سلام
اومدم اینجا تا برای ماههای آخر زندگیم دست و پا بزنم تلاش کنم ببینم میتونم نجاتش بدم ازتون مشاوره بگیرم
خیلی دلم گرفته خیلی خسته ام خواهش میکنم کمکم کنید
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
اومدم اینجا تا برای ماههای آخر زندگیم دست و پا بزنم تلاش کنم ببینم میتونم نجاتش بدم ازتون مشاوره بگیرم
خیلی دلم گرفته خیلی خسته ام خواهش میکنم کمکم کنید
سلام ترانه جان
چی شده عزیزم؟
آروم باش دختر
اقلیما جان اصلا نمیتونم تایپ کنم اشکهام سرازسر میشه حالم خوب نیست از صبح دارم تو محل کارم گریه میکنم دیگه کاملا شخصیتم اینجا زیر سوال رفته
چشاتو ببند..
یه نفس عمیق عمیق بکش..
حالا با آرامش کامل و بدور از هیجان برامون تعریف کن چی شده تا ماهم بتونیم شاید یه کمکی بکنیم.
بگو عزیزم
کسی که 15 تا رتبه مثبت و 285 تا تشکر تا الان داره معلومه خیلی قویه.
بگو عزیزم..بگو
سلام ترانه جون
تو ترانه خودمونی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الهی قربون اشکات برم گریه نکن عزیزم.
ترانه قوی و با پشتکاری که ما میشناختیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم سعی کن مسلط باشی به خودت ماه رحمته.
فدات شم به خدا پناه ببر که دلتو آروم میکنه و بعدش باهامون حرف بزن. منتظریم.
ترانه جانم پاشو برو صورتتو بشور بعدم مرخصی بگیر ،چرا اینقدر به خودت فشار می آری.........
ترانه الان حوصله کار نداره و حضورش در محل کارش جز..... هیچ سودی نداره
بدو ببینم هیچ مشکلی نیست که راه حلی نداشته باشه
من الان حالم از تو هم بدتره ولی بیخیال
ببین ترانه جان زندگی تو فقط فقط همسرت نیست
کارت ،خانواده ات،علایقت، پیشرفتت ،............ و خیلی چیزای دیگه ام هست که تو نباید اونا رو به خاطر فقط قسمتی از زندگیت ببری زیر سوال
پاشو ببینممممممممممممممممممممم مممممممممم
مرسی نادیا جان
مدتهاست که دارم با استفاده از مقالات این تالار سرگذشت دوستان کارگاههای اینجا مهارتهامو بالا میبرم صبرمو زیاد میکنم وابستگیهامو کم میکنم حسادتهای زنونمو کم میکنم که زندگیم بهتر بشه
خیلی وقتها عصبانیتها رو توهینهارو نشنیده میگیرم بی احترامیها رو نادیده میگیرم بعدش تو یه وقت مناسب با یه شرایط خوب عنوانش میکنم که خیلی وقتها نتیجه داده و همسرم میپذیره گاهی هم زیر بار نمیره و من کوتاه میام
عوضش سعی میکنم محبتهاش نکات مثبتشو پررنگتر جلوه بدم عشقمو به زندگی مشترک بیشتر کنم در کل تمام سعیمو واسه داشتن یه زندگی نرمال ولی با ارامش دارم میکنم ولی انگار هرچه من تلاش میکنم فایده ای نداره چون ذات ادمهارو نمیشه عوض کرد
مثلا شوهر من به قول خودش میگه من زورم از تو زیاد تره هیکلمم گنده تره و کلا ادم زورگویی هستم توام باید با این مسئله کنار بیای ولی اخه یه ادم چقدر میتونه اهانتو تحمل کنه
عزیزم تاپیکتو خوندم درباره بچه دار شدن.
الان ایرانید؟
بالاخره بچه دار شدین؟
شرایط منم مثل خودته با این تفاوت که 2 ساله که جدا شدم و پسرمم 2 ساله ندیدم ولی ازدواج مجدد هنوز نکردم و میخوام خیلی تحقیق کنم که آیا زنانی با شرایط ما صلاحه که ازدواج مجدد کنند بدون تحقیق گسترده یا نه؟
منم مثل تو عاشق مادر شدنم ولی نمیخوام این حسم بهم غلبه کنه و باعث بشه چشم بسته ازدواج کنم.
برای همین خیلی سرگذشتها و تجربیات رو میخونم و مطالعه میکنم.
حالا عزیزم مشکلت با خانواده شوهرت هست یا خودش؟
و آیا مشکل فقط همین حرفاییکه شوهرت درباره قدرت و اینچیزا میزنه؟
تراته جان اشک منم در آوردی
صبور باش
تو که اینهمه گذشت وبزرگواری داری آروم باش تا بچه ها بتونن کمکت کنن
الان مطمئنم همه بچه ها باندازه تو ناراحتن و تلاششونو میکنن کمکت کنن
سلام ترانه جان
ای بابا !
چی شده دختر خوب؟تو که خوب داشتی پیش میرفتی.
قبل از هرکار و هر تصمیمی بیاد بگو ببینیم چی شده...
اقلیمای عزیزم قربونت برم مرسی از مهربونیهات
مونیای عزیزم مرسی از این همه حس همدردی
نادیا جان باردار شدم و بچم سقط شد و الانم مشکلم بچه دار شدن نیست الان همسرم خیلی بیشتر از قبل مشتاق بچه هست و بخاطر اشتباهات گذشتش در بارداریم احساس ناراحتی میکنه ولی من میترسم دیگه باردار شم
مشکلم با شوهرمه من شرح کاملو براتون میگم شما نظر بدین اگه ایراد کار با منه بگین که خودمو اصلاح کنم
امروز از صبح که بیدار شده من واسه خودم نون پنیر گردو درست کردم بیارم محل کارم اول واسه اون لقمه گرفتم که اعتراض نکنه خورد گفت چرا اینقدر پنیرش کمه گفتم خوب بازم بردار
بعد رفت سراغ یخچال گفت درجه یخچال زیاده همه چی یخ میزنه گفتم اگه کمش کنیم مواد توش زودتر خراب میشه دیدم میخواد بحث کنه و تنش بوجود بیاد گفتم هرکاری خودت صلاح میدونی بکن درجه یخچالو کم کرد این در حالیه که یخچال خودش بطور اتوماتیک دماشو نسبت به دمای محیط تنظیم میکنه ولی همسرم هرگز اینو نمیپذیره و میگه من درست میگم منم امروز باهاش بحث نکردم گفتم هرکاری میخوای بکن
بعدش داشتم اب میخوردم اومده میگه واسه چی برای من چای نمیریزی منم چون اب تو دهنم بود و نمیتونستم حرف بزنم لیوانو نشون دادم که بفهمه اب میخورم بعدش گفتم من چای دم نکردم که برات بریزم اب میخورم عزیزم
میگه چرا اینجوری لیوانو به من نشون میدی و اینجوری جواب میدی بازم من جوابشو ندادم
اینم بگم که به تمام وسایل شخصی من دست میزنه واستفاده میکنه مثلا کرم دور چشم منو میزنه دور چشمهاش میگه هرکاری تو بکنی منم باید بکنم و ... این درحالیکه من اصلا به وسایل شخصیش نه دست میزنم نه دخالت میکنم مثلا انواع مکملهای بدنسازیو میخوره من هرگز نپرسیدم اینو چند خریدی چرا میخوری به منم بده ولی اون اصلا به حریم شخصی من توجه نمیکنه
یه خوراکی گیاهی هست من واسه پوستم ازش استفاده میکنم هربار میام میبینم اب ریخته توش خودش استفاده کرده منم با خوشرویی براش توضیح دادم اگه اب بریزی خاصیتشو از دست میده امروز اومدم میبینم اون ماده بوی سیر میده منم از اونجایی که میدونم شوهرم ادمیه که خودش خیلی راحت از همه ایراد میگیره و خیلی رک عنوان میکنه ولی تحمل شنیدن انتقاد نداره خیلی محترمانه که بهش برنخوره گفتم عزیزم این ماده چرا بوی سیر میده دیدم عصبانی شد که چقدر ایراد میگیری یا میگی اب نریز توش یا میگی بوی سیر میده اصلا به تو چه ربطی داره پولشو دادم هرکاریم بخوام میکنم
منم گفتم از این به بعد اگه میخوای از این ماده استفاده کنی خوب واسه خودت جداگانه بگیر گفت نخیر تو میگیری و واسه منم میریزی تو یه ظرف دیگه منم دیگه خیلی دلم پر بود از اینهمه قلدری و بی رحمی یه ادم گفتم معذرت میخوام دیگه گرفتن و درست کردن مواد گیاهی واسه پوست شما جزء وظایف من نیست
بعدشم هرچی از دهنش درومد بهم گفت که وظیفه تو رو من تعین میکنم اینجا و هرچی من میگم باید انجام بدی بعدشم کلی توهینهای خیلی بد به خونوادم و خودم منم فقط گریه میکردم بعدش رفتم تو اشپزخونه اون ظرف بردارم کلی کتکم زد که حق ندار ی به اون ظرف دست بزنی به جهنم که اون ظرف مال تو هست بعدش اینقدر منو کشید و به در دیوار کوبید و در خونه رو باز کرد یه لگد به من زد گفت ج .... ل .... پدرسگ هری برو بیرون محکم منو پرت کرد تو راه پله و درو بست
من اومدم تو خیابون ا.ول صبح همینطور هق هق گریه میکردم و همه نگام میکردند نمیتونستم خودمو کنترل کنم بعدش اومدم سرکارم مدیرم ازم پرسید چی شده گفتم چیزی نیست یهو گفت مانتوت چرا پاره پاره شده دیدم تمام مانتومو پاره کرده طوریکه استین مانتوم کاملا پاره شده ودستهام بیرون جادکمه هام همه پاره شده
خیلی دلم شکسته از نظر شما این مرد بیمار نیست؟
کسی که زنشو اول صبح با این وضعیت بیرون کنه از خونه تو همسایه ها هرچه دلش میخواد بگه و این همه توهین به من و خوانوادم بکنه؟
وقتی منو پرت کرده بود روی زمین و افتاده بود روم کتکم میزد من فقط گریه میکردم به تمام بی حرمتیهاش و توهینهاش فقط نگاه کردمو گریه کردم میخوام اگه یه روزی از این زندگی رفتم عذاب وجدان نداشته باشم و خودمو مقصر ندونم میخوام همه تلاشمو بکنم هر بلایی سرم میاد با صبوری وایسم و همینطور که تو این مدت جواب همه نامهربونیهاشو با مهربونی دادم بازم اینکارو ادامه بدم اگه رفتم بزار اونی که عذاب بکشه و پشیمون باشه من نباشم
تو این مدت بارها و بارها جواب بی محبتیهاشو نا مهربونیهاشو با محبت دادم که خودش گفته داری منو شرمنده میکنی ولی در عوض الان حس سبکی دارم و دیگه مثل دفعه قبل ناراحت نیستم بگم مقصر بودم چرا اینکارو کردم
ترانه جان اول اینکه آفرین برای این همه تغییر :104::104::104: واقعا عالی بودی
یادمه دفعه قبل شوهرتو زخمی کرده بودی ولی حالا یه خانوم به تمام معنا بودی
الان به هیچی فکر نکن که چی بوده و چی شده سعی کن آرامشتو کمی بدست بیاری و این بهترین کاریه که می تونی بکنی
بعدشم باید باهاش زمانیکه به آرامش رسیدید صحبت کنی و دلیل کارشو بپرسی
از کارهای همسرت معلوم بود که دنبال بهونه می گشته ولی تو نباید اسیر بازیش می شدی باید وقتی میدی داره بهونه می گیره خیلی زود خونه ترک می کردی می رفتی سر کار اینجور وقتا جز این کار نباید کار دیگه ای کرد.......
