-
بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
با سلام و احترام
من خوشحال میشم نظرات مختلفو بشنوم
کوچیکترین چیزی که به ذهنتون میرسه بگین مممنون ( من اصلا ناراحت نمیشم! یعنی سعی میکنم)
تو این مدت من به خاطر رابطه با نامزدم خیلی مشاوره رفتم و همیشه هم تاکید داشتم که اشکال خودمو پیدا کنم
چون خانوادم معتقدن من زود رنج عصبی و پرخاشگرم و خوب تو این تالارم کم نیستن کسای که همین نظرو دارن
من پیش دو تا مشاور حضوری و طولانی مدت رفتم
مشکلم الان اینه که من نمیدونم باید چی کار کنم ...من نمیدونم خوبم یا بد؟
مشاورها هر دوشون نظرشون اینه که من فقط حساسم و روحیه ظریفی دارم همین
باور کنید به مشاوره تاکید کردم یعنی من هیچ اختلال شخصیتی ندارم؟ میگه نه!!!
میگم بابا تو خانواده همه اینا رو میگن من بی مسئولیتم دلم نمیسوزه فلان بهمان .... آخرش میگه اشکال از خانوادته!!!( در حالی که من خانوادمو واقعا قبول دارم تو رفتار درست) میگم بقیه چی؟ میگه اشکال از شناخت اوناس
میگم من چطوری رفتار درست کنم میگه خانوادتو بیار اینجا باشون حرف بزنم!!!
حتی مشاور قبول نمیکنه من بدبینم!!!
به مامانم که میگم حرفای مشاورو میگه : تو ظاهرت غلط اندازه!زیادی ظاهرت خوبه
نامزدمم میگه چون تو به مشاور پول میدی اونم باید ازت تعریف کنه...
بعد جالبه مثلا تو کلاس زبان یکی از بچه ها گفت من واقعا افتخار میکننم شما تو کلاس مایی !!! واقعا انقدر تعجب کردم از تعریفش هیچی نتونستم بگم در حالی که فکر میکردم وجودم تو کلاس تاثیری نداره آخه خیلی با همشون فرق دارم
یا وقتی استاد کلاس اصرار میکنه من سر قرارهای گروهی خارج کلاس برم میگم حتما تعارف میکنه!!!
همین استاد منو بار اول که دید گفت چقدر آرومی آدم ازت آرامش میگیره
کلا همیشه همه خیلی بم نزدیک میشن زود اعتماد میکنن کل زندگیشونو میگن
یا مثلا والیبال که میرفتم یه دختری هم گروهیم بود کلی بم وابسته شده بود میگفت تو رو خدا همیشه بیا تو نمیاری من تنها میشم!
تو یه دوره از زندگیم با هر پسریم دو روز حرف میزدم... ازم خواستگاری میکرد( الان دیگه با پسری حرف نمیزنم)
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
سلام جوانه
خوبي رو در چي تعريف مي كني؟
آيا حس خوب بودن رو از واكنش اطرافيان مي گيري؟
گاهي اوقات همه ما احساسات دوگانه اي را تجربه اي مي كنيم، و بعد سردرگم ميشويم كه بالاخره ما چه كسي هستيم؟
البته اقتضاي شرايط هم به اين دوگانگي اضافه مي كند.
از مثالهايي كه گفتي يعني احساس مي كني كه در محيط خانواده و اجتماع به دو صورت رفتار مي كني و با مقايسه برخوردهاي اطرافيان سردرگم مي شوي............ اما نياز نيست كه به دنبال خوب يا بد بودن خودت باشي.............
تو بنا به شرايط و همينطور ميزان صميمتي كه با اطرافيان براي خودت تعيين كردي، شروع به برقراري روابط مي كني، شايد در خانه كمي بي پرواتر و رها از قيد و بند آداب اجتماعي رفتار مي كني، مثلا چون از محبت خانواده ات به خودت مطمئني، ميزان زودرنجي ات كمي بالاتر مي رود اما در جامعه، ملاحظه روابط اجتماعي و موقعيت افراد را مي كني و طبعا با آنها منعطفتر برخورد مي كني................. و نتيجه اين ميشود كه در خانه تو را شخصي زودرنج مي دانند و در محيط جامعه تو را دختري آرام مي دانند.
در هر صورت از تاپيكي كه گذاشته اي معلوم است كه دختري حساس، نكته سنج و مصمم براي رشد شخصيتت هستي............موفق باشي
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
حس شما بیشتر از حساسیت به مردد بودن میخوره! یعنی مطمئن نیستید دارید درست عمل میکنید و از طرز برخورد اطرافیان متوجه نمیشید بلاخره مثبتید یا منفی.
بنظرم کمی برون گرا باشید و کاری که فکر میکنید واقعا درسته را انجام بدید بعد از اون به قضاوت بقیه یا نتیجه عمل دیگه فکر نکنید. نتیجه هرچی میخواد باشه مهم اینه که شما کار را درست انجام دادید:310:
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
شما یعنی خودت نمیدونی خوبی یا بدی؟!!
ببین رحم و مروت تو دلت هست؟
ببین وقتی یه بچه تو اتیوپی میبینی که از فرط لاغری استخوناش معلومه و چشاش از کاسه زده بیرون
ببین ناراحت میشی و بغض میکنی یا نه؟
ببین حاضر شدی از چیزی که دوستش داری،مثل ساعت مچی ت، به خاطر دلخوشی یه بچه،بگذری؟
ببین تا حالا هیچوقت دلت خواسته عضو رد کراس شی یا بری بدون پول تو انجمنای خیریه و سالمندان کار کنی؟
ببین حاضری از وقتت بزنی تا یکی رو خوشحال کنی؟
هیچوقت دلت خواسته انقدر پول داشته باشی که یه بچه یتیم رو تحت حمایت مالی قرار بدی؟
وقتی تو طبیعتی دلت با طبیعت هماهنگ میشه و حس میکنه طبیعت رو، یا همیشه تو فکر ظواهر دنیایی هستی؟
همیشه به فکر خودت هستی؟
هیچوقت فداکاری کردی؟
اینجوریه که میفهمی چه جور آدمی هستی
خوب یا بد
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
به نظر من ادم ها تو موقعيت هاي مختلف و در حضور ادمهاي مختلف ممكنه يه بعد شخصيتيشون بيشتر جلوه كنه,مثلا من اگه اهل هنر باشم و خونواده من علاقه اي به اين موضوع نداشته باشن و رشد منو تو موضوع ديگه اي ببينن(اين ربطي به خوب بودن يا نبودن خونواده نداره,ديدگاه متفاوته) ممكنه اين وجه شخصيت منو هيچوقت نبينن و برعكس وقتي با دوستي كه اين موضوع رشدش داده صحبت كنم از نظر اون خيلي هم صاحبنظر و مثبت باشم
يعني ممكنه همه درست بگن اما از نظر خودشون
در مورد خصوصيات اخلاقي هم همينطوره ممكنه هر جايي يه خصلت ما پررنگ تر بشه,خوبي يا بدي هم به همين دليل نسبيه
حالا نظر اونهايي كه به ما نزديكتر هستند(از لحاظ نسبت) و بيشتر بهشون علاقه داريم مطمينا تاثير بيشتري روي ما ميزاره چون واسمون مهمن
خودت باش جوانه با همه خصلتهاي خوب و بدي كه فكر ميكني,هر جا خوبي ديدند رشدش بده و هر جا بدي ديدند و درست بود سعي كن محوش كني
همه مون همينيم,ترش و شيرين مزه هاي متفاوتين كه هر كس از يه كدومش لذت ميبره بعضيام از هردو يا هيچكدوم
مهم تويي كه همين ادم هستي و به فكر ساختن خودتي :72:
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول:
بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
سلام جوانه جان.خوبی؟منظورم اینه که حالت خوبه؟:)
به نظر من اصل سوالت اشکال داره عزیزم..اولا تا ببینی ادم خوب یعنی چی؟همه ما ادما خصلت های خوب و بد زیادی داریم اما واقعا به این راحتی نمیشه قضاوت کرد و حکم داد که خوب هستیم یا بد..چه بسا ادمای زیادی که به نظر خوب میان اما در باطن بد هستن و چه زیادن کسایی که به نظر خوب نمیان اما کارنامه اعمالشون از ما بهتره.قضاوت این با خداست اما
خودت هم حتما میدونی چه نقاط قوت و ضعفی داره..دیگران هم میتونن تو شناختشون بهت کمک کنن..اونا رو پیدا کن و لیستشون کن..بعد برنامه بریز تا خوبیاتو تقویت کنی و بدیاتو تغییر بدی..تو این راه هم فقط و فقط خودت رو با گذشته خودت مقایسه کن..ببین چه تغییری کردی..اگه بهتر شدی..اگه حتی یه پله پیشرفت کردی یعنی ادم موفقی هستی...
برای اینکار میتونی از روش دفترچه یادداشت و تشکر از خودت و جایزه به خودت استفاده کنی..اگه یه زمانی هم دیدی درجا زدی یا به عقب برگشتی ایرادی نداره.خودتو سرزنش نکن.حتما انرژیت کم شده..خودتو یه مدت رها کن و به فکر شارژ روحی خودت باش:82:.
