنم!

از همه دوستان تشکر می کنم:72: از فرشته مهربان هم تشکر می کنم می دونم هدفشون خیره ولی من خودم عقل دارم و بهتر بود نظر خودتون رو در پست جدا تایپ می کردین تا خط خطی کردن پست بچه های سایت.
خیلی گیج شدم عقل می گه کارم اشتباست اما دل بی قراره.
یکی از بچه ها گفت عشق نیست گذراست منم پنج ترمه دارم همینو به خودم می گم (اصلا به ازواج دختر فکر نمی کردم) اما اگه عشق نیست پس چرا این علاقه رو به کس دیگه ایی پیدا نمی کنم اگر گذراست چرا همچنان همرامه 2 سال یا به عبارتی 24 ماه 730 روز کم نیست.
از همه ممنونم فعلا تصمیم گرفتم کنار بکشم و فعلا هیچ حرکتی نکنم اگر قسمت من باشه اتفاق می افته (امید وارم حرفتون درست باشه و بعد ها حسرت گذشته و از دست دادن ایشون رو نخورم.)
الان که دارم اینو تایپ می کنم بغض و ترس :302:وجودمو گرفته نمی دونم کلافم اما صبر می کنم تا در شرایط بهتر تصمیم بگیرم ...
باز هم از maryam1772 و ...let it go دوستان عزیزم تشکر می کنم احساس می کنم حرف دلمو فهمیدن و از ته دل حرفاشونو میگن.
از این سایت هم ممنونم که فرصت هم فکری رو به من داده تا بهترین راه رو پیش بگیرم. :72::72::72:
اگر اتفاقی افتاد اینجا می نویسم.

جایی خوندم که کشش به سمت شخص خاصی میتونه دلایلی داشته باشه مثلا شما از نظر روحی فکری مشابه باشید جایی دیگه هم شنیدم که اگر چشمای شمارو ببندن و با چند نفر صحبت کنید از بین اونها کسی که با شما تفاهم بیشتری داره انتخاب کنید با صحبت،اونوقت اگه چشماتونو باز کنند ممکنه کسی رو انتخاب کرده باشید که اگر میدیدینش هرگز به سمتش جذب نمیشدین که باهاش صحبت کنید
در نهایت این خود شمایید که تصمیم میگیرید
میخوام که یک مثال بزنم براتون که شاید زیاد ربطی به ازدواج نداشته باشه
اگه شما رانندگی بلد نباشید حاضرید با فرزند و همسرتون برید جاده بین شهری رانندگی کنید
منظورم اینه که بدون آگاهی و آمادگی اگه برید جلو ممکنه صدمات جبران ناپذیری بخورید
پس سعی کنید آگاهیاتون رو بالا ببرید لینک سمینار ازدواج دکتر فرهنگو میزارم مطالعه کنید برای من که مفید بود
http://drfarhang.mihanblog.com/post/2

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط yaaldaa

جایی خوندم که کشش به سمت شخص خاصی میتونه دلایلی داشته باشه مثلا شما از نظر روحی فکری مشابه باشید جایی دیگه هم شنیدم که اگر چشمای شمارو ببندن و با چند نفر صحبت کنید از بین اونها کسی که با شما تفاهم بیشتری داره انتخاب کنید با صحبت،اونوقت اگه چشماتونو باز کنند ممکنه کسی رو انتخاب کرده باشید که اگر میدیدینش هرگز به سمتش جذب نمیشدین که باهاش صحبت کنید
در نهایت این خود شمایید که تصمیم میگیرید
میخوام که یک مثال بزنم براتون که شاید زیاد ربطی به ازدواج نداشته باشه
اگه شما رانندگی بلد نباشید حاضرید با فرزند و همسرتون برید جاده بین شهری رانندگی کنید
منظورم اینه که بدون آگاهی و آمادگی اگه برید جلو ممکنه صدمات جبران ناپذیری بخورید
پس سعی کنید آگاهیاتون رو بالا ببرید لینک سمینار ازدواج دکتر فرهنگو میزارم مطالعه کنید برای من که مفید بود
http://drfarhang.mihanblog.com/post/2

---

تشکر ویژه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saber-g1

اگه عشق نیست پس چرا این علاقه رو به کس دیگه ایی پیدا نمی کنم اگر گذراست چرا همچنان همرامه 2 سال یا به عبارتی 24 ماه 730 روز کم نیست.

