مشکلات مالی انگیزه مو برای ازدواج کم می کنه.

سلام دوستان .
اینا دلایل مالی منه که ترس از ازدواجمو توجیه می کنه :
1-مهریه های بالا
2- خرج زندگی بالا
3- سرویس طلا
4- جشن عقد
5- جشن عروسی
6- خرید خونه یا هزینه رهن خونه
7- خرید لباس
8- هزینه آرایشگاه
9- هزینه های جلسه خواستگاری
10-افزایش نرخ دلار و درهم
11- هر چیزی که لازمه دست توی جیب خودم بکنم .
.
.
اینا هم دلایل منه که از ازدواج نترسم و با صلابت به راهم ادامه بدم :
1-ارضای نیاز عاطفی ام
2-ارضای نیاز جنسی ام
3-نیاز به استقلال
4-رسیدن به کمال
5-کامل شدن شخصیتم و .... .

کلی هم دلایل دینی دارم که منو در این راه تشویق می کنه .
.
.
ولی نمی دونم چرا هنوز هم می ترسم .
با اینکه این همه دلایل هم دینی دارم ،ولی هنوزم میترسم ، شاید ایمانم کم باشه .
شاید کسایی مثه فامیلامونو دیدم که توی جشن عروسیشون بالای 20 تومن خرج کردن ولی من حتی پول یه عقد ساده رو هم ندارم .

شاید هم دارم به بابام نگاه می کنم که نه حمایت معنوی می کنه و نه مالی . با اینکه این همه قران می خونه(خودشو خیلی آدم با خدایی توی جامعه جا زده ) ولی نتونسته بفهمه پسر مجردش چه نیازهایی داره و همین موضوع توجیه ایی برام شده که کلاً از این پدر نه حمایت معنوی ای بخوام و نه حمایت مالی .
.
به خودم که نگاه می کنم می بینم که بالای 5 سال در کارهای مرتبط با رشته ام سابقه کار داشتم ، ولی موجودی حسابمو که نگاه می کنم صفره ، شاید بگین که ولخرجی و یا به بلوغ اقتصادی نرسیدی ، ولی حقیقت اینه که من حتی یه ریال هم از بابام نگرفتم ، سه چهار ساله . اصلا تا حالا توی عمرم پول تو جیبی نگرفتم . نمی دونم .
.
.
با خودم میگم چیکار کنم ، نمی شه که ازدواج کرد با این پول ، همش راههای زیر میاد تو فکرم(می دونم افکار زیر شیطانی هست ولی دست خودم نیست) :

1- یه راه میگه ، بی خیالش . میام ارشدمو تموم می کنم ، یکی دو تا مقاله ISI هم می زنم تنگش ، فرار مغزها :311:می کنم و می رم اونور ، نیازی نه به دلسوزی بابا و مامانم دارم و نه نیازی به پول بابام و نه به یه دختر که لطف کنه و با شرایط من کنار بیاد و آخرش هم سرکوفت بزنه . همونجا دکترامو میگیرم و همونجا زندگیمو می کنم ، جیبم که پرپول شد ، یه فکری به حال خودم می کنم .

2- راه دوم میگه که ، معیارهاتو فیکس کن ، دور ازدواج رو هم یه خط قرمز گنده بکش ، تا خونه و ماشین نگرفتی اصلاً فکرشو نکن . این وسط اگه احساس نیازی کردی دوست دختر رو برای چی خلق کردن ؟ برو مثه بقیه آدما باهاشون دوست شو ، وابسته شو ، وابسته کن ، دل بکن و پولاتو جمع کن ! ( خدایا می دونم که چقدر احمقانه هست این فکر ، حتی اگه بمیرم هم این کار رو نمی کنم ، ولی فکریه که میاد توی ذهنم)

3-راه سوم میگه که ، برو ازدواج موقت کن ، بعد یادم میاد که خودم بقیه رو در این راه سرزنش کردم و نذاشتم که وارد این مقوله بشن پس یه جوال دوز به خودم میزنم .
.
.
می دونم که اگه از لحاظ دینی بخوایم موضوع رو بررسی کنیم همه حق رو به من میدن ، ولی مگه پدر دختر ، هم حق رو به من میده ؟

سلام :72:

یعنی الان پس اندازت صفره؟
یادمه تو یه تاپیک گفته بودی که رشته و شغلت جوری هست که خوب میشه ازش پول درآورد.خب مثلا اگه خوب بچسبی به کار تا سال آینده چقدر میتونی پس انداز داشته باشی؟

میدونی خیلی از دخترا هستن که خیلی کم توقع ان.حتی خانواده هاشونم خیلی کوتاه میان
باور کن من خودم دو نفر رو میشناسم که به پیشنهاد خود دختر رفتن سرویس طلا رو بدل گرفتن و خانوادشم به هیشکی نگفتن.یا اصن فقط دختره میدونسته.هیچ کس هم متوجه نشده.
حالا نمیگم رو این موضوعات حساب باز کنی.منظورم اینه که گاهی طرف یه جوری باهات میسازه و همراهی میکنه که خودتم تعجب میکنی(که اینم بستگی به انتخابت داره البته)

جشن عقد و عروسی هم بستگی به خودتون داره که بخواید چه جور برگزار کنید.
مهریه رو هم که نمیخوای الان بدی که به عنوان مشکل مالی ازدواجت مطرح میکنی.هروقت وضعت خوب شد کم کم میدی به خانومت.(البته با این فرض که میخوای حتما بدی بهش)

باور کن خیلی از دخترا و خانواده ها هستن که به نجابت و پاکی و خوش نامی و جنم پسر و اینکه اهل کار و زندگی باشه خیلی بیشتر اهمیت میدن تا به فیش حقوقش و صفرای حساب پس اندازش.

ببین امید.شما الان نشستی در این مورد فکر کردی و میدونی که بهتره که زودتر ازدواج کنی(به همون دلایلی که گفتی).خب این وسط مشکل مالی داری.پس به جای این که کاسه ی چه کنم چه کنم بگیری دستت سفت و سخت بچسب به کار.بچسب به پول درآوردن.

منتظر چی هستی؟اینکه بابات فردا صب بگه امید پسرم بیا این پولو بگیر برو دست عروس گلمو بگیر بیار خونه؟؟؟
یا اینکه از بانک بوووووق زنگ بزنن بگن تو قرعه کشی فلان میلیون برنده شدی؟؟

خب چیزی که مشخصه اینکه که خودت باید همت کنی.بعدشم تا بخوای دختر مورد نظرتو پیدا کنی طول میکشه خب.
خدا هم که گفته از تو حرکت از من برکت...