اما از دید من که ظاهرت رو ندیدم خیلی پیشرفت کردی..خودتو با روزای اولت تو تالار مقایسه کن..خیلی عالی شدی.مرحبا:104::104:
و به نظرم کمی تو رابطه ات با نامزدت دقیقتر رفتار کن..دلیلی نداره نامزدت بخواد تو تغییر کنی..یادت نرفته که ازدواج یعنی پذیرش موقعیت فعلی طرف مقابل.
موفق باشی
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
سلام جوانه ؟؟؟؟ :72:
ناشکری.همین!!
حالا من از خوندن مشکل شما کلی استرس گرفتم و به نظرم آرامش بخش نیستید.پس حتما آدم واقعا خوبی نیستید!!! چون گفتی جنبت بالاس گفتم.این دیدگاه شخصیه منه.ممکنه واسه شما خوشایند نباشه.دوست دارم بگیری چی میگم جوانه.بشر یک معجونه.اگه همیشه بخوای تو هر شرایطی یه شکل باشی یه بعد باشی قمردرعقرب میشه که اوضاع.!!!بشرنیستیم که میشیم یه عدد تربچه درحال رشد!
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
فریاد خدا ....اصلا نفهمیدم چی گفتی
من آدم خیلی خیلی منعطفیم
با هر شرایطی کنار میام ...بسیار ریلکسم و هر چیزو میپذیرم و خیلی زیاد آدمها روم تاثیر میزارن ...اصلا یک بعدی نیستم
من یه دختریم که با حجاب کاملم این استاد زبانمون تقریبا هیچ حجابی نداره که این حرفو به من زد ( یعنی متضاد اصول اعتقادی هم هستیم )
واقعا هم ملاک من برای خوب بودن حرف دیگران نیست
حتی مشاور بم گفت تو نظر دیگران برات مهم نیست و طبق نظر بقیه و خوشایند مردم رفتار نمیکنی
فقط برام مهمه که پدر و مادرم ازم راضی باشن که نیستن ....( که البته مشاور گفت حتی اینم برات مهم نیست)
و از همه مهمتر حس خوبیه که میخوام نسبت به خودم داشته باشم که ندارم.... احساس میکنم یه آدم شکست خورده ام
این حسو مدیونه وجود نامزدمم ...
البته اون خیلی خوبه من ظرفیتم پایینه ( چیزی که خانوادم میگن)
و اما مشاور اعتقاد داره اون آدمیه که داره هدفمند با حرفهاش منو آزار میده
خسته شدم انقدر دیگران دربارم قضاوت کرد...خودم یه حس با ثبات به خودم ندارم همش احساسم متغییره
واقعا احتیاج دارم یکی بدون هیچ چشمداشتی دوسم داشته باشه ...ازم هیچی نخواد منو همین طور که هستم بخواد
بتونم سرش داد و غر بزنم
بتونم بدون ترس از اینکه ازم زده شه و یا نسبت بهم بد بین شه باش درد و دل کنم
مشکل پیدا کردم با یه عمر محافظه کار بدونم... و یا شاید متفاوت بودن
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
سلام خانوم جوانه
امیدوارم حرف هایم تلقین منفی روی شما نداشته باشه
به نظرم شما کمی اعتماد بنفستان کم هست
ابتدا باور های خودتان از زندگی رو درست کنید و بعد روی اونها اعتماد سازی کنید
به نظرم اظهار نظر های خانواده تان و نامزدتان به این دلیل است که از شما ثبات عقیدتی نمی بینند
دقت کنید اعتماد بنفس در کنار احترام به دیگران خوب است
پس سعی نکنید با عصبانیت از شخصیت خود دفاع کنید
بلکه با روی گشاده اینکار رو انجام بدید
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول:
و از همه مهمتر حس خوبیه که میخوام نسبت به خودم داشته باشم که ندارم.... احساس میکنم یه آدم شکست خورده ام
این حسو مدیونه وجود نامزدمم ...
خوب جوانه خانوم یعنی شما بعد این همه مدت که تو تالار بودی نمیدونی این حس خوب رو باید خودت به خودت بدی.و بیرون تحت تاثیر انرژی هست که ناخوداگاه بهش میفرستیم.
جوانه جان گوش میکنی بهت چی میگیم؟؟:324:
انجام دادی هیچ کدومشونو؟؟یا فقط دلت میخواد اه و ناله کنی؟؟؟البته اه و ناله هیچ ایرادی نداره..گفتم که دلخوریاتو بنویس.ببخش و رها کن..بسوزون و تو سینک ظرفشویی بریز.
نقل قول:
خسته شدم انقدر دیگران دربارم قضاوت کرد...خودم یه حس با ثبات به خودم ندارم همش احساسم متغییره
وقتی خودت یه حس با ثبات به خودت نداری نتیجش میشه اینکه دیگران دربارت قضاوتهای مختلف کنن..اگه بانک روحیت به دیگران وابسته نبود اینجوری از قضاوتشون اشفته نمیشدی..
حتما میگی تو که لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمیبره..منم مثه تو..سخته یه جاهایی کم میارم اما از نو شروع میکنم..
جوانه جان میشه یه مدت بیرون رو بیخیال بشی و روی درونت کار کنی...روی کودک درون..روی دلخوریات..با خودت همدردی کن..یادته تو اون تاپیکت چی نوشتم؟؟خوب انجامشون بده..ما که الکی نمینویسیم.
وقتی به یه ثبات مشخص رسیدی درباره نامزدت هم میتونی تصمیم بگیری.
موفق باشی
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
جوانه جان
از همین چیزهایی که گفتی من میتونم با قطعیت بهت بگم که تو به اندازه کافی خوب هستی!
من یک قسمت زیادی از عمرم رو کنار یک آدمی بودم که فکر می کردم خیلی قبولش دارم. اما بعد ها فهمیدم قبولش دارم چون تا حالا نقدش نکردم. چون تو رفتار این آدم در برخورد با دیگران دقت نکردم که ببینم بقیه باهاش چطور رفتار میکنند. چون یک جورایی تحت سلطه افکار اون بودم.
اتفاقا اون هم به من میگفت زودرنج، بداخلاق و درکل من تا وقتی که کنار اون آدم بودم نتونستم واقعا خودم رو دوست داشته باشم (هنوزم اون طور که باید ندارم اما الان با خودم خوبم و راحتم).
ممکنه تو حرف مامانت اینا تحقیر باشه، یا نادیده گرفتن ، یا زورگویی باشه و یا هر چیزی از این دست. اون حرف رو و اون برخورد رو با بقیه آدمها هم که بکنند موجب ناراحتی می شه. اما اونا اسم عکس العمل طبیعی تو رو میزارن زود رنجی و تو چون اونا رو قبول داری و نهایتا بیشتر تعاملاتت با خانوادت هست فکر میکنی خوب راست میگن دیگه! اونا با به رسمیت نشناختن احساس تو باعث می شن که تو هم احساس رنجت رو به رسمیت نشناسی و نتیجش میشه پرخاشگری.
بنابراین باید رفتار این آدمها رو تو موقعیت های مختلف و با بقیه آدمها بررسی کنی. نه اینکه رفتار خانوادت رو با عمه و خاله و ... یا رفتار نامزدت رو با خانوادش. چون اینا همشون احتمالا مثل هم هستند. بلکه باید تو اجتماع بزرگتر و با آدمهای مختلف تری بررسیشون کنی.
این ماجرا یک طرف دیگم داره. به قول شمس کسی که انگشتش زخمه هر جا که بزاره دردش میاد و اگر آگاه نباشه فکر میکنه همه جا تیغ داره در حالی که مشکل از انگشت خودشه. خودت رو هم باید توی موقعیت های مختلف رصد کنی تا ببینی که چطوری رفتار میکنی. مثلا آیا با غریبه ها ناراحتیت رو بروز میدی؟ یا میریزی تو خودت و این طوری آروم جلوه میکنی در حالی که ممکنه واقعا آروم نباشی و یا همون طور که مامانت اینا میگن زودرنج باشی. من حدس میزنم که بیشتر مشکل از مامانت ایناست. اما چون تو هم تو اون خونه بزرگ شدی ممکنه یک مشکلاتی پیدا کرده باشی و احساسات خودت رو به خوبی نشناسی که باعث مشکلاتی مثل همین زودرنجی یا پرخاشگری میشه.
این طور که من از نظریه تحلیل رفتار متقابل فهمیدم کسی که آگاه نباشه ممکنه همسرش رو هم مثل همون آدمها انتخاب کنه. درسته که رفتارهای اونا براش آزار دهندست اما چون با اون رفتارها آشناست در کنار کسی که این رفتار ها رو نشون بده احساس آرامش میکنه.
وقتی کل ماجرا رو فهمیدی دیگه وارد بازیشون نمیشی و برخورد باهاشون خیلی راحت تر میشه.
عزیزم این بررسی ها و نگاه کردن همش بارانی هست که داره میباره و به زودی جوانه میزنی. من اسمت رو خیلی دوست دارم به خصوص اگر علامت سوالهاش رو برداری تا شکی توش نباشه. کدوم خاکه که بعد از باران سبز نشده باشه؟ این قانون طبیعته.