---

برادر خوبم ، به این دلیل :

تمام تمرکز احساسی و ذهنی شما روی ایشون بوده و رویاپردازیهای رمانتیک و آینده گرایانه و انحصار بینی ...... اینها باعث میشه که از یاد نره و از تداومش تصور علاقه عاقلانه کنیم .

شما از همین حالا از توقف فکر و احساس استفاده کنید و تمرکز زدایی را در پیش بگیرید و به جد بر فعالیتهای مهم و اساسی زندگیتون متمرکز بشید ، خواهید دید که چقدر حال و احوالتان تغییر خواهد کرد .



پاورقی
=====

اختیار ویرایش به گونه مقتضی که اعضاء را هدایت کند به سمت آگاهی از محتوای آسیب زا و .... از اختیارات مدیران و تأکیدات مدیر همدردی هست .



.

به نظر من شما که پسر هستین و میتونین اقدام کنبن نباید دست روی دست بذارین.
البته بازم هرجوری که خودتون صلاح میدونین. ایشالا هرچیزی که صلاحه اتفاق بیفته...

نقل قول:

---

به نظر من شما که پسر هستین و میتونین اقدام کنبن نباید دست روی دست بذارین.
البته بازم هرجوری که خودتون صلاح میدونین. ایشالا هرچیزی که صلاحه اتفاق بیفته...

---

خواهر من!
شما انگار این چند صد تاپیک شکست های عشقی و ... رو نخوندید که به ایشون میگید بره جلو؟

عزیز من دختره رو برای ازدواج میخوای؟
خب برو به مادرت بگو! رک و راست.
اگر موافقت کرد, خودش کار ها رو راست ریست میکنه.
اگر دختره و خوانوادش موافقت کردن, تمومه! ( البته 50 درصدش )
اون موقع برو تو کار احساسات و خوش باش, چون دیگر حداقل مشکل خارجی برای به هم نرسیدن نداری و ترس گشت امنیت اخلاقی هم تو خیابون نداری! :311:
نه ترس ازدست دادنش, خیانتش و ...
به هم تعهد دارید که مال همید :72:

حالا اگر خودت بری جلو:
گام یک: باید مخ دختره رو بزنی :325:
دو: راضی شد؟ خب میری تو فاز احساسات :43:
سه: تو دانشگاه و ... کلی حرف پشت سر اون دختر و خودت میاد :302:
چهار: خانواده یکی یا هر دو میفهمن و آن وقت ... خانواده دختر عمرا دیگه موافقت کنن که ازدواج کنید
پنج: شکست عشقی شدید میخورید و همینجا تاپیک میزنی که کمکم کنید! دارم به خودکشی فکر میکنم
شش: بعده دوسال یاد این تاپیک و تاپیک شکست عشقیت میخوری و میگی دیدی چه جوری 2 سال علاف بودم؟ و...

حالا خود دانی, من خودم این مدت 2 سالم 6 ماه بود ( خدا رو شکر ) هنوز هم که هنوزه فکرش رو که میکنم لجم میگیره که آخه پسر حسابی چیت کم بود که 6 ماه طلایی که میتونستم زندگیم رو عوض کنه از دستم رفت.

روی سخنم با "فرشته مهربان" مسئول این انجمن است:
اولا ای کاش شما نام مستعار نداشتید و من میتونستم شما رو بعنوان فرد حقیقی با تخصص و سطح تحصیلات مشخص و دفتر مشاوره (در صورت وجود) بشناسم تا برای مشاوره حضوری خدمت میرسیدم.

دوما تعجب میکنم که یک کارشناس در مقابل اظهار نظر فردی که بر خلاف اعتقاداتش هست، بجای راهنمایی و اصلاح فرد سریع میاد خط بطلان میکشه و برچسبایی مثل "سفسطه" رو خیلی راحت به اون اظهار نظر نسبت میده. من استدلال کردم خب شما باش مخالفید و متخصص هم هستید بیاید با نظر کارشناسانه و مستدل خودتون (در صورت وجود) نظر من رو رد کنید تا من و کسایی که با من هم عقیدن از گمراهی بیایم بیرون.