سلام ترانه عزیز
به نظر من هم این مرد یک بیمار هست
((چون زورم زیادتره و هیکلم گنده تره پس باید زور بگم)) !!! مگه قانون جنگله! حتی در جنگل و طبیعت وحشی هم هیچ حیوانی با جفت خودش اینکارو نمیکنه برعکس تا پای جونش از خانوادش محافظت میکنه! اونوقت ما انسان ها ....
اینطور که پیداست آدم خیلی عصبی هست با سطح فکر و بینش پایین!
به نظرم باید تحت نظر روانشناس و روانکاو قرار بگیره و خودش رو مداوا کنه احتمالا در کودکی با انواع و اقسام عقده ها سر و کار داشته اینو جدی میگم باید تحت نظر باشه ولی طبق معمول این آدمها فکر میکنن بقیه یه چیزشون میشه و باید مداوا بشن!
شما اصلا عذاب وجدان نداشته باش چون هر چی تا حالا از دستت بر میامد انجام دادی معالجه یک آدم بیمار در تخصص شما نیست خانومی
شما میتونید از افراد مورد اعتماد خودتون و کسی که شوهرتون اونو قبول داره ازش کمک بخوای که باهاش صحبت کنه و راضی بشه به دکتر مراجعه کنه؟
برای آینده خودتون هم که شده (چون معلوم نیست این زندگی به سرانجامی برسه یا نه )به نظرم به پزشک قانونی دادگاه خانواده مراجعه کنید و بابت کتک هاش طول درمان بگیرید ولی ترتیب اثر ندید و پیش خودتون نگه دارید تا به موقعش بتونی ازش استفاده کنی تا حداقل در فرایند طلاق (اگه قراره اتفاق بیافته) برات راحتت تر بشه البته امیدوارم شوهر شما بتونه بر بیماریش غلبه کنه و بتونید با هم زندگی کنید
...................................
پاورقی: اینقدر از این زندگی های تلخ اینجا دیدم و خوندم که دوست دارم تا آخر عمر مجرد بمونم انگار مجردی خیلی به نفع آدم هست در این دوره و زمونه (از مشکل خود شوهر بگیری تا خواهر شوهر و برادر شوهر و مادر شوهر و پدرد شوهر و جاری و ...........) وایییییی:302:
انشالله همه متاهل ها زندگیشون به خیر و خوبی بگذره و بتونند مشکلاتشون رو پشت سر بذارن
اقایما جون اخه این دفعه اولش که نبوده همیشه میخواد حرف حرف خودش باشه منم قبول کردم به همه بد و بیراه میگه از ماشینهای توی خیابون تا تمام پیغمبرها من هیچی نمیگم میگم هرکی تو قبر خودش خاک میشه به من چه خوب این همه موج منفی ادمو از پا درمیاره
همیشه هم بخاطر هیکل گندش میگه من درست میگم و هیچ کسو قبول نداره چقدر کوتاه بیام به نظر شما من امروز توهین کردم حرف بی ربطی زدم؟
ایا داشتن حریم خصوصی در وسایل بهداشتی شخصی چیز زیادیه که من میخوام؟
من از همون وقتی که سر دیدار همسر م با بچش مشکل داشتم سعی کردم ایرادهامو بپذیرم و مرتفعشون بکنم از اون موقع تا حالا سر اون قضیه هیچ مشکلی پیش نیومده من اصلا و ابدا به رفت و اومدش و ساعاتش دخالت نمیکنم تازه تشویقش میکنم بیشتر با بچش باشه
حتی واسه تولد بچش کادو گرفتم تولد گرفتم خیلی کارها که دلم میخواست از ته دل واسه بچه خودم میکردم واسه اون کردم به مادرم گفتم از مکه حتما واسش سوغات خوب بیاره اونم همین کارو کرد
با خونواده همسرم که رابطم خوبه و همیشه احترامشونو بیشتر از خونواده خودم میگیرم در حالیکه همسرم هیچ رابطه ای با خونواده من نداره
خونوادش همیشه از من همه جا تعریف میکنند ایا این اقا نباید اینهارو مد نظر داشته باشه در ازای این کارها یه خورده اخترام به من بزاره تو دعوا توهین به خونواده من نکنه اینها چیز زیادیه که من ازش میخوام؟
خسته شدم اقلیما جان راجع به همه چی میخواد بگه من فقط درست میگم راجع به مایو زنونه حرف میزنم هی باهام بحث میکنه که یعنی من هیچی نمیدونم منم سکوت میکنم تا اقتدارش حفظ شه راجع به استخر زنونه حرف میزنم بازم میخواد بگه من چیزی سرم نمیشه و خودش بهتر میدونه بازم من سکوت میکنم تا اون به خواستش برسه
اوائل زندگی هر وقت میگفتم بریم خرید واسه خونه خرید ماهیانه لج میکرد میگفت من نمیام میگفت هروقت خودم دلم بخواد میام تو حق نداری اظهار نظر کنی یه مدت دیگه گیر میداد که هرجا من میگم باید بریم خرید تو حق نداری برای من تعین کنی از کجا خرید کنم چندین بار تو خیابان فحاشی و کتک کاری کرد که چرا منو اوردی این مرکز خرید اینها پدر سوخته هستند گرون حساب کردند
الان یه مدته اگه روزهای متمادی هیچی تو خونه نداشته باشیم من صدام درنمیاد بگم بریم خرید خودش میگه بریم خرید میگم هرطور تو میگی میگه بریم فلان خیابون خرید (محله قدیمیشون که خونوادش اونجا هستند) با اینکه اونجا از خونه ما خیلی دوره و هیچ ادم عاقلی دور شهرو نمیزنه واسه میوه خریدن ولی من بخاطر اینکه بهونشو قطع کنم میگم هرجا تو دوست داری بریم
دیگه شما بگین من چقدر باید از همه چی بگذرم که تنش بوجود نیاد؟ باور کنید که مادامی که در کنارشم احساس ترس دارم که الان به یه چیزی گیر میده و کتک کاری میکنه ناسزا به منو خونوادم میگه دارم بیماری قلب میگیرم بس که با استرس زندگی میکنم
از این ناراحتم که من هرچه دارم کوتاه میام مشکلاتو با صبوری حل میکنم نه تنها مد نظرش نیست بلکه فکر میکنه واقعا زندگی باید همینطوری دیکتاتوری باشه اخه اون چکار کرده برای من تو زندگی اون از چی گذشته بخاطر حفظ این زندگی
من از اول ازدواجمون از خرید و جشن و همه چی گذشتم که بهش فشار نیاد از نظر مالی تا جایی که تونستم ساپورتش کردم اون چکار میکنه فقط هر ماه به قول شمیم میگه من ماهی 3 میلیون خرج میکنم جالبه که وقتی حساب میکنیم میبینم که 400 500 تومان بیشتر هزینه زندگیمون نیست ولی نمیپذیره میگه اون مابقی هزینه ها هم بخاطر وجود تو هست که خرج میشه پس به تو مربوط میشه
سارا جان منم باورم شده که این ادم مشکل داره و باید تحت درمان باشه ولی نه من نه کسی زورش به این اقا نمیرسه که بره دکتر
سلام ترانه عزیز.