مرسی راحیل .
من واقعا پس اندازم صفره .
ولی من به دلیل پایان نامه ام و واحدهای موندم تقریبا تا بهمن سال آینده نمی تونم درآمد بهتری از این داشته باشم . فعلاً هم دارم فن و فنون هام رو گسترش میدم.
.
من منتظر این نیستم که بابام بیاد بهم پول بده ، ولی هیچ وقت نقش حمایتگری هم از خودش نشون نداده ، ظاهرا این بابایی که من دارم فکر می کنه عمرشو کرده ، خیلی هم بابرکت بوده و دیگه کاری هم نمونده که انجام نداده باشه. راحیل قبول کن که حمایت معنوی خیلی مهمه.
تمام دوستام خانواده شون بهشون گیر دادن که چرا ازدواج نمی کنن ، من بهشون غبطه می خورم ، فقط به خاطر اینکه خانواده ، جوونشون رو درک می کنن ، مثه خانواده ما نیستن که ...
.
من یه عروسی ساده رو تقریبا با خرج رهن خونه و وسایل و لوازم به مقدار 40 میلیون تومن تخمین زدم ، با حقوق دانشجویی من و بدون توجه به ذره ایی پس انداز ، و بدون توجه به کاهش ارزش پول ملی کشور ، زمانی به میزان 6 سال رو می خواد . یعنی الان که 25 سالمه ، 6 سال هم صبر کنم ، تا بشه 31 سالم ؟ ؟ ؟
راحیل کمر همت ببندم ؟! به چی دلمو خوش کنم ؟

امید عزیز
خیلی خوبه که موقعیتت رو دقیق و با ذکر جزییات مینویسی
اما خودت رو توی مشکلاتت گم نکن
سعی کن از بالا بهشون نگاه کنی
فقط اینجوریه که میتونی راه حل رو پیدا کنی
اونچه که مسلم هست، اینه که یه ایست بزرگ باید به ذهنت بدی
در مورد مسئله ازدواج !
امید تا اطلاع ثانوی موقعیت ازدواج نخواهد داشت، نیاز جنسی و عاطفی و . . . تعطیل
پس با اولویت بندی مسائلت، سعی کن اون ها رو دسته بندی کنی و اجازه ندی ذهنت ریخت و پاش باشه
نباید مسئله ازدواج و همه حواشی اون دائم جلوی چشمت باشه
این مسئله رو بذار کنار، یه گوشه تو ذهنت بذار و باهاش کاری نداشته باش
نه رویا پردازی نه خیالبافی و نه امید واهی
(منظورم اینه که جوری نشه که این تاپیکت، تبدیل بشه به جای شلوغ پلوغ که توش همه حرفی میزنن به جز راه حل مشکل شما)
فعلا مسئله ازدواج منتفی هست
حتی توی همین تالار، شوخی یا جدی، دیگه نباید به این مشکلت پر و بال بدی
و این رو باور کن که قبل از ازدواج فقط زن نداری و بعد از ازدواج فقط زن داری
منم ادم مذهبی هستم و احادیث و روایات در مورد ازدواج رو از حفظم ولی این دلیل نمیشه بخوای بدون منطق تصمیم بگیری
شما موقعیت ازدواج نداری !
به دو دلیل: مسائل مالی و مهم تر از اون خونوادت

متوجه شدیم که مشکل مالی داری و قطعا به تنهایی از پس مخارج ازدواج برنمیای
اما در مورد خونوادت و مخالفت ها یا بی تفاوتی اون ها بیشتر توضیح بده
چرا نمیخوان ازدواج کنی؟ دلیل خاصی برای مخالفتشون دارن؟
نمیخواد خیلی طولانی بنویسی، فقط توضیح بده ایا راهی برای همراه کردن اونها هست ؟

اميدجان

به نظرم شما رو بابات بيشتر از خدا حساب بازكردي ... خدا تو قران وعده داده كه از فضل خودش افراد مجرد را غني ميكنه ( لزوما به معني پولدار شدن نيستا!!) ... يعني واقعا خدا را راست ٤٠ ميليون هم قبول نداري :)

نميدونم من چند سال ايران نيستم اما به نظرم براورد ٤٠ ميليونت يكم غير منطقي به نظر ميرسه بعلاوه اينكه تو همه اين پولها را يكجا نمي خواهي كه مثلا بخشي كه مربوط به رهن هست ميمونه حداقل برا يسال بعد از اينكه عقد كردي

ميگي الان درامد داري و با درامدت هيچ پولي از بابات نميگيري ايا اگه ازدواج كني و دوران عقد باشي اين درامد كافي هست يا نه براي دو نفر؟

اين سوالها را ميپرسم چون احساس ميكنم يكم مساله مالي را داري بزرگنمايي ميكني طبيعي هست كه ادم اگه خونه و ماشين و پس انداز داشته باشه خيلي بهتر ميتونه زندگيش را شروع كنت اما خوب تمونطور كه خودت هم گفتي سنت ميره بالا و هم اينكه بخشي از لذت زندگي مشترك ميتونه اين باشه كه هر دو باهم تلاش كنند و زندگي را بسازند

ببين من هم تموم شرايطي كه ميگي را پشت سر گذاشتم و خوب ميفهمم هم از نظر مالي و هم از نظر نيازهاي ديگه كه چي ميگي :)

در مورد خانواده ، هيچ وقت باهاشون مطرح كرديد كه ميخواهي ازدواج كني؟ چي گفتند؟

سلام اقا امید

قبل از هر چیزی بدونید فقط شما نیستید که بابت این مسائل ترس دارید.این یه ترس کلیه که الان به جون جوونا افتاده

اولا باید رو انتخابتون خیلی درست عمل کنید.دخترهایی هستن که ذاتا عاشقش پول و عروسی آنچنانی و سرویس های گرون و ...هستن.اینا عطش پول دارن و هیچ وقت سیراب نمیشن.پس دور اینا رو باید خط کشید.نه دور ازدواج رو !

از اون طرف دخترهایی هستن که هدفشون (مثل شما) تشکیل خانواده و سر و سامان گرفتنه.به یه عروسی ساده و مهریه معقول راضی میشن.

دوما اینو یادتون نره که وام ازدواج هم دارین.(فکر کنم 5 میلیونه الان)

سوما اگر دختر مورد انتخابتون یه دختر مذهبی باشه من بعید میدونم از شما مهریه بالا بخواد.

چهارما از خرج زندگی بالا نترسید.همه داریم در این جامعه زندگی میکنیم.یه زمانایی داریم و یه زمانایی نداریم.

پنجما میشه سرویس طلا رو کم اجرت برداشت که هزینه اش کمتر بشه.

ششما دلیل نداره هم عقد بگیرید و هم جشن عروسی.عقد رو ساده و در محضر بگیرید و عروسی رو در تالار

هفتما یه موسسه ای هم هست که استفاده از اون خیلی کمک میکنه و خرج شام عروسی رو میگیره فقط.یعنی ارایشگاه و لباس عروس و ماشین عروس .کارت عروسی براتون تقریبا مجانی درمیاد.موسسه مهرورزی

همسر منم 4 سال پیش موقع خواستگاری شرایط شما رو داشت.(تقریبا).بعد از ازدواج یکمی اوضاع سخت تر شد.اما خدا واقعا تنهامون نذاشت و نمیذاره.مگه میشه خدا شما رو تشویق کنه برید تو یه راهی بعد اونوقت شما رو تنها بذاره به حال خودت؟



بالاخره اقا امید باید از یه جایی شروع کنید.شاید سخت باشه اما لازمه که بعد از ساعت دانشگاه یا قبل از
اون برید یه کاره نیمه وقت جور کنید.ارشد هم که هستید و همه روزهاتون درگیر دانشگاه نیستید.


موفق باشید.