سوما شما با این حرکاتتون به حیثیت سایت لطمه وارد میکنید و این رو القا میکنید که تحمل این وب سایت برا حرفای دیگران که با شما هم نظر نیستن بسیار پایینه و این ضعف بزرگیه.

چهارما من چند وقته با این وب سایت آشنا شدم بنظرم رویه کلی این سایت برای ازدواج عمرش رو به پایانه و دنیای مدرن مناسبات جدیدی رو میخواد که شما دارید نهایت تلاشتون رو میکنید که از این اتفاق پرهیز کنید ولی موج مدرنیته بسیار قویه سعی کنید در این دنیای مدرن روش های سنتی خودتون رو مقداری با مدرنتته آشتی بدید تا جوونای ایرانی نیان از ازداوج غربی ها الگو برداری کنن و مهر "out of date" رو رو نظراتتون بزنن.

موفق باشید خانم/آقای "فرشته مهربان"

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیر همدردی

سلام بر شما عزیزانم

این سئوال بعضی از اعضاء عزیز هست که چرا این مدیر همدردی اینقدر سخت گیرانه ، تنگ نظرانه قوانین تالار همدردی را وضع می کند، پست ها را ویرایش یا حذف می کند .(بخوانید سانسور )، و بدون اغماض نسبت به مسدود کردن حساب کاربران خاطی اقدام می کند؟

این تالار و قوانین سخت گیرانه آن (که به خاطر مقتضای خدمات تخصصی به مراجعین، در چنین تالاری هست)، واقعا تنگنایی برای افرادی هست که می خواهند روشنفکرانه و انتزاعی مباحث را به چالش بکشانند.

لذا می توانم درک کنم که جو بسته چنین تالاری چقدر کسالت آور و خفقان آور برای افرادی هست که تالار همدردی را نمونه جامعه به حساب می آورند و انتظار دمکراسی و مباحثه و ... دارند.

در حالیکه ما صریحا در قوانین تالار همدردی آورده ایم که اینجا ماکت یک جامعه دمکراتیک نیست. که افراد بحث کنند و نظرات آزاد اندیشانه و متفاوت ارائه دهند. بلکه اینجا مانند یک کلینک خصوصی در مورد مشکلات هست که صرفا افراد می توانند در راستای تخصصی به دیگران کمک کنند نه نظر شخصی.(و در این مورد مدیر همدردی مسئول هست.) و البته دیدهای واگرایانه تخصصی هم در انجمن های عمومی باید تحت نظر مدیر همدردی و همگرا ارائه شود و مراجعه کنندگان را آشفته و سردرگم نکند.

دوستان من
وقتی که کسی صرفا بر اساس تجربه شخصی، یا مطالعه محدود یا نظر انتزاعی خود بحثی را راه می اندازد، یا پاسخی ارائه می دهد که از نظر تخصصی و روانشناختی غلط هست (بدیهی هست که مدیرهمدردی در این مورد مسئول هست)، آنگاه ممکن است زندگی یک مراجعه کننده به خطر بیفتد.
چالش های نظری گاهی موجب آشفتگی مراجعان بین نظرات می شود. لذا ضرورت هماهنگی جوابها با مدیر همدردی اجتناب ناپذیر هست.

این که حرفهای قشنگ بزنیم و بگوئیم خود افراد شعور دارند و می توانند تشخیص دهند ، این یک سفسطه هست. در موارد تخصصی تشخیص و درمان با متخصص هست.

چون اگر موضوعی تخصصی هست. باید نظر متخصص صائب باشد. و رای گیری و دمکراسی صرفا یک شعار خنده دار در این مورد هست.

البته گاهی متخصصین در یک امر تفاوت دیدگاه دارند. که در اینجا هم نباید این چالشها را بر سر مراجع خراب کنند، بلکه در بین خودشان باید به نتیجه برسند و برون ده آن مشخص و دقیق باشد.






بنابراین انعطاف پذیری نسبت به محدودیت هایی که با آنها روبرو هستیم به ما فرصت بهره برداری متناسب با آن موقعیت را می دهد. و اگر چنین انعطافی را داشته باشیم آنگاه سیاه و سفید نمی کنیم. که یا باشیم یا نباشیم. بلکه می توانیم در چارچوب توانایی هایمان و محدودیت هایمان عمل کنیم.