درسته شوهرت زود از کوره در میره اما خیلی جاها میشه جلوی این اتفاق رو گرفت.
نقل قول:
اینم بگم که به تمام وسایل شخصی من دست میزنه واستفاده میکنه مثلا کرم دور چشم منو میزنه دور چشمهاش میگه هرکاری تو بکنی منم باید بکنم و
واقعا چه اشکالی داره از کرم تو استفاده کنه؟؟؟؟
من همین الان برادرم ممکنه از وسایلم استفاده کنه...دیگه همسر که از برادر نزدیکتره که.
ای بابا ترانه جون چه ایرادی داره از اون ماده استفاده کنه؟؟!!نقل قول:
منم گفتم از این به بعد اگه میخوای از این ماده استفاده کنی خوب واسه خودت جداگانه بگیر گفت نخیر تو میگیری و واسه منم میریزی تو یه ظرف دیگه منم دیگه خیلی دلم پر بود از اینهمه قلدری و بی رحمی
فوق فوقش اگه خیلی حساسی نصفشو میریختی تو یه ظرف دیگه براش یا یکی براش میخریدی.
این حرفا به نظر من نباید بین زن و شوهرا باشه..وظیفه من نیست چیه؟نقل قول:
گفتم معذرت میخوام دیگه گرفتن و درست کردن مواد گیاهی واسه پوست شما جزء وظایف من نیست
مگه شما زن و شوهر نیستین؟از هر کسی بهم نزدیکتر نیستین؟
حالا بخاطر تهیه یه ماده مغذی پوست...
وای ترانه اشکالش چیه با روی خوش اصلا قبل اینکه این بحثا پیش بیاد،همون وقتی که دیدی شوهرت به این ماده علاقه داره براش تهیه میکردی؟؟؟
پس مهر و محبت کجای زندگی زناشوییه؟
در مورد قسمت اول صحبتت که شوهرت هی ایراد میگیره..پدر منم همینطوره..ماشاا... دست به غر زدنش خوبه.:)اوایل من حساس میشدم.قهر میکردم.بهم برمیخورد گریه و ...
اما الان سریع با خنده یا تغییر فضا جمعش میکنم..مثلا بابام بهم گفت چرا اشغالای میوه رو اینجا گذاشتی؟؟
من صدامو بچگونه کردمو گفتم من؟؟!!!من؟؟؟!!!این شایعه است..این دروغه..و خندیدم و رفتم جمع کردم..همونجا بحث کات شد.
وقتی شما دو نفر کل وقتتونو رو رفتارای همدیگه زوم کنید بلاخره یه موضوعی پیدا میکنید که بهم گیر بدید.
الان ما به شوهرت که دسترسی نداریم..اما ترانه اگه تو تمرین کنی و تمرکزتو از رو شوهرت برداری اوضاع بهتر میشه.
سخته ها ولی شدنیه..هر جا احساس میکنی بوی دعوا داره میاد سریع کانالو عوض کن..نه معذرت خواهی کردی،نه بحث کردی و نه کتک خوردی.
فقط کمی اراده برای تغییر فضا.
.................................................. .
من این نوشته اخرتو ندیده بودم..
البته باید قبول کنیم که بعضی مراکز خرید جنس بنجل رو میکنن تو پاچمون و پول خون باباشونم ازمون میگیرن و ادم واقعا زورش میاد کار کنه و زحمت بکشه و اونا اینجوری بچاپنش.
ترانه شما تفریح یا یه دلمشغولی شخصی خاصی برای خودت داری؟؟
موفق باشی
بهار جان مرسی که نظرتو گفتی ولی اخه مشکل فقط سر اون مواد یا کرم نیست قبلا دیدم اینجوریه میخواد من هرچه دارم اونم داشته باشه خودم رفتم یه کرم از مال خودم بهتر و گرونتر براش خریدم ولی مشکلم حل نشده
ضمنا اون خودش رو وسایلش حساسیت داره و من حق ندارم به وسایل شخصیش دست بزنم یا استفاده کنم پس اگه ما زن و شوهریم خوب اونم شوهره پس اونم باید رعایت کنه نه فقط من
این ادم زورگوهه میخواد همه جا با قلدری پیش ببره همیشه میخواد منو له کنه پس شخصیت من چی میشه ؟ من دارم اعتماد به نفسمو کامل از دست میدم رفتارهاش و پرخاشگریهاش و استبدادش داره تو زندگی اجتماعی من تاثیر منفی میزارذه
من که کلفت اون خونه نیستم که هرچی اقای خونه میگه بی چون و چرا اجرا کنم
به نظرت این راه حل اساسیه که هرچی اون میگه من قبول کنمو از خواسته هامو نظراتم بگذرم؟ به نظرت تا چند وقت میشه به این روش ادامه داد؟
آیا رفتار من حرفهای من مستحق اون همه بی حرمتی و حقارت و کتک بود؟ آیا باید زنو اول صبح با مانتو پاره و صورت گریان و کتک خورده از خونه بیرون کرد؟ ایا در جواب حرفهای من باید در خونه رو باز کنه و اون رفتار حیوانیو با من بکنه؟ من باید با اون قیافه بیام تو محیط کارم؟
چرا نمیگین رفتارش غلطه افکارش اشتباهه این زندگی غار نشینی نیست الان عصر تمدنهاس ادمها باید با گفتگو مشکلشونو حل کنند
خونواده من کل این 3 سال 2 بار اومدند خونه ما که خیلی هم بی حرمت شدند اصلا نه زنگ میزنند نه دخالت میکنند چرا تو دعوا باید بی احترام بشن و توهین بشن ایا اگه من همین حرفهارو به خونواده اون بگم اون طاقت میاره؟ پس چه فرقی بین خونواده من با اون هست؟
ضمن عرض تشکر از حضور گرم دوستان ، نکته قابل ذکر اینکه به این رفتاری که ترانه نشان داده است نمی شه گفت رفتار یک خانوم به تمام معنا ، بلکه رفتاری منفعلانه از خودش نشون داده است . که جا داره تاپیک " چگونه منفعل نباشیم " و "کارگاه رفتار جراتمندانه " را حتما مطالعه کنندنقل قول:
نوشته اصلی توسط ....
ترانه جان من صفحه اول تاپیکتون رو خوندم و در جریان قبلی شما نیستم ، یه راهی به نظرم رسید یه مدت امتحان کن ببین به نتیجه میرسی یا نه
ب نظر من با همسرت از طریق شوخی وارد شو و زیاد هم طولانی نباش
مثلا میگه من زورم از تو زیادتره ، هیکلم هم از تو بزرگ تره ، پس هر چی من می گم باید همون بشه
شما هم بگو ، آره مسلم هست ، هیچ کس زور و بازوی شما رو نداره ، هیچ کس که چه عرض کنم حتی اگر هم حق با من باشه هم نمی تونم در مقابل زور بازوی شما حرفی بزنم ، ایول به خودم که چنین مرد نازنینی دارم ، و یه خنده و شوخی ، بوس
شما حرفت رو زدی ، ولی در قالب خنده و شوخی ، بدون طولانی کردن موضوع ، اینجوری اگر بخواد بهانه گیری کنه ، زود میگی من شوخی کردم ، زور بازو ات رو نشون ندی ها ، قربونت برم ، عشقم
یا مثلا شوهرت میگه هر کاری تو می کنی ، من هم می کنم ، بهش بگو : جدی .. آخ جون از این به بعد من ظرف شستم تو هم بیا کنارم وایسا ، من آشپزی کردم تو هم بیا پیشم .... من خواستم برم سرکار بیا منو برسون ... با کمی چاشنی لوس بازی
یا ایشون میاد کرم شما رو بر میداره ، مواد پوست شما رو بر می داره ، بهش بگو : ای دل غافل یادم رفت واسه قوی ترین و هیکلی ترین مرد روی زمین که عشق خودم هست ، کرم و مواد پوستی بگیرم ، فدات شم این کوچولو رو که کم هست بذار واسه من ، آخه من کوچولو هستم و ظریف ، فردا برای شما یه کرم بزرگتر و یه عالمه مواد برای پوستت می خرم
حقیقتش رو بخواهی : همسرت آستانه عصبانیت و بروز خشونتش بسیار پایین هست ، فکر کنم با شوخی و کمی نرمش بتونی به مرور زمان ایشون رو آرام و صبور بکنی
ترانه جان میدونم الان دلخوری..حق هم داری.
کسی کار شوهرتو تایید نکرده و نمیکنه..من خودم از بحثی که وارد فاز فحاشی و بدتر از اون کتک کاری بشه بیزارم.