اقا امید؟این ماجرای ازدواج شمام جریانی شده تو این سایت ها!!!!:163:
همگی مشتاقیم بالاخره هر چه زود تر این بانوی خوشبخت رو زیارت کنیم :43:

من خیلی کلی درجریان پیگیری شما واسه ازدواج هستم اما نمیدونم شما چند سالتونه؟گذشته از مسائل مالی از نظرات دیگه همه چی حله؟امادگیهای لازم رو دارید؟؟؟

شاید هیچی مثل شنیدن تجربه تاهل دیگران شرایط روزهای بعد ازدواج و واستون روشن نکنه
پس یه نگاه به تاپیکای قبلی من بنداز و اینجام یکم از تجربیاتم میگم
من تو یه خونواده (پدری) متوسط رو به بالا(ازنظر مالی) زندگی میکنم یه روز پسری اومد خواستگاری که شرایطش این بود
سن هم سن من
وضعیت تحصیلات ترم 7مهندسی آی تی (ما مشهد هستیم ودانشگاه اون زاهدان)
وضعیت سربازی نرفته
وضعیت کار بیکار
موجودی پس انداز صفر
وضعیت مالی خوانواده یک پدر بازنشسته و کاملا آزاد از هفتاد دولت(با احترام به ایشون که خیلی دوسشون دارم)
من به عنوان دختر : پذیرش همه این ها واسه من سخت بودخیلی.تا قبل از صحبت کردن باهاش جوابم نه بود
پدر دختر : ولی بابا نمیذاشت ردش کنم (قابل توجه شما که میگی پدر زن ها الن و بلن...)
نهایت ماجرا : ما ازدواج کردیم و گذشته از مشکلات کوچولویی که داشتیم که ناشی از نااشنا بودن هر دومون به اخلاقیات و خواسته های هم بود حقیقاتا زندگی خوبی داریم و این پسر از نظر من لنگه نداره:43::43::43:

تا 6 ماه اول اون درس میخوند زاهدان بود درامد صفر بود اما همیشه خدا به اندازه نیازمون از یه جایی میفرستاد کم کم سر یه سرمایه گذاری ماهی 180 میومد تو حسابش (هنوز یک سال از نامزدیمون نگذشته بود)و چه حالی میکردیم با این180
و الان که 1سال و 6ماه از نامزدیمون میگذره با خواست خدا و کمک کوچولویی از طرف پدر من و تلاش بی نظیر محسن 6ماهه که شاغل شده حداقل ماهی 1میلیون و500هزار تومان وجه رایج مملکت درامدشه
پس باید تلاش کرد زحمت کشید و صبور بود هم شما هم همسرتون باید به انتخابت فکر کنی اینکه خودت زیاده خواه نباشی بلند پرواز نباشی نمیشه نمیشه نکنی همسرت هم باهات کنار بیاد منم کم سختی نکشیدم کم گوشه و کنایه نشنیدم
مهریم 14سکه ست و حتی یه تیکه کوچولو هم نخواستم ازش
شاید باورت نشه الان 2ماهه دیگه مراسممونه ما هنوز خونه نداریم چون دنبال پول پیش بودیم یهو خبر دادن یه وام دقیق مبلغی که ما میخوایم بهمون افتاده
اگه توکلت به خدا باشه و زحمت بکشی اونی که قولشو داده همه چیو قشنگ کنار هم میچینه
پس مبارکه:104::104::104::104::104:

آقا امید
سلام

من توی تاپیک آقایی که میخواست ازدواج موقت بکنه نظر شما رو دیدم و لذت بردم.

خواستم بگم همین احساس پاکی که شما دارید برای خیلی از دخترها همه چیز هست.

من حدود 8 ساله که ازدواج کردم.

قبل از همسرم خواستگاری داشتم همشهری خودم پدرش دو تا پاساژ داشت که به پسرشون یه مغازه خوب داده بودن کار میکرد و درآمد خوبی داشت.مادرش به مادر من گفته بود ما توی مهریه یک خونه میذاریم که روز عقد به نام عروس میکنیم.البته بگم که پسرش دیپلم بود و ضمنا علاقه ای نداشت همسرش ادامه تحصیل بده.

یک بار من با مادرم جایی بودم که مادرش من رو دیده بود و ظاهرا به پسرش پیشنهاد داده بود.

همسر من موقع خواستگاری هیچ پس اندازی نداشت حمایت مالی خانواده هم نداشت (اصلا اصلا) یه شغل معمولی که اون موقع درآمدش در حد اجاره یه خونه بود.حتی همشهریم هم نبود.

به نظر شما من چرا با همسرم ازدواج کردم و چرا خانوادم این مورد رو به اون مورد ترجیح دادن؟

1-پاکی همسرم

من مدتی بود رفتار ایشون رو با خانمهایی که سعی میکردن باهاش ارتباط برقرار کنن میدیدم و سنگینی و وقار رو کامل در ایشون دیده بودم

2-احترام به من و اهدافم

همسر من خیلی به شخصیتم احترام میذاشت و میذاره و ضمنا هدف من که درس خوندن بود رو دوست داشت سعی میکرد همراه باشه

3- مشابه بودن طرز تفکر

ما در خیلی از موارد دقیقا نظرات مشابه داریم واین برام مهم بود.

به پیشنهاد من سرویس طلا نخریدیم و طلاهایی که گه گاه هدیه میگرفتم رو مشابه گرفتن که شبیه سرویس شد همه خرید ها رو خودم سر و تهش رو زدم حتی از همسرم خواستم عروسی نگیره که خودش نپذیرفت(که الان فکر میکنم کار خوبی کرده).

اطرافیانم هم کم و بیش غر میزدن ولی من قاطعانه کار خودم رو میکردم

الان هم مشکل خاصی ندارم جز اینکه گاها غربت آزارم میده که اونم مربوط به کار خودمه.

از نظر مالی ما الان گاها به اطرافیانمون هم کمک میکنیم خودمون رو هم جمع و جور کردیم چون به مرور همسرم ارتقا درجه پیدا کرد و درآمدش از اون وضعیت دراومد.ناگفته نمونه که اگه این افزایش درآمد اتفاق نمی افتاد هم باز ما خوشبخت بودیم چون همراه همدیگه هستیم

من اگه جای شما بودم ازدواج رو برای خودم انگیزه میدونستم و با اون انگیزه برای رسیدن به یک موقعیت شغلی مناسب برنامه ریزی میکرد و در حین انجام این کارها اگه یه خانم که حقیقتا همراهم باشه و هدفش از ازدواج رسیدن به طلا و خونه نباشه فقط بخواد به آرامش برسه و همراه مناسب پیدا کنه، پیدا میکردم بهش پیشنهاد ازدواج میدادم.

ازدواج میتونه یه مدت (تا دو سال) بعد عقد باشه که تا اون وقت شما حداقل یه کار مناسب پیدا کنی.