به هر حال حرکت و رفتن نیز جزء پویایی های ماست اگر آگاهانه و از روی منطق به آن دست یافته باشیم.
زیرا گذشتن از هر کهنه ای اگر برای رسیدن به نویی باشد ارزشمند است، بلکه لازم.




=================
***** متاسفانه وقت محدودما و کثرت پستها و مراجعین نیز اجازه نمی دهد که ما تک تک پستها را آنالیز کنیم و اصلاح کنیم. یا با صاحب تاپیک ها و پستها مباحثه کنیم.

---

سلام
از yaaldaa عزیز تشکر ویژه می کنم اگر بگویم بیشترین کمک را شما به من کردین ، بی ربط نگفتم برای شما آرزوی بهترین ها را دارم.:72:
HMD دوست من شما پست های من رو نخوندین؟ اگه خوندین که دیگه چرا اینجوری پست می زاری؟
گفتم قصد ازدواج اگر شرایط (فکری و اخلاق) به هم خورد بلا فاصله با دو خانواده صحبت می کنم.

امروز از صبح تو دانشگاه چشم چشم می کردم که شاید ببینمش اما ندیدم تا اینکه به فکر افتادم که سخنرانی استاد فرهنگ را گوش کنم (به توصیه yaaldaa عزیز) تو کلاسی نشته بودم ( تا شروع کلاس یک ساعت وقت بود) تازه داشت در باره قانون جاذبه صحبت می کرد (باور دارم این قانون را) پیش خودم گفتم ای کاش حالا که اینجا نشستم از راه رو رد می شد .
باورتون نمی شه 5 دقیقه نشد از جلوی کلاس رد شد و همون لحظه داشت داخل کلاس رو نگاه می کرد که برای چند ثانیه نگاهامون در هم قفل شد با دوستانش بود.
دیگه نمی دونم چی بگم (شاید باور نکنید اما خدای بالا سرم شاهد و ناظره)
من به استخاره اعتقاد دارم همونجور که استاد فرهنگ هم تایید می کنه
امروز یه راست از دانشگاه رفتم مسجد بعد نماز از روحانی خواستم استخاره کنه.
باورتون نمیشه چی امد.
روحانی برای لحظه ایی چهره اش از این رو به آن رو شده بود.
چیزی که روحانی با خنده و مهربانی به من گفت.
هم خیر است هم فضل است هم رحمت است و هم نعمت.
گفت بسیاربسیار خوب است .
فردا با خانواده در میون می زارم. تا مراحل قانونیش پیش بره.

به مسعولین و مشاورین این سایت پیشنهاد می دم برای یه بارم که شده صحبت های استاد فرهنگ رو گوش کنن .
ریشه خیلی از گناه ها و فساد ها ممکنه راهنمایی اشتباه باشه.
من یه جونم دقیقن بستر برای گناه و آلوده شدن من آمادست شما که مسعولیتی به عهده گرفتین باید به دقت به گفته های خود فکر کنید.
امید است از این حقیر رنجیده خاطر نشده باشید حرف های دلم بود باید می گفتم.:72::72::72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

به همه دوستان توصیه می کنم لینکی که yaaldaa برای من گذاشت رو ببینن و اون فایل های صوتی را گوش کنن .

saber-g1 عزیز
ممنونم به برادرم هم اگر در شرایط شما میبود همین حرفها را میگفتم
خوبه که با خانواده در میون بزارید اول بگم که مطمئن باشید کسانی که راهنماییتون میکنند و بهتون هشدار میدن تجربیات زیادی دارن،خوبه که بهشون اهمیت بدین همونطور که انتظار دارین با حرفای شما با تعصب روی عقیده خاصی برخورد نشه شما هم بدون هیچ تعصبی به این راهنماییها گوش بدین
چند تا توصیه خواهرانه:
این قانون جذب که گفتین پس باید بدونید که تشخیص خوب و بد رو نمیده چیزی که شما بهش فکر میکنید براتون میاره
اون که باید تشخیص بده خود شمائید
اون سمینار رو تا اخرش گوش بدین
استخاره فقط کسب اجازه ست برای بررسی معیارهاتون و شروع فرایند
امیدوارم موفق باشید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط HMD

نقل قول:

---

به نظر من شما که پسر هستین و میتونین اقدام کنبن نباید دست روی دست بذارین.
البته بازم هرجوری که خودتون صلاح میدونین. ایشالا هرچیزی که صلاحه اتفاق بیفته...