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
علامت سوالا رو مدیر گذاشته جلوی اسمم...
مرسی نگین جان و بقیه دوستان راستش الان وارد فاز افسردگی شدید شدم کلا 2 روزه دارم گریه میکنم
من از زمانی که تو خونه هستم 90 درصدشو تو اتاق خودم و تنهام
الانم به دلایلی همش خونه ام ( ورزشها به خاطر آسیب کمرم نمیرم و کارم که دیگه ندارم فقط یه کلاس زبان میرم)
خودم احساس میکنم باید از خونه برم باید تنها زندگی کنم
درسته مخالف فرهنگ خانواده و جامعه است اما واقعا دوست دارم تنها زندگی کنم و این کارو در اولین فرصتی که از نظر مالی تامین باشم میکنم
هم خودم راحت ترم هم بقیه و فکر میکنم این تنها راهیه که گردش رفتار منفی تو خانواده متوقف شه ( حداقل از نظر من چون به نظر همه فقط رفتار من بده)
مشاور باعث میشه آدم به همه چیه زندگیش گیر بده به جای خودش
برعکس محیط اینجا
من وقتی 6 ماه پیش عضو شدم همه بم گیر دادن آنی فرشته مهربون مدیر همه و همه گفتن تو بدی فلانی بهمانی(فقط sci به من گفت تو خوبی اونم که فعلا غیبش زده)
الان بعد این همه مشاور رفتن مشاور میگه اشکال از محیط اطرافته تو هم تاثیر گرفتی
خوب من به تضاد بزرگی رسیدم
من خودم پر از تضاد بودم الانم تضاد درونیم بیشتر شده انگار بین خودم و محیط بیرون شکاف عمیقی ایجاد شده
اصلا نمیدونم چی غلطه چی درست
احساس میکنم مردم و دارم برای خودم سوگواری میکنم
ببین بهار نیا بگو بنویس بسوزون بریز تو سینک به خدا اصلا نمیتونم به جای فوبیای اجتماعی من دچار فوبیای خانوادگیم میترسم از اینکه وارد جمع خانواده شم میترسم که دعوا شه همش میخوام محیط آرووم باشه
مامان بابای من هر کدوم جداگانه تفریحات خاص خودشونو دارن و من تنهام خیلی تنها حتی یه دوستم ندارم
الان که دارم فکر میکنم اعتماد به نامزدمم به خاطر همین تنهاییم بود چون اونم مثل من تنها بود من از آرامش و عشق میخواستم اونم از من اینا رو میخواست اما هیچ کدوممون مناسب هم نبودیم یا لااقل رفتارمون مناسب نبود
یه دوستی داشتم همیشه میگفت خدا مرده
دارم به این نتیجه میرسم که این خدایی که بوده و پیامبر واماما رو آفریده واقعا مرده یا انقدر بدی های دنیا رو دیده سنگدل شده وگرنه من که همش خدا سر لوحه کارهام بود نمیگم خیلی خدایی رفتار میکنم چون توانشو ندارم و ظرفیت پایینه اما همیشه سعی کردم توجهم به خدا باشه این روزهام که از التماس و توبه و گریه گذشته کارم
کلا دارم به باورهای جدیدی میرسم تو زندگیم ! انگار ماها واقعا درگیر خرافاتیم و دین اصلا وجود نداره
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول:
ببین بهار نیا بگو بنویس بسوزون بریز تو سینک به خدا اصلا نمیتونم به جای فوبیای اجتماعی من دچار فوبیای خانوادگیم میترسم از اینکه وارد جمع خانواده شم میترسم که دعوا شه همش میخوام محیط آرووم باشه
باشه نمیگم:72:خوبه؟؟؟
فوبیای خانوادگی؟؟بحث خانوادگی...جوانه جان تو که میدونی من رنگ به رنگ مشکلات خونوادگی رو داشتم..تازه اینا یه درصدش بود که اینجا نوشتم.
میدونم چی میگی؟نمیدونم نیاز شدید به محیط اروم یعنی چی؟من این روزا و این حسها رو گذروندم...
جوانه جان پذیرش چیه؟؟؟؟یادته خودت چقد به من میگفتی پدر مادر...خونواده
من میگفتم نمیخوام همه چیزفقط ظاهرش خوب باشه..ماسک خوشی بزنم..هنوزم اعتقادم همونه..اما فهمیدم فقط تا اونجایی که از دستم بر میاد تلاش کنم.بقیشو رها کنم..و قلمرویی که من میتونم تلاش کنم فقط و فقط خودمم...من ناراحت میشم عصبانی میشم حرص می خورم و به خودم حق میدم..حتی اگه بیام اینجا بنویسم که از والدینم دلخورم اما همه بهم بگن وای بهار تو دیگه چرا؟؟برام مهم نیست..من به خودم حق میدم ناراحت بشم..با خودم همدردی میکنم..خودمو دوست دارم...وقتی با خودت همدردی کنی.وقتی برای کودک درونت مادری کنی اروم میشه.اونوقت اگه از والدینت بد ببینی هم به اندازه قبل نمیشکنی.
هنوز تکیه ات به دیگرانه..واسه همین میترسی حرف بزنی..میترسی خونوادت تاییدت نکنن..
هم با خودت همدردی کن..هم برای خودت مادری کن.
و هم کنترل ذهنت رو دستت بگیر..نذار زیادی سوگواری کنه.نذار زیاد از حد جنجال کنه...الان کودکت داره حرف میزنه..داره جلب توجه میکنه.
مادر خودت باش..به خودت محبت کن اما در موقع لزوم خودت رو هم کنترل کن.
در مورد خدا فعلا باهات بحث نمیکنم فقط اینو بدون هر چیزی که اتفاق میفته در جهت اینه که ما اونچه درونمون پنهان کردیم رو بشناسیم
كودك آسيب پذير
كودك خشمگين درون
والد مهرآميز
والد حمايتگر
و یه نکته ای از مدیر همدردی به دلم نشست
نقل قول:
معمولا هرچه هم والدین سخت گیر و لجوج باشند فرزندی که به میل آنها نباشد را طلاق نمی دهند. و این نشان می دهد به هر حال این بستر بسیار زمینه رشد را دارد.
البته اگر والدین بی مهارت باشد و مشکلاتی داشته باشند، رنجها و آسیب هایی ممکن است وجود داشته باشد ، اما بستر تغییر برای فرزندان بیشتر فراهم هست. یعنی هم تغییر کنند و هم تغییر دهند.
برای این منظور مهمترین مسئله بالا بردن آگاهی و کسب مهارت هست.
موفق باشی
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
من میدونم مشکل از خودمه
مشکل اینه که من متفاوتم
تو بچگی همه دوسم داشتن و تا 16 سالگی فوق العاده بودم ..چون ساکت بودم با اینکه مخالف نظر دیگران بودم اما حرفی نمیزدم
وقتی شروع کردم به اظهار نظر بد شدم
من مثل دیگران نیستم
من خانوادمو دوس دارم واقعا معتقدم رفتار و تربیتشون درسته اما شاید نه برای من
اگرم میخوام از خانواده دور شم فقط برای اینه که اونا راحت تر باشن
من اگه بخوام چیزیو بشوزونم و بریزم دووور خودمم ...چون واقعا من نیستم ...اونی که میخوام نیستم
مرسی که راجع به خدا حرف نزدی
به هر حال من هنوز دوسش دارم و ازش میترسم
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
کودک آسیب پذیرم بهتره
روش خوبی بود بهار
البته با توجه به جایی که انتخاب کرد برای گفتگو و آفتاب که بود یکم گرمازده شدم انگار!
فعلا دارم میرم جایی که یکم حالم بهتر شه به امید دیدار!!!
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟
تو بچگی همه دوسم داشتن و تا 16 سالگی فوق العاده بودم ..چون ساکت بودم با اینکه مخالف نظر دیگران بودم اما حرفی نمیزدم
وقتی شروع کردم به اظهار نظر بد شدم
من مثل دیگران نیستم
جوانه این حرفت تناقض داره با بقیش انگار میخوای به خودت بقبولونی که تو مشکل داری در حالی که ته دلت معتقدی که نرمال هستی.
آیا تو خوب نیستی چون نظرت رو اعلام میکنی و حرف میزنی؟!!!!!!!!
آیا خانوادت رو از نظر تربینی قبول داری چون اگر کسی حرف نزنه می گن این خوبه؟!!!!