میدونم چقد رنج دهنده است ادم کتک بخوره و چقد رنجش بیشتر میشه وقتی همسرش این کارو کنه.
فحاشی و کتک زدن به هیچ وجه تایید نمیشه پیش هیچ کسی.
من دقیقا می خوام بگم نباید بذاری کار به اینجا برسه.یه شعله کوچیکو خیلی راحتتر میشه خاموش کرد تا یه اتیش بزرگ.
پس سعی کن دعوا رو تو نطفه خفه کنی.
برای اینکار لازم نیست هر چی شوهرت گفت بگی چشم..این میشه منفعلانه.
لازم هم نیست پرخاشگری کنی و حق من و تو،وظیفه من و تو کنی.
اول جواب این سوالمو بده.
ببین نه فقط زن و شوهرا بلکه هردوتا ادمی ممکنه وقتی دارن صحبت میکنن کار به بحث بکشه..یعنی ادم دقیقا میتونه بفهمه چند دقیقه دیگه دعوا راه میفته..معمولا اینطور وقتا تن صدای ادما بالاتر میره،چهرشون عصبانی میشه،کلماتو تند تند بیان میکننو ...نقل قول:
ترانه شما تفریح یا یه دلمشغولی شخصی خاصی برای خودت داری؟؟
اینجور وقتا سه کار میشه کرد.اول ما هم ادامه بدیم و یکی من بگم یکی اون بگه و ادامه پیدا کنه تا برسه به فحاشی و گاهی کتک کاری.
این راهی که تو و همسرت رفتین.
راه دوم اینه که تو وسط هر بحثی بگی چشم و بعدشم اصلا هیچ اظهار نظری نکنی و کم کم اینا جمع بشن تو وجودت و یه جایی به یه تلنگر به صورت خشم و داد و بیداد و دعوا و ... خارج بشن.
راه سوم اینه که موقعی که میبینی ممکنه دعوا بشه سریع بحث رو کات کنی...
میتونی ادامشو اگه موضوع مهمیه به یه زمان دیگه موکول کنی.
اگه هم مورد مهمی نیست میتونی فراموشش کنی..مثه همین قضیه کرم و اینا.
کلا باید بتونی تعادل رو رعایت کنی..گاهی شاید لازم باشه چند بار بحث رو قطع کنی و بندازی به یه وقت بهتر..تا بلاخره به نتیجه برسی.
گاهی اگه بحث میشه یه زمانی بده و موضوع رو برای خودت رفرش کن و ببین شاید اصلا موضوعی که روش پافشاری داری غلطه یا چندان مهم نیست.
سعی کن از دو بعد به مسائلت نگا کنی..هم از دید خودت و هم شوهرت.
موفق باشی
البته من پست بالهای صداقت عزیزو ندیده بودم
خیلی ممنون بالهای صداقت عزیز که با راهنماییهای واقعا سازندت به تاپیکم سر زدی راستش تو هر تاپیکی میدیدم نظراتونو گفتین کامل و با دقت میخوندم حالا چه به مشکل من ربط داشت چه نداشت چون گفته هات خیلی سازندس و همیشه دوست داشتم به تاپیکم سر بزنی و منو راهنمایی کنی
خدمتتون عرض کنم من تاپیک " چگونه منفعل نباشیم" و کارگاه رفتار جرات مندانه رو خوندم پرینتشو گرفتم تو اوقات فراغتم با دقت مطالعه میکنم باید خدمتتون بگم تازه بعد از کلی مطالعه جرات مند شدم و با منطق خیلی جاها راجع به اشکلات شوهرم میگم حالا چه بپذیره و چه نپذیره ولی میخوام بدونه که من متوجه اشتباهاش هستم ولی اگه به روی خودم نمیارم یا جوابشو نمیدم بخاطر حفظ زندگیم و علاقه ای که به همسرم دارم
ولی ایشون یا نمیپذیرند یا اگه بپذیرند دقیقا همون لحظه میپذیرن و چند دقیقه بعد ممکنه یه رفتاری بکنه از رفتار قبلیشم بدتر
مشکل بعدی من اینه وقتی عصبی میشه و شروع میکنه به بهانه گیری قیافش خیلی وحشتناک و غیر قابل نفوذ میشه
من بحدی وحشت زده میشم که اصلا قدرت بیان اون کلمات خوب یا شوخیها رو ندارم دیگه این مشکل عصبانیت و پرخاشگریش مثل یه بیماری شده واسه من و تا عصبانی میشه مثلا انگار تشنج میاد سراغ من
مثل یه بچه ای که از پدرش میترسه همینطوری شدم
تازه چند بارم اوائل زندگیمون که خیلی ازش نمیترسیدم سعی کردم از در شوخی وارد شم و موضوعو یه جوری رد کنم باز میگه ااا داری منو مسخره میکنی این چه طرز حرف زدنه و بعد دوباره حرفهایی به من میزنه که تا مغز استخونمو میسوزونه
ترانه جان ، من مثل مدیر ابزار خط زدن روی متن مشاوره ای اعضا و بعد اضافه کردن این جمله که ویرایش شده توسط مدیر همدردی رو نداشتم ، ولی راهنمایی یکی از دوستان به شما غلط بود ، و خواستم اصلاحش کنم
خوشحال می شوم اگه بتونم کمکی کنم
گویا تاپیک های قبلی هم داشته اید و من متاسفانه اشرافی بر آنها نداشته ام ، مضاف بر اینکه پست های شما خیلی طولانی نوشته شده است به همین خاطر زیاد مشاوره ای و حرفه ای پست نزدم ، صرفا پیشنهاد بود ،امید دارم قصور مرا ببخشید
پست های بهار.زندگی نکات خوبی داره ، حتما بکارشون ببر ... در خصوص چگونگی برخورد با افراد پرخاشگر هم مقالاتی در تالار گذاشته ام که بسیار مفید و کاربردی هستند ، اونها رو بخون ، و سعی کن توی دفتر روزانه ات همه رو یادداشت کنی :72::72::72::72:
بهار جان مرسی از راهنمائیهات
ولی باور کن باور کن زندگی با یه مرد زورگو - بد دهن - قلدر - دست به زن - خیلی خیلی کار سختیه
اینکه چطور از بحثها فرار کنی cut کنی نزاری به اینجا برسه و این مسائلو مدیریت کنی خیلی سخته شاید از عهده من خارج باشه
اولا که من دلمشغولی داشتم مثل ورزش کردن شنا کردن کلاس موسیقی و زبان همه اینها با هم نبود ولی هرکدومش یه مدتی بوده در حال حاظر بخاطر مسولیت زیاد کاری و کارهای خونه فرصت هیچ کدومو ندارم
فقط هفته ای یبار که همسرم بدیدن بچش میره اونروز روز منه و کارهای مورد علاقمو انجام میدم
دوما به نظرت اگه همیشه سعی کنی که بحث به اینجا نرسه و قبلش خاتمه بدی یا از محیط دور شی چقدر امکان موفقیت داره چقدر ممکنه زندگیت یه روزی درست شه؟
یه سوال دیگه: همسرم گاهی که بحثمون میشه میره پیش پدرش و درد و دل میکنه از من میگه ولی چیزی به من نمیگه که اینکارو کرده پدر همسرم منو خیلی دوست داره به من تلفن میزنه و میگه که پسرش رفته و گلایه منو کرده میگه من بچمو میشناسم و میدونم شروره زورگو و همیشه فکر میکنه خودش درست میگه ولی تو خانمی کن صبوری کن و کوتاه بیا
حالا من تصمیم گرفتم امروز بعد از کارم برم پیش پدر شوهرم و براش درد و دل کنم و مانتو پاره شدمو نشون بدم که اگه یه روزی اتفاقات بدتری افتاد اونها در جریان باشند چون همسرم عادت داره جمله های خوبو میگه خودش گفته بقیه کارها و جملات بدو میندازه سر طرف مقابل
نظرتون چیه برم پیش پدر شوهرم باهاش صحبت کنم یا نرم؟ اگه من نرم ممکنه همسرم این کارو کرده باشه یا بکنه
سلام ترانه جان
من بعضی از تاپیکهای شما رو خوندم.ظاهرا شما مایل به ادامه زندگی با همسرت هستی و جایی نوشته بودی قبل از اینکه مهر طلاق بیاد تو شناسنامت مهر وفات میاد و به عبارتی مرگ رو جذابتر از طلاق دیده بودی پس زیاد تند نرو.
به نظر من کسی که در حالت ناراحتی،بهانه آوردن و عصبانیت هست رو اصلا نباید باهاش حاضر جوابی کنی میشه سکوت کرد و بعد در لحظات عاطفی به صورت ملایم در مورد ناراحتی از اون رفتار صحبت کنی ...
اگر هم شوهرت بره و دروغگویی کنه که مانتوی پاره شده شما گواه هست ولی احتمالا نمیره.
اگر میخوای زندگیت وارد فاز جدایی و ... نشه بهتره این کارو نکنی درسته که یه جورایی حرف دلت رو بهشون میگی و آروم میشی ولی سودی برای بهبود روابطتون نداره فقط موضوع رو پیچیده تر میکنه و خشم شوهرت رو بیشتر میکنه.
اگر هدفت ادامه زندگی زناشوییت هست پس باید قلق شوهرت رو بدست بیاری ببینی انتقاد کردن توی چه زمانی جواب میده.
البته خودت صلاح زندگیت رو بهتر میدونی ولی بهتره بری خونه خودت و با سردی در رفتار ناراحتیت رو نشون بدی البته بازهم میگم خودت اخلاق همسرت رو بهتر میدونی و بهترین تصمیم رو میتونی بگیری.
درود
میخواین حذف کنین یا نکنین مهم نیست
ولی کسی که اینکارو انجام میده دست رو همسرش بلند میکنه .................................................. .................................................. .....................
بقیش رو خودم سانسور کردم ...........
خدا شاهده حالم بهم خورد از اینکه بهم میگن مرد:302: والله اگه من یکی آروم همسرمو به شوخی بزنم اون 2تا میزنه یکم محکمتر بزنم اون دوتا میزنه خوشگلم میزنه هااااااااااا که یاد بگیرم با همسرم چجوری رفتار کنم شوخی کردن فرق داره ما هم کاری میکنیم خیلی آروم انجام میدیم.
تصور اینکه کسی همسرشو محکم بزنه واقعا چندش آوره به هر دلیلی زن مثل یه فرشته میمونه نرم و لطیفه حتی کار منم که شوخی میکنم با همسرم اشتباهه.نمیدونم چجوری از نظر دوستان کتک زدن یا دفاع از خودشون که مثلا یکبار شوهرشون رو زخمی کردن سطحی کار زشتیه ولی کتک خوردن کار پسندیده ایه!!!!!!!!!! چجوریه؟
یه سئوال من با مسیری که زندگیت طی میکنه کار یندارم و میخوای چیکار کنی.فقط یه سئوال واسم پیش اومده چرا عذاب وجدان داری؟فکر میکنی با کتک خوردن میتونی زندگیت رو کنترل کنی و بهترش کنی؟یا اینکه فکر میکنی سهمیه کتک خوردن داری باید تموم بشه بعدش تصمیم بگیری بمونی یا اینکه جدا بشی؟!
ببخشید تند اومدم ولی باید میگفتم :72:
این پست توسط hamed65 ویرایش شد.
دوست عزیز، اگرچه کسی کار همسر ایشون رو تایید نمی کند، ولی ما حق اینطور بی احترامی کردن به مراجعین و نزدیکان مراجعین رو نداریم! حتی اگر مراجع از همسرش بدگویی کند، ما حق توهین به کسی را نداریم. با تشکر از شما.
به نظر من حتما با همین مانتو برو پیش پدر شوهرت و نشونش بده که چه پسر ی داره و با چه وضعی تو را از خونه انداخته بیرون
ترانه جون خیلی ناراحت شدم ، تاپیک قیلیتم کاملا یادمه اما ...
ما شناختی از پدر شوهرتون و برخوردشون نداریم ، و اینکه ایشون چقدر می تونه روی پسرش تاثیر گذار باشه و چقدر کمکتون بکنه ، خیلی اوقات در جریان قرار دادن خانواده شوهر علاوه بر اینکه دردی رو دوا نمی کنه بلکه اوضاع رو بحرانی تر هم می کنه که تمام اینها بستگی به اون خانواده و نحوه واکنششون به موضوع داره و اینکه تو این شرایط چقدر بتونن کمک حال باشن، ولی به شخصه فکر کنم هیچ مردی دوست نداره کار به اینجا برسه و خانوادش در جریان زندگی خصوصیش قرار بگیرن و ممکنه روی این مسئله خیلی حساس بشه . خودتون هستین که شوهرتون رو می شناسین و اخلاقش دستونه و می تونین عاقلانه ترین تصمیم رو بگیرین .
اما در کل این بار اوله که همسرتون این کار رو می کنه ؟ قبلا باهاش صحبت کردین و اتمام حجت کردین که هرگز دست روتون بلند نکنه ؟ گاهی وقتی یه فرد با زبون خوش نمی خواد یه چیزی رو بفهمه باید به زور و زبون خودش بهش یاد داد . گاهی هر چی بیشتر مظلوم و بی زبون باشی و خانومی کنی آدم قلدر پر رو تر می شه و امر بهش مشتبه می شه که زورم زیادتره می تونم هر کار بخوام می کنم ! با اینجور افراد باید قاطعانه و با سیاست برخورد کرد که دفعه بعد جرات همچین کاری رو نداشته باشه !
امیدوارم مشکلت هر چه زودتر حل بشه و به آرامش برسی
سلام ترانه جان .عزیزم خیلی متاسف شدم .
منم زیاد درگیر این مشکلاتی که داری بودم .ولی خدا رو شکر 90% اوضاع بهتر شده .ولی من که نتونستم همسرم رو عوض کنم ولی برای بقای زندگیم و آرامش خودم و بعدش همسرم و همچنین خانواده هامون ( که واقعا دیگه از دعواهای ما عاصی بودن) خودم رو عوض کردم .
باور کن این کار شدنیه .فقط کافیه که یک اراده خیلی قوی داشته باشی .اصلا هم سخت نیست خیلی راحته .امیدوارم بتونم کمکت کنم عزیزم .
اول باید دیدت رو کلا عوض کنی عزیزم .
امروز از صبح که بیدار شده من واسه خودم نون پنیر گردو درست کردم بیارم محل کارم اول واسه اون لقمه گرفتم که اعتراض نکنه خورد گفت چرا اینقدر پنیرش کمه گفتم خوب بازم بردار
عزیزم شما از همون اول صبح دید خوبی نداشتی .برای همسرت لقمه گرفتی فقط به خاطر اینکه اعتراض نکنه؟ چرا این کار رو با عشق انجام ندادی؟ یعنی اگه اعتراض نمیکرد شما که برای خودت لقمه میگیری برای همسرت نمیگیری؟نمیشد با یک چاشنی قربون صدقه یا عزیزم راهنماییش کنی صبحانه بخوره ؟
بعد رفت سراغ یخچال گفت درجه یخچال زیاده همه چی یخ میزنه گفتم اگه کمش کنیم مواد توش زودتر خراب میشه دیدم میخواد بحث کنه و تنش بوجود بیاد گفتم هرکاری خودت صلاح میدونی بکن درجه یخچالو کم کرد این در حالیه که یخچال خودش بطور اتوماتیک دماشو نسبت به دمای محیط تنظیم میکنه ولی همسرم هرگز اینو نمیپذیره و میگه من درست میگم منم امروز باهاش بحث نکردم گفتم هرکاری میخوای بکن
عزیزم همسر شما یک مشکلی توی خونه دیده(که وسایل توی یخچال یخ زده) .دلیلش این نیست که شما مقصر هستید .و اون داره به درجه ای که شما تعیین کردید اعتراض میکنه. اون از وضعیت موجود ناراضی هست .
خود من شخصا اگر همچین موردی باشه ( که بوده و تجربش رو هم دارم)به همسرم میگم :آره خیلی درجش خرابه ، اگه کمش کنم بقیه مواد تو یخچال خراب میشه ، اگه زیادش کنم همه چی یخ میزنه .به نظرت چی کارش کنیم؟
نه اینکه بهش بگی هر کاری میخوای بکن .
بعدش داشتم آب میخوردم اومده میگه واسه چی برای من چای نمیریزی منم چون اب تو دهنم بود و نمیتونستم حرف بزنم لیوانو نشون دادم که بفهمه اب میخورم بعدش گفتم من چای دم نکردم که برات بریزم اب میخورم عزیزم
خدا وکیلی این کار اصلا درست نیست .اگه منم بودم بهم بر میخورد .شما اگه مامانت یا دوستت جای همسرت بود همین کارو میکردی؟ یعنی با انگشت بهش نشان میدادی که دارم آب میخورم .خیلی ببخشید ولی مگه طرف نفهمه که شما با انگشت بهش نشون میدی؟ ( دقیقا فکری که همسرت کرده ) خوب خودش داره میبینه .حالا شما نمیشد آب بخوری بعد جواب حرفش رو بدی؟ یا یک لحظه لیوان رو بیاری پایین جوابش رو بدی بعد بقیه آب رو نوش جان بفرمایید؟
عزیزم همسرت بهش برخورده .
اینم بگم که به تمام وسایل شخصی من دست میزنه واستفاده میکنه مثلا کرم دور چشم منو میزنه دور چشمهاش میگه هرکاری تو بکنی منم باید بکنم و ... این درحالیکه من اصلا به وسایل شخصیش نه دست میزنم نه دخالت میکنم مثلا انواع مکملهای بدنسازیو میخوره من هرگز نپرسیدم اینو چند خریدی چرا میخوری به منم بده ولی اون اصلا به حریم شخصی من توجه نمیکنه
عزیز دلم چقدر مال من ومال اون میکنی .اون شخص کسی نیست جز همسرت .هیچ اشکالی پیش نمیاد اگر اون از این وسایلی که گفتی استفاده کنه .بدتر با حرفات داری اون رو از خودت جدا میکنی و من و تو و مال من و مال تو راه میندازی .
معذرت میخوام دیگه گرفتن و درست کردن مواد گیاهی واسه پوست شما جزء وظایف من نیست
دوباره خودت رو از همسرت جدا کردی .
درسته حرفای بدی نمیزنی و اصل حرفات بد نیست ولی به همسرت بر میخوره عزیزم .لحن صحبت هات اصلا صمیمانه نیست .ببخشید اینارو میگم ولی یک حالت هایی داره که یعنی داری برای دعوا آمادش میکنی .
همسرت رو کم کم عصبانیش کردی ولی خیلی پنهانی . اونم یک دفعه دیگه میزنه اون کانال ..........
اونم خیلی اشتباه میکنه .کتک زدن و بدو بیراه هایی که به شما گفته و آزار روحی و جسمی شدی .
ولی عزیزم صحبت ما این نیست که تو از خودت بگذر و هرچی همسر شما گفت بگو چشم و بشو بنده همسرت .صحبت ما اینه که شما از اول با یک سری برخوردها کم کم خون همسرت رو به جوش آوردی تا اون دست به کارایی بزنه که واقعا زشت و ناپسندیده هست .
شما از همون اول صبح از در صمیمت با همسرت رفتار نکردی عزیزم .
بهتره دیدت رو به زندگی عوض کنی .یک مدت که بهش نشون بدی که واقعا باهاش صمیمی هستی و دوستش داری کم کم همسرت دقیقا همونی میشه که شما میخوای .مردها تشنه محبت هستند .از در محبت و صمیمیت و دوستی با همسرت رفتار کن.
زندگیت درست میشه فقط اگر شما بخوای .
ترانه جان من دقیقا با همچین مدل ادمی برخورد داشتم برای همین درک میکنم چی میکشی..نقل قول:
بهار جان مرسی از راهنمائیهات
ولی باور کن باور کن زندگی با یه مرد زورگو - بد دهن - قلدر - دست به زن - خیلی خیلی کار سختیه
میدونم خیلی ناراحتی و بازم میگم کاملا حق داری..اینکه بری خونه پدرشوهرت و همه چیو بهشون بگی ممکنه الان دلتو یه کم اروم کنه ولی مطمئن نیستم در درازمدت اثر خوبی داشته باشه..
به نظر من زیاد..خیلی میتونه تو کنترل دعواها و کنترل شرایط موثر باشه.نقل قول:
به نظرت اگه همیشه سعی کنی که بحث به اینجا نرسه و قبلش خاتمه بدی یا از محیط دور شی چقدر امکان موفقیت داره چقدر ممکنه زندگیت یه روزی درست شه؟
چون دیدم ازنزدیک اینارو بهت میگم.
ترانه جان کل زندگی ادم به تلاش میگذره..بعضی تلاشها روح ادمو فرسایش میده..کم کم دلخوریا رو هم تلنبار میشه و دیگه یه جایی ادم میبره و بیشتر ازاون نمیکشه..
این تلاش منفعلانه است..مثلا تو الکی کوتاه بیای و کتک هم بخوری و بعد ببخشی و دوباره بحث کنی و دوباره دعوا کنی و دوباره کتک بخوری و ... این سیر ادامه پیدا میکنه و یه جایی یکیتون یا هردوتون میبرین.
اما تلاش درست هر روز تو رو شارژ میکنه.هر روز بهت انگیزه میده..یکی چون با ذاتت همخونی داره..وقتی با پیشگیری از دعواها دیگه فحش نشنوی و کتک نخوری ناخوداگاه عزت نفست بالاتر میره.ارامشت هم بیشتر میشه.
و یکی چون نتیجه مثبتشو تو زندگیت میبینی انگیزت واسه تلاش بالاتر میره.
اینجوری هر روزبیشتر ترغیب میشی که تلاش کنی.
متاسفانه گاهی بعضی از ما ها فکر میکنیم اگه بحث رو کات کنیم و رها کنیم معنیش اینه که کم اوردیم یا ادم ضعیفی هستیم برای همین بحث رو کش میدیم اما اخر سر این اعصاب خودمونه که خورد شده و گاهی بدتر کتک هم خوردیم.
ترانه جان تو نباید ارامش زندگیت رو فدای هیچی کنی.
راه حلی که بالهای صداقت گفت به نظرم عالیه.زمانی که میبینی شوهرت داره ازدر زورگویی وارد میشه تو سخت نگیر..انقد راحت و اسون بگذر و حساس نشو تا کم کم خودشم بیخیال بشه.
اگه ازحرمت شکنی خودت و خونوادت دلگیر میشی نذار کار به دعوا بکشه..خودت ازخودت مراقبت کن با جلوگیری از وقوع دعوا.
مگه ما چند بار عمر میکنیم،مگه این جسم و روح چقد طاقت داره که مدام خودمونو جسمی و روحی فرسایش بدیم؟
ترانه تو میتونی مدیر خونت باشی..یعنی دعوا رو کنترل کنی...بحث رو کنترل کنی.و مشکل رو مدیریت کنی..اگه بخوای
موفق باشی
واقعا متاسف شدم از شرایطتون.
من اصلا متوجه نمیشم که چرا دوستان اصلا اشاره ای به اینکه ایشون تا این حد کتک خورده در حدی که لباسش پاره شده و از خونه خودش بیرون انداخته شده حرفی نمی زنن؟ اگر مرد شما هم این کارو می کرد، چی کار میکردید؟
درسته زن ها صبر و طاقت و تحملشون بیشتره ولی تا کجا؟ چرا ما زن های ایران باید حتی از حق مثل انسان زندگی کردن هم بگذریم که بقیه راحت زندگی کنن؟ توی خونه بابا که باید گوش به حرف باشیم و همونی باشیم که اونا میخوان، تو خونه شوهر هم همین؟ خونه شوهر باید خونه خود ادم باشه، وگرنه زندانه.
ایشون چقدر میتونه با شوخی همه چیو تموم کنه؟ شاید یه بار دوبار ولی وقتی مردشون حالت پرخاشگری داره که شوخ بودن عصبانی تر هم میکنه.
تا شما به خودت احترام نذاری کسی بهت احترام نمیذاره. نذار هیچ کی اینقدر بی حرمتت کنه، حتما از یه بزرگتر کمک بگیر. ما همش دم از روشنفکری میزنیم ولی در مورد کتک خوردن به این سادگی میگذریم. از این فرصت استفاده کنید و یه درس اساسی به همسرتون بدید. وقتی به این شدت اینکارو کردن، اگرجلوشون واینستید دفعه بعد بدتر میکنن.
تا ما زن ها خودمون متوجه نباشیم که اندازه یه مرد حق داریم و همون قدر انسانیم، باید بسوزیم و بسازیم. خودمونیم که حرمت خودمون رو باور نداریم
ترانه عزيزم
من كاري ندارم شما چه تصميمي ميخواي بگيري
اما يه توصيه خواهرانه برات دارم و ازت ميخوام حتما و حتما توجه كني
برام مهم نيست بقيه مخالفت كنن اما بايد بگم. براي تمامي كتك ها و اسيب هايي كه بهت ميزنه حتما و حتما به پزشكي قانوني مراجعه كن
دوستش داري يا نداري, ميخواي بموني يا نموني لطفا به خودت و بدنت احترام بزار
ما انسانيم ترانه, لطفا اين كار رو بكن چون يك اينده نگريه , مبادا روزي پشيمون بشي از اهمالت
اگه يه كشور ديگه بود كافي بود زنگ بزنيم به پليس اما اينجا................
سلام دوست خوبم.
نه دعوا راه حل مشکله نه سازگار شدن. به نظر من خیلی جدی و قاطع از همسرتون یه تایم بخواین که با هم صحبت کنید. اگه این فرصت دست داد، همه کدورت ها و اتهام ها و گله شکایت ها رو فراموش کنید و با لحنی آروم در مورد احساستون و عشقی که از زندگیتون فراموش شده به اختصار صحبت کنید. بعد در قالب پیشنهاد، غیر مستقیم اتمام حجت کنید که اگر قراره این رابطه بهبود پیدا کنه، هر دو باید سهم خودتون رو ادا کنید و هر دو برید مشاوره.
اگر پذیرفتن یا اگر درصدی تغییر در رفتار همسرتون مشاهده شد، میشه به تکنیک های روانشناسی و سیاست های زنانه و ... امیدوار بود. اما اگر وضع تغییر نکرد، جلوی ضرر رو هر جا بگیری منفعته. یک لحظه هم دیگه توهین رو تحمل نکنید و اونجا نمونید. گاهی جدایی بهترین راهه.
کسی از کتک خوردن ایشون نگذشته..هممونم میتونیم بفهمیم کتک خوردن یعنی چی و چه حس تلخی بهمون میده و چقد شخصیتمونو زیر سوال میبره...فهمیدن این موضوع برای همه اسونه چون موضوع پیچیده ای نیست..
اما یادتون نره اینا زن و شوهرت..دو تا همسایه نیستن که هر چی شد شد و اخرشم هر کی بره به راه خودش..
اگه قراره ما تغییری تو زندگیمون ندیم چطوری انتظار داریم شرایط تغییر کنه...
بگیم چی؟ترانه شوهرت عصبیه بیماره برو...اینکه اون اقا زود عصبانی میشه خیلی واضحه..توضیح واضحات نیاز نیست.اگه میتونید یه راهکار بدید این زندگی از این سیکل معیوب دربیاد..یه راهکار بدید کار به مشاجره نکشه.
حتی اگه قرار باشه شوهر ترانه به مشاور مراجعه کنه و روی خودش کار کنه با این شرایطی که بینشون هست اینکارو نمیکنه.
من تو زندگیم زنی که اینطور کتک بخوره دیدم..کارای احساسی عین یه مسکنه..موقتا شاید شاید بتونه شرایط رو یه کم بهتر کنه..اما دوباره چند روز بعد چند ماه بعد تکرار میشه.
ترانه خودش باید از خودش محافظت کنه..اینکه یه بحث رو کات کنه و بکشه کنار اول از همه سودش به خودش میرسه..
بلاخره ما هم گل بی خار نیستیم..همه زن و شوهرا ایراد دارن..باید قلق هم دستشون بیاد.باید با هم همراه بشن..تا بتونن پیش مشاور بره.
ما که شوهر ترانه رو ندیدیم که..اصلا شاید نیاز باشه درمان دارویی بشه شایدم نباشه..اما اگه باشه ایا با این فضایی که بینشونه ممکنه؟؟
اینکه بذاریم کار کش پیدا کنه و هر دفه ترانه کتک بخوره و بیاد اینجا و ما هم بگیم اخی طفلی...
دوباره سری بعد کتک بخوره و .....مگه یه ادم چقد کشش داره کتک بخوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناراحت میشدیم..قهر میکردیم..گریه..تنفر...تموم احساسات منفی..شاید حتی تلافی اما موضوع مهم اینه که ایا من میخوام به زندگی مشترکم ادامه بدم یا طلاق بگیرم؟؟نقل قول:
من اصلا متوجه نمیشم که چرا دوستان اصلا اشاره ای به اینکه ایشون تا این حد کتک خورده در حدی که لباسش پاره شده و از خونه خودش بیرون انداخته شده حرفی نمی زنن؟ اگر مرد شما هم این کارو می کرد، چی کار میکردید؟
اگه طلاقه که هیچی..اگه نه باید یه تغییری ایجاد کنم..که اون کتک بشه دفه اول و اخر...
من نظرم اینا بود.
امیدوارم ترانه تبدیل نشه به اون زنی که من تو زندگیم دیدم.به جای تغییر اساسی کتک خورد و تحمل کرد.
موفق باشید
ضمن عرض ادب و سلام خدمت بالهای صداقت عزیز
لازم به ذکر که بگم اگه من ترانه رو تشویق کردم فقط به خاطر این بود که در مقابل کتک کاری و فحاشی همسرش مقابله به مثل نکرد چون دفعه پیش همسرشو زخمی کرده بود و به نظر من وقتی یه رفتار اشتباه باشه طرف مقابل نباید مقابله به مثل کنه و موضوعی که من مطرح کردم زیاد ربطی به منفعل بودن یا جرات مند بودن نداره
در ضمن اگه تاپیک قبلیشونو مطالعه می کردید متوجه می شدید که چقدر عکس العمل ترانه امروز با ترانه چند ماه پیش در دعوا و درگیریشون متفاوت بوده.............
ترانه چند ماه قبل در مقابل حرکات بد همسر مقابله به مثل کرده
ترانه چند ماه قبل می خواسته به خودش آسیب بزنه(خودکشی)
ولی ترانه امروز واقعا تغییر کرده
در ضمن با پیشنهاد خوبتون موافقم...............
خواهر بزرگوارم
تمامی راهنماییهایی که دوستان کردند در جهت این صحبت شماست که نمی خواهید به هیچ عنوان به جدایی فکر کنید به همین خاطر نمیشه اقدام جدی مانند مراجعه به پزشک قانونی و یا حتی گلگی در پیش پدر شوهرتون فکر کرد چون ممکنه با این کارها شوهرتون بیشتر لج کنه و رفتارهای پرخاشگرانه اش بیشتر بشه.
شکی نیست که شوهر شما یه بیمار روانی هستند که نیاز به کمک و درمان دارند ولی خب درمان ایشون از عهده شما بر نمیاد پس این راه هم منتفی هست.
در مورد راه هایی چون شوخی کردن هم در مورد شوهر شما جواب نمی ده چون شوهرتون توی اون لحظه می خواد که دعوا راه بیاندازه پس هر کاری بکنید این اتفاق می افته. فقظ شما می تونید اون لحظه رو با تبعیت مطلق از ایشون اصلا بوجود نیارید.
تنها راهی که باقی می مونه تغییر خودتون هست. درسته که شوهرتون داره در حقتون ظلم می کنه ولی شما به هیچ قیمتی نمی خواهید زندگیتون رو از دست بدید پس به خودتون بقبولانید که باید تمامی حرفاشون (منطقی و یا غیر منطقی) بپذیرید. حاضر جوابی ممنوع...کل کل ممنوع.....رسیدگی به علایق ممنوع......رفت و آمد با خانوادتون ممنوع....و گله و شکایت هم ممنوع.
خواهرم به این فکر کن که در قبال نخوردن مهر طلاق در شناسنامه تان، هزینه هایی را باید بپردازید و حتما شما مصلحت زندگیتان را در این می بینید.
از همه دوستان خوبم خیلی خیلی تشکر میکنم بابت راهنمایهاتون
دوستان تو دعوا قبلیم پدر شوهرم گفت وقتی مسئله حاد میشه بهتره مارو در جریان بزاری بچه ما ازمون حرف شنوی داره ما واسه زندگی دیگران وساطت میکنیم و صلح وارامش برقرار میکنیم حالا زندگی بچه خودم اینجوری بشه و من نتونم کاری کنم؟
و با شناختی که از خونواده همسرم دارم همیشه طرف حق رو میگیرند و قضاوت میکنند خیلی وقتها هم در گوشی یه چیزهایی به من میگن واسه اینکه چجوری زندگیمو درست کنم یعنی بهشون اعتماد دارم بگذریم
تمنای عزیز مرسی که تجربیات خودتو در اختیار من قرار دادی و دوست داری زندگی من اروم بشه
“عزیزم شما از همون اول صبح دید خوبی نداشتی .برای همسرت لقمه گرفتی فقط به خاطر اینکه اعتراض نکنه؟ چرا این کار رو با عشق انجام ندادی؟ یعنی اگه اعتراض نمیکرد شما که برای خودت لقمه میگیری برای همسرت نمیگیری؟نمیشد با یک چاشنی قربون صدقه یا عزیزم راهنماییش کنی صبحانه بخوره ؟”
تمنا جان 1- وقتی من عجله دارم دیرم شده و باید سر ساعت اداره باشم چه لزومی داره حتما برای ایشون هم لقمه بگیرم ایشون ساعت کاریشون دست خودشونه ظهر بخوان برن یا اصلا نرن پس میتونند با ارامش واسه خودشون صبحونه بخورند.
2-تمنا جان اره دید خوبی ندارم و فقط بخاطر اینکه دعوا اعتراض نکنه واسش لقمه گرفتم چون قبلا سر لقمه گرفتن دعوای مفصلی باهام کرده که چرا فقط به فکر خودتی و برای خودت لقمه میگیری اصلا چرا میری تو اداره صبحونه میخوری و ...
پس من یه ذهنیت دعوا تو این مورد دارم که دیدمو خراب کرده و از اعتراضش وحشت دارم
"عزیزم همسر شما یک مشکلی توی خونه دیده(که وسایل توی یخچال یخ زده) .دلیلش این نیست که شما مقصر هستید .و اون داره به درجه ای که شما تعیین کردید اعتراض میکنه. اون از وضعیت موجود ناراضی هست ".