---

خواهر من!
شما انگار این چند صد تاپیک شکست های عشقی و ... رو نخوندید که به ایشون میگید بره جلو؟

عزیز من دختره رو برای ازدواج میخوای؟
خب برو به مادرت بگو! رک و راست.
اگر موافقت کرد, خودش کار ها رو راست ریست میکنه.
اگر دختره و خوانوادش موافقت کردن, تمومه! ( البته 50 درصدش )
اون موقع برو تو کار احساسات و خوش باش, چون دیگر حداقل مشکل خارجی برای به هم نرسیدن نداری و ترس گشت امنیت اخلاقی هم تو خیابون نداری! :311:
نه ترس ازدست دادنش, خیانتش و ...
به هم تعهد دارید که مال همید :72:

حالا اگر خودت بری جلو:
گام یک: باید مخ دختره رو بزنی :325:
دو: راضی شد؟ خب میری تو فاز احساسات :43:
سه: تو دانشگاه و ... کلی حرف پشت سر اون دختر و خودت میاد :302:
چهار: خانواده یکی یا هر دو میفهمن و آن وقت ... خانواده دختر عمرا دیگه موافقت کنن که ازدواج کنید
پنج: شکست عشقی شدید میخورید و همینجا تاپیک میزنی که کمکم کنید! دارم به خودکشی فکر میکنم
شش: بعده دوسال یاد این تاپیک و تاپیک شکست عشقیت میخوری و میگی دیدی چه جوری 2 سال علاف بودم؟ و...

حالا خود دانی, من خودم این مدت 2 سالم 6 ماه بود ( خدا رو شکر ) هنوز هم که هنوزه فکرش رو که میکنم لجم میگیره که آخه پسر حسابی چیت کم بود که 6 ماه طلایی که میتونستم زندگیم رو عوض کنه از دستم رفت.

---

شما پست قبلیه منو نخوندین. منظور من از اقدام کردن تماس مادرشون با خانواده ی دختر بود

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

واقعا خوشحال شدم. :310::104:ایشالا به هم برسید و خوشبخت بشید. برای ما هم دعا کنید:72:

نقل قول:

---

HMD دوست من شما پست های من رو نخوندین؟ اگه خوندین که دیگه چرا اینجوری پست می زاری؟

---

برادر من!
به قول دوستان در این سایت, "چیزایی که برای شما آرزو هست برای ما خاطره هست." (البته منظور جمله کلی هست, ناراحت نشید)
من چه جوری پست گذاشتم؟
عین واقعیت رو براتون شرح دادم, شما هم اکنون در گیر شدیدترین احساسات درونی هستید که حالا حالا ها خاموش نمیشه, و داری هی روش بنزین میریزی.
شما اگر این دختر رو میخوای فقط با خانواده اقدام کن ( که خدا رو شکر داری اقدام میکنی ).
در اون موقع شما و دختر زیر نظر والدین میرید بیرون و صحبت میکنید, در مورد خودتون و اخلاقتون و ... و بدون هیچگونه احساس بازی صحبت میکنید و در مورد هم تصمیم میگیرید.
اگر به درد هم خوردید که نامزدی و عقد و :227: !
اگر هم نخوردید نه شما و نه اون دختر دچار مشکلات بعدی نمیشید. ( چه روانی چه جسمی چه اجتماعی )

هرچند میدونم شما موارد بالا رو میدونستید, اینو برای تمامی بازدیدکنندگان نوشتم.

امیدوارم خوشبخت شی و اشتباهات من رو تکرار نکنی.

نقل قول:

---

شما پست قبلیه منو نخوندین. منظور من از اقدام کردن تماس مادرشون با خانواده ی دختر بود

---

نقل قول:

---

به نظر من شما که پسر هستین و میتونین اقدام کنبن نباید دست روی دست بذارین.
البته بازم هرجوری که خودتون صلاح میدونین. ایشالا هرچیزی که صلاحه اتفاق بیفته...