راستی آقا امید افزایش قیمت دلار تا حدودی تورم ایجاد کرده ولی افزایش قیمت درهم چه تاثیری تو زندگی شما داشته که به عنوان مشکلات ازدواج ازش یاد کردی:311:

سلام ممنونم از همه ، اول از همه تشکر می کنم که این لطف رو نسبت به من داشتن و وقت گرانبهاشون رو در اختیار بنده قرار دادن . فکر می کنم که برای دوستان یه مقدار اطلاعات به صورت واضح گفته نشده باشه .

maryam123 , fm.mohajer من 25 سالمه و سربازی مو هم رفتم ، 2 ساله که تموم شده ، الان نیز شاغل هستم و تقریبا تا الان درآمدم به طور متوسط ماهی نیم میلیون هست (حقوق یه کارمند معمولی دولت ) و تقریبا از تمام 140 واحدی که پاس کردم بلدم پول در بیارم و حتی درآووردم .

سید 1387 ، بله این درامد برای زندگی یک نفر کافی نیست .
گفتم که ، اگه از منظر دینی به موضوع نگاه کنیم ، همه حق رو به من میدن.

ولی باز هم فکر می کنم ایمانم به خدا کمه.

fm.mohajer همه چیز دیگه حله ، من با توجه به مطالعاتی که داشتم و اون چه در خودم و در جامعه دیدم ، مشکل دیگه ایی به غیر از مسائل مالی ندارم و من کاملاً یک جوان آماده ازدواج هستم.

فکور ، افزایش نرخ درهم در واردات وسایل صوتی و تصویری از دبی تاثیر بسزایی داره.

سلام آقا امید
منم از تجربه زندگیم میگم با اجازه
حدود دو سال و نه ماه و هفده روز پیش شوهرم اومد خواستگاریم :311:دانشجوی نرم افزار ترم 4 و تجربه شکست مالی با قرضی حدود 14 میلیون !!!!!!!!!!!!!:316: یعنی نه تنها پس انداز نداشت قرض هم داشت از لحاظ کمک خانوادش هم واقعا هیچی هیچی هیچی:161: وقتی جواب مثبت دادم همه کف کردن آخه من دختر ته تغاری یکم لوس و ولخرجو مغرور که هرچی تو زندگیم خواستم بابام به یه هفته نرسیده بود که فراهم میکرد (از نظر مالی میشه گفت مرفه بودیم ) سه ماه نامزد بودیم تا من یک ترم از دانشگاههمو بخونم و شوهرم هم خودشو جمع و جور کنه 13 اسفند عقد کردیم شوهرم با قرضی که از یکی از دوستانش گرفتم مراسم عقد کوچولو و شیرینی گرفت :326:رسما دیگه شوهرم بیکار بود من عقیده داشتم که بعد ازدواج خدا درست میکنه و خدا جواب اعتقادمو داد و مجیدم به دوماه نرسید رفت سر کاری که تو خوابش هم نمیدید و ما شروع کردیم به دادن قرضا باورمون نمیشه که الان فقط از 14 میلیون یک تومنش مونده البته بماند که ما سه ماهه اومدیم خونه خودمون و کلی قسط بابت لوازم خونمون اضافه شده ولی در عوضش همو داریم و دوست داریم :228:
یه نصحیت خواهرانه نگاهت به خدا مثه نگاهت به کمک بابات نباشه واقعا خدا از جایی جور میکنه که فکرشو نکنی اگه قصد ازدواج داری نیتو خالص کن و بخدا بسپار و یادت باشه همیشه مشکل هست حتی اونی که با پس انداز میلیاردی وارد زندگی میشه فقط نوعش فرق میکنه
موفق باشی و شاد شاد شاااااااااااااااااااااااد

خانم های عزیز مراقب باشید بیش از اندازه داریم پت و پوت زندگی شوهرامونو میریزیم رو آب ها:311:
آقا امید برو زن بگیر دیگه چقدر بگیم مسائل مالی حل میشه:300: .زود استینارو بزن بالا که منتظرته:227:

امید عزیز
دوستان لطف کردن و تجربه شروع زندگی مشترکشون با وجود مشکلات مالی نوشتن
من هم معتقدم سپردن امور به خداوند و توکل به او، میتونه کارها رو راحت تر، سریع تر و صحیح تر پیش ببره

اما نباید بی گدار به اب بزنی
هزاران تجربه تلخ هم در مورد مشکلات مالی ابتدای ازدواج وجود داره، که حتی ممکنه منجر به جدایی بشه
ممکنه ادعا کنیم در اینجور مواقع مشکل اصلی مشکل مالی نیست، بلکه بی کفایتی، عدم مدیریت، نداشتن تحمل و توکل و مواردی از این قبیل باعث مشکل میشن
و به مسائل مالی دامن میزنن
بنظر من این ادعای درستی هست

با این توضیح باید به نقطه ای برسی که مطمئن باشی با وجود کمبود منابع مالی میتونی از پس مشکلات بربیای
حتی الامکان باید مشکلات دیگه رو مرتفع کنی، مثلا در مورد خونوادت
به هر دلیلی نمیتونی از حمایت مادی اونها استفاده کنی اما قطعا به حمایت معنوی اونها نیاز داری

عملا دو راه داری
یا به دنبال ایجاد دوستی و رابطه عاطفی با یه دختر باشی، که نهایتا حاضر باشه با وجود مشکلاتی که داری حاضر به ازدواج با شما بشه
یا اینکه از طریق خونوادت یه خواستگاری سنتی رو تجربه کنی و با جلب اعتماد خونواده دختر، در مورد خصوصیات مثبت دیگه ای که داری، به نتیجه برسی

من متوجه نشدم که جایگاه خونوادت رو در مورد ازدواجت چطوری تعریف کردی؟
ازشون چه انتظاراتی داری؟ احتمال میدی چقدر باهات همراهی کنن؟
پیدا کردن دختر مناسب، مرحله اشنایی اولیه و خواستگاری، مراسم عقد و عروسی و . . .
تا چه حد میخوای مستقل عمل کنی ؟

سلام آقا امید
درسته الان شرایط زندگی سخت شده ولی شما هم قرار نیست همه سختیهاشو یک نفره و تنها در یک شب بکشی!
25 سالتونه، سعی کنین این یکسال فوق هم پشتشو بزارین و تمومش کنین، یه دختر خوب و قانع را انتخاب کنین و نامزد کنین، تو مدت نامزدی تلاشتون را بکنین که انشالله بتونین شرایط یه زندگی دانشجویی کارمندی را فراهم کنین. میتونین همسر شاغل انتخاب کنین که کمک خرج زندگیتون باشه، مخصوصا اول راه... بعدا که اوضاع تون رو براه شد میتونین از خجالتش در بیاین.
یکی از دختر خاله هام، یک ساله ازدواج کرده، هر دو دانشجوی دکتری، شوهر، دانشجوی تهرانه و پدرشون کشاورز اطراف تهران(یه خانواده بسیار معمولی که شرایط حمایت را ندارند) وبه دلیله مشغله تحصیلی، کار نمیتونه بکنه مگه گاهی تدریسه جزئی و گاهی هم مسافر کشی، دختر خاله من دانشجوی بورس در شماله و تقریبا هم درس میخونه و هم حقوق میگیره، تقریبا همه در آمد زندگیشون ، حقوق دختر خالست، شوهر دختر خاله به خاطر دانشگاه همسر، منزل رو در شمال گرفتند و خودش با مشقت هر هفته آخر هفته ها میره پیش همسر،
اونقدر مهربون و با ادب که طرز رفتارش با دختر خالم زبانزد همست، من واقعا حس میکنم خوشبخت واقعین،
باور کنین وقتی اومد خاستگاری دختر خالم دانشجوی فوق بود و سرمایش یه پراید که مسافر کشی میکرد.
فکر میکنم حتی شرایط فعلی شما رو هم نداشت که قدم جلو گذاشت، اون هم یه دختر از یه طبقه خوب و خودش از سطح متوسط اجتماع، اما شوهر خاله وقتی دیدش، اعلام کرد این پسر جنم کار و زندگی را داره و برای ما همین بسه!
البته شرایط مالی مهممه اما میتونین، نامزدی یا عقدتون را طولانی تر کنین تا کمی اوضاع مالیتون بهتر شه ....

سخت نگیرین
توکل به خدا کنین که خدا روزی رو میرسونه از جایی که فکرش رو هم نمیکنین فقط کافیه بهش اطمینان داشته باشین:323:

منم این حرف بچه ها رو که گفتن برکت میاد تو زندگی رو قبول دارم.
ولی آقا امید دو تا تجربه ی مهم دارم که سال ها بخاطرش سختی کشیدم. پس ازت میخوام بهشون واقعا فکر کنی:
1- هیچوقت بخاطر مسایل مالی ازدواج رو عقب ننداز. باور کن تا ازدواج نکنی موفقیت های مالی به دست نمیاری
2- حتی اگر بابات یه شب اومد کلی دلگرمی بهت داد و گفت خودم به فکر آینده ات هستم، روی کمکش حساب نکن. برای ازدواجت رو حرف هیچکس حساب نکن. خودت باش و خودت و البته همراهت!

این هزینه ها رو اصلا نمیخوای یکجا انجام بدی که نگرانش باشی. مرحله به مرحله میری جلو. از طرفی وقتی با یه نفر وارد رابطه ی ازدواج شدی، از همون اول صادقانه همه چی رو بهش بگو. بذار از اول با همه چیت کنار بیاد.

اینجا بچه ها تجربه های خوبی گفتن که من یکی که 1 سال از عروسیم میگذره و یه جور مشکل دیگه دارم ازش استفاده کردم

[size=large]یکی از دوستای همسرم مهندس پروژه است با حقوق بالای 2 تومن. 7ساله کار میکنه خانوادشم نیازی به کمکش نداشتن. تنها پس اندازش تو این مدت یه پژو206بود. همه پولشو تو این سالها خرج کرده بود سالی یه سفر خارجو...
الان چند ماهه نامزد کرده یه وام گرفته داده یه خونه نقلی پیش فروش کرده که 2سال دیگه آماده میشه. الانم با حقوقش دارهخ قسطای آپارتمانو و وامو میده. ایشالا تا 2سال دیگه که بخواد بره سر خونه زندگی خودش مشکلاتش حل میشن. اما اگه زن نمیگرفت هنوزم هیچ تکونی بخودش نمیداد.
برا همین منم مثل دوستان دیگه اعتقاد دارم تا آستیناتو بالا نزنی و شروع نکنی اتفاق خاصی تو زندگیت نمیفته. هیچوقت نمیشه مجرد بمونی تا وقتی پس اندازت اونقدر بشه که بتونی از پس همه پی بر بیای.
پس اگه کسی سراغ داری که دختر معقول و مطابق معیاراتتتون و قانع هستش آستین بالا بزنین تازه رو همفکری و توان اقتصادی همسرتونم حساب کنین چون الان دوره و زمونه جوری شده که یه دست واقعا صدا نداره:305:[/size]

سلام امید چان
خیلی دوست دارم یه سری مطالب رو اینجا باز کنم .ترس از این دارم که تاپیک منحرف بشه . به خاطر همین مطلب رو باز نمی کنم .

من و امید توی قضیه زن گرفتنمون شبیه هم هستیم . فقط با این تفاوت که من از نظر مالی تامین هستم ولی با این حال تمام در ها به روم بسته هستش . هر دری رو می زنم فایده نداره

اکثر ما ها اعتقاد داریم که وقتی یک نیت خیر باشه کار ها خود به خود ردیف می شه و رو غلتک میوفته ولی مثل اینکه ازدواج برای من یکی شر شده

من که نا امید شدم و دیگه دست از گشتن برداشتم . امید جان شما بگرد و به بهونه مشکلات مالی دست از گشتن برندار .
خدا پول رو می رسونه
برادر خودم چند ساله که ازدواج کرده . سال 88 از طرف بانک زنگ زدن خونه من گوشی رو برداشتم و گفتن منزل فلانی گفتم بله گفتن که فلانی تو قرعه کشی بانک برنده شدن گفتم مبلغش چقدره ؟ گفت به خودش می گیم به شما نمی گیم . 25 میلیون تومان وجه رایج مملکت برنده شد برادرم . فکر می کنی چه حسابی بود که برنده شد ؟؟

حساب قرض الحسنه مشترکی بود که برای وام ازدواج باز کرده بودن . یعنی اگر ازدواج نمی کرد این 25 میلیون تومن رو برنده نمیشد .

حالا بماند که به خاطر این 25 میلیون تومن چه پول های دیگه ای سرازیر شدن سمت ما

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دوست دارم یک تاپیکی در مورد مشکل خودم در ازدواجم بزنم ولی نمی دونم موضوع تاپیک چی باشه . اگر کسی چیز خوبی به نظرش میرسه برام پیغام خصوصی کنه

نقل قول:

---

من متوجه نشدم که جایگاه خونوادت رو در مورد ازدواجت چطوری تعریف کردی؟
ازشون چه انتظاراتی داری؟ احتمال میدی چقدر باهات همراهی کنن؟
پیدا کردن دختر مناسب، مرحله اشنایی اولیه و خواستگاری، مراسم عقد و عروسی و . . .
تا چه حد میخوای مستقل عمل کنی ؟

---

سلام خارپشت!
خواستگاری سنتی . نهایتا کسی بیاد و فردی رو معرفی کنه و با تحقیق و شناخت گزینه رد یا قبول بشه. (با همکاری خانواده)
من اصلا نمی تونم کسی رو توی دانشگاه یا محل کارم انتخاب و معرفی کنم .
یکی اینکه واقعاً کسی رو نمی بینم و نیست به قول دوستام تو مشکلت اینه که کیس نداری ! :302:
حتی توی فامیلهامون هم دختر تموم شده . من به کمک خواهرم خیلی امید بستم . انشالله در این مقطع حساس کنونی یاور من شه .
من نمی خوام مستقل عمل کنم . فکر میکنم ماشین ازدواج من استارت که بخوره . همه چیز درست میشه.

امید جان
شرایط منم تا اندازه ای شبیه به شماست.می فهمم چی میگی.ان شا الله خدا کمک به همه جوونا میکنه!
از خدا بخواه...هر چی که برات خیر و صلاح و مصلحت میدونه.:323:
بسپار بهش و ایمان داشته باش که بهترین مسیر رو میزاره جلو پات.اونوقت شگفت زده خواهی شد که چگونه این راه ها باز میشن.:310:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط omid65

سلام دوستان .
اینا دلایل مالی منه که ترس از ازدواجمو توجیه می کنه :
1-مهریه های بالا =ترس از مهریه بالا .خوب امید جان شما باید بگردید یه خانمی رو انتخاب کنی که هم سطح خودت باشه نه زیاد بالا نه پایین .
2- خرج زندگی بالا =این رو قبول دارم خرج بالاهست . اما مادرایم چطوری زندگی میکنیم توهم مثل ما .اما اگر مدیریت در اقتصاد خانواده داشته باشی به راحتی میتونی از پسش بر بیایی.


3- سرویس طلا =میتونی با خانم محترمه در جریان بزاری که چقدر توانایی مالی داری .وبگی مهم باهم بودنه و در طول زندگی برایش جبران میکنی.


4- جشن عقد =جشن ساده اما آبرومندانه .نمخواد انقدرهم بریز به پاش کنی . خرج داره اما مقداری خودت و پدرت همکمک میکنه . نمیخواد بگی من نمیخوام پدرم کمک کنه هر پدری دوست داره در دامادی فرزندش نقشی داشته باشه واین یه آرزو برای هر پدریه .

5- جشن عروسی=واقعا خدا میرسونه شک نکن چون برای من پیش اومده .وضع مالی من در اولین ازدواج از توهم خیلی پایین تر بوده اما جشن با شکوهی شد.


6- خرید خونه یا هزینه رهن خونه =منزل پدری تون چطوریه میتونید یه مدتی باهم زندگی کنید تا کمی دست بالت باز بشه . خرید رو در اول زندگی از سرت بیرون کن چون کمی مشکله .


7- خرید لباس - اگر خانم درکتون کنه زیاد خرج نداره . نمیخواد پاشی بری بازار خرید کنی همون در محلتون خوبه .


8- هزینه آرایشگاه = زیاد خرج نداره. این رو نمیشه از گوشه اش ببری چون آرزوی هر دختریه بره آرایشگاه بالباس عروس وشما باماشین بری دنبالش :227:


9- هزینه های جلسه خواستگاری.اینا که گفتن نداره . یه جعبه شیرینی تر که میشه 10 تومان و یه دسته گل نهایتش 40 تومان . نه بیشتر .غم گل رو نخور خودم برات میارم پای من:46:
10-افزایش نرخ دلار و درهم .به این چیزها فکرتو مشغول نکن
11- هر چیزی که لازمه دست توی جیب خودم بکنم .نه اینطور هم نیست در امر خیر برکتش میاد
.
.
اینا هم دلایل منه که از ازدواج نترسم و با صلابت به راهم ادامه بدم :
1-ارضای نیاز عاطفی ام .عالیه
2-ارضای نیاز جنسی ام .همیشه بوده با ازدواج خیلی هم خوبه
3-نیاز به استقلال . انشالله که میرسی خیلی نزدیکی
4-رسیدن به کمال .هدف خیلی خوبی داری
5-کامل شدن شخصیتم و .... . این دیگه آخرشه داداش :104:

---

من اگه بخوام دختری رو انتخاب کنم مطمئناً کسی رو انتخاب خواهم کرد که بتونه با شرایط من که شرایط عمومی پسرای ایرانه بسازه .
اما اون چیزی که ذهن منو مشغول کرده اینه که آیا با این شرایط اقتصادی و عدم امنیت روانی ، بهتر نیست که کلاً حداقل تا 10 سال آینده از مقوله ازدواج دوری کنم ؟
بدی این کار هم این هست که ما وضعیتی داریم که معلوم نیست آیا وضعیت اقتصادی بدتر بشه یا خوبتر ؟
.
تقریباً سردرگمم ، نمی دونم چیکار کنم . انگیزه مو برای ازدواج برای ادامه تحصیل و برای همه چی از دست دادم .
تقریباً خودم جواب خودمو می دونم ، می دونم که میگن اگه کسی به خاطر ترس از شرایط اقتصادی ازدواج نکنه ، به خدا شک کرده .
.
نمی دونم والا .

گفته اند که حرف حق تلخه و باور کردنش هم سخت . قبلاً هم خارپشت بهم گفته بود که من شرایط ازدواج رو ندارم .
فکر می کنم خارپشت راست میگه.
احساس می کنم که در این مدت با خوش خیالی تمام سعی کردم بخشی از واقعیت کنونی جامعه رو نادیده بین گیرم.
سعی کردم مشکلات اقتصادی رو کوچیک ببینم و حالا فکر می کنم که این کار شدنی نیست و جز حماقت کار دیگه ایی نیست و احساس می کنم اونقدر ایمان به خدا ندارم که بتونم درک کنم "خدا جور می کنه" یعنی چی .
نمی دونم اون موقع که به بابام میگفتم از چه دخترایی خوشم میاد ، با خودش چی فکر کرده ، احتمالاً با خودش گفته بذار داغه الان نمی دونه چه خبره . حتماً تو دلش به حرفهای من خندیده و از این که همچین پسری داره احساس تاسف کرده .
بدتر از اون نمی دونم خواهرم چی فکر کرده وقتی بهش گفتم دلم می خواد ازدواج کنم ، حتماً گفته بــــــــــــــــــــرو ، کی جلو تو گرفته ؟
دوستام ...
چقدر احمق بودم من... .
.
احساس می کنم اونقدر همه مون درگیر ظواهر شدیم که نمی تونیم اصلا این حرف رو قبول کنیم . حالا که خودم مردد شده ام دیگه چه جوری می تونم بقیه رو متقاعد کنم؟
نمی دونم جواب دوستامو که متقاعدشون کردم برن ازدواج کنن چی بدم وقتی بفهمن نظرم تغییر کرده.
نمی دونم ایران مون به کدوم سمت داره حرکت می کنه ؟
.
نمی دونم چه فردی رو جز خودم باید مسئول و مقصر بدونم که این بلا رو سر من و جامعه مون آوردن .
فقط می دونم اندازه یه آمریکایی هم مسلمون نیستیم ، برین ببینین چطور راحت ازدواج می کنن.

آقایی که باعث شدی ارزش ریالمون در برابر دلار کم بشه ، آقایی که توی رسانه های رسمی کشور تجمل گرایی رو باب کردی ، آقایی که اسمت باباست ، آقایی که مشاوره اشتباه میدی ، همه شما در برابر بنده مسئول هستین و من از شما نخواهم گذشت ، منتظر اون روز باشین.

و این پایانی بود بر داستان ازدواج omid65 .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

ازدواج!
من خیلی با وجدان هستم! چرا با یه دختری که تو خونه پدرش از رفاه برخوردار هست ازدواج کنم؟
بنده خدا داره تو خونشون پادشاهی می کنه!
من که نمی تونم حد اقل های زندگی رو براش فراهم کنم چرا حد اقل هایی رو که داره ازش بگیرم؟
یا خونه باباش میمونه یا یک آدم با وجدان دیگه که میتونه حد اقل ها رو براش فراهم کنه باهاش ازدواج می کنه
من خیلی با وجدان هستم

---

واسه چی می خوای زن بگیری ؟
بیماری خاصی داری ؟:)

تو که نبسته ای به کس دل نبسته کس به تو دل
واسه چی اینقدر خودت رو ازار میدی ؟

شرمنده ام خارپشت به خاطر این 7 ماه رویاپردازی ... !

سلام
چند روزه دارم فکر میکنم چی شد؟چرا اینجوری شد؟
مگه خدا نگفته بود خوب باشید .پاک باشید.دزدی نکنید .نماز بخونید.دل مردم رو شاد کنید ......تا سعادتمند بشید.

مگه نگفت ازم بخواین تا بهتون بدم.

پس خدایا چی شد؟
ما که از همه بیشتر تو دنیا بیادت بودیم.تو چرا مارو فراموش کردی؟

چرا یه جوون مثل امید یامثل داداش من که نمیخوان هرز برن.نمیخواد دزدی کنن.نمیخواد جیب بزنن . بایدبخاطر بی پولی قید ازدواج رو بزنن ؟؟؟؟؟؟

خدایا اونقدر هم گناهکار نیستن که نبینیشون.
خدای مگه صدای العفو والغوثشون نشنیدی شب احیا که میخواستن راه ازدواجشونو باز کنی چون از به گناه افتادن میترسیدن؟؟؟؟
خدایا مگه شونه های کبودشونو ندیدی که واسه علی اکبر وامام حسین زنجیر میزدن تا یه وقت نشه مردی وغیرت یادشون بره؟؟؟؟

پس چی شد؟

اونهمه جمکران رفتن ودعا واسه عاقبت بخیریشون بیخود بود.

خدایا ولی من هنوز منتظرم.منتظر معجزتم.
نمیگیم بهشون قصر بده حقوق میلیونی بده .
یه زندگی ابرومند بده که محتاج نباشن.

خدایا کمک کن...
ببخشید کلا اعصابم بهم ریختس
برادر منم مثل امیده.ناراحت ومایوس.
اگه خواستین این پست رو حذف کنید.

امید جان
به عنوان کسی که شرایطش شبیه به شماست ازت میخوام هر چی برای خودت خیر و صلاح میدونی انجام بده
بهترینها رو برات آرزو میکنم:72:

امید جان واقعا سخته ! واقعا !
خدا کمک کنه این دوران رو سربلند رد کنیم

چه خبره اینجا چرا مسءولین رسیدگی نمیکنن
امید میدونی چی میگی این پستای آخری شده انجمن پسران مایوس از یافتن همسر!!!پاشین خودتونو جمع و جور کنید مثلا جوونای مملکتین حالا هر مملکتی با هر شکل ح.ک.و.م.ت.ی.مگه بقیه چیکار میکنن مگه کمن پسرایی که تو شرایط شما قرار دارن.معجزه!!!!مگه چه کار شاقی قراره رخ بده.ببینم امید تو مگه اوضاع زندگی فعلیت چه طوره?اینطور که میگی سالی یه دست لباس مبخری لابد غذا که هفته ای 2وعده میخوری ببینم چهطوری میای نت. نکنه اونم یواشکی از اتاق کامپیوتر دانشگاه میای
حقیقاتا تصمیم دزستی گرفتی ازدواج خیلی واست زوده.هنوز خیلی مونده تا به سنی برسی که بتونی نقش یه پشتیبان واقعیو واسه یه دختر معصوم بازی کنی هنوز خیلی مونده تا یاد بگیری تو سختیها چه طور دلگرمی خانومت باشی چون هنوز از پس یه برنامه ریزی واسه زندگی خودت بر نمیای.به فکر یه تغییر نام باش naomid91

سلام
واااای ببخشید اگه چرند وپرند نوشتم گفتم که حالم بد بود اونموقع.
اخه بخاطر برادرم ناراحت بودم چون خیلی ناراحت وافسرده شده میخواد ازدواج کنه ولی کار نداره هزار در زده.

میشه پست منو حذف کنید .خجالت کشیدم:302:

به کلمه معجزه خندیدید ولی باور کنید واقعا یه معجزه میتونه مارو نجات بده .
خیلی گرونیه .کار نیست .حالا خدارو شکراقا امید از نظر کار مشکل نداره:323:
داداشم میگه همچین شب قدر دعا کردم از ته دل که گفتم عید فطر نشده بچمم بدنیا میاد ایشالا:311::311::311:
ولی من هنوزم فقط از خدا کمک میخوام.....
مهاجر جان اگه دیدی دختری که به پشتیبان نیاز داشته باشه دوتا واسه داداش من وامید کنار بگذار هر کس که اطراف ما هست بیشتر نیاز به یه عابر بانک داره:D

امید جان یادته گفتم یه سر به بنگاهیا و طلافروشا و... بزنی کلا بیخیال ازدواج میشی؟:311:

به نظر من ازدواج تو این وضعیت برای کسی که از طرف خانواده ساپورت نمیشه حماقته .

خدا اگر قرار بود به فکر بدبخت بیچاره هایی مثل ما باشه اول به اون قحطی زده های سومالی و... میداد که انصافا از ما واجبتر هستن .


فقط بگم امید جان تنها نیستی .دغدغه ی خیلی از جوونهاس.

فعلا که همه ی مردم ایران راضی و خشنودن و بدبختی و قحطی و ...واسه مردم اروپا و امریکاس .باور نداری بزن 20:30 :303:

سلام
امید عزیز، یادت میاد اون اوایل بهت گفتم بذار ذهنت استراحت کنه و این ازدواج رو تبدیل به یه غول نکن؟
ببین عزیز من آدم باید واقعبین باشه؛ و فقط به خاطر ازدواج خودش رو آزار نده؛
من هم دل دارم، احساس دارم، نیاز دارم، از دیدن دوستان متأهلم یه نوع حس کمبود رو در همون لحظه احساس میکنم؛ و خیلی چیز های دیگه؛ اگر قرار باشه به این احساسات پرو بال بدم داغون میشم، با وجود اینکه شغل دولتی دارم، جایگاه و موقعیت اجتماعی خوبی دارم اما چون حقوقم با مخارج امروزی جور در نمیاد ،و خونه هم ندارم ،همون بهتر که بیخیال ازدواج بشم
شما داری امروز خودت رو نادیده میگیری و اصلا" به فکرش نیستی؛ مدام فکر شب و روزت ،صحبت هات، برنامه هات شده ازدواج ! باور کن یه روز پشیمون میشی که چرا از این روزها و شب های که از عمرم میگذره استفاده نکردم؛
هر چیزی شرایط و موقعیت خودش رو میخواد.

خودت رو آزار نده

آقا امید ،

دعا و ثنا خوبه. اما ...

اگر واقعا می خوای ازدواج کنی این بساط ناراحتی و ناامیدی رو باید جمع کنی. باید به خودت ثابت کنی که می تونی.

ما هم ازدواج کردیم در حالیکه همسر من در اون سن نه کار ثابت داشت و نه خونه داشت و نه هیچ پشتوانه ای از طرف خانواده. اما همت داشت. تلاش می کرد. و البته با هم زندگیمون رو تا حالا پیش بردیم (اگرچه هنوز هم هیچ کدوممون کار ثابت نداریم ).

اگر واقعا تنها دغدغه ات شرایط مالیه ، سعی کن یک کار موقت دوم پیدا کنی. مهم نیست اون کار چقدر در شان تو (از نظر اجتماعی که در اون زندگی می کنی) هست یا نه چون کار مرد رو می سازه. فقط کاری باشه که به طور موقت بتونه کمی از نظر مالی جلو بکشدت. کلاس خصوصی، تدریس تو مدرسه غیر انتفاعی، پروژه گرفتن ، دم مغازه ای کار کردن و .....

و بعد هم سعی کن با کسی ازدواج کنی که شرایط زندگی شما رو درک کرده باشه. مطمئنم اگر همت کنی موفق میشی. و یادن تره قانون های دنیا زیادن، کافیه یکی از این قانون ها رو خوب یاد بگیری و به طور پیوسته پیش بری اونوقت به نتیجه ای که می خواهی می رسی.

امید فکر می کنم داری شروع می کنی همون اشتباهی رو که من کردم چند سال بکنی! حالا تو الان موضوع مالی رو برای ذهنت کردی مانع من یه چیز دیگه. یه قسمت از ازدواجو داری خیلی مهم و پراهمیت می کنی انقدر که همه ی قسمت های دیگه رو پوشش بده. می دونم اوضاع مالی خیلی مهمه ولی همه چی نیست. اصل موضوع همون ارامش و دوست داشتنیه که کنار همسرت می تونی بگیری و بدی. با اینکه واقع بین باشی موافقم. اما اینکه یه مدت همش زندگیتو بذاری واسه ازدواج و بعدش هم حالا به کل بی خیالیش بشی مخالفم. تو کارخودتو بکن زندگی خودتو بکن درسی که باید بخونی رو بخون. اما کنارش هم ذهنتو به روی ازدواج نبند. شاید یکی رو کنار کارا و درسایی که اصله و داری می خونی ببینی که همون همراه زندگیت باشه. اما اگه کلا دلتو و ذهنتو به روی ازدواج ببندی ممکنه نبینیش.
با توجه به اینکه الان شخص خاصی توی زندگیت نیست و کسی رو دوست نداری و بقیه مواردی که میگی مثله اوضاع مالی و اینا توصیه ام اینه که تو کار اصلی خودتو بکن اما ذهنت رو هم به روی ازدواج باز بذار که انتخاباتو از دست ندی. یعنی اصل کار رو هیچکس چه دختر چه پسر نباید بذاره سر ازدواج. نمیشه ادم بگه من می خوام تا 4 ماه دیگه ازدواج کنم. باید کارای اصلی خودتو بکنی و روال عادی زندگیتو پیش ببری. اما کنارش هم اماده ی عاشق شدن باشی. فکر و ذهنت هم به روی ازدواح نبندی که وقتش و ادمش رو که دیدی بتونی واقعا ببینیش و بفهمی که همون کسیه که دنبالش می گردی. خلاصه می تونی بذاریش توی حاشیه ی کارات اما حذفش نکن.
موفق باشی.

امروز رفتم و یه سوری از لوازم خانگی رو پرسیدم .
جمعاً شد 20 میلیون تومن .
خونه هم که ندارم و ماشین .
جمع زدم شد 60 تومن . اول زندگی .
.
بهتر نیست دوست دختر بگیریم ؟ ارزونتر در میاد.

حالا هم که از خونه رفتی بیرون رفتی مغازه لوازم خانگی!!!!!!!!! قرار بود در جهت افزایش روحیه تلاش کنی نه تضعیقش

خوب مگه جهیزیه رو دختر نمیاره تو شهر ما که همه چی به عهده دختره به جز تلویزیون و بخاری

در ضمن اگه آدم کار داشته باشه میتونه وام بگیره لازم نیست همه پولها رو نقدی بده که

سلام داداش این چه حرفیه؟
بهتر نیست دوست دختر بگیریم ؟ ارزونتر در میاد. :311:
دیوووووووونه دوست دختر بدتره زنت دلش برات میسوزه دوست دختر چرا باید مراعاتت کنه؟؟؟؟؟؟

عجب گیری کردیم ها !
فکر کنم اصلاً این غریزه هایی که در من هست همه اش الکیه .
کلاً چیزی جز دردسر فایده دیگه ایی نداره.
غریزه جنسی ، نیاز عاطفی .
.
زن و زندگی و فرزند و بچه داری و هیچ و پوچ .
ولی اگه یه دوست دختر داشته باشم .
خیلی راحت می تونم تمام اکفارمو متمرکز کنم .
.
هم من و هم اوشون می تونن به راحتی از این امکاناتی که دولت (به خاطر گرونی) و ملت ( به خاطر فرهنگ های غلط) در اختیار ما قرار گذاشتن استفاده کنیم.:163:
چه اشکالی داره واقعاً ؟
.
.
این افکار ، افکار شیطانی من هستند که از درون من برخواسته اند .
.
این روزها روی تیغه دارم راه میرم .
.
هر لحظه ممکنه تصمیمی بگیرم که مخالف تاپیک "دلایل عینی" باشه.



فکور ، نه اینجا جهیزیه رو هم پسر میده.

بیا من خودم زنت میشم جهیزیه هم بابام میده خوبه؟:311::311::311:

دوست من من دیدگاهم متفاوته با بقیه. این مسائل که خدا بزرگه و... جدا، مشکلات اقتصادی جامعه ما هم جدا! خانمها پیش از ازدواج معمولا می گن که ما با شرایط مالی کنار میایم. تا شرایط مالیت نسبتا اوکی نشده اقدام نکن. رو چند چیز حساب باز نکن. یکیش صبر همسرت در شرایط بدی مالیه.

والا ما که سعی خودمونو کردیم خوب باشیم .
دیگه به جایی رسیدیم که نه خویشتنداری جواب میده نه تنهایی.
.
نمی دونم شاید انتظاراتم زیاده .
اخه من هیچ پشتیبانی ندارم .
بابام و مامانم اونقدر سنشون بالاست که اصلا نمی فهمن نیاز یعنی چی .
نمی فهمن که من اگه اراده کنم با کسی دوست بشم ، به ساعت نمی کشه .
نمی فهمن که مجرد رو باید زن داد .
باید فرستادش خونه خودش.
باید کمکش کرد .
.
می خوام بگم من کلاً هیچ پشتیبان مالی و معنوی ندارم .
خیالم هم راحته .
این 60 تومن که هیج ، 30 تومن که باید داشته باشم یا نه ؟
اگه بخوام با حقوق الانم با خرجای الان . برنامه ریزی کنم و پس انداز کنم برای 30 تومن حدودا 6 سال زمان می بره .
در این 6 سال هم ، این 30 تومن هم ارزش خودشو از دست داده . در واقع مبلغ جدید میشه 60 تومن :311::302:
خب من در این 6 سال ، در غریزه مو و در حس عاطفی مو باید ببندم .
واقع بین باشین .
.
به نظر من که بهتره .

از وقتی که قیمت همه چی رفته بالا دیگه نه دختری ازدواج میکنه نه پسرا چرا؟؟؟؟مگه زندگیا باید چشم و هم چشمی باشه؟؟؟؟بسه تا کی؟برا خودتون زندگی کنید.وضع مالیمون خوب نبود الان متوسط یا خوب اما چه فایده که فرزند اول خانواده مریض شد و فوت کرد کجاست خوشی؟خوش بگذرونیدبیخیال مال دنیا