درجه یخچال از نظر من مناسبه و هیچی یخ نزده چون 1 ماه قبل درجشو کم کردیم من زن خونه هستم و اون درجه رو مناسب میدونم چرا به نظر من احترام نمیزاره؟ چرا من تو هیچ موردی نمیتونم اظهار نظر کنم از برنامه تلوزیون گرفته تا یخچال یا اشپزی یا ... میگه رو حرف من حرف نزن هرچی من میگم پس اینجا دیکتاتوریه نه دموکراسی نه زندگی مشترک
"خدا وکیلی این کار اصلا درست نیست .اگه منم بودم بهم بر میخورد .شما اگه مامانت یا دوستت جای همسرت بود همین کارو میکردی؟ یعنی با انگشت بهش نشان میدادی که دارم آب میخورم .خیلی ببخشید ولی مگه طرف نفهمه که شما با انگشت بهش نشون میدی؟ ( دقیقا فکری که همسرت کرده ) خوب خودش داره میبینه .حالا شما نمیشد آب بخوری بعد جواب حرفش رو بدی؟ یا یک لحظه لیوان رو بیاری پایین جوابش رو بدی بعد بقیه آب رو نوش جان بفرمایید؟"
همون لحظه یه چیزی تو دهنم بود که نمیتونستم صحبت کنم و اگه وایمیسادم دهنم خالی شه و جواب بدم یه مشکل دیگه پیش میومد که چرا بی محلی میکنی و دیر جواب میدی تجربشو دارم عزیزم که مگه لالی مگه نمیفهمی مگه کری نمیشنوی چرا جواب نمیدی پس مجبور بودم تو اون لحظه ای که میدونستم دنبال بهونس سریع بهش نشون بدم من چای نخوردم واسه تو نریخته باشم
"عزیز دلم چقدر مال من ومال اون میکنی .اون شخص کسی نیست جز همسرت .هیچ اشکالی پیش نمیاد اگر اون از این وسایلی که گفتی استفاده کنه .بدتر با حرفات داری اون رو از خودت جدا میکنی و من و تو و مال من و مال تو راه میندازی"
عزیزم همسرم اینطور میخواد از دید اون همه چیز من مال خودشه مال خودشم که مال خودشه و من کلا اختیار هیچیو حتی وسایل خودمم ندارم هفته پیش میخواستم در ماشینو باز کنم همزمان که دزدگیرو زد من درو باز کزدم و در باز نشد سر این کلی بهم غر زد که مگه نمیفهمی ماشینم خراب میشه منم گفتم ببخشید نفهمیدم میگه تو نفهمی کی میخوای بفهمی مگه تو نمیدونی من روی وسایلم حساسم رو ماشینم حساسم چرا به حساسیتهای من توجه نمیکنی
خوب تمنا جان این درسته؟ همه باید به اونو وسایلش احترام بزارن ولی اون به هیچ چیزو هیچ کس احترام نزاره؟
ضمنا همین خونه ای که توش هستیم پولش مال منه ولی قرارداد به نام اونه وجالبه که هر دفعه عصبانی میشه میگه خونمه هری برو بیرون
من همیشه بهش اعتماد کردم و هرچی داشتم در اختیارش گذاشتم اون چی تا حالا به اندازه 1 میلیون به من اعتماد نکرده همین ماشینو که من وام گرفتم و قسطهاشو دادم خرید اجازه نمیده سوار شم میگه ممکنه تصادف کنی قیمت ماشین پایین بیاد
خانمهای عزیز تمنای عزیز خواهش میکنم اینقدر رفتار بد مردهارو توجیح نکنید ما خانمها خودمون باعث شدیم که مردها اینقدر دیکتاتور و سلطه گر بشن
تمنا جان چرا من لیوانو نشونش دادم بهش برخورده ولی اون منو از خونه با لگد اول صبح انداخت بیرون هزار تا فحشم نثارم کرد بهم برنمیخوره
چرا بهم میگه من تورو از تو اشغالها جم کردم ج ... لا... پدرسگ بهم برنمیخوره؟
ازتون خواهش میکنم از مردها جانب داری نکنید
دوستان عزیزی که میگین برم پزشکی قانونی شکایت کنم آثار ضربه ای رو تنم نمونده چون همه ضربه ها تو سرم بوده ولی همون دفعه قبل که دعوامون شد و من اونو گاز گرفتم که از زیر دستاش بتونم فرار کنم رفته پزشکی قانونی شکایت کرده بود و هزار تا انگ دیگه تو نامه به من چسبونده بود البته اقدامی نکرده بود فقط نامشو نشونم داد منم گفتم 10 دفعه تا حالا منو کتک کاری کردی چند بار طوری تو چشمم زدی که چشمم پاره شده خونریزی کرده هنوز رو پلک چشمهام آثار بخیه و پارگی هست ولی من تابحال نرفتم دنبال شکایت و کلانتری
اون طزش تو زندگی اینه که همیشه باید اماده باشی اگه کسی خواست بهت حرفی بزنه یا اقدامی بکنه تو قبلش بهش ضربتو بزنی نباید وایش اول ضربه بخوری بعد اقدام کنی با این فکر انگار من خیلی احمقم که نشستم و مدام دارم ضربه میخورم
ترانه جان خیلیا ممکنه بیان اینجا و نظر شخصی خودشون رو بدند و لی مطمئنن کسی در این جمع این حالات و احساسات شما رو تجربه نکرده.
منظورم کتک خوردن از همچین شوهری دقیقا با این طرز فکر و برخورد.
ممکنه بعضیا از برادرشون یا پدرشون کتک خورده باشند و یا کتک خوردن زنی از شوهرش رو دیده باشند و یا شنیده باشند و یا حتی از شوهرشون کتک خورده باشند ولی ولی ولی
ولی آیا کسی دقیقا در جایگاه و روحیات و احساسات شما از شوهری دقیقا با روحیات و احساسات شما کتک خورده که بتونه درک کنه حال الان شما رو؟
قطعا نه
بیان تجربه شخصی و نه نظر کارشناسی:
بنده در زندگی متاهلیم 1 بار از این نوع کتکها از پدر بچم خوردم و آرمان گرایانه گفتم "عیب نداره کوتاه میام شوهرمه دوسش دارم"...
برای بار دوم کتک خوردم "باید باهاش بسازم شوهرمه..عشقمه..."
بار سوم " حتما در کودکی عقده ای چیزی داشته..باید بیشتر بهش برسم....
بار چهارم- شدت کتکها بیشتر و بیشتر شد و جای کبودیها تا 2-3 ماه میموند "شوهرمه..همه کسمه..زندگیمه..بابای بچمه باید بسازم..مردم چی میگن...
بار پنجم...
بار ششم...
بار دهم...
بار بیستم...
فایده نداشت و هربار شدت کتکهاش بیشتر و وقیحتر میشد.
الان از شرش راهتم.[color=#000000]
سلام
من پيشنهاد ادامه زندگي نميدم طلاق خوب نيست ولي دندون خراب رو بايد كند و انداخت دور.
ترانه جان تو يك زن قدرتمندي هستي كه تا حالا با چنين ديوانه اي سر كردي.من بعيد ميدونم اين مرد درست بشه.به فكر جوانيت و آيندت باش.يه زندگي ديگه شروع كن.نزار عقده ها در گلوت بمونن نذار يك عمر با حسرت زندگي كني. اجازه نده يك رواني تو رو كتك بزنه مقتدر باش و به زندگي بهتر همراه با آرامش فكر كن.
مردك فك ميكنه دختر مردم از زير بته آمده اينا مرد نيستن و براي زندگي با اينها بايد كفاره داد.
یه چیز دیگه رو فراموش کردم بگم.
لطفا لطفا لطفا هرگز به داشتن بچه فکر نکنید.....چون خیلی از افراد سنتی احتمالا پیشنهاد می دن که با ورود فرزند به خانواده مشکلتون حل میشه ولی شما چنین ظلمی رو هیچوقت در حق اون طفل معصوم نکنید.
نقل قول:
چند بار طوری تو چشمم زدی که چشمم پاره شده خونریزی کرده هنوز رو پلک چشمهام آثار بخیه و پارگی هست ولی من تابحال نرفتم دنبال شکایت و کلانتری
ترانه جان بارها و بارها ميتونستي بري پزشكي قانوني و نرفتي
حتما بايد اتفاق بدي ميفتاد؟ جلوي همسايه ها شمارو بيرون انداخت ولي اعتراضي نكردي
مگه قانون جنگله كه هر كي زورش بيشتر رييس گروهه
باز هم ميگم كاري به تصميم نهاييت ندارم اما تجربه زندگي نزديكترين كسم بهم نشون داد جدا بايد اماده بود و مهمتر ازون به نام عشق و احساس با روح و روان خودت بازي نكن
راستي ترانه احساس ميكنم به خاطر ترس از شكست دوباره خيلي منفعلانه برخورد ميكني و اسمشو هم گذاشتي تلاش, نترس و محكم باش و نزار كسي از ترست سواستفاده كنه
حفظ بقا به معناي فنا نيست
قرار نيست كار اشتباهي بكني فقط به حق و حقوق خودت احترام بزار
عزیزان ممنونم از همدلیتون همدردیتون الان که دارم تایپ میکنم اشک امونم نمیده از دیروز تا الان خیلی گریه کردم به بخت بدم
دیروز رفتم خونه پدر شوهرم و همه چیو گفتم خیلی ناراحت شدند و گفتند همینجا بمون ما اجازه نمیدیم بری اون روانیه باید بره پیش روانپزشک درمون بشه هر وقت اومد اینجا پاتو بوسید و خودشو درمون کرد حق داری بری از این خونه
گفتند درسته تو این شهر تنها و غریبی و خونوادت پیشت نیستند ولی تو دختر ما هستی ما هم خونوادتیم اینجا خونه خودته ما نمیزاریم دخترمونو یه روانی ازار بده
میدونید شوهرم چی میگه؟
میگه تو خیلی پدر سوخته ای ارسنلوپرزی خیلی مادر ... هستی چون یه دختر شهرستانی بودی بعد از طلاقت تازه رفتی دانشگاه ادامه تحصیلتو خارج از کشور دادی بعد رفتی سرکار پست مهم گرفتی تو محل کارت
تازه الانم با این شرایط تو تهران راضی نیستی میخوای بری کانادا
میگم من که از دیوار مردم بالا نرفتم جنایت که نکردم اینها بخاطر عرضم بوده نه پدرسوختیگی یا ....
اوه اوه قشنگ انگاری داری خاطرات گذشته منو میاری جلو چشام.
دقیقا همین فحشا و همین حرفا.