---

صد در صد حرف شما درست, ولی از پست قبلی شما میشد هزاران برداشت کرد, بهرحال برداشت من در اون زمان این بود.

به نام یگانه مهندس گیتی
سلام
باز آمدم .
خوبید؟ این چند روز حسابی حسابی فکر کردم سبک سنگین کردم و
عاقل شدم (چه اعتماد به نفسی! :227:)
حالا اینجام. دلم می خواد از یلدا خانم یه بار دیگه تشکر کنم:72::72::72: .
قبل از اینکه موضوع را با کسی مطرح کنم خوب فکر کردم و نتیجه این شد.
نه الان زوده
بله من خودمم همونی که برای عشقم دلتنگم:302: اما الان جز آشفتگی ذهن برای خودم و ایشون چیزی به همراه ندارم.
تعجب نکنین :163: عشق من گذرا نبود و نیست اما نمی خوام احساسی تصمیم بگیرم و خودم و فرد دیگری را بد بخت کنم.
نتیجه گوش کردن به حرف های یه دوست (یلدا خانم رو می گم) من و به این نتیجه رسوند.

تصمیم دارم با تمام قدرت درسمو ادامه بدم و تا جایی که می تونم زودتر تموم کنم و اگر تا اون موقع ایشون ازدواج نکرد ریش و قیچی :160:رو به دست بزرگتر ها بسپارم.
حال یک سوال
تصمیم دارم در این مدت دورادور در دانشگاه به رفتار ها و کار های ایشون دقت کنم تا با شخصیت ایشون آشنا بشم آیا این کار اشتباست؟ آیا بعد ها در زندگی شخصی من تاثیر می گذارد؟
اهل دوست شدن نیستم و امیدوارم ایشون هم اهل دوستی با کسی نباشه (که اگه باشه قلبم میشکنه)
الان می گید خودت جواب خودتو دادی نه هرکسی مسئول زندگی خودشه اما از اینکه گول بخوره و آینده خوبی نداشته باشه دلم می شکنه.

از همه ممنونم.

نقل قول:

---

نتیجه گوش کردن به حرف های یه دوست (یلدا خانم رو می گم) من و به این نتیجه رسوند.

---

چون به حرف من گوش نکردی باهات قهر میکنم! :311:

نقل قول:

---

تصمیم دارم در این مدت دورادور در دانشگاه به رفتار ها و کار های ایشون دقت کنم تا با شخصیت ایشون آشنا بشم آیا این کار اشتباست؟ آیا بعد ها در زندگی شخصی من تاثیر می گذارد؟

---

نمیشه قطعی گفت, من بودم نمیکردم. چون:
1- اگر اون به سمت کسی بره دیوانه میشم ( چون نسبت به شما تعهدی نداره )
2- از کار و زندگی می افتم
3- مدام بهش فکر میکنم
4- ممکنه متوجه بشه و نسبت به من نظر بدی پیدا کنه
5- ممکنه کسانی متوجه حرکات من بشن و مشکلاتی رو ایجاد کنه

اینکه تصمیم گرفتید که دورادور ایشون رو زیر نظر داشته باشید با تصمیم دیگه تون (درس خوندن و اینا) متناقضه! چون اینجوری همه ی حواس و فکر و ذکرتون معطوف به ایشونه و چه بخواید چه نخواید نمیتونید تمرکز داشته باشید. از طرفی ممکنه اینجوری دوباره سر جای اولتون برگردید مثلا ایشون یه رفتار خیلی خوبی بکنن و شما دوباره نظرتون عوض شه. به هر حال هرجور که صلاح میدونید...
موفق باشید