تو متفاوتی چون به احساسات و نظرات خود اهمیت میدی؟
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
جوانه عزيز
همه نوشته هاتو خوندم و راستش يه كم دلم گرفت,حس كردم زيادي خودتو فراموش كردي .زيادي داري به خودت سخت ميگيري و افتادي تو محاكمه خودت
يه چيزي ازت ميخوام,لطفا اين كار رو بكن
بنويس تو از نظر خودت چي هستي,حرفهاي بقيه,دوستان,خانواده و ... رو فراموش كن
باور حقيقيت از خودت نه احساسيت رو بنويس
ميگم حقيقي نه احساسي!!!,نه اينكه الان چون حالت بده بگي من بدم,بداخلاقم ونه اينكه ياد خوبيايي بيفتي كه بهت نسبت ميدن و يا نميدن
جوانه جان همينجا تو هم تاپيك بنويس چي هستي.باور قلبيتو بنويس,حتا اگه به نظر ما خودخواهانه يا اغراق شده بياد
مهم نيست,اگه مهربوني و ميدوني هستي بنويس حتا اگه عالم و ادم بهت ميگن نيستي
دليلي هم كه واسه حرفت داري بنويس نه واسه قانع كردن ما بخاطر خودت
باور كن اينجوري خيلي بهتر به نتيجه ميرسي
اين فاز افسردگي رو همه مون طي كرديم يا ميكنيم يا حتا ممكنه بخاطر pmsباشه يا هزار و يك دليل ديگه
مهم اينه كه به سلامت ردش كنيم و نشه يه خاطره يا واقعه يا تصوير ذهني بد
ببخش اينو مينويسم اما كودك و والد و پخته و نپخته درونتو بريز فعلا دور
اينارو همه مون ميدونيم,با حسهات كنار بيا
روش من تو زندگيم اين بوده و پيشنهاد ميكنم يه بار تو هم ازين راه بري اما اول بايد خودتو بنويسي
فعلا ...
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
با سلام و احترام
همانطور که دوستان اشاره کردند، اینجا بحث خوبی و بدی نیست. خوبی و بدی بر اساس ارزشهای درونی هر فرد و توسط خودش بهتر قابل ارزیابی هست.
مشکلی که شما را به تعارض می اندازد و تحت فشار قرار می دهد. شدت هیجانات و احساسات شماست این احساسات و هیجانات لزوما بد نیستند مثل شادی، عشق، دلسوزی، مهربانی ، اما وقتی مرکز ثقل آدمی و تصمیم گیریهایش به دوش احساسات می افتد جزر و مد های فراوان می گیرد و ثباتش کم می شود.
مدیریت و کنترل احساس چیزی فراتر از آموزش و کسب آگاهی در این مورد هست. و نیاز به تمرین و مهارت دارد.
به همین منظور باید قبل از افزودن به آگاهی ها شرایطی فراهم شود که اوج فشارهای احساسی کاهش یابد. این فشارهای احساس می تواند ناشی از : فشار شوق، شادی، نگرانی، ترس، دلشوره، بدبینی، دلزدگی، خستگی و ملالت، تعجب، حیرت و ... باشد. همه این احساسات و هیجانات خود متاثر از افکارها و باورهای اتوماتیک هستند که ممکن است خود بخود به شما هجوم بیاورند و ساعتها ذهن شما را درگیر کنند.
ما معمولا به مراجعانی که به این شدت تحت فشار از خود یا محیط هستند توصیه می کنیم ابتدا یک دوره دارو درمانی تحت نظر یک روانپزشک مجرب داشته باشند. و بعد از مدتی با یک روانشناس بالینی هماهنگ کنند و شروع به کنترل فکر و احساس خود بکنند و مهارتهای جدیدی را جایگزین روشهای مقابله ای قبلی خود کنند.
مهم در این مرحله عملگرایی تدریجی و مرحله به مرحله هستن.
غالبا چنین مراجعانی بسیار با هوش ، زرنگ و از قدرت بالای ذهنی برخوردارند. و متاسفانه احساسات همه این صفات مثبت را در اختیار و کنترل خود می گیرد و به ضد خود تبدیل می کند. یعنی مراجع از توانمندیهای خود برای توجیه خویشتن و آسیب به خود و دیگران بهره می گیرد. لذا دارو درمانی نخستین+ رواندرمانی پسین می تواند زمینه مناسبی فراهم آورد. معمولا چنین مراجعانی کمبود اطلاعات و آگاهی ندارند و از این نظر از نرم جامعه بالاتر هستند. لذا هر چه که بخواهیم به آنها بگوییم ، آنها قبلا خودشان جستجو کرده و یافته و حتی با زبان و ادبیات بهتری پروریده اند. آنچه که مشکل هست عملگرایی هست که به خاطر دخالت شدید احساسات مانع از این عملگرایی می شود.
خلاصه:
خوب و بد بودن ارزشی هست و معیار قضاوت در خلوت و جلوت خود شما هستید. و اینجا موضوع صحبت ما نیست.
شما آگاهی ها و اطلاعات زیادی دارید که به خاطر قدرت احساسی و هیجانی بالا نسبت به استفاده آنها فعلا با محدودیت روبرو هستید. برای پایین آوردن و کنترل شدت حاد این احساس نخستین گام دارو درمانی تحث نظر یک راوانپزشک و پس از آن بهره برداری از رواندرمانی یک رواننشاس بالینی هست.
به هر حال اکثر تغییرات مثبت شما منوط به عملگرایی هست نه کسب اطلاعات. چون هوش سرشار و قدرت بیان بالا و انگیزه های قوی شما هم اکنون در اختیار احساساتتان هست و ا ین می تواند همه چیز را از مسیر متعادل منطقی به سمت سوی افراط و تفریطی احساسی بکشاند که هر دو اینها ایجاد آسیب و فشار زیادی بر شما خواهد کرد.
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
مرسی نقاشی جان حرفاتو دوس داشتم
اما رابطه با کودک حساس درونم خیلی به کمک کرد
و خوب مجبورم کرد یه سفر 4 روزه بم و حالم خیلی بهتره
مدیر همدردی عزیز...
من پیش مشاور بالینی رفتم و بهم گفت هیچ مشکلی ندارم بم گفت فقط حساسی روحیه حساسی داری که محدودش کردی اگه تاپیک و به دقت خونده باشی و اینو مطرح کردم که من حتی از مشاور خواستم اختلالی اگه دارم بگه و میخوام که درمان شه ( به خاطر تاکید شما و فرشته مهربون من پیش مشاور بالینی رفتم همون اوایل ورودم به همدردی این کارو کردم) اما مشاور ( که sci به من معرفی کرد ) گفت مشکلی ندارم که نیاز به روانپزشک باشه
ممنون از وقتی که گذاشتین !!!
شاید من عنوان تاپیک و بد انتخاب کردم تو این چهار روز خیلی فکر کردم من مشکلم این نیست که خوبم یا بد میدونم یه مشکلی تو زندگیم هست اما نمیدونم این مشکل از منه یا از محیط اطرافم
خانواه اعتقاد داره از من و بد بینی و منفی گراییمه
و مشاور بم گفت از محیط اطرافته ( خانواده و شناخت اطرافیان به تو) ( حتی من اینجا رو و حرفهای شما رو به مشاور گفتم اما گفت اشکال از شناخت اشتباه دیگرانه که منجر به رفتار نادرست میشه)
من آدمیم که دنبال بهتر شدنم و هر کاری حاضرم کنم از تجربه های جدیدم نمیترسم
بازم آقای مدیر اگه دارووی هست که فکر میکنی منو خوب کنه بگو !!! چون فقط شمایی که اعتقاد به نیاز درمان دارویی من داری پس لطفا داروشم بگین
و هیچ پزشکی خارج از محیط مجازی به من نگفت نیاز به دارو دارم ...فقط یه دکتر اعصاب و روان انقدر که بش اصرار کردم بم کلرو دیاز پکساید داد و گفت فقط اگه خوابت نبرد بخورد و حتی هیچ کدوم منو به روان پزشک معرفی نکردن و گفتن لازم نداری با وجود اصرار من
من پیش دکتر ها و مشاورهای زیادی رفتم فقط و فقط به خاطر پیشنهادات شما تو این سایت و اعتماد و جدی گرفتن اینجا واقعا اذیت شدم و خود شما هم میدونی چقدر اذیت شدم اما خوب شما حتی وقت نذاشتی سر تاثیری که رو من گذاشتی کار کنی و جواب ایمیل و پیغاممو بدی فقط گفتی وقت ندارم و به جاش تشکرات پایین پستها رو چک میکردی!
ممنونم از توجهتون
اما یه سوال کلا همه مشاورها و دکترهای اعصاب و روان اشتباه منو شناختن ؟ یا شناخت اینترنتی شما نسبت به من غلطه و یا اینکه شما راجع به من یه ذهنیت و پیش داوری ذهنی داری به خاطر حرفهای دیگران یا...؟
مشاورها و دکتر هایی که به من واقعا آرامش دادن زندگیمو متحول کردن آروومم کردن و منو به شناخت از خودم رسوندن یا کسایی که فقط سرزنشم کردن و قضاوت و داوری کردن و آخرم وقت نداشتن ؟
گاهی شاید آدم اشتباه میکنه
سخته پذیرش اشتباه ....
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
جوانه جان به نظرم بهتره بحثای خارج از محیط تاپیکت رو ادامه ندی.فکر میکنم بیشتر به نفعت باشه.
منم تا حدی با مدیر همدردی موافقم که درصد احساسات در تو بالاست و میزان کنترل کم..
خوب الان که تلنگرهای مختلف و حرفای مختلف ازارت میده چه لزومی داره انقد خودتو در معرض نقد و بازخوردای مختلف بذاری..یا خودتو وارد جنجال بکنی؟؟
مثل اینه که مثلا پوستت بر اثر افتاب بخاطر حساسیت مشکل پیدا کرده در عین حال که باید درمان کنی باید یه مدت هم از افتاب پرهیز کنی..
میدونی چی دارم بهت میگم؟؟؟؟
چون میدونم دلخوریایی داری میگم..میدونی منم اعتراضاتی داشتم و گفتم و باقی ماجرا..اما اون موضوع منو نشکست و من کاملا راضی هستم و درسای بزرگی برام داشت..خوب وقتی میبینی فعلا شکننده هستی باید از خودت مراقبت کنی..یه مدت کنتاکتت رو با اعضای تالار کم کن..اهسته گذر کن.
اصلا قصدم توهین به مدیر نیست..و از چند و چون جریانتون بی خبرم و قضاوتی ندارم..اما فکر میکنم اگه یه مدت اروم باشی به نفعته.
البته من در حد کمی که اطلاع دارم گفتم.
و خوشحالم کودک حساس درون بهت کمک کرد..اگه دیدی برات مفیده میتونی درسای دیگش رو هم ادامه بدی
موفق باشی
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
بجث خارج از محیط نیست
قضیه اینه که این تالار منو با خودم درگیر کرد
و خوب منم پاسخم برای مدیر بود و خودشون در جریان هستن منم دیگه توضیح اضافی ندادم.
ممنون از همراهیت عزیزم
اما هیچ مشاور و دکتری به من نگفت دوز احساسم انقدر بالاس که باید با دارو کنترل شه تو هم اگه اعتقاد مدیرو داری میتونی کسیو بم معرفی کنی تا برم پیشش یا دارو خاصی پیشنهاد میکنی؟
حتی مشاوری که اس سی آی به من معرفی کرد و سه جلسه رفتم پیشش بم گفت من خیلیم منطقیه رفتارم و شخصیت احساسیمو محدود کردم و نذاشتم رو زندگیم تاثیر بزاره و یه جورایی احساسم منزوی شده
شاید علت تعارض من این سایته و نظرات متفاوت شما با مجیط بیرون ....و البته وابستگی بیش از حد من به اینجا به خاطر اینه که تو بدترین شرابط روحی وارد اینجا شدم و وقتی حیلی تنها بودم اینجا ماوا شده بود برام
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
عزیزم من اصلا تخصص تجویز دادن یا ندادن دارو رو ندارم..و حرف من اصلا دارو نیست.
من فقط حدسمو گفتم که زود رنج و شکننده ای و خوب به نظرم تا وقتی اینطوری هستی باید کمی مراقب خودت باشی.
نقل قول:
قضیه اینه که این تالار منو با خودم درگیر کرد
شاید هم اینطوره..اما ما اینجا میایم که سود ببریم..ازش استفاده کنیم نه اینکه این همه با خودمون درگیر بشیم.
کل حرف من این بود باید از کنار یه سری مسائل گذشت چون فقط خودمونو ازار میدیم.چه اون مسئله مجازی باشه چه حقیقی..وقتی سر و کله زدن با اون موضوع باعث ازارمون میشه بهتره رهاش کنیم.
شاید من نتونستم منظورمو درست بگم و چون نمیخوام بحثت منحرف بشه اینجا دیگه پست نمیذارم.
گمونم خودم یه دور دیگه باید افت احتمالی مشاوره رو بخونم.بلاخره ادمی ممکن الخطاست.
موفق باشی
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
مشکلی که شما را به تعارض می اندازد و تحت فشار قرار می دهد. شدت هیجانات و احساسات شماست این احساسات و هیجانات لزوما بد نیستند مثل شادی، عشق، دلسوزی، مهربانی ، اما وقتی مرکز ثقل آدمی و تصمیم گیریهایش به دوش احساسات می افتد جزر و مد های فراوان می گیرد و ثباتش کم می شود.
این فشارهای احساس می تواند ناشی از : فشار شوق، شادی، نگرانی، ترس، دلشوره، بدبینی، دلزدگی، خستگی و ملالت، تعجب، حیرت و ... باشد. همه این احساسات و هیجانات خود متاثر از افکارها و باورهای اتوماتیک هستند که ممکن است خود بخود به شما هجوم بیاورند و ساعتها ذهن شما را درگیر کنند.
غالبا چنین مراجعانی بسیار با هوش ، زرنگ و از قدرت بالای ذهنی برخوردارند. و متاسفانه احساسات همه این صفات مثبت را در اختیار و کنترل خود می گیرد و به ضد خود تبدیل می کند. یعنی مراجع از توانمندیهای خود برای توجیه خویشتن و آسیب به خود و دیگران بهره می گیرد. لذا دارو درمانی نخستین+ رواندرمانی پسین می تواند زمینه مناسبی فراهم آورد. .
یکبار دیگر به دقت این حرفهای مدیر را به عنوان یک متخصص مطالعه کن .
مدیر همدردی روانشناس تالار هست و مطمئناً نسبت به همه مراجعان دلسوز و هدف اصلی تالارش نیز کمک تخصصی هست . و آنچه بیان داشته کلیتی بر اساس رفتارهای شما در همین تالار هست .
موضع گیری شما و ناخوشایند بودن این حرفها برایت یعنی همان هیجانی برخورد کردن که البته باید بگم که نسبت به قبل کاملاً مشهود هست که سعی کنترل هیجان در واکنش داشته ای .
عزیزم تالار همدردی یک موقعیت مناسب برای تمرین و حتی شناخت خود است . واکنشها ، شکل تعاملات ، موضع گیریها و نوع نگاه ما در این تالار به مسائل خود و دیگران با آنالیز درست می تواند شناختی نسبی به ما بدهد و با آموزه هایی که داریم یا می آموزیم می توانیم تمرین کنیم در جهت درست عمل کردن .
واقعیت این هست که گرفتار هیجانات و احساسات بودن برای خیلی از ماها هست . و آنچه باعث می شود که محور رفتار ما قرار بگیرد ، یکی آگاه نبودن بر همین است ، براینکه محور واکنشها ، تصمیمات ، موضع گیریها ، و رفتارمان احساسات و هیجانات ماست ، و دیگری ضعف در کنترل آنست .
بنده بنا به تجربه میگم ، یکی از عوامل ضعف در کنترل احساس ، حس خودکم بینی نهفته ای است که در لاک حق به جانب بودن ، خودمحوری ، تعصب شخصی و حتی گاه کمال گرایی خود را نشان می دهد ( با کسانی مواجه شده ام به شدت مغرور و به ظاهر با اعتماد به نفس بالا ، ولی واکنشهای آنها نشان داده از احساس خودکم بینی به این پوسته ها پناه برده اند )
بنا براین در خصوص هیجاناتت حرفهای مدیر را خیر بدان و توصیه به دارو درمانی برای کمک جهت تأمین آرامش است تا در هنگام آن آرامش تمرین عملی داشته باشی که کنترل هیجان ملکه شود ( وقتی غلبه هیجانات در درون تا حدی است که مارا سرگردان و آرامش را سلب و امکان تمرکز و آنالیز درست و تصحیح رفتار و افکار را از ما می گیرد دارو درمانی نیاز و کمک هست )
همین که درگیر این هستی که با توجه به نظر دیگران خوبی یا بد ، و در خلال این سنجش در مقابل راهنماییها نوعی واکنش دفاعی داری یعنی هیجان محوری .
آگاهی هایت زیاد است و هوشی سرشار داری ، و تمایلاتی مثبت و ..... اما به قول مدیر همه اینها در خدمت هیجاناتت قرار گرفته و موجب رنج خودت و دیگران شده ، وقتی با روانشناس از منظر آگاهی هایت و نقطه نظراتت و ... صحبت می کنی ، آنها که رفتار عملی شما را نمی بینند ممکن است بگویند مسئله ای نداری ، اما وقتی از برآشفتگی و زودرنجی هایت در مقابل دیگران و عصبانیت و تندی و پرخاشهایت و فحش و بدو بیراه نثار کردنها و عجله در واکنش و انتظارات .... بگویی و اینکه مکرر هست ( حتی در جاهایی که حق با تو باشد ) مطمئناً آن روانشناس و روانپزشک نظر دیگری خواهد داشت و به احتمال قوی دوره ای دارو درمانی را تجویز خواهد کرد که بهت کمک می کند تا در سایه آرامش اینگونه حاصله به تمرین کنترل هیجان بپردازی .
موفق باشی
.
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
فکر نمیکنم بفهمی وقتی میگم هیچ مشاوری به من نگفت نیاز به دارو درمانی دارم جز شما دو نفر یعنی چی
من حداقل ده جلسه پیش مشاور رفتم و از همه این چیزهایی که میگی حرف زدم
من کلی هزینه و وقت صرف نکردم که برم پیش مشاور از مشکلاتم نگم ...
پس دیگه توضیح نمیدم :46:
شما هم بمونید رو موضع خودتون که فکر میکنم نشانه ضعف علمی و شناختیتون باشه و خوب از نظر روانشناسی میدونی که اعتراف به اشتباه سخته
من نیاز به راهنمایی دارم تو شناخت خودم و احساس درست داشتن به خودم
مشاورها خیلی کمکم کردن
اما خوشحال میشم اگه کسی از موضع لجبازی و دشمنی خارج باشه و دوستانه راهنماییم کنه
و نیاز ندارم که کسایی همش بخوان بم تلقین منفی کنن اونم آدمهایی که تخصصشو ندارن باز مدیر همدردی شاید به خاطر حرفهایی که بعضی ها دربارم زدن به شناخت غلط رسیده اما تو که اصلا تخصص نداری فقط مطالعه آزاد داشتی تو مباحث روانشناسی در حالی که مشاور من دکترای روانشناسی داره و البته تخصص و کلی تجربه برخورد واقعی با آدمها و مشکلات واقعی نه اینترنتی پس مطمئنا اون بهتر منو میشناسه
من راهنمایی های شما رو پذیرفتم و پیش مشاور رفتم چیز بیشتری به من گفتین جز این حرف؟؟؟ فکر نمیکنم در مقابل راهنمایی ها جبهه گرفته باشم و شاید اگه جبهه میگرفتم بهتر بود و به قول شما به تعارض نمیرسیدم
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
تو همین برخوردهای اینجا یک نشانه ای هست برات اگر صادقانه خودت رو نگاه کنی.
من کاری ندارم که تشخیص مدیر و فرشته مهربان درست هست یانه. اصلا کارشناس نیستم که بخوام بگم درسته یا نه.
اما من میپرسم تو هم از خودت بپرس:
چرا خودت رو اینقدر درگیر تشخیص اینها میکنی؟ چرا اینقدر برات مهمه که به قول خودت این دو نفر چه تشخیصی دادن برات؟ مگه نمیگی پیش ده تا مشاور و متخصص و ... رفتی. اون چیه که باعث میشه که اینقدر از تشخیص این آدمها ناراحت باشی؟ آیا خیلی خودت رو با خودت درگیر کردن؟ چرا تو با وجود تشخیص اون همه متخصص باز با خودت درگیر موندی؟ چرا نمی تونی خیلی راحت بهشون بگی: نه. تشخیص شما غلط است. چرا مجبوری داد بزنی برای گفتن این حرف و تو هر چی داد میزنی باز هم انگار اینا نمی فهمن و قبول نمیکنند تشخیصشون اشتباه بوده؟
به نظر من در اولین پستت بعد از جواب مدیر همدردی کار خیلی خوبی کردی که نظرت رو نسبت به تشخیص ایشون گفتی. این حق تو هست. در تمام زندگیت.
اما در جواب فرشته مهربان کاملا غلبه احساساتت مشخصه. خشمگینی. عصبانی هستی. حتی می تونم بگم احساس نفرت داری. از چی؟ جوابش رو باید خودت پیدا کنی.
به نظرم میاد که خانوادت این وسط قابل بررسی هستند.
آیا اونا اونقدر روی تو و افکار تو و باورهای تو از خودت نفوذ دارن که حرفهایی که از بیرون اونها رو تأیید کنه مثل تشخیص مدیر همدردی برات ارزش بیشتری پیدا میکنه و جدیشون میگیری با اینکه به ظاهر مخالفت می کنی؟ این مخالفت شدید ظاهریت هم به خاطر اینه که میخوای از شر اون قضاوت رها بشی اما نمیتونی. داد میزنی که من سالمم همه گفتن اما باز انگار اون صداهای درونی که از جانب خانواده (یا هر کسی که از کودکی با تو بوده) دارن تو رو قضاوت میکنند و تأیید بیرونی هم شدند بلند هستند. تو اونا رو بیشتر قبول داری هر چند نمیخوای این طوری باشه.
آیا با خودت صداقت داری؟ این یک ارزش اخلاقی نیست که فوری بگی آره آره من صداقت دارم و از نبودش بترسی. ممکنه که هیچ وقت یاد نگرفته باشی و اصلا ندونی چطوری میشه آدم با خودش صداقت داشته باشه. اما این شرط اساسی خودشناسی هست به نظر من.
آدم اگر با خودش در صلح باشه همه چیز درست میشه. من هم رهرو این راهم و قصد نصیحت ندارم.
مطمئن تر از قبل بهت میگم که تو به اندازه کافی خوب هستی. مشکلت اینه که نمیتونی به خودت بقبولونی که به اندازه کافی خوبی چون یک عده آدم که فکر میکنی قبولشون داری بهت گفتن این طور نیست اتفاقا این صدایی که میخواد بهت بگه که تو خوبی هم دست بردار نیست و میخواد جلوی تمام اون صداهای درونی یک جوری قد علم کنه. همین نشانه خوبیه دیگه. کمکش کن صداش رساتر و بلندتر بشه.
اما نه با رفتن پیش ده تا مشاور. با شناخت صداهایی که میخوان خفش کنن.
بهت خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم. البته همراه با تمرین و بررسی خودت:
تحلیل رفتار متقابل: روشهای نوین در روانشناسی
http://www.adinebook.com/gp/product/964683955X/ref=sr_2_1000_1/490-9363436-8280277
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
خانوادم کاملا منو قبول دارن و با مشاور رفتن منم مخالفن چون اعتقاد دارن مشکلی وجود نداره ( اونا فقط همیشه همه چیزو تذکر میدن حیتی چیزهای معمول رو مثلا پدرم همیشه بلااستثنا که میخوام برم خرید میگه کارتت جا نذاری مراقب باش رسید بگیر دو بار نزن و... در حالی که من 5 ساله با کارت خرید میکنم و..)
در ضمن من نسبت به محیط این تالار حساس شدم قبول دارم که خیلی کارشناسانه نیست و الکی حساس شدم و الان خیلی بهتر از قبلم
کم کم حساسیت هام از بین میره و رو سیاهی میمونه به ذغال
و به این نتیجه رسیدم که وقتی به راحتی در محیط واقعی میشه مشکلو حل کرد نباید از آدمهایی کمک خواست که هویت واقعی ندارن
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
اینها نقل قولهایی از پستهای خودت هست:
1:
چون خانوادم معتقدن من زود رنج عصبی و پرخاشگرم ...
... میگم بابا تو خانواده همه اینا رو میگن من بی مسئولیتم دلم نمیسوزه فلان بهمان .... آخرش میگه اشکال از خانوادته!!!
... به مامانم که میگم حرفای مشاورو میگه : تو ظاهرت غلط اندازه!زیادی ظاهرت خوبه...
8:
... البته اون خیلی خوبه من ظرفیتم پایینه ( چیزی که خانوادم میگن) ...
12:
این تنها راهیه که گردش رفتار منفی تو خانواده متوقف شه ( حداقل از نظر من چون به نظر همه فقط رفتار من بده) ...
14:
تو بچگی همه دوسم داشتن و تا 16 سالگی فوق العاده بودم ..چون ساکت بودم با اینکه مخالف نظر دیگران بودم اما حرفی نمیزدم
وقتی شروع کردم به اظهار نظر بد شدم
26:
خانوادم کاملا منو قبول دارن و با مشاور رفتن منم مخالفن چون اعتقاد دارن مشکلی وجود نداره ( اونا فقط همیشه همه چیزو تذکر میدن حیتی چیزهای معمول رو مثلا پدرم همیشه بلااستثنا که میخوام برم خرید میگه کارتت جا نذاری مراقب باش رسید بگیر دو بار نزن و... در حالی که من 5 ساله با کارت خرید میکنم و..)
پر از تناقض!
تو جرأت داری بر خلاف خانوادت حرفی بزنی؟ جرأت داری اونا رو پیش خودت محکوم کنی؟ حتی اگر تو ظاهر مخالفت کنی. جرأت داری با خودت صادق باشی؟ من فکر نمیکنم.
حدس من اینه که پدر و مادرت شخصیتهای قوی ای دارن. حالا یا تحصیلات بالا دارن یا از نظر مالی موفق هستند. به هر حال برای خودشون جایگاه اجتماعی دارند و همین کار تو رو سخت تر میکنه. نفوذ اونا رو بیشتر. عادات و روشهای اشتباه اونا رو موجه تر.
من با حذف پست مخالفم. جوانه یا هر کس دیگه ای. اصلا پس فردا من. باید خودش رو اینجا بریزه بیرون. اگر قراره به هم (یا حتی خودش به خودش) کمک کنیم اول باید قشنگ دیده بشه. هم خوبی هاش هم بدی هاش. باید خودش بتونه بعدا بیاد خودش رو ببینه. یک ماه دیگه بیاد ببینه که برخودش با تشکر ویدا چی بوده. حتی اگر مغرضانه می نویسه. بالاخره یک جایی باید باشه که آدم بتونه خودش باشه با تمام بدی ها و خوبی هاش. اگر همه چیزمون رو نریزیم بیرون هیچ وقت نمیتونیم خودمون رو نگاه کنیم و هیچ وقت هم به صداقت با خود نخواهیم رسید.
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
خوب همه اینا واقعا وجود داره :-)
خوشحالم مطلبیو که پاک شدو خوندی :46:
تو روانشناسی اولین چیزی که بت یاد میدن خود خواهیه
و خوب این تالارم شخصیه و باید منافع شخصی صاحب تالار حفظ شه . البته آدمهای اطرافش!
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول از تو:
به این نتیجه رسیدم که وقتی به راحتی در محیط واقعی میشه مشکلو حل کرد نباید از آدمهایی کمک خواست که هویت واقعی ندارن.
ببین باز با خودت صادق نیستی!
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
دوستان و استارتر تاپیک
لطفاً تاپیک را به حاشیه نبرید ، تاپیکهای مشاوره ای جای برخورد با اعضاء نیست ، و همچنین جای برون ریزی احساسات مثبت و منفی افراد نسبت به همدیگر .
همانطور که بارها در خصوص قوانین همدردی و همچنین اهداف آن یادآوری شده ، تاپیکهای مشاوره ای جای چالش و پرخاش و اعتراض و حرف و حسابهای شخصی با اعضاء یا حتی مدیران نیست ، اگر کسی برای مسئله ای تاپیکی باز می کند لازم است به دنبال روند مشاوره ای تاپیک باشد و از واکنشهای شخصی نسبت به افراد بپرهیزد تا بتواند بهره مفید و تخصصی از تاپیک ببرد و حاشیه ایجاد نشود .
انتظار داریم هم جوانه و هم دوستانی که وی را راهنمایی می دهند این نکات را توجه کنند .
بدیهی است تاپیکهایی که به چالش و برخوردهای شخصی سوق کند قفل خواهد شد .
با تشکر
.
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط negin iran
نقل قول از تو:
به این نتیجه رسیدم که وقتی به راحتی در محیط واقعی میشه مشکلو حل کرد نباید از آدمهایی کمک خواست که هویت واقعی ندارن.
ببین باز با خودت صادق نیستی!
من همه مطلبی که پاک شد رو نخوندم. فقط تشکرت از ویدا رو خوندم. اما دلم میخواست بخونم ببینم چی تو سرت میگذره :311:
من با خودم صادقم
این سایت برای تفریح خوبه و خندیدن به مشکلات دیگران کاری که مدیرا میکنن
مدیر به حاشیه برد
وگرنه که سوال منم چیز دیگه ای بود
میخوای به مدیر اخطار بده یا بنش کن
یا خودت که به حاشیه بردن و ادامه دادی
و گرنه منم دوس دارم از تاپیکم نتیجه بگیرم
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
فرشته مهربان عزیز
من فکر میکنم که پاسخم دقیقا در جهت حل مشکل جوانه است. و باز فکر میکنم که اگر جوانه برخورد شخصی میکند این جزءی از مسأله اوست. جزء ای از همان قسمتی که او را به تناقض میرساند.
جوانه با شخصی کردن ماجرا، با پریدن به آدمها میخواهد خودش و ما را وارد یک بازی کند. میخواهد مسیرش را از راهی که باعث میشود مستقیم در چشمان خودش نگاه کند منحرف کند. ما با حذف حرفهای او وارد بازی اش میشویم.
اون قسمت شخصیش هم حق باشماست. من سریع بعد از نوشتن پاکش کردم اما مثل اینکه دیر شده بود.
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
واااای نگین
کلی نوشته بود که بخونی کلی وقت گذاشته بودم
اما راحت یکی میاد پاک میکنه واقعا ناراحت میشم حتی میشینم به خاطر پاک شدنشون گریه میکنم
واقعا از ته دل به رسم روزگار اعتقاد دارم
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
negin iran عزیز
لطفاً تاپیک آفت های احتمالی در کار مشاور را مطالعه فرمایید .
.
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
فرشته مهربون نا عزیز
لطفا قبلش خودت بخونش
همین طور قوانینو
اگه نمیتونی راهنمایی کنی پست چت گونه نزار
من به خاطر برخوردهای وحشتناک تو تا مرز خودکشی رفتم حتی بسته کامل قرص رو میز کامپیترم بود اس سی آی بام حرف نزده بود حتما میخوردمشون
پس لطفا خودت آفتهای مشاوره رو هزار بار بخون و عمل کن
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
سلام خدمت دوست گرامی
من تازه عضوشدم
تایپنون رو مطالعه کردم ولی چیزه خواصی متوجه نشدم. راجب مشکلتون با نامزدتون نگفتید :325:.
مشکل اصلی شما چی هست که به مشاوره مراجعه کردید .؟؟
فقط از خودتون و خصوصیاتتون گفتید .
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
آرامش جان فعلا مشکلم با خودمه شناخت خودم و انجام بهترین رفتار تو هر موقعیتی
اولین بار به خاطر رابطه با نامزدم رفتم پیش مشاور اما الان رو خودم دارم کار میکنم (اگه آدمهای حسود بزارن)
فعلا نامزدیو معلق کردم...
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
تو با خودت صادقی؟
نقل قول: واقعا ناراحت میشم حتی میشینم به خاطر پاک شدنشون گریه میکنم ...
اگر با خودت صادقی از خودت بپرس برای چی گریه میکنی؟ گریه برای پاک شدن یک پست؟ اگر با خودت صادقی به جای اینکه برای خودت روضه خونی کنی و بگی بقیه نامهربونن شجاعانه از خودت بپرس چرا من برای حذف نوشتم توسط یک آدم ناشناس گریه میکنم؟ یک چرای واقعی! یک چرای شجاعانه! کسی که برای پاک شدن یک پست گریه میکنه باید این رو زنگ خطری بدونه که حالش خوب نیست.
جوانه تو انگشتت زخمه. هرجا بزاریش درد میگیره. تیغ از بقیه نیست. از انگشت خودته. شجاعت داشته باش یک نگاه بهش بنداز و زخم روی انگشتت رو ببین. چون اگر نبینی میدونی چی میشه؟ زخم بدتر و بدتر میشه و هر جا دست بزاری دردش بیشتر و بیشتر. اما چون تو با خودت صادق نیستی و حاضر نیستی به خودت نگاه کنی، نمیتونی زخم روی انگشتت رو ببینی و درمانش کنی. درد و فغانت از لمس هر چیز بیشتر و نفرتت از همه چیزهای اطرافت بیشتر خواهد شد. نهایتا ممکنه تصمیم بگیری دیگه به هیچ چیزی دست نزنی. حالا خود دانی. این گوی و این میدان!
البته این در تناقض با حرفهای بالا که زدم نیست. در مورد خانوادت و ... . در تناقض با این نیست که گفتم تو به اندازه کافی خوب هستی. می دونی چرا اگر انگشتت زخمه باید درمانش کنی؟ چون درد این انگشت اونقدر تو رو به خودش مشغول میکنه و اونقدر دنیا رو برات زشت جلوه میده که دیگه هیچ وقت نمی فهمی بابا چشمات قشنگن. صورتت زیباست. چشمت رو به روی همه زیبایی هات می بنده و اون وقت هر چی یکی مثل من بیاد بگه بابا تو خوبی تو میگی نه ببین اون بده. ببین این با من چه کار کرد. من آینه گرفتم جلوت اما تو چشمت یک جای دیگست. می دونی کسی که شجاعت نداره به صورت خاکی خودش تو آیینه نگاه کنه هیچ وقت هم نمیتونه غبار از چهرش بزدایه و صورت ماه خودش رو ببینه و ببوسه.
من آنچه شرط بلاغ بود از نظر خودم با تو گفتم. حالا تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
موفق باشی
شجاع باشی
با خودت صادق باشی :72:
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
فکر میکنم باید عنوان تاپیکمو ببینی ...
من میخوام با خودم رو در رو شم ...معلوم نیس؟؟؟
همه صحبت هاتو دوس داشتم جز اینو
من آنچه شرط بلاغ بود از نظر خودم با تو گفتم. حالا تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
مرسی نگین عزیزم واقعا حرفهای تو اذیتم نکرد دوسشون داشتم:43:
-
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
جوانه جان من همه ی پست های تاپیکو نحوندم. پست اولتو خوندم و دو صفحه ی اخرو. الان اینا مال پست اولته. نمی دونم نظرم به دردت بخوره یا نه.
من خوشحال میشم نظرات مختلفو بشنوم
اینجا اینو نوشتی گلم. واسه همینم سعی کن نظرات مختلفو می شنوی خیلی ناراحت نشی و به هم نریزی! هر چند که خیلی سخته. می تونی یه کار بهتر کنی. ناراحت بشی ولی نه خیلی. یعنی هم ناراحتی تو بگی هم نظرتو و حرفتو. تاپیک خودته و این کمترین حقته که توش هر چی می خوای بنویسی تا بالاخره به نتیجه ی دلخواهت برسی عزیز.
من با نگین کاملا موافقم که اینجا باید جایی باشه که ادم بتونه هرچی می خواد بنویسه و کسی نباید بیاد حذف کنه پست ها رو. چون ممکنه نوشته ی امروز خودت بعدا دو هفته ی دیگه برای خودت راهگشا باشه.
تو این مدت من به خاطر رابطه با نامزدم خیلی مشاوره رفتم و همیشه هم تاکید داشتم که اشکال خودمو پیدا کنم
همیشه تاکید داشتی که اشکال خودتو پیدا کنی. این یعنی خودت به مشاورا و به همه ی اطرافیانت پیام دادی که اشکالی داری و البته پیام مهمتر این بوده که بیاین اشکا منو پیدا کنین!! می دونی چی به روز ادم میاد وقتی همه بیان کنکاش کنن؟!! می دونی! چون الان وسط ماجرایی.
چون خانوادم معتقدن من زود رنج عصبی و پرخاشگرم و خوب تو این تالارم کم نیستن کسای که همین نظرو دارن
من پیش دو تا مشاور حضوری و طولانی مدت رفتم
من نمی دونم چون پست هاتو نخوندم. ولی مثلا در مورد تالار خوب میشه آدم تا یه حدی سعی کنه شخص رو درک کنه. یه کمی می شه. بعدش یه جورایی وقتی می نویسه کنار اون شخصه نه مقابلش. منظورم این نیست که طرفو تایید کنی. منظورم اینه که اگه ادم یه کوچولو شرایط شخص دیگه رو بتونه بفهمه می تونه نظرات قابل قبول تر و مفید تری بهش بده.
در مورد زودرنجی و عصبی بودن و پرخاشگر بودن، ممکنه دلیلش این باشه که به نوعی مداوم خونوادت به حریمت زیادی نزدیک می شن. مثلا حرفایی می زنن که ناراحتت می کنه یا هر چی. بعدش ادم ناخوداگاه یا خوداگاه سعی می کنه از خودش دفاع کنه دیگه! این ممکنه به شکل ناراحت شدن یا پرخاش کردن باشه. در صورتی که احتمال این هست که منبع مشکل جای دیگه ایه و شخص دیگه ایه و شما فقط واکنش ناشیانه بروز می دی از خودت برای دفاع از حقوقت و چون ناشیانه است می شه یه ابزار علیه خودت!! البته اینا رو فقط حدس می زنم و خیلی ممکنه اشتباه کنم.
مشکلم الان اینه که من نمیدونم باید چی کار کنم ...من نمیدونم خوبم یا بد؟
همه ی ادم ها هم بدی دارن هم خوبی. همونطوری که نقاشی نوشته بود بر اساس شرایط و موقعیت بخشی از وجود خودمونو نشون می دیم. هیچی مطلق نیست. مثال ساده اش ترسه. ترس خوب نیست اما خیلی وقتا کاراست و می تونه هشدار بده و ادمو از خطر دور کنه. هیچی نمی تونه مطلق و ثابت خوب تعریف بشه یا بد. یعنی هر بدی در موقعیتی و در زمانی می تونه یه خوب و یه صفت خوب باشه و هر خوبی به راحتی می تونه در زمان و وضعیتی خاص به یه بد تبدیل بشه.
همه ی ادم ها مجموعه ای از صفات مختلف هستن. می تونی بگی هم صفات خوب و هم بد. ولی در واقع فقط یه سری ویژگی هستن که بسته به زمان و مکان و موضوعه که "خوب" یا "بد" بودنشون معنی پیدا می کنه.
باور کنید به مشاوره تاکید کردم یعنی من هیچ اختلال شخصیتی ندارم؟ میگه نه!!!
نمی تونم درک کنم چرا انقدر داری برای داشتن مشکل یا اختلال شخصیتی کنکاش می کنی. اگه حوصله داری بیا مثال بزن که مثلا فلان وقت خونه بودم اینو گفتم اینو گفتن و اخرش به این احساس رسیدم که ممکنه من مشکلی داشته باشم. اینطوری شاید دوستان بهتر بتونن راهنماییت کنن.
میگم بابا تو خانواده همه اینا رو میگن من بی مسئولیتم دلم نمیسوزه فلان بهمان .... آخرش میگه اشکال از خانوادته!!!( در حالی که من خانوادمو واقعا قبول دارم تو رفتار درست) میگم بقیه چی؟ میگه اشکال از شناخت اوناس
میگم من چطوری رفتار درست کنم میگه خانوادتو بیار اینجا باشون حرف بزنم!!!
هیچ بعید هم نیست که اشکال از خونوادت باشه. همیشه این نیست که اگه از بین 5 نفر 4 نفر هم صدا شدن اون 4 نفر حرف درستو بزنن.
خیلی خوبه. درست همینه که سعی کنی روی شیوه ی رفتار خودت کارکنی تا رفتار خونوادت رو هم بتونی تنطیم کنی. این می شه مهارت. هیچ دلیلی هم نداره بیای خودتو به کل زیر سوال ببری. یه سری مهارت که می شه یادش گرفت.
حتی مشاور قبول نمیکنه من بدبینم!!!
این بدبینی چی بود؟ ربطشو به تو نفهمیدم.
به مامانم که میگم حرفای مشاورو میگه : تو ظاهرت غلط اندازه!زیادی ظاهرت خوبه
نامزدمم میگه چون تو به مشاور پول میدی اونم باید ازت تعریف کنه...
ببخشید گلم. بذار خشن حرف بزنم که یادت بمونه. خوب تو خیلی بی جا می کنی که به هرکسی اجازه می دی بیاد راجع به عمقی ترین خصوصیات تو توی دو سه تا کلمه نظر بده و همه ی وجودت حس لگد مال شدن پیدا کنه!!! حالا اون شخص هر کی می خواد باشه. حتی مادر. هیچ کسی حق نداره همه ی وجود ادمو به چند ثانیه زیر سوال ببره اونم انقدر راحت. ادم خودشو هم با ملایمت و با خیرخواهی و مهربونی باید نقد کنه. حالا تو انقدر خودتو باز گذاشتی که بیان بهت بگن ظاهرت غلط اندازه و زیادی ظاهرت خوبه؟! این شد حرف؟! این یعنی تحقیر و توهین. حرف حساب باید سازنده باشه. اگر واقعا چیزی هست که دلشون بخواد تو بدونی تا بتونی تغییرش بدی مثلا باید بگن جوانه جان بیرون که بودیم فلان رفتارت منو ناراحت کرد یا یه چیزی شبیه این. یعنی مشخصا بگن توی فلان موقعیت که یه رفتاری تعریف می شه و توی این محدوده ی مشخص و تعریف شده، یه رفتار مشخص شما باعث ناراحتی اونا شده. اینکه بگن تو مشکل داری تو قیافه ات غلط اندازه که توهینه فقط. دردی از دردت باز نمی کنه. توقع داری این حرفارو بشنوی شاد شی؟! خوب ادم ناراحت می شه و می خواد از خودش دفاع کنه. چون قصد سازندگی در این حرفا و رفتارا نمی بینه.
بعد جالبه مثلا تو کلاس زبان یکی از بچه ها گفت من واقعا افتخار میکننم شما تو کلاس مایی !!! واقعا انقدر تعجب کردم از تعریفش هیچی نتونستم بگم در حالی که فکر میکردم وجودم تو کلاس تاثیری نداره آخه خیلی با همشون فرق دارم
چه فرقی؟ کلی بگی نمی شه بهت کمکی کرد گلم. مشخص و مثال بگو. که چی گفتین چی کردین که این فکرو کردن.
ببین. همه ی ما ابعاد مختلفی در وجودمون داریم. همه امون می تونیم منفی باشیم یا مثبت. در واقع خودمون، شرایطی که توش هستیم و ادمای اطرافمون می یان یه سری از ابعاد وجود ما رو صدا میزنن. بعدش ما هم همون می شیم که خودمون و موقعیت و ادمای اطرافمون خواستن. شما تو خونه می شی جونه ی زود رنج یا جوونه پرخاشگر و توی کلاس می شی جوونه ی مایه ی افتخار. همه ی اینها هم جوونه هستن. فقط در هر موردی یه قسمت از وجود جوونه پررنگ تر شده.
اگه نمی شه ادمای اطرافمونو کنترل کنیم و موقعیتمونو در عوض می شه خودمونو تقویت کنیم. یعنی اگه من توی ادمایی گیر کردم که هی دارن می گردن تا منفی ترین ابعاد منو از خواب ده ساله بیدار کنن و بکشنش بیرون، توی موقعیتی گیر کردم که پیش بینی نمی کردم، در عوض می تونم روی خودم کار کنم و خودمو تقویت کنم تا در این شرایط بتونم خیلی ازاد و راحت باشم و خودم تصمیم بگیرم که کدوم بعد از وجودمو صدا کنم.
یا وقتی استاد کلاس اصرار میکنه من سر قرارهای گروهی خارج کلاس برم میگم حتما تعارف میکنه!!!
خیلی واضح ننوشتی. ولی شاید بسکه از طرف کسایی که برات مهم بودن زیر سوال رفتی دیگه نمی تونی باور کنی کسی ازت تعریف کنه.
همین استاد منو بار اول که دید گفت چقدر آرومی آدم ازت آرامش میگیره
خوب چه خوب. می بینی که ادمای خوب هم هستن. کسی که می یاد بعدی از تو رو صدا می زنه که هم خودت خوشحال باشی هم خودش خیرشو ببینه!
کلا همیشه همه خیلی بم نزدیک میشن زود اعتماد میکنن کل زندگیشونو میگن
؟؟؟
یا مثلا والیبال که میرفتم یه دختری هم گروهیم بود کلی بم وابسته شده بود میگفت تو رو خدا همیشه بیا تو نمیاری من تنها میشم!
[color=#4682B4] ؟؟؟؟
تو یه دوره از زندگیم با هر پسریم دو روز حرف میزدم... ازم خواستگاری میکرد( الان دیگه با پسری حرف نمیزنم)
؟؟؟؟؟
این سه تا اخری واسم چندان قابل فهم نبود. می تونی اگه دوست داشتی بیشتر توضیح بدی.
جوانه جان. پست شماره 11 نگین رو الان خوندم. خیلی دقیق و مشخص راهنماییت کرده.