ممنون متوجه شدم پس فعلا برم درسو تموم کنم این اتفاق در زندگی من خیلی نقش بزرگی داشت و مرا عوض کرد به این امید روز ها رو پشت سر می گذارم که به کسی که دوستش دارم برسم.
HMD برادر عزیز ازم ناراحت نشو از شما هم ممنونم از تمام دوستانی که پست دادن وقت گذاشتن تشکر می کنم.
در این تایپیک دو نظر وجود داشت یکی موافق من (برو باهاش صحبت کن) و دیگر (نه خیلی خطر داره حسن)
طبیعتا من با نظرات موافق بیشتر موافق بودم ولی در مقابل نظرات منفی و گنگ مرا بیشتر عصبی می کرد همه می گویند نه خوب چرا نه؟ تنها کسی که مرا با دلیل روشن و واضح راهنمایی کرد یک نفر بود برای همین تاکید زیادی کردم وگرنه منظور خاصی ندارم و همه شما برای من عزیز هستید.
به امید روزی که ادامه این تایپک رو بنویسم و بگم همه چیز آمادس و قراره بریم خواستگاری:43:. (الان می گین به کجاها داره فکر می کنه:311:)
91/8/2

می خواستم یه موضوعی رو براتون بگم
سعی کنید با هر تجربه و اتفاقی که تو زندگیتون میوفته عمیقا و از درونتون درموردش تصمیم بگیرید و بهش آگاه باشید
دیدین آدمایی که اگه مشکلی تو زندگیشون پیش میاد به گذشته بر میگردن و میگن اگه اینکارو میکردم مسیر زندگیم اینجور میشد و....
وقتی حرفایی بزنید که متناقضه یعنی احتمال داره هنوز درگیری وجود داره و یا در مورد این موضوع دید کامل ندارید
ویدا خانم توی یه پست گفتن :چرا فکر میکنید که این فرد برای فکر کردن به موضوع ازدواج برای شما مناسب هست؟
میدونید این یه سواله که قبل از گفتن هر جمله ای مثل این (به این امید روز ها رو پشت سر می گذارم که به کسی که دوستش دارم برسم) باید یه جواب داشته باشه
گذر زمان هم حتما بهتون کمک میکنه و تجربتون بیشتر میشه
فعلا تصمیم درستی گرفتید که روی درستون متمرکز بشید موفق باشید

به نام او که زندگی از او رنگ می گیرد
سلام دوستان خوبم
بيشتر از اين طاقت نياوردم:302: و موضوع رو با خانواده مطرح كردم :163:(البته سربسته يعني غير مستقيم موضوع رو گفتم و نتيجه اين شد كمي در موردشون تحقيق كنم)
حالا ترسي در دلم ايجاد شده نمي دونم چرا؟
ترسم: نكنه در انتخابم اشتباه كردم!
سوال از كجا مي شود عشق حقيقي را از گذرا تشخيص داد؟

اگر بگم زندگيم به كل عوض شده و رنگ و بوي جديدي به خودش گرفته باور نمي كنيد
اينم وصف حاله منه (براي تنوع):43:
نمی دانم چشمانت با من چه میکند
فقط وقتی که نگاهم میکنی …
چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد
که حس میکنم چقدر زیباست
فدا شدن برای چشمهایی که تمام دنیاست…

وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود
وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است
وقتی یکی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست
وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است
وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید
وقتی یکی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید
وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید
وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید
وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد
وقتی یکی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند
وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد
وقتی یکی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید
وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست
وقتی یکی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست
وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی هم عشق می ورزید

تمام چيزهايي كه در متن بالا نوشته است در من وجود داره حالا نمي دونم اين متن سر كاريه يا اين حسي كه در من وجود داره سركارم گذاشته ؟:162:

خیلی خوبه که با خانواده درمیون گذاشتین. به نظر من سعی کنید کمی احساساتتون رو تعدیل کنید که موقعی که به خواستگاری میرید یا در مراحل تحقیقات با عقل و عاقلانه تصمیم بگیرین و احساستان همه چیز را تحت الشعاع قرار ندهد اینجوری اگر هم به هر دلیلی به هم نرسین شکست عاطفی نمیخورید و نابود نمیشوید.
انشاا... هر چه خیرتان در آن است اتفاق بیفتد

چقدر بي معرفت شدين 4 روزه منتظرم جواب بدين اما بغيير از صبا خانم هيچ كسي جواب نداد
بابا من تحقيقات اوليه رو كردم فهميدم بهتر از اون كسيه كه فكرشو مي كردم
خيلي خوشحالم كه حرف بچه ها رو گوش كردم و مستقيم وارى نشدم چون اين خانم محل س* هم به اين جور بسرا نمي دن:104::72::72::72: